2ـ3 عملکرد منورالفکران

2ـ3 عملکرد منورالفکران منورالفکران گرچه از استبداد قبل از مشروطه که منشأ اجتماعی اغلب آن هاست، روی برگردانده و مخالف با آن بودند، ولی بنیانگذار استبداد استعماری هستند و به همین دلیل منورالفکری و استبداد بعد از مشروطه دو نیروی ممتاز از یکدیگر نیستند.

2ـ3 عملكرد منورالفكران

منورالفكران گرچه از استبداد قبل از مشروطه كه منشأ اجتماعي اغلب آن هاست، روي برگردانده و مخالف با آن بودند، ولي بنيانگذار استبداد استعماري هستند و به همين دليل منورالفكري و استبداد بعد از مشروطه دو نيروي ممتاز از يكديگر نيستند. البته اگر امتيازي بين اين دو در مقاطع بعدي جامعه ي ايران ديده مي شود، بيش تر مربوط به گروه هاي رقيبي است كه وابستگي آن ها به قدرت هاي مختلف خارجي است و يا آن كه در شيوه ي سلوك و رسيدن به آرمان ها و واقعيات غربي اختلاف دارند و در اين گونه رقابت، گروهي كه بر اريكه ي قدرت مي نشيند با روش هاي استبدادي با حريف برخورد مي كند.

منورالفكران علي رغم همه ي جناح بندي ها و اختلافاتي كه در بين آن ها بود، در دوران رضاخان بيش ترين همراهي و همكاري را با او داشتند; برخي از آن ها، چون مشيرالدوله و مصدق السلطنه در روزهاي آغازين قدرت رضاخان به عنوان هيئت مشاوره به طور مرتب با او جلسه و گفتوگو داشتند(162) و برخي ديگر چون اسكندرميرزا، تقي زاده، داور و فروغي در كابينه ي رضاخان، از مهره هاي اصلي و گردانندگان سياست رضاخان بودند.

ننگين ترين قراردادي كه در دوران رضاخان بسته شد، قرارداد نفت (1312 هـ .ش / 1933 م) بود كه به دست تقي زاده امضا شد. اين قرارداد بعد از لغو قرارداد دارسي منعقد شد. قرارداد دارسي به دليل اين كه زمان آن در حال تمام شدن بود، نياز به تجديد داشت; ولي رضاخان با ظاهري وطن پرستانه اسناد آن را پاره كرد و زمينه را براي قرارداد جديد كه به مراتب بدتر از قرارداد سابق بود، فراهم آورد. او بعد از انعقاد اين قرارداد دستور داد تا هيچ كس و هيچ يك از روزنامه ها در باره ي آن سخني نگويند و بدين ترتيب پرونده ي آن تا بعد از شهريور بيست مسكوت ماند. بعدها تقي زاده اقرار كرد كه در هنگام امضاي قرارداد، آلت دست دولت انگلستان بوده است.

ذكاء الملك فروغي در اوّل و آخر و وسط كابينه هاي رضاخان حضور دارد، او همان كسي است كه واقعه ي مسجد گوهرشاد در كابينه ي دوم او اتفاق افتاد.

رضاخان در جهت محو آثار اسلام، با طرح ناسيوناليسم (ملي گرايي) در پي احياي آثار ايران باستان بود و منورالفكران نيز او را در اين راه همراهي مي كردند.

با اوج گيري تب ايران پرستي، در زماني كه سوگواري بر امام حسين (ع) ممنوع شده بود، مجالسي در سوگ شكست ايران از اسلام برپا شد و در اندوه زوال ساسانيان به ماتم نشستند. شاعران نيز مرثيه سرودند و كسي چون عارف كه در هنگام قدرت گرفتن رضاخان، در منزل اشراف به نفع جمهوري رضاخاني نمايش بازي مي كرد، اينك در آرزوي زوال اسلام به هجو عالمان ديني مي پرداخت و مذهب را در كنار سلسله ي قاجار قرار مي داد و وجود آخوند و قجر را مانع از وصول به ملك داراب مي خواند.

مشيرالدوله ـ حسن پيرنيا ـ تاريخ ايران باستان را نوشت و اعضاي فرهنگستان به حذف لغاتي پرداختند كه نشاني از زبان وحي داشت هم چنين به دنبال آن بودند كه بنا به توصيه هاي ملكم خان و آخوندزاده خط را نيز تغيير دهند و زمينه ي قرائت نماز را به فارسي فراهم كنند.

تقي زاده كه از تغيير همه چيز و تقليد در همه ي ابعاد سخن مي گفت، دليلي براي مخالفت با حاكميت رضاخان نداشت; او كه به دنبال تغيير خط فارسي بود، اجراي اين طرح را جز با حمايت زور رضاخان ممكن نمي دانست و اگر رضاخان هم اين كار را نكرد; تنها به اين دليل بود كه نتوانست.

كسروي نيز كه داعيه ي پاك ديني و پيرايشگري اسلام را داشت و هم چنين سايه ي رقيق او، شريعت سنگلجي از منورالفكراني هستند كه از مرحمت شاهانه ي رضاخاني بي بهره نمي باشند.

آل احمد كارنامه ي منورالفكران را، در دوره ي بيست ساله كه با حكومت نظامي اش چيزي اندكي بيش از صفر ندارد به اين صورت بازگو مي كند:

كسروي كتاب سوزاني مي كرد، شعر حافظ و ادبيات را، آن هم در مملكتي كه عوام الناسش جز دفتر حافظ چيزي را به عنوان ادبيات نمي شناسند. بزرگ ترين تخم دو زرده ي ادبي آن دوره، يك دوره مجله ي مهر است كه كوشش اصلي اش معروف به نبش قبور است و به ترجمه و تحقيق هاي لغوي و بعد يكي دو ساله مجله ي پيمان به قصد زير آب مذهب را زدن و بعد چند شماره اي از مجله ي دنيا به همين قصد اما با جهان بيني ديگر... دشتي و حجازي هر دو از دست پروردگان انقلاب مشروطه اند; اولي مأمور در سانسور ديكتاتور شده است، دومي ظاهرسازي هاي آب و رنگ در ايران امروز چاپ مي كند... اين جوري بود كه براي پر كردن جاي خالي روشنفكران مجبور بودند بازي هايي هم در بياورند تا سر جوانان را يك جوري گرم نگهدارند، اين بازي ها را بشمارم: 1. نخستين آن ها زردشتي بازي بود; به دنبال آنچه در صفحات پيش گذشت و به دنبال بدآموزي هاي تاريخ نويسان غالي دوره ي ناصري كه اولين احساس حقارت كنندگان بودند در مقابل پيشرفت فرنگ، و ناچار اولين جستوجو كنندگان علت عقب ماندگي ايران; مثلا در اين بدآموزي كه اعراب تمدن ايران را باطل كردند يا مغول و ديگر اباطيل... در دوره ي بيست ساله از نو، سروكله فروهر بر در و ديوارها پيدا مي شود كه يعني خداي زرتشت را از گور در آورده ايم و بعد سروكله ي ارباب گيو و ارباب رستم و ارباب جمشيد پيدا مي شود، با مدرسه هاشان و انجمن هاشان و تجديد بناهاي آتشكده ها در تهران و يزد; آخر اسلام را بايد كوبيد و چه جور؟ اين جور كه از نو، مرده هاي پوسيده و ريسيده را كه سنت زرتشتي باشد و كوروش و داريوش را از نو زنده كنيم و شمايل اهورامزدا را بر طاق ايوان ها بكوبيم و سرستون هاي تخت جمشيد را هر جا كه شد احمقانه تقليد كنيم.

و من به خوبي ياد دارم كه در كلاس هاي آخر دبستان، شاهد چه نمايش هاي لوسي بوديم از اين دست و شنونده ي اجباري چه سخنراني ها كه در آن مجالس پرورش افكار ترتيب مي دادند، مال ما پاچناري ها و خيابان خيامي ها در مدرسه ي حكيم نظامي بود، پايين شاهپور هفته اي يك بار و سخنرانان: علي اصغرحكمت، سعيدنفيسي، فروزانفر، دكتر شفق و حتي كسروي و من در آن عالم كودكي فقط افتخار استماع دو، سه بار سخنراني ما قبل آخري را داشتم. الباقي را مراجعه كنيد به مجموعه سخنراني هاي پرورش افكار از انتشارات موسسه ي وضع و خطابه وابسته به دانشكده ي معقول و منقول!

اگر قرار باشد به حساب اين كم خوني روشنفكري برسيم، بايد يك يك آن حضرات، گردانندگان و سخنرانان پرورش افكار حساب پس دهند. به هر صورت آن دوره ي بيست ساله، از ادبيات گرفته تا معماري و از مدرسه گرفته تا دانشگاه، همه مشغول زردشتي بازي و هخامنشي بازي اند.

يادم هست در همان ايام كمپاني داروسازي باير آلمان نقشه ي ايراني چاپ كرده بود، به شكل زن جوان و بيمار و در بستر خوابيده - و لابد مام ميهن - و سر در آغوش شاه وقت گذاشته و كوروش و داريوش و اردشير و ديگر اهل آن قبيله از طاق آسمان پايين آمده، كنار درگاه (يعني بحر خزر) به عيادتش ! و چه فروهري در بالا سايه افكن بر تمام مجلس عيادت و چه شمشيري به كمر هر يك از حضرات با چه قبضه ها و چه زرق و برق ها و منگوله ها. اين جوري بود كه حتي آسپرين باير را هم با لعاب كوروش و داريوش و زردشت فرو مي داديم.

2. بازي دوم فردوسي بازي بود; باز در همان دوره ي كود كيمان بود كه به چه خون دل ها از پدرها پول مي گرفتيم و بليت مي خريديم براي كمك به ساختن مقبره ي آن بزرگوار كه حتي دخترش غم آن را نخورده بود...

3. بازي سوم كسروي بازي است، حالا كه بهايي ها فرقه اي شده اند دربسته و از دور افتاده و سر به پيله ي خود فرو كرده و ديگر كاري از ايشان ساخته نيست، چرا يك فرقه تازه درست نكنيم! اين است كه از وجود يك مورخ، دانشمند و محقق كنجكاو، يك پيغمبر دروغي مي سازند، ابا طيل باف و آيه نازل كن، تا فوراً در شرب اليهود پس از شهريور بيست در حضور قاضي دادگستري ترور بشود.

به هر طريق با مجموع اين بازي هاست كه... تنها يك شور را دامن مي زدند، شور به ايران باستان را، شوق به كوروش و داريوش و زردشت را، ايمان به گذشته ي پيش از اسلامي ايران را، و با همين حرف ها رابطه ي جوانان را حتي با وقايع صدر مشروطه و تغيير رژيم بريدند و نيز با دوره ي قاجاريه; و پس از آن با تمام دوره ي اسلامي. انگار كه از پس ساسانيان تا طلوع حكومت كودتا فقط دو روز و نصفي بوده است كه آن هم در خواب گذشته... اين نهضت نماها كه هدف اصلي شان همگي اين بود كه بگويند حمله ي اعراب (يعني ظهور اسلام در ايران) نكبت بار بود و ما هر چه داريم از پيش از اسلام داريم... مي خواستند براي اختلاف در شعور تاريخي يك ملت، تاريخ بلافصل آن دوره را (يعني دوره ي قاجار را) نديده بگيرند و شب كودتا را يكسره بچسبانند به دمب كوروش و اردشير; انگار نه انگار كه در اين ميانه هزار و سيصد سال فاصله است.

توجه كنيد به اين اساس امر كه فقط از اين راه و با لق كردن زمينه ي فرهنگي، مذهبي مردم معاصر مي شد زمينه را براي هجوم غرب زدگي آماده ساخت... كشف حجاب، كلاه فرنگي، منع تظاهرات مذهبي، خراب كردن تكيه دولت، كشتن تعزيه، سخت گيري به روحانيت... اين ها همه وسايل اعمال چنان سياستي بود.(163)

استبداد استعماري رضاخان، چيزي جز بسيج منورالفكران براي تتميم و تكميل كاري كه در مشروطه آغاز كردند; يعني محو آثار ديانت و مذهب نبود. رضاخان كه در هنگام قدرت گرفتن حتي سواد خواندن و نوشتن نداشت(164)، فقط پوششي بود كه اين مجموعه با همراهي انگلستان از آن براي اجراي مقاصد خود استفاده مي كردند.

با اوج گرفتن قدرت رضاخان، گروهي از منورالفكران به انگيزه هاي مختلف، با استبداد جديد اصطكاك پيدا مي كنند; برخي از آن ها، نظير: تيمورتاش و داور كه تا آخرين لحظات از اركان استبداد هستند، در كشاكش قدرت و يا به دليل وابستگي به دولت رقيب; يعني روسيه و... مورد غضب شاه قرار مي گيرند و نابود مي شوند. بعضي ديگر كه اغلب، افرادِ وجيه الملة هستند، آن گاه كه استبداد رضاخان نفرت مردم را بر مي انگيزاند، براي حفظ وجاهت ملي خود از او كناره مي گيرند و از همراهي آشكار با او جز در موارد ضروري و حياتي دوري مي كنند; در ميان اين گروه بسياري از عناصر و مهره هاي ماسوني نيز هستند كه جهت احتياط ذخيره مي شوند، زيرا اقتضاي سياست انگلستان آن است كه همه ي تخم مرغ هاي خود را در يك سبد قرار ندهد. ويژگي اين گروه اين است كه هرگز سر ستيز با رضاخان ندارند و در صورت عدم همكاري مخفي، به سكوت، يا مشاجرات لفظي و... بسنده مي كنند.

گروه سوم به سياست همسايه ي شمالي دل بسته اند; اين گروه علي رغم همراهي اوليه اي كه به تبع دولت شوروي با رژيم رضاخان دارند، در سال هاي پاياني از او كناره
مي گيرند. فعاليت سياسي اين گروه مربوط به سال هاي بعد از شهريور بيست است كه به ايجاد حزب توده منجر مي شود.

گروه چهارم كساني هستند كه پس از برخورد با ثمره ي سياسي حركت منورالفكري كه همان استبداد استعماري است، متوجه دور ماندن از آنچه كه ديده به آن دوخته اند، مي شوند; آن ها كه به قصد وصول به آزادي و دموكراسي و شاخص هاي رشد و توسعه ي اقتصادي غرب، به همه ي گذشته ي خود پشت كردند و به گونه اي تقليدي و ناشيانه از غرب الگو مي گيرند، پس از مواجهه با استبداد خشن و بي رحم كه با افزايش فقر و وابستگي اقتصادي و ديگر نابساماني هاي اجتماعي قرين است، به رويارويي با آن بر مي خيزند و در نخستين گام ها زير فشار و قدرت سركوبگر آن نابود مي شوند. اين گروه، اگر زمينه هاي اجتماعي، مانند آنچه كه بعد از شهريور بيست اتفاق افتاد، فرصت دوام آن ها را فراهم آورد; در صورتي كه به مبادي فرهنگ ديني بازنگردند، ناگزير در قالب ديدگاه هاي نويني كه از مفهوم ملت پديد مي آيد، ـ به شرحي كه بيش از اين گذشت ـ به سوي مرتبه اي عميق تر از غرب زدگي روي مي آورند.

عناصري كه در گروه اخير قرار مي گيرند، كم تر ريشه در اشرافيت فاسد و تباه پيشين دارند و بيش تر از قشرهاي متوسط شهري هستند كه به تناسب توانايي و استعدادهاي فردي خود جذب جريان غالب منورالفكري شده اند; تعداد كمي از روزنامه نگاران كه استبداد رضاخان را تاب نياوردند و با موضع گيري در برابر آن به كام مرگ فرو رفتند; از اين دسته هستند.




| شناسه مطلب: 79260