الف. اصول تفکر و اندیشه ها

الف. اصول تفکر و اندیشه ها این جریان فکری در واقع، نتیجه بی اعتباری و عدم مقبولیت گرایشهای اصلاح طلب و لیبرال بود که در اواسط دهه 1340 زمینه را برای ایجاد ترکیب ایدئولوژیک جدیدی که هم مستلزمات عمل سیاسی را داشته باشد و هم با ضرورت حفظ وفاداری به معتقدات ا

الف. اصول تفكر و انديشه ها

اين جريان فكري در واقع، نتيجه بي اعتباري و عدم مقبوليت گرايشهاي اصلاح طلب و ليبرال بود كه در اواسط دهه 1340 زمينه را براي ايجاد تركيب ايدئولوژيك جديدي كه هم مستلزمات عمل سياسي را داشته باشد و هم با ضرورت حفظ وفاداري به معتقدات اسلامي موافق باشد، فراهم كرد.

البته اين امر جداي از روند كلي جهان اسلام نبود; از اواسط دهه 1330 در همه كشورهاي اسلامي نوعي گرايش به تفكر انقلابي و راديكال مشاهده مي شود كه در

1. محمدي، پيشين، ص 67.

[196]

راستاي آن جريانهايي براي حل مشكلات اقتصادي و سياسي جامعه به راه حلهاي تندروانه و خشن و براندازانه روي مي آورند. افزايش محبوبيت اتحاد جماهير شوروي و كشورهاي اردوگاه سوسياليسم و نيز مطرح شدن راههاي مستقل رسيدن به سوسياليسم در نتيجه استالين زدايي، در ايجاد جريان ايدئولوژيك جديد تحت عنوان سوسياليسم اسلامي موثر بوده است.(1)

1. سوسياليسم اسلامي;

گرچه نگرش سوسياليسم اسلامي نخستين بار در مصر شكل گرفت، ولي مي توان تمايل به اسلام سوسياليستي را يك پديده تقريباً شايع در كشورهاي اسلامي از اواسط دهه 1950 (دهه 1330 ش) دانست; به گونه اي كه پس از استالين زدايي و رسميت يافتن چپ جديد، افكار و عقايد سارتر، گورويچ، برشت و... بهوفور تبليغ مي شد. اين گرايش جديد، در صدد اثبات سازگاري بين اسلام و سوسياليسم و برجسته كردن خصوصيات سوسياليستي اسلام بود.(2)

برخي معتقدند كه سوسياليسم در مقايسه با ناسيوناليسم و دمكراسي، به دعوتهاي اصلي اسلام در زمينه هاي برادري، هماهنگي و مساوات نزديكتر است و اسلام و سوسياليسم به عنوان دو نظام مهندسي اجتماعي در توجه به جمع گرايي يا تعديل بين منافع جمع و فرد، كنترل دولت وتوزيع عادلانه ثروت با هم اتفاق نظر دارند.(3) بعيد نيست كه همين تشابه ظاهري باعث وسوسه چنين تلفيقي شده باشد.

در ايران نيز پس از كودتاي 28 مرداد و شكست ليبراليسم، گرايش به سوسياليسم
اسلامي شروع شد و با فروكش كردن خاطره شكست سياست دمكراتيك دكتر مصدق، كم كم اين اعتقاد در بين جوانان سياسي شده پيدا شد كه اين شكست جداي از توطئه
سيا (cia) و همكاري قدرتهاي استعماري، ناشي از ضعف ليبراليسم است(4) لذا بايد در صدد يافتن ايدئولوژي معتبري براي مبارزه بود. گرچه به دليل استقرار مجدد خفقان و ديكتاتوري شاه باكمك امريكا در طول دهه 1330 تحرك چنداني در اين زمينه وجود نداشت، ولي از اواسط دهه 1340 گرايش مشخصي به چپ در ميان مخالفان شاه و

1. ر.ك به: عنايت، پيشين، ص 242 و 264.

2. عنايت، اسلام و سوسياليسم در مصر و سه گفتار ديگر، ص 40 به نقل از: تقوي، پيشين، ص 124.

3. عنايت، انديشه سياسي در اسلام معاصر، ص 242.

4. همان، ص 265.

[197]

بعضي از گروههاي مذهبي مشاهده مي شود كه همين گرايش راديكال در ميان نيروهاي مذهبي، مورد بحث ماست.

پيدايش گرايشهاي چپ در ميان نيروهاي مذهبي، منجر به ايجاد ملغمه نامنسجمي از افكار و عقايد شد كه اسلام و ماركسيسم را با هم آشتي داده بود و بدين لحاظ، ما آن را جرياني التقاطي مي ناميم. هرچند كوشش براي آشتي بين اسلام و ماركسيسم هرگز علني و صريح نبود(1) و مبلغين سوسياليسم اسلامي بسيار بطئي و حساب شده اين كار را انجام مي دادند تا از سوي متفكران مسلمان متهم بهماركسيست نشوند، ولي اين جريان وجود داشت و در بخشي از مسير خود به ماركسيسم كامل منتهي گرديد.

سوسياليسم اسلامي در انديشه سياسي اسلام معاصر به دو صورت فهميده شده است:(2) در صورت اول به عنوان ايدئولوژي مورد حمايت دولت كه توجيه كننده سياستهاي دولتي در زمينه اصلاحات اجتماعي و اقتصادي است، به كار مي رود، همانند مصر زمان ناصر. صورت ديگر سوسياليسم اسلامي، نظامي مردمي و مردم پسند از انديشه انتقادي در اعتراض به شرايط موجود است. آنچه در اينجا مورد نظر ماست و در ايران به عنوان يك جريان فكري مطرح بود، صورت اخير سوسياليسم اسلامي است كه به عنوان شيوه اي از تفكر و عمل در مقابله با رژيم شاه به كار مي رفت. محمد نخشب را اولين فرد در ايران مي دانند كه كوشيد تا شيعه را با سوسياليسم اروپايي به هم بياميزد(3)وي با همين انديشه و تفكر، حزب خداپرستان سوسياليست را تأسيس كرد.

اين جريان فكري، براي اينكه تلفيق موردنظر خود را بين تشيع و سوسياليسم ايجاد كند، دست به جرح و تعديل و تفسير و تأويل اسلام و ماركسيسم زد و در انديشه ها و آراي خود، قرائت جديدي از تشيع و اسلام را ارائه داد كه تحت عنوان اسلام انقلابي و مبارز (در شيوه ها و روشها) و يا دين ايدئولوژيك (در بعد نظري) معروف است. بدين لحاظ، تأكيد بر اسلام انقلابي و استفاده فراوان از منطق ديالكتيك در تعبير و تفسير دين،

1. همان، ص 266.

2. همان، ص 243.

,naimaharba dnavre .

.nidehagom :malsi lacidar eht .nu notecnirp :notecnirp:yb detiuq ;2891 ,sserp

تقوي، پيشين، ص 172.

[198]

مشخصه اصلي اين جريان فكري است كه در ادامه بحث به طور خلاصه به آن مي پردازيم.

2.اسلام انقلابي;

يكي از بحثهاي حادي كه در سالهاي اول پيروزي انقلاب اسلامي در جامعه رواج يافت، جدال و مناقشه نظري بين دو مفهوم انقلاب اسلامي و اسلام انقلابي بود و كتابهايي نيز در همين زمينه به رشته تحرير درآمد.(1) بدون قصد ورود مجدد به اين جدال فكري، مي خواهيم بر اين نكته تأكيد كنيم كه بحث مذكور، مسبوق به سابقه بوده و در سالهاي پيش از انقلاب اسلامي، دو مفهوم مذكور، ايدئولوژي و مشخصه فكري دو جريان مختلف فكري بوده اند و در اينجا كه بحث پيرامون جريان فكري التقاطي راديكال مطرح است، به طور مختصر به اسلام انقلابي اشاره مي كنيم و انقلاب اسلامي را كه مبناي تفكر جريان فقاهتي ـ ولايتي است، در بحثهاي بعدي به طور مفصل توضيح مي دهيم.

در يك جمله، انقلاب اسلامي به معناي انقلابي است كه صرفاً اسلامي، كاملاً اسلامي و به منظور استقرار حكومت و امت اسلامي آغاز شود و ادامه يابد و چيزي جز اسلام در آن دخالت نداشته باشد.(2) به عبارت ديگر، انقلابي كه محتوا و برنامه و چارچوب حركت آن اسلام است. در واقع، آنچه تعيين كننده و اصل است، اسلام است و انقلاب در بطن اسلام قرار مي گيرد، اما مفهوم اسلام انقلابي به معناي محدود و محصوركردن اسلام و اصول و سنتهاي آن در انقلابي بودن و در واقع ارزيابي اسلام بر اساس انقلابي بودن آن است.(3) در اين معني، آنچه اصل است، صفت انقلابي بودن است و به عبارتي، اسلام در بطن مفهوم انقلابي بودن فرو كاسته مي شود.

اسلام انقلابي به مفهوم استخراج و استنباط از مباني و ارزشهاي انقلابي اسلام و استفاده از آنها براي تأمين استلزامات يك مبارزه انقلابي است و متقابلاً مسكوت گذاشتن و مطرود دانستن ارزشهايي كه كمكي به عمل انقلابي نمي كنند و به اصطلاح ارتجاعي، ضد انقلابي و حافظ وضع موجود هستند. به عبارت ديگر، در كنار طرح اسلام به صورت خشك و خالي و مبرّا از عناصر سياسي و اجتماعي، شكل ديگري از

1. ر.ك به: ابوالفضل عزتي، اسلام انقلابي و انقلاب اسلامي، شهيد مطهري نيز در كتاب پيرامون انقلاب اسلامي، صص 46 ـ 45 به تمايز اين دو مفهوم همت مي گمارد.

2. همان، ص 26.

3. همان، ص 14.

[199]

اسلام در عصر جديد مطرح شد كه ظاهري انقلابي داشت و با پذيرش تحولات جديد سعي مي كرد كه خود را مطابق تغيير و تحولات روز از نو بازسازي كند. در واقع، اين اسلام از بسياري از اصول خود چشم پوشيد و فقط ظاهري اسلامي را حفظ كرد و تحت پوشش اسلام، تفكري را ارائه داد كه به تمام معني التقاط بود.(1)

اسلام انقلابي، تحت تأثير ايدئولوژيهاي راديكال غرب، در پي تجديد ساختار دين و انطباق آن با مقتضيات عصر جديد بود(2) و بدين منظور، دست به تأويل و تفسير ايدئولوژيك دين زد و راديكاليسم شيعه را بنياد نهاد. تجربه تلخ شكست مبارزه سياسي ملت ايران در دوره معاصر و نيز جاذبه مبارزه ضد امپرياليستي در چين، ويتنام، كوبا، الجزاير و مصر، نسل جوان و راديكال بعد از كودتاي 28 مرداد را به تغيير در اصول و شيوه هاي مبارزه سوق داد.(3) براي اين نسل، نياز به داشتن يك تئوري يا چارچوب تئوريك انقلابي به منظور شكستن بن بست فكري حاكم بر جامعه، به صورت حاد و مبرم مطرح بود و اسلام انقلابي و راديكاليسم شيعه پاسخ نظري به اين نياز بود.(4) در همين راستا، انبوهي از مفاهيم جديد مانند جهان بيني، ايدئولوژي، فلسفه تاريخ، ديالكتيك، زيربنا، و روبنا، انقلاب، عدالت اجتماعي و... وارد گفتمان سياسي شيعه شد كه هيچ يك معادل و مترادفي در تفكر ديني نداشتند و اصطلاح هايي كاملاً غربي بودند كه حتي نمي شد آنها را به فارسي يا عربي ترجمه كرد.

با چنين تعبير و تفسيري، اسلام به طور طبيعي، ديني انقلابي، مبارز، ضد استكباري، ضداستعماري و ضداستثماري جلوه مي نمود كه براي تمامي مستضعفين جهان مي توانست به عنوان ايدئولوژي مبارزه جهاني مدّ نظر قرار گيرد(5) و حتي غيرمسلمانان را هم كمك كند. اين برداشت از اسلام، مستند به اصول، مفاهيم و سنتهاي انقلابي اسلام مانند شهادت، مهدويت، توحيد، معاد، عبادت، امامت، بازگشت به اصل، مسئوليت، جهاد، امر به معروف و نهي از منكر، نبوت، عدل، وحدت دين و سياست، مفهوم تاريخ

1. رسول جعفريان، پيشين، صص 34 ـ 33.

2. رزاقي، پيشين، ص 4.

3. ر.ك به: زيبا كلام، پيشين، صص 226 ـ 224.

4. رزاقي، پيشين، ص 104.

5 . ابوالفضل عزتي، پيشين، ص 37.

[200]

در اسلام، جهاني بودن اسلام، امت اسلامي، اخلاق عملي اسلامي بود.(1)

به عنوان مثال، مي توان به نحوه تفسير توحيد به عنوان مهمترين اصل انقلابي اسلام اشاره كرد; در اين تعبير، توحيد علاوه بر اينكه اساس نظام اعتقادي اسلام است، يك اصل شامل و فراگير است كه از نظر سياسي، بشر را از تمامي اقسام سلطه، قدرت طلبي و خودمحوري آزاد مي كند و انحصار حاكميت و قدرت را از آن خدا مي داند. بدين لحاظ، توحيد، اصلي انقلابي است; زيرا مهم ترين محرك طغيان عليه استبداد، ديكتاتوري، قدرت طلبي و خودمحوري است و هر مسلماني موظف است كه از اصل حاكميت مطلق خدا دفاع كند و عليه هر آنچه با آن تضاد دارد، بجنگد و دست به انقلاب بزند.(2) بر همين اساس، جامعه مسلمان، جامعه اي است كه داراي نظام توحيدي كامل و شامل، از جمله توحيد سياسي، حقوقي و... باشد و به توحيد اعتقادي صرف اكتفا نكند.

در اين تعبير، نظام سياسي اسلامي، نه تنها بايد با انقلاب تأسيس شود، بلكه بايد به طور انقلابي نيز نگهداري شود و تداوم يابد(3) تا نظامي فعّال، خودجوش، پويا و مبارز بماند. توحيد نه تنها في نفسه، اصلي سياسي و انقلابي است و مستقيماً به پويايي و انقلابي بودن اسلام و طرد طغيان و سلطه به طور مطلق كمك كرده است، بلكه به طور غير مستقيم نيز از طريق تأثير بر اصولِ ديگر انقلابي اسلام، مانند اصول جهاني بودن حكومت اسلامي، مساوات، خودكار بودن اسلام، تداوم انقلاب در اسلام و اخلاق انقلابي اسلامي، به پويايي و انقلابي بودن اسلام كمك كرده(4) و موجب شده كه كل اسلام به صورت فعّال و پويا،(5) جوان، مبارز و انقلابي، مجاهدخيز و شهيدپرور بماند.

بنابراين، انقلاب و مبارزه در اسلام به عنوان يك اصل و هدف مطرح است و همه مفاهيم و اصول ديگر بايد در راستاي همين امر تعبير و تفسير شوند. تأكيد بر شيعه

1. عزتي در بخش اول كتاب خود طي 9 فصل به بررسي كليه اصول و سنتهاي انقلابي اسلام پرداخته و نقش هريك از آنها را در انقلاب اسلامي نشان داده است.

2. همان، ص 60 .

3. همان، ص 61 .

4. همان، ص 65 .

5 . بحث هاي جدال انگيز اواسط دهه 1360، پيرامون فقه سنتي و فقه پويا نيز تعبيرهاي سمبليك و جديدتر اين منازعه مفهومي هستند.

[201]

به عنوان يك مكتب صرفاً سياسي همانند يك حزب نيز در همين راستا قابل توجيه است. تجربه تاريخي ناشي از مخالفتها و مبارزه شيعيان با حكام جور و ظلمه، باعث اين تصور خطا شده كه شيعه را به عنوان فرقه اي سياسي و انقلابي و مبارز (به مفهوم تقدّم و اصالت عمل در مقابل عقيده و ايمان) قلمداد كنند كه صرفاً در صدد كسب قدرت سياسي به مفهوم مادي و رايج كلمه بوده است. دكتر شريعتي، تشيع را براساس مباني انقلابي و سياسي آن، يك حزب سياسي معرفي مي كند و اين مضمون را در كتابش خيلي به كار مي برد.(1) همين طور، ايجاد تمايز بين تشيع سرخ و تشيع سياه و نيز تشيع علوي در مقابل تشيع صفوي(2) در برخي از آثار ادبي و معاصر ايران، به منظور نشان دادن مشخصه انقلابي و مبارز شيعه است.

با قبول چنين تعبيرها و تفسيرهايي بايد انقلاب اسلامي ايران را تداوم انقلاب دائمي اسلام به رهبري ائمه و براساس اسلام انقلابي دانست و به اين اصل پاي بند شد كه در هر صورتي، انقلاب در اسلام بايد تداوم يابد و حتي تقيّه هم ابزاري است كه در پرتو آن، هنگامي كه شرايط و امكان مبارزه و انقلاب مسلحانه نيست، مي توان انقلاب را در قالب ديگري ادامه دارد.(3)

3. دين ايدئولوژيك;

وقتي كه جنبه هاي انقلابي و مبارزه جويانه اسلام مورد تأكيد قرار مي گيرد و ساير موارد مسكوت مي ماند، كم كم زمينه براي طرح يك مقوله جديدتر فراهم مي شود و آن ايدئولوژيك شدن اسلام است; يعني دين به عنوان ابزار و وسيله و برنامه اي براي عمل سياسي و مبارزه انقلابي مورد استفاده قرار مي گيرد. تسلط بعد سياسي اسلام كه حاصل باز تعبير مفاهيم شيعه است، كانالي براي ورود به مفهوم دنيايي شيعه و ضرورت افزايش دنياداري مذهب تلقّي شده است.(4) بدين معني كه اسلام در حدّ يك ايدئولوژي سياسي و دستورالعمل فردي فرو كاسته مي شود كه الزامات مبارزه و عمل سياسي را

1. ر.ك به: علي شريعتي، شيعه يك حزب تمام، (تاريخ سخنراني آبان ماه 51). وي در اين كتاب بعد عمل گرايي و مسئوليت اجتماعي و جهاني شيعه بودن را برجسته كرده است.

2. ر.ك به: علي شريعتي، تشيع علوي و تشيع صفوي.

3. ابوالفضل عزتي، پيشين، صص، 246 ـ 245.

eht :noitulover suoigiler ot noitadomocca suoigiler morf" ,imalselokhiehs azer ila .

,"nari ni msiihs fo noitamrofsnart ,natsinahgfa :scitilop cinhte dna noigiler ,etats eht natsikap dna ,nari.09-742 .pp ,)6891 ,sserp .nu esucarys(

[202]

تأمين كند و نه به عنوان يك دين جامع كه مبارزه نيز بخش كوچكي از كليّت آن است.

همان گونه كه گفتيم، ايدئولوژي يك برنامه و دستورالعمل فوري و آئين نامه است كه از تبعات عصر جديد به شمار مي رود و از سالهاي قبل از انقلاب مشروطه و همراه با ورود مؤسسات تمدني جديد، وارد ادبيات سياسي ايران شد و از آن پس، برخي از روشنفكران ديني تحت تأثير ايدئولوژيهاي سياسي راديكال غرب، سعي كردند تعبيري ايدئولوژيك از دين ارائه دهند.(1) اين تلاش كه با جرح و تعديل و تفسير و تأويل متون و مفاهيم ديني همراه بود، چهره راديكال و مبارز و عمل گرايي از تشيع را به دست مي داد كه مبارزه سياسي، نقش محوري در آن داشت و الزامات خود را بر تفسير مفاهيم ديني تحميل مي كرد; به گونه اي كه همه مفاهيم ديني مانند فلاح، زهد، توكل، شهادت، غيبت، انتظار، تقوي، معطوف به عمل سياسي و الزامات درگيرشدن در مبارزه سياسي مي شدند.(2)

اين تعبير از اسلام به قدري شيوع يافته بود كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي، يكي از فرضيه هاي اساسي براي تبيين انقلاب اسلامي ايران، ايدئولوژيك شدن دين اسلام و تحول دكترين شيعه قلمداد شده و هنوز هم مي شود.(3) بسياري از نويسندگان داخلي و خارجي كه با توسل به اسلام و نقش محوري آن سعي در تبيين انقلاب اسلامي كرده اند، متوسل به تحول ايدئولوژيك اسلام و قرائت جديد از شيعه شده و به نحوي موضوع را بيان كرده اند كه گويي اسلام يا تشيع في نفسه، پتانسيل انقلابي لازم را براي خلق يك انقلاب نداشت و لزوماً بايد به يك ايدئولوژي متحول مي شد تا بتواند پذيراي انقلاب شود. تا جايي كه مرحوم عنايت نيز حاكميت ممتد رژيمهاي استبدادي بر مسلمانان و عدم وجود تجربه تاريخي حق قيام عليه حاكم ظالم را شاهد اين مدعا مي داند كه در متون و منابع قديمي اسلامي، مبناي محكمي براي حق قيام در برابر بي عدالتي به عنوان حق قانوني جامعه در طغيان عليه حاكم خطاكار، وجود ندارد(4) و به همين علّت، تجدّدخواهان جديد شيعي براي اثبات ماهيت ضداستبدادي اسلام، بهسوسياليسم اسلامي روي آورده اند.

1. رزاقي، پيشين، ص 4.

2. ر.ك به: همان، صص 6 و 106 ـ 105.

3. ما نمونه اي از اين فرضيه ها را در پيشينه و ادبيات تحقيق مطرح كرديم.

4. عنايت، پيشين، صص 40 ـ 39 و نيز:

p. 197.- hamid, enayat, op.cit,

[203]

آنچه مهم است اينكه در اين جريان، همه برداشتهاي علمي و غيرعلمي از منابع و متون اسلامي، تابع مقتضيات يك ايدئولوژي سياسي و فعّال است(1) و هر تفسيري در نهايت به عمل و اقدام انقلابي ختم مي شود كه اين نوعي ماوراءالطّبيعه زدايي و خلع قداست از مفاهيم اسلامي است و براي اينكه اتهام كفر و ارتداد را دفع كند، به عظمت شأن خداوند و اراده او نيز تصريح دارد. بدين لحاظ، برخي معتقدند كه در اثر تحولات اجتماعي و مدرنيزاسيون دهه 1340، تحولاتي اساسي در ايدئولوژي اسلام و به خصوص شيعه بهوجود آمد كه موجب جذّابيت آن براي طبقه متوسط شد.(2) اين تحول ايدئولوژيك را به اين صورت بيان مي كنند كه تركيبي از اسلام و ماركسيسم، يا اسلام و افكار مترقي ارائه شد و متقابلاً نيز بسياري از روشنفكران جوان، از طريق اين پل ارتباطي، از سكولاريسم بريده و به ارزشهاي اسلامي روي آوردند و وارد جرگه انقلاب شدند. به نظر اينها، تحولات ايدئولوژيك حتي بر توده شهري مهاجر و عدالتخواه هم مؤثر افتاد و موجب حركت آنها شد و در شرايط تغيير دكترين شيعه و نامشروع شدن حكومت پهلوي، روحانيت از فرصت استفاده كرد و ايده حكومت اسلامي را جايگزين نمود.(3)

گرچه عقيده به باز تفسير و تحول ايدئولوژي اسلام شيعه پذيرفته نيست، وليواقعيت اين است كه راديكالهاي بعد از كودتاي 28 مرداد در ايران، و بعضي از روشنفكران مذهبي به طور جدّي معتقد بودند كه اسلام در شرايط فعلي و جديد جامعه، كاربرد اندكي در مبارزه و انقلاب دارد و براي جبران كمبود آن، بايد آن را مسلح به ايدئولوژيهاي جديد و انقلابي كرد. بر همين اساس بود كه سازمان منافقين خلق، ماركسيسم را به عنوان علم مبارزه، پذيرفتند و تحت تأثير ادعاهاي علمي بودن ماركسيسم و سوسياليسم، به تفسير علمي از قرآن و نهج البلاغه پرداختند. بدين لحاظ، طرح دين اسلام به عنوان يك ايدئولوژي و تأسيس يك دستگاه فكري با خصلت ايدئولوژيك، به منظور تأكيد بر نقش محوري مبارزه سياسي و الزامات درگيرشدن در مبارزه انقلابي است; زيرا عصر بعد از 1332، عصر ايدئولوژي و

1. عنايت، پيشين، ص 268.

,kebul luap dna ,iii ,ekurb dnumde .

,tic.po .166 .p

.

,dibi.266 .p

[204]

عصر عمل است و همه چيز مسخّر روح عمل مي شود.(1) همه، از روشنفكر مذهبي گرفته تا شاعر، همه چيز را ايدئولوژيزه مي كردند، حتي علوم دقيقه را در قالب يك دستگاه ايدئولوژيك ارائه مي دادند و ملازم با نياز زمان به آفرينش مي پرداختند. از سوي ديگر، سمبلهاي شيعه به عنوان تصويرهاي انقلابي، و شهداي شيعه به عنوان قهرمانان انقلابي و مدلهايي براي فعاليت سياسي معرفي مي شدند و فعاليت سياسي ـ اجتماعي به عنوان سند نهايي اعتقاد يك فرد تلقي مي گرديد.(2)

ايدئولوژيك شدن دين در سالهاي قبل از انقلاب اسلامي، چنان مورد قبول و در عين حال مايه شگفتي تحليل گران مسايل ايران شد كه نيكي كدي متخصص مسايل سياسي ـ اجتماعي ايران، در مقاله خود به دنبال نحوه تعامل ميان مسايل اجتماعي و ايدئولوژيك است و مي خواهد ببيند چگونه شد كه سنت ديني، ايدئولوژيك شد و تبديل به مكتبي شد كه خود ايدئولوژي يك انقلاب گرديد.(3)

براي وي خيلي مهم است كه راز و رمز اين مسأله را بداند و به اين كشف مهم برسد كه خاصيت ذاتي اسلام و نيز تأثير عوامل خارجي موجب تحول دكترين شيعه و تبديل آن به ايدئولوژي انقلابي شد.

عليرضا شيخ الاسلامي نيز به نوعي تشيع جديد قايل است كه همه سمبلهاي مقدس را به گونه دنيايي و امروزي توضيح مي داد و با افكار شيعه سنتي و مراجع تقليد بزرگ همخواني نداشت.(4) به نظر وي، عقلانيت ناشي از تحول در ساختارهاي اجتماعي، در مذهب نيز تأثير گذاشت و موجب دنيايي شدن هرچه بيشتر مذهب تشيع گرديد; به گونه اي كه علل بسياري از چيزها، اجتماعي (نه الهي) تلقي مي شد و اعتماد مطلق به خدا (توكل)، جاي خود را به مسئوليت انسان داد و رابطه خدا و انسان نيز متحول شد و مفاهيم ديني مانند شهيد از حالت مذهبي به سياسي تبديل شدند.

در چارچوب همين عمل گرايي سياسي است كه به اراده و تلاش انسان نيز فوق العاده
اهميت داده مي شود; به گونه اي كه انسان همانند يك قهرمان افسانه اي در مقابل كوه مشكلات مي ايستد و در نهايت پيروز مي شود. برخي معتقدند اين گونه تأكيد بر تلاش و اراده انسان، در مقابل جبريت و تقديرگرايي كور و غيرديني ماركسيسم است و نشان دهنده فرق ذاتي سوسياليسم اسلامي با ايدئولوژيهاي تقديرگرايانه غيرديني است.(5) با اين حال روشنفكران مذهبي و راديكالهاي اسلامي مبلّغ اين ايدئولوژي، به شدت متأثر از ماركسيسم نوع روسي هستند.

اصول عقيدتي ماركسيسم روسي مانند مراحل تكامل و پيشرفت جوامع، نقش كليدي و تعيين كننده ابزار توليد و طبقات صاحب ابزار توليد، استثمار نيروي كار توسط صاحبان ابزار توليد، مبارزه طبقاتي به عنوان نيروي محرك و موتور تاريخ، اجتناب ناپذير بودن مبارزه طبقاتي، اعتقاد به راه حلهاي قهرآميز مانند انقلاب و مبارزه مسلحانه و...(6)ضمن حضور و نفوذ در ادبيات سياسي و زندگي اجتماعي و فرهنگي، تأثير زيادي بر انديشه و عمل مبارزان سياسي و برخي از روشنفكران مذهبي گذاشت و تفسير ايدئولوژيك دين اسلام را به ارمغان آورد.

روشنفكران مذهبي و مسلمانان راديكال، در جستجوي وضع يك تئوري انقلاب، بسياري از مفاهيم جديد و ماركسيستي را وارد گفتمان سياسي كردند كه اغلب آنها، مربوط به مقولات دنيوي سياسي بودند. به تعبير مرحوم عنايت، اين راديكالها، قايل به آميزه اي از دين و سياست با گرايش آشكار به سياست و متمسك به مشتي اصول بودند كه فرقي با ماترياليسم ديالكتيك يا تاريخي نداشت(7) و تنها در تنسيق آن، اصطلاحهاي ديني و شواهدي از قرآن و احاديث به كار رفته بود. دين ايدئولوژيك جديدي كه به اين صورت از تركيب و تلفيق اسلام و ماركسيسم به دست مي آمد، هم يك معارضه جويي جدّي نسبت به احزاب ماركسيست ـ لنينيست و دربردارنده آرمانهاي عدالت اجتماعي و اقتصادي بود و هم اتّهام بي ديني يا الحاد را به طور نسبي از خود دفع مي كرد(8) و اميد مي رفت كه واجد محاسن و فاقد معايب اسلام و ماركسيسم باشد.

امّا اين اميد بيهوده بود و اين دو نظام انديشه قادر به آشتي و همزيستي با هم نبودند و تركيب آنها موجب التقاط مي شد و در نهايت به ماركسيسم مي رسيد; همان گونه كه سازمان منافقين در نهايت، همزيستي بين اسلام و ماركسيسم را به نفع ماركسيسم خاتمه داد. اعتقاد به اسلام، نافي معتقدات مادي و دنيوي مانند سوسياليسم است; زيرا سوسياليسم هم مانند كمونيسم و سرمايه داري، همه تاليهاي فاسد خود را به دنبال دارد و در نظر اسلام، رفاه اجتماعي و مادي به بهاي مهمل گذاردن اصول اخلاقي و اسلامي، مطرود است. به بهانه رسوخ و رشد برخي از خرافه ها و باورهاي نادرست در دين اسلام، نمي توان با تمسك به انديشه هاي مادي آن را اصلاح كرد و همان گونه كه در بحث مربوط به جريان فقاهتي ـ ولايتي خواهيم ديد، خود اسلام توانايي لازم براي انطباق با شرايط و اوضاع مستحدثه را دارد و جريان فقاهتي از متن اسلام، براي مسايل و مشكلات عصر جديد، پاسخ ارائه مي دهد.

در چارچوب بحث ما، مهمترين نماينده دين ايدئولوژيك، سازمان منافقين است كه تا سال 1354 در چارچوب تفكر اسلامي فعاليت مي كرد و ما هم به بررسي اصول تفكر و انديشه اش تا قبل از ماركسيست شدن رسمي آن مي پردازيم. در قالب فردي و غيرسازماني نيز افرادي در چارچوب اين جريان فكري مي گنجند كه ما سعي مي كنيم نقش و سهم آنها را نيز در تبيين فكر و انديشه انقلاب اسلامي مورد كنكاش قراردهيم; چه، برخي اين جريان فكري را داراي بيشترين نقش و سهم در انقلاب اسلامي مي دانند.(9) اين جريان فكري، دو امتياز ويژه نسبت به جريان اصلاح طلب داشت: اول اينكه نظام سلطنتي را نفي مي كرد. بدين لحاظ، يك گام مثبت به سوي انديشه انقلاب داشت و دوم اينكه برخلاف جريان قبلي كه به طبقه بالا و تحصيل كرده محدود مي شد، اين جريان فكري در ميان طبقه پايين و دانشجويان و دانش آموزان نفوذ داشت. بر همين اساس پايگاه مردمي و مقبوليت اجتماعي بيشتري نسبت به جريان اصلاح طلب داشت.




| شناسه مطلب: 79031