ج. رحلت آیت الله بروجردی و تحول در مرجعیّت

ج. رحلت آیت الله بروجردی و تحول در مرجعیّت در کنار نقش منفی و تخریبی بیگانگان و عوامل داخلی آنها در حمله به دین و روحانیت، 1. همان، ص 5 و نیز شؤون و اختیارات ولی فقیه، صص 20 ـ 19.2. ولایت فقیه و جهاد اکبر، صص 8 ـ 6 . 3. مطهری، انسان و سرنوشت، مقدمه. 4.

ج. رحلت آيت الله بروجردي و تحول در مرجعيّت

در كنار نقش منفي و تخريبي بيگانگان و عوامل داخلي آنها در حمله به دين و روحانيت،

1. همان، ص 5 و نيز شؤون و اختيارات ولي فقيه، صص 20 ـ 19.

2. ولايت فقيه و جهاد اكبر، صص 8 ـ 6 .

3. مطهري، انسان و سرنوشت، مقدمه.

4. رجوع به آثار، تحقيقات و سخنرانيهاي ايشان مبيّن اين ادعاست.

[265]

بايد به مسايل داخلي، نقش و وضع حوزه هاي علميه نيز اشاره كرد. حوزه علميه قم به عنوان مركز علمي روحانيت ايران، در اين شرايط حسّاس، همچنان در گسست با نيازها و مسايل جديد فعاليت مي كرد. همان گونه كه گفتيم، در دوره مرجعيت آيت الله بروجردي (1340ـ1325) تمام توجّه و اهتمام حوزه معطوف به امور فرهنگي و پرهيز از دخالت در امور سياسي بود و ايشان نسبت به مسايل سياسي انقلابي در حوزه همواره جانب حزم و احتياط را رعايت مي كرد. بر همين اساس بود كه محدوديتهايي را براي فداييان اسلام كه حوزه را مركز و ستاد عملياتي خود قرار داده بودند، بهوجود آورد.(1)اين در حالي بود كه امام خميني (قدس سره)و برخي از شاگردانش با آنها رابطه داشته، از آنها حمايت تلويحي مي كردند.

بدين لحاظ، جوّ حوزه علميّه قم براي فعاليتهاي انقلابي و سياسي نامساعد بود و امام خميني از اواسط دهه 1330 بحثِ تحول حوزه ها را مطرح كرد و سعي زيادي مبذول نمود تا آيت الله بروجردي را نيز به نهضت وا دارد، ولي از آنجا كه به طور مستقيم بر تصميم گيريهاي حوزه و مرجعيت نفوذ مؤثر نداشت(2) و نيز به دليل وجود عوامل و عناصري در دستگاه آيت الله بروجردي، چندان موفقيتي به دست نياورد.(3) به دليل همين جوّ نامساعد حوزه و پس از شكست تلاشهاي امام براي اصلاح حوزه، عدّه اي از مدرسين سرشناس گوشه گير شدند و يا مهاجرت كردند كه يكي از اين افراد، شهيد مطهري بود(4) كه از فعّالين طرح اصلاح حوزه بود و از سوي اطرافيان آيت الله بروجردي تحت فشار و بي مهري قرار گرفت و سرانجام در سال 1331 به تهران مهاجرت كرد.(5)

امام خميني(قدس سره) همواره احترام آيت الله بروجردي را داشتند و مسند مرجعيت را محترم مي شمردند و نمي خواستند موجبات رنجش خاطر ايشان را فراهم كنند; چون مقاومت در برابر مرجعيت را به صلاح اسلام و روحانيت نمي دانستند. شايد هم به اين

1. جاويد موسوي، پيشين، ص 130، مصاحبه واعظ زاده.

2. منوچهر محمدي، پيشين، ص 95.

3. سيدحميد روحاني، پيشين، ج 1، صص 102 ـ 98.

4. جاويد موسوي، پيشين، ص 130.

5 . علي دواني، پيشين، صص 90 ـ 89 .

[266]

نكته اساسي نظر داشتند كه هرگونه تحولي بايد از جانب يك مرجع تقليد و صاحب جايگاه بلند مرجعيت صورت گيرد تا نتيجه بخش گردد.

با رحلت آيت الله بروجردي در فروردين 1340، تحولات سياسي ـ اجتماعي و مذهبي ايران روند ديگري پيدا كرد و البته اميدهايي را نيز براي رژيم شاه بهوجود آورد; زيرا همان گونه كه گفتيم، شاه در مورد اصلاحات مورد نظر خود، نگران اقدام آيت الله بروجردي بود و مي دانست كه ايشان علي رغم پرهيز از امور سياسي، وقتي يقين كند كه خطري متوجه اسلام، مردم و كشور است، وارد ميدان مي شود.(1) ازاين نظر، پس از رحلت ايشان شاه مانع اصلي برنامه هاي خود را منتفي مي دانست و تلاش وسيعي به كار برد كه با انتقال مرجعيت از قم به نجف،(2) براي هميشه اين سدّ بزرگ را از مقابل خود دور كند و فارغ از مزاحمت مرجعيت شيعه به برنامه هاي اصلاحي خود جامه عمل بپوشاند.

اما رحلت آيت الله بروجردي شمشير دو دم بود و در جانب روحانيت و حوزه علميّه نيز موجب تحولي اساسي شد كه در نهايت به زيان رژيم شاه و به نفع انقلاب اسلامي بود; علي رغم خواست رژيم شاه، امام خميني(قدس سره) در مسند و جايگاه مرجعيت قرار گرفت و با توجه به قدرت و حيثيت دستگاه مرجعيت به لحاظ تمركز معنوي و مالي آن، با نيروي بيشتري قدم به صحنه سياست نهاد و در شرايطي كه قانون انجمنهاي ايالتي و ولايتي در مهرماه 1341 تصويب مي شد، مخالفت و مبارزه علني خود را عليه رژيم شاه اعلام كرد.

در هنگام مطرح شدن لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي، امام خميني(قدس سره)موقعيت مهمي داشت; هم مرجع تقليد و صاحب رساله بود و از ديدگاه مقلدان، واجب الاطاعه و نايب امام زمان بود كه اين موقعيت و مقام، با موقعيت رهبران سياسي ـ اجتماعي و مكتبي معمولي خيلي تفاوت داشت و هم اينكه در قم حوزه درس عظيمي داشت كه اكثريت قاطع فضلاي درسخوان و متعهد و مؤمن در آن گرد آمده بودند و هريك به صلاحيت و صداقت استاد خود ايمان كامل داشتند و هر يك در شهري يا شهرهايي ملجأ و مرجع

1. محمدحسن رجبي، پيشين، ص 138.

2. همان، ص 187.

[267]

فكري و عملي مردم بودند.(1) بدين لحاظ، حوزه درسي امام(قدس سره) و موقعيت خاص ايشان، نقاط مثبت و مؤثر يك حزب و سازمان را داشت، بدون اينكه كاستي ها و نقاط ضعف و مشكل رقابت و جاه طلبي سياسي احزاب را داشته باشد.

بدين لحاظ، ورود امام به صحنه مرجعيت، بركاتي را به بار آورد كه در تكوين انديشه انقلاب اسلامي و زمينه سازي تشكيل حكومت اسلامي، غيرقابل انكار است. امام با رويه اي غيرسازشكارانه و بدون محافظه كاري، روند مبارزه با رژيم را چندگام اساسي به پيش برد و تحول عمده اي ايجاد كرد. تلگرافها و اعلاميه هاي مخالفت ايشان با لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي(2) كه در نهايت منجر به لغو آن شد، اولين اقدام موفق در مبارزه عليه رژيم بود كه در تداوم مبارزه تأثير مهمي گذاشت و امام پس از ختم غائله، طي سخنراني 11/9/1341 خود به شيوه هاي مبارزاتي مسلمين از صدر اسلام تا عصر حاضر اشاره كردند و بر اين نكته تأكيد نمودند كه وقتي علماي اسلام از نصيحت و پند و اندرز حكام، نتيجه نگرفته اند، به قيام در مقابل حكام جور روي آورده اند و اتفاقاً موفق هم شده اند.(3) بدين ترتيب امام ضمن اثبات حق قيام در برابر حكام جور با استناد به تاريخ شيعه، هم به دولت هشدار و تنبّه مي داد و هم مردم را آماده مي كرد كه در مقابل حكّام خود بايستند.

علاوه بر اين، امام(قدس سره) مبارزه با رژيم را به درون حوزه علميه كه كانون فعاليتهاي مذهبي بود، كشانيد و براي هميشه خط بطلاني بر ايده جدايي دين از سياست كشيد و سنت ديرينه حاكم بر حوزه عليمه قم را شكست. در چنين جوّي، حوزه مي توانست از حالت قديمي و گذشته خود فراتر رود و بر بي تحركي فكري و عملي گذشته فايق آيد. در همين راستا بود كه بحثها و تلاشهاي فكري و نظري علما در پاسخگويي به سؤالهاي روز و نقد و بررسي نهاد روحانيت آغاز شد و در تهران، برخي از مريدان و شاگردان امام(قدس سره)به همراه گروهي از روشنفكران، به منظور گفتگو پيرامون مرجعيت و روحانيت و در واقع

1. سيري در زندگاني استاد مطهري، صص 15 ـ 14، مقاله هاشمي رفسنجاني.

2. امام مجموعاً دو تلگراف به شاه و دو تلگراف نيز به اسدالله علم، نخست وزير مخابره كردند و عواقب وخيم تخلف از شرع و قانون را به آنها متذكر شدند و با تهديد عَلَم و تحت فشار افكار عمومي، دولت را مجبور به لغو لايحه كردند. براي ملاحظه متن تلگرافها ر.ك به: صحيفه نور، ج 1، صص 43 ـ 35.

3. ر.ك به: صحيفه نور، ج 1، صص 45 ـ 44.

[268]

سر و سامان دادن و پربار كردن نهاد روحانيت، جمعي را بهوجود آوردند كه اولين ثمره كارشان كتاب بحثي پيرامون مرجعيت و روحانيت بود و در سال 1343 منتشر شد.




| شناسه مطلب: 79049