متن کامل

بسمه تعالی‏   معانی حرمت‏ بناء قبور پیامبر و اولیاءاللَّه‏ نگارنده: محمد حسین آل ایوب‏ اداره کل پشتیبانی فرهنگی‏ معاونت بین الملل بعثه‏ بسم‏الله‏الرحمن‏الرحیم الحمدللَّه رب العالمین و الصلاة و ا

بسمه تعالي‏

 

معاني حرمت‏ بناء قبور پيامبر و اولياءاللَّه‏

نگارنده: محمد حسين آل ايوب‏

اداره كل پشتيباني فرهنگي‏

معاونت بين الملل بعثه‏

بسم‏الله‏الرحمن‏الرحيم

الحمدللَّه رب العالمين و الصلاة و السلام علي اشرف الانبياء والمرسلين محمدو آله الطاهرين‏

اين رساله‏اي است در رابطه با مباني وهابيّت درباره حرمت ساختن بناء بر قبور پيامبران و اولياء و حرمت عبادت و نماز گذاردن كنار قبور صلحاء و توسل به اولياء خدا و جواب رد علماء بر اين حرمت و چون موارد خلاف بسيار امت براي رعايت اختصار فقط اين موارد را بررسي قرار داديم.

اينك براي تبرك جستن از خاندان عصمت و طهارت و ولايت حديثي را كه مستدرك حاكم ج‏3 ص‏128 معجم الكبرني طبراني 5/220، كنزالعمال ج 12/103، تاريخ ابن عساكير ج‏2 ص‏95،؟؟؟الاولياء ج‏1 ص 86 مناقب خوارزمي ص 34 نقل كرده‏اند نقل مي‏كنيم:

از پيامبر اكرم(ص) نقل مي‏كنند كه حضرت فرمودند هر كه مي‏خواهد مانند من زندگي كند و مانند من از دنيا برود و در همان بهشت جاوداني كه پروردگار براي من مهيا ساخته ساكن شود بايد ولايت علي(ع) را پس از من برگزيند و دوستداران علي را دوست بدارد و پس از من به اهل يتيم بپيوندد و از آنها پيروي و تبعيت كند؟؟؟ كه آنان عترت من مي‏باشند از طينت من آفريده شده‏اند. فهم و دانش من به آنها داده شده است پس واي بركساني از امتم كه فضيلت آنانرا ناديده گرفتن و رحم مرا بجاي وصل قطع كنند خداوند آنان را هرگز از شفاعتم بهره‏مند نخواهد ساخت.

بنا ساختن بر قبور - دلايل مخالفين - به رواياتي استناد كردند كه مهمترين آنها روايتي است كه در مسند احمد (1/87) و مسند طياليسي و بعضي كتب ديگر آمده است و علماء مدينه در جو خوف و ارعاب در جواب سؤال شيخ‏نجدي درباره ساختن بنا روي قبور بر آن استناد مي‏كنند و مي‏نويسند:

«امَا النباء علي القبور مخعو ممنوع اجماعاً لصحة الاحاديث الواردة في منعلي و لهذا افتي‏ كثيراً من العلماء بوجوب؟؟؟ متندين بحديث علي رضي اللَّه عنه انهُ قال لابي الهياج الا ابتك علي ما بعثني عليه رسول اللَّه(ص) ان لاتدع تمثالاً الا طمسته و لاقبراً مشرفاً الاّ سَوَّيته»

يعني بنا برقبور به اتفاق علما ممنوع است زيرا احاديثي كه درباره اين منع داريم صحيح هستند به همين خاطر بسياري از علما فتوا به وجوب مفهوم كردن آن داده‏اند و به روايت حضرت علي(ع) استناد كرده‏اند كه حضرت به ابي الهياج فرمودند تو را به كاري مي‏فرستم كه پيامبر آن را به من محول كردند و آن اينكه هيچ تصويري را نمي‏بيني مگر اينكه آن را محو كني و قبري را مشاهده نمي‏كني مگر اينكه آن را مساوي و برابر نمايي.

قاضي القضات نجد سليمان ابن؟؟؟ رواج يافتن ساختن قبور را چنانكه در روزنامه ام القوي‏ در 1345 آمده است از قرن پنجم هجري مي‏داند و دو دليل بر حرمت آن مي‏آورد:

1- اتفاق علماي اسلام 2- روايت ابي الهياج از حضرت علي(ع) از اسعوديها در 8 شوال 1344 هجري قبور ائمه بقيع و ساير قبور را مفهوم كردند.

حال براي روشن شدن بحث در جهات متعدد بحث مي‏كنيم. اوّل اينكه نظر قرآن در اين باره چيست؟ دوّم آيا واقعاً مسلمين برتحريم تعمير و ساخت بنابر قبور اتفاق نظر دارند سوّم مقصود از حديث ابي الهياج و جابر و امّ‏سلمه و؟؟؟ كه مورد استناد قرار گرفته‏اند چيست؟

جوابهايي كه مي‏دهيم اين است كه ساختن اين قبور تعظيم شعائر است كه در قرآن زياد به آن سفارش شده است. «وَمن يعظِم شعائراللَّه فانها من تقوي‏ القلوب». وقتي اين مشاهده مشرفه باشند مردم هيچ وقت الگوهاي خود را فراموش نمي‏كنند و در اثر ديدن آثار آنها به ياد پندها و اندرزهاي آنها مي‏افتند تاريخ صالحان را بررسي مي‏كنند و از آنها درس مي‏گيرند و اينها همه در اثر شاعه و تعظيم شعائر بدون بودن يادگاري از آنها مشكل خواهد بود و چون شعائر به معني علامت و نشانه مي‏باشد.

منظور از شعائر وجود خدا نيست چون بعد از اثبات وجود خدا نوبت به تعظيم شعائر مي‏رسد.

همانطور كه در قرآن مي‏فرمايد: «انَّ الضعاء المروةَ شعائراللَّه» پس وقتي شعار و نشانه دين الهي باشد بزرگدشات آن مايه تقرب به درگاه الهي است.

انبياء و صلحا از بزرگترين نشانه‏هاي دين الهي هستند چون وسيله گسترش دين مي‏باشند پس چون دليل و نشانه دين خدا و شعائر الهي هستند بايد از آنان تعظيم شود و آثار و قبور آنها را حفظ كرد و در اذهان زنده نگاه داشت. لذا ما مي‏بينيم حتي‏ در خارج از مكتب اسلام قبور بزرگان و افتخار آفرينان خود را در مقابل خرابي و ويراني را حفظ مي‏كنند و محل دفن آنها را يك محل تميز و سياحتي قرار مي‏دهند، تا افراد با مشاهده آنها طور تفكر، هنرمندي، ابتكار و اختراع او را در اذهان زنده كنند تا هميشه نام و ياد او زنده بماند و از؟؟؟؟ و فرسودگي محفوظ بماند چون آن شخص مايه افتخار آن قوم و ملت است. ما مي‏بينيم حيواني را كه حجاج به عنوان سوق هدي براي ذبح با خود مي‏آوردند چون وابسته به خدا است بايد آنرا احترام كرد بر آن سوار نشد و به موقع آب و علف آن را بدهند كه خدا مي‏فرمايند «و من يعظم شعائراللَّه فانها من تقوي‏ القلوب». پس چطور ممكن است كه بتوان به اولياء خدا بي‏احترامي كرد در حاليكه حيواني كه متعلق به خداست واجب الاحترام است؟

چطور ديوارهاي كعبه و مسجدالحرام چون از آن خدا و خانه خداست احترام دارند و بايد هميشه آنها را تميز نگاه داشت با اينكه مشتي سنگ و خاك بيشتر نيستند ولي قبور اولياء خدا كه مروّج و گسترش دهنده دين خدا هستند و اجساد پاك آنها را در برگرفته است ارزش ندارند و بايد آنها را خواب كرد و بصورت دلخراشي آنها را به خرابه‏يي تبديل نمود. در حاليكه خدا به پيامبر مي‏فرمايند «قل لااسئلكم عليه اجرأ الا المودةَ في القربي‏» بگو من بر رسالت خود مزد و اجري جز ا براز علاقه و دوستي به خويشاوندانم از شما چيز ديگري نمي‏خواهم (شوري‏ 23).

باز مي‏بينيم درباره مدفن اصحاب كهف يك عده گفتند «ابنوا عليهم بنيانا». يعني روي قبر آنان بنايي سازيد و قرآن اين معنا را تقرير كرده است پس معلوم مي‏شود بنا ساختن روي قبور حرام نبوده و نيست و اگر نه قرآن بنحوي با آن مخالفت مي‏كرد و آن را نفي مي‏نمود.

در آيه «في بيوت اذن‏اللَّه ان ترفع و يذكر فيها اسمه يسبح له فيها بالغرو و الاصال رجال لاتلهيهم تجارةُ و لابيع أن ذكراللَّه». (نور آيه 36) خانه‏هايي است كه خدا اذن داده كه رفعت يابند و نام خدا در آنجا برده شود مرداني كه بازرگاني و دادو ستد آنها را از ياد خدا باز نمي‏دارد و صبح و شام او را در آن بيوت تسبيح مي‏گويند. اين رفعت چه به معني رفعت ظاهري ديوار و قبله و بارگاه باشد چه رفعت معنوي درجات اين افراد باشند. سيوطي در الدُر المنشور جلد 5 ص 50 در تفسير آيه مي‏گويد انس‏ابن مالك مي‏گويد وقتي پيامبر(ص) اين آيه را خواندند مردي برخاست و گفت مقصود كدام خانه‏هاست؟ حضرت فرمودند خانه پيامبران. ابوبكر برخاست و سؤال كرد آيا اين خانه (اشاره به خانه حضرت علي و فاطمه(س از آن خانه‏هاست؟ حضرت فرمودند نعم من افاضلها بلي از مهمترين و با فضيلت‏ترين آنهاست اين يك بحث كلي بود در رابطه با روايت ابي الهياج درباره ساختن بنا روي قبور.

امّا سند روايت ابي‏الهياج كه نه مي‏خواهيم در اين زمينه بحث مفصلي داشته باشيم اولاً سنداً ضعيف است ثانياً به اتفاق همه علما كه روايت را تفسير كرده‏اند سوتيه را به معني مساوي كردن روي قبر گرفته‏اند در عرب رسم بود روي قبر را به صورت كوهان شتر يا؟؟؟ ماهي به صورت منحني مي‏ساختند در صورت صحت سند حديث حضرت فرموده‏اند روي قبر را از اين حالت به صورت صاف و يكدست قرار بده. باز بر فرض صحت كلام علماي وهابي كه مي‏گويند منظور تخريب قبور بوده است كه خلاف صريح روايت است چون روايت مي‏گويد و لاقبراً الا سوتيه؟؟؟ ندارد كه بناهاي روي قبور را هم خراب كن چون در خود زمان حضرت علي(ع) كه فتوحات اسلامي در ايران و عراق و سوريه و فلسطين و مصر و يمن صورت گرفت قبر و بارگاه‏هاي زيادي در اين ممالك بود حضرت هيچ وقت اين اماكن را خراب نكردند و دستور به خرابي آنها هم ندادند. شايد منظور دستور حضرت به ابي‏الهياج اين بود كه قبور مشركين را خراب كند آن هم مشركيني كه احتمالاً قبور اولياي خود را مي‏پرستيدند و آنها را قبله خود قرار مي‏دادند حضرت اين حكم را درباره قبور آنها دادند نه درباره ساختمان قبور آنها و معلوم نيست وهابيها به چه استنادي از اين روايت تعدي كردند و ساختمانهاي روي قبور را خراب نمودند.

فتواي علما: اينكه شيخ نجدي ادعاي اجماع بر انهدام ساختمان روي قبور مي‏كند اين امر درستي نيست چون تقريباً مخالف رأي تمام علما غير از وهابيت است و همه بناء برقبور را مكره مي‏دانند نه حرام و امر به هرم آن نكرده‏اند اينك فتواي مذاهب اربعه «ويكره ان ينبي علي القبر بيت او قبة او مورسة او مسجد» كراهت دارد روي قبر، خانه، قبه، مدرسه يا مسجدي ساخته شود. (كتاب الفقه علي المذاهب الاربعه) پس چگونه قاضي نجد اصرار برتحريم بنا روي قبور و هرم آنها را داد. باز از شيخ نجد سؤال مي‏كنيم با اين همه اختلاف نظر بين علما چگونه برحرمت ساختن بنا بر قبور ادعاي اجماع مي‏كند.

حديث جابر: حديث ديگري كه وهابيها براي تخريب قبور به آن استناد مي‏كنند حديث جابر است كه به هفت صورت و چندين متن آن را ذكر كرده‏اند و در همه آنها جريح و ابي الزبير از جمله راويان حديث هستند. حديث اين است «حدثنا ابوبكربن ابي‏يثبه، حدثنا حفص‏بن غياث عن ابي‏جريح، عن ابي‏الزبير، عن جابر قال نهي رسول‏اللَّه(ص) ان يجصص القبرو ان يتعد عليه و ان ينبي عليه.» پيامبر از گچ‏كاري قبور و نشستن و ساختمان سازي روي آن نهي فرمودند (صحيح مسلم كتاب الجنائز ج‏3 ص‏62)

اولاً سند حديث: همانطور كه گفتيم در همه احاديثي كه از جابر نقل كرده‏اند ابن جريح و ابي الزبير وجود دارند - بر فرض صحت بقيه افراد سند - بسياري از علما براين دو نفر ضعف و جرح وارد كردند كه به يك مورد آن اشاره مي‏كنيم. مالك مي‏گويد ابن جريح در جمع حديث مثل كسي است كه در تاريكي شب هيزم جمع كند كه احتمال دارد عقرب و مار دست او را نيش بزند.

امّا درباره ابي الزبير دانشمند رجالي سني مذهب ابن حجر او را تضعيف كرده است.

ثانياً دلالت حديث: حديث دال برتحريم نيست بلكه دال بر كراهت است همانطور كه در بسياري از موارد منظور از نهي، نهي كراهتي است نه تحريمي چون مي‏بينيم در تمامي بلاد اسلامي غير از بلاد وهابيها اين امر رايجي است كه قبور را بنا كنند و بر آنها ساختمانهايي بسازند مثلاً ترمذي در صحيح خود عنوان حديث را «كراهية بخصيص القبور و...» قرار داده است.

سندي شارح صحيح ابن ماجه مي‏گويد اين نهي كراهتي است زيرا احدي از مسلمانان به اين نهي عمل نكرده است. علاوه بر اينها تمام مذاهب هم بر نهي كراهتي رأي داده‏اند. شارح صحيح مسلم در شرح حديث مي‏گويد: «ما البناء فان كان في ملك؟؟؟ فمكروهٌ و ان كان في مقبرة مَسَبَّلَةْ؟؟؟ نص عليه الشافعي و الاصحاب (صحيح مسلم ج‏3 ص‏0262»

امّا حديث دوّم و سوّم كه احمدبن حنبل آنها را نقل مي‏كند وجود عبداللَّه «ابن لهيعه» در حديث است كه ذهبي درباره او مي‏نويسد ابن معين گفته است او ضعيف است و نمي‏توان بروايت او استدلال كرد.

گذشته از سند حديث اشكالاتي كه در احاديث قبل بود اينجا نيز جاري مي‏شوند از جمله اينكه نهي دلالت بر كراهت دارد نه حرمت و در حالت خاص كراهت نيز از بين مي‏رود.

مطلب ديگر اينكه طبق روايتي كه ابوبكر بعد از فوت پيامبر(ص) از آن حضرت نقل كرد حضرت فرمودند هر پيامبري در هر نقطه‏يي كه فوق مي‏كند بايد در همان جا به خاك سپرده شود لذا حضرت را در همان مجره خودشان دفن كردند. اگر حضرت از دفن زير سقف نهي كرده‏اند پس چگونه خود حضرت را زير سقف دفن كردند. اينجا مطلب از دو جهت مورد بررسي قرار مي‏گيرد يكي اينكه آيا بنا روي قبر ايجاد اَحرام است؟ دوّم اينكه آيا بناء روي قبور ايجاد أو بناءً حرام است؟

اگر بگويند ايجاد احرام است مي‏گوييم پس چرا بعد از اينكه افرادي مخالف اين اصل عمل كردند و بنايي بر قبور ائمه ساختند چرا سعوديها اين بناها را خراب كردند؟ در حاليكه فقط ايجاد آن حرام است و اگر ساخته شد بناء آن اشكالي ندارد.

اگر بگويند بنا ايجاد او بناء حرام است پس چرا جسد پيامبر را زير سقف دفن كردند؟ و چرا سعوديها اين بناها را خراب نمي‏كنند در حاليكه نخستين كسي كه حرمت تعمير و ساخت بنا بر قبور پيامبران و صالحان و لزوم هرم قبور را مطرح كرد ابن تيميه و شاگردش ابن القيم بود كه افكار اين دو از مباني فقه وهابيت است. ابن القيم در كتاب زادالمعاد في هدي خير العباد ص‏661 مي‏گويد «يجيب هرم المشاهد التي نبيت علي القبور و لايجوزُ ابقائها بعد القدرةِ علي هرمها و ابطالها يوماً و احداً»

شارح مي‏گويد بناء بر قبر در ملك خود صاحب قبر مكروه است و در ملك و قضي حرام است. او هم حديث را تحت عنوان «كراهية بتخصيص القبر و البناءِ عليه» نقل مي‏كند.

علاوه بر اينها يك عمل مكروه گاهي بخاطر بعضي امور رجحان پيدا مي‏كند و كراهت آن از بين مي‏رود مثل اينكه تعمير قبور مايه حفظ اصالت اسلامي و اظهار مودت به صاحب قبر باشد كه خداوند محبت آنها را فرض كرده‏اند و باعث حفظ شعائر ديني مي‏شوند پس اينجا اين عمل نه اينكه كراهت ندارد بلكه مستحب هم هست.

ثالثاً حديث مضطرب است چون يك حديث است و بصورتهاي مختلف نقل شده است و اين نشان مي‏دهد حديث نقل به معني شده است و متن حديث به كلمات در دست نيست.

احاديث ديگر:

سه حديث ديگر هم وجود دارد كه وهابيها به آنها نيز استناد كرده‏اند و هر سه از نظر مضمون يكي هستند و فقط طرق نقل حديث فوق مي‏كند.

ابن ماجه در صحيح خود نقل مي‏كند «حدثنا محمدبن يحيي، حدثنا محمدبن عبداللَّه الرقاشي، حدثنا وهب، حدثنا عبدالرحمن بن يزيدبن جابر عن القاسم‏بن مخيمره عن ابي سعير: ان النبي نهي ان ينبي علي القبر». و دو حديث ديگر را احمدبن حنبل به همين مضمون نقل مي‏كند.

بررسي احاديث: - سند حديث - در سند حديث ابن ماجه شخصي بنام وهب وجود دارد كه مؤلف كتاب ميزان الاعتدال از هفده وهب نام مي‏برد و معلوم نيست كه اين وهبي كه در روايت آمده كداميك از آنهاست چون بسياري از آنها از وضاعان حديث و كذابان روزگار بوده‏اند.

اين روايت مطلق است و توضيحي درباره ابقاء و ايجاد ندارد پس مي‏فهميم كه تخريب قبور ائمه اطهار فقط بخاطر بغض اين قوم با آل رسول اللَّه(ص) است.

از طرفي اين عمل وهابيها مخالف سيره علماي سلف بوده است و طي حدود 1300 سال در هيچ يك از بلاد اسلامي چنين عملي صورت نگرفته است مانند كشورهاي مصر، عراق، سوريه و فلسطين و حتي در بلاد شرك چنين عملي را مرتكب نشده‏اند.

آيا سرزمين بقيع وقفي بوده است؟ دليل ديگر وهابيها بر تخريب قبور؟؟؟ اين است كه زمين بقيع وقفي است و بايد از اين زمين بنحو احسن استفاده كرد تا منويات واقف حاصل شود در حاليكه وقتي بنايي بر قبور ساخته شود پي‏هاي ساختمان كه ديوارها روي آن قرار دارند مانع از رسيدن به منويات واقف مي‏شوند چون در چنين جايي ديگر نمي‏شود كسي را دفن كرد پس بايد بناها را برداشت تا از تمام زمين بقيع طبق وقف واقف استفاده كرد.

ما مي‏بينيم بعد از آنكه منويات وهابيها از احاديث مختلف بدست نيامد و بودن بنابر قبور بقاءً و حدوثاً خالي از اشكال شد دست به مكر و حيله وقف زدند كه باز هم براي آنها دردي را دوا نكرد بلكه هر چه بيشتر رسواي خلق و خدا شدند لذا با توسل به زور و تيشه دست به چنين اقدام جنايتكارانه‏يي زدند.

امّا بررسي موضوع وقف: اولاً در هيچ حديث و كتاب تاريخي از سرزمين بقيع بعنوان يك زمين وقفي نام برده نشده است بلكه بقيع زمين مواتي بوده است كه همچون ساير شهرها و روستاها كه محلي را براي دفن اموات معين مي‏كنند اهالي مدينه مردگان خود را آنجا دفن مي‏كردند. بويژه در آن زمان كه زمين ارزش امروزي را نداشت و زمينهاي باير و موات زياد بوده است.

سمهودي در كتاب وفاء الوفاء في اخبار دار المصطفي مي‏نويسد نخستين كسي كه در بقيع دفن شد عثمان‏بن مظعون سحابي پيامبر(ص) بود سپس ابراهيم فرزند پيامبر(ص) در آنجا دفن شد از آن وقت زمين بقيع بعنوان قبرستان مدينه شناخته شد.

از طرف ديگر سمهودي مي‏نويسد كه عباس‏بن عبدالمطلب نزد قبر فاطمه بنت اسد در مقابر بني هاشم كه در خانه عقيل بود بخاك سپرده شوند پس مي‏فهميم كه ائمه در ملك شخصي بني هاشم يعني عقيل دفن گرديدند. و باز از سعيدبن جبير نقل مي‏كند كه او قبر ابراهيم فرزند پيامبر(ص) را در خانه‏يي كه ملك محمدبن زيدبن علي رود ديده است.

پس مي‏بينيم كه ائمه در منزل شخصي دفن شده‏اند. بر فرض اينكه زمين بقيع وقف بوده است شايد واقف اجازه داده است كه بر روي قبور خاندان پيامبر بناهايي ساخته شود با توّجه به اينكه شما دليلي برخلاف اين كار نداريد و از طرفي بايد كار مؤمن را حمل بر صحت كرد بايد بگوييم اين ساختمان سازي درست بوده است. پس بايد گفت هدف وهابيها فقط محو آثار اهل بيت عصمت و طهارت بوده است و هدف ديگري جز محو آثار اسلامي و ديني ندارند. والسلام.

برگزاري نماز و دعا و نيايش در كنار قبور اولياء الهي:

از جمله مسائلي كه وهابيها مورد بحث قرار داده‏اند مسئله نماز گزاردن و خواندن دعا و توسل تو قبور اولياء الهي است پايه گزار اين مكتب در رساله زيارة القبور ص‏160 مي‏نويسد: «لم يذكر احرٌ من ائمة السلف ان الصلاة عند القبور و في مشاهدها مستحبه و لا ان الصلاة و الرعاء هناك افضل بل اتفقوا كلهم علي ان الصلاة في المساجد و البيوت افضل منها عند قبور الاولياء و الصالحين.» هيچ كسي از پيشوايان گذشته نگفته است كه نماز نزد قبور و مشاهد اولياء مستحب است و نه نماز و دعا آنجا افضل از جاهاي ديگر است بلكه همگي اتفاق دارند كه نماز در مسجد و خانه افضل از برگزاري آن نزد قبور اولياء و صالحان مي‏باشد.

باز در مقابل فشار وهابيها علماي مدينه مي‏گويند «اولي‏ منع توجه به سوي قبر پيامبر(ص) در موقع دعا كردن است همانطور كه معروف از كتب معتبر مذاهب همين است چون بهترين جهات طرف قبله است».

وهابيها در مقابل نص صريح قرآن از خود اجتهاد مي‏كنند و احكام الهي را بدون هيچ گونه دليلي حتي عنوان ثانويه؟؟؟ عوض مي‏كنند. در روايت منع آمده است و حال آنكه هم اكنون سعوديها اين عمل را شرك مي‏دارند تو آن مي‏گويد: «و لاتقولوا بما تصف النتكم الذب هذا حلالٌ و هذا حرام لتفتروا علي اللَّه الكذب ان الذين يفترون علي اللَّه الكذب لاينحلون» (نحل آيه‏116). ما مي‏گوييم هرگاه كسي كه نزد قبري نماز مي‏خواند براي صاحب قبر نماز بخواند و او يا قبر او را بغير؟؟؟ اين شرك است در حاليكه نه فقط شيعيان بلكه هر مسلماني وقتي در جاي مقدسي مثل حرم پيامبران يا محل دفن اولياي الهي نماز مي‏خواند هدف او سجده براي آن پيامبر يا هر؟؟؟ او يا قبله قرار دادن قبر او نيست. بلكه هدف از نماز گزاردن در چنين مكانهاي مقدسي تبرك به مكاني است كه يكي از اولياء خدا در آنجا مدفون است و بخاطر آن ولي آن مكان مقدس است در نتيجه آن عمل ثواب بيشتري خواهد داشت. حال بايد ديد آيا وجود اين اولياء در چنين مكانهايي به آن مكان شرافت مي‏دهد يا نه؟

1- درباره مدفن اصحاب كهف گروه موحد گفتند لنتخدَنَّ عليهم مسجدا (كهف 21) ما مدفن آنها را مسجد قرار مي‏دهيم. و خدا بدون انتقادي نظر آنها را در قرآن ذكر مي‏كند و روشن است كه مقصود از مسجد جايي است كه مراسم مذهبي از قبيل نماز و نيايش را آنجا انجام مي‏دهند.

زمخشري در كتاب كشّاف و نيشابوري در تفسير خود درباره اين آيه مي‏نويسد «يصلي فيه المُسلمون و يتبوكون بمكانهم». ما مي‏بينيم قبل از دفن شدن اصحاب كهف در اين مكان احدي نظري براين منطقه نداشت ولي همين كه اولياء صالح خدا آنجا مدفون شدند در نظر گرفتند آنجا را محل عبادت خود قرار دهند.

2- خدا به زائران دستور مي‏دهد كه نماز خود را در مقام ابراهيم يعني جايي كه ابراهيم آنجا ايستاده بود برگزار كنند «واتخذوا من مقام ابراهيم مصلي». يعني مقام ابراهيم را براي خود محل نماز قرار دهيد. چرا خدا دستور داد در اين مكان نماز برگزار شود؟

جز بخاطر اين بود كه حضرت ابراهيم(ع) آنجا دعوت به يگانگي خدا كرد و در آنجا خدا را عبادت نمود لذا به آن نقطه شرافتي خاص داد و گرنه جاهاي زيادي در مسجدالحرام وجود دارد و خدا فقط به اين نقطه با ذكر شخص اشاره كرده است. هرگاه وقوف ابراهيم در نقطه پي به آن نقطه شرافتي مي‏دهد كه خدا دستور بدهد آنجا نماز برگزار شود آيا روانيست كه محل دفن پيامبران و اولياء و صلحاء محل عبادت بندگان خدا باشد.

نقض كلام وهابيها: سمهودي در وفاءالوفاء ج‏2 ص‏1376 مي‏نويسد دوانيقي با امام مالك در مسجد رسول خدا(ص) در حال مذاكره بودند دوانيقي پرسيد موقع دعا كردن بطرف قبله بايستم و دعا كنم يا رو به مدفن رسول اللَّه قرار بگيرم و دعا كنم؟ مالك گفت چرا از پيامبر روي برگرداني در حاليكه او وسيله تو و پدرت آدم است. رو به قبر پيامبر كن و او را شفيع خود قرار ده و از او بخواه تا تو را شفاعت كند. معلوم مي‏شود توجه رو به قبر دسته كمي از توجه به قبله ندارد.

3- در كتاب الخائص الكبرني از عبدالرحمان سيوطي آمده است كه وقتي پيامبر(ص) به معراج تشريف بردند حضرت در طيبه و طور سينا و بيت لحم نماز گزاردند بعد جبرئيل به حضرت عرض كرد يا رسول اللَّه آنجا كه نماز خواندي زادگاه حضرت عيسي(ع) بود اين نشان مي‏دهد كه آن محل بخاطر ولادت حضرت عيسي(ع) شرافت خاصي پيدا كرده است.

4- وهابيها براي عدم مشروعيت نماز كنار قبور اولياء به حديثي كه سنن نسائي از عايشه نقل مي‏كند تمسك مي‏كنند كه حضرت فرموده‏اند: «لعن اللَّه اليهود و النصاري‏ اتخذوا قبوراً انبيائهم مساجد». خدا يهود و نصاري را لعنت كرد چون قبور پيامبران خود را مسجد قرار دادند. اين حديث براي غير مسلمين است چون يهود و نصاري بر قبور اولياء خود سجده مي‏كردند و آنها را عبادت مي‏نمودند يا اينكه آن قبور را قبله خود قرار مي‏دادند. اگر اين حديث براي مسلمانان نيز بود چطور عايشه حدود پنجاه سال در حجره‏يي كه پيامير در آن مدفون بودند زندگي كرد و در آن حجره نماز مي‏خواند.

5- سنن بيهقي در جلد4 ص‏78 و مستدرك حاكم ج‏1 ص‏377 مي‏نويسد «كانت فاطمة رضي اللَّه عنها تزور قبر عمها حمزه كل جمعه فتصلي و تبكي عنده» فاطمه‏يي كه طبق احاديث صحيح خشنودي او خشنودي خدا و رسول خداست و خشم او خشم خدا و رسول خداست: اولاً در عين حالي كه زن است به زيارت اهل قبور مي‏رود. ثانياً در كنار قبر و در قبرستان نماز مي‏خواند ثالثاً در كنار قبر گريه مي‏كند كه وهابيها با هر سه اين موضوعات برخورد با؟؟؟ حرام مي‏كنند از اين‏ها گذشته سيره مسلمين اين بوده است كه در كنار قبور صالحان و اولياء الهي نماز مي‏گزاردند. گذشته از تمام اينها مگر چه اشكالي دارد كه قبرستانها را همچون ساير جاها فرض كرد تا در آنجا هم نماز خواند با توجه به آيه «جُعلت؟؟؟الارضَ مسجداً و طهورا».

توسل به اولياء الهي: موضوع توسلّ به اولياء و صلحاء در جوامع اسلامي رواج داشت و هيچ كسي با آن مقابله نكرد تا در قرن هشتم اين موضوع مورد انتقاد شديد و تحريم ابن تيميه قرار گرفتن و پس از دو قرن محمد بن عبدالوهاب دوباره حرمت اين موضوع را دامن زد و اين مطلب را نامشروع و بدعت دانست و آن را عبادت اولياء خدا اعلام كرد و مي‏گويند توسلّ بغير خدا در حد شرك است.

بن باز مفتي عربستان سعودي در فتواي خود درباره نواقص اسلام در كتاب «عقيدة الموحدين» مي‏گويد: «من النواقص التي تحل دمه و ماله و يكون بها خارجاً من الاسلام و من اخطرها و اكثرها و قوعاً عشرةَ نواقضي. 1- الشرك في عبادةاللَّه 2- من جعل بنيه و بين‏اللَّه و سائط يدعوهم و يسالهم الشفاعة و يتوكل عليهم فقد كفر اجماعاً».

دلايل ديگر وهابيها بر حرمت توسلّ آيات قرآن است كه مي‏فرمايد: «ان‏اللَّه لايغفر ان يشرك به و يغفر مادون ذلك لمن يشاء». و همچنين «من يشرك باللَّه فقط حرم‏اللَّه عليه الجنه و مأواهُ النار و ما للظالمين من انصار».

مطلب مهم اين است كه وهابيت بين واسطه قرار دادن و عبادت طرف مقابل خلط كرده‏اند همانطور كه در مسايل روزمره ما براي انجام بعضي كارها وسائطي را قرار مي‏دهيم و به افرادي كه بيشتر با آن مسائل آشنا هستند و اطلاعاتي در آن باره دارند به آنها مراجعه مي‏كنيم و از آنها مي‏خواهيم كه ما را در انجام آن كار كمك و ياري كنند. مثلاً شخصي براي رسيدن به مدارج عليه مثلاً دكتر شدن احتياج به معلّم و مدّرس دارد كه اين معلّم وسيله است براي رسيدن به آن هدف چون معلّم آن مراحل را گذرانده است و آن علوم را مي‏داند و هدف اصلي رسيدن به آن مقام است. معلّم فقط وسيله است. چون اولياء آن مراحل را گذرانده‏اند و به مقام قرب الهي رسيده‏اند ما به آنها متوسلّ مي‏شويم تا شفيع و واسطه ما در درگاه الهي قرار گيرند. گذشته از اين ما به ادله عقلي و نقلي متمسك مي‏شويم.

حديثي است از عثمابن حنيف كه حتي پيشوايان وهابي مثل ابن تيميه مي‏گويند سند آن صحيح است و رفاعي نويسنده معاصر وهابي كه سعي در بي‏اعتبار كردن احاديث توسلّ را دارد در كتاب التوسلّ الي حقيقة التوسلّ ص‏158 درباره اين حديث مي‏گويد شكي نيست كه اين حديث صحيح و مشهور است. باز رفاعي مي‏گويد نسائي و بيهقي و طبراين و ترمذي و حاكم در مستدرك؟؟؟ اين حديث را نقل كرده‏اند. بسياري ديگر از علماء اهل سنت نيز بطور صحيح اين حديث را نقل مي‏كند. حديث چنين است: عثمابن عنيف مي‏گويد مرد نابينايي به حضور پيامبر اكرم(ص) رسيد و گفت از خدا بخواه مرا شفا دهد حضرت فرمود اگر مي‏خواهي دعا كنم و اگر بخواهي صبر كن صبر براي تو بهتر است. مرد گفت دعا بفرماييد حضرت فرمودند وضوي نيكو بگير و دو ركعت نماز بخوان و اين دعا را بخوان «اللهم اني اسئلك و اتوجه اليك بنبيك محمد بنبي الرحمه يا محمد اني اتوجه بك الي ربي في حاجتي لتفضي اللهم شفعه في». خدايا از تو مي‏خواهم و به تو روي مي‏آورم بحق پيامبرت محمد(ص) كه پيامبر رحمت است اي محمد من درباره حاجتم بوسيله تو به خدايم متوجه مي‏شوم تا حاجتم را برآورده فرمايي پروردگارا شفاعت او را درباره من بپذير». ابن حنيف مي‏گويد بخدا سوگند در حاليكه هنوز متفوق نشده بوديم و سخن مي‏گفتيم كه ديديم آن مرد بر ما داخل شد مثل اينكه اصلاً كور نبوده است. مي‏بينيم در اين حديث پيامبر او را تعليم مي‏دهند كه پيامبر رحمت را وسيله خود قرار دهد و به او توسلّ جويد و از خدا بخواهد كه خداوند حاجت او را برآورده سازد. «اللهم اني اسئلك و اتوجه اليك».

در تفسير آيه «فتلقي آدم من ربه كلمات فتاب عليه انه هو التواب الرحيم» (بقره آيه 37) طبراني در المعجم الضعير و حاكم نيشابوري در مستدرك صحاح و ابونعيم اصفهاني و بيهقي در دلائل النبوه و سيوطي و ديگران با سندي از عمربن خطاب نقل كرده‏اند كه پيامبر گرامي فرمودند وقتي آدم مرتكب گناه شد سر به آسمان بلند كرد و گفت خدايا تو را به حقّ محمد مي‏خوانم كه مرا ببخشي. خداوند وحي كردند محمد كيست؟ گفت وقتي مرا آفريدي به عرش نگاه كردم ديدم نوشته‏يي در آن است كه بر آن نوشته بود معبودي جز خدا نيست و محمد پيامبر خداست وحي رسيد محمد آخرين پيامبران است و از ذريه توست و اگر او نبود تو را خلق نمي‏كردم.

- شاهد ديگر - امام مالك در حرم پيامبر به منصور دوانيقي مي‏گويد: هو (حضرت محمد(ص و سيلتك دوسيلةٌ ابيك آدم پيامبر وسيله تو و وسيله پدرت آدم است اين موضوع را بسياري از علماي عامه از جمله امام سبكي و سيد سمهودي در خلاصة الوفاء و ابن حجر در الجوهر المنظم و علامه قمطلاني در المواهب و ديگران نقل كرده‏اند.

ابن اثير در اسدالغابه مي‏نويسد «والستسقي عمربن خطاب بالعباس عام الرمادة لما اشتد القحط فسقاهم‏اللَّه تعالي‏ به و اخصبت الارض فقال عمر هذا واللَّه الوسيلة الي‏اللَّه و المكان منه» در سال رماده قحطي به اوج خود رسيد عمر بوسيله عباس طلب باران نمود خداوند به وسيله او آنان را سيراب كرد و زمينها سرسبز شد عمر رو به مردم كرد و گفت بخدا قسم عباس وسيله ماست نزد خدا و مقام و منزلتي نزد خدا دارد. اين خود بزرگترين دليل بر جواز توسلّ جستن به اولياء خداست. قسمتي از اين حديث را صحيح بخاري نيز نقل كرده است.

ابن اثير در اسد الغابه مي‏نويسد «و استسقي عمربن خطاب بالعباس عام الرمادة لما اشتر القحط فسقاهم‏اللَّه تعالي‏ به و اخصبت الارض فقال عمر هذا واللَّه الوسيلة الي اللَّه و المكان منه» در سال رماده قحطي به اوج خود رسيد عمر بوسيله عباس طلب باران نمود خداوند بوسيله او آنان را سيراب كرد و زمينها سرسبز شد عمر رو به مردم كرد و گفت بخدا قسم عباس وسيله ماست نزد خدا و مقام و منزلتي نزد خدا دارد. اين خود بزرگترين دليل بر جواز توسلّ جستن به اولياء خداست. قسمتي از اين حديث را صحيح بخاري نيز نقل كرده است.

سيوطي در كتاب الواهب اللرينه بالمنح المحمديه في سيرة النبوية مي‏نويسد «اتخذه وسيلة الي اللَّه تعالي‏ ففيه التصريح بالتوسلّ و بهذا يبطُلُ قول من منع التوسلّ مطلقا بالاحياء و الاموات و قول من منع ذلك بغير النبي». سيوطي مي‏گويد اين كار كه عمر پيامبر را وسيله قرار داده است انديشه كساني را كه توسلّ را مطلقا و يا بغير پيامبر تحريم كرده‏اند باطل مي‏گرداند.

با اين همه ادله و مخالفتهاي تمامي علماي شيعه و بسياري از علماي اهل سنت با وهابيها درباره توسلّ معلوم نيست علماي وهابيت چگونه به خود جرأت مي‏دهند بر تحريم توسلّ ادعاي اجماع كنند و اين نظرات خلاف را خرق اجماع ندانند؟ چطور بن باز فتوا مي‏دهد كه توسلّ بغير خدا در حد شرك است و اين عمل بدعت و حرام است و كسي كه متوسلّ شود تحمل دمه و ماله و يكون بها خار جأعن الاسلام.

سمهودي در وفاءالوفاء؟؟؟ نقل مي‏كند وقتي منصور دوانيقي نحوه زيارت پيامبر را از مفتي معروف مدينه يعني امام مالك مي‏پرسد براي دعا كردن رو به قبله باشم و دعا كنم يا رو به قبر پيامبر مالك جواب مي‏دهد چرا روي خود را از قبر حضرت برگرداني درحاليكه او وسيله تو و پدرت آدم(ع) است. تا روز قيامت رو به قبر بايست و از او طلب شفاعت كن خدا شفاعت او را مي‏پذيرد. خداوند مي‏فرمايند ولو انهم ان ظلموا انفسهم جاؤك فاستغفواللَّه اگر آنان به تسلي خويش ستم كنند و نزد تو آمدند از خدا و پيامبر طلب بخشش نمودند مي‏بينند كه خدا بخشنده و مهربان است.

در سوره مائده آيه 34 مي‏فرمايد: «ياايها الذين آمنوا اتقواللَّه و ابتغواليه الوسيله و جاهدوا في سبيله لعلكم تفحلون» اين وسيله چيست؟ آيا همان پيامبران و اوليا و صلحاي الهي نيستند؟ مگر امام مالك به منصور دوانيقي نگفت كه پيامبر وسيله تو و پدرت آدم نزد خداست؟

مگر عمر عموي پيامبر عباس را براي طلب باران نزد خدا وسيله قرار نداد؟ آيا اين همه احاديث و جريانات تاريخي دلالت بر جواز توسلّ ندارند؟ آيا واسطه قرار دادن مقربين به درگاه الهي شرك است؟

 

بعضي از جوابهاي كليدي درباره بنا قبور

1- روايت مي‏فرمايد و لاقبراً الا سوتيه و نفرمود و لابناءَ علي قبر الاهرمته.

2- قاضي القضات نجد بروجوب هرم قبور ادعاي اجماع كرده است و حال آنكه بسياري از علماء از جمله تيميه قائل به اين مطلب نيستند.

3- ساختمان بر قبور تعظيم شعائراللَّه و من يعظم شعائراللَّه فانها من تقوي‏ القلوب.

5- در خارج از مكتب اسلام نيز قبور بزرگان خود به عنوان افتخار آفرينان آن ملت از خرابي و ويراني حفظ مي‏كنند.

6- احترام به قبور خويشان پيامبر يك نوع مودة في القبري‏ مي‏باشد.

7- درباره قبور اصحاب كهف يك عده مي‏گويند ابنوا عليهم بنيانا و قرآن با ذكر اين مطلب و عدم انتقاد از آنان آن را تقرير مي‏كند.

8- طبق روايت سيوطي در الدار المنشور جلد5 ص‏50 در تفسير آيه«في بيوت اذن‏اللَّه ان ترفع» مي‏گويد. ابوبكر از پيامبر(ص) پرسيد آيا خانه حضرت علي(ع) و فاطمه از آنهاست؟ حضرت فرمودند نعم من افاضلها.

9- در هيچ بلاد اسلامي از عراق، مصر، سوريه، اردن و ايران و...تاكنون هيچ قبري را خراب نكرده‏اند و در حالي كه خود خضرت علي(ع) به بعضي از اين كشورها حكومت مي‏كردند.

10- شايد منظور حضرت علي(ع) قبور مشركين بوده است.

11- علماء اسلام اتفاق بر كراهت ساختمان سازي روي قبور دارند. اينك فتواي مذاهب اربعه «و يكزه ان ينبي علي القبر بيت او قية او مدرسه او مسجد»

12- در حديث جابر آمده است نهي رسول اللَّه(ص) كه اين نهي، نهي كراهتي است نه تحريمي زيرا احدي از مسلمين به آن عمل نكرده است و شارح صحيح ابن ماجه (سندي) نيز همين نظر را دارد.

13- بعد از فوت پيامبر ابوبكر حديثي را از پيامبر(ص) نقل كرد كه حضرت فرموده‏اند هر پيامبري در هر نقطه‏اي كه فوت كند در همان جا بايد به خاك سپرده شود اگر حضرت از دفن زير سقف نهي كرده‏اند چگونه ابوبكر دستور داد حضرت را زير سقف دفن كنند.

14- وقتي پيامبر به مكّه مراجعت كردند بعد از حدود 40 سال به زيارت قبر مادرشان رفتند و در كنار قبر گريه كردند اين نشان مي‏دهد كه قبر ما در حضرت دلالت و نشانه‏اي داشته است و منهدم نشده است و اگر نه حضرت نمي‏توانستند آنرا پيدا كنند.

15- هيچ دليل و مدرك تاريخي بر وقفي بودن زمين بقيع در دست نيست.

جوابهاي كليدي برگزاري دعا و نيايش در كنار قبور اولياء الهي:

1- وهابيها بين عبادت وليَّ خدا و نماز خواندن در آن مكان مقدس خلط كرده‏اند.

2- درباره اصحاب كهف گروه موحد گفتند «لنتحدن عليهم مسجدا. (كهف 21) و خداوند با ذكر اين مطلب و عدم مخالفت با؟؟؟ اين مطلب را تقرير فرمودند. زمخري در كتاب كشّاف و نيشابوري در تفسير خود درباره اين آيه مي‏گويند «يصلي فيه المسلمون و تيركون بمكانهم».

3- خدا به حجاج دستور مي‏دهند در جايي كه ابراهيم مردم را به خداپرستي دعوت كرده است نماز بگذاريد «واتخذوا من مقام ابراهيم مصلي» بواسطه ابراهيم اين مكان مقدس شده و براي نماز گذاردن جاي مناسب قرار گرفت.

4- سمهودي در وفاءالوفاء ج‏2 ص‏1376 مي‏گويد امام مالك به دوانيقي گفت (هو حضرت محمد(ص وسيلتك وسيلة ابيك آدم الي يوم القيامه)

5- مگر خود عايشه سالها از وفات پيامبر در همان حجره‏اي كه پيامبر در آن مدفون بودند عبادت نكرد؟

6- سنن بيهقي در جلد4 ص‏78 و ديگران مي‏گويند كانت رضي‏اللَّه عنها تزور قبرعمها حمزه كل جمله فتصلي و تبكي عنده. كه اين روايت از چهار نظر مخالف مذهب وهابي است 1- زن به قبرستان رفت 2- زيارت اهل قبور براي زنها جايز است 3- گريه به اموات جايز است 4- نماز در قبرستان جايز است.

والسلام‏

سيد محمد حسين آل ايوب

 


| شناسه مطلب: 79870