سانسور و کنترل مطبوعات و انتشارات
سانسور و کنترل مطبوعات و انتشارات مسأله دیگری که در ارتباط مستقیم با حقوق و آزادیهای اجتماعی است، مطبوعات است. سانسور و کنترل در مطبوعات ایران یک امر بدیهی بود; مطبوعات فقط اعمال رژیم را توجیه کرده، از مخالفین و حوادث و جریانات سیاسی واقعی اسمی به میان
سانسور و كنترل مطبوعات و انتشارات
مسأله ديگري كه در ارتباط مستقيم با حقوق و آزاديهاي اجتماعي است، مطبوعات است. سانسور و كنترل در مطبوعات ايران يك امر بديهي بود; مطبوعات فقط اعمال رژيم را توجيه كرده، از مخالفين و حوادث و جريانات سياسي واقعي اسمي به ميان نميآوردند. قسمت اعظم مطالب روزنامهها به اخبار خاندان سلطنت و عكسهاي شاه و اعوان و انصار آنها و شرح مسافرتها و ميهمانان عاليقدرشان! مربوط بود. سردبيران روزنامهها سعي داشتند چيزي بنويسند كه مشكل و درد سر ايجاد نكند. مطبوعات ملزم بودند سرمقاله، عكس و نقاشي روي جلد مجله را قبل از چاپ به فرمانداري نظامي ببرند تا پس از بازبيني و بازخواني مراحل مميّزي را بگذراند. (4)
ــــــــــــــــــــــــــــ1. همان، ص 152.
2. همان، ص 154.
3. سيّد جلالالدّينمدني، پيشين، ص 157.
4. درس و نكتههاي شنيدني و خواندني در تاريخ مطبوعات ايران، مجله سروش، سال بيستم، شماره 885 (19/2/77)، ص 37، اين مقاله، خلاصهاي از تحقيق مفصل، پژوهشنامه تاريخ مطبوعات ايران است كه در سال 1376 انجام شده است.
[167]نكته جالب اين است كه سانسور مطبوعات در ايران، به طور كامل جنبه سياسي (نه اخلاقي) داشت و در دوره حكومت هويدا چنان توسعه يافته بود كه تراوش فكر را متوقف ميكرد; نويسنده و خواننده و گوينده وشنونده به طور مستقيم با آن مواجه بودند. كتاب، روزنامه، فيلم، راديو و تلويزيون، همه تحت سانسور بودند و براي كتابهاي ممنوعه ليستي تهيه شد كه امكان چاپ مجدّد آنها نبود، حتي خواندن و نگهداري آنها ممنوع و قابل مجازات بود و تعدادي از زندانيان سياسي به دليل در اختيار داشتن چنين كتابهايي و يا امانت دادن آنها به ديگران، محكوميت يافته بودند. مجريان سانسور حساسيت خاصي به بعضي كلمات و عبارات و عناوين داشتند و مؤلفين را چنان در تنگنا قرار داده بودند كه رغبتي به تأليف نداشتند. طبق يك برآورد، در سال 1349 حدود 3760 عنوان كتاب منتشر شد، در حالي كه در سال 1357،اين رقم به 1750 رسيد و اين سير نزولي هميشه جريان داشت و كتابهاي منتشرشده نيز اغلب بيمحتوا بودند. (1)
با اين كه مطابق اصل بيستم قانون اساسي، غير از كتابهاي ضالّه و مواد مضرّه به دين اسلام، همه مطبوعات آزاد بوده، مميّزي در آنها ممنوع بود، دولت سانسور شديدي برقرار كرده و به بررسي واژه به واژه آثار ميپرداخت. گاهي نسبت به اسامي مؤلفين حساس بود و نميگذاشت آثار آنها منتشر شود، بعضي از عناوين ممنوع بود و نيازي به بررسي محتوي نداشت. اگر مؤلف و عنوان اثر، اشكالي نداشت، نوبت به بررسي محتوي ميرسيد. (2)
مطبوعات در واقع ابزار فرهنگي اختناق و تبليغات دستگاه رژيم بودند (3) و رژيم از اين راه براي استحكام بيشتر خود استفاده ميكرد. حسنين هيكل ضمن اشاره به استفاده سياسي رژيم شاه از كنترل مطبوعات، نقل ميكند كه در ديدار خود از تهران، روزنامه نگاران معروف ايراني را مشاهده كرده است كه اغلب با چشماني اشكآلود
ــــــــــــــــــــــــــــ1. سيّد جلالالدّين مدني، پيشين، صص 134 ـ 132.
2. همان، ص 134.
3. مهدي بازرگان، پيشين، ص 48.
[168]به نزد او آمده، شاكي بودند كه ناچارند هر روز يك تصوير از شاه در صفحه اوّل روزنامه خود چاپ كنند. (1) حسنينهيكل، اين امر را بخشي از افسانه فرماندهوكيش شخصيتپرستي ميداند كه به حّد فراط اجرا ميشد. به نوشته وي روزنامهها حتّي حق نداشتند كه جوهر قرمز به كار ببرند; چون اين رنگ، رنگ انقلاب و كمونيسم بود. در سال 1357 و در اوج انقلاب حتّي بسياري از كلمات مانند جنگ، گل سرخ، شب و... هم ممنوع و مشمول سانسور بود. (2) اعمال اين سانسورها بخصوص هجوم سرهنگهاي حكومت نظامي در 19 مهر ماه 57 به تحريريه روزنامههاي كيهان و اطلاعات براي بازبيني خبرها قبل از حروفچيني موجب اولين اعتصاب مطبوعات در انقلاب اسلامي شد.