شورشهای دهقانی
شورشهای دهقانی اسکاچپول معتقد است که ساختار زندگی روستایی و پایگاه و خاستگاه اجتماعی کسانی که دستگاه سرکوب را کنترل می کنند از عوامل بنیادی خلق فرصتها و یا موانع برای انواع شورشهای دهقانی هستند. اشکال مختلف سازماندهی تولید در قسمتهای مختلف ایران حتی در ی
شورشهاي دهقاني
اسكاچپول معتقد است كه ساختار زندگي روستايي و پايگاه و خاستگاه اجتماعي كساني كه دستگاه سركوب را كنترل مي كنند از عوامل بنيادي خلق فرصتها و يا موانع براي انواع شورشهاي دهقاني هستند. اشكال مختلف سازماندهي توليد در قسمتهاي مختلف ايران حتي در يك واحد روستايي وجود داشته است. در برخي از روستاها به عنوان يك واحد توليدي مسؤوليت اخذ تصميم در مورد امور روزمره به عهده خود روستا بوده است. البته در ايران انواع ديگري از روستا وجود داشته كه خانواده هاي گسترده و يا هسته اي واحد اصلي توليد قلمداد مي شده اند و كمترين هماهنگي و ارتباط بين آنها در مرحله توليد و مبادله برقرار بوده است. در بعضي ديگر از روستاها واحدهاي توليدي سنتي خانوادگي در كنار اشكال مختلف كشاورزي مكانيزه مدرن وجود داشت. حضور قبايل و عشاير در جوامع روستايي ايران، زندگي روستايي را پيچيده تر و نامتجانس تر از آنچه اسكاچپول تلقي مي كند نموده است. عدم وجود جنبشهاي انقلابي در ميان دهقانان ايراني به اين عوامل نسبت داده مي شود: 1) تقسيم دهقانان در سه گروه مجزا با علايق اقتصادي و تمايلات سياسي متفاوت كه باعث مبارزه داخلي و مانع از تشكيل همبستگي بين طبقات مختلف دهقانان مي گرديد; 2) برقراري نظم محلي توسط مالكين زورگو و يا نمايندگان محلي آنها و نمايندگان دولتي مانند ژاندارمري; 3) پراكندگي فيزيكي جوامع روستايي در نواحي گسترده با مشكلات ارتباطي و تراكم اندك جمعيت(132); و 4) تقدير گرايي و انزواگرايي روستاييان ايراني كه جزو مقوم فرهنگ آنان بوده است و همان طور كه وبر مي گويد اين امر شايد به اين دليل است كه روزي روستاييان به شدت به طبيعت و فرآيندهاي تشكيل دهنده حوادث طبيعي وابسته است; و از نظر اقتصادي خيلي كم به عقلانيت نظام مند رو نموده و لذا در مجموع دهقانان فقط زماني كه تهديد به بردگي و پرولتريزه شدن مي شوند، در شورشهاي دهقاني شركت مي كنند.(133) اصلاحات ارضي نه تنها قدرت و اختيار ملاكين بزرگ را كاهش داد، بلكه مانع اشاعه بيشتر تهديد از جانب جنبشهاي انقلابي روستايي بالقوه و هموار كردن راه براي پيوستن روستا به شيوه توليد سرمايه داري در سراسر كشور گرديد. اصلاحات ارضي به شدت ساخت و بافت روستايي ايران را تحول بخشيد. روستا به عنوان يك واحد توليدي و قلمرو سياسي ضعيف شده بود.(134) همزمان با تقسيم و توزيع زمين، ملاكين بزرگ پايگاه قدرت اجدادي خود را از دست دادند. بخشهاي مكانيزه و مدرن كشاورزي نيز بر اثر اجراي برنامه اصلاحات ارضي ظهور و رشد يافتند و موجبات تغييرات بيشتري را در ساختار روستاهاي ايران فراهم آوردند. دولت از طريق سازمانهايي مانند خانه فرهنگ، خانه انصاف، شوراهاي روستايي، شعبه هاي روستايي حزب رستاخيز، سپاه دانش، بهداشت و ترويج موفق شد جايگزين اقتدار محلي ملاكين شود و در حقيقت ساختار قدرت را در اجتماعات روستايي و به طور كلي جامعه ايران تغيير داد. همان طور كه قبلاً بيان شد، دولت بعد از اصلاحات ارضي نظارت خود را بر نواحي روستايي افزايش داد و دستگاه سركوب نيز كاملاً تحت نظر دولت قرار گرفت. اما حتي قبل از اصلاحات ارضي، دستگاه سركوب به عنوان يك مسأله ساده كه تحت كنترل دولت مركزي يا ملاكين باشد، مطرح نبود. در بسياري از موارد، هر دو گروه متفقاً در كنار يكديگر بودند تا از شورشهاي انقلابي اجتماعي ممانعت به عمل آوردند و در ساير موارد يكديگر را با كمك روستاييان مورد هدف قرار مي دادند. به طور خلاصه وضع روستاها در ايران كاملاً با نظر اسكاچپول درباره جوامع انقلابي روستايي متفاوت است.