5ـ3ـ3 مقایسه ی دو مقطع رحلت پیامبر (ص) و آغاز غیبت کبرا
5ـ3ـ3 مقایسه ی دو مقطع رحلت پیامبر (ص) و آغاز غیبت کبرا حیات فکری و سیاسی اسلام در چهره ی عام آن، که گروه های مختلف، از جمله تشیع را در بر می گرفت، پس از گذشت سه سده در موقعیت نوینی قرار می گیرد. سده ی سوم، هنگام غیبت صغرا و
5ـ3ـ3 مقايسه ي دو مقطع رحلت پيامبر (ص) و آغاز غيبت كبرا
حيات فكري و سياسي اسلام در چهره ي عام آن، كه گروه هاي مختلف، از جمله تشيع را در بر مي گرفت، پس از گذشت سه سده در موقعيت نويني قرار مي گيرد.
سده ي سوم، هنگام غيبت صغرا و نيمه ي اول سده ي چهارم (329 هـ .ق) آغاز غيبت كبرا است; در اين مقطع اسلام در معناي گسترده ي خود و نيز تشيع كه چهره ي خاص اسلام است، از موقعيت تثبيت شده و مطمئني برخوردار هستند; اين در حالي بود كه در هنگام رحلت پيامبر (ص) وضعيت هر دو متزلزل و آسيب پذير بود. در سال يازدهم هجري اسلام در درون شبه جزيره موقعيتي آسيب پذير داشت و از بيرون نيز از ناحيه ي قدرت هاي ايران و روم مورد تهديد بود. در زمان رحلت پيامبر (ص) تشيع در معنا و مفاد عميق اعتقادي و سياسي خود كه با اعتقاد به ولايت تكويني و عصمت امام و ولايت تشريعي الهي او به عنوان بخشي از اصول دين همراه بود، جز در نزد افراد معدودي از ياران خاص پيامبر (ص) و از آشنايان به اسرار رسالت و نبوت مانند:سلمان، ابوذر، مقداد، عمار و اويس ناشناخته بود.
جامعه ي اسلامي كه توحيد و رسالت را شرط اسلام مي دانست، علي رغم ايمان، باور و اعتقاد نسبت به غيب، از شناخت تفصيلي مقام معنوي انسان كامل و از معرفتي دقيق نسبت به عصمت و طهارت نبوي بي بهره بود.
برخورد مسلمانان با واقعه ي غدير و خلافت علي(ع) در دوران حاكميت پنج ساله ي او بيش تر متوجه ابعاد سياسي مسئله بود و كم تر به ابعاد كلامي و اعتقادي آن توجه داشت; ولي در زمان شروع غيبت كبرا، اسلام به عنوان فرهنگ غالب در سراسر جهان متمدن آن روز استيلا يافته بود، چندان كه هيچ خطر سياسي، اساس اسلام را مورد تهديد قرار نمي داد و حركت هاي سياسي اي كه از اين پس در برابر خلافت بني عباس خودنمايي مي كرد، در چهره ي اسلام و با شعارها و گرايش هاي شيعي مطرح مي شدند. بنابراين گرچه قدرت سياسي بني عباس در معرض تزلزل قرار گرفته بود; اما اين امر هرگز اصل و اساس حركت اسلامي را در معرض خطر قرار نمي داد.
تشيع در اين مقطع از لحاظ سياسي در سراسر جامعه ي اسلامي به عنوان نيرويي بالقوه حضور داشت و پس از ضرباتي پياپي كه در نواحي مركزي تحمل كرد و گريزهاي مكرري كه به نواحي مرزي داشت، اولين جوانه هاي قدرت سياسي تشيع به رشد و شكوفايي رسيد و از نظر اعتقادي نيز انديشه هاي شيعي در نواحي مختلف اسلامي محور مجادلات و استدلالات بحثي و درسي قرار گرفت.
دولت ادريسيان در مغرب (در پايان سده ي دوم) و دولت علوي در طبرستان (در نيمه ي سده ي سوم) از اولين حركت هايي بودند كه پيش از آغاز غيبت با بهره گرفتن از جاذبه هاي سياسي شيعه در مقابل قدرت بني عباس توان حيات و دوام يافتند. دولت علوي اطروش دولت شيعي ديگري است كه در آغاز سده ي چهارم در منطقه ي طبرستان و ديلم قدرت مي گيرد. دولت فاطميان (297 ـ 567 هـ .ق) در شمال آفريقا و مصر; دولت حمدانيان (323 ـ 356 هـ .ق) در نواحي سوريه و ادنه; دولت بنيعمار در طرابلس (در اواخر سده ي پنجم و اوايل سده ي ششم) و دولت بني مرداس در شام (در سده ي پنجم) از جمله قدرت هاي شيعي هستند كه در سده هاي چهارم و پنجم در غرب جامعه ي اسلامي بيش ترين نيروي خود را در دفاع از سرزمين اسلامي و نزاع با روميان به كار بردند. آل بويه، قوي ترين دولتي است كه هم زمان با غيبت كبرا تأسيس شد و بيش از صد سال (تا سال 447 هـ .ق) به حيات خود ادامه داد.