بخش 5
67.کار در خانه 68.احترام به زنان 69.فرزند داری 70.رعایت عدالت میان فرزندان * فصل سوم : اخلاق اجتماعی 71.احترام به دیگران 72 . همسایه داری 73.رفتار با کودکان 74.درک جوانان 75.پاسداشت کهن سالان 76.یتیم نوازی 77.میهمان دوستی 78.صله رحم 79.مسکین نوازی 80.پاداش نیکی ها 81.مردم داری 82.رعایت حقوق دیگران 83.وفاق و هم گرایی 84.ارزش مداری 85.تعاون و همیاری 86.حفظ حریم ها در معاشرت 87 . خطاپوشی
67
كار در خانه
رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) به مردان
مي فرمود : « خدمت شما به همسرانتان صدقه به شمار مي آيد . » ( 3 ) ايشان در كلامي به حضرت علي ( عليه
السلام ) مي فرمايد :
اي علي ! از من بشنو و من جز آنچه خدايم فرمان داده است ،
نمي گويم . هر مردي كه همسرش را در ( كار ) خانه كمك كند ، به تعداد موهاي اندامش ،
يك سال عبادت برايش به شمار مي آورند ؛ سالي كه روزهايش روزه بوده و
شب هايش را به پاخاسته باشد . اي علي ! كسي كه در خدمت خانواده اش در خانه باشد و خودخواهي نورزد ، آفريدگار ، نامش را
در ديوان شهيدان مي نگارد و براي هر قدمش ، يك حج و يك عمره پاداش
مي دهد .
اي علي ! ساعتي را در خدمت همسر بودن ، برتر است از هزار سال
پرستش و هزار حج و هزار عمره و آزاد كردن هزار برده و شركت در هزار جهاد و عيادت
هزار بيمار و حضور در هزار نماز جمعه و شركت در هزار تشييع جنازه و سيركردن هزار
گرسنه و آزاد كردن هزار اسير . چنين كسي چشم از جهان
3 . كنز العمال ، ج 16 ، ص 408 .
|
204 |
|
فرونخواهد بست ، جز آنكه جايگاهش را در بهشت خواهد ديد . اي
علي ! خدمت به همسر ، كفاره گناهان بزرگ است و خشم پروردگار را فرو
مي نشاند . ( 1 )
در سيره رسول اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) ، كار مرد
در خانه با ارزش تلقي شده است و خود ايشان در خانه به همسرانش كمك مي كرد . نقل
شده است كه پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) در خانه
كار مي كرد و بيشتر كارش دوزندگي بود . همچنين جامه خود را مي شست و گوسفندانش را مي دوشيد و كارهاي شخصي اش را
خود انجام مي داد . ( 2 )
68
احترام به زنان
در پرتو وحي الهي ، بسترهاي رشد و بالندگي در زندگي زنان گسترده شد و آنان از
ذلّت بي هويتي ، تحقير ، محدوديت و بردگي نجات يافتند . زنان عصر رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) در عرصه هاي اجتماعي ، سياسي و
حتي نظامي فرصت حضور پيدا كردند . در جنگ ها زناني همراه سپاه اسلام بودند كه
در امدادرساني و حتي دفاع شركت مي كردند . رسول الله ( صلي
الله عليه وآله ) به زنان ، آزادي همراه با كرامت بخشيد و اين در حالي بود كه
زنان پيش از بعثت ، ارزش و منزلتي در جامعه عرب نداشتند .
پيامبر اسلام همواره به اداي حقوق زنان و بزرگداشت شخصيت
آنها سفارش مي كرد و در عمل نيز احترام خاصي براي بانوان قائل بود . سراسر
زندگي آن حضرت حكايتگر اين واقعيت است . از جمله امام صادق ( عليه السلام ) مي فرمايد :
1 . بحارالانوار ، ج 101 ، ص 132 ؛ برگرفته
از : هم نام گل هاي بهاري ، ص 201 .
2 . معارف و معاريف ، ج 4 ، ص 1831 .
|
205 |
|
كانَ رَسُولُ اللهِ ( صلّي الله
عليه وآله ) يُسَلِّمُ عَلَي النِّساءِ و يَرُدُّونَ
عَلَيهِ السَّلامَ و كانَ اَميرُالمؤمنينَ ( عليه
السلام ) يُسَلِّمُ علي النِّساءِ و كان يَكْرَهُ اَنْ
يُسَلِّمَ عَلَي الشّابَّةِ مِنْهُنَّ و يَقُولُ : أَخافُ اَنْ يُعْجِبَني صَوْتُها
فَيَدخُلَ عَليَّ اَكْثَرُ مِمّا اَطْلُبُ مِنْ الأَجْرِ . ( 1 )
رسول خدا ( صلّي الله عليه
وآله ) به زن ها سلام مي كرد . آنها نيز پاسخ
سلامش را مي دادند . اميرالمؤمنين علي ( عليه
السلام ) به زن ها سلام مي كرد ، ولي كراهت
داشت به زن هاي جوان سلام كند و مي فرمود : مي ترسم آهنگ صداي آنها
در من اثر كند . آن وقت ، زيان اين كار از پاداشي كه در نظر دارم ، بيشتر
شود .
سلام گفتن رسول الله ( صلي
الله عليه وآله ) به زنان ، نشان دهنده ارزش و
كرامت زنان پيش ايشان و توصيه پيروانش به چنين احترام گذاشني است . نمونه ديگر اقدام
پيامبر اعظم ( صلّي الله عليه وآله ) به بانوان ، ياري رساندن به همسران خويش در محيط خانواده
بود . پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) در خانه ، لباس خود را مي دوخت ، در را باز مي كرد و
گوسفند و شتر را مي دوشيد . هرگاه خدمت كارش خسته مي شد ، گندم يا جو
دستاس مي كرد . گوشت را قطعه قطعه مي كرد و در گرفتاري هاي
خانواده اش به آنان ياري مي رساند . به هنگام خواب ، آب وضوي خود را
آماده مي ساخت . ( 2 ) پيامبر اسلام درباره احترام
به زنان مي فرمود :
اَلا خَيرُكم خَيْرُكُمْ لِنَسائِهِ ( لاَِهْلِهِ ) وَانا
خَيْرُكُمْ لِنسائي ( لاَِهْلي ) . ( 3 )
آگاه باشيد كه بهترين شما كساني هستند كه با زن هاي
خود ( با خانواده خويش ) مهربان تر باشند و من از اين نظر بهترين
شمايم .
1 . اصول كافي ، ج 2 ، ص 648 .
2 . سنن النبي ، ص 73 .
3 . وسائل الشيعه ، ج 14 ، ص 122 .
|
206 |
|
69
فرزند داري
پيامبر گرامي اسلام مي فرمود : « هر درختي ميوه اي
دارد و ميوه دل ، فرزند است » . ( 1 ) « چون صبح مي شد ،
بر سر فرزندان و نوه هايش دست ( مِهر ) مي كشيد . بوي فرزند را از بوهاي بهشت مي دانست و
مي فرمود : فرزندانتان را زياد ببوسيد . روزي يكي از فرزندان را روي زانوي خود
نشانده بود و مي بوسيد و به او محبت مي كرد . در اين هنگام ، مردي از اشراف
خدمت حضرت رسيد و با ديدن اين صحنه به حضرت عرض كرد : من ده پسر دارم و تا به حال
هيچ كدامشان را براي يك بار نبوسيده ام . پيامبر از اين سخن چنان عصباني شد كه
رنگ صورتش برافروخته و سرخ شد . آن گاه فرمود : كسي كه به ديگران رحم نكند ، خدا
نيز به او رحم نخواهد كرد » . ( 2 )
آن حضرت مي فرمود : « كودكان ، گل هاي خوش بوي
خداوندند . » به همين دليل ، آنها را در دامن خويش مي نشانيد و مي بوسيد .
بسيار ديده مي شد كه بر دهانشان بوسه مي زد و مي فرمود : « فرزندانتان
را بسيار ببوسيد . براي هر بوسه تان در بهشت ، مقامي است . حتي فرشتگاني
مي آيند و مرتبه هايي برايتان به تعداد بوسه هايتان
مي نويسند . » ايشان بوي
1 . جامع الصغير ، ج 1 ، ص 369 .
2 . همنام گل هاي بهاري ، صصص 212 و 213 .
|
207 |
|
بچه ها را بويي بهشتي مي دانست . ( 1 ) مي فرمود :
كسي كه پسرش را شاد كند ، گويا برده اي از تبار
اسماعيل را آزاد كرده است و كسي كه ( با كاري يا هديه اي ) پسرش را خوشحال كند ،
گويا از هراس خداوند گريسته است و هرگاه يكي از شما به پسرش وعده اي
مي دهد ، بايد آن را انجام دهد . ( 2 )
همچنين مي فرمود :
بهترين فرزندان شما ، دختران هستند . ( 3 ) هيچ خانه اي نيست كه در آن دختران باشند ، جز اينكه هر روز دوازده بركت و رحمت از آسمان بر آن
فرود مي آيد و ديدار فرشتگان از خانه قطع نمي شود و هر روز و شب براي پدر
آنان عبادت يك سال نوشته مي شود . ( 4 ) دادن هديه
بايد از دختران آغاز شود ، همانا پروردگار والامرتبه با
دختران و زنان مهربان است و كسي كه با آنان مهربان تر باشد ، بسان كسي است كه
از بيم خداوند والامرتبه گريسته است . ( 5 ) كسي كه دختري
داشته باشد و او را نيازارد و تحقير نكند و پسرانش را
بر او برتري ندهد ، خداوند او را وارد بهشت مي كند . ( 6 ) آن كس كه سه دختر داشته باشد و آنان را تربيت
كند و شوهر دهد و با آنان به نيكي رفتار كند ، پاداش وي
بهشت است . ( 7 )
1 . روضه الواعظين ، ص 369 .
2 . مستدرك الوسائل ، ج 15 ، ص 170 .
3 . من لايحضره الفقيه ، ج 2 ، ص 283 .
4 . صحيح مسلم ، ج 8 ، ص 92 .
5 . بحارالانوار ، ج 9 ، ص 212 .
6 . همان ، ص 321 .
7 . جامع الصغير ، ج 2 ، ص 622 .
|
208 |
|
پيامبر اسلام به والدين سفارش مي كرد :
با فرزندانتان به عدالت رفتار كنيد ، همان گونه كه
دوست داريد با شما به نيكي و مهرباني و عدالت رفتار شود . ( 1 )
روزي مردي را ديد كه يكي از دو فرزنش را مي بوسد و ديگري را نمي بوسد .
فرمود : چرا با آنها به عدالت رفتار نمي كني ؟ ( 2 )
در حديثي مي فرمايد : « زماني كه به خردسالان وعده اي داديد ، بدان وفا
كنيد ؛ چون آنان شما را روزي دِه خود مي پندارند » . ( 3 )
عبدالله بن عامر مي گويد : من كودك بودم كه حضرت
به خانه ما آمد . رفتم كه بازي كنم ، مادرم صدايم زد و گفت : عبدالله ، بيا تا چيزي به
تو بدهم . پيامبر فرمود : چه مي خواهي به او بدهي ؟ مادرم گفت : خرما . رسول گرامي
فرمود : اگر به او نمي دادي ، دروغ گو به شمار مي آمدي . ( 4 )
ايشان مي فرمود : « فردي كه كودك دارد ، بايد با او كودكي كند . » ( 5 ) اصولا احترام و محبت به كوچك ترها ، عامل مهمي در
جلوگيري از آشفتگي روحي و عقده اي بارآمدن آنهاست . تجربه نشان داده است
كودكاني كه در خانه و مدرسه و به طور كلي در محيط زندگي و جامعه مورد بي محبتي
قرار مي گيرند ، روح پاك و لطيفشان جريحه دار مي شود . در نتيجه ، وقتي
بزرگ مي شوند ، به انساني بي تحرك و منحرف تبديل مي شوند .
آن حضرت مي فرمود : « اَكْرِمُوا اَوْلادَكُمْ وَ
أَحْسِنُوا آدابَهُمْ ؛ فرزندان خود را كرامت كنيد و با
آداب نيكو با آنها معاشرت كنيد » . ( 6 )
1 . بحارالانوار ، ج 101 ، ص 92 .
2 . همان ، ج 71 ، ص 84 .
3 . همان ، ج 101 ، ص 73 .
4 . سنن ابي داوود ، ج 2 ، ص 475 .
5 . كنز العمال ، ج 16 ، ص 457 .
6 . همان ، ص 456
|
209 |
|
پيامبر كرامت مي فرمايد :
اِذَا سَمَّيْتُم الْولَدَ فَأَكْرِمُوهُ وَ أَوْسِعُوا
لَهُ فِي الْمَجالِسِ وَ لَا تُقَبِّحوا لَهُ وَجْهاً . ( 1 )
وقتي نام فرزندتان را مي بريد ، او را گرامي داريد و
جاي نشستن را براي او توسعه دهيد ( احترامش كنيد ) و نسبت به او ترش رو
نباشيد .
در خبر ديگري وارد شده است كه پيامبر اعظم ( صلّي الله عليه
وآله ) مردم را به نماز دعوت كرد . حسن ، نوه خردسالش نيز با آن حضرت بود .
پيامبر كودك را كنار خود نشاند و به نماز ايستاد . در ميانه نماز ، يكي از
سجده ها را خيلي طول داد . راوي حديث گويد : من سر از سجده برداشتم و ديدم حسن
از جاي خود برخاسته و روي دوش پيامبر نشسته است . وقتي نماز
تمام شد ، مردم گفتند : اي رسول خدا ! چنين سجده اي از شما نديده بوديم . گمان
كرديم وحي به شما رسيده است . فرمود : وحي نرسيده بود . فرزندم حسن در حال سجده بر
دوشم سوار شد . نخواستم شتاب كنم و كودك را بر زمين گذارم . آن قدر صبر كردم تا خود
از شانه ام پايين آمد . ( 2 )
يعلي عامري از محضر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) خارج شد تا در مجلسي كه دعوت داشت ،
شركت كند . جلو خانه ، حسين ( عليه السلام ) را ديد كه با
كودكان سرگرم بازي است . چيزي نگذشت كه رسول اكرم ( صلّي الله
عليه وآله ) نيز همراه اصحاب از خانه بيرون آمد . وقتي حسين را ديد ،
دست هايش را باز كرد و از ياران خود جدا شد . به طرف كودك رفت تا او را بگيرد .
كودك ، خنده كنان از اين طرف به آن طرف مي گريخت و رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) نيز از پي او روان بود . بچه را گرفت .
دستي زير چانه كودك و دست ديگر پشت گردن او گذاشت ، لب بر لبش
نهاد و او را بوسيد . ( 3 )
1 . جامع الاخبار ، ص 124 .
2 . بحارالانوار ، ج 43 ، ص 294 .
3 . مكارم الاخلاق ، ص 114 .
|
210 |
|
پيشواي بزرگ اسلام در حضور مردم با فرزندش چنين برخورد مي كرد تا علاوه بر
انجام وظيفه ، آنان را در راه تربيت فرزندان ، به شاد كردن كودكان و بازي با آنها
توجه دهد .
70
رعايت عدالت ميان
فرزندان
روزي مردي با دو فرزند خود به محضر رسول اكرم ( صلّي الله
عليه وآله ) شرف ياب شد . پيامبر ديد كه آن مرد ،
يكي از فرزندان خود را بوسيد و به فرزند ديگر اعتنايي نكرد . حضرت وقتي اين رفتار
نادرست را ديد ، به او فرمود : چرا با فرزندان خود به طور مساوي رفتار نمي كني ؟
و فرمود : بين فرزندان خود به عدالت رفتار كنيد ، همان طور كه مايليد فرزندان شما و
مردم ، بين شما به عدل و داد رفتار كنند . ( 1 )
نيز آورده اند كه زني با دو فرزند كوچكش بر عايشه همسر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) وارد شد . عايشه ، سه دانه خرما به زن
داد . مادر به هريك از بچه هايش ، يك دانه خرما داد و خرماي ديگر را نيز نصف كرد
و باز به هريك از بچه ها نيمي از آن را داد . وقتي پيامبر به خانه بازگشت ،
عايشه جريان را براي آن حضرت تعريف كرد . پيامبر اكرم ( صلي
الله عليه وآله ) فرمود : آيا از عمل آن زن تعجب كردي ؟ خدا به خاطر رعايت
عدالت و مساوات ، آن زن را به بهشت خواهد برد . ( 2 )
همچنين نعمان بن بشير مي گويد : روزي پدرم به من
هديه اي داد و به ديگر برادران و خواهرانم چيزي نداد . مادرم ، عمرة بنت رواحه به پدرم گفت : من به اين تبعيض راضي
نمي شوم ، مگر آنكه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله )
درستي عمل تو را
1 . بحارالانوار ، ح 23 ، ص 113 .
2 . سنن ابن ماجه ، ج 2 ، ص 1210 .
|
211 |
|
گواهي كند ! پس پدرم به محضر پيامبر شرف ياب شد و عرض كرد : اي رسول خدا ! من
به فرزندم هديه اي داده ام و همسرم مرا واداشته است كه شما را بر صحت آن
گواه گيرم . پيامبر پرسيد : آيا به همه فرزندانت چنين هديه اي داده اي ؟
گفت : نه . حضرت فرمود : پس از خدا بترسيد و بين فرزندانتان به عدالت رفتار كنيد . من
بر كار ظالمانه گواهي نمي دهم . ( 1 )
امام صادق ( عليه السلام ) از پدران بزرگوارش روايت
كرده است كه شبي رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله )
در حالي كه امام حسن و امام حسين ( عليهما السلام ) با
او بودند ، به خانه فاطمه ( عليها السلام ) وارد شد و به
آنان فرمود : برخيزيد و با يكديگر كشتي بگيريد ! آنان به كشتي گرفتن پرداختند .
فاطمه زهرا ( عليها السلام ) براي بعضي از كارهاي خود
بيرون رفته بود . چون بازگشت ، شنيد كه پيامبر مي فرمود : جانم حسن ! حسين را سخت
بگير و به زمين بزن ! فاطمه ( عليها السلام ) عرض كرد :
پدرجان ! عجيب است كه اين را بر آن جرئت مي دهي ، آيا بزرگ تر را بر
كوچك تر دلير مي كني ؟ پيامبر فرمود : دخترم ! آيا راضي نيستي كه من به حسن ،
چنين مي گويم و اين دوستم جبرئيل ( عليه السلام )
است كه مي گويد : جانم حسين ! حسن را محكم بگير و برزمين بيفكن ( يعني من حسن را
تشويق مي كنم و جبرئيل ، حسين را ) . ( 2 )
1 . ميزان الحكمه ، ج 10 ، ص 707 .
2 . بحارالانوار ، ج 103 ، ص 189 .
|
212 |
|
فصل سوم : اخلاق اجتماعي
71
احترام به ديگران
پيامبر گرامي اسلام به حفظ حرمت و شخصيت افراد ، بي نهايت توجه داشت . براي
نمونه ، در روايت آمده است كه :
ما قَعَدَ اِلي رسول اللهَ ( صلّي الله عليه وآله ) رَجُلٌ قَطُّ
فَقامَ حَتّي يَقُومَ . ( 1 )
اگر مردي وارد مي شد و در خدمت پيامبر مي نشست ،
هرگز حضرت از مجلس بلند نمي شد تا وقتي كه خود آن شخص بلند
مي شد .
همچنين در روايتي ديگر نقل است :
پيامبر براي احترام به شخصيت اصحاب و به دست آوردن
دل هايشان ، آنان را به كنيه صدا مي زد و كساني كه كنيه نداشتند ، برايشان
كنيه قرار مي داد و مردم نيز به همان كنيه صدايشان مي كردند و براي زنان
اولاددار و بي اولاد و حتي بچه ها كنيه تعيين مي كرد . ( 2 )
1 . مكارم الاخلاق ، ج 1 ، ص 15 .
2 . امام محمد غزالي ، احياء العلوم ، ج 2 ،
ص
363 .
|
213 |
|
نوع نشست و برخاست رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) در برابر ديگران ، از منظر امام علي ( عليه السلام ) چنين ترسيم شده است : « ديده نشد كه پيامبر خدا پيش روي كسي پايش را دراز كند » . ( 1 )
رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) در تمام ابعاد زندگي ، اسوه و الگوي ديگران است . وارد شده است كه
خداي سبحان ، نيكوترين ادب ها را به رسول و نبي خود آموخته است :
« اِنَّ اللهَ عزَّوجلَّ اَدَّبَ نَبِيَّهُ فَأحْسَنَ
أدَبَه ؛ خداي سبحان ، پيامبرش را نيكو ادب كرده
است » . ( 2 )
او با انسان ها يكسان برخورد مي كرد و خارج از معيارها و ارزش ها
تفاوت ايجاد نمي كرد . ميان تهي دستان و ثروتمندان فرق نمي گذاشت :
« يُصافِحُ الْفقيرَ وَ الْغَنيّ . » ( 3 ) پيامبر اسلام حتي با
خدمت گزار خويش نيز به ادب و احترام رفتار مي كرد . از انس بن مالك نقل است :
به آن خدايي كه او را به حق مبعوث كرد ، هيچ گاه نشد
كاري كه خوشايند آن جناب نبود ، به من فرموده باشد كه چرا چنين كردي و هرگاه زنان آن
حضرت ، مرا ملامت مي كردند ، مي فرمود : « كاري نداشته باشيد ، مقدر چنين بوده
است » . ( 4 )
حضرت وقتي با كسي دست مي داد ، دست خود را نمي كشيد تا آن طرف دستش را
بكشد . ( 5 ) ايشان احترام فوق العاده اي به
ميهمان مي گذاشت ، به گونه اي كه مشايعت ميهمان تا دم خانه از سنت پيامبر
بود . همچنين هنگامي كه براي رسول خدا ( صلّي الله عليه
وآله ) ميهمان مي رسيد ، حضرت با او غذا ميل مي فرمود و تا ميهمان
از غذا خوردن دست نمي كشيد ، رسول خدا ( صلّي الله
عليه وآله ) همچنان به خوردن
1 . مكارم الاخلاق ، ج 1 ، ص 22 .
2 . كافي ، ج 3 ، باب التفريض الي رسول
الله ( صلّي الله عليه وآله ) ، ح 4 .
3 . بحارالانوار ، ج 7 ، ص 208 .
4 . احياء العلوم ، ج 2 ، ص 361 .
5 . بحارالانوار ، ج 16 ، ص 236 .
|
214 |
|
ادامه مي داد . ( 1 ) اگر كسي خدمت پيامبر
مي رسيد و آن حضرت مشغول نماز بود ، نمازش را مختصر مي كرد و به پايان مي رسانيد . پس از نماز ،
درخواست آن شخص را مي پرسيد و پس از برآوردن خواسته او ، بار ديگر به نماز
مي ايستاد . ( 2 )
پيامبر هركس را مي ديد ، نخست سلام مي كرد . هنگام دست دادن با اصحاب
خويش ، نخست دست خود را پيش مي آورد . هركس كه نزد پيامبر مي آمد ، مورد
احترام پيامبر قرار مي گرفت . چه بسا عباي خويش را براي او مي گسترد و
تشكچه مخصوص خود را براي او پهن مي كرد و اگر آن شخص نمي پذيرفت ، با
اصرار او را بر آن مي نشانيد . ( 3 )
روزي شخصي وارد مسجد شد . پيامبر نيز تنها در مسجد نشسته بود . وقتي متوجه شد شخصي
تازه وارد به سوي او مي آيد ، از جاي خود حركت كرد و اندكي جاي خود را تغيير
داد . آن مرد عرض كرد : در جايي به اين بزرگي ، چرا جاي خود را عوض كرديد ؟ پيامبر
فرمود : حق هر مسلماني بر مسلمانان ديگر آن است كه هر وقت ببيند شخصي مي خواهد
نزد او بنشيند ، به احترام او جاي خود را به او بدهد و كمي آن طرف تر
برود . ( 4 )
72
همسايه داري
شخصي به محضر پيامبر اعظم ( صلّي الله عليه وآله ) آمد
و از همسايه مردم آزار خود شكايت كرد . پيامبر به او فرمود : صبور و شكيبا باش .
او رفت و پس از مدتي دوباره نزد
1 . سنن النبي ، ص 67 .
2 . محجة البيضاء ، ج 4 ، ص 135 .
3 . سفينة البحار ، ج 1 ، ص 415 .
4 . بحارالانوار ، ج 16 ، ص 240 .
|
215 |
|
پيامبر آمد و شكايت خود را تكرار كرد . پيامبر نيز همان پاسخ را داد . او براي بار
سوم نزد پيامبر آمد و از همسايه اش شكايت كرد . اين بار پيامبر به او فرمود :
روز جمعه كه مردم براي نمازجمعه حركت مي كنند ، اثاث خانه ات را بر سر راه
مردم بگذار . مردم از تو مي پرسند ، چرا وسايل خانه ات را بيرون
ريخته اي ؟ تو ماجراي آزار همسايه را به آنها بگو . آن مرد دستور پيامبر را اجرا كرد . همسايه اش براي حفظ آبروي خود ، از او خواهش
كرد : اثاث هايت را به خانه ات بازگردان و من با خدا عهد
مي كنم كه ديگر به تو آزار نرسانم . ( 1 )
مولاي متقيان ، علي ( عليه السلام ) نيز در آخرين
لحظه هاي عمر ، فرزندان را به رعايت حقوق همسايگان سفارش فرمود :
اللهَ اللهَ في جِيرانِكُم فَإنَّهُ وَصِيَّةُ
نبيِّكُمْ . ( 2 )
خدا را خدا را در مورد همسايگانتان ( در نظر داشته باشيد و
به آنها نيكي كنيد ) ؛ كه اين سفارش پيامبرتان است .
از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) روايت شده
است :
كسي كه ايمان به خدا و روز قيامت دارد ، همسايه اش را
آزار نمي دهد . ( 3 )
همسايه خوب آن نيست كه همسايه اش را آزار ندهد ، بلكه
همسايه خوب آن است كه آزار همسايه را هم تحمل كند . ( 4 )
حضرت صادق ( عليه السلام ) فرمود :
مردي از انصار خدمت پيامبر اعظم ( صلّي الله عليه وآله ) آمد و عرض كرد :
من خانه اي در فلان محله خريده ام . نزديك ترين همسايه ام كسي
است كه نه از شر او ايمنم و نه به نيكي او اميدوارم . پيامبر به علي ( عليه السلام ) و سلمان و اباذر ( راوي
1 . اصول كافي ، ج 2 ، ص 668 .
2 . بحارالانوار ، ج 74 ، ص 153 .
3 . همان ، ج 43 ، ص 62 .
4 . همان ، ج 77 ، ص 320 .
|
216 |
|
مي گويد چهارمي را فراموش كرده ام گمان
مي كنم مقداد باشد ) دستور داد در ميان مسجد با صداي بلند بگويند : « لاَإيمانَ لِمَنْ لَم يَأمَنْ جارُهُ بَوائِقَهُ ؛ ايمان ندارد كسي كه همسايه خويش را ايمن نگرداند از آزار و شر خود . »
پس از آن فرمود : « اعلام كنيد تا چهل خانه از چهار طرف چپ و راست ، جلو و عقب ، همسايه
به شمار مي روند » . ( 1 )
رسول اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) در تفسير آيه « وَ يَمْنَعُونَ الْماعُونَ » ( ماعون : 4 ) مي فرمايد :
كسي كه همسايه اش را از ماعون ( يعني نيازهاي
ضروري زندگي ) منع كند ، خداوند در قيامت او را از خير خود منع مي كند و او را
به خودش وامي گذارد و كسي كه خدا او را به حال خود واگذار كند ، در بدترين حالت
خواهد بود . ( 2 )
حضرت رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) مي فرمود :
هماره جبرئيل درباره همسايه سفارش مي كرد ، تا
بدان جا كه گمان كردم همسايه به زودي ميراث برخواهد شد . كسي كه به پروردگار و
روز رستاخيز باور دارد ، همسايه اش را نيازارد .
ايشان نيازردن همسايه را تا بدان جا گسترش داد كه فرمود : « اگر سگ
همسايه ات را بزني ، همسايه ات را آزرده اي » . ( 3 ) در نبرد تبوك نيز فرمود : كسي كه همسايه اش را
مي آزارد ، همراه ما نيايد . به ايشانگفتند : فلان
زن روزها روزه مي گيرد و شب ها عبادت مي كند و
در راه خدا انفاق مي كند ، ولي همسايه اش را با زبانش مي آزارد .
فرمود : خيري در او نيست و از دوزخيان است . گفتند : بانوي ديگري است كه تنها نمازهاي
واجبش را مي خواند و تنها ماه مبارك رمضان روزه مي گيرد ، ولي
همسايه اش را نمي آزارد . حضرت فرمود : او از بهشتيان است . ( 4 )
1 . همان ، ج 16 ، ص 43 .
2 . نورالثقلين ، ج 5 ، ص 679 .
3 . مستدرك الوسائل ، ج 8 ، ص 423 .
4 . بحارالانوار ، ج 68 ، ص 394 .
|
217 |
|
پيامبر اعظم ( صلّي الله عليه وآله ) مي فرمود :
حق همسايه بر آدمي اين است : اگر همسايه اش از او پول
طلبيد ، به او وام دهد . اگر به همسايه اش نيكي رسيد ، به او تبريك بگويد . اگر به
همسايه اش گزندي رسد ، دلداري اش دهد ، اگر ميوه اي مي خرد ، به
او هديه دهد . اگر به رايگان چيزي نمي بخشد ، پس آن را پنهاني به خانه خويش
بَرَد . خانه اش را چنان بلند نسازد كه مانع عبور باد و نسيم شود ، مگر با اجازه
او . به فرزندش چيزي ندهد كه بچه هاي همسايه خشمگينشوند .
همسايه ها سه دسته اند : دسته اول سه حق دارد : حق
مسلمان بودن ؛ حق همسايگي و حق خويشاوندي . دسته دوم دو حق دارد : حق اسلامي و حق
همسايگي . گروه سوم نيز همسايگان كافرند كه تنها از حق همسايگي
برخوردارند . ( 1 )
73
رفتار با كودكان
رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) با شخصيت و كرامتي
كه داشت ، در برابر كودكان ، خود را همسان آنان قرار مي داد . با آنها بازي
مي كرد ، انس مي گرفت و به ديگران هم سفارش مي كرد : « كسي كه كودك نزد
وي است ، بايد كودكانه رفتار كند » . ( 2 )
رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) مي كوشيد با
بازي كردن و هديه دادن به كودكان ، آنان را خوشحال كند . پس در اين باره سفارش
مي كرد :
1 . مستدرك الوسائل ، ج 8 ، ص 424 .
2 . وسائل الشيعة ، ج 5 ، ص 121 .
|
218 |
|
كسي كه دختربچه خويش را خوشحال كند ، مانند اين است كه
برده اي از فرزندان اسماعيل ( عليه
السلام ) را آزاد كرده باشد و كسي كه پسر بچه خود را
خوشحال كند ، همانند اين است كه از خوف خدا ، اشك ريخته باشد . ( 1 )
حضرت محمد ( صلّي الله عليه وآله ) برآن بود تا كودكان
آزرده خاطر نشوند . ايشان براي رشد و شكوفايي كودك به آنان شخصيت مي داد و
به ديگران سفارش مي كرد كه به كودكان خود احترام بگذارند . ( 2 ) خود ايشان با همه عظمتي كه داشت ، در كوچه و بازار به
كودكان سلام مي كرد و مي فرمود اين كار را مي كنم تا پس از من نيز سنت گردد . ( 3 ) بايد توجه داشت
همان گونه كه شخصيت دادن به كودكان سبب عزت مندي آنان مي گردد ، تخريب شخصيت ، آنان را سست و زبون
بارمي آورد .
در اهميت دادن رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) به
كودكان موارد زير شنيدني است :
1 . پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) چون در نماز
مي شنيد كه كودكي گريه مي كند ، نمازش را طول نمي داد تا مادرش به او
رسيدگي كند . ( 4 )
2 . رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) چون كودكان انصار
را مي ديد ، دست بر سر ايشان مي كشيد و به آنها سلام مي داد و
برايشان دعا مي كرد . ( 5 )
3 . چون حضرت رسول الله ( صلي
الله عليه وآله ) از سفر برمي گشت ، كودكان به
استقبال وي مي آمدند . پيامبر مي ايستاد و مي فرمود تا آنها را با
خود سوار كنند . خود ، بعضي را بر پيش چهارپا مي نشاند و بعضي را بر پس و بعضي
را مي فرمود تا اصحاب سوار كنند . ( 6 )
4 . چون نوزاد كوچكي را براي دعا يا نام گذاري به حضور پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) مي آوردند ، حضرت براي احترام
صاحبش ، او را در دامن خود مي گذارد . گاهي اتفاق مي افتاد كه كودكي در
دامن پيامبر ادرار مي كرد . كسي كه بول كردن
1 . بحارالانوار ، ج 101 ، ص 69 ، ص 94 .
2 . وسائل الشيعه ، ج 15 ، ص 195 .
3 . همان ، ج 3 ، ص 209 .
4 . علل الشرايع ، ج 2 ، ص 33 .
5 . شرف النبي ، ص 65 .
6 . همان ، ص 85 .
|
219 |
|
كودك را مي ديد ، بر سر او فرياد مي كشيد ، ولي نبي اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) مي فرمود : با تندي ، از ادرار كودك
جلوگيري نكنيد تا اينكه ادرارش تمام شود . هنگامي كه دعا يا نام گذاري تمام
مي شد ، والدين كودك با خوشحالي ، كودك خويش را مي گرفتند و آزردگي و ملالت
خاطري در پيامبر احساس نمي كردند . هنگامي كه آنان مي رفتند ، حضرت ، لباس
خود را تطهير مي كرد . ( 1 )
74
درك جوانان
رسول گرامي اسلام ، جوانان را قدر مي نهاد و به خواسته هاي آنان توجه
داشت . ايشان به آرمان خواهي و خواسته هاي دوران جواني ، بهويژه به تمايل
جنسي آنان توجه مي كرد . و براي تأمين اين خواسته ها مي كوشيد . در
جامعه مورد نظر رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) ، پيوند
ازدواج ، ساده ترين و بي آلايش ترين و در عين حال ، استوارترين پيوندها بود كه به سادگي انجام
مي گرفت . اين جامعه گرفتار چشم و هم چشمي ها ، سخت گيري ها
و انتظارهاي بي جا از همسران نبود .
رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) با درك صحيح
موقعيت ، احساسات ، عواطف و تمايلات جوانان ، به عزت مندي اين قشر آينده ساز توجه
داشت و در ابعاد گوناگون بر آموزش جوانان تأكيد مي كرد : « عَلِّموا أولادَكم السِّباحَةَ و الرِّمايَةَ ؛ به فرزندان
خويش تيراندازي و شنا بياموزيد . » ( 2 ) رسول گرامي حتي
مسئوليت هاي بزرگ را به جوانان واگذار مي كرد . اين برخوردها چنان جوانان
حجاز را مجذوب ايشان ساخت كه دست از خانه و كاشانه كشيدند و در سخت ترين شرايط
در كنار
1 . مكارم الاخلاق ، ج 1 ، ص 25 .
2 . وسائل الشيعه ، ج 12 ، ص 247 .
|
220 |
|
ايشان ماندند . رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) ،
مسئوليت هاي بزرگ فرهنگي ، اجتماعي و نظامي را به جوانان واگذارمي كرد .
پيش از هجرت حضرت به مدينه ، مصعب بن عمير را كه نوجواني بيش نبود ، براي انجام رسالت فرهنگي و
تبليغي به مدينه فرستاد . وي در جنگ هاي بدر و احد ، فرمانده و پرچمدار سپاه حق
بود كه با حماسه آفريني در جنگ احد به شهادت رسيد .
پس از فتح مكه نيز عتاب بن
اسيد را به عنوان والي مكه برگزيد ، در حالي كه
بيست و يك سال بيشتر نداشت و افراد بزرگ تر از وي در بين صحابه
هم فراوان بود . وقتي به اين كار حضرت اعتراض كردند ، حضرت با متانت پاسخ داد كه
بزرگي سن ، ملاك مسئوليت نيست . ملاك ، شايستگي و فضيلت است و شايستگي و فضيلت
به سن و سال نيست . به تعبير ديگر ، سن سبب بزرگي نيست . فضيلت و شايستگي مايه بزرگي
است : « فَلَيْسَ الاْكبرُ هُو الاَْفضلُ بَل الاْفضلُ هُو
الاْكبرُ » . ( 1 )
همين مطالب در مورد معاذ بن
جبل كه 26 سال داشت ، مطرح شد . پيامبر ، ايشان را به
عنوان مبلّغ ديني در مكه منصوب كرده بود . ( 2 ) همچنين
اسامة بن زيد را در
سمت فرماندهي لشكري به جنگ روميان فرستاد ، در حالي كه
تنها 18 سال داشت . پيامبر در پاسخ معترضان فرمود : اسامه همانند پدرش زيد شايسته اين مقام است . ( 3 )
فراهم آوردن وسيله ارتباطي جوانان با خداوند و خدامحوري در كارها ، در سيره
پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) جايگاهي بس
رفيع داشت ، به گونه اي كه حضرت محمد ( صلّي الله عليه
وآله ) در توصيه اي به يكي از جوانان عصر خويش مي فرمايد :
اي جوان ! كلماتي به تو مي آموزم : حق خداوند متعال را
رعايت كن ؛ خداوند نيز تو را حفظ مي كند . حق خداوند را رعايت كن كه آن را
فراروي خويش
1 . اسدالغابه ، ج 3 ، ص 556 ؛ سيره حلبي ، ح 3 ، ص 556 .
2 . سيره حلبي ، ج 3 ، ص 59 .
3 . طبقات الكبري ، ج 2 ، ص 374 .
|
221 |
|
مي يابي . هرگاه چيزي بخواهي ، از خداوند بخواه . هرگاه
ياري جستي ، از خداوند ياري جوي . بدان اگر همه مردمان گرد آيند تا بهره اي به
تو رسانند ، نخواهند توانست نفعي به توبرسانند ، مگر آنچه خداوند متعال براي تو مقرر
كرده است و اگر گرد آيند تا زياني به تو برسانند ، نخواهند توانست زياني به تو
برسانند ، مگر آنچه خداوند به زيان تو مقرر كرده است . ( 1 )
باز ايشان در كلام زيبايي مي فرمايد :
مَنْ اَحَبَّ اَنْ يَعْلَمَ ما لَهُ عِندَ اللهِ
فَلْيَعْلَمْ مَا للهِ عِنْدَهُ . ( 2 )
هر كه دوست دارد بداند نزد خدا چه دارد ، بايد بداند خدا
نزد او چه دارد .
به فرموده ايشان ، اگر ياد خدا فزوني يابد ، محبت خدا هم فراهم مي آيد :
« مَنْ اَكْثَرَ ذِكْرَ اللهِ اَحَبَّهُ ؛ هركس بسيار خدا را ياد كند ، خدا هم او را دوست خواهد
داشت » . ( 3 )
مشورت ، از نگاه پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله )
جايگاه ويژه اي داشت تا جايي كه مي فرمود : « لا
مُظاهَرَةَ اَوْثَقُ مِن الْمُشاوَرَةِ ؛ هيچ پشتيباني
قابل اعتمادتر از مشورت نيست » . ( 4 )
ايشان پيوسته ياران و پيروان خويش را به مشاوره توصيه مي فرمود . ( 5 ) رسول اكرم ( صلّي الله عليه
وآله ) هفت سال سوم زندگي را دوران مشورت و وزارت جوان دانسته است . ( 6 ) او به جوانان اهميت مي داد و در صحنه هاي
مختلف ، ديدگاه هاي آنان را جويا مي شد .
در سال سوم هجرت كه قريش با سه هزار مرد جنگي با مسلمانان وارد جنگ شد و زمينه
نبرد احد را فراهم آورد ، پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه
وآله ) پس از آگاهي از
1 . محمد بن عيسي ، سنن الترئدي ، ج 4 ، ص 667 .
2 . برقي ، المحاسن ، ج 1 ، ص 252 ؛ نور الثقلين حويزي ، ج 4 ، ص 583 .
3 . بحارالانوار ، ج 9 ، ص 160 .
4 . المحاسن ، ج 2 ، ص 435 .
5 . بيهقي ، السنن الكبري ، ج 10 ، ص 109 .
6 . مكارم الاخلاق ، ج 1 ، ص 478 .
|
222 |
|
تصميم قريش ، در پي مقابله با هجوم مشركان برآمد . ايشان خوش نداشت كه
جنگ جويان مسلمان در بيرون شهر مدينه با دشمن روبه رو شوند ، بلكه برخورد
با مشركان را در مدينه ترجيح مي داد . ( 1 )
ازاين رو ، نظر خود را با اصحاب در ميان گذاشت و آنان
را به مشورت فراخواند . بزرگان مهاجر و انصار نيز ديدگاه پيامبر را پسنديدند و با
ايشان هم عقيده شدند ، ولي جوانان كه بسياري از آنان به دليل كوچكي ، در نبرد
بدر شركت نكرده بودند ، به شوق شهادت ، با اين رأي مخالفت كردند و گفتند : اي رسول
خدا ! ما را بر سر دشمن ببر تا گمان نكنند كه ترسيده ايم و از ناتواني و زبوني
در شهر مانده ايم . ( 2 )
در نتيجه اصرار آنان ، رسول خدا ( صلّي الله عليه
وآله ) ، نظر جوانان را مقدم داشت و تصميم به حركت گرفت . پس به خانه رفت ، سلاح
پوشيد و آماده حركت شد . ايشان در پاسخ به ياران جوانش كه در پي توبيخ صحابي بزرگ
سعد بن معاذ و اُسيد بن حضير ، از اصرار خويش معذرت خواستند ،
فرمود : پيامبري را سزاوار نيست كه لباس جنگ بپوشد و بي آنكه جنگ كند ، آن را از
تن در آورد . اكنون بنگريد به آنچه انجام مي دهيد و به نام خدا رهسپار شويد كه
اگر شكيبا باشيد ، پيروز خواهيد شد . ( 3 )
نيكويي مشاوره و شخصيت دادن به ياران جوان ، نزول اين آيات را به همراه داشت :
فَبِما رَحْمَة مِنَ اللهِ لِنْتَ لَهُمْ ولَوْ كُنْتَ
فَظّاً غَليظَ الْقَلْبِ لاَْنفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ
اسْتَغْفِرْ لَهُمْ و شاوِرْهُمْ فِي الاَْمْرِ فَاِذا عَزَمْتَ فَتَوكَّلْ عَلَي
اللهِ اِنَّ اللهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلين . ( آل عمران : 159 )
1 . تاريخ يعقوبي ، ج 1 ، ص 406 .
2 . جعفر مرتضي عاملي ، الصحيح في السيرة النبي
الاعظم ، ج 6 ، ص 87 .
3 . تاريخ يعقوبي ، ج 1 ، ص 406 .
|
223 |
|
به ( بركت ) رحمت الهي ، در برابر آنان نرم ( و مهربان ) شدي و
اگر خشن و سنگ دل بودي ، از اطراف تو پراكنده
مي شدند . پس آنها را ببخش و براي آنها
آمرزش بطلب و در كارها با آنان مشورت كن ، ولي هنگامي
كه تصميم گرفتي ( قاطع باشي ) ، بر خدا توكل كن ؛
زيراخداوند ، متوكلان را دوست دارد .
نگاه مهربان پيامبر اكرم ( صلي
الله عليه وآله ) به جوانان ، همراه با بزرگداشت شخصيت و
تكريم احساسات آنان ، بسيار ارزشمند است . ايشان به ديگران نيز توصيه
مي فرمايد :
أوْصيكَمْ بِالشُبانِ خَيْراً فَاِنَّهُمْ اَرَقُّ
أَفْئِدَةً . ( 1 )
شما را سفارش مي كنم كه با جوانان به خوبي و نيكي
رفتار كنيد ؛ چون آنان نازك دل ترند .
75
پاسداشت كهن سالان
پيامبر اسلام مي فرمود : « احترام به پيرمرد
[ و پيرزن ] مسلمان ، بزرگداشت خداوند است . » ( 2 ) جوانان را به احترام نهادن به كهن سالان تشويق
مي كرد و مي فرمود :
هيچ جواني ، كهن سالي را به خاطر پيري اش گرامي
نمي دارد ، جز آنكه هنگام پيري خودش ، خداوند كسي را برايش فراهم مي كند كه
احترامش گذارد . ( 3 )
امام صادق ( عليه السلام ) فرمود : « روزي دو مرد نزد
حضرت آمدند . يكي پير و ديگري جوان . مرد جوان پيش از همراه كهن سالش لب به سخن
گشود . پيامبر فرمود : ( ابتدا ) بزرگ ( تر ) و بزرگ ( تر ) » . ( 4 )
1 . سفينة البحار ، ج 2 ، ص 176 .
2 . اصول كافي ، ج 2 ، ص 165 .
3 . مشكاة الانوار ، ص 293 .
4 . مستدرك الوسائل ، ج 8 ، ص 393 .
|
224 |
|
رسول رحمت همواره خانواده ها را به احترام پيران فرا
مي خواند و مي فرمود :
كهن سال در ميان خاندانش بسان پيامبر در ميان امتش
است . ( 1 ) از ما نيست كسي
كه كهن سالان ما را احترام نكند ؛ ( 2 ) ( زيرا ) بركت
با بزرگان شماست . ( 3 )
عبدالرحمن بن عبدالله مي گويد : از پدرم شنيدم
كه مي گفت پدرم ، بديل بن ورقاء برايم
تعريف كرد وقتي مكه فتح شد ، عباس عموي پيامبر ، مرا در برابر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) متوقف ساخت و عرضه كرد : اي رسول خدا !
امروز ، روزي است كه هر قومي ( از مسلمانان ) به شرافتِ كاري دست يافتند . در مورد دايي
خودتان ، بديل بنورقاء كه از ريش سفيدان قبيله خود بوده و اكنون خانه نشين
شده و كاري به او سپرده نشده است ، فكري كنيد !
پيامبر به بديل فرمود : ابروان خود را كنار بزن . بديل ابروانش را بالا زد و نقاب
از صورت برگرفت و محاسن سياهش پيدا شد . پيامبر پرسيد : چند سال داري ؟ او در پاسخ
گفت : اي رسول خدا ، من نود و هفت سال دارم . پيامبر لبخندي زد و فرمود : خداوند بر
جمال و سياهي ( ريش ) تو بيفزايد و تو و فرزندانت را از مواهبش بهره مند
سازد .
76
يتيم نوازي
ماه مبارك رمضان به پايان رسيده بود و مراسم جشن روز عيد فطر ، به شكل مخصوصي
برگزار مي شد . مردم به فقيران و بينوايان انفاق مي كردند و صدقه
1 . جامع الصغير ، ج 2 ، ص 90 .
2 . اصول كافي ، ج 2 ، ص 165 .
3 . بحار الانوار ، ج 72 ، ص 137 ؛ برگرفته
از : همنام گل هاي بهاري ، ص 218 .
|
225 |
|
و فطريه بين آنان تقسيم مي گشت . نماز عيد و دعا وخطبه نمازعيد نيزمثل هميشه
برگزار شد . جشن روز عيد فرا رسيد و خوراكي ها و شيريني ها را ميان
مسلمانان پخش كردند . اسباب بازي هايي در دسترس بچه ها گذاشته شده بود و كوچك و بزرگ سرگرم تفريح بودند . كودكان ، در اطراف ميدان
به بازي و جستوخيز مشغول بودند . آنها لباس هاي نو بر تن داشتند و همراه پدر و
مادرشان ، در گردش و حركت بودند . همه جا صداي خنده و شادي به گوش
مي رسيد .
در چنين هنگامه اي ، چشم كنجكاو و پرمهر رسول خدا ( صلي
الله عليه وآله ) به كودكي افتاد كه جامه كهنه و پاره اي پوشيده و با
قيافه اي اندوهگين و دلي پر از آرزو ايستاده بود و به بچه هايي كه به
مجلس جشن آمده بودند ، نگاه مي كرد . همين كه پيامبر او را ديد ، دانست كه كودكي
يتيم است . رسول اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) به طرف آن
كودك رفت و با لبخند شيريني فرمود : امروز من مي خواهم پدر شما باشم ! پس كودك
را از زمين بلند كرد و در آغوش گرفت و او را بسيار نوازش كرد . كودك از اين محبت
پدرانه خوشحال شد ، تبسمي بر لبانش نقش بست و همراه پيامبر ، وارد ميدان جشن عمومي
شد . ( 1 )
همچنين آورده اند : زماني كه خبر شهادت جعفر بن ابي
طالب به مدينه رسيد ، رسول اكرم ( صلّي الله عليه
وآله ) به خانه جعفر آمد و به همسر او اسماء بنت عميس
فرمود : كودكان جعفر را بياور . وقتي اسماء كودكان يتيم جعفر را نزد پيامبر
آورد ، حضرت آنان را در آغوش گرفت و به آنها بسيار محبت كرد . عبدالله پسر جعفر
مي گويد : خوب به خاطر دارم روزي را كه پيامبر نزد مادر آمد و خبر مرگ پدرم را
به او داد و دست محبت بر سر من و برادرم كشيد . ( 2 )
1 . سعيدي ، داستان هايي از زندگي
پيغمبر ، ص 123 .
2 . بحارالانوار ، ج 18 ، ص 212 .
|
226 |
|
در خبر ديگري نيز آمده است : كودك يتيمي نزد رسول اكرم ( صلي
الله عليه وآله ) آمد و عرض كرد : پدرم از دنيا رفته و مادرم تنگ دست و
فقير است . خواهرم شوهر و سرپرستي ندارد . از چيزهايي كه خدا به تو عنايت فرموده است ،
به من اطعام كن تا خداي تعالي خشنود گردد . ( 1 ) پيامبر
تحت تأثير سخنان كودك قرار گرفت و به او فرمود : چقدر نيكو سخن مي گويي ! پس به
بلال حبشي فرمود : با شتاب به حجره هاي همسران من برو و ببين اگر غذايي هست ، با
خود بياور . بلال رفت و به جستوجو پرداخت و 21 دانه خرما يافت و به خدمت پيامبر
آورد . حضرت خرماها را به سه قسمت تقسيم كرد . هفت عدد آن را به كودك يتيم داد و فرمود : بقيه را بگير . نصف آن را به مادرت بده و نصف ديگر را
به خواهرت . كودك يتيم در حالي كه خوشحال و خندان بود ، به طرف خانه خود حركت
كرد .
در اين هنگام ، يكي از ياران پيامبر به نام معاذ از جا
برخاست و دست نوازش و محبت بر سر آن كودك يتيم كشيد و با سخنان مهرانگيز ، وي را
تسلي خاطر داد و گفت : خداوند يتيمي تو را جبران كند و تو را جانشين پدرت قرار
دهد .
پيامبر به معاذ فرمود : اي معاذ ! كار تو را ديدم . بدان كه هركس يتيمي را سرپرستي
كند و دست نوازش بر سر او بكشد ، خداوند به هر تارمويي كه از زير دستش مي گذرد ،
پاداش نيكويي به او مي دهد و گناهي از گناهان او را محو مي كند و بردرجه
و مقام او مي افزايد .
ايشان در سخني ديگر مي فرمايد : آيا دوست داري دلت نرم
شود و به حاجت خود برسي ؟ به يتيم مهرورزي كن ، او را نوازش كن و از غذاي خويش به او
بخوران تا دلت نرم شود و به حاجت خود برسي . ( 2 )
1 . ترجمه تفسير مجمع البيان ، ج 27 ، ص 147 .
2 . جامع الصغير ، ج 1 ، ص 39 .
|
227 |
|
همچنين فرمود :
محبوب ترين خانه هاي شما در نظر خداوند ،
خانه اي است كه در آن به يتيمي احترام نهاده شود . ( 1 )
حضرت در روايت ديگري مي فرمايد :
در بهشت خانه اي به نام خانه شادماني هست . تنها و
تنها كسي به اين خانه مي رود كه يتيمان دين باور را شاد
سازد . ( 2 )
77
ميهمان دوستي
ميهمان دوستي و ميهمان نوازي از ويژگي هاي سخاوتمندان است . اين كار در
سيره رسول گرامي اسلام بسيار ديده مي شود .
پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) همراه خانواده و
خدمت كار و هم زمان با آنان غذا مي خورد . اگر مسلماني هم به ميهماني
دعوت شده بود ، همراه آنان ، نشسته بر زمين و بر روي هر چه كه ديگران طعام
مي خورند ، غذا مي خورد و از هرچه خانواده اش مي خوردند ، با
آنان مي خورد . مگر آنكه ميهمان داشته باشد كه تنها در اين صورت ، ترجيح
مي داد با ميهمانش غذا بخورد . محبوب ترين غذا و
سفره در نظر پيامبر ، غذايي بود كه شركت كنندگان بيشتري بر سر طعام
باشند . ( 3 )
در سفره هاي جمعي ، رسول خدا ( صلّي الله عليه
وآله ) ، زودتر از همه دست به غذا مي برد و ديرتر
از همه دست از غذا مي كشيد تا ديگران بدون حجب و حيا و خجالت كشيدن ،
1 . همان .
2 . همان ، ج 2 ، ص 433 .
3 . سنن النبي ، ص 166 .
|
228 |
|
غذا بخورند . ( 1 )
مي فرمود تا هركس از جلوي خودش غذا بخورد . آن حضرت غذا خوردن به تنهايي را دوست نداشت و تنها
غذا نمي خورد . ( 2 )
هرگاه با جمعي به ميهماني مي رفت ، اگر كسي كه دعوت نبود ، با او و يارانش
همراه مي شد ، نزديك خانه ميزبان كه مي رسيدند ، مي فرمود : تو را كه
دعوت نكرده اند ، همين جا باش تا براي تو هم از ميزبان ، اجازه
بگيريم . ( 3 ) هرگاه ميهمان
به خانه وي مي آمد ، با ميهمان غذا مي خورد و از سفره دست نمي كشيد
تا آنكه ميهمان از طعام دست بكشد . ( 4 ) غذاي داغ نيز
نمي خورد . ( 5 )
سلمان فارسي مي گويد : بر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) وارد شدم و ديدم آن بزرگوار به پشتي
تكيه داده است . آن پشتي را براي من گذاشت و فرمود : اي سلمان هر مسلماني كه برادر
مسلمانش بر او وارد شود و جهت احترام و بزرگداشت براي او پشتي بگذارد ، خداوند او را
مي آمرزد . ( 6 )
از پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) نقل شده است :
هر مسلماني كه به مسلمانان ديگر خدمت كند ، خداوند به تعداد
آنها در بهشت برايش خدمت گزار قرار مي دهد . ( 7 )
معاذ بن جبل مي گويد :
روزي ميهماني بر من وارد شد و من چيزي در خانه نداشتم ، مگر مقداري نان خشك و
آب گوشت كه با خجالت آنها را نزد او گذاشتم . بعدها از پيامبر پرسيدم : آيا اين
كار اجري هم داشته است ؟ حضرت فرمود : اگر تمام فرشتگان آسمان ها جمع شوند ، قادر
نخواهد بود كه ثواب اين اطعام و اكرام را ذكر كنند . ( 8 )
1 . محاسن ، ص 448 .
2 . سنن النبي ، ص 177 .
3 . مكارم الاخلاق ، ص 22 .
4 . سنن النبي ، ص 67 .
5 . بحارالانوار ، ج 16 ، ص 246 .
6 . مكارم الاخلاق ، ص 20 .
7 . اصول كافي ، ج 2 ، ص 200 .
8 . بحر المحبه ، ص 118 ؛ برگرفته از : سيد
مهدي شمس الدين ، اخلاق اسلامي در
برخوردهاي اجتماعي ، ص 97 .
|
229 |
|
از پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) روايت شده
است :
هنگام ملاقات و اولين برخورد ، سلام كنيد و مصافحه كنيد ( يعني دست يكديگر را بفشاريد ) تا گناهانتان ريخته شود . ( 1 )
بنابراين ، پيشوازي از ميهمان و مصافحه كردن با او از وظايف
ميزبان است .
باز از آن حضرت روايت است :
كسي كه ميهمان خود را غذا بدهد ، خداوند از طعام ها و
ميوه هاي بهشتي به او مي خوراند . ( 2 )
78
صله رحم
پيامبر گرامي اسلام مي فرمود :
كسي كه پيوند خويشاوندي را گسسته است ، با ما هم نشين
نمي شود ؛ چون لطف خداوند بر گروهي كه ميان آنان قطع رحم شده است ،
فرود نمي آيد . ( 3 )
به گفته جابر بن عبدالله ، روزي رسول گرامي خطاب به
مسلمانان فرمود :
اي مسلمانان ! از خداوند پروا كنيد و با خويشان پيوند
برقرار سازيد . همانا بوي بهشت از فاصله هزار سال راه استشمام مي شود ، ولي كسي
كه پيوند خويشي بگسلد ، آن را استشمام نمي كند . ( 4 )
1 . بحارالانوار ، ج 74 ، ص 153 .
2 . اصول كافي ، ج 2 ، ص 204 .
3 . مازندراني ، شرح اصول كافي ، ج 9 ، ص 202 .
4 . مستدرك الوسائل ، ج 9 ، ص 206 .
|
230 |
|
همچنين نقل است كه فردي خدمت حضرت رسيد و گفت : خويشاوندي دارم كه با آنها رابطه
دارم ، ولي آنان آزارم مي دهند . تصميم گرفته ام آنان را ترك كنم . رسول
الله ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : آن گاه خدا هم
تو را ترك مي كند ! گفت : پس چه كنم ؟ رسول خدا ( صلّي الله
عليه وآله ) فرمود : به كسي كه محرومت كرده است ، عطا كن . با كسي كه از تو
بريده است ، رابطه برقرار كن . كسي كه بر تو ستم روا داشته ، از او درگذر . هرگاه چنين
كردي ، خداوند پشتيبان تو خواهد بود . ( 1 )
با خويشاوندان خود مي پيوست ، بي آنكه آنان را بي جهت بر ديگران
برتري دهد . ايشان مي فرمود :
نيكوكاري و پيوند ، عمرها را طولاني ؛ شهرها را آباد و
دارايي را زياد مي كند ، گرچه انجام دهندگان آن بدكاران باشند . كسي كه به
سوي خويشاوندي مي رود تا با مال و جانش با او پيوند برقرار كند ، آفريدگار
والا ، پاداش صد شهيد را به وي عطا مي فرمايد و براي هر گامش چهل هزار پاداش
مي نويسد و چهل هزار گناه از وي مي زدايد و به همين مقدار بر
درجه اش بيفزايد و گويا صد سال صبورانه خداوند را عبادت كرده است . ( 2 )
آورده اند هنگامي كه خواهر رضاعي پيامبر ، شيماء
را ميان اسيران هوازن خدمت پيامبر آوردند و آن حضرت او را
شناخت ، رداي خويش را گسترد و به او فرمود : اگر دوست داري نزد ما باش . ما تو را
محترم مي داريم و محبت خواهيم كرد و اگر بخواهي نزد قوم خود بازگردي ، تو را به
سوي آنان بازمي گردانيم . شيماء خواست كه نزد قوم خويش بازگردد . پيامبر
اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) نيز او را با هدايايي به
سوي قومش روانه كرد . ( 3 )
1 . بحارالانوار ، ج 7 ، ص 92 .
2 . همان ، ج 71 ، ص 89 .
3 . سفينة البحار ، ج 1 ، ص 417 .
|
231 |
|
ثويبه ، كنيز ابولهب ، پيامبر را در كودكي شير داده
بود . پيامبر به منظور حق شناسي ، هدايايي از پول و لباس ، براي او فرستاد .
هنگامي كه ثوبيه از دنيا رفت ، آن حضرت تحقيق كرد كه خويشان و بازماندگانش چه كساني
هستند كه به آنان احسان كند . به آن حضرت اطلاع دادند كه ثوبيه خويشاوند و
بازمانده اي ندارد . ( 1 )
با همه احترامي كه براي خويشان خود قائل بود ، هيچ گاه
مرز ارزش ها را نمي شكست . در تاريخ بسيار ديده شده است اگر فردي
زمام دار كشوري گردد ، خويشاوندان و اقوام و اطرافيان او سوءاستفاده ها و
چپاولگري هاي بسيار مي كنند ، ولي پيامبر در همان آغاز به طور قاطع
جلوي بستگان خود را گرفت تا از مرز حق خود تجاوز نكنند . ابوعبيده مي گويد : شنيدم امام صادق ( عليه السلام ) فرمود :
پس از فتح مكه ، پيامبر ، بني هاشم را به دور خود جمع كرد و
خود بر بالاي صفا ايستاد و به آنها رو كرد و فرمود : اي فرزندان هاشم ! و اي فرزندان
عبدالمطلب ! من رسول و فرستاده خدا به سوي شما هستم و همه شما را دوست دارم . نگوييد
محمد ( صلّي الله عليه وآله ) از ماست . به خدا سوگند ، كه دوست من از ميان شما و غير شما نيست ، جز
پرهيزگاران . پس مي بينم شما را در حالي كه روز قيامت ، دنيا را بر
گردن هاي خود حمل مي كنيد و ديگران ( غير بستگان ) را كه آخرت را با خود
حمل مي كنند . آگاه باشيد كه من عذر خود را بين خود و شما ، با خداوند متعال
بيان كردم . و به درستي كه عمل من از آنِ من است و عمل شما براي
شماست . ( 2 )
به اين ترتيب ، آنها را مثل ديگران در رفتار و كردارشان مسئول خود دانست و از
غرور خويشي با پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) ،
بيرون آورد و از هرگونه سوءاستفاده احتمالي پيش گيري كرد .
1 . همان .
2 . بحارالانوار ، ج 21 ، ص 111 .
|
232 |
|
79
مسكين نوازي
پيامبر رحمت و هدايت ، وسيله نزديك شدن به خداوند را دوست داشتن مسكينان و نزديك
شدن به آنان اعلام كرد . رسول گرامي اسلام ، بينوايان را سخت دوست مي داشت و
مي فرمود :
اَمَرَنِي رَبّي أُحِبَّ الْمَساكينَ
الْمُسلمينَ . ( 1 )
پروردگارم به من فرمان داده است كه مسلمانان بي چيز
را دوست بدارم .
از اميرالمؤمنين علي ( عليه السلام ) روايت شده كه
پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) نقل كرده است خداوند
در شب معراج به او فرمود :
اي احمد ! دوست داشتن خدا ؛ دوست داشتن فقيران و نزديك شدن
به ايشان است . گفت : آنها چه كساني هستند ؟ فرمود : كساني كه به اندك خشنودند و بر
گرسنگي شكيبايند و بر زندگي گوارا سپاس گزارند و از گرسنگي و تشنگي شكايت
نمي كنند و با زبانشان دروغ نمي گويند و بر پروردگارشان خشمناك نباشند و
بر آنچه از دست داده اند ، افسرده خاطر
نمي شوند و به آنچه به دست
مي آورند ، شادمان نمي شوند . اي احمد ! دوست داشتن من ، دوست داشتن فقيران
است . به فقيران و مجلسشان نزديك شو تا تو را به خود نزديك كنم و از ثروتمندان و
مجلسشان دور شو كه فقيران ، دوستان من هستند . ( 2 )
پيامبر خدا ، ياران خود را به نزديك شدن به مستضعفان و دوستي ايشان سفارش
مي كرد . سلمان فارسي مي گويد :
1 . كافي ، ج 8 ، ص 49 .
2 . بحارالانوار ، ج 77 ، ص 23 .
|
233 |
|
حبيبم ، رسول خدا ( صلّي الله
عليه وآله ) مرا به هفت خصلت سفارش فرمود : اينكه در هيچ
حالي آنها را ترك نكنم . اينكه به پايين تر از خود بنگرم و به آنكه برتر از من
است ، ننگرم و اينكه مستمندان را دوست بدارم و به آنان نزديك شوم . ( 1 )
آنان كه محبوب خدا هستند ، وسيله رحمت هاي
الهي اند . واقدي
مي نويسد : « از عكرمه برايم نقل كرده اند كه مي گفت : مردم درباره كيفيت تقسيم
غنيمت هاي جنگ بدر دچار اختلاف شدند . پس رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) دستور داد تا
همه غنيمت ها را به بيت المال برگردانند و همه برگردانده شد . شجاعان گمان
مي كردند كه رسول خدا ( صلّي الله عليه
وآله ) غنيمت ها را به آنان اختصاص خواهد داد ،
بدون آنكه به ناتوانان چيزي داده شود ، ولي پيامبر دستور داد ، تا غنيمت ها به
طور مساوي ميان مردم
تقسيم شود . سعد بن ابي
وقاص گفت : اي رسول خدا ! آيا سواركاري كه قوم را حمايت كرده است ، بايد
با ضعيف و ناتوان مساوي باشد ؟ پيامبر فرمود : مادرت به عزايت بنشيند ! مگر شما جز به
واسطه ضعيفانتان ياري شديد ؟ » ( 2 )
آن حضرت فرموده است :
إِنَّما يَنْصُرُ اللهُ هَذِه الاُمَّةَ بِضَعيفها ،
بِدَعْوَتِهم وَ صَلاتِهم وَ اِخْلاَصِهم . ( 3 )
خداوند اين امت را به واسطه ناتوانانش و دعاي ايشان و نماز
و اخلاصشان ياري مي كند .
همچنين رسول گرامي اسلام مي فرمود :
اَلَّلهُمَّ أَحْيِني مِسْكيناً وَ أَمِتْني مِسْكِينا وَ
احْشُرْني فِي زُمْرَةِ الْمَساكين . ( 4 )
خدايا ! مرا مسكين زنده بدار و مسكين بميران و با مسكينان
محشور كن .
1 . الخصال ، ج 2 ، ص 345 .
2 . بحارالانوار ، ج 96 ، ص 214 .
3 . الدر المنثور ، ج 1 ، ص 237 .
4 . سفينة البحار ، ج 2 ، ص 378 .
|
234 |
|
خاتم پيامبران الهي ، خود را از مسكينان و مستضعفان مي دانست و هرگز از اين
شأن و روحيه دور نگشت . قاضي عياض مي نويسد :
كانَ أَحَبُّ الاَْسامي اِليْهِ أَنْ يُقالَ لَهُ
مِسْكينٌ . ( 1 )
محبوب ترين نام ها براي آن حضرت ، آن بود كه وي
را مسكين بنامند .
پيامبر خدا هرگز اجازه كوچك شمردن مستضعفان را نمي داد و
مي فرمود :
بدانيد كه هركس فقير مسلماني را تحقير كند ، همچون كسي است
كه حق خدا را تحقير كرده باشد و خداوند در روز قيامت او را تحقير كند ، مگر اينكه
توبه كند . كسي كه فقير مسلماني را گرامي بدارد ، در روز قيامت ، خدا را در حالي ديدار
كند كه از وي راضي است . ( 2 )
80
پاداش نيكي ها
حليمه سعديه ، مادر رضاعي پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) از طايفه بني سعد ، تيره اي
از قبيله هوازن بود . اين طايفه در جنگ جزو سپاه شرك بودند و افراد بسياري از آنها
به اسارت سپاه اسلام درآمده بودند . از جمله خواهران رضاعي ،
عمه ها و خاله هاي رضاعي پيامبر و خدمت كاران دوران كودكي آن حضرت
در ميان اسيران بودند .
يكي از صفات برجسته پيامبر آن بود كه خدمات افراد را هرچند كوچك بوده و
ده ها سال از آن گذشته باشد ، ناديده نمي گرفت . در ميان مسلمانان ، چهارده
تن از طايفه بني سعد مسلمان شده بودند و در ميانشان زهير
بن صردو
1 . الشفاء بتعريف حقوق المصطفي ، ج 1 ، ص 196 .
2 . مكارم الاخلاق ، ص 429 .
|
235 |
|
عموي رضاعي پيامبر حضور داشتند . اين دو نفر از حضرت آزادي اسيران بني سعد
را درخواست كردند و يادآور شدند كه آنها از خاندان حليمه سعديه ( مادر رضاعي
شما ) هستند .
پيامبر فرمود : من سهميه خود و فرزندان عبدالمطلب را حاضرم ببخشم ، ولي سهميه ديگر
مسلمانان از مهاجر و انصار به خودشان مربوط است و بايد آنها تصميم بگيرند . پس از
آنكه من نماز ظهر را خواندم ، شما در ميان مردم برخيزيد و از آنها تقاضا كنيد كه سهم
خود را ببخشند . طايفه بني سعد بنابر راهنمايي پيامبر ، پس از نماز ظهر ، از مردم
درخواست بخشودگي سهم خود را كردند . آنها به پيروي از پيامبر حاضر شدند كه سهم خود
را ببخشند . تنها چند نفر مانند حابس و عينيه سهميه خود را نبخشيدند . پيامبر ، اسيران آنها را در
برابر هريك ، با شش اسير ديگر عوض كرد و در نتيجه ، همه اسيران هوازن جز يك پيرزن كه
عينيه از بخشيدن او خودداري ورزيد ، آزاد شدند . ( 1 )
اين كار نشان دهنده اوج وفاداري پيامبر اعظم ( صلّي الله
عليه وآله ) به خدمات حليمه سعديه و خواهران و برادران رضاعي خود بود . نكته
جالب توجه اينكه يكي از افرادي كه در ميان اسيران جنگي وجود داشت ، شيماء ، خواهر رضاعي پيامبربود . وقتي وي به حضور رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) رسيد و عرض كرد من خواهر رضاعي تو
( دختر حليمه سعديه ) هستم كه اسير شده ام ، پيامبر عباي خود را روي زمين پهن كرد
و او را روي آن نشاند . پس با احترام خاص به او نگريست و با محبت سرشاري از او
احوال پرسي كرد و فرمود : من وقتي كه كودك بودم ، تو از من نگه داري كردي و
مدتي كه مادرت به من شير داد ، با هم بوديم . اينك اگر مي خواهي ، نزد ما بمان كه
با كمال احترام شما را حفظ مي كنيم و اگر
1 . سيره ابن هشام ، ج 2 ، ص 49 .
|
236 |
|
مي خواهي ، به سوي قومت برگرد . ( 1 ) شيماء با
تشكر از محبت هاي پيامبر ، درخواست آزادي اسيران طايفه
خود را مطرح و بازگشت به وطن را انتخاب كرد .
رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) در حق خواهر رضاعي
خود احترام فراوان كرد و در مورد سهم مسلمانان نيز كاري كرد كه آنها با خشنودي و
رضايت خاطر ، سهمشان را بخشيدند . اين بخشش بزرگوارانه ، موجب برانگيختن
انگيزه هاي انساني آنها گشت و فطرت خفته آنها را بيدار كرد ، به گونه اي
كه همگي از صميم دل مسلمان شدند و راه گشاي اسلام آوردن تيره هاي ديگري
از قبيله هوازن گرديدند .
روزي هيئتي از طرف نجاشي ، پادشاه حبشه بر پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) وارد شد . آنحضرت بلند شد و از آنان پذيرايي كرد . اصحاب عرض كردند كه يا
رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) شما بفرماييد ، ما
از آنان پذيرايي مي كنيم . پيامبر فرمود : اين جماعت به اصحاب ما در حبشه احترام
گذاشته اند و من دوست دارم كه محبت آنان را تلافي كنم . ( 2 )
پيامبر خواست در چاهي غسل كند . حذيفه كه همراه حضرت
بود ، پيراهني را جلوي او گرفت تا پوشيده باشد . بعد از پيامبر ، حذيفه خواست غسل كند .
حضرت نيز مانند حذيفه پيراهن را جلوي او گرفت . حذيفه نپذيرفت و گفت : اي پيامبر خدا ،
پدر و مادرم فداي شما باد ، اين كار را نكنيد . پيامبر اصرار كرد و تا پايان غسل ،
پيراهن را جلو حذيفه گرفت و فرمود : از دونفري كه با يكديگر همراهند ، هر كدامشان كه
با رفيقش مهربان تر باشد ، نزد خداوند محبوب تر است . ( 3 )
1 . كامل ابن اثير ، ج 2 ، ص 266 .
2 . سفينة البحار ، ج 1 ، ص 417 .
3 . همان ، ص 416 .
|
237 |
|
81
مردم داري
يكي از موفقيت هاي بزرگ پيامبران الهي به ويژه رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) ، برقراري ارتباط صميمي و نزديك آنان
با مردم است . آنان به دليل فروتني در برابر مردم ، مردمي ترين رهبران جامعه
بودند و بيشترين موفقيت را در اجراي رسالت خويش به دست آوردند كه خداي سبحان نيز بر
حسن رسالت و موفقيتشان درود مي فرستد : « وَ سَلامٌ عَلَي
الْمُرسَلينَ » . ( صافات : 181 )
در اين ميان ، روش رسول الله ( صلّي الله عليه وآله )
بين پيامبران ، مثال زدني است . وي در همساني با مردم آن قدر فروتني نشان مي داد
كه آيه « وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ
الْمُؤْمِنينَ ؛ بال عطوفت خويش را زير پاي پيروانت بگستران . » به خوبي بيانگر
اين معناست و پيامبر در همساني با مردم و مردمي بودن ، آن قدر پيش رفت كه
مردم وي را از خود مي دانستند و رازهاي زندگي خويش را با وي درميان مي گذاشتند . در اين راه ، برخي از مردم به علت سهولت
دسترسي به رسول الله ( صلّي الله عليه
وآله ) آن مقدار زياده روي كردند كه خداي سبحان به آنان
سفارش فرمود :
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُيُوتَ
النَّبِيِّ إِلاّ أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلي طَعام غَيْرَ ناظِرينَ إِناهُ وَ لكِنْ
إِذا دُعيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَ لا مُسْتَأْنِسينَ
لِحَديث إِنَّ ذلِكُمْ كانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيي مِنْكُمْ . ( احزاب :
53 )
اي مؤمنان ! بدون دعوت و اجازه پيامبر وارد خانه وي نشويد .
هنگامي كه دعوت شديد ، پيش از موعد وارد نشويد تا منتظر طعام بمانيد و هنگامي كه
طعام صرف شد ، پس از پذيرايي در خانه پيامبر به سخن گفتن با هم
|
238 |
|
انس نگيريد ؛ زيرا حضور طولاني شما موجب آزار وي
مي شود و حضرت شرم دارد كه به رو آورد .
اساساً جاذبه شخصيتي هركس ، تا حد زيادي مرهون رفتار محبت آميز او با مردم و
رعايت ارزش و كرامت انسان هاست . كسي كه در غم و شادي در كنار مردم باشد ، در دل
مردم جاي مي گيرد و اين شيوه در جذب دل ها و عواطف مردمي اثر فراواني
دارد . از امام علي ( عليه السلام ) روايت شده است :
اِذا تَفَقَّدَ الرَّجُلُ مِنْ اِخْوانِهِ ثَلاثَةَ اَيّام
سَأَلَ عَنْهُ ، فَاِنْ كانَ غائباً دعا له و اِنْ كانَ شاهِداً زارَهُ و اِنْ كانَ
مريضاً عادَهُ . ( 1 )
هرگاه يكي از برادران ديني اش را سه روز
نمي يافت ، سراغ او را مي گرفت . پس اگر غايب و در سفر بود ، برايش دعا
مي كرد . اگر شاهد و حاضر در شهر بود ، به ديدارش مي شتافت و اگر بيمار
بود ، به عيادتش مي رفت .
چنين رفتاري ، نشان دهنده رابطه صميمي و نزديك پيامبر با ياران و اصحابشان بود .
با اينكه ايشان پيامبر برگزيده خدا بود و از نظر معنوي در جايگاه بسيار بالايي قرار
داشت ، معاشرت و برخورد وي بسيار مردمي بود . در سخن گفتن هم سطح مردم حرف
مي زد و با فقيران هم نشين مي گشت : « يجالِسُ
الفُقَراءَ و يُؤاكِلُ المَساكينَ ؛ با تهي دستان ،
هم نشين و با بينوايان هم غذا مي شد » . ( 2 )
حضرت مي كوشيد خود را همراه مردم سازد ، به گونه اي كه حضرت
علي ( عليه السلام ) مي فرمايد :
يَضْحَكُ مِمّا يَضْحَكُونَ وَ يَتَعَجَّبُ مِمّا
يَتَعَجَّبُونَ فِيْهَ . ( 3 )
از آنچه مردم مي خنديدند يا از آن تعجب
مي كردند ، او نيز به خنده يا تعجب مي افتاد .
1 . مكارم الاخلاق ، ص 19 .
2 . بحارالانوار ، ج 16 ، ص 228 .
3 . مكارم الاخلاق ، ص 5 .
|
239 |
|
رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در مجالس ، جاي خاصي
براي خويش تعيين نمي كرد و در قيد و بند صدرنشيني در مجالس نبود . هرجا كه بود ،
مي نشست و يارانش را نيز به همين مسئله فرمان مي داد :
كانَ رَسُولُ اللهِ ( صلّي الله
عليه وآله ) يَجْلِسُ عَلَي الاَْرْضِ وَ يَأكُلُ عَلَي
الْأَرضِ . ( 1 )
رسول الله ( صلّي الله عليه
وآله ) روي زمين مي نشست و روي زمين غذا
مي خورد .
به همه يكسان نگاه مي كرد تا كسي در نگاه و توجه به مخاطب احساس تبعيض
نكند . ( 2 ) مردي وارد مسجد شد و به حضور پيامبر
اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) رسيد . رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) تنها نشسته بود ، ولي در عين حال ،
جابه جا شد و براي مرد تازه وارد جا باز كرد . آن مرد گفت : يا رسول الله ! جا كه
وسيع است . حضرت فرمود : حق مسلمان بر مسلمان ديگر آن است كه وقتي ديد مي خواهد
نزديك او بنشيند ، برايش جا باز كند و جابه جا شود . ( 3 )
82
رعايت حقوق ديگران
رعايت حقوق ديگران در تحقق عدالت اجتماعي ، در سيره رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) جايگاه
ويژه اي دارد . ايشان حتي در نگاه كردن به حاضران نيز تفاوت
نمي گذاشت :
كَانَ رَسولُ اللهِ ( صلّي الله
عليه وآله ) يُقسِّم لَحَظاتِهِ بَينَ أصحابِهِ يَنْظُر
إلي ذَا وَ يَنظُر إلي ذا بِالسَّوِيَّةِ . ( 4 )
رسول الله ( صلّي الله عليه
وآله ) لحظه هاي خود را بين اصحاب تقسيم
مي كرد و به همه يكسان مي نگريست .
1 . بحارالانوار ، ج 16 ، ص 222 .
2 . مكارم الاخلاق ، ص 14 .
3 . بحارالانوار ، ج 16 ، ص 240 .
4 . روضه كافي ، ص 268 .
|
240 |
|
با اين حال ، در مواردي كه پاي استحقاق افراد به ميان
مي آمد ، رعايت استحقاق ها را معيار عدل قرار مي داد . چنان كه وقتي
طعامي خدمت حضرت آوردند ، وي خواست بين همه اهل صفه
تقسيم كند ، ولي چون طعام به مقداري نبود كه به همه برسد ، آن را به آناني داد كه
نياز بيشتر داشتند و پس از ديگران عذر خواهي كرد . ( 1 )
حضرت منتظر نبود تا نيازمند به او مراجعه كند ، بلكه خود در پي رفع حاجت
نيازمندان برمي آمد . اگر چيزي اضافه مي آمد كه مورد هزينه اش پيدا
نمي شد و شب فرامي رسيد ، به خانه برنمي گشت تا مستحق آن را پيدا كند
و مسئوليت را انجام دهد و آسوده خاطر به خانه برگردد . ( 2 )
اين گونه تلاش براي تأمين حقوق مردم و استقرار عدالت
اجتماعي ، الگويي است تا رهبري جامعه چنان خود را متعهد ببيند كه به داد مستمنداني
برسد كه قدرت فرياد كشيدن و دادخواهي ندارند . رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) به مردم سفارش مي كرد ،
خواسته هاي مستحقان را به ايشان برسانند تا حقي از آنان پاي مال نشود :
اَبْلِغُوني حاجةَ مَنْ لاَ يَقْدِرُ عَلَي اِبلاغِ
حاجَتِه . ( 3 )
خواسته هاي كساني را كه قادر نيستند نيازهاي خود را
مطرح كنند ، به من برسانيد .
ايشان در جايي ديگر سفارش مي كند :
مَنْ أَصبحَ وَلايَهْتَمُّ بِاُمُورِ الْمُسْلِمينَ
فَلَيْسَ مِنْهُم . ( 4 )
آن كه در انديشه سامان دادن به زندگي مسلمانان نباشد ،
مسلمان نيست .
وي در تقسيم غنايم ميان مسلمانان به شدت احتياط
مي كرد . در جنگ حنين غنايم فراواني نصيب مسلمانان شد ( بيست و چهار هزار شتر ،
چهل هزار گوسفند
1 . بحارالانوار ، ج 16 ، ص 269 .
2 . همان ، ص 227 .
3 . همان ، ص 151 .
4 . اصول كافي ، ج 2 ، ص 163 .
|
241 |
|
و چهار هزار اوقيه نقره از جمله آنهاست ) . ( 1 ) عقيل بن ابي طالب سوزني را بدون اجازه با خود برد . ناگهان
شنيد كه منادي ندا مي دهد هر كس از غنايم چيزي برده است
حتي سوزن و نخ ، برگرداند . وي سوزن را برگرداند . حضرت گرفت و كنار ديگر غنايم گذاشت .
آنگاه در كنار شتري ايستاد و از كرك شتر اندكي كند . آن را بين دو انگشت خود قرار
داد و به مردم اعلان كرد : من از غنايم حتي از اين كرك تنها يك پنجم سهم دارم . خيانت
بر خائن ، عار و ننگ و آتش است . ( 2 )
در آن بيماري كه به رحلت حضرت انجاميد ، باخبر شد كه چند
درهم از بيت المال نزد وي مانده و آن را تقسيم نكرده است . فرستاد آن را از نزد
يكي از همسران حضرت آوردند و در مورد خاصش تقسيم كرد . آن گاه خطاب به خود
فرمود : تو چه فكر مي كردي اگر خدا را ملاقات مي كردي ، در حالي كه اين
درهم ها نزد تو بودند ؟ ( 3 )
شخصي از آن حضرت طلب داشت و در مطالبه خود درشتي مي كرد . رسول اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) همچنان ساكت بود ، ولي اصحاب برآشفتند
و درصدد تأديب او برآمدند . ايشان فرمود : متعرض او نشويد . بگذاريد صاحب حق ، حرف خود
را بزند . آن گاه دستور داد شتري هم سال شتر او بخرند و به او بدهند .
گفتند : هم سال آن پيدا نمي شود و هر چه هست ، بهتر از مال اوست . فرمود :
همان بهتر را به او بدهيد . ( 4 )
رسول اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) با اين روش خود ،
عدل و رحمت را به هم آميخته بود و راه و رسم حكومت را به فرمانروايان دنيا
مي آموخت تا بدانند كه منزلت آنها در جوامع بشري ، مقام و مرتبه پدر مهربان و
خردمند است ، نه مرتبه آقا و سرور . بايد همه جا مصلحت و صلاح زيردستان را در نظر
بگيرند ، نه اينكه
1 . طبقات الكبري ، ج 2 ، ص 326 .
2 . سيره ابن هشام ، ج 5 ، ص 168 .
3 . طبقات الكبري ، ج 2 ، ص 368 .
4 . صحيح بخاري ، ج 3 ، ص 116 .
|
242 |
|
هوس هاي خود را بر آنان تحميل كنند . پس مي فرمود من به رعايت مصلحت
مردم ، از خود آنان نسبت به خودشان ، اولي تر و شايسته ترم ؛ كه قرآن مجيد
مي فرمايد : « النَّبِيُّ أَوْلي بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ
أَنْفُسِهِمْ » . ( احزاب : 7 )
پس هر كس از شما از دنيا برود ، چنانچه مالي از خود به جا گذاشته باشد ، متعلق به
ورثه اوست و هرگاه وامي داشته باشد يا خانواده مستمند و بي پناهي از او بازمانده است ، دَين او بر ذمّه من و سرپرستي خانواده اش
بر عهده من است . ( 1 )
83
وفاق و
هم گرايي
جامعه هم گرا ، جامعه اي است كه مردمي متعهد ،
متشكل و صميمي دارد . پيامبر اسلام با بهره گيري از رهنمودهاي قرآني چنان جامعه
متشكلي را سامان داد كه تاريخ مانند آن را به ياد ندارد . رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) انسان ها را از انزوا و فردگرايي
به هم گرايي فراخواند و با شعار « وَ اعْتَصِمُوا
بِحَبْلِ اللّهِ جَميعًا وَ لا تَفَرَّقُوا » ( آل
عمران : 103 ) از آنان خواست كه همه با هم به ريسمان الهي چنگ بزنند و از جدايي و
تفرقه بپرهيزند .
رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) ، مسلمانان را به
مهرورزي ، راست گويي ، امانت داري ، امنيت و وفاق فراخواند . خداوند در اين
زمينه مي فرمايد :
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ
رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ . ( آل عمران :
200 )
مؤمنان پايداري كنيد و با هم مقاومت كنيد و با هم رفت و
آمد داشته باشيد و تقوا پيشه كنيد تا شايد به رستگاري برسيد .
1 . همان ، ص 118 .
|
243 |
|
رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) از جامعه اي خود محور ، قوم گرا ، برتري جو و
انحصار طلب ، جامعه اي باگذشت و ايثارگر ساخت كه ديگران را همواره
بر خويش ترجيح مي دادند . حضرت محمد ( صلّي الله عليه
وآله ) ، آن جامعه دين دار را به مانند اعضاي يك جسم ، يك دست و
متشكل كرد : « وَ هُمْ يَدٌ عَلي مَنْ سِواهُمْ » . ( 1 )
ايشان وحدت و هم گرايي مسلمانان را وظيفه ديني اعلام كرد : « وَاللُّزومُ لِجَماعَتِهم . » ( 2 )
همچنين ميان مهاجر و انصار و همه مسلمانان پيوند برادري برقرار كرد . امتي كه رسول
الله ( صلّي الله عليه وآله ) تشكيل داد ، هر چند از نظر
تعداد كم بود ، ولي از نظر تشكل و هم سويي در اوج كمال قرار داشت و با همين
اتحاد و يك رنگي بر سخت ترين مشكلات و تنگناها چيره شدند .
84
ارزش مداري
ارزش هاي اخلاقي مانند راستي ، گذشت ، انصاف ، عزت نفس ، استقامت ، پايداري و
مانند آن مورد احترام همه انسان هاست . پيامبر گرامي اسلام كه براي تعالي اين
ارزش ها مبعوث شده بود ، مي فرمود : « اِنَّما
بُعِثْتُ لاُِتَمِّمَ مَكارِمَ الاَخْلاقِ . » ( 3 ) به همين دليل ، براي نهادينه كردن
اين ارزش ها تمام همّ و غمّ خود را به كار
مي بست . اكنون نمونه هايي از توجه پيامبر به ارزش مداري را بيان
مي كنيم .
1 . امام صادق ( عليه السلام ) مي فرمايد :
اسيراني را نزد پيامبر آوردند و حضرت دستور قتل همه آنان جز يك نفر را صادر كرد . آن
مرد گفت : چگونه است كه
1 . بحارالانوار ، ج 27 ، ص 69 .
2 . همان .
3 . ميزان الحكمة ، ج 3 ، ص 149 .
|
244 |
|
فقط مرا از ميان آنان آزاد كردي ؟ رسول خدا ( صلّي الله عليه
وآله ) فرمود : جبرئيل از قول خداوند متعال به من خبر داد پنج خصلت در تو وجود
دارد كه خدا و رسول ، آنها را دوست دارند : اول ، غيرت بسيار در
مورد خانواده و محارم ؛ دوم ، سخاوت و بخشندگي ؛ سوم ، حسن خلق ؛ چهارم ، راست گويي ؛
پنجم ، شجاعت . ( 1 )
2 . اميرالمؤمنين علي ( عليه السلام ) مي فرمايد :
وقتي اسيران قبيله طي را آوردند ، زني در ميان اسيران به
پيامبر عرض كرد : به مردم بگو مزاحم من نشوند و با من خوش رفتاري كنند ؛ زيرا من
دختر رئيس قبيله هستم و پدرم كسي بود كه به عهد و پيمان ها وفادار
مي ماند . اسيران را آزاد و گرسنگان را سير مي كرد . هماره آشكارا سلام
مي كرد و هرگز نيازمندي را از خود نمي راند . من دختر حاتم طايي هستم . آن گاه پيامبر فرمود : اين صفاتي كه
گفتي ، نشانه هاي مؤمنان حقيقي است . اگر پدر تو مسلمان بود ، بر او رحمت
مي فرستادم . سپس فرمود : او را رها كنيد و كسي مزاحم او نشود ؛ زيرا پدرش كسي
بوده كه مكارم اخلاق را دوست داشت و خدا مكارم اخلاق را دوست دارد . ( 2 )
3 . نمونه ديگر از توجه پيامبر به ارزش ها ، تجليل از شهيد و خانواده شهيدان
بود . در سال هشتم هجرت در جريان جنگ موته هنگامي كه
فرماندهي لشكر به عهده جعفر بن ابي طالب بود ، نبرد سختي در برابر دشمن كرد تا
آنكه دست راست و چپ او قطع شد . وي در حالي كه زخم هاي بسيار بر بدنش وارد شده
بود ، به شهادت رسيد . پيامبر در توصيف مقام او فرمود :
اِنَّ اللّهَ اَبْدَلَ جَعْفَراً بِيَدَيهِ جَنَاحَينِ
يَطيرُ بِهِما فِي الْجَنَّةِ حَيْثُ شاءَ .
خداوند در عوض دو دست جعفر كه قطع شد ، دو بال به او عطا
كرد كه با آنها در بهشت پرواز مي كند ، به هر كجا كه بخواهد .
1 . بحارالانوار ، ج 18 ، ص 108 .
2 . محجة البيضاء ، ج 4 ، ص 122 .
|
245 |
|
پس از اين جنگ ، هنگامي كه لشكر اسلام به طرف مدينه مي آمد ، رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) همراه مسلمانان به استقبال آنان رفتند
و گروهي از كودكان در حالي كه سرود مي خواندند ، در ميان آنان بودند . رسول
خدا ( صلّي الله عليه وآله ) كه سوار بر مركبي بود ،
فرمود : كودكان را سوار كنيد و فرزند جعفر را به من بدهيد . آن گاه عبدالله بن جعفر را كه پدرش به شهادت رسيده بود ، جلو خود
سوار كرد . عبدالله مي گويد : رسول خدا ( صلّي الله عليه
وآله ) به من فرمود من به تو تبريك مي گويم كه پدرت همراه با فرشتگان در
آسمان پرواز مي كند . ( 1 )
85
تعاون و همياري
پيامبر اسلام ، مسلمانان را به همكاري و تعاون سفارش مي كرد و خود نيز مروّج
اين فرهنگ بود . با آنكه اصحاب آن حضرت همواره آماده بودند تا به جاي ايشان كارها را
انجام دهند ، ولي وي نمي پذيرفت . اين روحيه حتي پيش از بعثت رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) هم در وجود ايشان ديده مي شد .
پيش از بعثت ، مردم مكه فقر و فشار اقتصادي شديدي را تحمل مي كردند . ابوطالب ،
بزرگ طايفه بني هاشم به جهت پرتعداد بودن خانواده اش زير فشار مالي بود .
حضرت محمد ( صلّي الله عليه وآله ) با ديدن اين وضع
آرام نگرفت تا آنكه سراغ عموي ديگرش عباس كه وضع بهتري داشت ، رفت و گفت : اي عباس ،
عائله برادرت ابوطالب زياد است و مي بيني كه مردم در فشار هستند . بيا با هم
برويم و عائله اش را كم كنيم . يكي از بچه هايش را من تحويل مي گيرم
و يكي را هم تو
1 . سيره حلبي ، ج 3 ، صص 68 و 69 .
|
246 |
|
تحويل بگير . عباس هم پذيرفت و رفتند . محمد ( صلّي الله عليه
وآله ) ، علي را همراه خود برد و عباس ، جعفر را . با اين كار خداپسندانه ، دو
نفر از عائله ابوطالب كم شد . ( 1 )
در روايتي ديگر آمده است كه با ورود پيامبر اعظم ( صلّي الله
عليه وآله ) به مدينه ، وجود مسجد براي انجام امور عبادي
و كارها و گرفتاري هاي سياسي و اجتماعي مسلمانان ضروري جلوه مي كرد .
پيشنهاد ساختن مسجد از جانب رسول خدا ( صلّي الله
عليه وآله ) مطرح و با استقبال مسلمانان روبه رو شد . پس
از اينكه زمين مسجد را خريدند ، شور و شوق ساختن مسجد ميان مردم فزوني گرفت . همه دست
به كار ساختن مسجد شدند و پيامبر هم در اين امر خير كمك و همكاري مي كرد .
اُسَيْد بن حقير مي گويد : پيامبر سنگي را
در بغل گرفته بود و مي آورد . گفتم : يا رسول الله ! سنگ را بدهيد من
مي برم . آن حضرت فرمود : نه ، برو سنگ ديگري را بياور . ( 2 )
در يكي از مسافرت ها ، همين كه پيامبر اكرم ( صلّي الله
عليه وآله ) و يارانش از مركب هاي خويش فرود آمدند و بارها را بر زمين
نهادند ، تصميم جمعيت بر اين شد كه براي غذا ، گوسفندي را بكشند و بپزند . يكي از
اصحاب گفت : من گوسفند را ذبح مي كنم . ديگري گفت : كندن پوست آن با من . سومي
گفت : پختن گوشت گوسفند با من . رسول خدا ( صلّي الله عليه
وآله ) هم فرمود : جمع كردن هيزم از صحرا با من . جمعيت گفتند : يا رسول الله !
شما زحمت نكشيد و راحت بنشينيد . ما خودمان با كمال افتخار همه اين كارها را انجام
مي دهيم . پيامبر فرمود : مي دانم شما انجام مي دهيد ، ولي خداوند دوست
ندارد بنده اش را در ميان يارانش با وضعي ممتاز ببيند كه براي خود نسبت به
ديگران امتيازي قائل شده باشد . سپس به صحرا رفت و مقداري خار و خاشاك از صحرا جمع
كرد و آورد . ( 3 )
1 . سيره ابن هشام ، ج 2 ، ص 263 .
2 . بحارالانوار ، ج 9 ، ص 111 .
3 . كحل البصر ، ص 68 ؛ برگرفته از : همت
سهراب پور ، الگوي كامل ( نگاهي به سيره اخلاقي
پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) ، صص 91
- 93 .
|
247 |
|
پيامبر گرامي اسلام در تمام مشكلات و سختي ها در كنار ديگر مسلمانان بود .
در آخرين روزهاي حيات خويش كه در بستر بيماري بود ، به بلال فرمود تا مردم را
فرابخواند . آن گاه به مسجد آمد و به منبر رفت و فرمود : اي گروه اصحابم ، چگونه
پيامبري براي شما بودم ؟ آيا همراه شما به جهاد نپرداختم ؟ آيا دندانم نشكست ؟ آيا
چهره ام غبارآلود نشد ؟ آيا خون بر صورتم جاري نشد تا آنجا كه محاسنم را
فراگرفت . آيا از گرسنگي سنگ بر شكم نبستم ؟ اصحاب گفتند : آري يا رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) ، همانا تو صابر بودي و از كارهاي زشت
در آزمايش الهي نهي مي كردي . خدا برترين جزا را به تو عنايت كند . حضرت نيز
فرمود : خداوند هم به شما جزاي خير عنايت كند . ( 1 )
86
حفظ حريم ها در معاشرت
نشانه هاي فراواني از اخلاق كريمانه و بزرگوارانه ، در رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) وجود دارد . حضرت علي ( عليه السلام ) مي فرمايد :
كَانَ رَسُولُ اللّهِ ( صلي
الله عليه وآله ) اَجْوَدَ النّاسِ كَفًّا وَ
اَكْرَمَهُم عِشْرَةً . ( 2 )
رسول خدا ( صلّي الله عليه
وآله ) از همه مردم بخشنده تر و از همه مردم در
معاشرت بزرگوارتر بود .
در بزرگواري ايشان همين بس كه « يَقْبَلُ مَعْذِرَةَ
الْمُعْتَذِرِ اِلَيْهِ ؛ عذرخواهي كسي را كه از او
معذرت مي خواست ، مي پذيرفت . » ( 3 )
ايشان هرگز بدي را با بدي پاسخ
1 . بحارالانوار ، ج 2 ، ص 508 .
2 . مكارم الاخلاق ، ص 17 .
3 . سنن النبي ، ص 75 .
|
248 |
|
نمي داد ، بلكه از بدي هاي مردم درمي گذشت و آنان را
مي بخشيد . هيچ گاه نيز دوست نداشت در حضور وي از يارانش بدگويي كنند . ايشان
مي فرمود :
لا يُبَلِّغُنِي اَحَدٌ مِنْكُمْ عَنْ اَحَد مِنْ
اَصْحابِي شَيْئاً فَاِنِّي اُحِبُّ اَنْ اَخْرُجَ اِلَيْكُم وَ اَنَا سَلِيمُ
الصَّدرِ . ( 1 )
هيچ كدام از شما ، درباره يكي از اصحابم چيزي به من نگوييد
و به گوشم نرسانيد ؛ چون دوست دارم هرگاه از نزد شما بيرون مي روم ، سينه و دلم
نسبت به يارانم ، سليم و بي غلوغش باشد .
به روايت اميرالمؤمنين علي ( عليه السلام ) ، مجلس
پيامبر ، مجلس بردباري ، شرم و حيا ، صدق و امانت بود . سر و صدا و فرياد در آن مجلس
شنيده نمي شد . حرمت افراد هتك نمي شد و هيچ كدام در پي لغزش ديگران و
عيب جويي از آنان نبودند . همه اهل پيوند و صفا و ارتباط بر محور تقوا بودند .
بزرگان و سال خوردگان مورد تكريم و احترام قرار مي گرفتند . به خردسالان
ترحم و شفقت مي شد و افراد نيازمند و مراجعاني را كه كار داشتند ، مراعات
مي كردند و پناهگاه غريبان بودند . ( 2 )
در محضر آن حضرت ، وقتي سخن گفته مي شد ، همه گوش مي كردند و سخن يكديگر
را قطع نمي كردند . هنگام سخنراني رسول خدا ( صلّي الله
عليه وآله ) ، سراپاگوش بودند ، چنان كه گويي مرغي بر سرشان نشسته است . چون
كلام پيامبر تمام مي شد ، آنان آغاز به سخن مي كردند . هنگام سخن گفتن
ديگري نيز تا پايان كلامش صبر مي كردند و به ميان سخنان او
نمي دويدند . ( 3 )
1 . بحارالانوار ، ج 16 ، ص 230 .
2 . سنن النبي ، ص 17 .
3 . همان .
|
249 |
|
محضر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) همواره پربار
بود ؛ هم در جهت شناخت معارف ديني و هم الهام گيري از اخلاق و سلوك اجتماعي و
گرايش و عنايت به عبادت و تكليف . سخنان پيامبر ، روشن و گويا بود ، چنان كه هر
شنونده اي آن را مي فهميد : « كانَ كَلامُهُ فَضْلاً
يَتَبَيَّنُهُ كُلُّ مَنْ سَمِعَهُ » . ( 1 )
امام صادق ( عليه السلام ) مي فرمايد :
ما كَلَّمَ رَسوُلُ اللّهِ ( صلّي الله عليه وآله ) اَلْعِبادَ
بِكُنْهِ عَقْلِهِ قَطُّ قالَ رَسُولُ اللّهِ ( صلي
الله عليه وآله ) اِنّا مَعْشَرُ الاَْنْبِيَاءِ
اُمِرْنَا اَنْ نُكَلِّمَ النّاسَ عَلي قَدْرِ عُقُولِهِم . ( 2 )
رسول خدا ( صلّي الله عليه
وآله ) هرگز با مردم ، با عمق عقل و درك خود سخن نگفت و
مي فرمود : ما پيامبران مأموريم كه با مردم به اندازه عقل آنان حرف بزنيم ، نه
به قدر فهم خودمان .
جابر بن عبدالله انصاري مي گويد :
وَ كَانَ رَسُولُ اللّهِ ( صلي
الله عليه وآله ) فِي اُخْرَياتِ النّاسِ يُزْجِي
الضَّعِيفَ وَ يُرْدِفُهُ وَ يَدُلُّهُم . ( 3 )
پيامبر خدا آخر مردم راه مي رفت . به ناتوانان ياري
مي رساند و بر مركب خويش سوار مي كرد و آنان را راهنمايي مي كرد .
87
خطاپوشي
با مهرباني و حوصله بسيار ، اشتباه ديگران را اصلاح مي كرد . معاويه پسر حَكَم سُلَمي
مي گويد : « هنگامي كه رسول خدا ( صلّي الله عليه
وآله ) در نماز بود ، مردي عطسه
1 . مكارم الاخلاق ، ص 23 .
2 . بحارالانوار ، ج 16 ، ص 280 .
3 . مكارم الاخلاق ، ص 22 .
|
250 |
|
كرد . گفتم : خدايت بيامرزد ! ديگر نمازگزاران با نگاهشان برايم خط و نشان كشيدند .
گفتم : [ گويا ] مادرم مرده
است ! چرا مرا اين گونه نگاه مي كنيد ؟ مأمومان ، دستانشان را بر
ران هايشان زدند . چون ديدم [ با اين كارشان ] مرا به سكوت دعوت مي كنند ، ساكت شدم . هنگامي كه نماز
به پايان رسيد ، پيامبر مرا خواست . پدر و مادرم فدايش باد ! چنين آموزگاري كه به خوبي
آموزش دهد ، نه پيش از آن ديدم و نه پس از آن . سوگند به خداوند ، نه بر سرم
فرياد
كشيد و نه كتكم زد و نه دشنامم داد و فرمود : در نماز نبايد حرف زد . نماز
نيايش كردن ، تكبير گفتن و قرآن خواندن است » . ( 1 )
مردم را از كارهاي ناپسند برحذر مي داشت و خود نيز از اخلاق ناپسندشان دوري
مي جست . در عين حال ، اخلاق نيك و خوش رويي را از آنان باز نمي داشت .
هم نشينان خود را مورد تفقد قرار مي داد و به هر يك از آنان به
اندازه اي كه مي بايست ، احترام مي گزارد . ( 2 )
در غزوه حنين كه سهمي از غنايم را به اقتضاي مصلحت به تازه مسلمانان اختصاص داد ،
سعد بن عباده و جمعي از انصار كه از پيش قدمان و
مجاهدان بودند ، زبان به اعتراض گشودند كه چرا آنها را بر ما ترجيح دادي ؟ ايشان
فرمود تا همگي معترضان در يك جا گرد آيند . آن گاه با بياني شيوا و
دل نشين ، آنان را از فلسفه اين كار و پندار اشتباهشان آگاه ساخت . چنان كه
همگي آنها به گريه افتادند و پوزش خواستند . ( 3 )
در همين واقعه ، مردي از قبيله بني تميم به نام
حرقوص ( كه بعدها از سردمداران خوارج نهروان شد ) اعتراض
كرد و با لحن تندي گفت : با عدالت
1 . شرح مسلم ( نووي ) ، ج 5 ، ص 20 .
2 . سفينة البحار ، ج 1 ، ص 415 .
3 . امتاع الاسماع ، ج 1 ، ص 431 .
|
251 |
|
رفتار كن . عمر بن خطاب از گستاخي او برآشفت و گفت : اجازه
بدهيد او را مجازات كنم . فرمود : نه او را به حال خودش بگذار . پس رو به سوي او كرد و
با خونسردي فرمود : اگر من به عدالت رفتار نكنم ، پس چه كسي رفتار
خواهد كرد ! ؟ ( 1 )
در صلح حديبيه ، عمر بن خطاب از معاهده آن حضرت با قريش انتقاد مي كرد كه
چرا با شرايط نابرابر پيمان مي بندد . رسول اكرم ( صلي
الله عليه وآله ) با منطق و دليل ، نه با خشونت و تندي ، او را قانع كرد . ( 2 )
1 . صحيح بخاري ، ج 4 ، ص 200 .
2 . امتاع الاسماع ، ج 1 ، ص 296 .