قیام 15 خرداد 1342

قیام 15 خرداد 1342 همان طور که گفتیم، کودتای 28 مرداد، تلخترین سرانجامی بود که تا آن موقع نصیب مبارزات و فداکاریهای ملت ایران شده بود و پس از آن، نه تنها شرّ استعمارگران خارجی و استبداد داخلی کم نشد، بلکه هر دو بعد به طور کامل تشدید شد و به منتها درجه خو

قيام 15 خرداد 1342

همان طور كه گفتيم، كودتاي 28 مرداد، تلخترين سرانجامي بود كه تا آن موقع نصيب مبارزات و فداكاريهاي ملت ايران شده بود و پس از آن، نه تنها شرّ استعمارگران خارجي و استبداد داخلي كم نشد، بلكه هر دو بعد به طور كامل تشديد شد و به منتها درجه خود رسيد و اين بار مقدّر بود كه در حضيض ذلت و خواري، ملت ما به اوج عزت و افتخار دست يابد و همه اين شكستها و تحقيرها را جبران كند. به همين دليل پس از كودتا، يك تغيير و تحول اساسي در روند مبارزات ملت ايران پيش آمد كه به نوعي تغيير پارادايم و الگو تلقي ميشود.

پس از كودتاي 28 مرداد كه دوره استبداد و خفقان شديد سياسي و حاكميت و نفوذ كامل بيگانگان بود،نيروهاي سياسي ـ اجتماعي جامعه به اين نتيجه رسيدند كه بايد تغييري بنيادي در مبارزه داد. مهمترين توجيه اين نظر، شكست همه راهها و شيوههاي پيشين ملت بود. ملت ايران در هر يك از دو حركت انقلاب مشروطه و نهضت ملي، با توسل به يك ايدئولوژي بيگانه و وارداتي وارد عمل شده بود و در واقع با كمك داربستهاي بيگانه ميخواست با بيگانگان و ايادي داخلي آنها مبارزه كند; به همين دليل شكست دو مبارزه قبلي به منزله شكست ايدئولوژيها و انديشههاي پشت سر آنها بود و بعد از كودتاي 28 مرداد، مليگرايي به بن بست رسيد و در ايران، دوره تاريخي اش تمام شد، همانگونه كه ايدئولوژي سكولاريستي دوره مشروطه نيز در قبل شكست خورده بود.

در واقع شكست اين دو جنبش بيش از هر چيز، ناشي از ليبراليسم بود. دو سال پس از كودتاي 28 مرداد، ماركسيسم هم بدون اين كه تجربه عملي در ايران به نمايش بگذارد، از سوي رژيم كودتا و به پشتوانه آمريكا در شرايط جنگ سرد دو قطب

[139]

جهاني، سركوب شد. بدين ترتيب صحنه براي ارايه پارادايم فكري جديد در مبارزات سياسي ملت ايران فراهم شد و نيروهاي سياسي ـ اجتماعي كشور در چنين شرايطي همگي به اسلام بازگشتند و راه حل معضلات سياسي ـ اجتماعي را در اسلام جستجو كردند. به همين دليل در اين دوره مواجه با موج به اصطلاح بنيادگرايي هستيم كه سراسر جهان اسلام، بخصوص ايران را فرا گرفته است و در چنين فضاي ذهني، قيام 15 خرداد به وقوع ميپيوندد.

در مقايسه با نهضت ملي نفت كه افول تفكر اسلامي و اوج گرايشهاي مادي و سياسي در مبازرات ملت ايران بود، قيام 15 خرداد در فاصله 10 سال پس از آن، نوعي بازگشت به اصل و به طور كامل در مدار نهضت تنباكوست. انگيزهها و دستمايههاي اين قيام، تماماً مذهبي و اسلامي بود و در مقابل گستاخي شاه عليه مذهب و روحانيت صورت گرفت. ملت ايران كه اعتقاد خود به اسلام و مذهب شيعه را با علاقه به روحانيت و در رأس آن، امام خميني (رحمه الله) پيوند زده بود، علاوه بر اين كه هتك مذهب و ارزشهاي اسلامي را برنميتابيد، در مقابل هتك ساحت روحانيت و دستگيري امام خميني (رحمه الله) به يك قيام سراسري ديگر دست زد و و نطفه اوليه انقلاب اسلامي را گذاشت. بدين لحاظ پرداختن به مسايل و شرايط زمينه ساز اين قيام، حلقه ارتباط جنبشهاي دوره جديد را باانقلاب اسلامي كامل ميكند.

زمينههاي قيام 15 خرداد: شرايط سياسي ـ اجتماعي ايران در دهه بعد از كودتاي 28 مرداد به گونهاي بود كه بيش از هر چيز متناسب با فعاليتهاي فكري و فرهنگي بود و همين فعاليتها در سير بعدي تحولات جامعه تأثير گذاشت. بدنبال دوره سازندگي فكري دهه 1330، شاهد موقعيت خاص سياسي ـ اجتماعي و تحولات داخلي و بين المللي در اوايل دهه 1340 هستيم كه زمينههاي قيام 15 خرداد را فراهم ميكند و با شكل گيري قيام سراسري 15 خرداد 42 و سركوب مقطعي آن، تجربه ارزنده ديگري براي ملت ايران به بار ميآيد كه در انقلاب اسلامي مورد استفاده قرار ميگيرد.

1. تحول موقعيت دين جامعه: در آستانه دهه 1340، وضع دين و روحانيت در جامعه خيلي مناسب نبود وهالهاي از ابهام و كهنگي بر چهره اسلام سايه انداخته بود.

[140]

به همين دليل دين و روحانيت مورد تهاجم بود. (1) گذشته از غربگرايان كه اسلام را مايه عقبماندگي ميدانستند و نيز گروههاي چپ و ماركسيستها كه با ترويج جهانبيني ماترياليستي به اسلام حمله ميكردند، نسلي از روشنفكران اصلاحطلب و انقلابي در چارچوب الگوي تفكر اسلامي نيز به وجود آمد كه اسلام را در شرايط جديد غير كارآمد تشخيص داده، و معتقد به اصلاح دين و تعبير و تفسيرهاي جديد از آن بودند. (2) شرايط به گونهاي بود كه ساليان دراز در اثر تبليغات زياد بيگانگان و استعمار غرب، اسلام در معرض اين اتهام قرار داشت كه ارتباطي به مسايل سياسي ـ اجتماعي ندارد و نسخه و دارويي براي حل معضلات اجتماعي روز نميتواند بدهد. (3) تحت تأثير اين تبليغات و تلقينهاي مستمر، هر كسي به گونهاي سعي داشت كه منكر طرح و برنامه اسلام براي اداره امور سياسي ـ اجتماعي مسلمين شود و حتي اين تبليغ در ميان بعضي از روحانيون و علماي مذهبي هم تأثير گذاشته بود.

اغلب حملههايي كه به دين اسلام ميشد، با استناد به آسيب پذيري خود دين و روحانيت سنتي بود و نفوذ برخي خرافات در دين، حاكميت تز جدايي دين از سياست و بركناري عملي برخي از مراجع از سياست، به چنين روندي دامن ميزد. (4) مردم مسلمان ايران روي باورهاي سنتي و قديمي خود، سالها زمزمه تفكيك و جدايي دين از سياست و تقبيح دخالت در امور سياسي را شنيده و تجربه كرده بودند و دخالت در هر گونه امر سياسي از سوي مراجع برايشان نامعهود بود و هرگز به يك پيشواي مذهبي اجازه نميدادند كه از مسايلي كه كوچكترين ارتباطي با سياست داشته باشد، سخن بگويد. (5) به تعبير حميد روحاني، در شرايط اوايل دهه 1340، ــــــــــــــــــــــــــــ

1. مراجعه شود به: محمدعلي تقوي، اصلاح فكر ديني در انديشه متفكران ايراني (پايان نامه كارشناسي ارشد دانشكده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران، 1372)، صص 296 ـ 289.

2. تفكر اين نسل از روشنفكران در مباحث بعدي تحت عنوان جريانهاي اصلاح طلب و راديكال اسلامي به اختصار مطرح خواهد شد.

3. منوچهر محمدي، پيشين، ص 107.

4. محمد علي تقوي، پيشين، ص 294.

5. حميد روحاني، بررسي و تحليلي از نهضت امام خميني (رحمه الله) ، ج 1، چاپ يازدهم (تهران: انتشارات راه امام، 1360)، ص 197.

[141]

دخالت در سياست براي يك مقام روحاني، عيب شمرده ميشد و حتي در اموري كه جنبه سياسي نداشت، ولي دخالت در آنها از طرف مجامع روحاني بيسابقه بود، مردود و دور از شأن روحانيت تلقي ميشد. (1)

اين امر به گونهاي رايج و مسلم فرض شده بود كه مقامات رژيم پهلوي بعد از دستگيري حضرت امام خميني (رحمه الله) ـ پس از قيام 15 خرداد 1342 ـ به خيال خود سعي ميكردند امام را نيز قانع كنند كه در سياست دخالت نكند و آن را به رژيم واگذارد. (2) در همين دوره، بسياري از جوانان مسلمان و حتي بزرگان آنها بر اين باور نادرست بودند كه دين اسلام تنها در احكام عبادي و دستورهاي اخلاقي خلاصه ميشود. القاي اين تصورات از سوي بيگانگان و عواملي داخلي آنها، بدين منظور بود كه اسلام را در نظرجوانان و پژوهندگان علوم جديد، حقير و پست جلوه دهند.

در همين راستا، روحانيت نيز مرتجع و كهنهپرست قلمداد ميشد و اين اتهام در جامعه قابل پذيرش بود و شاه از آن به عنوان حربهاي عليه روحانيت و نهضت اسلامي از آن استفاده ميكرد. گروههاي چپ و روشنفكران راديكال مسلمان نيز به دلايل خاص خود معتقد بودند كه امكان ندارد روحانيت، انقلابي شود و وضع موجود را تغيير دهد. ماركسيستها و چپها با استناد به اصول ماركسيسم و راديكالهاي مسلمان با استناد به اصول قرآني، معتقد بودند كه انقلاب از ناحيه طبقه محروم و به دليل محروميت آنها، عليه طبقه مرفه و حاكم انجام ميگيرد و چون روحانيت در طول تاريخ وابسته به طبقه حاكم و جناح بازار بوده، امكان ندارد كه عليه همان طبقهها انقلاب كند. (3)

بدين لحاظ، اسلام و روحانيت به طور كامل در معرض اتهام بود و كسي تصور نميكرد كه حداقل، امكان پياده شدن جامعه ايدهآل اسلام در عصر اتم، عملي باشد و بتواند مسايل پيچيده امروز را پاسخ گويد. (4) بر همين اساس، متفكرين شيعه تلاش ــــــــــــــــــــــــــــ

1. همان، ص 147.

2. سخنراني امام خميني (رحمه الله) در تاريخ 21/1/1343 به نقل: از صحيفه نور، ج 1، ص 99.

3. تحليلها و انتقادهاي چريكهاي فدايي خلق، سازمان منافقين و حتي دكتر علي شريعتي از روحانيت در همين مقوله است.

4. منوچهر محمدي، پيشين، ص 107.

[142]

وسيعي كردند كه علاوه بر رفع اتهام از اسلام و اثبات جامعيت آن، چهره واقعي اسلام را آن گونه كه هست، معرفي كنند. بخصوص امام خميني (رحمه الله) و شاگردانش با روشنگريهاي خود، در مدت كوتاهي چنان تحول بينشي در مردم و حوزه به وجود آودرند كه حوزه و روحانيت مركز انقلاب و مبارزه شد و امامخميني (رحمه الله) بهصراحت امور سياسي و سرنوشت كشور را با اسلام پيوند داد و مردم را به صحنه مبارزه آورد.

2. تحول در مرجعيت و حوزه علميه قم: در كنار نقش منفي و تخريبي بيگانگان و عوامل داخلي آنها در حمله به دين و روحانيت، بايد به مسايل داخلي و نقش و وضع حوزههاي علميه نيز اشاره كرد. حوزه علميه قم به عنوان مركز علمي روحانيت ايران، در اين شرايط حساس، همچنان در گسست با نيازها و مسايل جديد فعاليت ميكرد. در دوره مرجعيت آيت الله بروجردي (رحمه الله) (1340 ـ 1325) تمام توجه و اهتمام حوزه معطوف به امور فرهنگي و پرهيز از دخالت در امور سياسي بود و ايشان نسبت به مسايل سياسي انقلابي در حوزه، همواره جانب حزم و احتياط را رعايت ميكرد. بر همين اساس محدوديتهايي را براي فداييان اسلام ـ كه حوزه را مركز و ستاد عملياتي خود قرار داده بودند ـ به وجود آورد. (1)

بدين ترتيب، جوّ حوزه علميه قم براي فعاليتهاي انقلابي و سياسي نامساعد بود. با اين كه امام خميني (رحمه الله) از اواسط دهه 1330 بحث تحول حوزهها را مطرح كرد و سعي زيادي نمود تا آيت الله بروجردي (رحمه الله) را نيز به نهضت وا دارد، ولي از آنجا كه به طور مستقيم بر تصميمگيريهاي حوزه و مرجعيت نفوذ مؤثر نداشت (2) و نيز به دليل وجود عوامل و عناصري در دستگاه آيت الله بروجردي (رحمه الله) ، چندان موفقيتي به دست نياورد. (3)

امام خميني (رحمه الله) ، همواره به آيت الله بروجردي (رحمه الله) احترام ميگذاردند و جايگاه مرجعيت را محترم ميشمردند و نميخواستند موجبات رنجش خاطر ايشان را فراهم كنند; چون مقاومت در برابر مرجعيت را به صلاح اسلام و روحانيت

ــــــــــــــــــــــــــــ

1. سيدحميد جاويد موسوي، سيماي استاد در آيين نگاه ياران، ص 130، مصاحبه واعظ زاده.

2. منوچهر محمدي، پيشين، ص 95.

3. حميد روحاني، پيشين، ج 1، صص 102 ـ 98.

[143]

نميدانست. شايد هم به اين نكته اساسي نظر داشت كه هر گونه تحولي بايد از جانب جايگاه بلند مرجعيت صورت گيرد تا نتيجهبخش باشد.

با رحلت آيتالله بروجردي (رحمه الله) در فروردين ماه 1340، تحولات سياسي ـ اجتماعي و مذهبي ايران روند ديگري پيدا كرد و البته اميدهايي را نيز براي رژيم شاه به وجود آورد. اما در جبهه روحانيت و حوزه علميه نيز موجب تحولي اساسي شد كه در نهايت به زيان رژيم شاه و به نفع مبارزه و انقلاب بود; علي رغم خواست رژيم شاه، امام خميني (رحمه الله) در جايگاه مرجعيت قرار گرفت و با توجه به قدرت و حيثيت دستگاه مرجعيت به لحاظ تمركز معنوي و مالي آن، با نيروي بيشتري قدم به صحنه سياست نهاد و مخالفت و مبارزه علني خود را عليه رژيم شاه اعلام كرد.

هنگام مطرح شدن لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي، امام خميني (رحمه الله) موقعيت مهمي داشت; هم مرجع تقليد و صاحب رساله بود و از ديدگاه مقلدان، واجبالاطاعه و نايب امام زمان (عليه السلام) بود كه اين موقعيت و مقام، با موقعيت رهبران سياسي ـ اجتماعي و مكتبي معمولي خيلي تفاوت داشت و هم اين كه در قم حوزه درسي عظيمي داشت كه اكثريت قاطع فضلاي درسخوان و متعهد و مؤمن در آن گرد آمده بودند و هر يك به صلاحيت و صداقت استاد خود ايمان كامل داشته و در شهر يا شهرهايي ملجأ و مرجع فكري و عملي مردم بودند. (1) بدين لحاظ، حوزه درسي امام (رحمه الله) و موقعيت خاص ايشان، نقاط مثبت و مؤثر يك حزب و سازمان را داشت، بدون اين كه كاستيها و نقاط ضعف و مشكل رقابت و جاهطلبي سياسي احزاب را داشته باشد.

بدين لحاظ، ورود امام به صحنه مرجعيت، بركاتي را بهبار آورد كه در تكوين مجدد مبارزه و انقلاب و زمينهسازي قيام 15 خرداد، غير قابل انكار است. امام با رويهاي غيرسازشكارانه و بدون مخافظه كاري، در روند مبارزه با رژيم، تحول عمدهاي ايجاد كرد. تلگرافها و اعلاميههاي مخالفت ايشان با لايحه انجمنهاي ايالتي

ــــــــــــــــــــــــــــ

1. سيري در زندگاني استاد مطهري، صص 15 ـ 14، مقالههاشمي رفسنجاني.

[144]

و ولايتي (1) كه در نهايت منجر به لغو آن شد، اولين اقدام موفق در مبارزه عليه رژيم بود كه در تداوم مبارزه، تأثير مهمّي گذاشت و امام پس از ختم غايله، طي يك سخنراني 11/9/1341 به شيوههاي مبارزاتي مسلمين از صدر اسلام تا عصر حاضر اشاره كرد و بر اين نكته تأكيد نمود كه وقتي علماي اسلام از نصيحت و پند و اندرز حكام، نتيجه نگرفتهاند به قيام در مقابل حكام جور روي آورده و موفق هم شدهاند. (2) بدين ترتيب، امام خميني (رحمه الله) ضمن اثبات حق قيام در برابر حكام جور با استناد به تاريخ شيعه، هم به دولت هشدار و تنبّه ميداد وهم مردم را آماده قيام در برابر شاه ميكرد.

علاوه براين، امام (رحمه الله) با تحريم تقيه، مبارزه با رژيم را به درون حوزه علميه كه كانون فعاليتهاي مذهبي بود، آورد و براي هميشه خط بطلاني بر ايده جدايي دين از سياست كشيد و سنت ديرينه حاكم بر حوزه عليمه قم را شكست. در چنين جوّي، حوزه ميتوانست از حالت قديمي و گذشته خود فراتر برود و بر بيتحركي فكري و عملي گذشته فايق آيد. در همين راستا بحثها و تلاشهاي فكري و نظري علما در پاسخگويي به سؤالهاي روز و نقد و بررسي نهاد روحانيت آغاز شد و بعدها در تهران، برخي از مريدان و شاگردان امام (رحمه الله) با گروهي از روشنفكران، به منظور گفتگو پيرامون مرجعيت و روحانيت ـ و در واقع سروسامان دادن و پربار كردن نهاد روحانيت ـ جمعي را به وجود آوردند كه اولين ثمره كارشان، كتاب بحثي پيرامون مرجعيت و روحانيت بود و در سال 1343 منتشر شد.

3. تكميل دايره اقتدار آمريكا در ايران: پس از كودتاي 28 مرداد، هدف اصلي آمريكا در ايران، مقابله با تهديدهاي شوروي و تقويت موضع دفاعي ايران بود. بدين لحاظ، در طول دهه 1330 ميليتاريزه كردنايران ازطريق كمكهاينظامي، اقتصاديوسياسي آمريكا پيگيري شد و آمريكا با درگير شدن هرچه بيشتر در مسايل ايران، از سال 1332 تا 1340، 661 ميليون دلار كمكهاي اقتصادي و به همين ميزان كمكهاي نظامي در اختيار ايران قرار داد. (3)

ــــــــــــــــــــــــــــ

1. رجوع شود به: صحيفه نور، ج 1، صص 43ـ35.

2. همان، ج 1، صص 5 ـ 44.

3. باري روبين، جنگ قدرتها درايران،ترجمه محمود مشرقي ( [ بي جا ] : آشتياني،1361)، صص 9 ـ 87.

[145]

با خروج تدريجي شوروي و انگلستان از گردونه تصميم گيري ايران، در اوايل دهه 1340، آمريكا يكه تاز ميدان ايران شد و اقتدار كامل و همه جانبه به دست آورد. به گونهاي كه از آن پس، دوران اقتدار كامل آمريكا در ايران و متقابلاً وابستگي كامل اقتصادي و نظامي ايران به آمريكاست. (1) واردات اسلحه و كمكهاي نظامي از آمريكا تا سالهاي آخر حكومت شاه ادامه يافت و شاه از اين موقعيت حساس براي تحكيم پايههاي قدرت و ديكتاتوري خود و قلع وقمع مخالفين، نهايت استفاده را برد و به مرحلهاي رسيد كه توانست ادعاي استقلال كند و ژاندارم آمريكا در منطقه خليج فارس شود.

با وجود اين، آمريكا از اوايل دهه 1340، همواره مسأله لزوم اصلاحات اقتصادي و اجتماعي را به عنوان مؤثرترين راه ثبات و امنيت ايران، مدّ نظر داشت و شاه را مجبور كرد كه در زمينه اقتصادي ـ اجتماعي نيز مبالغ هنگفتي را هزينه كند. بروز مبارزات رهايي بخش در جهان سوم و كودتاهاي نظامي در رژيمهاي وابسته به آمريكا، در سطح كلان اين نتيجه گيري را براي آمريكا به ارمغان آورد كه تنها راه جلوگيري از انقلابهاي كمونيستي و پيشگيري از سقوط رژيمهاي وابسته به غرب، ايجاد اصلاحات اقتصادي و اجتماعي است.

اقتدار و حاكميت بي بديل آمريكا در ايران و نيز سياستهاي جديد خاورميانهاي آمريكا، مقدمه تحميل دور جديدي از تحولات اقتصادي ـ اجتماعي بر ايران ـ به منظور تغيير شكل اساسي در ساختارهاي فرهنگي و اجتماعي جامعه ـ شد. با حضور كندي در كاخ سفيد و شعارهاي اصلاحطلبانه و دمكراتيك وي، كشورهاي دست نشانده آمريكا براي انجام اصلاحات اقتصادي ـ اجتماعي تحت فشار قرار گرفتند. در همين راستا پيام فوقالعاده كندي در خرداد ماه 1340 به كنگره آمريكا ارسال شد و با عنوان كندي طرفدار انقلاب دمكراتيك است در ايران انعكاس يافت. (2) شاه به عنوان مهره كليدي آمريكا در خاورميانه، از سوي آمريكا تحت فشار بود و براي جلب خوشايند

ــــــــــــــــــــــــــــ

1. محمدحسن رجبي، پيشين، صص 170 ـ 167.

2. حميد روحاني، پيشين، ج 1، صص 121 ـ 120. متن پيام كندي در روزنامه اطلاعات مورخ 6/3/1340 درج شده است.

[146]

آمريكا (1) تسليم اصلاحات مورد نظر آمريكا شد و علي اميني را براي اجراي آن به سمت نخستوزيري منصوب كرد.

پس از انتصاب اميني، روزنامه اطلاعات در سر مقاله خود از نقشههاي آمريكا پرده برداشت و به صراحت اعتراف كرد كه آمريكا به منظور جلوگيري از انقلاب مردمي، خواستار انقلاب سفيد و شوروي جانبدار انقلاب سرخ است و اين ما هستيم كه بايد يكي از اين دو انقلاب را بپذيريم: (2)

...اين دو زمامدار هر كدام طرفدار يكي از دو حادثهاي هستند كه احتمال وقوع آن در ايران ميرفت و اين خود ما هستيم كه بايد يكي از اين دو راه را انتخاب و رهبري كنيم يا انقلاب سرخ و خونين و برهم ريختن اساس حكومت مشروطه ايران را پيروي كنيم و يا خواهان پايداري و نگاهداري استقلال و حاكميت خود باشيم كه آن يكي را روسها و اين يكي را آمريكائيها طلب ميكنند... (3)

البته آمريكاييها معتقدند كه شاه براي آمريكا تكيهگاه مطمئني نبود، ولي به دليل عدم وجود آلترناتيو ديگر، (4) آمريكا ميخواست با اندكي اصلاحات دمكراتيك وي را حفظ كند تا پايگاه و موقعيت برتر خود را در ايران، همچنان داشته باشد. در هر صورت، اصلاحات موردنظر آمريكا بر شاه تحميل شد و شاه از اين نظر، با يك مشكل و فشار دو جانبه مواجه بود: فشار آمريكا براي اصلاحات و مخالفت مرجعيت و روحانيت شيعه با اصلاحات مورد نظر آمريكا. (5) نخستوزير مستقل (از شاه) و قدرتمندي مثل اميني كه روابط نزديكي با آمريكا هم داشت، نگراني شاه را بيشتر ميكرد و شاه براي حل اين مشكلات و دفع يكي از دو فشار مذكور، سعي كرد خودش با آمريكا روابط نزديكتري برقرار كند. به همين دليل در سفر به آمريكا،

ــــــــــــــــــــــــــــ

1. باري روبين، پيشين، ص 95.

2. براي اطلاعات بيشتر در اين زمينه مراجعه شود به: حميد روحاني، پيشين، صص 140 ـ 120.

3. روزنامه اطلاعات، 27/2/1340، به نقل از: همان، ص 124.

4. باري روبين، پيشين، ص 98.

5. محمدحسن رجبي، پيشين، ص 183.

[147]

آمادگي خود را براي انجام اصلاحات موردنظر آمريكا اعلام داشت (1) و كمكم مقدمات سقوط اميني را فراهم آورد.

بدين ترتيب، شاه طرحهاي خود را براي رفرم از بالا از جمله اصلاحات ارضي به آمريكا ارايه داد كه بعد به انقلاب سفيد معروف شد. به نظر آمريكا، انقلاب سفيد ميتوانست منشأ يك تحول عميق و اساسي در جامعه ايران باشد، (2) ولي سلسله تحولاتي كه پس از آن در ايران واقع شد و به قيام 15 خرداد 1342 انجاميد، زمينههاي انقلاب اسلامي را فراهم آورد.

اصلاحات اقتصادي ـ اجتماعي: همان گونه كه گفتيم، رژيم شاه تحت فشار آمريكا و به منظور گريز از آلترناتيو انقلابي براي حل معضلات ديرين جامعه، در دوره 42 ـ 1339 به اصلاحاتي در ابعاد سياسي، اجتماعي و اقتصادي دست زد كه با توجه به زمينههاي مساعد اين دوره، امام خميني (رحمه الله) و غالب نيروهاي سياسي ـ اجتماعي در مقابل آنها واكنش نشان دادند و به يك رو در رويي اساسي با رژيم پرداختند. گرچه اين اصلاحات به طور مستقيم عامل قيام 15 خرداد نبود، ولي به واسطه تنشها و برخوردهايي كه در جامعه ايجاد كرد، به دستگيري امام خميني (رحمه الله) و در نتيجه قيام 15 خرداد 42 منجر شد.

نكته مهمي كه در مورد اين اصلاحات قابل ذكر است، اين كه آمريكا و رژيم شاه با توجه به مخالفتها و مبارزههاي پيشين ملت ايران، تصور ميكردند كه در اين شرايط تقاضاي اصلي همه نيروهاي سياسي ـ اجتماعي ايران، برخي اصلاحات جزئي است. در حالي كه شرايط نسبت به دهه قبل تغيير كرده و عمده مخالفين رژيم در چارچوب تفكر مذهبي و به رهبري امام تقاضاهاي جديدي را مطرح ميكردند.

در واقع رژيم شاه و آمريكا به عنوان حامي اصلي آن با برداشتي غلط از مشكل جامعه و بدون توجه به مباني مذهبي جامعه، به اصلاحاتي دست زدند كه نه تنها مورد رضايت و پذيرش نيروهاي سياسي - اجتماعي قرار نگرفت، بلكه زمينه تنش و مبارزههاي بيشتر را فراهم كرد; زيرا اين اصلاحات عمدةً با هدف جلب رضايت و

ــــــــــــــــــــــــــــ

1. باري روبين، پيشين، ص 94.

2. همان، ص 95.

[148]

پشتيباني آمريكا انجام ميشد و جنبه تهاجم به اعتقادات مذهبي ملت را داشت (1) و رژيم شاه در صدد بود كه به زعم خود قيود دستوپا گير و كهنه و خرافي را كه مزاحمت بسياري برايش فراهم ميكرد، از پيش رو بردارد.

1. فضاي باز سياسي: كوششهاي اميني در جهت اعطاي آزاديهاي ظاهري و فضاي باز سياسي در اواخر سال 1339 و اوايل سال 1340 عمدةً باعث گسترش فعاليت سياسي و مبارزاتي در جامعه و بخصوص در سطح دانشگاهها شد و در نهايت با آمدن اسداللّه علم به جاي اميني در بهمن ماه 1340، دور ديگري از اختناق و استبداد و انسداد سياسي را به دنبال آورد; (2) زيرا نيروهاي سياسي - اجتماعي از اين فضاي باز نه به عنوان هدف و مطلوب خود، بلكه به عنوان وسيلهاي براي مبازره سود جستند و به استبداد رسيدند. اصلاحات ارضي هم به همين صورت و جدا از ايرادات و اشكالات فني، مورد مخالفت سياسي بخشهايي از جامعه قرار گرفت و كم كم زمينههاي درگيري وسيع اجتماعي را فراهم نمود.

2. لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي: اين لايحه كه بخش ديگر اصلاحات مورد نظر شاه و آمريكا بود و نمودهاي ضدديني صريح و روشني داشت، موجب مخالفت و اعتراض بيشتري شد و به نيروهاي سياسي - اجتماعي مخالف، سرو سامان داد; بخصوص حضرت امام خميني (رحمه الله) كه پس از رحلت آيت الله بروجردي (رحمه الله) ـ تقريباً شاخص شده بود ـ رهبري اين مبارزه را بر عهده گرفت. در مهر ماه 1341، رژيم شاه با تصور خلأ اقتدار مذهبي و به عنوان اولين گام خلاصي (هميشگي از گرفتاريهاي مذهب و مجامع مذهبي و روحانيون) تصويب نامه انجمنهاي ايالتي و ولايتي را با شرايط جديد اعلام كرد.

در مصوبه جديد دولت علم از شرايط انتخاب كنندگان و انتخاب شوندگان، قيد اسلام حذف، و به جاي سوگند به قرآن نيز سوگند به كتاب آسماني قيد شده بود و به زنان هم حق انتخاب شدن و انتخاب كردن داده شده بود. جلال الدين مدني، هدف

ــــــــــــــــــــــــــــ

1. سيد جلالالدين مدني، تاريخ سياسي معاصر ايران، ج 2 (قم: دفتر انتشارات اسلامي، چاپ هفتم، 1375)، ص 8.

2. همان، ج 1، ص 621.

[149]

رژيم را از اين تغيير و تبديل قانون چنين ميداند: (1)

اولاً: زورآزمايي با روحانيت و هواخواهان مذهب و كنار گذاشتن هميشگي آنها از صحنه تا ديگر مجبور به محافظه كاري در برابر مراجع ديني نباشد.

ثانياً: با حذف مذهب رسمي و سوگند به قرآن، به گروههاي صاحب نفوذ غيرمسلمان كه در عمل سياست كشور را به دست داشتند، فرصت دهد كه به طور رسمي اعلام موجوديت كنند.

ثالثاً: با عنوان كردن آزادي زنان، دليل عقب ماندگي و محروميت گذشته آنها را به عهده اسلام و قانون اساسي بگذارد.

رابعاً: آخرين مانع پيوستگي كامل ايران به غرب را از ميان بردارد.

شاه در پاسخ تلگراف مخالفت علما هم موضوع را بي اهميت دانسته و توجه آنها را به وضعيت زمانه و تاريخ و همچنين به وضع ساير ممالك اسلامي دنيا (2) (مثل تركيه) جلب نموده و صريحاً به جبر زمانه و تاريخ يعني همان فشار آمريكا و نظام بينالمللي اشاره كرده بود. از اين نظر، تغييرهاي جديد براي افراد مذهبي و متدين قابل تحمل نبود و مبارزه با آن يك وظيفه شرعي تلقي ميشد و براي گروهها و دستجات سياسي و ملي هم ميتوانست به عنوان تغيير قانون در شرايط تعطيلي مجلس با دخل و تصرف در قانون اساسي و تجاوز به اساس مشروطيت شناخته شود و توجيهي براي مبارزه باشد.

تنها نكته بحث برانگيز اين لايحه، موضوع مشاركت زنان بود كه از ابتداييترين حقوق انساني محروم بودند (همان گونه كه مردان هم محروم بودند). مخالفت با آن هم با توجيه آمريكايي بودن طرح و ماهيت فريبكارانه و مفسده انگيزه آن همراه شد و امام (ره)اعلام كردند:ما با ترقي زنها مخالف نيستيم، ما با اين فحشاء مخالفيم، با اين كارهاي غلط مخالفيم، مگر مردها در اين ممكلت آزادي دارند كه زنها داشته باشند؟! آزاد مرد و آزاد زن با لفظ درست ميشود؟. (3)

بنابراين موضوع لايحه، مبارزهاي بود كه ميتوانست تمامي نيروها را بسيج كند و

ــــــــــــــــــــــــــــ

1. مدني، پيشين، ج 1، ص 623.

2. همان، ص 624.

3. مراجعه شود به: صحيفه نور، ج 1، ص 80.

[150]

به قيام همگاني وادارد و امام خميني (رحمه الله) به عنوان يك مبارزه شرعي و مخالف با اقدامات ضد اسلامي رژيم، با ارسال تلگرافهايي به شاه و علم و ايجاد هماهنگي و وحدت نظر با علما و مراجع ديگر در كانون اين مبارزه قرار گرفت و توجه همگان را به خود جلب كرد. امام با هدايت و رهبري اين مبارزه تا پيروزي و عقب نشيني دولت، بناي يك حركت اجتماعي عليه رژيم شاه را گذاشت كه در سال بعد در قيام 15 خرداد نمود يافت.

3. انقلاب سفيد: رژيم شاه مصمم بود كه ايران را متجدد (1) و به سوي دروازههاي تمدن، (2) هدايت كند. بر همين اساس و به جبران شكست و عقب نشيني خود در موضوع لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي، در دي ماه 1341 اصول شش گانهاي را تحت عنوان انقلاب سفيد به آراي عمومي گذاشت (3) و رأي مستقيم و بيواسطه مردم را تقاضا كرد. اين طرح در سفر فروردين ماه 41 شاه به آمريكا تدارك شده و در اعلاميه مشترك پايان سفر، جزء متن اعلاميه بود و شاه در مقابل حمايت آمريكا از رژيمش، تعهد كرده بود كه اصلاحات اقتصادي و اجتماعي را بايد اجرا كند. (4)

توجيه خود شاه براي اين اصلاحات، آن بود كه ملت ايران براي جلوگيري از نابودي به وحدت نياز داشتند; يكپارچگي جسمي و فكري و اخلاقي. به اين علت كه هيچ ملتي نميتواند روح خودش را عوض كند (5) وي با اشاره به واقع گرايي خودش در اين زمينه، حكومت مذهبي را وضعيت خطرناكي براي كشور ميداند و مصمم است كه با اين طرحها و اصلاحات، جامعهاي سكولار و غير ديني ترتيب دهد تا از شرّ قيود دست و پا گير مذهبي رها شود.

علما و مراجع قم و در رأس آنها امام خميني (رحمه الله) براي درك درست معنا و مفهوم رفراندوم و اين طرح، تلاشهايي انجام داده، نمايندهاي براي مذاكره با شاه فرستاند.

ــــــــــــــــــــــــــــ

1. محمد رضا پهلوي، پاسخ به تاريخ، ص 165.

2. عنوان كتابي از محمدرضا پهلوي كه در سال 1356 منتشر شد .

3. اين اصول بعدها افزايش پيدا كرد و به 19 و يا 21 اصل رسيد. مراجعه شود به : محمدرضا پهلوي، پاسخ به تاريخ، صص 171 ـ 138 و نيز مدني، پيشين، ج 2، ص 10.

4. مراجعه شود به: مدني، پيشين، ج 1، ص 599.

5. محمدرضا پهلوي، پاسخ به تاريخ، ص 172.

[151]

وقتي امام مطمئن شد كه اين طرح، خواسته آمريكاست و تداوم سلطنت شاه به آن بسته است، (1) موضعگيري كردند و مخالفت و مبارزه با آن را از وظايف حتميه و ضروريه علما دانستند. بر همين اساس، در پاسخ به سؤال مردم در مورد رفراندوم انقلاب سفيد، اعلاميه تحريم (2) را صادر نمودند.

امام در اين اعلاميه با استناد به برخي مسايل سياسي ـ اجتماعي و مواد قانوني، به صراحت براي قرآن و مذهب اعلام خطر نموده، رفراندوم اجباري را مقدمه حذف مواد مربوط به مذهب دانستند كه از لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي شروع شده و حالا به اسم ديگري اجرا ميشود. پخش اعلاميه تحريم امام در تهران و شهرستانها، موجي از حركت مردمي عليه رفراندوم و نيز تظاهرات و زد و خورد مردم با پليس در بازار و دانشگاه را به وجود آورد كه موجب دستگيري علما و روحانيون شد.

هنگام ورود شاه به قم (كه دو روز قبل از رفراندوم بود) نيز امام استقبال از شاه را توسط علما و مردم تحريم كرد و موجب عصبانيت شديد شاه و توهين علني به علما شد و آنها را صد برابر خائنتر از حزب توده و ارتجاع سياه و همدست كمونيستها توصيف كرد. (3)

همان گونه كه امام پيش بيني كرده بود، اين بار رژيم عقب نشيني نكرد وبا ايجاد جوّ رواني و تبليغاتي شديد و ارعاب و تهديد كارگران، كارمندان و مستخدمين شركتها و... رفراندوم برگزار شد و به دنبال آن حمله به علما و روحانيت، افزايش يافت و فضاي جامعه به طور كامل عليه روحانيت مسموم شد. براي دفع اين فضاي سنگين رواني و تبليغاتي، به پيشنهاد امام خميني (ره)قرار شد ماه رمضان را كه يك روز بعد از رفراندوم (7 بهمن 1341) شروع ميشد، تحريم كنند و در مساجد حاضر نشوند تا موجب جلب توجه افكار عمومي شود. اين طرح نيز به واسطه تهديد و اغواي دولت و با جلب نظر برخي از روحانيون عافيتطلب و ملايم، با شكست مواجه شد.

ــــــــــــــــــــــــــــ

1. مراجعه شود به محمد حسن رجبي، پيشين، صص 202 ـ 200.

2. براي ملاحظه اصل اعلاميه مراجعه شود به: صحيفه نور، ج 1، ص 24 ـ 23.

3. مراجعه شود به حميد روحاني، پيشين، ج 1، ص 264 ـ 263، سخنراني شاه در قم مورخ 4/11/1341.

[152]

امام خميني (رحمه الله) در سخنراني عيد فطر خود، با اعلام آماده باش به علما وطلاب، ضمن دعوت آنها به ايستادگي در برابر كارهاي خلاف شرع رژيم، شجاعانه گفتند كه از اين سرنيزههاي پوسيده نترسيد كه بزودي خواهد شكست. (1) به دنبال آن، اعلاميه تحريم عيد نوروز با عنوان امسال مسلمين عيد ندارند (2) از سوي امام صادر شد كه هنگام سال تحويل در حرم حضرت معصومه (عليه السلام) قرائت گرديد.

بنابراين احتمال برخورد و رودررويي بيشتر شد و رژيم براي درهم شكستن اقتدار روحانيت در جامعه به مجالس عزاداري علما به مناسبت شهادت امام صادق (عليه السلام) در فروردين ماه 1342 حمله كرد و در فيضيه كشتار فجيعي به راه انداخت كه موجب رسوايي بيشتر شاه شد و او را به طور علني در مقابل روحانيت قرار داد و همين هتك حرمت روحانيت و پس از آن دستور جلب طلاب به سربازخانهها در ارديبهشت ماه، محور سخنرانيها و عزاداريهاي محرم و صفر همان سال شد. واعظين و گويندگان ديني و هيأتهاي مذهبي از آن در جهت افشاي ماهيت ضد انساني و ضد ديني رژيم بيشترين استفاده را كردند.

با اين كه پس از زدوخوردهاي موجود در مراسم چهلم شهداي فيضيه، رژيم شاه مجالس يادبود را ممنوع كرده بود، فرا رسيدن ماه محرم مبارزه را در قالب دستههاي عزاداري و سينه زني انداخت. امام در جلسهاي با مراجع و علماي قم، پيشنهاد كردند كه در روز عاشورا هر يك از آنها جهت افشاي جنايات و مظالم رژيم شاه براي مردم سخنراني كنند و خود نيز در سخنراني تاريخي عصر عاشورايش خود، دستگاه حاكمه ايران را به دستگاه جبّار بنياميه تشبيه و به شخص شاه و حاميان خارجيش حمله نمودند.

اين سخنراني موجب دستگيري امام خميني (رحمه الله) در نيمه شب 14 خرداد شد. رژيم شاه براي اين كه نفوذ و حضور امام را در صحنه سياسي ـ اجتماعي كشور كم و خطر را از خود دفع كند، امام را در تهران زنداني كرد; اما پخش خبر دستگيري امام موج

ــــــــــــــــــــــــــــ

1. مراجعه شود به: صحيفه نور، ج 1، ص 59. سخنراني مورخ 7/12/1341.

2. همان، ص 61، پيام مورخ 22/12/1341.

[153]

عظيمي از مردم را به خيابانها كشاند. بدين ترتيب مردم در اعتراض به دستگيري مرجع تقليد مذهبي خود در شهرهاي قم، تهران، تبريز،مشهد، اصفهان و... دست به تظاهرات گستردهاي زدند و قيام سراسري 15 خرداد 42 را به وجود آوردند. اما اين حركت عظيم مردمي كه پايههاي سلطنت را به لرزه انداخته بود، با سركوب شديد رژيم شاه، مواجه شد و در آن شرايط راه به جايي نبرد.

آثار قيام 15 خرداد: مجموعه برخوردهاي امام و روحانيت با رژيم شاه از رحلت آيت الله بروجردي (رحمه الله) تا اوايل سال 1342، رژيم شاه را به اين نتيجه قطعي رسانده بود كه نبايد هيچ اميدي به مصالحه و سازش با امام (ره)داشته باشد. بدين لحاظ، رژيم كم كم ماهيت اصلي خودش را آشكار كرد و به گستاخي عليه مذهب و روحانيت پرداخت وطرفداري ظاهري خود را از ديانت و روحانيت قطع كرد و سرانجام براي ختم غائله به دستگيري رهبر مذهبي جامعه دست زد كه مردم نيز به لحاظ جريحه دار شدن احساسات مذهبي، به طور خودجوش وارد عرصه قيام 15 خرداد شدند اما آن هم با قتلعام بيرحمانه رژيم مواجه شد.

در سركوبي خشونتآميز قيام 15 خرداد به اعتراف حاميان رژيم ، چندين هزار نفر كشته شدند. (1) اين كشتار عظيم در واقع آخرين ضرب شصت رژيم به مخالفين بود و از تصميم قاطعانه رژيم براي سركوبي هر نوع مخالفتي حكايت ميكرد. از اين نظر رژيم شاه هيچ شكي نداشت كه بايد كوچكترين مخالفت را با سنگينترين عقوبت پاسخ دهد. به همين دليل پس از قيام 15 خرداد، رفتار رژيم نسبت به مخالفين، بخصوص علما و روحانيت خشونت وشدت بيشري يافت و بسياري از علما، وعاظ و شخصيتهاي علمي، سياسي و اجتماعي بازداشت شدند وحتّي جمعي از تاجران و كاسبان بازار و چهرههاي مبارز به اتهام تحريك در قيام 15 خرداد، محاكمه و در معرض اعدام قرار گرفتند و براي اولين بار شايعه محاكمه و اعدام امام خميني (ره)هم در كشور پخش شد. (2)

ــــــــــــــــــــــــــــ

1. مراجعه شود به باري روبين، پيشين، ص 95.

2. سيري در زندگاني استاد مطهري، ص 25. مقاله هاشمي رفسنجاني.

[154]

اما از جانب روحانيت و امام خميني (رحمه الله) نيز نتيجهگيريها و ارزيابي هايي از قيام 15خرداد وجود داشت. به موازات تغيير شيوه برخورد رژيم، امام نيز گام به گام مبارزه خود را شفافتر و روشنتر ساخت; به گونهاي كه پس از فاجعه فيضيه، رژيم شاه را بدتر از مغول توصيف كرد و مخاطب اصلي خود را شاه و آمريكا و اسراييل دانست. و در اعلاميههاي بعدي خود، آنها را مستقيماً مورد حمله قرار داد و بر خلاف سياستمداران و ساير مخالفان رژيم، شاه و دربار را عامل اصلي مشكلات معرفي كرد. (1)

امام خميني (رحمه الله) پس از فاجعه فيضيه، تقيه را كه دستاويز سازشكاران و مانع مبارزه مستقيم بود، حرام كرد (2) و راه مبارزه را گشود و رو در رو با رژيم وارد مبارزه شد. در سخنراني عصر عاشورا نيز دستگاه شاه را به دستگاه جبّار بني اميه تشبيه كرد و پس از آزادي از زندان در فروردين ماه 43 ، در مقابل تبليغات رژيم كه مدعي تفاهم با روحانيت و بخصوص امام بود، به صراحت مخالفت خود را با رژيم شاه و برنامههاي اصلاحي وي اعلام كرد و گفت: خميني را اگر دار هم بزنند تفاهم نخواهد كرد (3) و همين رويه را تا آخر ادامه داد.

بنابراين، همان گونه كه كشتار 15 خرداد و قلع و قمعهاي بعد از آن حاكي از تصميم قاطع رژيم در سركوبي مخالفين بود، مخالفان رژيم بخصوص امام و روحانيترا نيز به اين نتيجه رساند كه شيوه مبارزه خود را تغيير دهند. (4)

امام خميني (رحمه الله) ، جمعبندي و نتيجهگيري خاصي از اين اوضاع و شرايط داشت كه به مدد آن توانست انقلاب اسلامي را بنيانگذار ي كند. قيام 15 خرداد يك حركت خودجوش و سازمان نيافته و بدون رهبري خاص بود كه لرزه بر اندام رژيم انداخت و به طور واقع سلطنت را تهديد كرد. اگر چنين قيامي با برنامهريزي، سازماندهي و رهبري و ايدئولوژي مشخصي برپا ميشد، بيشك در آن عرصه پيروز ميشد.

ــــــــــــــــــــــــــــ

1. محمدحسن رجبي، پيشين، 262.

2. صحيفه نور، ج 1، ص 74. پيام به علماي تهران، مورخ 13/1/1342

3. همان، ص 99، سخنراني 23/1/1343.

4.زيبا كلام، پيشين، 225.

[155]

اما با وجود آمادگي كامل مردم براي فداكاري و جانفشاني، و بسياري ابزارها و امكانات مبارزه كه امام (رحمه الله) طي دو سه سال فراهم كرده بود، هنوز بنيادهاي فكري و نظري براي براندازي نظام سلطنتي و جايگزيني نظامي ديگر بعد از آن، فراهم نبود و بايد نقشه و برنامه آن از قبل طراحي ميشد. از اين نظر، دستاورد مهم قيام 15 خرداد، براي امام خميني (رحمه الله) و جريان وسيع اجتماعي ـ كه امام در رأس آن بود ـ اين بود كه بايد به سمت نفي سلطنت و تأسيس يك نظام سياسي جايگزين و ترسيم پايههاي قدرت حركت كرد; يعني انقلاب عظيم اجتماعي همانند انقلاب اسلامي مستلزم كاري اساسي و بنيادي بود; اولين گام آن نفي نظام سلطنتي موجود و سپس پيريزي بنيادهاي يك نظام سياسي جايگزين تحت عنوان ولايت فقيه بود كه در آن شرايط هنوز آماده نبود و حتي در صورت پيروزي قيام 15 خرداد معلوم نبود كه پس از آن چه ميشد; و اين موضوعي بود كه در انقلاب اسلامي در سال 1357 تحقق يافت.




| شناسه مطلب: 79739