ج . تعریف انقلاب براساس ویژگی ها
ج . تعریف انقلاب براساس ویژگی ها با این وجود، گرایش غالب آن است که انقلاب را نه همه تحولات و نه نوع خاصی از تحولات، بلکه نوعی تغییر و تحول قلمداد کنند که ویژگی هایی دارد و به وسیله همان ویژگی ها از سایر تحولات متمایز می شود. بشیریه در کتاب انقلاب و بسیج س
ج . تعريف انقلاب براساس ويژگي ها
با اين وجود، گرايش غالب آن است كه انقلاب را نه همه تحولات و نه نوع خاصي از تحولات، بلكه نوعي تغيير و تحول قلمداد كنند كه ويژگي هايي دارد و به وسيله همان ويژگي ها از ساير تحولات متمايز مي شود. بشيريه در كتاب انقلاب و بسيج سياسي ، انقلاب را يك بار نوعي از تحول سياسي،(4) بار ديگر، نوع خاصي از تحول سياسي(5) و سرانجام، نوع بسيار ويژه اي از منازعه سياسي يا طبقه خاصي از منازعات سياسي تلقي مي كند.(6) منوچهر محمدي در كتاب تحليلي بر انقلاب اسلامي ، انقلاب ها را نوعي از
1. چالمرز جانسون، تحول انقلابي: بررسي نظري پديده انقلاب، ترجمه حميرا سياسي، ص 17.
2. منوچهر محمدي، پيشين، ص 28.
3. حسين بشيريه، پيشين، ص 4.
4 . همان، ص 1.
5. همان، ص 5 .
6 . همان، پيشگفتار.
[50]تحولات و تغييرات سياسي ـ اجتماعي مي شمارد.(1) آيت اللّه مصباح نيز انقلاب را به مفهوم نوعي از تحول و دگرگوني اجتماعي مي داند.(2)
مفهومي كه ما از انقلاب در نظر داريم، همين نوع اخير و گرايش غالب است كه انقلاب را در قالب تحولات نظام اجتماعي مي بيند. معمولا همه متفكران و انديشمندان سياسي ـ اجتماعي كه نظام ايده آل و كمال مطلوبي را ترسيم مي كنند، نحوه تغيير و تبدّل آن را نيز پيش بيني مي كنند، به عبارت ديگر، تحول و ثبات دو روي يك سكه اند. موضوع ثبات(3) و تحول از بحثهاي قديمي فلسفي است و اينجا منظور ما از تحولات اجتماعي در واقع تصور مفهوم مخالف استمرار و استواري نظام سياسي ـ اجتماعي است.
در اين چهارچوب، تحول در واقع به معناي وقوع اختلال و بي نظمي و نااستواري در نظام است كه مي تواند انواع مختلفي داشته باشد و شرايط و ويژگي هاي ديگر، تعيين مي كنند كه كدام يك از انواع تحول حادث خواهد شد. انقلاب يكي از اين تحولات محتمل الوقوع است و شرايط و ويژگي هاي خاص خود را دارد.
از اين ديدگاه، ويژگي هاي خاص انقلاب، آن را از ديگر انواع تحولات در جامعه جدا مي كند و قصور در تميز بين اين پديده و پديده هاي مشابه موجب اغتشاش فكري و نظري در تبيين انقلاب مي شود. بشيريه ويژگي هاي اساسي انقلاب را در چند مورد خلاصه مي كند.(4) به نظر وي انقلاب، مبارزه اي خشونت بار و كم بيش طولاني براي قبضه قدرت دولتي است كه در صورت موفقيت، موجب دگرگوني در ساخت قدرت و نهادهاي سياسي و گروه حاكمه مي شود. در اين چالش انقلابي، بخش عمده اي از جمعيت مشاركت مي كنند كه بسيج آنها مستلزم وجود نوعي سازمان، رهبري و ايدئولوژي است. گروههاي درگير در نزاع قدرت به طور عمده خارج از دستگاه قدرت قرار دارند و با كمك مردم مي توانند قدرت مستقر را ساقط كنند و سرانجام اينكه اين
1. محمدي، پيشين، ص 20.
2. محمدتقي مصباح، جامعه و تاريخ از ديدگاه قرآن، ص 369.
3. ثبات به معناي سكون و عدم تحرك نيست، بلكه به مفهوم پايداري و استواري و پايندگي يك نظام اجتماعي است كه مفهوم مقابل آن، تحول بوده، به معناي تغيير و تبديل يا قلب هويت نظام اجتماعي است.
4. ر.ك به: پيشين، صص 8 ـ 5.
[51]منازعه، درون يك واحد مستقل سياسي واقع مي شود و رژيم مستقر قدرت خود را از دست مي دهد.
آيت اللّه مصباح كه انقلاب را نوعي از تحول اجتماعي مي داند،(1) براي تحولات اجتماعي چند ويژگي برمي شمارد. به عبارت ديگر، تحولاتي نيستند كه ناگهاني و به تعبير فلسفي در يك آن پديدار شوند; يعني تحولات اجتماعي از مقوله حركت است نه كون و فساد. بنابراين، تحولات اجتماعي هيچ گاه ناگهاني و دفعي اتفاق نمي افتند، بلكه نتيجه يك سري فعل و انفعالات تدريجي است كه در مرحله خاصي به انقلاب منجر مي شود.
ثانياً هدفداري در تحولات اجتماعي مطرح است و افراد هنگامي درصد تخريب و نفي وضع موجود بر مي آيند كه آن را زيان آور مي بينند و قصد جلوگيري از ضرر را دارند و يا اوضاع و احوال بهتري را در نظر دارند كه مي خواهند با رسيدن به آن، نفع بيشتري متوجه خود كنند. بر اين اساس، ارزش ها و آرمانها را مي توان دخيل در دگرگوني هاي اجتماعي دانست، بخصوص اگر اين آرمانها به صورت يك ايدئولوژي جامع و كامل باشند كه تأثير مهمّي خواهد داشت.(2)
منوچهر محمدي با اشاره به ويژگي ها و عواملي نظير; مردمي بودن، همراه با خشونت بودن، تغيير ارزشهاي مسلط، ناگهاني و سريع بودن و تغيير سيستم سياسي حاكم، انقلاب را يك حركت مردمي در جهت تغيير سريع و بنيادي در ارزشها و باورهاي مسلط، نهادهاي سياسي، ساختارهاي اجتماعي، رهبري، روش ها و فعاليت هاي حكومتي يك جامعه توأم با خشونت داخلي تعريف مي كند.(3) اين تعريف به فرايند و نتايج انقلاب پرداخته و علل آن را مطرح نكرده است.
حسين بشيريه با استفاده از ويژگي هاي مورد نظر خود، انقلاب را منازعه اي خشونت آميز براي قبضه قدرت در درون واحد سياسي مستقلي مي داند كه طي آن گروههاي خارج از بلوك قدرت، دست به بسيج توده اي مي زنند و در صورت پيروزي
1. مصباح، پيشين، ص 347.
2. همان، ص 344.
3. محمدي، پيشين، ص 30.
[52]قدرت را به دست مي گيرند.(1) در اين تعريف صرفاً روند و فرايند انقلاب مدّنظر قرار گرفته و به نتايج و علل آن توجّهي نشده است.
وي با اذعان به مشكل بودن بحث از نتيجه انقلابها، به طور كلي انقلاب را تحولي مي داند كه خارج از بلوك قدرت مستقر پديد مي آيد و مستلزم ميزاني از خشونت است كه نه تنها حاكم سياسي را تغيير مي دهد، بلكه دگرگوني هايي هم در رژيم سياسي، ايدئولوژي و ساخت اجتماعي ـ سياسي به صورت مستمر همراه دارد.(2)
همان طور كه اشاره شد، شهيد مطهري با پررنگ كردن عوامل اراده، تقدس و جنبه نفي و انكار،(3) انقلاب را طغيان و عصيان مردم يك سرزمين عليه نظام حاكم موجود، به منظور استقرار نظمي مطلوب مي داند.(4)
با توجه به اين تعريف ها و ويژگي ها مي توانيم انقلاب را چالشي تقربياً خشن، مستمر و تدريجي بين دو طرف بدانيم كه هدف آن، اثبات يا نفي وضع موجود در يك سرزمين خاص است. در اين منازعه، يك طرف قدرت مستقر را در اختيار دارد و طرف ديگر مشاركت مردم را و هر يك مدعي استقرار نظم مورد نظر خود بر سرزمين مورد ادّعا هستند. در اين تعريف، هم علل موجبه انقلاب (نارضايتي از وضع موجود) و هم علت غايي آن (استقرار نظام مطلوب) مد نظر قرار گرفته است و هم اينكه فرايند انقلاب و تقابل نيروها و منابع دو طرف منازعه را در بر دارد.
1. حسين بشيريه، پيشين، ص 9.
2. همان، ص 10.
3. مرتضي مطهري، پيرامون انقلاب اسلامي، صص 87 ـ 86 .
4. همان، ص 23.
[53]