3ـ3 تبیین های علمی از سنت های دینی
3ـ3 تبیین های علمی از سنت های دینی در میان نیروی مذهبی به موازات جریان فوق، جریان دیگری است که با تبیین علمی سنت های دینی و آیات قرآنی قصد دفاع از دیانت را در برابر اندیشه های الحادی غرب دارد. این جریان بیش تر از ناحیه ی کسا
3ـ3 تبيين هاي علمي از سنت هاي ديني
در ميان نيروي مذهبي به موازات جريان فوق، جريان ديگري است كه با تبيين علمي سنت هاي ديني و آيات قرآني قصد دفاع از ديانت را در برابر انديشه هاي الحادي غرب دارد. اين جريان بيش تر از ناحيه ي كساني تعقيب مي شود كه با يك عمق فلسفي به بررسي مسائل نپرداخته و بيش تر از ديدگاه علمي به حوادث نگريسته اند. آثار برجسته ي اين جريان، تفسير پرتوي از قرآن اثر آيت الله طالقاني و تفسير نوين اثر استاد محمدتقي شريعتي و آثار مختلف مهندس بازرگان است.
تلاش عمده ي آيت الله طالقاني در تفسير پرتوي از قرآن حل مشكلاتي است كه از ناحيه ي علوم تجربي جديد براي تبيين آيات قرآني وجود دارد; مانند عصا شدن اژدها و مسائلي از اين قبيل و پاسخ هايي كه ايشان براي اين گونه معضلات بيان مي كند يا در توجيه علمي آن حوادث و يا تبيين عدم مغايرت آن ها با علم است.
اين تفسير به شيوه ي تفاسير ديگري است كه در صد سال قبل در ديگر كشورهاي اسلامي، بهويژه در مصر رواج يافته است و آشنايي آيت الله طالقاني به زبان عربي، بهره گيري ايشان را از آن منابع ساده، ميسر مي سازد. به گونه اي كه نام اين تفسير يادآور تفسير في ظلال القرآن (در سايه قرآن) اثر سيد قطب است كه معاصر با آن در مصر انتشار يافت.
استاد محمدتقي شريعتي نيز مانند آيت الله طالقاني با يك مبناي فلسفي به حوزه ي مسائل قرآني وارد نمي شود، او كه تحصيلات علمي خود را در فضاي علمي حوزه ي مشهد فرا گرفته و در دبيرستان هاي مشهد به تدريس مشغول بود، در كانون نشر حقايق ديني در جهت تبليغ نيروهاي جوان و تحصيل كرده آن روزگار اقدام مي كرد. غربت علوم عقلي در اين سال ها در حوزه ي مشهد كه متأثر از افول اجتماعي تفكر در بعد مشروطه و ناشي از آسيب پذيري بيش تر اين حوزه ي مقدس نسبت به دو حوزه ي نجف و قم بود، در ذهنيت استاد شريعتي بي تاثير نيست.
استاد محمدتقي شريعتي ـ همان گونه كه از آثار ايشان آشكارست ـ به همان مقدار كه نسبت به علوم عقلي بي اعتقاد است، نسبت به علوم تجربي خوشبين است. آشنايي استاد به زبان عربي در الگو گرفتن از تفسيرهاي نوگرايانه اي كه بيش تر در مصر تنظيم شده بود، سهم عمده اي را بازي مي كرد. حضور و تسلط استاد به آثار تجدد گرايان مصري به گونه اي بود كه در گفتوگوها و تعرضات ايشان نسبت به آن آثار كاملا آشكار مي شد. شايد گرايش هاي ضد شيعه ي رشيد رضا در تفسير المنار و آشنايي ايشان با آن موجب تدوين دو كتابِ ارزشمند توسط ايشان گرديد.
اين دو كتاب كه در واقع نقش دفاع از تشيع در برابر آن گرايش ها را دارد با عنوان خلافت و ولايت در قرآن و امامت در نهج البلاغه منتشر شد.
بازرگان برخلاف آيت الله طالقاني و استاد محمدتقي شريعتي از آموزش هاي حوزوي بهره اي نداشت و تخصص علمي او مهندسي ترموديناميك بود. او در ابتدا عضو جبهه ي ملي بود و بعدها در سال 1340، نهضت آزادي ايران را در چهارچوب جبهه ملي بنيان مي نهد و با گرايش هاي مذهبي خود به توجيه علمي احكام و مسائل ديني مي پردازد. ناآشنايي او به زبان عربي، او را از توجه به آثار ديگر نوگرايان در ديگر كشورهاي اسلامي دور نگه داشت; از جمله آثار ايشان كتاب مطهرات در اسلام و كتاب عشق و پرستش يا ترموديناميك انسان است كه در آن معنوي ترين ابعاد زندگي انسان را با اصول ترموديناميك مورد بررسي قرار مي دهد. اثر ديگر مهندس بازرگان كتاب راه طي شده است. او با بدبيني تمام نسبت به علوم عقلي، فلسفه را گمراه كننده دانسته و براي ادعاي خود به اين حديث: الحكمه ضالة المومن استشهاد كرده است. درحالي كه معناي حديث اين است كه حكمت گمشده ي مؤمن است ولي ايشان به دليل ناآشنايي به زبان عربي و فرق نگذاردن بين افعال ثلاثي مجرد و مزيد ضال را به مضل معنا كرده و نتيجه ي دلخواه را به دست آورده است. آنچه را كه مهندس بازرگان مايه ي تعالي و رشد مي داند، همان علوم حسي و تجربي است كه درغرب وجود دارد و معتقد است كه رشد اين علوم، بشر را در نهايت به همان مقصدي مي رساند كه انبيا از پيش به سوي آن دعوت كرده اند; بنابراين راه علم همان راه طي شده ي انبيا است. او به همين دليل اروپاييان را در خط انبيا مي داند و حمام رفتن صبحگاه ـ و گاهي قبل از آفتاب ـ آنان را به منزله ي وضو و غسل مي شمارد و خواندن سرمقاله ي روزنامه صبح را به منزله ي نماز و خواندن مقالات و اطلاعات ديگر را در حكم تعقيبات نماز و روزنامه ي نيمروز خواندن و به اخبار راديو گوش دادنشان را صلاة الوسطي و كتاب خواندن بعد از نهار را در حكم تعقيبات نماز ظهر مي داند و خوابيدنشان را همان هشت ساعت خواب شرعي مؤمنان كه عبادت هم هست، مي شمارد و به قمارخانه و ميخانه و رقاص خانه رفتنشان را بسيار اندك و غير قابل ملاحظه مي داند و ورزش و تئاتر و موزه رفتن شبانه شان را هم در حكم امور مستحبه مي شمارد.(182)
تلاش هايي كه با توجيه علمي حقايق ديني همراه است و در زمره ي حركت هاي نوگرايانه ي ديني به شمار مي آيد; در بين سال هاي 1320 تا 1342 داراي دو ويژگي عمده است:
1. علي رغم اين كه بخش هايي از نيروهاي روشنفكر جامعه را به گرد خود مي آورد; ولي هنوز به عنوان يك جريان قابل توجه اجتماعي حضور ندارد; زيرا بخش عمده ي نيروهاي روشنفكر با گرايش هاي الحادي در ستيز مستقيم با دين بوده و يا آن كه با گرايش هاي غيرديني در انديشه ي توجيه علمي دين نمي باشند.
2. فعاليت هاي اين بخش نه تنها با مخالفت نيروي مذهبي روبرو نمي شود، بلكه مورد استقبال آنان قرار مي گيرد; زيرا نيروي مذهبي در اين سال ها اين گونه توجيهات علمي را در حد فلسفه ي احكام قبول داشتند و طرح آن را براي درهم شكستن صولت الحاد روشنفكراني كه به اسم علم به مبارزه با دين بر مي خاستند، مفيد مي ديدند. توضيح آن كه توجيهِ احكامِ الهي دين بر اساس ره يافت هاي عقلي و حسي بشر، از ديرباز مورد توجه علماي ديني و حتي ائمه و پيشوايان شريعت بوده است; كتاب هايي نظير علل الشرايع كه در سده هاي نخستين تحرير شده و نيز بخش هايي از كتاب اسرار الحكم تأليف حكيم متأله حاج ملاهادي سبزواري كه خواص عقلي و حتي خواص علمي برخي از احكام را بر اساس طبيعيات قديم در سده ي سيزدهم بازگو كرده است، نمونه هايي از اين نوع است.
نكته اي كه در تمام اين ادوار قابل توجه است، اين است كه هيچ يك از كساني كه فلسفه و يا نقش حسي و عقلي يك حكم شرعي را بيان مي كردند، هرگز استنباط حكم را مقيد به روش حسي و عقلي ندانسته، بلكه علت حقيقي حكم را وحي و دريافت شهودي و حضوري پيامبر و امامان معصوم دانسته اند كه از طريق نص صريح و يا روايات معتبري كه ميزان عمل است، دريافت مي كردند; لذا علي رغم آن كه به بيان فلسفه ي احكام مي پرداختند هرگز بر اساس فلسفه ويا علم حسي، حكمي را اثبات يا رد نمي كردند. از اين رو توجيهات علمي كه بر اساس علوم حسي جديد درباره ي برخي از آيات و احكام، توسط جريان علم گرايانه ي جديد توسعه و بسط يافت، در محدوده ي فلسفه ي احكام مورد پذيرش قرار گرفت و گاه نيز در منابر و خطابه ها تكرار مي شد. كساني كه در اين سال ها از پيش آهنگان اين جريان به شمار مي رفتند، غالباً منظوري بيش از اين مقدار را از تلاش هاي علمي خود تعقيب نمي كردند. اما بعد از سال 42 به دليل تأثيري كه حركت سياسي امام نسبت به جريان هاي روشنفكرانه ي اجتماع گذاشت دو ويژگي فوق تغيير كرد; زيرا اولا: با رويكرد و توجه گسترده ي روشنفكران به مذهب، توجيه روشنفكرانه ي دين به صورت يك نياز اجتماعي درآمد و اين جريان از صورت يك بازاري كه تنها گرايش هاي فردي برخي از روشنفكران را تأمين مي كرد، به صورت بازاري درآمد كه نياز قشر وسيعي از جامعه را برآورده مي ساخت. بدين ترتيب حركت هاي نوگرايانه ي ديني به صورت يك مسئله و واقعيت اجتماعي جلوه كرد.
ثانياً: حضور روشنفكران در متن جريان نوگرايانه موجب شد تا اين جريان در قالب سليقه هاي مختلف روشنفكرانه كه به تبع گرايش هاي مختلف حركت هاي روشنفكري در جامعه وجود داشت، مسيرهاي مختلفي را با رهبري هاي روشنفكرانه به سوي مقصدي طي كند كه از قالب فلسفه ي احكام گفتن خارج شده و تا مرحله ي براساس فلسفه و يا علم حكم گفتن ادامه يابد.
بر اساس علم، حكم گفتن; يعني احكام شريعت را تابعي از دانشِ حسي قرار دادن و اين مسئله اي نيست كه مورد قبول و پذيرش نيروي مذهبي قرار گيرد; زيرا قوام و دوام اين نيرو كه بر مدار سنت هاي الهي سازمان مي يابد به قداست معرفت و آگاهي ديني و عناصر ثابت و استوار آن است. از اين رو تداوم حركت هاي نوگرايانه ي ديني مسائلِ اجتماعي نويني را براي نيروي مذهبي پديد مي آورد.