خلاصه خلاصه خلاصه بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
خلاصه خلاصه خلاصه خلاصه خلاصه

خلاصه

خلاصه وقتی آسمان عظیم و نامتناهی الوهیت از معرض نگاه دینی و عقلی انسان به دور ماند، نگاه انسان در همین دنیا که متاعی قلیل است، تنگ و محدود می شود. این دیده ی تنگ دنیابین را که فطرت الهی آدم را در اسارت دارد، نه قناعت پر کند نه خاک گور. بدین ترت

خلاصه

وقتي آسمان عظيم و نامتناهي الوهيت از معرض نگاه ديني و عقلي انسان به دور ماند، نگاه انسان در همين دنيا كه متاعي قليل است، تنگ و محدود مي شود. اين ديده ي تنگ دنيابين را كه فطرت الهي آدم را در اسارت دارد، نه قناعت پر كند نه خاك گور. بدين ترتيب كثرت طلبي و به دنبال آن افزايش توليد و مصرف هدف مشترك گرايش هاي مختلفي مي شود كه در نزاع و درگيري با يكديگر به سر مي برند.

فرهنگ و تمدني كه در غرب بعد از رنسانس شكل گرفت، در مراحل بسط و توسعه ناگزير از محدوده ي جغرافيايي خود خارج مي شود و در جهت تشكيل امپراتوري جهاني ـ امپرياليسم ـ زمين را ميدان رقابت و ستيز قدرت هايي قرار مي دهد كه با پشت كردن به همه ي سنت هاي ديني و آرمان هاي آسماني به دنبال آزادي و رفاهي صرفاً زميني مي گردند.

درهم شكستن ساخت اجتماعي كشورهاي غيرغربي، با منافع و بلكه با باور كساني كه با سنت دانستن اين نهادها و رفتارهاي اجتماعي به تقدس و يا ثبات آن ها معتقد هستند، درگير خواهد شد.

اگر رسوم و عادات، قالب و يا تقلب سنت بود و از حيات عقلي و ديني بي بهره باشند، غرب در تبديل آن ها مشكل چنداني نخواهد داشت; ولي اگر با معرفت عقلي و ديني قرين باشند، دگرگوني و تبديل آن ها در صورتي كه غير ممكن نباشد، دشوار و سخت است.

از آن جا كه در كشورهاي غيرغربي، عادات و رسوم حتي در زماني كه از حيات عقلي و ديني بي بهره باشند، چهره اي ديني دارند. غرب در نخستين گام براي تغيير و تحول آن ها از پوشش ديني استفاده مي كند و مسيونرها و مبلغان مذهبي را گسيل مي نمايد.

تبليغ مسيحيت به عنوان يك دين جديد در كشورهاي اسلامي نتوانست به صورت يك جريان اجتماعي اهداف مورد نظر غرب را تأمين كند; بنابراين غرب در اين كشورها با بهره گيري از دين موجود سياست هاي سه گانه ي زير راتعقيب كرد: ابداع فرقه هاي مذهبي جديد، احياي فرقه هاي مرده و ضعيف، تشديد اختلاف بين فرقه هاي موجود.

مقطع دوم حركت فرهنگي غرب، تبليغ مستقيم مكتب ها و ايدئولوژي هاي مختلف غربي است و مستشرقان، سازمان هاي مخفي ماسوني و بالاخره نظام هاي آموزشي نوبنياد در خدمت اهداف اين مقطع قرار مي گيرند.

همراه با كوشش غرب براي در هم شكستن فرهنگ هاي غيرغربي و گسترش سياست و اقتصاد مورد نظر، كششي نيز از سوي كشورهاي غيرغربي در جهت تأمين اهداف مذكور وجود دارد. اين حالت رواني كه چهره اي اجتماعي نيز دارد، همان پديده اي است كه از آن با نام غرب زدگي ياد مي شود.

از آن جا كه سنت در اكثر كشورهاي غيرغربي زنده نيست، مظاهر مادي تمدن غرب به عنوان طريقه ي مُثلي و تمدن عليا، چشمان بي سو و بي فروغ آن ها را خيره و گوش هاي ناتوانشان را كر كرده است و آن ها كه تنها از راه عادت ـ نه يقين ـ به مبادي ديني خود پايبند هستند، بدون آن كه نيازي به ترديد و شك در گذشته ي آسماني و الهي خود داشته باشند، يك باره همه ي آنچه را كه داشته، فراموش كرده اند و با شوق و كششي برتر از وصف به سوي مظاهر مادي غرب حركت مي كنند و در نتيجه با اطاعت و پيروي از آن به اراده و خواست خود و بدون درنگ و تأمل، گردن مي نهند.

ابتدايي ترين مرحله ي غرب زدگي آن است كه انسان شرقي به صورت مقلد صرف درمي آيد.

مرحله ي نهايي كه عميق ترين و مخفي ترين نوع آن نيز هست، پس از آشنايي با چهره ي استعماري و شناخت ابعاد فرهنگي و مباني انديشه و تفكر غربي است. در اين مرحله تلاش بر آن است تا با اعتقاد به مباني فلسفي و فكري غرب، نه در قالب تقليد ظاهري، به صورت رقيبي نوين با قطع روابط اسارت بار استعمار در صحنه ي سياست جهاني حضور به هم رساند. چنين جامعه اي از فرط نزديكي به غرب در پايان خط غربت قرار گرفته و سر نوشت خود را با غرب پيوند زده است.

تبليغ دين جديد و از آن مهم تر تعليم آموزه هاي مستشرقان و به دنبال آن انتقال نظام آموزشي غرب، بخشي از تلاش غرب براي بازسازي هويت از ياد رفته ي جوامع غرب زده است، به گونه اي كه راه هر گونه بازگشت به سنت را مسدود مي گرداند.

غرب بعد از رنسانس قبل از آن كه به شناخت شرق بپردازد، در اولين مرتبه به بازبيني و بازشناسي خود مي پردازد. در اين بازشناسي تمام مظاهر فرهنگي غرب و از جمله مسيحيت چهره ي نويني كه متناسب با دانش و بينش جديد غربي است، پيدا مي كند.

مستشرقان در چهارچوب تفكرغربي با انكار صريح حقايق غيبي و بي توجهي مطلق به اين حقايق، به تحليل و تبيين تاريخ شرق و سنت هاي شرقي مي پردازند و تقيد آن ها به شاخص ها و انگيزه هاي مادي و محسوس تمدن هاي مختلف موجب مي شود تا ابعاد الهي و آسماني اين تمدن ها همگي در قالب هاي زميني و زماني توجيه شود.

خصلت ابزاري دانش مستشرق او را اعم از اين كه عاشق كاوش ها و تحليل هاي خود بوده و يا آن كه مزدور مستقيم سياست و اقتصاد غرب باشد، در خدمت منافع غرب قرار مي دهد.

قبل از آن كه تعاليم مستشرقان و ديدگاه هاي غربي در سطح گسترده و به صورت نهادين در كشورهاي غيرغربي مستقر شوند، سازمان هاي مخفي ماسوني نقش عمده اي را در انتقال ديدگاه هاي غربي بر عهده مي گيرند، چه اين كه با حضور و گسترش آموزش هاي كلاسيك نقش محوري و بنيادين سازمان هاي ماسوني كم رنگ مي شود و براي آن ها بيش از يك كاركرد صرفاً سياسي باقي نمي ماند.

تحولات تاريخي عميق تر از آن است كه به اجتماع سري يك گروه و توطئه و پنهان كاري آن ها بازگشت نمايد، سلسله ي آشكار علل قبل از آن كه نوبت به تشكل هاي سري و يا سازمان هاي سياسي برسد، در قالب نظام هاي فكري خاصي ظهور پيدا مي كند.




| شناسه مطلب: 79243







نظرات کاربران