متن کامل

بسمه تعالی   پیدایش شیعه و تحول آن مؤلف: علی جنتی نیا اداره کل پشتیبانی فرهنگی معاونت بین الملل بعثه بسمه تعالی   شیعه کلمه شیعه در کتاب مصباح‏المنیر - الشین مع الیا

بسمه تعالي

 

پيدايش شيعه و تحول آن

مؤلف: علي جنتي نيا

اداره كل پشتيباني فرهنگي

معاونت بين الملل بعثه

بسمه تعالي

 

شيعه

كلمه شيعه

در كتاب مصباح‏المنير - الشين مع الياء و مايتلثها - شيعه: پيرو و ياور، و هر گروهي كه برامري اجتماع كنند ايشان را شيعه گويند، بعدها شيعه لقب گروه مخصوص شد و جمعش، شيع است مثل سررة و سرر، و اشياع جمع‏الجمع آن است. و در كتاب معجم مقاييس اللغة در كلمه شيعه آمد - شيعه: يار و ياور.

و در كتاب شيعه در اسلام علامه طباطبائي صاحب تفسير الميزان مي‏فرمايد: شيعه در اصل در لغت به معني پيرو مي‏باشند به كساني گفته مي‏شود كه جانشين پيغمبراكرم(صلي الله عليه وآله) را حق اختصاصي خانواده رسالت ميدانند و در معارف اسلامي پيرو مكتب اهل بيت مي‏باشند.(1)

 

كلمه شيعه و مشتاقات آن در قرآن

بنابر شمارشي كه از معجم‏المفهرس قرآن انجام گرفته دوازده بار كلمه شيعه و مشتاقات آن با معاني مختلف آمد كه ذيلاً به بعضي از آنها اشاره مي‏شود.

در سوره صافات / 83 آمده: وَ اِنَّ مِنْ شيعَتِهِ لَاِبراهيم. يعني همانا از پيروان حضرت نوح (عليه‏السلام) حضرت ابراهيم خليل‏الرحمن (عليه‏السلام) شمرده مي‏شود.

در سوره انعام / 159 خداي تعالي مي‏فرمايد: «اَلذّينَ فرقوا دينهم و كانوا شيعاً». در اين آيه كريمه شيعاً يعني فرقاً ترجمه: يعني «آنان كه دين خود را پراكندند و فرقه فرقه شدند».

و در سوره قمر / 51 خداوند مي‏فرمايد: «و لقد اهلكنا أشياعهم اي امثالهم من الماضين».

ترجمه: هر آينه ما هلاك كرديم امثال ايشان - گناهكاران - در گذشتگان، بنابراين اشياع يعني امثال.

اين سه آيه مباركه از باب نمونه بود، و در سوره سباء، قصص، مريم و... به همين معاني گذشته آمده است.

فخر رازي - در تفسير خود - در تفسير آيه مباركه - انّ من شيعته لابراهيم. در مسئله اول مي‏گويد: ضمير در - شيعَتِهِ - دو قول است اول: اينكه برمي‏گردد به نوح (عليه‏السلام) در اين صورت معنا مي‏شود: حضرت ابراهيم (عليه‏السلام) از اهل بيت حضرت نوح (عليه‏السلام) و بر دين و آيين آن حضرت مي‏باشد.

قول و سخن دوم: اينكه ضمير در - شيعته - برمي گردد به حضرت محمد(صلي الله عليه و آله) يعني حضرت ابراهيم(عليه السلام) از پيروان حضرت محمد(صلي الله عليه و آله) و بر دين و آيين آن حضرت مي‏باشد، اگر چه حضرت ابراهيم(عليه‏السلام) - بر حضرت محمد(صلي الله عليه و آله) - سبقت زماني دارد ولي اظهر اوليّ است.

«در مسئله دوم» مي‏گويد: عامل در كلمه - اذ - بنابر چيزي كه بر آن دلالت مي‏كند - انّ من شيعته - است چون از معناي مشايعت است يعني كسي كه در دين و تقواي او، پيروي مي‏كند، در وقتي كه حضرت ابراهيم از جانب پروردگار قلب سليمي عنايت شد.

سخن ما شيعه نيز همين است در پيروي يعني بر دين و اسلام و تقواي علي(عليه‏السلام) هستيم از وقتي حضرت رسول(صلي الله عليه و آله) بر امر پروردگار فرمود: هر كس من مولاي او هستم، علي(عليه‏السلام) مولاي اوست.

و نيز قرطبي در تفسير خود در ذيل آيه مبارك از قول ابن عباس و مجاهد مي‏گويد: انّ من شيعته يعني از اهل بيت و بر منهاج و سنت او است.

 

شيعه در كلام رسول‏للَّه(صلي الله عليه و آله)

وقتي كه آيه مباركه - انّ الذين امنوا و عملواالصالحات اولئك‏ء هم خير البرّية. بيّنه / 7 نازل.

حضرت رسول(صلي الله عليه و آله) فرمود: يا علي ايشان تو و شيعيان تو هستند.

اين را علامه اميني در الغدير جلد سوم صفحه 57 از طبري در تفسيرش جلد سوم صفحه 146 - ذيل آيه مباركه - با اسنادش از ابي‏الجارد، از محمد بن علي.(2)

اين كلام از كسي مانند رسول مكرم اسلام حضرت محمدبن عبدالله(صلي الله عليه و آله) است كه خداوند در حق او مي‏فرمايد: «لا يَنْطِقُ عَنِ الْهوَي‏».

و نيز رسول خدا(صلي الله عليه و آله) مي‏فرمايد: يا علي تو و شيعيانت در بهشت هستيد. (تاريخ‏البغداد 12 ص 289) و صلي الله عليه و آله فرمود: در روز قيامت همه مردم را به اسم مادرانشان صدا مي‏كنند مگر علي و شيعيان او كه ايشان به اسم پدرانشان مي‏خوانند، بخاطر ولادت صحيحي دارند. (مروج‏الذهب 2 ص 51)

و صلي الله عليه و آله فرمود: يا علي تو و شيعيانت ملاقات خدا مي‏كنيد در حاليكه راضي و مرضي هستيد. (نهاية ابن الاثير م ص 276)

رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود: يا علي خداوند تو، و ذريه تو، و اولاد تو، و اهل تو، و شيعيان تو، و دوست‏دار شيعيان تو «همه» آمرزيده است.

رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود: يا علي تو اول كسي هستي كه وارد بهشت مي‏شوي و شيعيان تو بر بالاي منبرهاي نوراني، در حاليكه بسيار خوشحال و سفيدرو هستند، در كنارمنند، و در بهشت همسايگان منند و من شافع آنها هستم.

 

متن عربي احاديث

الشيعة

قول رسول الامين (صلي الله عليه و آله): لعلي(عليه‏السلام) انت و شيعتك في‏الجنة. (تاريخ البغداد 12 ص 289)

و قوله (صلي الله عليه و آله): اذا كان يوم‏القيامة دعي الناس بأسمائهم و اسماء امّهاتهم الّا هذا «يعني علي‏اً» و شيعته فانهم يدعون باسمائهم و اسما آبائهم لصحة ولادتهم. (مروج الذهب 2 ص 51)

و قوله (صلي الله عليه و آله): انك ستقدم علي‏الله انت و شيعتك‏ء راضين مرضين. (نهاية ابن‏الاثير 3 ص 276)

و قوله (صلي الله عليه و آله): لعلي: يا عليّ ان الله قد غفرلك‏ء و لذريّتك و لولدك‏ء و لاهلك‏ء و شيعتك‏ء و لمحبّي شيعتك‏ء. (الصواعق ص 96، 139، 140)

و قوله (صلي الله عليه و آله): انت اول داخل الجنة من امتي و ان شيعتك‏ء علي منابر من نور مسرورون مبيّضة وجوههم حولي، اشفع لهم فيكونون غداً في‏الجنة جيراني.(3) (مجمع الزوايه 9 ص 131، كفايةالطالب 135)

اين احاديث نوراني نمونه‏اي از دهها حديث در اين باب، بنابراين معرّف اصلي و اولي شيعيان علي بن ابي طالب، و ائمه اطهار (عليهم‏السلام) حضرت رسول مكرم اسلام عليه و علي اله الاف التحيه و الثناء مي‏باشد.

و قال الخوارزمي في مناقبه ص 66 عن جابر قال: كنا عند النبي صلي الله عليه و آله فأقبل علي بن ابي طالب، فقال رسول‏الله: قد اتاكم أخي ثم التفت الي الكعبه فضربها بيده ثم قال: والذي نفسي بيده ان هذا و شيعته هم‏الفائزون يوم القيامة.(4) علامه طباطبائي در كتاب شيعه در اسلام ص 7 - از تفسير الدرالمنثور و غايةالمرام نيز نقل مي‏كند. و ارسل ابن الصبّاغ‏المالكي في فصول ص 122 عن ابن عباس قال: لمّا نزلت هذه الاية - ان الذين امنوا و عملوا الصالحات اولئك هم خير البرية - قال النبي (صلي الله عيله و آله) لعليّ: انت و شيعتك تاتي يوم‏القيامة انت و هم راضين و مرضين.(5)

شيعه در زمان رسول خدا(صلي الله عليه و آله)

لفظ شيعه در زمان خود رسول مكرم اسلام(صلي الله عليه و آله) بر گروهي كه با علي(عليه‏السلام) و پيروي او بودند اطلاق مي‏شد و لذا اول كسي كه شيعه را بر محبين و تابعين علي(عليه‏السلام) اطلاق كرد خود رسول خدا(عليه و علي اله تحية و الكرم) بودند كه احاديث آن گذشت.

صاحب اعيان‏الشيعه در كتاب قيم خود ج 1 ص 18 از كتاب الزينة - تأليف ابي حاتم سهل بن محمد سجستاني نقل مي‏كند كه:

در زمان رسول خدا(صلي الله عليه و آله) به عده‏اي همچون: مقداد، سلمان، ابوذر، عمار پسر ياسر و...

به شيعه علي(عليه‏السلام) معروف بودند و اينها اول گروهي هستند كه از امت اسلامي به شيعه ناميده شدند.(6)

علامه طباطبائي در كتاب شيعه در اسلام از حاضر العلم‏الاسلامي - ج 1 ص 188 مي‏نويسد: اولين اسمي كه در زمان رسول خدا(صلي الله عليه و آله) پيدا شد شيعه بود كه: سلمان، ابوذر، مقداد و عمار با اين اسم مشهور شدند.(7)

و نيز صاحب اعيان‏الشيعه مي‏نويسد: لفظ شيعه در زمان رسول خدا(صلي الله عليه و آله) لقب چهار تن از صحابه بود و ايشان ؛ سلمان، ابوذر، مقداد و عمار بودند.(8)

 

شيعه و ديگران

بعد از كشته شدن عثمان، معاويه براي خونخواهي او بر عليه اميرالمؤمنين(عليه‏السلام) لشكر عظيمي را صف آرائي كه به نام عثمانيه معروف شد خود را از حضرت علي(عليه‏السلام) بري و جدا دانستند، و پيروان علي(عليه‏السلام) به علويه معروف شدند البته با حفظ اسم شيعه، و اين دو نام «شيعه علوي و عثماني» بود تا زمان دولت بني عباس و در زمان «عباسي» سم علوي و عثماني‏نسخ شده و به شيعه و سنت مشهور شدند.

و شيخ ابو محمد حسن بن موسي نوبختي از علماي قرن چهارم در كتاب الفراق و المقالات - مي‏گويد: كلاً چهار گروه: شيعه، معتزله، مرجئه، خوارج، بودند كه مردم بر آنها عمل مي‏كردند.(9)

و اين صراحت دارد كه شيعه بعد از وفات رسول اكرم اسلام(صلي الله عليه و آله) در بين صحابه بود ولي اسم سنت نبود، بنابراين ادله‏هاي متقن و محكم گذشته كسي نمي‏تواند بگويد شيعه از چه زماني و چه كسي او را تأسيس كرد. نسبت ناروا و باطل داد شود به عبدالله بن سباء افسانه‏اي يا شبيه به افسانه.

 

فرق‏الشيعة و انشعابات آن:

انشعاب در همه مذاهب و خاصه در چهار دين آسماني، كليمي و مسيحي و مجوسي و اسلام و حتي در شعب آنها نيز وجود دارد.

الكيسانية: مذهب شيعه در زمان سه پيشواي اول از پيشوايان اهل بيت (حضرت اميرالمؤمنين علي و حسن بن علي و حسين بن علي عليه‏السلام) هيچگونه انشعابي نپذيرفت ولي پس از شهادت امام سجاد(عليه‏السلام) اكثريت شيعه بامامت حضرت قائل شدند و اقليتي معروف به كيسانية پسر سوم علي(عليه‏السلام) محمد بن حنيفه را امام دانستند و معتقد شد كه محمد بن حنيفه پيشواي چهارم و همان مهدي موعود است كه در كوه رضوي غايب شده و روزي ظاهر خواهد شد.(10)

الكيسانية: القائلون بامامة محمد بن الحنفية و هم اصحاب المختار الذي كان يلقب كيسان و قد انقرضوا(11)

1- الزيديّه:

پس از رحلت و شهادت امام سجاد(عليه‏السلام) اكثريت شيعه بامامت فرزندش امام محمد باقر(عليه‏السلام) معتقدند و اقليتي به زيد شهيد كه پسر ديگر امام سجاد(عليه‏السلام) بود گرويدند به زيد موسوم شدند.(12)

الزّيديه: القائلون بامامة زيد بن علي بن الحسين(عليه‏السلام) و كان عالماً شجاعاً و...(13)

 

2- اسماعيليه:

پس از شهادت امام محمد باقر(عليه‏السلام) شيعيان وي به فرزندش امام جعفر صادق(عليه‏السلام) ايمان آورند و پس از در گذشت آن حضرت، اكثريت فرزندش امام موسي كاظم(عليه‏السلام) را امام هفتم دانستند و جمعي اسماعيل پسر بزرگ امام ششم را كه در حال حيات پدر بزرگوار خود در گذشته بود امام گرفتند و از اكثريت شيعه جدا شده بنام اسماعيليه معروف شدند.(14)

الاسماعيلية: القائلون بامامة اسماعيل بن جعفر الصادق(عليه‏السلام) بعد ابيه، و يسوقون الامامة في ولده و هم في بلادالهند و يسمون‏اليوم «بهره» و لهم تكايا منظمه في جميع‏البلاد التي يقصدونها للحج و الزيارة.(15)

اسماعيليه و انشعابات آن.

الف- باطنيه:

گروهي هستند كه معتقد شدند با اينكه اسماعيل فرزند امام صادق(عليه‏السلام) در حال حيات پدر بزرگوارش درگذشت امام بود و امامت پس از اسماعيل در محمد بن اسماعيل و اعقاب او است.(16)

طبق اظهار موّرخين مشخص مذهبي باطنيه اين است كه: احكام و مقررات ظاهري اسلام را به مقامات باطني عرفاني تاويل مي‏كنند و ظاهر شريعت را مخصوص كساني مي‏دانند كه كم خرد و از كمال معنوي بي بهره بوده‏اند.(17)

ب- نزاريه:

عبيدالله مهدي در سال 296 هجري قمري در افريقا طلوع كرد به طريق اسماعيليه بامامت خود دعوت كرد و سلطنت فاطمي را تأسيس نمود، پس از وي اعقابش مصر را دارالخلافة قرار داده تا هفت پشت بدون انشعاب سلطنت و امامت اسماعيليه را داشتند پس از هفتمين كه مستنصربالله سعد بن علي بود دو فرزند وي نزار و مستعلي سر خلافت و امامت منازعه كردند و پس از كشمكش بسيار و جنگهاي خونين مستعلي غالب شد و برادر خود نزار را دستگير نموده زنداني ساخت تا مرد. در اثر اين كشمكش پيروان فاطمين دو دسته شدند «نزاريه و مستعليه».

نزاريه از گروندگان حسن صباح مي‏باشد كه از مقربان مستنصر بود و پس از مستنصر، براي طرفداري از نزار، بحكم مستعلي از مصر خارج شد و به ايران آمده و پس از چندي از قلعه الموت از توابع قزوين سر درآورد.(18)

ج- مستعليه:

پيروان مستعلي فاطمي بودند كه امامت‏شان در خلفاء فاطمين مصر باقي ماند تا در سال 557 هجري قمري منقرض شدند و پس از چندي فرقه «بهره» در هند بهمان مذهب ظهور كردند و تا كنون نيز مي‏باشد.(19)

ه- دروزيه:

طائفه دروزيه كه در جبال دروز شامات ساكنند در آغاز پيرو خلفاء فاطمين مصر بودند تا در ايام خليفه ششم فاطمي به دعوت نشتگين دروزي به باطنيه ملحق شدند دروزيه در «الحاكم بالله» كه به اعتقاد ديگران كشته شد متوقف گشته مي‏گويند وي غيبت كرد و به آسمان رفته و دوباره به ميان مردم خواهد برگشت.(20)

ز- مقنعه:

در آغاز پيروان عطاء مروي معروف به مقنع بودند كه طبق اظهار مورخين از اتباع ابومسلم خراساني بوده است و پس از ابومسلم مدعي شد كه روح ابومسلم در وي حلول نموده است و پس از چندي دعوي پيغمبري و سپس دعوي خدائي كرد و سرانجام در ساله 162 در قلعه كيش از بداء ماوراءالنهر به محاصره افتاد و چون به دستگيري و كشته شدن خود يقين نمود آتش روشن كرد و با چند تن از پيروان خود داخل آتش شده و سوخت، پيروان عطاء مقنع پس از چندي مذهب اسماعيليه را اختيار كرد و به فرقه باطنيه ملحق شدند.(21)

يكي از فرق اسماعيليه آقاخانيه هستند كه نسبت به پيشوايان خود داراي اعتقادات غلوآميز هستند يعني حتي آقاخان را به مرحله الوهيت مي‏رسانند و همه ساله بر اساس مراسم مذهبي به ميزان وزن وي جواهرات به او هديه مي‏دهند و نيز هنگامي كه كريم آقاخان به برخي كشورهاي جهان سومي مسلمان سفر مي‏نمايد به‏سان يك رياست جمنهور از او تجليل به عمل مي‏آيد و حتي عاليرتبه‏ترين مقامات آن كشور به استقبال كريم آقا خان مي‏روند زيرا كريم آقا خان با سفرهاي خود به اين كشورها نويد توسعه اقتصادي و عمراني را به ارمغان مي‏برد و همين قضيه باعث شده تا بسياري از مسلمانان مجذوب فعاليتهاي فرهنگي و عمراني اين فرقه شوند و بدين سبب كريم آقا خان يكي از مشهورترين چهره‏هاي اقتصادي، فرهنگي جهاني در مجامع بين‏المللي شناخته شده است!؟

- و نيز در قسمتي از قسمتي از نوشته از قول يكي از پيروان فرقه اسماعيليه آمده كه:

- كريم آقا خان - بزرگترين سرمايه‏دار دنيا مي‏باشد و هر گاه براي ديدار به پاكستان مي‏رود و يا در كشورهاي آفريقايي پا به عرصه ميدان مي‏گذارد، هرگز نبايد كف كفشش خاكي شود. كيلومترها قالي فرش كرده‏اند كه آقازاده عبور كند.(22)

3- فطحيه:

- گروهي بعد از شهادت امام صادق(عليه‏السلام) فرزندش عبدالله افطح را به پيشوائي گرفتند.

الفطحية: القائلون بامامة عبدالله افطح الرأس اي عريضه او الرجلين اي عريضهما و قد انقرضوا.(23)

4- واقفيه:

پس از شهادت امام موسي كاظم(عليه‏السلام)، اكثريت شيعه فرزندش امام رضا(عليه‏السلام) را امام هشتم دانستند و برخي در امام هفتم توقف كردند كه به واقفيه معروفند.(24)

الواقفيّه: هم الواقفون علي الكاظم(عليه‏السلام) و ربما يطلق علي غيرهم و قد انقرضوا.(25)

5- ناووسيه:

ناووسيون كساني هستند كه در امام ششم، امام جعفر صادق(عليه‏السلام) توقف كردند.

الناووسية: انهم من وقف علي جعفر بن محمد الصادق(عليه‏السلام)، اتباع رجل يقال له ناووس و قيل نسب الي قرية ناووساً قالوا ان الصادق(عليه‏السلام) لم يموت حتي يظهر و يظهر امره و هو القائم‏المهدي و قد انقرضوا.(26)

6- اثنا عشر:

شيعه دوازده امّي به كسي گفته مي‏شود كه پيرو ائمه(عليه‏السلام) «فرزندان و ذرايه پاك رسول خدا(صلي‏الله‏عليه‏وآله) هستند» باشد، و ايشان تربيت يافته مكتب وحي الهي هستند و از موجودات نظام هستي درشرافت و مقام و منزلت به پاي آنها نمي‏رسد عليهم و علي ابيهم و جدهم الاف التحية و الكرم.

به شيعه اثنا عشر نامهاي ديگري نيز اطلاق مي‏كنند كه بعضي مثل رافض از روي حقه و كينه است.

الف- متاوله:

به شيعياني كه در جبل عامل و بعلبك لبنان ساكن هستند مي‏گفتند(27)، از ماده ولي يعني كسانيكه به ولايت علي(عليه‏السلام) استوار و معروفند.(28)

ب- قزلباش:

قزل‏باش لفظ تركي است كه در بلاد هند به هر شيعي و ايراني اطلاق مي‏كنند.(29)

ج- جعفري:

منسوب به امام جعفر صادق(عليه‏السلام) است كه مجيي دين جدش رسول اكرم اسلام و شيعه كه همان اسلام اصل است مي‏باشد، و اين بخاطر آن فرصتي بود كه دو طائفه بني اميه و بني عباس روي دنيا و حكومت تو سر همديگر مي‏زدند، و امام صادق(عليه‏السلام) از اين فرصت استفاده نمود و اسلام را احياء نمود و در همين موقع بود حضرت شاگردان بسيار مبرزي تحويل جامعه اسلامي و شيعي داد.

د- خاصه:

اين اسم و لقب را شيعه در مقابل عامه(30)- اهل سنت - به خود اطلاق مي‏كنند.(31)

ه- رافضي:

جمعش روافض

صاحب عيان‏الشيعه مي‏نويسد: رافضي لقبي است كه به پيروان علي(عليه‏السلام) و كسانيكه خدمت و جانشيني رسول اكرم اسلام رااز آن علي(عليه‏السلام) ميدانند از روي طعن به ايشان ملقب شدند، و استعمال رافض از طرف مخالفين بيشتر بخاطر تشفي و انتقام است كه از روي عصبيت مورد هجو واقع مي‏شوند.

در بعضي تأليفات مشهود شد كه «لقب رافض» از زمان زيد بن علي بن الحسين(عليه‏السلام) پديدار گشته، و جريانش چنين است وقتي كه در كوفه از شيخين كردند گفت: آن دو از صحابه جدم پيامبر بوده و الان نيز در كنار قبر جدم «رسول خدا» مدفون هستند و مشابه اين گفتار، مردم وقتي كه اين را از زيد شنيدند از او جدا شدند و او را رها كردند و به رافضي مشهور شدند. بعيد نيست كه اين از ساختگي باشد(32)، و لذا براي اينكه از مسائل اين چنيني بر عليه شيعه سوء استفاده شود صاحب نويسنده كتاب الفرق بين الفرق مي‏نويسد.

ز- طائفه شيخيه

ح- طائفه كريم خانيّه

علامه طباطبائي مي‏نويسد: اين دو طائفه آخري در قرن اخير در شيعه رخ داد و اختلاف بينشان باديگران در توجيه پاره‏اي از مسائل نظري است نه در اثبات و نفي اصل مسائل.

ط- علي اللهي

- كه شيعه ايشان را غلاة مي‏نامند، مانند باطنيه شيعه اسماعيليه تنها به باطن قائلند از اين رو هيچ منطق منظمي ندارند.(33)

 

خلاصه تاريخچه شيعه دوازده امامي

شيعه دوازده امامي همان عده از دوستان و هواداران علي(عليه‏السلام) بودند كه پس از رحلت پيغمبر اكرم(صلي‏الله‏عليه‏وآله) براي احياء حقوق اهل بيت در خصوص خلافت و مرجعيت علمي بانتقاد و اعتراض پرداختند و از اكثريت مردم جدا شدند.

شيعه در زمان خلفاء - ثلاثه - از (11 - 35 ه-ق) پيوسته زير فشار قرار داشتند و پس از آن در مدت خلافت بني اميه (40 - 132) هر گونه امن و مصونيت از رجال و مال‏شان برداشته شده بود. در اواسط قرن دوّم كه خلفاء عباسي زمام حكومت اسلامي رابدست گرفتند، شيعه از فتوري كه در اين ميان پيدا شد، نفس تازه كرد ولي با مهلت كمي باز عرصه بر ايشان تنگ شد تا اواخر قرن سوم هجري روز به روز تنگ‏تر مي‏شد.

در اويل قرن چهارم كه سلاطين با نفوذ آل‏بويه كه شيعه بودند روي كار آمدند و شيعه قدرتي كسب كرد و تا حدود زيادي آزادي عمل يافت و به مبارزه علني پرداخت و تا آخر قرن پنجم جريان كار به همين ترتيب بود و در اوايل قرن ششم كه حمله مغول آغاز شد در اثر گرفتاريهاي عمومي و هم در ادامه يافتن جنگهاي صليبي حكومت‏هاي اسلامي چندان فشار به عالم تشيع وارد نمي‏ساختند؛ و مخصوصاً شيعه شدن جمعي از سلاطين مغول درايران، و حكومت سلاطين مرعشي در مازندران در قدرت و وسعت جمعيت شيعه كمك بسزائي نمود، تا اواخر قرن نهم و از حدود افتتاح قرن دهم هجري در اثر ظهور سلطنت صفويه ايران پهناور آن روز مذهب شيعه رسميت يافت و تاكنون به رسميت باقي است.(34) الحمدلله رب العالمين و له شكر.

 

مبدء ظهور شيعه

دانسته شد كه شيعه از زمان رسول خدا(صلي الله عليه و آله) بود و جماعتي در همان وقت به شيعه علي(عليه‏السلام) مشهور بودند ولي بروز و ظهرش از روز وفات رسول مكرم اسلام(صلي الله عليه و آله) كه اميرالمؤمنين مشغول تغسيل و تكفين پيامبر(صلي الله عليه و آله) بود عده‏اي جمع شده بودند خليفه تعيين مي‏كردند كه در اين وقت عده زيادي از بني‏هاشم و بني‏مطلب و زبير بن عوام و سيزده تن از مهاجرين و انصار خواستار خلافت اميرالمؤمنين علي(عليه‏السلام) شدند و از حضرت پيروي كردند ، و دوازده تن از ايشان كه شش نفر از مهاجرين و شش نفر ديگر از انصار، اعتراض كردند بر تأخير خلافت اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب(عليهماالسلام) از ديگران.

شش تن مهاجرين عبارت بودند از: خالدبن سعدبن العاص از بني‏اميه، سلمان فارسي، ابوذر غفاري، مقداد، عمار و بريده اسلمي.

و شش تن انصار نيز عبارت بودند از: ابوالهيثم، سهل و عثمان پسران حنيف، خزيمةبن ثابت، ابي‏بن كعب و ابوايوب انصاري. اين مطلب را طبري در احتجاج ذكر نموده است.(35)

و نيز صاحب اعيان‏الشيعه از مسعودي در مروج‏الذهب نقل مي‏كند: كسانيكه از صحابه در جنگ صفين از لشكريان علي (عليه‏السلام) بودند و از بدريين بودند، هشتاد و هفت نفر بودند كه هفده نفر از ايشان، مهاجرين بودند و هفتاد نفر از انصار و نيز مي‏نويسد: وقتي كه علي(عليه‏السلام) براي جنگ جمل حركت مي‏كرد. داراي هفتصد سوار داشت كه چهارصد نفر از ايشان، مهاجر و انصار بودند و هفتاد نفر بدري و باقي از صحابه رسول خدا(صلي الله عليه و آله) بودند.(36) و در كتاب الدرجات‏الرفيعة - مي‏نويسد: راويان اخبار اتفاق دارند براينكه اكثر صحابه رسول خدا(صلي‏الله‏عليه‏وآله) در جنگها با علي(عليه‏السلام) بودند.

شيعه از صحابه رسول خدا(صلي الله عليه و آله)

صاحب اعيان‏الشيعه مي‏نويسد: سيدعلي خان شيرازي در كتاب - الدرجات‏الرفيعة - نام گروهي از صحابه شيعه را مي‏شمارد:

1- عمربن ابي‏سلمه ربيب نبي (صلي الله عليه و آله) 31- جعده پسر هبيره مخزومي

2- سلمان فارسي 32- ابو عمر انصاري

3- مقداد پسر اسود زهري 33- ابو محمد مسعود پسر أرس

4- ابوذر غفاري 34- ابو برزه اسلمي

5- عمار پسر ياسر 35- مرداس پسر اسلمي

6- حذيفة پسر يمان 36- مسور پسر شداد فهري

7- خزيمة پسر ثابت ذالشهادتين 37- عبدالله پسر بديل خزاعي

8- ابو ايوب انصاري 38- حجر پسر عدي كندي - كشته مررج عذراي شام

9- ابوهيثم مالك پسر تيهان 39- عمرو پسر حمق خزاعي

10- اُبيّ پسر كعب 40- اسامه پسر زيد

11- سعد پسر عباده 41- ابو ليلي انصاري

12- قيس پسر سعد 42- زيد پسر ارقم

13- عدي پسر حاتم طائي 43- براء پسر عازب

14- عباده پسر صامت 44- اخنف صخرايا ضحاك پسر قيس

15- ابو رافع 45- قيس پسر خرشه

16- هاشم پسر عتبه 46- قزطه پسر كعب انصاري(37)

17- عثمان پسر حنيف

18- شهل پسر حنيف

19- حكيم پسر جبله‏عبدي‏

20- خالد پسر سعد

21- وليد پسر جابر

22- ابو سعيد خدري

23- براء پسر مالك

24- بريده اسلمي

25- جناب پسر ارث

26- كعب پسر عمرواسلمي‏

27- رفاعه پسر رافع انصاري‏

28- مالك پسر ربيعه ساعدي

29- عقبه پسر عمرو ابوسعيد بدري‏

30- هند پسر ابي‏هاله تميمي

 

سبب و انتشار شيعه

باتمام سختي و گرفتاريها و خفقاني كه بر عليه شيعه و پيروان ائمه اطهار، اهل بيت عصمت و طهارت(عليهم‏السلام) در طول تاريخ خصوصاً در همان «قرن اول و دوم » كه نسل وجودي شيعه است و هيچ گونه امنيتي بر عرض و مال خود ندارند و بسياري از اعمال اعتقادي «حقه» خود را در خفاء و حتي اكثر در تقسيم انجام مي‏دهند، و بسيار كم اتفاق افتاد كه شيعه آزادي عقيده داشته باشد ولي معذالك چطور شد كه مذهب شيعه باتمام آن محدويتها باقي مانده؟ و توانسته خود را در مقابل آن همه دشمنان سنگ دل «اموي و عباسي» حفظ كرده و به لطف الهي امروز «قرن چهاردهم» همه دشمنان بر شوكت و قدرت و عظمت آن اعتراف كرده و از آن «مذهب شيعه» و انقلاب اسلامي آن بانام زلزله اسم مي‏برند، و پر نفوذترين قلوب را دارا است.

تمام وحشت استكبار جهاني و دشمنان قداربند اسلام فقط و فقط از مذهب شيعه و از انديشه‏هاي فكري او و انديشه‏هاي فكري شاگردان مكتب حضرت روح‏الله امام خميني(ره) است كه در عروق جوانان و اسلام خواهان «حقيقي» رسوخ پيدا كرد.

اگر چه امروز در غياب جسماني آن رجل الهي و در حضور و شهود روح بلند و ملكوتي آن بسر مي‏بريم، ولي خدا را شاكريم كه بر مامنت نهاد نعمت وجودي مقام معظم رهبري آية حق، حضرت اية الله خامنه‏اي را كه شاگرد تمام نماي حضرت روح‏الله امام خميني(ره) است ارزاني بخشيد، و اين از وعدهاي الهي است كه مي‏فرمايد: « ما نَنْسَخْ مِنْ ايةٍ اَوْ نُنْسِها نَأتِ بِخَيْرٍ مِنْها اَوْ مِثْلِها». بقره/106

 

فطري بودن مذهب تشيع

سبب انتشار مذهب شيعه با همه گرفتاريها در تمام عالم همانا فطري بودن آن مذهب است، با اين مطلب با اندك تأمل و تفكري حاصل مي‏گردد، زيرا اسلام، همان دين فطري است كه در نفوس و جانهاي مردم جاگرفته و در دعوت خود، مردم بسوي خدا پرستي و وحدانيت او راهنمائي كرده و از پرستش بتها و سنگها جلوگيري و نهي فرموده و مردم را به عدل و مساوات و به هر خُلق و خوي نيكي بشارت داده و از هر خلق و خوي قبيحي نهي فرموده است، شيعه نيز همچون اسلام، مذهبي است فطري كه با كمترين تأمل و تفكر نفوس مردم قبول مي‏كند براي اينكه محور و مركز او بعد از شهادتين و اعتقادات به ضروريات اسلام، ولايت ائمه(عليهم‏السلام) است كه بر هر كس ديگر تقدم دارند، و اين يك چيز بديهي است و روشن است.

و اعتقاد ما بر علي بن ابي طالب(عليهم‏السلام) اين است از نظر فضائل و كمالات معنوي و روحي احدي به پاي ايشان نمي‏رسد «و كسي هم به فكر آن نبايد باشد» و اين بر كسي كه دور از شدائب و هواهاي نفساني و تقليد كوركورانه است واضح و آشكار است، چه اينكه از سيره عملي آن حضرت اين مطلب به وضوح قابل استفاده است.

و نيز اعتقاد ما بر ذرايه آن حضرت «يازده امام معصوم عليهم‏السلام» همان است كه بر حضرت علي بن ابي طالب(عليهاالسلام) مي‏باشد، ايشان در فضائل و كمالات روحي و معنوي بر هر كس ديگر تقدم دارند. و اين نيز از سيره عملي ايشان استفاده مي‏شود.(38)

بنابر آنچه كه گفته شد اگر بجاي اسلام اصيل محمدي، شيعه گفته شود گزاف‏گوئي نيست.

 

تحولات شيعه در تاريخ

تحولات شيعه در طول تاريخ خود در ابعاد گوناگوني اعم از فرهنگي، اقتصادي، سياسي، انقلابات و حركتهائي كه در پاره‏اي از عالم موفق به تشكيل حكومت شده است بوده.

خصوصاً در بعد فرهنگي شيعه تا آنجا پيش رفته است كه افتخار كليد داراي تأسيس بيش از چهارده علم زنده روز را داراست.

صاحب كتاب تأسيس‏الشيعه در كتاب خود مي‏گويد علومي كه شيعه مؤسس آن بود چهارده تا است:

1- علم نحو 2- صرف 3- لغت 4- معاني و بيان و بديع 5- عروض 6- شعر 7- سيره 8- تاريخ اسلامي 9- رجال 10- حالات رجال 11- فرق و اديان 12- حديث و دراية 13- فقه و اصول 14- علوم قرآن، احكام، عقائد و اخلاق.

نيكوست مقداري براي اثبات گفته‏هاي خود در تأسيس اين علوم بررسي شود تا معلوم شود واضع اين علوم كيست؟ و نيز بنابر اختصار و عدم تطويل اسم اعلام و مؤسس علم و مؤيدين مؤسس آن علم در تأسيس و مذهب شيعي آن را ذكر مي‏كنيم.

1- واضع علم نحو

مؤسس علم نحو يكي از اشخاص بنام جهان اسلام بنام ابوالاسود دوئلي و از تابعين است، در كتاب اصابة ابن حجر گفته شد كه از اصحاب بدر است.

ابو حاتم سجستاني و ابو عبيدة و ديگران گفته‏اند كه: ابوالاسود دوئلي علم نحو را از مولاي خود حضرت اميرالمؤمنين(عليه‏السلام) اخذ نموده است.

بطور خلاصه كسانيكه در مورد مؤسس علم نحو در ابوالاسواد دوئلي و فراگيري او از حضرت امير بيان علي بن ابي طالب مطالبي نوشته و او را تأييد كرده عبارتند از:

1- ابن حجر در كتاب اصابة ابي حجر 18- ابن مكرم

2- يونس بن حبيب متوفاي 183 19- محمد بن مرتضي

3- ابراهيم بن محمد بيهقي در كتاب المحاسن و الماوي 20- ابن خلكان

4- ابن قتيبه الدنيوري متوفاي 276 21- حافظ سيوطي

5- ابن فارس 22- يافعي

6- جلال سيوطي 23- عبدالقادر

7- ابوحاتم سجستاني 24- دميري

8- ابو عبيدة معمربن مثني 25- ابن نديم

9- ابن جني 26- شيخ طوسي(ره)

10- ابوالطيب عبدالواحد بن علي اللغوي 27- نجاشي

11- راغنا در محاضرات 28- ابو جعفر بن رستم الطبري

12- ابو هلال حسن بن عبدالله عسكري 29- ابو علي‏القالي

13- زجاجي در امالي 30- فخر رازي

14- ابو سلمة موسي بن اسماعيل

15- حافظ ذهبي

16- ابن ابي الحديد

17- ابوالفضل بن ابي غنائم

لازم به ذكر است تمام اين نامهائي كه برده شد در كتاب تأسيس شيعه(39) با شرح مفيد و با مشخصات سال وفات و در چه كتابي نوشته شد همه را بيان مي‏كند مراجعه شود.

 

سبب تأسيس علم نحو

در سبب تأسيس علم نحو گفته شد كه: روزي كسي قرآن را تلاوت مي‏كرد وقتي مي‏رسد به آيه 3 از سوره توبه اَنَّ اللّهَ بَريُ مِن المشركين و رسولَهُ، رسوله رابه كسر - رسولِهِ - مي‏خواند، ابوالاسود اين قرائت را كه مي‏شنود مي‏بيند آقاي قاري خيلي بد مي‏خواند و معناي آيه عوض شد، در اين وقت آمده خدمت اميرالمؤمنين(عليه‏السلام) و علم نحو را از آن حضرت فرا مي‏گيرد، سبب ديگري نيز گفته‏اند.

بعد از اين كلام در اين است كه از كجا كه ابوالاسود شيعه است؟ در اين مورد نيز اشخاصي كه به شيعه مذهب بودن ابوالاسود شهادت داد و او را تأييد كرد فقط نام ايشان را مي‏بريم و شرح و تتبع دراحوال آنها، كه چه كساني هستند و در كدام كتاب نقل كرده‏اند حواله مي‏كنيم به كتاب شريف تأسيس‏الشيعه از ص 43 تا 43.

1- ضياءالدين 11- ابوهلال الحسن بن عبدالله عسكري

2- الجاحظ 12- زمخشري

3- ابوالفرج 13- سيد مرتضي

4- سيوطي 14- ابوالفتوح رازي

5- ابن حجر 15- دميري

6- راغب 16- قاضي نورالله تستري

7- مرزباني 17- ابن اثير

8- يافعي 18- ابن صباغ مالكي

9- حافظ سيوطي 19- الشيخ منتخب‏الدين

10- ابن انباري 20- و...

در كتاب شريف اعيان‏الشيعه ج 1 ص 162 تا 165 بيش از اين اشخاص ذكر شد.

 

مؤسس علم تصريف «صرف»

شيعه در تأسيس علم تصريف نيز همچون علم نحو بر ديگران تقدم داشته و پيشي گرفته است.

مؤسس آن ابومسلم معاذ هراء نحوي پسر مسلم ابن ساره كوفي از بزرگان انصار است.

سيوطي در كتاب المزهر مي‏گويند: معاذ بن مسلم هراء نحوي مشهور است و او اول كسي است كه علم تصريف را تأسيس نمود، معاذ شيعه‏اي بود كه در سال 187 در بغداد از دنيا رحلت فرمود.

علامه شيخ سلمان مأخوزي بحراني مي‏گويد: معاذ مخترع علم تصريف بود و بر اين مطلب علماي ادب اتفاق دارند.

در كتاب تذكرة يعموري گفته شد: معاذ بن مسلم از امام صادق(عليه‏السلام) روايت مي‏كرد و داراي كتابهائي در علم نحو مي‏باشد.

ابن نجار در تاريخ بغداد مي‏نويسد: معاذ از بزرگان نحات بود، و از امام جعفر صادق(عليه‏السلام) حديث روايت مي‏كرد.

ابن خلكان مي‏گويد: «معاذ» شيعي بود كه داراي شعر نحويها را داشت.

شيخ مفيد(ره) معاذ از بزرگان اصحاب ابي عبدالله امام جعفر صادق(عليه‏السلام) شمرده است.

نجاشي در فهرس اسماء مصنفات شيعه معاذ را ثقه و بري از طغي داشت.

سيد بحرالعلوم المهدي«ره» معاذ را از اهل بيت فضل و ادب و از اجل بيوت شيعه در كوفه بشمار آورده.

بحمدالله روشن كه واضع و مؤسس علم تصرف معاذ هراء نحوي(40) ، كه به اتفاق شيعه و سني معاذ از شيوخ و بزرگان شيعه بوده است.(41)

 

تقدم شيعه در علم لغت:

اول كسي كه علم لغت تأسيس كرد، ابوالصفاء خليل بن احمد از ادباي مشهور و بنام اسلامي است.

ابوبكر محمد بن حسن زيدي لغوي در كتاب مختصرالعين خود خليل بن احمد واضع علم لغت ميداند.

و ابوالطيب عبدالواحد بن علي اللغوي در كتاب مراتب النحويين مي‏نويسد: خليل بن احمد مبدع علم لغت است. و سيوطي در كتاب - المزهر - خود از ابي‏الحسن اليشاري مي‏گويد: خليل بن احمد كسي است كه راه علم لغت را به روي مردم گشود.

ابومحمد در ستويه در كتاب - الرد علي المفضل بن سلمة فيما نسبه من الخليل اليه - حكايت سيوطي را نقل كرده و او را تأييد فرموده.

مذهب خليل بن احمد

در اينكه خليل بن احمد از علماء بنام شيعه و امامي بود خلافي در بين نيست.

مولي‏ عبدالله افندي در كتاب رياض‏العلماء مي‏نويسد: خليل بن احمد بنا بر گفته اصحاب و علماء شيعه از اصحاب بزرگ امام جعفر صادق(عليه‏السلام) بود.

علامه جمال الدين الحسن بن يوسف بن المطهر در كتاب - خلاصةالرجال - مي‏نويسد: خليل بن احمد از علماء امامي مذهب و شيعه بود.(42)

خليل بن احمد علاوه بر واضع و مؤسس علم لغت، در علوم ديگري همچون نحو متبحّر بوده و مؤسس علم عروض نيز مي‏باشند كه در تقدم شيعه در علم عروض ذكري از ايشان به ميان خواهد آمد.

تقدم شيعه در علم معاني و بيان و بديع

واضع و مصنف علم بيان و فصاحت امام مرزباني بنام ابو عبدالله محمدبن عمران بن موسي بن سعيد بن عبدالله مرزباني - خراساني الاصل و بغدادي المتولد و مدفون است.

كسانيكه مرزباني واضع علم معاني و بيان وبديع مي‏دانند ذيلاً نام مي‏بريم.

1- امام يافعي در كتاب - تاريخ - خود، كه او را به مذهب تشيع نيز اسم مي‏برد و صاحب مؤلفات كثيره مي‏داند.(43)

2- ابن خلكان از فهرست ابن نديم كه او را صاحب كتاب ما نزل من‏القرآن في علي(عليه‏السلام).

3- ابن نديم در كتاب - الفهرست -.

4- شيخ جعفربن محمد نماء حلي در كتاب شرح‏الثار مي‏نويسد: او «مرزباني از مشايخ شيخ مفيد بوده.وفات امام مرزباني در سال 384، دوم شوال روز جمعه در بغداد به ملكوت اعلي پيوست و فاضل شيعه ابوبكر خوارزمي بر او نماز گذاردند، و اين خود تأييد ديگري بر تشيع بودن امام مرزباني است»

محل دفنش در طرف شرقي بغداد واقع است(44). شهيد مطهري مي‏نويسد: در سال 418 يا 428 درگذشت و بنابر وصيتش جنازه‏اش را از بغداد به نجف منتقل كردند و در جوار مرقد اميرالمؤمنين علي(عليه‏السلام) دفن نمودند.(45)

در مورد علم بديع صاحب اعيان‏الشيعه در ج اول صفحه 166 مي‏نويسد: اول كسي كه انواع بدعيات را در شعر خود زياد استعمال مي‏كرد (شاعر معروف و مادح اهل بيت عليهم‏السلام ابراهيم بن علي بن هرمة بوده). سپس قدامة بن جعفر كاتب بغدادي كه معاصر ابن معتز صاحب بيست و نوع بديع بود در بيست نوع بديع جمع كرد.(46)

مؤسس علم عروض

اول كسي كه علم عروض را اختراع كرد «خليل بن احمد» است كه در اين باب نيز كتابي به نام(47) - الفرش و المثال - تصنيف فرموده، ايشان در اين مورد صاحب عروض و معروف به عروضي است.(48)

ابوالفرج محمدبن اسحق‏النديم در - الفهرست - مي‏نويسد: خليل بن احمد اولين كسي است كه عروض را استخراج كرد.

اشخاصي كه خليل بن احمد را صاحب علم عروض مي‏دانند در دو كتاب شريف - اعيان‏الشيعه و تأسيس‏الشيعه - اسم شريفشان در ذيل آورده مي‏شود:

1- ابن‏النديم در كتاب - الفهرست -

2- ابن‏الانباري در كتاب - نزهةالالباء -

3- در كتاب كشف‏الظنون از فوائد الخافانيه - ابن صدرالدين شرواني.

4- علامه در كتاب - الخلاصة - علامه جمال الدين الحسن بن يوسف بن المطهر -

5- ابو الطيب عبدالواحد در كتاب - مراتب‏النحويين -.

6- حمزه بن الحسن بن الاصفهاني در كتاب - التنبه علي حدوث التصحيف -.

7- ابن خلكان از حمزة بن الحسن الاصفهاني.

خليل بن احمد بفرموده صاحب - اعيان‏الشيعه - امامي مذهب و شيعه از علماء شيعه بوده.

بنابر فرموده تأسيس‏الشيعه خليل بن احمد متوفاي سال 170 در سن 64 در بصره است.

تقدم شيعه در علم حديث

اول كسي كه در اسلام احاديث جمع كرد و به صورت ابواب درآورد ابورافع از صحابه و دوستداران حضرت علي(عليهالسلام) بود، و بعد از رسول خدا(صلي الله عليه و آله) ملازم اميرالمؤمنين(عليه‏السلام) و از نيكوترين شيعيان آن حضرت بشمار مي‏رفت و در سال 35 هجري «در آغاز خلافت اميرالمومنين علي(عليه‏السلام) از دنيا رخت بربست.(49)

مرجع ديني حضرت آيت حق آقاي سيد حسن صدر مي‏نويسد:

اول كسي كه حديث را مدون نمود حضرت اميرالمؤمنين(عليه‏السلام) بود و بعد از آن حضرت، ابورافع ابراهيم بود كه از بزرگان شيعه و ملازمان حضرت امير(عليه‏السلام) بود.(50)

در اين كه شيعه در علم حديث بر ديگران تقدم دارد، شهيد بزرگوار شيخ مرتضي مطهري مي‏نويسد: يك تفاوت اساسي در قرن اول هجري ميان عامه و ميان پيروان اهل‏البيت بود، و آن اينكه عامه در مدت يك قرن به پيروي از دستور خليفه دوم و نظر برخي صحابه ديگر، نوشتن و كتابت حديث را مكروه مي‏شمردند به عذر اينكه حديث با قرآن مشتبه نشود و يا اهتمام به حديث جاي اهتمام به قرآن را نگيرد، ولي پيروان اهل‏البيت از همان صدر اول به استماع و ضبط و كتابت و نقل احاديث مي‏ورزيدند،لهذا پيروان علي(عليه‏السلام) از صدر اسلام به نوشتن احاديث پرداختند بر خلاف پيروان عمر، و شيعه حداقل يك قرن در تدوين و كتابت حديث از اهل تسنن جلو افتاد.(51)

تقدم شيعه در فنون شعر

حضرت ايةا... عظمي آقاي سيد حسن صدر در كتاب تأسيس‏الشيعه مي‏نويسد: در فنون شعر و اخزاع او احدي بر شيعه سبقت نگرفته(52) ، و شعراء شيعه در هر عصري در درجه و مقام عالي را دارا بودند.(53)

شعراء شيعه از صحابه

صاحب كتاب قيم اعيان‏الشيعه مي‏نويسد: از صحابه، از بني هاشم سيدالشيعه و امام شيعه و امام شيعه حضرت اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب(عليهماالسلام) است كه امام البلغاء و سيد الفصحاء مي‏باشد، و در اينكه گفته‏اند حضرت شاعر هم بود حرف درستي است و ديواني هم كه منسوب به آن حضرت است اگر چه نتوان همه‏اش را قطعي به آن حضرت نسبت داد ولي بعضي از آن اشعار از حضرت مي‏باشد.

و نيز اشخاص همچون فاطمه زهرا(سلام عليها)، و فضل بن عباس، و ربيعة بن حارث بن عبدالمطلب، و عباس بن عبدالمطلب عموي نبي اكرم(ص)، و حسن بن علي(عليهماالسلام)، و حسين بن علي(عليهماالسلام)، و عبدالله بن ابي سفيان بن الحارث بن عبد المطلب، و عبد الله بن عباس و...

اما شعراء شيعه از صحابه غير بني هاشم

1- نابغه جعدي قيس بن عبدالله كه از شعراي اهل بيت و مادح علي(عليه‏السلام) بود، او كسي بود كه در جنگ صفين در ركاب اميرالمؤمنين(عليه‏السلام) بود، و معاويه او را تبعيد كرد به اصفهان درايام خلافت مروان در اصفهان از دنيا رفتند.(54)

سيد محسن امين در اعيان‏الشيعه از جمله صحابه را ابوهيثم مالك بن تيهان انصاري، و خزيمةبن ثابت ذوالشهادتين، و عمار بن ياسر ابوبقظان، و عبدالله بن بديل و رفاء و مي‏داند كه همه ايشان در جنگ صفين در ركاب علي(عليه‏السلام) به شهادت رسيدند.

تقدم شيعه در علم درايةالحديث

مؤسس علم درايه ابو عبدالله حاكم نيشابوري معروف به ابن‏بيع است، در كتاب كشف‏الظنون گفته شد: كه متصدي معرفت علم حديث حاكم ابو عبدالله محمدبن عبدالله حافظ نيشابوري است.

در تشيع بودن ابو عبدالله حاكم، اشخاصي همچون سمعاني و ابن تيميه و حافظ ذهبي تصريح كردند، و نيز علمائي همچون ابن شهر آشوب در معالم‏العلماء و مولي عبدالله افندي در كتاب رياض‏العلماء در قسم اول و براي ابو عبدالله حاكم كتبي همچون - كتاب فضائل فاطمةالزهراء(سلام الله عليها) و مناقب الرضا(عليه‏السلام) و... قائل هستند.(55) متوفاي سال 405 هجري مي‏باشد.

تقدم شيعه در علم فقه

از مهمترين فنون علمي اسلامي، فن فقه است. فن فقه عبارت است از فن استخراج و استنباط احكام از مدارك: كتاب، سنت، اجماع، عقل.

علامه سيد محسن امين در كتاب كبير اعيان‏الشيعه مي‏نويسد: اولين فقيه عالم اسلام و شيعه، سيد الشيعه و امام شيعه اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب(عليه‏السلام) است كه باب مدينة علم‏المطفي (صلي الله عليه و اله) و كسي مي‏فرمود: سلوني قبل أن تفقدوني، و كسي كه رسول خدا(صلي الله عليه و اله) در حق او فرمود: اقضاكم عليٌ و كسي درباره او خليفه دوم گفت: لولا علي لهلك عمر، و بعد از حضرت امير(عليه‏السلام) حضرت زهراء(سلام الله عليها) و بعد از آن حضرت، ابن عباس، و سلمان فارسي، و بسياري از اصحاب و ياران اميرالمؤمنين(عليه‏السلام) و بعد از ايشان ائمه(عليهم‏السلام) تا امام حسن عسكري(عليه‏السلام) بيان مي‏كند.(56)

شهيد والامقام مرتضي مطهري دركتاب پرارج خدمات متقابل اسلام و ايران بعد از بيانات شيوائي در فقه و فقاهت مي‏نويسد: مرحوم علامه سيد حسن صدر در كتاب تأسيس‏الشيعه مي‏نويسد: اولين كتاب فقهي شيعه در عصر اميرالمؤمنين علي(عليه‏السلام) تأليف. و آن عبارت از كتاب علي بن ابي رافع برادر عبيدالله بن ابي رافع كاتب و خزانه‏دار اميرالمؤمنين علي(عليه‏السلام) بود.(57)

و اين دو سخن با هم تعارض، ويا تنافي با هم ندارند.

در طبقه ابن ابي رافع، نجاشي مي‏نويسد: علي بن ابي رافع آزاد شده رسول اكرم اسلام(صلي الله عليه واله) از اخيار و نيكان شيعه است كه در فنون فقه داراي كتابي از وضوء و نماز و سائر ابواب تدوين كرده است.

تقدم شيعه در علوم قرآن

درميان علوم اسلامي، اولين علمي كه تكوين يافت، علم قرائت و پس از آن علم تفسير قرآن بود.

شهيد پر فروغ ايةالله مرتضي مطهري مي‏نويسد: مرحوم صدر اثبات مي‏كنند كه اول كسي كه قرآن را جمع آوري و نوشت اميرالمؤمنين علي(عليه‏السلام) بود. اول كسي كه قرآن را نقطه‏گذاري كرد ابوالاسود دئلي از اصحاب اميرالمؤمنين بود.

اول كسي كه در علم قرائت كتاب تصنيف كرد ابان بن تغلب و هم او اول كسي است كه در معاني قرآن و توضيح لغات مشكله قرآن كتاب نوشت.

اولين كسي كه در فضائل قرآن كتاب نوشت، ابي بن كعب صحابي معروف است كه شيعي است.

اول كسي كه در مجازات قرآن تأليف كرد، فراء نحوي معروف است كه شيعي و ايراني است.

اول كسي كه در احكام قرآن كتاب نوشت محمد بن سائب كلبي است.

اول كسي كه در تفسير قرآن تصنيف كرد سعيد بن جبير بود.(58)

در شيعه مذهب بودن سعيد بن جبير همين بس كه حجاج او را بخاطر شيعه بودن با شديدترين و فجيع‏ترين حال به شهادت رساند.

درباره مذهب محمد بن سائب، ابن نديم او را شيعه و از خصيصين امام محمد باقر و امام جعفر صادق (عليهماالسلام) ميداند.(59)

علامه شهيد سيد محسن امين در تأليفات اميرالمؤمنين علي(عليه‏السلام) مي‏نويسد: محقق كاظمي - يكي از تأليفات اميرالمؤمنين(عليه‏السلام) را-

1- جمع القرآن و تأويله ياد مي‏كند.

2- و كتاب ديگري راكه آقاي محسن امين از آن ياد مي‏كند، كتاب املاء اميرالمؤمنين(عليه‏السلام) است كه در آن شصت نوع از انواع علوم قرآن را ذكر فرموده و براي هر كدام مثالي نيز ذكر كردند.

مؤلفات اميرالمؤمنين(عليه‏السلام)

3- الجامعة و اين كتابي است كه رسول خدا املاء فرمودند و اميرالمؤمنين بخط مباركش نوشتند و به طول هفتاد زراع مي‏باشند.

4- الجفر و اين نيز از امرآت رسول خدا بر حضرت امير(عليه‏السلام) است.

5- صحيفةالفوائض و اين نيز از املائات حضرت رسول بر امير(عليه‏السلام) است.

6- زكاةالغنم

7- ابواب‏الفقه - دو كتاب -.

8- عهده للاشتر - در مورد سياست و كارگذاري در حكومت اسلامي.

9- وصيته لمحمدبن حنفيه.

10- عجائب احكامه.(60)

و اين فهرستي از مؤلفات حضرت اميرالمؤمنين(عليه‏السلام) است كه متذكر شدم، شرح و توضيح هر يك از عناوين مذكور را صاحب اعيان‏الشيعه در ج 1 ص 90، 91، 92، 93، 94، 95، 96، 97 هر صفحه‏اي داراي چهل و چهار سطر است و هر صفحه‏اي داراي دو ستون مكتوب مي‏باشد.

بنظر مي‏رسد كه اينها تأليفات حضرت (عليه‏السلام) نيست، چون در مورد شعر و علوم قرآن در گذشته نزديكي بحثي داشتم كه از آن حضرت متذكر شديم.

تقدم شيعه در علم كلام

علامه شهيد مطهري در كتاب خدمات متقابل اسلام و ايران مي‏نويسد:

قطعاً و مسلماً اول كسي كه در مسائل عقلي اسلامي به تجزيه و تحليل پرداخت و مسائلي مانند قدم و حدوث و متناهي و غير متناهي و جبر و اختيار و بساطت و تركيب و امثال آنها را مطرح ساخت اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب(عليه‏السلام) است. و به همين همواره شيعه در علوم عقلي بر غير شيعه تقدم داشته است.(61)

علامه سيد محسن امين مي‏نويسد: اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب امام و مقتداي شيعه اول كسي است كه علم كلام را پايه‏گذاري نمود، و خطبات و احتجاجات آن حضرت خصوصاً در ايام سقيفه و شوراي و جمل و صفين و احتجاج آن حضرت بر معاويه و خوارج و ديگران همه كاشف از آن مي‏باشد.(62)

بعد از اميرالمؤمنين علي(عليه‏السلام) از جمله متكلمين اسلامي شيعه از صحابه رسول خدا(صلي الله عليه و اله) و شيعيان اميرالمؤمنين (عليه‏السلام) دوازده نفر را كه در سقيفه بر خليفه اولي اعتراض كردند شمردند.

علامه سيد حسن صدر مي‏نويسد: دوازده نفري در آن روز در امامت صحبت كردند عبارتند از: سلمان فارسي، ابوذر غفاري، مقداده بريده اسلمي، عمار ياسر، اُبي بن كعب، خزيمةبن ثابت، خالد بن سعيد، هيثم بن تيهان، سهل بن حنيف و برادرش عثمان بن حنيف و ابوايوب انصاري (رضوان‏الله تعالي عليهم)، علماء بر شيعه بودن اينها تصريح فرمودند.(63)

مصنف اول در علم كلام

صاحب اعيان‏الشيعه و تأسيس‏الشيعه اول مصنف در علم كلام را عيسي بن روضه مي‏دانند كه كتابي در امامت تصنيف كرده و نقاب از چهره علم كلام برداشته است.(64) و او را از علماء شيعه و تصنيفاتش رااز مصنفات شيعه دانسته‏اند.

تقدم شيعه در علم اخلاق

مؤسس علم اخلاق مثل بسيار از علوم گذشته مولا اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب(عليه‏السلام) است صاحب اعيان‏الشيعه در كتاب پرارزش خود و صاحب تأسيس‏الشيعه در كتاب خود هر دو مي‏نويسند: اول كسي كه در علم اخلاق تأليف نمود اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب (عليه‏السلام) است كه بر فرزند عزيزش امام حسن(عليه‏السلام) نوشت، در حاليكه از جنگ صفين بر مي‏گشتند، و در مورد اين وصيت نامه - الهي اخلاقي - گفته شد اگر از حكمت چيزي به خواهند با آب طلا به نويسند، هر آينه جا دارد اين وصيت نامه را به نويسند.(65)

وصيت نامه نوراني به تمام در كتاب نوراني نهج‏البلاغه آورده شده كه يكي از طولاني‏ترين حكمات نهج‏البلاغه است بعد از عهدنامه مالك اشتر، بعضي از علماي حاضر وصيّت نامه حضرت را بيش از سي - 30 - بخش تقسيم كرد و شرح داده‏اند. و نيز گفته شد كه بهترين وسيله براي دفاع از هجوم فرهنگي وصيت نامه مولا اميرالمؤمنين(عليه‏السلام) بر فرزند عزيزش امام حسن(ع) است.

ابتداي وصيت نامه چنين است: وَ مِنْ وصية له عليه‏السلام‏

لِلْحَسنِ بْنِ عَلي عَلَيْهَماالسَلام، كَتَبَها اِليَهِ «بِحاضِرينَ» عِنْدَ انْصِرافِهِ مِنْ صِفّين:

من الوالدالفان، المقرللزمان، المدبرالعمر، المستلم‏الدنيا، و...

و نيز صاحب اعيان‏الشيعه كتابت وصيت حضرت بر فرزندش محمدبن حنفيه و كتابت عهدنامه به مالك اشتر را ذكر كرد و آنها از مؤلفات حضرت در علم اخلاق مي‏داند.

اول مصنف در علم اخلاق بعد از اميرالمؤمنين و ائمه (عليهم‏السلام) از علماء شيعه:

علامه سيد حسن صدر و سيد محسن امين در كتابهاي خود مي‏نويسد: اول مؤلف از علماء شيعه اسماعيل بن مهران بن ابي نصر ابويعقوب سكوني در قرن دوم است، كه از اصحاب امام صادق(عليه‏السلام) روايت است كه امام رضا(عليه‏السلام) را نيز ملاقات كرد و عمر طولاني داشته است. روايت شد كه اسم كتابش كه در علم اخلاق تصنيف كرده - صفت مؤمن و فاجر - است و كتاب خطبهاي اميرالمؤمنين(عليه‏السلام).

 

مشاهير و بزرگان علم اخلاق

بزرگان علم اخلاق از شيعه بسيارند از جمله ايشان شيعيان صدر اول و پايه‏گذاران ايشان حضرت.

1- سلمان فارسي است كه امام صادق(عليه‏السلام) در تهذيب اخلاقي او مي‏فرمايد: سلمان فارسي افضل از لقمان حكيم است كه خداي سبحان او را در قرآن ذكر فرموده.

اگر هيچ كلامي نبود، جزء كلام نوراني حضرت رسول مكرم اسلام(صلي الله عليه و اله) كه مي‏فرمايد: سلمان از ما اهل بيت - عليهم‏السلام- است.

2- و نيز ابوذر غفاري كه در اين راه مصائب و بلايائي ديدند و نهايت شهيد شدند.

و كسان ديگري همچون عمار و ياسر و عمرو حمق خزاعي و... و حتي براي اباذر غفاري كتابي مانند خطبه روايت شده.(66)

اين بود در نهايت اختصار از علومي كه مؤسسين آن شيعه هستند، و اگر بنابر اختصار نبود مي‏بايست مشروحاً از نظر رجالي بررسي مي‏شد كه جايگاه، رجالي ايشان چيست؟ و نيز حسب و نسب، و محل تولد، و رحلت، و از تلميذ چه كساني بودند و چه شاگرداني را تحويل جامعه اسلامي و شيعه داده‏اند، و ديگر خدماتش چيست؟ و نيز مقداري در خود آن علوم بحث بشود كه مثلاً علم فقه و فائده آن چيست؟ و... اگر خداي منان توفيق عنايت كند در آينده در فرصت مناسب تكميل او را در نظر داريم.

و اين رساله شريف روزنه بسيار خوبي شد براي بنده در تدوين كتاب چند جلدي در موضوع مذكور انشاءالله تعالي.

 

فهرست منابع

1- مصباح‏المنير

2- معجم اطقايس‏اللغة

3- شيعه در اسلام

4- قرآن كريم

5- تفسير فخر رازي

6- تفسير قرطبي

7- الغدير

8- اعيان‏الشيعه

9- تأسيس‏الشيعه

10- رويدادها و تحليل - نشريه داخلي سپاه پاسداران شماره 87.

11- تعليقات و حواشي بر كتاب الفرق بين الفرق. به قلم دكتر محمد شكر ص 302.

12- خدمات متقابل اسلام و ايران.

كتب مطالعه شده در قسمت موضوع.

1- كشف‏الاسرار - امام خميني(ره).

2- عبدالله بن سباء - علامه عسكري.

3- مغز متفكر شيعه

4- شبهاي پيشاور

 

1) بطائفه‏اي از زيديه كه پيش از علي(عليه‏السلام) دو خليفه ديگر را اثبات مي‏نمايند و در فروع به فقه ابي‏حنيفه عمل‏مي‏كنند نيز شيعه گفته مي‏شود، بمناسبت اينكه در برابر خلفاء بني‏اميه و بني‏عباس خلافت را مختص علي و اولاد علي(عليه‏السلام) مي‏دانند ص.

2) بطريق ديگري از ابن‏صبّاغ مالكي - در فصول ص 122 - نيز آمده.

3) الغدير ج 3 ص 78. 2،3) الغدير ج 3 ص 57.

4) الغدير ج 3 ص 57.

5) الغدير ج 3 ص 57.

6) اعيان‏الشيعه ج 1 ص 18.

7) شيعه در اسلام ص 5 از پاورقي خود علامه(ره).

8) اعيان‏الشيعه ج 1 ص 18.

9) اعيان‏الشيعه، ج 1، ص 18.

10) 1، 3، 5) كتاب - شيعه در اسلام ص 32 - مؤلف علامه طباطبائي.

11) 2، 4) اعيان‏الشيعه ج 1 ص 20.

12) كتاب - شيعه در اسلام ص 32 - مؤلف علامه طباطبائي.

13) اعيان‏الشيعه ج 1 ص 20.

14) كتاب - شيعه در اسلام ص 32 - مؤلف علامه طباطبائي.

15) اعيان‏الشيعه ج 1 ص 20.

16) 2، 3، 4) شيعه در اسلام ص 35، 37.

17) شيعه در اسلام ص 35، 37.

18) شيعه در اسلام ص 35، 37.

19) شيعه در اسلام ص 38.

20) شيعه در اسلام ص 38.

21) شيعه دراسلام ص 38.

22) رويدادها و تحليل - نشريه داخلي سپاه شماره 87 ص 26 سال 20/10/1371.

23) اعيان الشيعه ج 1 ص 20.

24) شيعه دراسلام - علامه طباطبائي - ص 33.

25) اعيان الشيعه ج 1 ص 20.

26) اعيان‏الشيعه ج 1 ص 20.

27) اعيان الشيعه ج 1 ص 20.

28) تعليقات و حواشي بر كتاب الفرق بين الفرق - به قلم دكتر محمد جواد مشكور ص 2و3.

29) اعيان‏الشيعه ج 1 ص 20.

30) امروزه اهل سنت از لفظ عامه خوششان نمي‏آيد و اكراه دارند، ظاهراً به جهت آن است كه اين لقبي است از طرف شيعه به آنها.

31) اعيان‏الشيعه ج 1 ص 20.

32) اعيان‏الشيعه ج 1 ص 26.

33) شيعه در اسلام - علامه طباطبائي ص 40.

34) شيعه در اسلام - علامه طباطبائي - ص 40.

35) اعيان‏الشيعه ج 1 ص 23.

36) اعيان‏الشيعه ج 1 ص 24.

37) اعيان‏الشيعه ج 1 ص 25.

38) اعيان‏الشيعه ج 1 ص 87.

39) از ص 40 تا 42.

40) هراء ابي تناسيت است كه معاذ لباسهاي هرويه و پشمي مي‏فروخت.

41) تأسيس‏الشيعه ص 1 - 140.

42) استخراج از تأسيس‏الشيعه ص 148.

43) تأسيس‏الشيعه ص 94 و 95.

44) تأسيس‏الشيعه ص 94 و 95.

45) خدمات متقابل اسلام و ايران ص 407.

46) اعيان‏الشيعه ج 1 ص 166.

47) اعيان‏الشيعه ج 1 ص 181.

48) تأسيس‏الشيعه ص 178.

49) اعيان‏الشيعه ج 1 ص 139.

50) تأسيس‏الشيعه ص 280.

51) خدمات متقابل اسلام و ايران ص 417.

52) منظور اشعار اسلامي است

53) تأسيس‏الشيعه ص 184.

54) تأسيس‏الشيعه ص 184.

55) تلفيقي از اعيان‏الشيعه ج 1 ص 148 و تأسيس‏الشيعه ص 294.

56) اعيان‏الشيعه ج 1 ص 139.

57) ص 425.

58) خدمات متقابل اسلام و ايران ص 401.

59) تأسيس‏الشيعه 325.

60) اعيان‏الشيعه ج 1 ص 90 و...

61) ص 461.

62) اعيان‏الشيعه ج 1 ص 132.

63) تأسيس‏الشيعه ص 355.

64) اعيان‏الشيعه ج 1 ص 134 و تأسيس‏الشيعه ص 350.

65) اعيان‏الشيعه ج 1 ص 157 و تأسيس‏الشيعه ص 404.

66) تأسيس‏الشيعه ص 405.

 


| شناسه مطلب: 79857