تعریف انقلاب و مفهوم انقلاب اسلامی

تعریف انقلاب و مفهوم انقلاب اسلامی انقلاب یکی از موضوعهای کلاسیک اندیشه اجتماعی بشر است و با این که مفهومی کلیدی در تفکر سیاسی مدرن به شمار میرود، مبهمترین مفهوم نیز هست. با این وجود، در رشتههای مختلف علوم به کار رفته است. انقلاب، از نظر لغوی به معنای حا

تعريف انقلاب و مفهوم انقلاب اسلامي

انقلاب يكي از موضوعهاي كلاسيك انديشه اجتماعي بشر است و با اين كه مفهومي كليدي در تفكر سياسي مدرن به شمار ميرود، مبهمترين مفهوم نيز هست. با اين وجود، در رشتههاي مختلف علوم به كار رفته است. انقلاب، از نظر لغوي به معناي حالي به حالي شدن، دگرگون شدن، برگشتن، تحول و تقلّب و تبدّل، (1) تغيير كامل و مشخص در چيزي و يك چرخش دوراني است. اين واژه، از اصطلاحات اخترشناسي بود كه بر حركت دوراني و منظم و قانونمند ستارگان دلالت ميكرد و تا قرن هفدهم، در همين چارچوب به كار ميرفت. (2)

صرفنظر از تحولات و چالشهاي مفهومي، امروز انقلاب در زمينههاي گوناگون فردي و اجتماعي به معناي مطلق تحول و دگرگوني به كار ميرود و مقصودي را افاده ميكند كه كاملا متفاوت از ريشه اخترشناسي آن است.

مفهوم اجتماعي انقلاب: در جامعهشناسي، انقلاب به معناي يك تغيير ريشهاي و بنياني و عميق در جامعه و ساختهاي اجتماعي به صورت ناگهاني و همراه با خشونت

ــــــــــــــــــــــــــــ

1. علي اكبر دهخدا، لغتنامه (تهران: دانشگاه تهران، 1346)، شماره مسلسل 136، شماره حرف الف (بخش اوّل)، 13، ـ 430; حسن عميد، فرهنگ فارسي عميد (تهران: اميركبير، 1356)، ص 167.

,"yhpargoirotsih yraropmetnoc ni noitulover fo seiroehT" ,nirogaZ zreP ..ni ylretrauQ lacitiloP.62 .p ,)3791 hcraM( 1 .oN ,88 .loV ,

[54]

است (1) و از آنجا كه كلمه انقلاب در مفهوم متعدّي آن به كار ميرود، بر نوعي عمل ارادي دلالت ميكند.

علاوه بر اين، كلمه انقلاب داراي جنبه تقدس و تعالي و مفهوم تكاملي و همينطور، واجد عنصر نفي و انكار است. با توجه به اين سه عامل، شهيد مطهري مفهوم اجتماعي انقلاب را عبارت از: وضعي را با اراده خود خراب كردن، براي رسيدن به وضع بهتر و يا واژگون كردن وضع حاكم براي برقراري نظمي متعاليتر تعريف ميكند. (2) در عين حال تأكيد ميكند كه انقلابها خصلت صرفاً اجتماعي ندارند، بلكه ريشه در سرشت انسانها دارند. (3)

سامويل هانتينگتن، يكي از نويسندگان معاصر، انقلاب را به عنوان يك تحول داخلي سريع، اساسي و خشونتآميز در ارزشها و اسطورههاي حاكم بر جامعه و در نهادهاي سياسي، ساختارهاي اجتماعي، رهبري و فعاليتها و سياستهاي دولت (4) تعريف ميكند و آن را از ديگر انواع بيثباتي سياسي نظير كودتا، شورشها و طغيانهاي اجتماعي و جنگهاي استقلال، متمايز ميسازد.

اسكاچ پل كه از نظريهپردازان جديد و مشهور انقلاب است، براي تعريف و تحديد انقلاب، ميان انقلاب سياسي، انقلاب نوسازي و انقلابهاي اجتماعي تمايز قايل ميشود; (5) به نظر وي در انقلابهاي سياسي حكومت تغيير ميكند ولي ساختارهاي اجتماعي همچنان باقي ميماند. در انقلاب نوسازي عكس اين جريان رخ ميدهد در حالي كه در انقلابهاي اجتماعي، هم در ساختار اجتماعي و هم در حكومت، تحولات اساسي رخ ميدهد.

بدين لحاظ، انقلابهاي اجتماعي به نظر وي عبارتند از: تحولات سريع و اساسي

ــــــــــــــــــــــــــــ

1. منوچهر محمدي، پيشين، ص 26.

2. مرتضي مطهري، پيشين، صص 7 ـ 86.

3. همان، ص 90.

4. سامويل هانتينگتون، سامان سياسي در جوامع دستخوش دگرگوني، ترجمه محسن ثلاثي، (تهران: نشر علم، چاپ دوم، 1375)، ص 385.

5. تدا اسكاچ پل، دولتها و انقلابهاي اجتماعي، ترجمه سيد مجيد روئين تن(تهران: سروش، 1376)، ص21. [55]

در حكومت و ساختارهاي طبقاتي يك جامعه كه همراه با شورشهاي طبقاتي، از پايين و به وسيله اين شورشها به تحقق ميرسند. (1) با اين كه غالب نظريهپردازان، تعريف انقلاب به عنوان صرف يك تحول سياسي را ميپذيرند، اسكاچ پل تعريف انقلاب را به حدي بسط ميدهد كه شامل تحولات اجتماعي هم ميشود. (2)

بر اين اساس، اسكاچ پل انقلابهاي اجتماعي را خيلي نادر و بسيار با اهميت ميداند; زيرا آنها سازمانهاي حكومت و ساختارهاي طبقاتي و ايدئولوژيهاي حاكم را تغيير ميدهند.

ميتوان اسكاچ پل را از جمله نويسندگاني دانست كه انقلاب را پديدهاي تاريخ ساز ميشمارند و تنها برخي از تحولات سياسي را كه موجب ورق خوردن تاريخ، پيدايش توسعه اقتصادي و يا نگرشها و ايدئولوژيهاي كاملا متفاوت ميشوند، انقلاب مينامند; نه صرف تغيير در سياستها و پايگاههاي اجتماعي و ايدئولوژيك گروه حاكمه.

مفهوم سياسي انقلاب: به لحاظ سياسي نيز انقلاب به معناي تغيير نهاد سياسي و نظام و سمبلهاي حاكميت است. (3) بر همين اساس، استن تيلور انقلاب را عبارت از تلاشهايي به منظور تغيير در ساختارها و نهادهاي سياست و تغيير پرسنل رژيمها و يا سياستهاي حكومتي ميداند كه اين تلاشها در اصل يك پديده سياسي را شكل ميدهند. (4)

توماس گرين با جمعبندي عقيده اكثريت قريب به اتفاق نويسندگان، انقلاب را عبارت از تغيير در پرسنل، ساختار، اسطوره حاكم و كاركردهاي دولت از طريق روشهاي غيرمجاز ميداند كه اين شيوههاي غيرمجاز همواره شامل اعمال خشونت و يا تهديد به اعمال خشونت عليه نخبگان سياسي، شهروندان و يا هر دوي آنهاست. (5)

ــــــــــــــــــــــــــــ

1. همان.

,rolyT natS ..snoituloveR dna ecneicS laicoS ,lliH warGcM :kroY weN( .341 .p ,)9791

3. منوچهر محمدي، پيشين، ص 27.

,rolyT natS ..tic.po.411 .p ,

,neerG samohT ..stnemevoM yranoituloveR evitarapmoC ,sfilC doowelgnE( .31 .p )0991 ,llaH ecitnerP :.J.N

[56]

يك تعريف ديگر از انقلاب در وجه سياسي آن، عبارت است از: تلاش براي كسب قدرت دولت از سوي نيروهاي سياسي كه مخالف علني نظم اجتماعي موجود به عنوان يك كل (نه صرفاً رژيم موجود) هستند. (1)

تعريف انقلاب بر اساس ويژگيها: با وجود گرايشهاي مختلف در كاربرد لفظ انقلاب، گرايش غالب، اين است كه انقلاب را نه همه تحولات و نه نوع خاصي از تحولات، بلكه نوعي تغيير و تحول قلمداد كنند كه ويژگيهايي دارد و به وسيله همان ويژگيها از ساير تحولات متمايز ميشود. به طور معمول همه متفكران و انديشمندان سياسي ـ اجتماعي كه نظام ايدهآل و كمال مطلوبي ترسيم ميكنند، نحوه تغيير و تبدّل آن را نيز پيش بيني ميكنند. به عبارت ديگر، تحول و ثبات دو روي يك سكهاند. موضوع ثبات (2) و تحول از بحثهاي قديمي فلسفي است و اينجا منظورما از تحولات اجتماعي در واقع تصور مفهوم مخالف استمرار و استواري نظم سياسي ـ اجتماعي است. در اين چهارچوب، تحول در واقع به معناي وقوع اختلال و بينظمي و نااستواري در نظام است كه ميتواند انواع مختلفي داشته باشد و شرايط و ويژگيهاي ديگر تعيين ميكنند كه كدام يك از انواع تحول حادث خواهد شد. انقلاب يكي از اين تحولات محتملالوقوع است كه شرايط و ويژگيهاي خاص خود را دارد.

ويژگيهاي خاص انقلاب، آن را از ديگر تحولات جامعه جدا ميكند و قصور در تميز بين اين پديده و پديدههاي مشابه موجب اغتشاش فكري و نظري در تبيين انقلاب ميشود. حسين بشيريه ويژگيهاي اساسي انقلاب را در چند مورد خلاصه ميكند. (3) به نظر وي انقلاب، مبارزهاي خشونتبار و كم و بيش طولاني براي قبضه قدرت دولتي است كه در صورت موفقيت موجب دگرگوني در ساخت قدرت و نهادهاي سياسي و گروه حاكمه ميشود. در اين چالش انقلابي، بخش عمدهاي از

ــــــــــــــــــــــــــــ

fo ledom gnitsartnoC : gniredisnocer noitulover fo seiroehT" ,ayA doR .. ,ecneloiv evitcellocyteicoS dna yroehT.34 .p ,)9791( 8 .loV ,

2. ثبات به معناي سكون و عدم تحرك نيست بلكه به مفهوم پايداري و استواري و پايندگي يك نظام اجتماعي است كه مفهوم مقابل آن تحول بوده به معناي تغيير و تبديل يا قلب هويت نظام اجتماعي است.

3. ر. ش. به: حسين بشيريه، انقلاب و بسيج سياسي، تهران (دانشگاه تهران، 1372) ص 5 ـ 8.

[57]

جمعيت مشاركت ميكنند كه بسيج آنها مستلزم وجود نوعي سازمان، رهبري و ايدئولوژي است. گروههاي درگير در نزاع قدرت به طور عمده خارج از دستگاه قدرت قرار دارند و با كمك مردم ميتوانند قدرت مستقر را ساقط كنند و سرانجام اين كه اين منازعه، درون يك واحد مستقل سياسي واقع ميشود و رژيم مستقر قدرت خود را از دست ميدهد.

بشيريه با استفاده از ويژگيهاي مورد نظر خود، انقلاب را منازعهاي خشونتآميز براي قبضه قدرت در درون واحد سياسي مستقلي ميداند كه طي آن گروههاي خارج از بلوك قدرت، دست به بسيج تودهاي ميزنند و در صورت پيروزي قدرت را به دست ميگيرند. (1) در اين تعريف صرفاً روند و فرايند انقلاب مدّنظر قرار گرفته ولي به نتايج و علل آن توجهي نشده است.

وي با اذعان به مشكل بودن بحث از نتيجه انقلابها، به طور كلي انقلاب را تحولي ميداند كه خارج از بلوك قدرت مستقر پديد ميآيد و مستلزم ميزاني از خشونت است كه نه تنها حكام سياسي را تغيير ميدهد، بلكه دگرگونيهايي هم در رژيم سياسي، ايدئولوژي و ساخت اجتماعي سياسي به صورتي مستمر همراه دارد. (2)

محمّد تقي مصباح كه انقلاب را نوعي از تحول اجتماعي ميداند، (3) براي تحولات اجتماعي چند ويژگي برميشمارد. به نظر وي، اين تحولات تدريجي هستند و در طول زمان و به مرور حادث ميشوند. به عبارت ديگر، تحولاتي نيستند كه ناگهاني و به تعبير فلسفي در يك آن پديدارشوند. يعني تحولات اجتماعي از مقوله حركت است نه كون و فساد. بنابراين، تحولات اجتماعي هيچ گاه ناگهاني و دفعي اتفاق نميافتند بلكه نتيجه يك سري فعل و انفعالات تدريجي است كه در مرحله خاصي به انقلاب منجر ميشود. (4)

ــــــــــــــــــــــــــــ

1. همان، ص 9.

2. همان، ص 10.

3. محمدتقي مصباح، جامعه و تاريخ از ديدگاه قرآن (تهران: مركز چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامي، 1372)، ص 369.

4. همان، ص 347.

[58]

ثانياً; هدفداري در تحولات اجتماعي مطرح است و افراد هنگامي درصدد تخريب و نفي وضع موجود بر ميآيند كه آن را زيانآور ببينند و قصد جلوگيري از ضرر داشته باشند و يا اوضاع و احوال بهتري را در نظر گرفته و بخواهند كه با رسيدن به آن نفع بيشتري متوجه خود كنند. بر اين اساس، ارزشها و آرمانها را ميتوان دخيل در دگرگونيهاي اجتماعي دانست، بخصوص اگر اين آرمانها به صورت يك ايدئولوژي جامع و كامل باشند كه تأثير مهمّي خواهد داشت. (1)

منوچهر محمدي با اشاره به ويژگيها و عواملي نظير مردمي بودن، همراه با خشونت بودن، تغيير ارزشهاي مسلط، ناگهاني و سريع بودن و تغيير سيستم سياسي حاكم، انقلاب را يك حركت مردمي در جهت تغيير سريع و بنيادي در ارزشها و باورهاي مسلط، نهادهاي سياسي، ساختارهاي اجتماعي، رهبري، روشها و فعاليتهاي حكومتي يك جامعه توأم با خشونت داخلي تعريف ميكند. (2) اين تعريف به فرايند و نتايج انقلاب پرداخته و علل آن را مطرح نكرده است.

همان طور كه اشاره شد، شهيد مطهري با پررنگ كردن عوامل اراده، تقدس و جنبه نفي و انكار، (3) انقلاب را طغيان و عصيان مردم يك سرزمين عليه نظم حاكم موجود، به منظور استقرار نظمي مطلوب ميداند. (4)

با توجه به اين تعريفها و ويژگيها ميتوانيم انقلاب را چالشي تقريباً خشن، مستمر و تدريجي بين دو طرف بدانيم كه هدف آن، اثبات يا نفي وضع موجود در يك سرزمين خاص است. در اين منازعه، يك طرف قدرت مستقر را در اختيار دارد و طرف ديگر مشاركت مردم را و هر يك مدعي استقرار نظم مورد نظر خود بر سرزمين مورد ادعا هستند. در اين تعريف، هم علل موجبه انقلاب (نارضايتي از وضع موجود) و هم علت غايي آن (استقرار نظام مطلوب) مدنظر قرار گرفته است و هم اين كه فرايند انقلاب و تقابل نيروها و منابع دو طرف منازعه را در بردارد.

ــــــــــــــــــــــــــــ

1. همان، ص 344.

2. منوچهر محمدي، پيشين، ص 30.

3. مرتضي مطهري، پيرامون انقلاب اسلامي، ص 86 ـ 87.

4. همان، ص 23.

[59]

بنابراين، انقلاب يكي از تحولات اجتماعي است كه علل موجبه و علل غايي خاصي دارد. از اين نظر، انقلاب اسلامي يك تحول اجتماعي ـ سياسي ريشهدار و اساسي است كه عناصر فرهنگي، اجتماعي، سياسي و اقتصادي هر يك به گونهاي در آن مؤثر بودهاند، (1) ولي هيچ يك از اين عوامل به تنهايي معرف ماهيت انقلاب اسلامي نيست و تنها با شناختن ويژگيها و شاخصههاي انقلاب اسلامي، ماهيت مكتبي آن روشن ميشود. قبل از توضيح ويژگيهاي انقلاب اسلامي تعريفي از انقلاب اسلامي ارايه ميدهيم: انقلاب اسلامي عبارت است از دگرگوني بنيادي در ساختار كلي جامعه و نظام سياسي آن بر اساس جهانبيني و ارزشهاي اسلامي و نظام امامت، و متكي به آگاهي و ايمان مردم و حركت پيشگام متقيان و صالحان و قيام عمومي مردم. (2)




| شناسه مطلب: 79725