متن کامل

موضوع پژوهش: تحریف قرآن‏ سید محمد صادق هاشمی شاهرودی‏ بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏ دیدگاه شیعه درباره تحریف قرآن:   اشاره‏ در این مقاله می‏کوشیم تا نشان دهیم که در آغاز، بحث تحریف قرآن تنها در مناز

موضوع پژوهش:

تحريف قرآن‏

سيد محمد صادق هاشمي شاهرودي‏

بسم اللَّه الرحمن الرحيم‏

ديدگاه شيعه درباره تحريف قرآن:

 

اشاره‏

در اين مقاله مي‏كوشيم تا نشان دهيم كه در آغاز، بحث تحريف قرآن تنها در منازعات اهل‏سنت و شيعه به عنوان امري جدلي مطرح بوده كه براي زير سؤال بردن مشروعيت خلفاي نخستين از آن استفاده مي‏شد. لكن بعدها مولفان امامي بدون توجه به ماهيت جدلي و به علت ؟؟؟ در قسم روايات، اين نظريه را عقيده‏اي شيعي تلقي و آن را وارد كتب اماميه كردند. از اين جهت مقاله حاضر نگاه جديدي به اين مسأله دارد.

شواهدي در خود قرآن و حديث وجود دارد كه نشان مي‏دهد كه پيامبر متن مكتوبي را در دوره حياتشان و به احتمال بيشتر در نخستين سال‏هاي حضورشان در مدينه تدوين كرده‏بودند.(1) بر اساس برخي شواهد قرآني برخي از وحي منسوخ گرديده و يا به فراموشي سپرده شده‏است.(2)

در جايي از قرآن برخي آيات جايگزين برخي ديگر مي‏شوند.(3)

روايات اهل‏سنت در زمينه تدوين متفاوت هستند و تدوين قرآن را به پس از سال يازدهم هجري برمي‏گردانند.(4) و از آنجايي كه تا قبل از وفات پيامبر انتظار مي‏رفت كه برخي از آيات نسخ شوند، اهل‏سنت و حاميان اين روايت آن را منطقي مي‏دانند.(5)

داستان مربوط به اين روايت از اين قرار است كه پس از كشته شدن بسياري از حافظان قرآن در جنگ يمامه، ابوبكر از بيم از بين رفتن بخش عمده‏اي از قرآن دستور تدوين آن را صادر كرد و زيدبن‏ثابت آن را تدوين نمود. وي دستور داد تا آيات را از حافظان بشنوند و اگر دو شاهد وجود داشت آن را بنويسند.(6) اوراق نوشته شده نزد ابوبكر و سپس عمر باقي ماند و در نهايت به عثمان رسيد. عثمان اين اوراق را به صورت درآورد و نسخه‏هاي چندي از آن را به مناطق مختلف فرستاد و دستور داد اگر مجموعه ديگري از آن يافت شد آن را بسوزانند.(7) اين نظريه اهل‏سنت باعث شد كه از همان ابتدا در روايات اهل‏سنت از دست رفتن بخشي از وحي قبل از آنكه ابوبكر آن را جمع‏آوري كند به رسميت شناخته شود. نمونه‏هاي فراوان آن را در روايات آنها مي‏توان مشاهده كرد. به عنوان مثال عمر در مورد يكي از آيات كه آن را به شكل مبهمي به ياد داشت بر اساس روايات اهل‏سنت گفته بود كه تنها حافظ اين آيه در جنگ يمامه كشته شده لذا اين آيه از بين رفته‏است.(8) اخبار مشابهي نيز در مورد مصحف عثماني وجود دارد. اين اخبار حكايت از آن دارند كه‏

بسياري از صحابه برجسته بخش‏هايي از وحي را كه خودشان از پيامبر شنيده بودند در مصحف عثماني نمي‏يافتند. مثلاً ابي‏بن‏كعب سوره بيّنه را به شكلي كه ادعا مي‏كرد از پيامبر شنيده مي‏خواند و لكن اين سوره با آنچه در مصحف عثمان بود متفاوت بود.(9) اين مطالب كه در روايات خود اهل‏سنت آمده‏است موجب آن شد كه متكلمان شيعي براي ردّ نظرات اهل‏سنت از اين روايات استفاده جدلي بكنند. دو تن از مشهورترين متكلمان شيعه يعني هشام‏بن‏حكم و هشام‏بن‏سالم در منازعات فرقه ايشان از اين ديدگاه اهل‏سنت استفاده كرده‏اند.(10) ابوعيسي ورّاق متكلم شيعي كتابي با عنوان «الحكم علي سوره لم‏يكن» نوشته است.(11) عنوان اين كتاب دلالت بر آن دارد كه مؤلف بر ضد سنّيان(12) درباره حذف‏هايي از سوره بينه از روايات خودشان استفاده كرده كه برخي معتقد بودند شامل اخباري بر ضد برخي از اشراف قريش بوده‏است. فضل‏بن‏شاذان نيشابوري بخش مفصلي از كتاب الايضاح را به از اهل‏سنت به سبب نقل اين نوع روايات كه وثاقت و اعتبار قرآن را زير سئوال مي‏برد اختصاص مي‏دهد.(13) بايد اشاره كرد كه تا نيمه نخست قرن سوم نظريات و اخباري چون رواياتي كه محدثان اهل‏سنت نقل و تأييد مي‏كردند، هيچ جايي در جريان عمده تشيع نيافته بود محاسبي در قرن سوم مي‏گويد: شيعيان بر عثمان به دليل سوزاندن مصاحف و بخش‏هايي از قرآن جز مصحفي كه خود تدوين كرده‏بود، ايراد مي‏گرفتند.(14) بر اساس نقل محاسبي شيعيان بر اساس مباني فقهي از عثمان خرده مي‏گرفتند كه سوزاندن قرآن بدعتي ناروا و مستلزم بي‏احترامي به وحي مكتوب است. اين نظريه با اين عقيده فقهي شيعه تأييد مي‏شود كه اجزايي از قرآن كه ديگر نمي‏توان از آن استفاده كرد، بايد دفن گردد يا با آب شسته شوند اما سوزانده نشوند. نظريه پنهان شده پشت اين عقيده آشكارا مبني بر ارتباط بين آتش و گناه است و اشاره به اين است كه به آتش انداختن قرآن گناه است و بر ناروايي سوزاندن كتاب با آتش دلالت دارد و اين كه قرآن را بايد از سوزاندن دور داشت.(15) محاسبي اشاره‏اي به حمايت شيعيان از نظريه حذف و تبديل قرآن ندارد و اين نشانگر آن است كه در آثار قرن سوم هنوز مسأله تحريف قرآن علي‏رغم اين كه موضوعي جدلي و مورد اشاره متكلمان شيعي بوده ولي عقيده تمام جامعه شيعه نبوده‏است.

ائمه و فقهاي شيعه در قرن دوم عقيده‏اي را كه متضمن تبديل و تحريف متن قرآن باشد، رد كردند. اين نكته با اين واقعيت مدلل مي‏شود كه در فهرست طويل شِكوه‏هايشان بر ضد سه خليفه، به هيچ وجه اتهام دست بردن به متن قرآن بيان نشده‏است.(16) شكوه آنان بيشتر اين بود كه خلفاء و پيروانشان متن قرآن را حفظ ولي معناي آن را تحريف كردند.(17) تلاش ائمه براي جلوگيري از مشكلاتي بود كه ممكن بود بوسيله روايات سنّي كه پيش‏تر به آن اشاره شد، بوجود آيد. به عنوان مثال آنان در برخي از موارد روايات را به گونه‏اي تأويل مي‏كردند كه وثاقت مصحف عثماني را تأييد مي‏كرد. به عنوان مثال، نقلي از امام علي(ع) گوياي اين مسأله است كه بخشي از قرآن درباره اهل‏بيت پيامبر سخن مي‏گويد و بخشي ديگر در مورد دشمنانشان.(18) اين دو دسته‏بندي در مورد مصحف عثماني ممكن بود اين ترديد را پديد آورد كه بخش‏هايي از قرآن محتملاً به دلايل سياسي از متن حذف شده‏است. لكن ائمه آن را به گونه‏اي ديگر تفسير كردند. بر اساس اين تفسير، هر آيه‏اي از قرآن كه درباره خوبي‏هاست، به اهل‏بيت پيامبر و هر آيه‏اي كه راجع به شر است به دشمنان اهل‏بيت اشاره دارد.(19) در احاديث ديگري از ائمه اين مدعا كه در روايات قديمي سنيان مطرح شده كه نام علي(ع) و اهل‏بيت پيامبر در آيات گوناگون وجود داشته‏است، رد مي‏شود. بر اساس اين روايات علي(ع) و اهل‏بيت سبب نزول برخي از آيات بوده‏اند.(20) ائمه به پيروانشان تعليم مي‏دادند كه قرآن را به عنوان كلمه قطعي خداوند و والاترين مرجع دين و معياري براي بررسي كذب روايات پي‏گيري كنند.(21) خطايي در قرآن وجود ندارد. ائمه بيان داشته‏اند: «قرآن حبل‏المتين الهي است و به دوره خاصي اختصاص ندارد. بلكه برهان ابدي و حقيقت جامعي براي همه افراد بشر است.(22) تنها جائي كه نظر ائمه با مصحف عثماني تفاوت داشت، در سوره‏هاي ضحي و انشراح و قريش و فيل بود. ائمه و به دنبال آنها فقهاي شيعي تا امروز مدعي‏اند كه سوره‏هاي فيل و قريش، آنگونه كه از مصحف ابي‏بن‏كعب برمي‏آيد سوره واحدي هستند.(23) به همين گونه آنها دو سوره ضحي و شرح را دو بخش از يك سوره واحد مي‏دانند. اين نظر را برخي از علماي سنّي نظير عمربن‏عبدالعزيز و طاووس‏بن نيز تأييد كرده‏اند.(24) با وجود اين بسياري از قرائت‏ها، روايات و نظرات سنّيان، به احاديث شيعه راه يافت و به خطا به ائمه نسبت داده شدند. روشن است كه بسياري از اين روايات شيعي دقيقاً رونويسي از مطالب ذكر شده در ادبيات حديثي اهل‏سنّت است كه در كتاب‏هايشان يافت مي‏شوند.(25) تنها تفاوت در اين بود كه در اين زمان در كتب شيعي با استناد به برخي از رجال شيعه و گاهي با سلسله سند رجال غير شيعي اما متمايل به شيعه نظراتي كه دو سده در بين اهل‏سنت رواج داشت، ارائه مي‏شد. عامل ديگر كه ظاهراً در ورود اين نوع احاديث به ادبيات شيعي سهم داشته، علاقه خاص پيروان برخي جريان‏هاي الحادي غلو در ميان فرقه‏هاي شيعه بوده‏است.(26)

اساساً به واسطه تلاش‏هاي مقاوم گروه‏هاي غلات در ميان جامعه شيعه تمام مطالب مربوط به اين موضوع به شكل شگفت‏انگيزي در نيمه نخست قرن سوم بر مبناي روايات مورد پذيرش اهل‏سنّت - كه الگويي همانند با احاديث اهل‏سنت را دنبال مي‏كرد، شكل گرفت.

غلات تلاش‏هاي بيشتري در ديگر موارد مشابه، كه نام علي(ع) يا اشاره‏اي به اهل‏بيت پيامبر مي‏توانست در آيه اضافه گردد، انجام دادند. به منظور طرح اين مدعا كه مورد يا مواردي عمداً از قرآن حذف شده‏اند، نفوذ جامعي از اين تلاشها در كتاب القراءات سيادي كه به كتاب التنزيل و التحريف نيز مشهور است، در دسترس است.

در آغاز ميانه قرن سوم هجري بسياري از محدثان شيعي تمايل داشتند تا وثاقت اين احاديث را بپذيرند. آنان همانند همتايان سنّي‏شان مدعي بودند كه در قرآن حذف و تبديل‏هايي صورت گرفته‏است. محدثاني چون علي‏بن‏ابراهيم قمي و سعدبن‏عبداللّه اشعري آشكارا در زمره اين گروهند. ديگر فقها به نقل رواياتي كه درباره اين موضوع بسنده كرده‏اند، بدون اينكه توضيح دهند كه وثاقت آن را قبول كردند يا خير. اين فقها عبارتند از محمدبن‏مسعود عياشي، محمدبن‏يعقوب كليني، محمدبن‏عمر محمدبن‏ابراهيم نعماني.

با اين حال، اتفاق نظري درباره اين مسأله ميان محدثان شيعه نبود. به عنوان مثال، ابن‏بابويه كه نماينده شاخه عالم‏تر مكتب محدثان است و نظراتش غالباً بيانگر ديدگاه آنان است، اين نظر را قوياً رد مي‏كند. جايگاه ابن‏بابويه همچنين موجب روشن شدن عقيده غالب ميان شيعيان معاصرش مي‏گردد. او مي‏نويسد: عقيده ما اين است قرآني كه خداوند به پيامبرش محمد(ص) وحي كرده‏است، همان قرآن مابين‏الدفتين است، و همان است كه در دست مردم است و غير از آن نيست... هر كسي كه مي‏گويد قرآن بيشتر از متن كنوني است، دروغگوست.(27)

همچنين در كتب ملل و نحل اهل‏سنت نيز به عدم اتفاق نظر فقهاي شيعه در آن زمان اشاره‏اي وجود دارد. اشعري در مقالات الاسلاميين در خبري، نظر شيعيان زمانش را در مورد اين مسأله به دو گروه تقسيم مي‏كند: گروهي معتقدند بخش‏هايي از اصل قرآن حذف شده‏است، گرچه امكان نداشته كه به متن چيزي اضافه و يا در متن دست‏كاري شده‏باشد. و گروه ديگر هر تغييري را انكار مي‏كنند.(28) شريف مرتضي در مورد اختلاف شيعيان در اين زمينه، شيعياني را معرفي مي‏كند كه از نظر همتايان سنّي خود در اين مسأله حمايت كرده‏اند. اين افراد گروهي از محدثانند كه نمي‏دانستند كه چه مي‏گويند و به كجا مي‏روند. آنان هميشه پيرو و دنباله‏رو روايات هستند و بدون تعقل آنچه را كه نقل شده چه خوب و چه بد مي‏پذيرند. ديدگاه اينان ارزش ندارد.(29) سيد مرتضي ادامه مي‏دهد: «در اين نظريات فقها، متكلمان و مناظره‏گران عقل‏گراي مذهب، چون ابوجعفرابن‏قبه، ابوالاحوص، اعقاب و اسلافشان هيچ گاه به تأييد عقيده‏اي در مورد نقصان قرآن برنمي‏خوريم»(30) نظر محدثان در مقابل فقهاي شيعه قرن چهارم رو به انحطاط نهاد و نهايتاً در دهه‏هاي نخستين قرن بعدي از صحنه حذف گرديد.(31)

شايد فرقه‏هاي غالي در قرون بعدي به اين نظر اعتقاد داشته‏اند، گرچه هيچ مدركي وجود ندارد كه اين حدس را تأييد كند. امروز برخي از آثار شيعيان طرفدار غلو در هند و پاكستان برمي‏آيد كه مؤلفانشان بخش‏هايي از قرآن فعلي را از دست‏رفته مي‏دانند.(32) از پايان قرن چهارم تا كنون، كلاً هفت تن از فقهاي شيعه شناخته شده‏اند كه از عقيده حذف و تغيير در مصحف عثماني - اساساً با اتكا به روايات سنّي درباره اين مسأله - حمايت كرده‏اند.(33) اين افراد تا حد بسيار زيادي وارثان فكري محدثانند و فقه‏شان نيز شبيه به محدثان است. با اين حال نظر تحريف قرآن در ادبيات شيعه نكته‏اي حاشيه‏اي ماند و تنها برخي از محدثان قرن سوم و چهارم از آن حمايت كردند.

علي‏رغم اين واقعيت مخالفان تشيع همه شيعيان سراسر تاريخ را متهم كرده‏اند كه متن قرآن را تحريف‏شده مي‏دانند قديمي‏ترين اظهار نظر از اين دست در آثار جاحظ معتزلي ظاهر مي‏شود كه همه شيعيان معاصرش را به چنين ديدگاهي متهم مي‏كند. اين نظر را ديگر متفكر معتزلي ابوالحسين خياط نيز تأييد كرده‏اند. با اين همه سبك و شيوه نگارش اين دو مؤلف در وصف نظريات همه جامعه شيعه مبتني بر نظريات برخي از افراد شيعي است و غالباً مقصود از متكلم و مجادله‏گراي شيعي هشام‏بن‏حكم است كه اين منابع مدعي‏اند نظري نادرست در مورد قرآن داشته‏است. اين نكته در مورد كتاب خياط صادق است. كتاب وي اثري است خشم‏آلود، مملو از كلمات تند در حمايت از مجادلات فرقه‏اي و اين امر فرد را وامي‏دارد تا به دليل تمايلات معتزلي و ضد شيعي خياط در رهيافت او شك كند. و اما سومين معتزلي اين قرن ابوعلي‏جبّايي نيز چنين نظري را به همه شيعيان بدون تمايز نسبت داده‏است.(34) اين گفته ابوالحسن اشعري كه شيعيان در زمان وي دو گروه بوده‏اند از روايات سه فرد معتزلي دقيق‏تر است باقلاني، دنباله‏رو اشعري، از غلات شيعه نيز سخن مي‏گويد، كه اخباري دال بر موضوع تحريف جعل كرده‏بودند.(35)

قاضي عبدالجبار معتزلي ادعاي شيعيان را كه نسل نخست مسلمانان متن قرآن را تغيير داده‏اند ذكر مي‏كند،(36) گرچه در اثري ديگر گفته‏است كه بسياري از مناظره‏گران عقل‏گراي كلامي شيعه و شيعيان پيرو ديدگاههاي عقلي از اين اتهام مبرا هستند.(37) معتزليان بعدي و نيز برخي از اشعريان اقوال مشابهي را بدون هيچ گونه توضيح بيشتري ذكر كرده‏اند. چند دهه بعد ابن‏حزم اندلسي همه اماميه گذشته و حال را به اعتقاد به تحريف متن قرآن بواسطه افزودن‏ها، حذف‏ها و تبديل‏هايي متهم كرده‏است.

تنها استثناهايي كه او ذكر مي‏كند، شريف مرتضي و دو تن از شاگردان وي هستند كه نظر تحريف را رد كرده و هر كسي را كه قرآن را تحريف‏شده بداند، كافر دانسته‏اند(38) اگر اين اتهام درست باشد، چگونه شريف مرتضي و همچنين ابن‏بابويه نيم قرن قبل از وي و طوسي نيم قرن بعد از او به صراحت گفته‏اند كه فقط گروهي از محدثان شيعي از نظر تحريف متن قرآن حمايت مي‏كنند. ابومظفر اسفرايني فراتر رفته و گفته‏است كه اماميه همگي توافق دارند كه قرآن با افزودن‏ها و كاستن‏هاي صحابه تغيير يافته‏است.(39)

بيشتر مجادله‏گران سني مخالف شيعه تا زمان حال اين نظر را غالباً بدون پذيرش هيچ استثنايي بيان كرده‏اند. بسياري از محققان جديد مسايل اسلامي از جمله ايگناس (40) اين روايات و گفته‏ها را صحيح دانسته و سخنان مشابهي گفته‏اند.

جالب‏تر، سنّيان متأخر هستند كه حتي شيعيان را به دليل مخالفت با اجماع ديگر مسلمانان - يعني سنّيان - آغازگر اين نظر دانسته‏اند.

مؤلفاني چون زمخشري و مؤلف اثر مجهول‏التأليف بعض فضائح الروافض داستان حيوان اهلي را كه وارد خانه عايشه شد و كاغذي را خورد كه بر روي آن دو آيه ثبت شده‏بود به شيعيان نسبت مي‏دهند. با اين كه اين داستان را منحصراً سنيان نقل كرده‏اند و حتي رجال اين حديث را موثق دانسته‏اند.(41)

محمد عبدالعظيم زرقاني غلات شيعه را سرزنش مي‏كند؛ چرا كه به زعم وي آنها مدعي‏اند كه آيات قرآن در متن اصلي از لحاظ تعداد بيشتر بوده‏اند و سوره احزاب بزرگتر از متن كنوني بوده‏است و آيه 23 سوره احزاب اساساً اين گونه خوانده مي‏شده‏است:

«و كفي الله المومنين القتال بعلي بن ابيطالب»(42)

آن گونه كه قبل از اين اشاره كرديم، همه اين مدعيات از مدعيات اهل‏سنّت بوده‏است.(43)

 

1) زركشي، البرهان في علوم القرآن، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم (قاهره، 1957) ص 235، و ص 238 و 237، السيوطي، الاتقان في علوم القرآن، تصحيح همان (قاهره، 1967)

2) سوره بقره آيه 106

3) سوره نحل آيه 101

4) ابن‏سعد، الطبقات الكبري، ، 1904، ج 3، ص 211؛ ابن‏ابي‏داوود، كتاب المصاحف، ، 1937، ص 10

5) بيهقي، دلايل النبوه، ج 7، ص 154؛ زركشي، البرهان في علوم القرآن، ج 1، ص 235 و 262

6) يعقوبي كتاب ، بيروت 1960، ج 2 ص 15؛ طبري، تاريخ، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، قاهره، 1981، ج 3، ص 296

7) بخاري، صحيح، ج 3، ص 393 و ص‏394؛ ، سنن، ج 4، ص 347 و ص 348

8) ابن‏ابي‏داوود، كتاب المصاحف، ص 10 نمونه‏هاي ديگري نيز وجود دارند كه در منابع زير يافت مي‏شوند: مالك‏بن‏انس، ، تحقيق محمد فؤاد عبدالباقي، (قاهره 1951م) ج 2، ص 824؛ سيوطي اتقان، ج 1، ص 206؛ احمدبن‏حنبل، مسند، ج 5، ص 183؛ السيوطي، اتقان، ج 3، ص 82 و ص 86؛ السيوطي، الدار المنثور، ج 5، ص 180؛ احمدبن‏حنبل همان، ج 6، ص 269؛ سيوطي، اتقان، ج 3، ص 84، عبدالرزاق، المصنف، ج 7، ص 379 و ص 380 و ص 50 و ص 52 و...

9) احمدبن‏حنبل، مسند، ج 5 ص 132؛ ترمذي، همان، ج 5، ص 132

10) خياط، الانتصار، ص 41؛ سياري، الجامع في القرآن، ص 420

11) نجاشي، كتاب الرجال، ص 372

12) نجاشي، همان، ص 48

13) فضل‏بن‏شاذان، كتاب الايضاح، ص 209 و ص 229

14) محاسبي، فهم‏السند، ص 240

15) محاسبي، فهم‏القرآن، ص 398 و ص 411

16) كليني، كافي، ج 8، ص 62 - 59

17) همان، ص 54 و 53

18) يعقوبي، تاريخ، ج 2، ص 136

19) العياشي، كتاب التفسير، ص 10 - 9 - شرف‏الدين استرآبادي، تأويل الآيات ؟؟؟، ج 1، ص 20 - 18

20) كتاب التفسير، (نجف 1354/1935)، ص 38 - 36؛ العياشي، همان، ج 1، ص 168

21) كليني، همان، ج 1، ص 7 - 69؛ ابن‏بابويه، عيون اخبارالرضا، ج 2، ص 21

22) ابن‏بابويه، همان، ج 2، ص 130

23) سيوطي، اتقان، ج 1، ص 328

24) فخر رازي، تفسير كبير، ج 32، ص 2؛ سيوطي، اتقان، ج 1، ص 228

25) براي يافتن نمونه‏هاي اين مورد رجوع كنيد به: عياشي، كتاب التفسير، ج 1، ص 170 - 169 كليني، اصول كافي، ج 1، ص 345 و 344؛ كليني، همان، ج 2، ص 634؛ ابن‏بابويه، ثواب‏الاعمال، ص 100

26) باقلاني، الانتصار، ص 310

27) ابن‏بابويه، رسالة في الاعتقاد، (تهران، 1370)، ص 93

28) اشعري، مقالات، ج 1، ص 115 - 114

29) شريف مرتضي، جوابات الملايل ؟؟؟؟ الاولي، منقول در طبرسي، مجمع‏البيان، ج 1، ص 31

30) اسداللّه التوستري، كشف‏اليقين، ص 205 به نقل از شريف مرتضي

31) مجمع‏البيان، ج 1، ص 30

32) جعفريان، افسانه تحريف قرآن، ص 66

33) به عنوان مثال رجوع كنيد به حسين نوري، فصل‏الخطاب، ص 328 - 325

34) ابن‏طاووس، سعدالسعود، ص 144، به نقل از تفسير القرآن جبايي.

35) باقلاني، الانتصار، ص 310

36) عبدالجبار، تثبيت دلايل النبوة، ص 131

37) عبدالجبار، المغني، ج 20، بخش اول، ص 38

38) ابن‏حزم، الفصل في الملل و و النحل، ج 5، ص 4

39) اسفرايني، التبصيرفي‏الدين، ص 41

40) See Did Richtungen der Sslamischen Koranasiegung

41) زمخشري، كشاف، ج 3، ص 518

42) زرقاني، متاهل العرفان، قاهره، چاپ سوم، ج 1، ص 280

43) سيوطي، اتقان، ج 1، ص 242؛ كليني، كافي، ج 2، ص 634


| شناسه مطلب: 79849