متن کامل
بسمه تعالی پیدایش شیعه و تحول آن مؤلف: علی جنتی نیا اداره کل پشتیبانی فرهنگی معاونت بین الملل بعثه بسمه تعالی شیعه کلمه شیعه در کتاب مصباحالمنیر - الشین مع الیا
بسمه تعالي
پيدايش شيعه و تحول آن مؤلف: علي جنتي نيا اداره كل پشتيباني فرهنگي معاونت بين الملل بعثه بسمه تعالي
شيعه كلمه شيعه در كتاب مصباحالمنير - الشين مع الياء و مايتلثها - شيعه: پيرو و ياور، و هر گروهي كه برامري اجتماع كنند ايشان را شيعه گويند، بعدها شيعه لقب گروه مخصوص شد و جمعش، شيع است مثل سررة و سرر، و اشياع جمعالجمع آن است. و در كتاب معجم مقاييس اللغة در كلمه شيعه آمد - شيعه: يار و ياور. و در كتاب شيعه در اسلام علامه طباطبائي صاحب تفسير الميزان ميفرمايد: شيعه در اصل در لغت به معني پيرو ميباشند به كساني گفته ميشود كه جانشين پيغمبراكرم(صلي الله عليه وآله) را حق اختصاصي خانواده رسالت ميدانند و در معارف اسلامي پيرو مكتب اهل بيت ميباشند.(1)
كلمه شيعه و مشتاقات آن در قرآن بنابر شمارشي كه از معجمالمفهرس قرآن انجام گرفته دوازده بار كلمه شيعه و مشتاقات آن با معاني مختلف آمد كه ذيلاً به بعضي از آنها اشاره ميشود. در سوره صافات / 83 آمده: وَ اِنَّ مِنْ شيعَتِهِ لَاِبراهيم. يعني همانا از پيروان حضرت نوح (عليهالسلام) حضرت ابراهيم خليلالرحمن (عليهالسلام) شمرده ميشود. در سوره انعام / 159 خداي تعالي ميفرمايد: «اَلذّينَ فرقوا دينهم و كانوا شيعاً». در اين آيه كريمه شيعاً يعني فرقاً ترجمه: يعني «آنان كه دين خود را پراكندند و فرقه فرقه شدند». و در سوره قمر / 51 خداوند ميفرمايد: «و لقد اهلكنا أشياعهم اي امثالهم من الماضين». ترجمه: هر آينه ما هلاك كرديم امثال ايشان - گناهكاران - در گذشتگان، بنابراين اشياع يعني امثال. اين سه آيه مباركه از باب نمونه بود، و در سوره سباء، قصص، مريم و... به همين معاني گذشته آمده است. فخر رازي - در تفسير خود - در تفسير آيه مباركه - انّ من شيعته لابراهيم. در مسئله اول ميگويد: ضمير در - شيعَتِهِ - دو قول است اول: اينكه برميگردد به نوح (عليهالسلام) در اين صورت معنا ميشود: حضرت ابراهيم (عليهالسلام) از اهل بيت حضرت نوح (عليهالسلام) و بر دين و آيين آن حضرت ميباشد. قول و سخن دوم: اينكه ضمير در - شيعته - برمي گردد به حضرت محمد(صلي الله عليه و آله) يعني حضرت ابراهيم(عليه السلام) از پيروان حضرت محمد(صلي الله عليه و آله) و بر دين و آيين آن حضرت ميباشد، اگر چه حضرت ابراهيم(عليهالسلام) - بر حضرت محمد(صلي الله عليه و آله) - سبقت زماني دارد ولي اظهر اوليّ است. «در مسئله دوم» ميگويد: عامل در كلمه - اذ - بنابر چيزي كه بر آن دلالت ميكند - انّ من شيعته - است چون از معناي مشايعت است يعني كسي كه در دين و تقواي او، پيروي ميكند، در وقتي كه حضرت ابراهيم از جانب پروردگار قلب سليمي عنايت شد. سخن ما شيعه نيز همين است در پيروي يعني بر دين و اسلام و تقواي علي(عليهالسلام) هستيم از وقتي حضرت رسول(صلي الله عليه و آله) بر امر پروردگار فرمود: هر كس من مولاي او هستم، علي(عليهالسلام) مولاي اوست. و نيز قرطبي در تفسير خود در ذيل آيه مبارك از قول ابن عباس و مجاهد ميگويد: انّ من شيعته يعني از اهل بيت و بر منهاج و سنت او است.
شيعه در كلام رسولللَّه(صلي الله عليه و آله) وقتي كه آيه مباركه - انّ الذين امنوا و عملواالصالحات اولئكء هم خير البرّية. بيّنه / 7 نازل. حضرت رسول(صلي الله عليه و آله) فرمود: يا علي ايشان تو و شيعيان تو هستند. اين را علامه اميني در الغدير جلد سوم صفحه 57 از طبري در تفسيرش جلد سوم صفحه 146 - ذيل آيه مباركه - با اسنادش از ابيالجارد، از محمد بن علي.(2) اين كلام از كسي مانند رسول مكرم اسلام حضرت محمدبن عبدالله(صلي الله عليه و آله) است كه خداوند در حق او ميفرمايد: «لا يَنْطِقُ عَنِ الْهوَي». و نيز رسول خدا(صلي الله عليه و آله) ميفرمايد: يا علي تو و شيعيانت در بهشت هستيد. (تاريخالبغداد 12 ص 289) و صلي الله عليه و آله فرمود: در روز قيامت همه مردم را به اسم مادرانشان صدا ميكنند مگر علي و شيعيان او كه ايشان به اسم پدرانشان ميخوانند، بخاطر ولادت صحيحي دارند. (مروجالذهب 2 ص 51) و صلي الله عليه و آله فرمود: يا علي تو و شيعيانت ملاقات خدا ميكنيد در حاليكه راضي و مرضي هستيد. (نهاية ابن الاثير م ص 276) رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود: يا علي خداوند تو، و ذريه تو، و اولاد تو، و اهل تو، و شيعيان تو، و دوستدار شيعيان تو «همه» آمرزيده است. رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود: يا علي تو اول كسي هستي كه وارد بهشت ميشوي و شيعيان تو بر بالاي منبرهاي نوراني، در حاليكه بسيار خوشحال و سفيدرو هستند، در كنارمنند، و در بهشت همسايگان منند و من شافع آنها هستم.
متن عربي احاديث الشيعة قول رسول الامين (صلي الله عليه و آله): لعلي(عليهالسلام) انت و شيعتك فيالجنة. (تاريخ البغداد 12 ص 289) و قوله (صلي الله عليه و آله): اذا كان يومالقيامة دعي الناس بأسمائهم و اسماء امّهاتهم الّا هذا «يعني علياً» و شيعته فانهم يدعون باسمائهم و اسما آبائهم لصحة ولادتهم. (مروج الذهب 2 ص 51) و قوله (صلي الله عليه و آله): انك ستقدم عليالله انت و شيعتكء راضين مرضين. (نهاية ابنالاثير 3 ص 276) و قوله (صلي الله عليه و آله): لعلي: يا عليّ ان الله قد غفرلكء و لذريّتك و لولدكء و لاهلكء و شيعتكء و لمحبّي شيعتكء. (الصواعق ص 96، 139، 140) و قوله (صلي الله عليه و آله): انت اول داخل الجنة من امتي و ان شيعتكء علي منابر من نور مسرورون مبيّضة وجوههم حولي، اشفع لهم فيكونون غداً فيالجنة جيراني.(3) (مجمع الزوايه 9 ص 131، كفايةالطالب 135) اين احاديث نوراني نمونهاي از دهها حديث در اين باب، بنابراين معرّف اصلي و اولي شيعيان علي بن ابي طالب، و ائمه اطهار (عليهمالسلام) حضرت رسول مكرم اسلام عليه و علي اله الاف التحيه و الثناء ميباشد. و قال الخوارزمي في مناقبه ص 66 عن جابر قال: كنا عند النبي صلي الله عليه و آله فأقبل علي بن ابي طالب، فقال رسولالله: قد اتاكم أخي ثم التفت الي الكعبه فضربها بيده ثم قال: والذي نفسي بيده ان هذا و شيعته همالفائزون يوم القيامة.(4) علامه طباطبائي در كتاب شيعه در اسلام ص 7 - از تفسير الدرالمنثور و غايةالمرام نيز نقل ميكند. و ارسل ابن الصبّاغالمالكي في فصول ص 122 عن ابن عباس قال: لمّا نزلت هذه الاية - ان الذين امنوا و عملوا الصالحات اولئك هم خير البرية - قال النبي (صلي الله عيله و آله) لعليّ: انت و شيعتك تاتي يومالقيامة انت و هم راضين و مرضين.(5) شيعه در زمان رسول خدا(صلي الله عليه و آله) لفظ شيعه در زمان خود رسول مكرم اسلام(صلي الله عليه و آله) بر گروهي كه با علي(عليهالسلام) و پيروي او بودند اطلاق ميشد و لذا اول كسي كه شيعه را بر محبين و تابعين علي(عليهالسلام) اطلاق كرد خود رسول خدا(عليه و علي اله تحية و الكرم) بودند كه احاديث آن گذشت. صاحب اعيانالشيعه در كتاب قيم خود ج 1 ص 18 از كتاب الزينة - تأليف ابي حاتم سهل بن محمد سجستاني نقل ميكند كه: در زمان رسول خدا(صلي الله عليه و آله) به عدهاي همچون: مقداد، سلمان، ابوذر، عمار پسر ياسر و... به شيعه علي(عليهالسلام) معروف بودند و اينها اول گروهي هستند كه از امت اسلامي به شيعه ناميده شدند.(6) علامه طباطبائي در كتاب شيعه در اسلام از حاضر العلمالاسلامي - ج 1 ص 188 مينويسد: اولين اسمي كه در زمان رسول خدا(صلي الله عليه و آله) پيدا شد شيعه بود كه: سلمان، ابوذر، مقداد و عمار با اين اسم مشهور شدند.(7) و نيز صاحب اعيانالشيعه مينويسد: لفظ شيعه در زمان رسول خدا(صلي الله عليه و آله) لقب چهار تن از صحابه بود و ايشان ؛ سلمان، ابوذر، مقداد و عمار بودند.(8)
شيعه و ديگران بعد از كشته شدن عثمان، معاويه براي خونخواهي او بر عليه اميرالمؤمنين(عليهالسلام) لشكر عظيمي را صف آرائي كه به نام عثمانيه معروف شد خود را از حضرت علي(عليهالسلام) بري و جدا دانستند، و پيروان علي(عليهالسلام) به علويه معروف شدند البته با حفظ اسم شيعه، و اين دو نام «شيعه علوي و عثماني» بود تا زمان دولت بني عباس و در زمان «عباسي» سم علوي و عثمانينسخ شده و به شيعه و سنت مشهور شدند. و شيخ ابو محمد حسن بن موسي نوبختي از علماي قرن چهارم در كتاب الفراق و المقالات - ميگويد: كلاً چهار گروه: شيعه، معتزله، مرجئه، خوارج، بودند كه مردم بر آنها عمل ميكردند.(9) و اين صراحت دارد كه شيعه بعد از وفات رسول اكرم اسلام(صلي الله عليه و آله) در بين صحابه بود ولي اسم سنت نبود، بنابراين ادلههاي متقن و محكم گذشته كسي نميتواند بگويد شيعه از چه زماني و چه كسي او را تأسيس كرد. نسبت ناروا و باطل داد شود به عبدالله بن سباء افسانهاي يا شبيه به افسانه.
فرقالشيعة و انشعابات آن: انشعاب در همه مذاهب و خاصه در چهار دين آسماني، كليمي و مسيحي و مجوسي و اسلام و حتي در شعب آنها نيز وجود دارد. الكيسانية: مذهب شيعه در زمان سه پيشواي اول از پيشوايان اهل بيت (حضرت اميرالمؤمنين علي و حسن بن علي و حسين بن علي عليهالسلام) هيچگونه انشعابي نپذيرفت ولي پس از شهادت امام سجاد(عليهالسلام) اكثريت شيعه بامامت حضرت قائل شدند و اقليتي معروف به كيسانية پسر سوم علي(عليهالسلام) محمد بن حنيفه را امام دانستند و معتقد شد كه محمد بن حنيفه پيشواي چهارم و همان مهدي موعود است كه در كوه رضوي غايب شده و روزي ظاهر خواهد شد.(10) الكيسانية: القائلون بامامة محمد بن الحنفية و هم اصحاب المختار الذي كان يلقب كيسان و قد انقرضوا(11) 1- الزيديّه: پس از رحلت و شهادت امام سجاد(عليهالسلام) اكثريت شيعه بامامت فرزندش امام محمد باقر(عليهالسلام) معتقدند و اقليتي به زيد شهيد كه پسر ديگر امام سجاد(عليهالسلام) بود گرويدند به زيد موسوم شدند.(12) الزّيديه: القائلون بامامة زيد بن علي بن الحسين(عليهالسلام) و كان عالماً شجاعاً و...(13)
2- اسماعيليه: پس از شهادت امام محمد باقر(عليهالسلام) شيعيان وي به فرزندش امام جعفر صادق(عليهالسلام) ايمان آورند و پس از در گذشت آن حضرت، اكثريت فرزندش امام موسي كاظم(عليهالسلام) را امام هفتم دانستند و جمعي اسماعيل پسر بزرگ امام ششم را كه در حال حيات پدر بزرگوار خود در گذشته بود امام گرفتند و از اكثريت شيعه جدا شده بنام اسماعيليه معروف شدند.(14) الاسماعيلية: القائلون بامامة اسماعيل بن جعفر الصادق(عليهالسلام) بعد ابيه، و يسوقون الامامة في ولده و هم في بلادالهند و يسموناليوم «بهره» و لهم تكايا منظمه في جميعالبلاد التي يقصدونها للحج و الزيارة.(15) اسماعيليه و انشعابات آن. الف- باطنيه: گروهي هستند كه معتقد شدند با اينكه اسماعيل فرزند امام صادق(عليهالسلام) در حال حيات پدر بزرگوارش درگذشت امام بود و امامت پس از اسماعيل در محمد بن اسماعيل و اعقاب او است.(16) طبق اظهار موّرخين مشخص مذهبي باطنيه اين است كه: احكام و مقررات ظاهري اسلام را به مقامات باطني عرفاني تاويل ميكنند و ظاهر شريعت را مخصوص كساني ميدانند كه كم خرد و از كمال معنوي بي بهره بودهاند.(17) ب- نزاريه: عبيدالله مهدي در سال 296 هجري قمري در افريقا طلوع كرد به طريق اسماعيليه بامامت خود دعوت كرد و سلطنت فاطمي را تأسيس نمود، پس از وي اعقابش مصر را دارالخلافة قرار داده تا هفت پشت بدون انشعاب سلطنت و امامت اسماعيليه را داشتند پس از هفتمين كه مستنصربالله سعد بن علي بود دو فرزند وي نزار و مستعلي سر خلافت و امامت منازعه كردند و پس از كشمكش بسيار و جنگهاي خونين مستعلي غالب شد و برادر خود نزار را دستگير نموده زنداني ساخت تا مرد. در اثر اين كشمكش پيروان فاطمين دو دسته شدند «نزاريه و مستعليه». نزاريه از گروندگان حسن صباح ميباشد كه از مقربان مستنصر بود و پس از مستنصر، براي طرفداري از نزار، بحكم مستعلي از مصر خارج شد و به ايران آمده و پس از چندي از قلعه الموت از توابع قزوين سر درآورد.(18) ج- مستعليه: پيروان مستعلي فاطمي بودند كه امامتشان در خلفاء فاطمين مصر باقي ماند تا در سال 557 هجري قمري منقرض شدند و پس از چندي فرقه «بهره» در هند بهمان مذهب ظهور كردند و تا كنون نيز ميباشد.(19) ه- دروزيه: طائفه دروزيه كه در جبال دروز شامات ساكنند در آغاز پيرو خلفاء فاطمين مصر بودند تا در ايام خليفه ششم فاطمي به دعوت نشتگين دروزي به باطنيه ملحق شدند دروزيه در «الحاكم بالله» كه به اعتقاد ديگران كشته شد متوقف گشته ميگويند وي غيبت كرد و به آسمان رفته و دوباره به ميان مردم خواهد برگشت.(20) ز- مقنعه: در آغاز پيروان عطاء مروي معروف به مقنع بودند كه طبق اظهار مورخين از اتباع ابومسلم خراساني بوده است و پس از ابومسلم مدعي شد كه روح ابومسلم در وي حلول نموده است و پس از چندي دعوي پيغمبري و سپس دعوي خدائي كرد و سرانجام در ساله 162 در قلعه كيش از بداء ماوراءالنهر به محاصره افتاد و چون به دستگيري و كشته شدن خود يقين نمود آتش روشن كرد و با چند تن از پيروان خود داخل آتش شده و سوخت، پيروان عطاء مقنع پس از چندي مذهب اسماعيليه را اختيار كرد و به فرقه باطنيه ملحق شدند.(21) يكي از فرق اسماعيليه آقاخانيه هستند كه نسبت به پيشوايان خود داراي اعتقادات غلوآميز هستند يعني حتي آقاخان را به مرحله الوهيت ميرسانند و همه ساله بر اساس مراسم مذهبي به ميزان وزن وي جواهرات به او هديه ميدهند و نيز هنگامي كه كريم آقاخان به برخي كشورهاي جهان سومي مسلمان سفر مينمايد بهسان يك رياست جمنهور از او تجليل به عمل ميآيد و حتي عاليرتبهترين مقامات آن كشور به استقبال كريم آقا خان ميروند زيرا كريم آقا خان با سفرهاي خود به اين كشورها نويد توسعه اقتصادي و عمراني را به ارمغان ميبرد و همين قضيه باعث شده تا بسياري از مسلمانان مجذوب فعاليتهاي فرهنگي و عمراني اين فرقه شوند و بدين سبب كريم آقا خان يكي از مشهورترين چهرههاي اقتصادي، فرهنگي جهاني در مجامع بينالمللي شناخته شده است!؟ - و نيز در قسمتي از قسمتي از نوشته از قول يكي از پيروان فرقه اسماعيليه آمده كه: - كريم آقا خان - بزرگترين سرمايهدار دنيا ميباشد و هر گاه براي ديدار به پاكستان ميرود و يا در كشورهاي آفريقايي پا به عرصه ميدان ميگذارد، هرگز نبايد كف كفشش خاكي شود. كيلومترها قالي فرش كردهاند كه آقازاده عبور كند.(22) 3- فطحيه: - گروهي بعد از شهادت امام صادق(عليهالسلام) فرزندش عبدالله افطح را به پيشوائي گرفتند. الفطحية: القائلون بامامة عبدالله افطح الرأس اي عريضه او الرجلين اي عريضهما و قد انقرضوا.(23) 4- واقفيه: پس از شهادت امام موسي كاظم(عليهالسلام)، اكثريت شيعه فرزندش امام رضا(عليهالسلام) را امام هشتم دانستند و برخي در امام هفتم توقف كردند كه به واقفيه معروفند.(24) الواقفيّه: هم الواقفون علي الكاظم(عليهالسلام) و ربما يطلق علي غيرهم و قد انقرضوا.(25) 5- ناووسيه: ناووسيون كساني هستند كه در امام ششم، امام جعفر صادق(عليهالسلام) توقف كردند. الناووسية: انهم من وقف علي جعفر بن محمد الصادق(عليهالسلام)، اتباع رجل يقال له ناووس و قيل نسب الي قرية ناووساً قالوا ان الصادق(عليهالسلام) لم يموت حتي يظهر و يظهر امره و هو القائمالمهدي و قد انقرضوا.(26) 6- اثنا عشر: شيعه دوازده امّي به كسي گفته ميشود كه پيرو ائمه(عليهالسلام) «فرزندان و ذرايه پاك رسول خدا(صلياللهعليهوآله) هستند» باشد، و ايشان تربيت يافته مكتب وحي الهي هستند و از موجودات نظام هستي درشرافت و مقام و منزلت به پاي آنها نميرسد عليهم و علي ابيهم و جدهم الاف التحية و الكرم. به شيعه اثنا عشر نامهاي ديگري نيز اطلاق ميكنند كه بعضي مثل رافض از روي حقه و كينه است. الف- متاوله: به شيعياني كه در جبل عامل و بعلبك لبنان ساكن هستند ميگفتند(27)، از ماده ولي يعني كسانيكه به ولايت علي(عليهالسلام) استوار و معروفند.(28) ب- قزلباش: قزلباش لفظ تركي است كه در بلاد هند به هر شيعي و ايراني اطلاق ميكنند.(29) ج- جعفري: منسوب به امام جعفر صادق(عليهالسلام) است كه مجيي دين جدش رسول اكرم اسلام و شيعه كه همان اسلام اصل است ميباشد، و اين بخاطر آن فرصتي بود كه دو طائفه بني اميه و بني عباس روي دنيا و حكومت تو سر همديگر ميزدند، و امام صادق(عليهالسلام) از اين فرصت استفاده نمود و اسلام را احياء نمود و در همين موقع بود حضرت شاگردان بسيار مبرزي تحويل جامعه اسلامي و شيعي داد. د- خاصه: اين اسم و لقب را شيعه در مقابل عامه(30)- اهل سنت - به خود اطلاق ميكنند.(31) ه- رافضي: جمعش روافض صاحب عيانالشيعه مينويسد: رافضي لقبي است كه به پيروان علي(عليهالسلام) و كسانيكه خدمت و جانشيني رسول اكرم اسلام رااز آن علي(عليهالسلام) ميدانند از روي طعن به ايشان ملقب شدند، و استعمال رافض از طرف مخالفين بيشتر بخاطر تشفي و انتقام است كه از روي عصبيت مورد هجو واقع ميشوند. در بعضي تأليفات مشهود شد كه «لقب رافض» از زمان زيد بن علي بن الحسين(عليهالسلام) پديدار گشته، و جريانش چنين است وقتي كه در كوفه از شيخين كردند گفت: آن دو از صحابه جدم پيامبر بوده و الان نيز در كنار قبر جدم «رسول خدا» مدفون هستند و مشابه اين گفتار، مردم وقتي كه اين را از زيد شنيدند از او جدا شدند و او را رها كردند و به رافضي مشهور شدند. بعيد نيست كه اين از ساختگي باشد(32)، و لذا براي اينكه از مسائل اين چنيني بر عليه شيعه سوء استفاده شود صاحب نويسنده كتاب الفرق بين الفرق مينويسد. ز- طائفه شيخيه ح- طائفه كريم خانيّه علامه طباطبائي مينويسد: اين دو طائفه آخري در قرن اخير در شيعه رخ داد و اختلاف بينشان باديگران در توجيه پارهاي از مسائل نظري است نه در اثبات و نفي اصل مسائل. ط- علي اللهي - كه شيعه ايشان را غلاة مينامند، مانند باطنيه شيعه اسماعيليه تنها به باطن قائلند از اين رو هيچ منطق منظمي ندارند.(33)
خلاصه تاريخچه شيعه دوازده امامي شيعه دوازده امامي همان عده از دوستان و هواداران علي(عليهالسلام) بودند كه پس از رحلت پيغمبر اكرم(صلياللهعليهوآله) براي احياء حقوق اهل بيت در خصوص خلافت و مرجعيت علمي بانتقاد و اعتراض پرداختند و از اكثريت مردم جدا شدند. شيعه در زمان خلفاء - ثلاثه - از (11 - 35 ه-ق) پيوسته زير فشار قرار داشتند و پس از آن در مدت خلافت بني اميه (40 - 132) هر گونه امن و مصونيت از رجال و مالشان برداشته شده بود. در اواسط قرن دوّم كه خلفاء عباسي زمام حكومت اسلامي رابدست گرفتند، شيعه از فتوري كه در اين ميان پيدا شد، نفس تازه كرد ولي با مهلت كمي باز عرصه بر ايشان تنگ شد تا اواخر قرن سوم هجري روز به روز تنگتر ميشد. در اويل قرن چهارم كه سلاطين با نفوذ آلبويه كه شيعه بودند روي كار آمدند و شيعه قدرتي كسب كرد و تا حدود زيادي آزادي عمل يافت و به مبارزه علني پرداخت و تا آخر قرن پنجم جريان كار به همين ترتيب بود و در اوايل قرن ششم كه حمله مغول آغاز شد در اثر گرفتاريهاي عمومي و هم در ادامه يافتن جنگهاي صليبي حكومتهاي اسلامي چندان فشار به عالم تشيع وارد نميساختند؛ و مخصوصاً شيعه شدن جمعي از سلاطين مغول درايران، و حكومت سلاطين مرعشي در مازندران در قدرت و وسعت جمعيت شيعه كمك بسزائي نمود، تا اواخر قرن نهم و از حدود افتتاح قرن دهم هجري در اثر ظهور سلطنت صفويه ايران پهناور آن روز مذهب شيعه رسميت يافت و تاكنون به رسميت باقي است.(34) الحمدلله رب العالمين و له شكر.
مبدء ظهور شيعه دانسته شد كه شيعه از زمان رسول خدا(صلي الله عليه و آله) بود و جماعتي در همان وقت به شيعه علي(عليهالسلام) مشهور بودند ولي بروز و ظهرش از روز وفات رسول مكرم اسلام(صلي الله عليه و آله) كه اميرالمؤمنين مشغول تغسيل و تكفين پيامبر(صلي الله عليه و آله) بود عدهاي جمع شده بودند خليفه تعيين ميكردند كه در اين وقت عده زيادي از بنيهاشم و بنيمطلب و زبير بن عوام و سيزده تن از مهاجرين و انصار خواستار خلافت اميرالمؤمنين علي(عليهالسلام) شدند و از حضرت پيروي كردند ، و دوازده تن از ايشان كه شش نفر از مهاجرين و شش نفر ديگر از انصار، اعتراض كردند بر تأخير خلافت اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب(عليهماالسلام) از ديگران. شش تن مهاجرين عبارت بودند از: خالدبن سعدبن العاص از بنياميه، سلمان فارسي، ابوذر غفاري، مقداد، عمار و بريده اسلمي. و شش تن انصار نيز عبارت بودند از: ابوالهيثم، سهل و عثمان پسران حنيف، خزيمةبن ثابت، ابيبن كعب و ابوايوب انصاري. اين مطلب را طبري در احتجاج ذكر نموده است.(35) و نيز صاحب اعيانالشيعه از مسعودي در مروجالذهب نقل ميكند: كسانيكه از صحابه در جنگ صفين از لشكريان علي (عليهالسلام) بودند و از بدريين بودند، هشتاد و هفت نفر بودند كه هفده نفر از ايشان، مهاجرين بودند و هفتاد نفر از انصار و نيز مينويسد: وقتي كه علي(عليهالسلام) براي جنگ جمل حركت ميكرد. داراي هفتصد سوار داشت كه چهارصد نفر از ايشان، مهاجر و انصار بودند و هفتاد نفر بدري و باقي از صحابه رسول خدا(صلي الله عليه و آله) بودند.(36) و در كتاب الدرجاتالرفيعة - مينويسد: راويان اخبار اتفاق دارند براينكه اكثر صحابه رسول خدا(صلياللهعليهوآله) در جنگها با علي(عليهالسلام) بودند. شيعه از صحابه رسول خدا(صلي الله عليه و آله) صاحب اعيانالشيعه مينويسد: سيدعلي خان شيرازي در كتاب - الدرجاتالرفيعة - نام گروهي از صحابه شيعه را ميشمارد: 1- عمربن ابيسلمه ربيب نبي (صلي الله عليه و آله) 31- جعده پسر هبيره مخزومي 2- سلمان فارسي 32- ابو عمر انصاري 3- مقداد پسر اسود زهري 33- ابو محمد مسعود پسر أرس 4- ابوذر غفاري 34- ابو برزه اسلمي 5- عمار پسر ياسر 35- مرداس پسر اسلمي 6- حذيفة پسر يمان 36- مسور پسر شداد فهري 7- خزيمة پسر ثابت ذالشهادتين 37- عبدالله پسر بديل خزاعي 8- ابو ايوب انصاري 38- حجر پسر عدي كندي - كشته مررج عذراي شام 9- ابوهيثم مالك پسر تيهان 39- عمرو پسر حمق خزاعي 10- اُبيّ پسر كعب 40- اسامه پسر زيد 11- سعد پسر عباده 41- ابو ليلي انصاري 12- قيس پسر سعد 42- زيد پسر ارقم 13- عدي پسر حاتم طائي 43- براء پسر عازب 14- عباده پسر صامت 44- اخنف صخرايا ضحاك پسر قيس 15- ابو رافع 45- قيس پسر خرشه 16- هاشم پسر عتبه 46- قزطه پسر كعب انصاري(37) 17- عثمان پسر حنيف 18- شهل پسر حنيف 19- حكيم پسر جبلهعبدي 20- خالد پسر سعد 21- وليد پسر جابر 22- ابو سعيد خدري 23- براء پسر مالك 24- بريده اسلمي 25- جناب پسر ارث 26- كعب پسر عمرواسلمي 27- رفاعه پسر رافع انصاري 28- مالك پسر ربيعه ساعدي 29- عقبه پسر عمرو ابوسعيد بدري 30- هند پسر ابيهاله تميمي
سبب و انتشار شيعه باتمام سختي و گرفتاريها و خفقاني كه بر عليه شيعه و پيروان ائمه اطهار، اهل بيت عصمت و طهارت(عليهمالسلام) در طول تاريخ خصوصاً در همان «قرن اول و دوم » كه نسل وجودي شيعه است و هيچ گونه امنيتي بر عرض و مال خود ندارند و بسياري از اعمال اعتقادي «حقه» خود را در خفاء و حتي اكثر در تقسيم انجام ميدهند، و بسيار كم اتفاق افتاد كه شيعه آزادي عقيده داشته باشد ولي معذالك چطور شد كه مذهب شيعه باتمام آن محدويتها باقي مانده؟ و توانسته خود را در مقابل آن همه دشمنان سنگ دل «اموي و عباسي» حفظ كرده و به لطف الهي امروز «قرن چهاردهم» همه دشمنان بر شوكت و قدرت و عظمت آن اعتراف كرده و از آن «مذهب شيعه» و انقلاب اسلامي آن بانام زلزله اسم ميبرند، و پر نفوذترين قلوب را دارا است. تمام وحشت استكبار جهاني و دشمنان قداربند اسلام فقط و فقط از مذهب شيعه و از انديشههاي فكري او و انديشههاي فكري شاگردان مكتب حضرت روحالله امام خميني(ره) است كه در عروق جوانان و اسلام خواهان «حقيقي» رسوخ پيدا كرد. اگر چه امروز در غياب جسماني آن رجل الهي و در حضور و شهود روح بلند و ملكوتي آن بسر ميبريم، ولي خدا را شاكريم كه بر مامنت نهاد نعمت وجودي مقام معظم رهبري آية حق، حضرت اية الله خامنهاي را كه شاگرد تمام نماي حضرت روحالله امام خميني(ره) است ارزاني بخشيد، و اين از وعدهاي الهي است كه ميفرمايد: « ما نَنْسَخْ مِنْ ايةٍ اَوْ نُنْسِها نَأتِ بِخَيْرٍ مِنْها اَوْ مِثْلِها». بقره/106
فطري بودن مذهب تشيع سبب انتشار مذهب شيعه با همه گرفتاريها در تمام عالم همانا فطري بودن آن مذهب است، با اين مطلب با اندك تأمل و تفكري حاصل ميگردد، زيرا اسلام، همان دين فطري است كه در نفوس و جانهاي مردم جاگرفته و در دعوت خود، مردم بسوي خدا پرستي و وحدانيت او راهنمائي كرده و از پرستش بتها و سنگها جلوگيري و نهي فرموده و مردم را به عدل و مساوات و به هر خُلق و خوي نيكي بشارت داده و از هر خلق و خوي قبيحي نهي فرموده است، شيعه نيز همچون اسلام، مذهبي است فطري كه با كمترين تأمل و تفكر نفوس مردم قبول ميكند براي اينكه محور و مركز او بعد از شهادتين و اعتقادات به ضروريات اسلام، ولايت ائمه(عليهمالسلام) است كه بر هر كس ديگر تقدم دارند، و اين يك چيز بديهي است و روشن است. و اعتقاد ما بر علي بن ابي طالب(عليهمالسلام) اين است از نظر فضائل و كمالات معنوي و روحي احدي به پاي ايشان نميرسد «و كسي هم به فكر آن نبايد باشد» و اين بر كسي كه دور از شدائب و هواهاي نفساني و تقليد كوركورانه است واضح و آشكار است، چه اينكه از سيره عملي آن حضرت اين مطلب به وضوح قابل استفاده است. و نيز اعتقاد ما بر ذرايه آن حضرت «يازده امام معصوم عليهمالسلام» همان است كه بر حضرت علي بن ابي طالب(عليهاالسلام) ميباشد، ايشان در فضائل و كمالات روحي و معنوي بر هر كس ديگر تقدم دارند. و اين نيز از سيره عملي ايشان استفاده ميشود.(38) بنابر آنچه كه گفته شد اگر بجاي اسلام اصيل محمدي، شيعه گفته شود گزافگوئي نيست.
تحولات شيعه در تاريخ تحولات شيعه در طول تاريخ خود در ابعاد گوناگوني اعم از فرهنگي، اقتصادي، سياسي، انقلابات و حركتهائي كه در پارهاي از عالم موفق به تشكيل حكومت شده است بوده. خصوصاً در بعد فرهنگي شيعه تا آنجا پيش رفته است كه افتخار كليد داراي تأسيس بيش از چهارده علم زنده روز را داراست. صاحب كتاب تأسيسالشيعه در كتاب خود ميگويد علومي كه شيعه مؤسس آن بود چهارده تا است: 1- علم نحو 2- صرف 3- لغت 4- معاني و بيان و بديع 5- عروض 6- شعر 7- سيره 8- تاريخ اسلامي 9- رجال 10- حالات رجال 11- فرق و اديان 12- حديث و دراية 13- فقه و اصول 14- علوم قرآن، احكام، عقائد و اخلاق. نيكوست مقداري براي اثبات گفتههاي خود در تأسيس اين علوم بررسي شود تا معلوم شود واضع اين علوم كيست؟ و نيز بنابر اختصار و عدم تطويل اسم اعلام و مؤسس علم و مؤيدين مؤسس آن علم در تأسيس و مذهب شيعي آن را ذكر ميكنيم. 1- واضع علم نحو مؤسس علم نحو يكي از اشخاص بنام جهان اسلام بنام ابوالاسود دوئلي و از تابعين است، در كتاب اصابة ابن حجر گفته شد كه از اصحاب بدر است. ابو حاتم سجستاني و ابو عبيدة و ديگران گفتهاند كه: ابوالاسود دوئلي علم نحو را از مولاي خود حضرت اميرالمؤمنين(عليهالسلام) اخذ نموده است. بطور خلاصه كسانيكه در مورد مؤسس علم نحو در ابوالاسواد دوئلي و فراگيري او از حضرت امير بيان علي بن ابي طالب مطالبي نوشته و او را تأييد كرده عبارتند از: 1- ابن حجر در كتاب اصابة ابي حجر 18- ابن مكرم 2- يونس بن حبيب متوفاي 183 19- محمد بن مرتضي 3- ابراهيم بن محمد بيهقي در كتاب المحاسن و الماوي 20- ابن خلكان 4- ابن قتيبه الدنيوري متوفاي 276 21- حافظ سيوطي 5- ابن فارس 22- يافعي 6- جلال سيوطي 23- عبدالقادر 7- ابوحاتم سجستاني 24- دميري 8- ابو عبيدة معمربن مثني 25- ابن نديم 9- ابن جني 26- شيخ طوسي(ره) 10- ابوالطيب عبدالواحد بن علي اللغوي 27- نجاشي 11- راغنا در محاضرات 28- ابو جعفر بن رستم الطبري 12- ابو هلال حسن بن عبدالله عسكري 29- ابو عليالقالي 13- زجاجي در امالي 30- فخر رازي 14- ابو سلمة موسي بن اسماعيل 15- حافظ ذهبي 16- ابن ابي الحديد 17- ابوالفضل بن ابي غنائم لازم به ذكر است تمام اين نامهائي كه برده شد در كتاب تأسيس شيعه(39) با شرح مفيد و با مشخصات سال وفات و در چه كتابي نوشته شد همه را بيان ميكند مراجعه شود.
سبب تأسيس علم نحو در سبب تأسيس علم نحو گفته شد كه: روزي كسي قرآن را تلاوت ميكرد وقتي ميرسد به آيه 3 از سوره توبه اَنَّ اللّهَ بَريُ مِن المشركين و رسولَهُ، رسوله رابه كسر - رسولِهِ - ميخواند، ابوالاسود اين قرائت را كه ميشنود ميبيند آقاي قاري خيلي بد ميخواند و معناي آيه عوض شد، در اين وقت آمده خدمت اميرالمؤمنين(عليهالسلام) و علم نحو را از آن حضرت فرا ميگيرد، سبب ديگري نيز گفتهاند. بعد از اين كلام در اين است كه از كجا كه ابوالاسود شيعه است؟ در اين مورد نيز اشخاصي كه به شيعه مذهب بودن ابوالاسود شهادت داد و او را تأييد كرد فقط نام ايشان را ميبريم و شرح و تتبع دراحوال آنها، كه چه كساني هستند و در كدام كتاب نقل كردهاند حواله ميكنيم به كتاب شريف تأسيسالشيعه از ص 43 تا 43. 1- ضياءالدين 11- ابوهلال الحسن بن عبدالله عسكري 2- الجاحظ 12- زمخشري 3- ابوالفرج 13- سيد مرتضي 4- سيوطي 14- ابوالفتوح رازي 5- ابن حجر 15- دميري 6- راغب 16- قاضي نورالله تستري 7- مرزباني 17- ابن اثير 8- يافعي 18- ابن صباغ مالكي 9- حافظ سيوطي 19- الشيخ منتخبالدين 10- ابن انباري 20- و... در كتاب شريف اعيانالشيعه ج 1 ص 162 تا 165 بيش از اين اشخاص ذكر شد.
مؤسس علم تصريف «صرف» شيعه در تأسيس علم تصريف نيز همچون علم نحو بر ديگران تقدم داشته و پيشي گرفته است. مؤسس آن ابومسلم معاذ هراء نحوي پسر مسلم ابن ساره كوفي از بزرگان انصار است. سيوطي در كتاب المزهر ميگويند: معاذ بن مسلم هراء نحوي مشهور است و او اول كسي است كه علم تصريف را تأسيس نمود، معاذ شيعهاي بود كه در سال 187 در بغداد از دنيا رحلت فرمود. علامه شيخ سلمان مأخوزي بحراني ميگويد: معاذ مخترع علم تصريف بود و بر اين مطلب علماي ادب اتفاق دارند. در كتاب تذكرة يعموري گفته شد: معاذ بن مسلم از امام صادق(عليهالسلام) روايت ميكرد و داراي كتابهائي در علم نحو ميباشد. ابن نجار در تاريخ بغداد مينويسد: معاذ از بزرگان نحات بود، و از امام جعفر صادق(عليهالسلام) حديث روايت ميكرد. ابن خلكان ميگويد: «معاذ» شيعي بود كه داراي شعر نحويها را داشت. شيخ مفيد(ره) معاذ از بزرگان اصحاب ابي عبدالله امام جعفر صادق(عليهالسلام) شمرده است. نجاشي در فهرس اسماء مصنفات شيعه معاذ را ثقه و بري از طغي داشت. سيد بحرالعلوم المهدي«ره» معاذ را از اهل بيت فضل و ادب و از اجل بيوت شيعه در كوفه بشمار آورده. بحمدالله روشن كه واضع و مؤسس علم تصرف معاذ هراء نحوي(40) ، كه به اتفاق شيعه و سني معاذ از شيوخ و بزرگان شيعه بوده است.(41)
تقدم شيعه در علم لغت: اول كسي كه علم لغت تأسيس كرد، ابوالصفاء خليل بن احمد از ادباي مشهور و بنام اسلامي است. ابوبكر محمد بن حسن زيدي لغوي در كتاب مختصرالعين خود خليل بن احمد واضع علم لغت ميداند. و ابوالطيب عبدالواحد بن علي اللغوي در كتاب مراتب النحويين مينويسد: خليل بن احمد مبدع علم لغت است. و سيوطي در كتاب - المزهر - خود از ابيالحسن اليشاري ميگويد: خليل بن احمد كسي است كه راه علم لغت را به روي مردم گشود. ابومحمد در ستويه در كتاب - الرد علي المفضل بن سلمة فيما نسبه من الخليل اليه - حكايت سيوطي را نقل كرده و او را تأييد فرموده. مذهب خليل بن احمد در اينكه خليل بن احمد از علماء بنام شيعه و امامي بود خلافي در بين نيست. مولي عبدالله افندي در كتاب رياضالعلماء مينويسد: خليل بن احمد بنا بر گفته اصحاب و علماء شيعه از اصحاب بزرگ امام جعفر صادق(عليهالسلام) بود. علامه جمال الدين الحسن بن يوسف بن المطهر در كتاب - خلاصةالرجال - مينويسد: خليل بن احمد از علماء امامي مذهب و شيعه بود.(42) خليل بن احمد علاوه بر واضع و مؤسس علم لغت، در علوم ديگري همچون نحو متبحّر بوده و مؤسس علم عروض نيز ميباشند كه در تقدم شيعه در علم عروض ذكري از ايشان به ميان خواهد آمد. تقدم شيعه در علم معاني و بيان و بديع واضع و مصنف علم بيان و فصاحت امام مرزباني بنام ابو عبدالله محمدبن عمران بن موسي بن سعيد بن عبدالله مرزباني - خراساني الاصل و بغدادي المتولد و مدفون است. كسانيكه مرزباني واضع علم معاني و بيان وبديع ميدانند ذيلاً نام ميبريم. 1- امام يافعي در كتاب - تاريخ - خود، كه او را به مذهب تشيع نيز اسم ميبرد و صاحب مؤلفات كثيره ميداند.(43) 2- ابن خلكان از فهرست ابن نديم كه او را صاحب كتاب ما نزل منالقرآن في علي(عليهالسلام). 3- ابن نديم در كتاب - الفهرست -. 4- شيخ جعفربن محمد نماء حلي در كتاب شرحالثار مينويسد: او «مرزباني از مشايخ شيخ مفيد بوده.وفات امام مرزباني در سال 384، دوم شوال روز جمعه در بغداد به ملكوت اعلي پيوست و فاضل شيعه ابوبكر خوارزمي بر او نماز گذاردند، و اين خود تأييد ديگري بر تشيع بودن امام مرزباني است» محل دفنش در طرف شرقي بغداد واقع است(44). شهيد مطهري مينويسد: در سال 418 يا 428 درگذشت و بنابر وصيتش جنازهاش را از بغداد به نجف منتقل كردند و در جوار مرقد اميرالمؤمنين علي(عليهالسلام) دفن نمودند.(45) در مورد علم بديع صاحب اعيانالشيعه در ج اول صفحه 166 مينويسد: اول كسي كه انواع بدعيات را در شعر خود زياد استعمال ميكرد (شاعر معروف و مادح اهل بيت عليهمالسلام ابراهيم بن علي بن هرمة بوده). سپس قدامة بن جعفر كاتب بغدادي كه معاصر ابن معتز صاحب بيست و نوع بديع بود در بيست نوع بديع جمع كرد.(46) مؤسس علم عروض اول كسي كه علم عروض را اختراع كرد «خليل بن احمد» است كه در اين باب نيز كتابي به نام(47) - الفرش و المثال - تصنيف فرموده، ايشان در اين مورد صاحب عروض و معروف به عروضي است.(48) ابوالفرج محمدبن اسحقالنديم در - الفهرست - مينويسد: خليل بن احمد اولين كسي است كه عروض را استخراج كرد. اشخاصي كه خليل بن احمد را صاحب علم عروض ميدانند در دو كتاب شريف - اعيانالشيعه و تأسيسالشيعه - اسم شريفشان در ذيل آورده ميشود: 1- ابنالنديم در كتاب - الفهرست - 2- ابنالانباري در كتاب - نزهةالالباء - 3- در كتاب كشفالظنون از فوائد الخافانيه - ابن صدرالدين شرواني. 4- علامه در كتاب - الخلاصة - علامه جمال الدين الحسن بن يوسف بن المطهر - 5- ابو الطيب عبدالواحد در كتاب - مراتبالنحويين -. 6- حمزه بن الحسن بن الاصفهاني در كتاب - التنبه علي حدوث التصحيف -. 7- ابن خلكان از حمزة بن الحسن الاصفهاني. خليل بن احمد بفرموده صاحب - اعيانالشيعه - امامي مذهب و شيعه از علماء شيعه بوده. بنابر فرموده تأسيسالشيعه خليل بن احمد متوفاي سال 170 در سن 64 در بصره است. تقدم شيعه در علم حديث اول كسي كه در اسلام احاديث جمع كرد و به صورت ابواب درآورد ابورافع از صحابه و دوستداران حضرت علي(عليهالسلام) بود، و بعد از رسول خدا(صلي الله عليه و آله) ملازم اميرالمؤمنين(عليهالسلام) و از نيكوترين شيعيان آن حضرت بشمار ميرفت و در سال 35 هجري «در آغاز خلافت اميرالمومنين علي(عليهالسلام) از دنيا رخت بربست.(49) مرجع ديني حضرت آيت حق آقاي سيد حسن صدر مينويسد: اول كسي كه حديث را مدون نمود حضرت اميرالمؤمنين(عليهالسلام) بود و بعد از آن حضرت، ابورافع ابراهيم بود كه از بزرگان شيعه و ملازمان حضرت امير(عليهالسلام) بود.(50) در اين كه شيعه در علم حديث بر ديگران تقدم دارد، شهيد بزرگوار شيخ مرتضي مطهري مينويسد: يك تفاوت اساسي در قرن اول هجري ميان عامه و ميان پيروان اهلالبيت بود، و آن اينكه عامه در مدت يك قرن به پيروي از دستور خليفه دوم و نظر برخي صحابه ديگر، نوشتن و كتابت حديث را مكروه ميشمردند به عذر اينكه حديث با قرآن مشتبه نشود و يا اهتمام به حديث جاي اهتمام به قرآن را نگيرد، ولي پيروان اهلالبيت از همان صدر اول به استماع و ضبط و كتابت و نقل احاديث ميورزيدند،لهذا پيروان علي(عليهالسلام) از صدر اسلام به نوشتن احاديث پرداختند بر خلاف پيروان عمر، و شيعه حداقل يك قرن در تدوين و كتابت حديث از اهل تسنن جلو افتاد.(51) تقدم شيعه در فنون شعر حضرت ايةا... عظمي آقاي سيد حسن صدر در كتاب تأسيسالشيعه مينويسد: در فنون شعر و اخزاع او احدي بر شيعه سبقت نگرفته(52) ، و شعراء شيعه در هر عصري در درجه و مقام عالي را دارا بودند.(53) شعراء شيعه از صحابه صاحب كتاب قيم اعيانالشيعه مينويسد: از صحابه، از بني هاشم سيدالشيعه و امام شيعه و امام شيعه حضرت اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب(عليهماالسلام) است كه امام البلغاء و سيد الفصحاء ميباشد، و در اينكه گفتهاند حضرت شاعر هم بود حرف درستي است و ديواني هم كه منسوب به آن حضرت است اگر چه نتوان همهاش را قطعي به آن حضرت نسبت داد ولي بعضي از آن اشعار از حضرت ميباشد. و نيز اشخاص همچون فاطمه زهرا(سلام عليها)، و فضل بن عباس، و ربيعة بن حارث بن عبدالمطلب، و عباس بن عبدالمطلب عموي نبي اكرم(ص)، و حسن بن علي(عليهماالسلام)، و حسين بن علي(عليهماالسلام)، و عبدالله بن ابي سفيان بن الحارث بن عبد المطلب، و عبد الله بن عباس و... اما شعراء شيعه از صحابه غير بني هاشم 1- نابغه جعدي قيس بن عبدالله كه از شعراي اهل بيت و مادح علي(عليهالسلام) بود، او كسي بود كه در جنگ صفين در ركاب اميرالمؤمنين(عليهالسلام) بود، و معاويه او را تبعيد كرد به اصفهان درايام خلافت مروان در اصفهان از دنيا رفتند.(54) سيد محسن امين در اعيانالشيعه از جمله صحابه را ابوهيثم مالك بن تيهان انصاري، و خزيمةبن ثابت ذوالشهادتين، و عمار بن ياسر ابوبقظان، و عبدالله بن بديل و رفاء و ميداند كه همه ايشان در جنگ صفين در ركاب علي(عليهالسلام) به شهادت رسيدند. تقدم شيعه در علم درايةالحديث مؤسس علم درايه ابو عبدالله حاكم نيشابوري معروف به ابنبيع است، در كتاب كشفالظنون گفته شد: كه متصدي معرفت علم حديث حاكم ابو عبدالله محمدبن عبدالله حافظ نيشابوري است. در تشيع بودن ابو عبدالله حاكم، اشخاصي همچون سمعاني و ابن تيميه و حافظ ذهبي تصريح كردند، و نيز علمائي همچون ابن شهر آشوب در معالمالعلماء و مولي عبدالله افندي در كتاب رياضالعلماء در قسم اول و براي ابو عبدالله حاكم كتبي همچون - كتاب فضائل فاطمةالزهراء(سلام الله عليها) و مناقب الرضا(عليهالسلام) و... قائل هستند.(55) متوفاي سال 405 هجري ميباشد. تقدم شيعه در علم فقه از مهمترين فنون علمي اسلامي، فن فقه است. فن فقه عبارت است از فن استخراج و استنباط احكام از مدارك: كتاب، سنت، اجماع، عقل. علامه سيد محسن امين در كتاب كبير اعيانالشيعه مينويسد: اولين فقيه عالم اسلام و شيعه، سيد الشيعه و امام شيعه اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب(عليهالسلام) است كه باب مدينة علمالمطفي (صلي الله عليه و اله) و كسي ميفرمود: سلوني قبل أن تفقدوني، و كسي كه رسول خدا(صلي الله عليه و اله) در حق او فرمود: اقضاكم عليٌ و كسي درباره او خليفه دوم گفت: لولا علي لهلك عمر، و بعد از حضرت امير(عليهالسلام) حضرت زهراء(سلام الله عليها) و بعد از آن حضرت، ابن عباس، و سلمان فارسي، و بسياري از اصحاب و ياران اميرالمؤمنين(عليهالسلام) و بعد از ايشان ائمه(عليهمالسلام) تا امام حسن عسكري(عليهالسلام) بيان ميكند.(56) شهيد والامقام مرتضي مطهري دركتاب پرارج خدمات متقابل اسلام و ايران بعد از بيانات شيوائي در فقه و فقاهت مينويسد: مرحوم علامه سيد حسن صدر در كتاب تأسيسالشيعه مينويسد: اولين كتاب فقهي شيعه در عصر اميرالمؤمنين علي(عليهالسلام) تأليف. و آن عبارت از كتاب علي بن ابي رافع برادر عبيدالله بن ابي رافع كاتب و خزانهدار اميرالمؤمنين علي(عليهالسلام) بود.(57) و اين دو سخن با هم تعارض، ويا تنافي با هم ندارند. در طبقه ابن ابي رافع، نجاشي مينويسد: علي بن ابي رافع آزاد شده رسول اكرم اسلام(صلي الله عليه واله) از اخيار و نيكان شيعه است كه در فنون فقه داراي كتابي از وضوء و نماز و سائر ابواب تدوين كرده است. تقدم شيعه در علوم قرآن درميان علوم اسلامي، اولين علمي كه تكوين يافت، علم قرائت و پس از آن علم تفسير قرآن بود. شهيد پر فروغ ايةالله مرتضي مطهري مينويسد: مرحوم صدر اثبات ميكنند كه اول كسي كه قرآن را جمع آوري و نوشت اميرالمؤمنين علي(عليهالسلام) بود. اول كسي كه قرآن را نقطهگذاري كرد ابوالاسود دئلي از اصحاب اميرالمؤمنين بود. اول كسي كه در علم قرائت كتاب تصنيف كرد ابان بن تغلب و هم او اول كسي است كه در معاني قرآن و توضيح لغات مشكله قرآن كتاب نوشت. اولين كسي كه در فضائل قرآن كتاب نوشت، ابي بن كعب صحابي معروف است كه شيعي است. اول كسي كه در مجازات قرآن تأليف كرد، فراء نحوي معروف است كه شيعي و ايراني است. اول كسي كه در احكام قرآن كتاب نوشت محمد بن سائب كلبي است. اول كسي كه در تفسير قرآن تصنيف كرد سعيد بن جبير بود.(58) در شيعه مذهب بودن سعيد بن جبير همين بس كه حجاج او را بخاطر شيعه بودن با شديدترين و فجيعترين حال به شهادت رساند. درباره مذهب محمد بن سائب، ابن نديم او را شيعه و از خصيصين امام محمد باقر و امام جعفر صادق (عليهماالسلام) ميداند.(59) علامه شهيد سيد محسن امين در تأليفات اميرالمؤمنين علي(عليهالسلام) مينويسد: محقق كاظمي - يكي از تأليفات اميرالمؤمنين(عليهالسلام) را- 1- جمع القرآن و تأويله ياد ميكند. 2- و كتاب ديگري راكه آقاي محسن امين از آن ياد ميكند، كتاب املاء اميرالمؤمنين(عليهالسلام) است كه در آن شصت نوع از انواع علوم قرآن را ذكر فرموده و براي هر كدام مثالي نيز ذكر كردند. مؤلفات اميرالمؤمنين(عليهالسلام) 3- الجامعة و اين كتابي است كه رسول خدا املاء فرمودند و اميرالمؤمنين بخط مباركش نوشتند و به طول هفتاد زراع ميباشند. 4- الجفر و اين نيز از امرآت رسول خدا بر حضرت امير(عليهالسلام) است. 5- صحيفةالفوائض و اين نيز از املائات حضرت رسول بر امير(عليهالسلام) است. 6- زكاةالغنم 7- ابوابالفقه - دو كتاب -. 8- عهده للاشتر - در مورد سياست و كارگذاري در حكومت اسلامي. 9- وصيته لمحمدبن حنفيه. 10- عجائب احكامه.(60) و اين فهرستي از مؤلفات حضرت اميرالمؤمنين(عليهالسلام) است كه متذكر شدم، شرح و توضيح هر يك از عناوين مذكور را صاحب اعيانالشيعه در ج 1 ص 90، 91، 92، 93، 94، 95، 96، 97 هر صفحهاي داراي چهل و چهار سطر است و هر صفحهاي داراي دو ستون مكتوب ميباشد. بنظر ميرسد كه اينها تأليفات حضرت (عليهالسلام) نيست، چون در مورد شعر و علوم قرآن در گذشته نزديكي بحثي داشتم كه از آن حضرت متذكر شديم. تقدم شيعه در علم كلام علامه شهيد مطهري در كتاب خدمات متقابل اسلام و ايران مينويسد: قطعاً و مسلماً اول كسي كه در مسائل عقلي اسلامي به تجزيه و تحليل پرداخت و مسائلي مانند قدم و حدوث و متناهي و غير متناهي و جبر و اختيار و بساطت و تركيب و امثال آنها را مطرح ساخت اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب(عليهالسلام) است. و به همين همواره شيعه در علوم عقلي بر غير شيعه تقدم داشته است.(61) علامه سيد محسن امين مينويسد: اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب امام و مقتداي شيعه اول كسي است كه علم كلام را پايهگذاري نمود، و خطبات و احتجاجات آن حضرت خصوصاً در ايام سقيفه و شوراي و جمل و صفين و احتجاج آن حضرت بر معاويه و خوارج و ديگران همه كاشف از آن ميباشد.(62) بعد از اميرالمؤمنين علي(عليهالسلام) از جمله متكلمين اسلامي شيعه از صحابه رسول خدا(صلي الله عليه و اله) و شيعيان اميرالمؤمنين (عليهالسلام) دوازده نفر را كه در سقيفه بر خليفه اولي اعتراض كردند شمردند. علامه سيد حسن صدر مينويسد: دوازده نفري در آن روز در امامت صحبت كردند عبارتند از: سلمان فارسي، ابوذر غفاري، مقداده بريده اسلمي، عمار ياسر، اُبي بن كعب، خزيمةبن ثابت، خالد بن سعيد، هيثم بن تيهان، سهل بن حنيف و برادرش عثمان بن حنيف و ابوايوب انصاري (رضوانالله تعالي عليهم)، علماء بر شيعه بودن اينها تصريح فرمودند.(63) مصنف اول در علم كلام صاحب اعيانالشيعه و تأسيسالشيعه اول مصنف در علم كلام را عيسي بن روضه ميدانند كه كتابي در امامت تصنيف كرده و نقاب از چهره علم كلام برداشته است.(64) و او را از علماء شيعه و تصنيفاتش رااز مصنفات شيعه دانستهاند. تقدم شيعه در علم اخلاق مؤسس علم اخلاق مثل بسيار از علوم گذشته مولا اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب(عليهالسلام) است صاحب اعيانالشيعه در كتاب پرارزش خود و صاحب تأسيسالشيعه در كتاب خود هر دو مينويسند: اول كسي كه در علم اخلاق تأليف نمود اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب (عليهالسلام) است كه بر فرزند عزيزش امام حسن(عليهالسلام) نوشت، در حاليكه از جنگ صفين بر ميگشتند، و در مورد اين وصيت نامه - الهي اخلاقي - گفته شد اگر از حكمت چيزي به خواهند با آب طلا به نويسند، هر آينه جا دارد اين وصيت نامه را به نويسند.(65) وصيت نامه نوراني به تمام در كتاب نوراني نهجالبلاغه آورده شده كه يكي از طولانيترين حكمات نهجالبلاغه است بعد از عهدنامه مالك اشتر، بعضي از علماي حاضر وصيّت نامه حضرت را بيش از سي - 30 - بخش تقسيم كرد و شرح دادهاند. و نيز گفته شد كه بهترين وسيله براي دفاع از هجوم فرهنگي وصيت نامه مولا اميرالمؤمنين(عليهالسلام) بر فرزند عزيزش امام حسن(ع) است. ابتداي وصيت نامه چنين است: وَ مِنْ وصية له عليهالسلام لِلْحَسنِ بْنِ عَلي عَلَيْهَماالسَلام، كَتَبَها اِليَهِ «بِحاضِرينَ» عِنْدَ انْصِرافِهِ مِنْ صِفّين: من الوالدالفان، المقرللزمان، المدبرالعمر، المستلمالدنيا، و... و نيز صاحب اعيانالشيعه كتابت وصيت حضرت بر فرزندش محمدبن حنفيه و كتابت عهدنامه به مالك اشتر را ذكر كرد و آنها از مؤلفات حضرت در علم اخلاق ميداند. اول مصنف در علم اخلاق بعد از اميرالمؤمنين و ائمه (عليهمالسلام) از علماء شيعه: علامه سيد حسن صدر و سيد محسن امين در كتابهاي خود مينويسد: اول مؤلف از علماء شيعه اسماعيل بن مهران بن ابي نصر ابويعقوب سكوني در قرن دوم است، كه از اصحاب امام صادق(عليهالسلام) روايت است كه امام رضا(عليهالسلام) را نيز ملاقات كرد و عمر طولاني داشته است. روايت شد كه اسم كتابش كه در علم اخلاق تصنيف كرده - صفت مؤمن و فاجر - است و كتاب خطبهاي اميرالمؤمنين(عليهالسلام).
مشاهير و بزرگان علم اخلاق بزرگان علم اخلاق از شيعه بسيارند از جمله ايشان شيعيان صدر اول و پايهگذاران ايشان حضرت. 1- سلمان فارسي است كه امام صادق(عليهالسلام) در تهذيب اخلاقي او ميفرمايد: سلمان فارسي افضل از لقمان حكيم است كه خداي سبحان او را در قرآن ذكر فرموده. اگر هيچ كلامي نبود، جزء كلام نوراني حضرت رسول مكرم اسلام(صلي الله عليه و اله) كه ميفرمايد: سلمان از ما اهل بيت - عليهمالسلام- است. 2- و نيز ابوذر غفاري كه در اين راه مصائب و بلايائي ديدند و نهايت شهيد شدند. و كسان ديگري همچون عمار و ياسر و عمرو حمق خزاعي و... و حتي براي اباذر غفاري كتابي مانند خطبه روايت شده.(66) اين بود در نهايت اختصار از علومي كه مؤسسين آن شيعه هستند، و اگر بنابر اختصار نبود ميبايست مشروحاً از نظر رجالي بررسي ميشد كه جايگاه، رجالي ايشان چيست؟ و نيز حسب و نسب، و محل تولد، و رحلت، و از تلميذ چه كساني بودند و چه شاگرداني را تحويل جامعه اسلامي و شيعه دادهاند، و ديگر خدماتش چيست؟ و نيز مقداري در خود آن علوم بحث بشود كه مثلاً علم فقه و فائده آن چيست؟ و... اگر خداي منان توفيق عنايت كند در آينده در فرصت مناسب تكميل او را در نظر داريم. و اين رساله شريف روزنه بسيار خوبي شد براي بنده در تدوين كتاب چند جلدي در موضوع مذكور انشاءالله تعالي.
فهرست منابع 1- مصباحالمنير 2- معجم اطقايساللغة 3- شيعه در اسلام 4- قرآن كريم 5- تفسير فخر رازي 6- تفسير قرطبي 7- الغدير 8- اعيانالشيعه 9- تأسيسالشيعه 10- رويدادها و تحليل - نشريه داخلي سپاه پاسداران شماره 87. 11- تعليقات و حواشي بر كتاب الفرق بين الفرق. به قلم دكتر محمد شكر ص 302. 12- خدمات متقابل اسلام و ايران. كتب مطالعه شده در قسمت موضوع. 1- كشفالاسرار - امام خميني(ره). 2- عبدالله بن سباء - علامه عسكري. 3- مغز متفكر شيعه 4- شبهاي پيشاور
1) بطائفهاي از زيديه كه پيش از علي(عليهالسلام) دو خليفه ديگر را اثبات مينمايند و در فروع به فقه ابيحنيفه عملميكنند نيز شيعه گفته ميشود، بمناسبت اينكه در برابر خلفاء بنياميه و بنيعباس خلافت را مختص علي و اولاد علي(عليهالسلام) ميدانند ص. 2) بطريق ديگري از ابنصبّاغ مالكي - در فصول ص 122 - نيز آمده. 3) الغدير ج 3 ص 78. 2،3) الغدير ج 3 ص 57. 4) الغدير ج 3 ص 57. 5) الغدير ج 3 ص 57. 6) اعيانالشيعه ج 1 ص 18. 7) شيعه در اسلام ص 5 از پاورقي خود علامه(ره). 8) اعيانالشيعه ج 1 ص 18. 9) اعيانالشيعه، ج 1، ص 18. 10) 1، 3، 5) كتاب - شيعه در اسلام ص 32 - مؤلف علامه طباطبائي. 11) 2، 4) اعيانالشيعه ج 1 ص 20. 12) كتاب - شيعه در اسلام ص 32 - مؤلف علامه طباطبائي. 13) اعيانالشيعه ج 1 ص 20. 14) كتاب - شيعه در اسلام ص 32 - مؤلف علامه طباطبائي. 15) اعيانالشيعه ج 1 ص 20. 16) 2، 3، 4) شيعه در اسلام ص 35، 37. 17) شيعه در اسلام ص 35، 37. 18) شيعه در اسلام ص 35، 37. 19) شيعه در اسلام ص 38. 20) شيعه در اسلام ص 38. 21) شيعه دراسلام ص 38. 22) رويدادها و تحليل - نشريه داخلي سپاه شماره 87 ص 26 سال 20/10/1371. 23) اعيان الشيعه ج 1 ص 20. 24) شيعه دراسلام - علامه طباطبائي - ص 33. 25) اعيان الشيعه ج 1 ص 20. 26) اعيانالشيعه ج 1 ص 20. 27) اعيان الشيعه ج 1 ص 20. 28) تعليقات و حواشي بر كتاب الفرق بين الفرق - به قلم دكتر محمد جواد مشكور ص 2و3. 29) اعيانالشيعه ج 1 ص 20. 30) امروزه اهل سنت از لفظ عامه خوششان نميآيد و اكراه دارند، ظاهراً به جهت آن است كه اين لقبي است از طرف شيعه به آنها. 31) اعيانالشيعه ج 1 ص 20. 32) اعيانالشيعه ج 1 ص 26. 33) شيعه در اسلام - علامه طباطبائي ص 40. 34) شيعه در اسلام - علامه طباطبائي - ص 40. 35) اعيانالشيعه ج 1 ص 23. 36) اعيانالشيعه ج 1 ص 24. 37) اعيانالشيعه ج 1 ص 25. 38) اعيانالشيعه ج 1 ص 87. 39) از ص 40 تا 42. 40) هراء ابي تناسيت است كه معاذ لباسهاي هرويه و پشمي ميفروخت. 41) تأسيسالشيعه ص 1 - 140. 42) استخراج از تأسيسالشيعه ص 148. 43) تأسيسالشيعه ص 94 و 95. 44) تأسيسالشيعه ص 94 و 95. 45) خدمات متقابل اسلام و ايران ص 407. 46) اعيانالشيعه ج 1 ص 166. 47) اعيانالشيعه ج 1 ص 181. 48) تأسيسالشيعه ص 178. 49) اعيانالشيعه ج 1 ص 139. 50) تأسيسالشيعه ص 280. 51) خدمات متقابل اسلام و ايران ص 417. 52) منظور اشعار اسلامي است 53) تأسيسالشيعه ص 184. 54) تأسيسالشيعه ص 184. 55) تلفيقي از اعيانالشيعه ج 1 ص 148 و تأسيسالشيعه ص 294. 56) اعيانالشيعه ج 1 ص 139. 57) ص 425. 58) خدمات متقابل اسلام و ايران ص 401. 59) تأسيسالشيعه 325. 60) اعيانالشيعه ج 1 ص 90 و... 61) ص 461. 62) اعيانالشيعه ج 1 ص 132. 63) تأسيسالشيعه ص 355. 64) اعيانالشيعه ج 1 ص 134 و تأسيسالشيعه ص 350. 65) اعيانالشيعه ج 1 ص 157 و تأسيسالشيعه ص 404. 66) تأسيسالشيعه ص 405.
|