فصل دهم : انقلاب اسلامی و نظام سیاسی
فصل دهم : انقلاب اسلامی و نظام سیاسی انقلاب و نظام در لابهلای مباحث گذشته، به همراهی ذاتی انقلاب و نظامسازی آن اشاره شد، بیتردید هیچ انقلاب و دگرگونی نمیتواند بدون نظام سیاسیِ مناسبی که اهداف، مبانی و خطمشیهای آن را در قالب نهادهای سیاسی، اجرایی سازد و تد
فصل دهم : انقلاب اسلامي و نظام سياسي
انقلاب و نظام
در لابهلاي مباحث گذشته، به همراهي ذاتي انقلاب و نظامسازي آن اشاره شد، بيترديد هيچ انقلاب و دگرگوني نميتواند بدون نظام سياسيِ مناسبي كه اهداف، مباني و خطمشيهاي آن را در قالب نهادهاي سياسي، اجرايي سازد و تداوم آن را تضمين كند، جز در شكل نظري، ماندگار باشد.
با سقوط رژيم شاه، نظام جمهوري اسلامي ايران به عنوان ستاد اجرايي انقلاب اسلامي، با حفظ ماهيت اسلامي و همهي اصول معنوي و ديني، در قالب يك حكومت مردمسالار شكل گرفت; نظامي كه مردميبودن آن، شاخصترين ركن و عنصر سياسياش به شمار ميآمد تا آنجا كه اسلاميبودن آن نيز از همهپرسي سراسري(317) انتخاب شد.
امام(قدس سره) از نخستين روزهاي تدوين مباني انقلاب اسلامي و طراحي خطوط اصلي آن، بر ضرورت تشكيل حكومت اسلامي تأكيد ميورزيد و آن را ضرورتي ديني كه از متن رسالت انبيا(عليهم السلام) برخواسته است، ميدانست(318) ايشان در مصاحبههاي پيش از پيروزي انقلاب اسلامي، تعيين نوع آن را به انتخاب مردم مسلمان ايران واگذار ميكرد.(319)
روشن است كه همهپرسيها، خواستهي مردم را در قالب نظام جمهوري اسلامي و قانون اساسي به نمايش گذارد; حال بايد پرسيد آيا در اين نظام، اهداف و مباني انقلاب اسلامي، بهدرستي تبلور يافته است؟
در فصل گذشته به چالشها و آسيبهايي كه در بستر جريانهاي روزمرهي انقلاب و نظام متصور بود، اشاره شد. در اينجا رابطهي نظري انقلاب و نظام جمهوري اسلامي را تجزيه و تحليل ميكنيم.