متن کامل
باسمه تعالی اهل البیت (ص) گردآورنده: اسد اللّه اصالت اداره کل پشتیبانی فرهنگی معاونت بین الملل بعثه مقام معظم رهبری «مقدمه» الحمد للّه که ما را در عصری قرار داد که فرزند ثقلین، شُعَیْب زمان امام بز
باسمه تعالي اهل البيت (ص) گردآورنده: اسد اللّه اصالت اداره كل پشتيباني فرهنگي معاونت بين الملل بعثه مقام معظم رهبري
«مقدمه» الحمد للّه كه ما را در عصري قرار داد كه فرزند ثقلين، شُعَيْب زمان امام بزرگوار خميني كبير، فرياد هل من مبارز سرداد و اُمّت حزبُ اللّه نيز لبيك گويان بحركت درآمد و اساس طاغوتيان زمان را بر انداخت. و طوفان انقلاب پيراهن خلافت را كه غاصبانه بر تن كرده بودند از هيكل ناهنجار آنها بالا بُرد و مكندن خطرناك تزوير تستن اُموي را برملا ساخت. و در جهت خداوند به فرزند برومند آل راحل فرزانة حضرت آيت اللّه خامنهاي ارام اللّه ظله العالي كه دبيري اُمّت اسلامي را بطور شايسته به پيش ميبرد، و اميد دارم كه خداوند متعالي هر چه ممكن به منظّم له توفيق نشد احكام خالص دا مرحمت نموده تا ان شاءاللّه كره زمين را بدون اجداد طاهرين وي يعني اهل بيت عصمت و طهارت به حلقه محاصره خويش درآورند. مبلّغين عزيز: فضائل اهل بيت عصمت را از دهان دشمنان گرفته نجودشان برگردانيد مظلوميّت چهارده قرن آل رسول صلي اللَّهُعَلَيْهِواله را ميبايستي به عالم برسانيد. اكثريت تستّن اموي اسلام خالص و ناب رانشناخته و لذا به تشيع و يا تسنن منبري هجوم ميآورند. و حال آنكه خود در گمراهي حتمي بسرميبرند. برادران و خواهران پر شور و شوق، همّت كنيد پرچم توصيهيكه امام راحل برافراشت و اكنون در دست جنبازي از تبار هابيليان قرار دارد، بر فراز قلّههاي جهل تسنّن اموي به اهتزاز در آوريد. اين جزوه گوشهاي از وصيتنامة هميشه جاويد آن بزرگوار درباره ثقلين جامه عمل پوشانيد و احتمال ميدهم اگر با دقت مطالعة شود بر خصم پيروز گردد ان شاءاللّه (؟) پيامبر (ص) تشويق و ترغيب فراواني نسبت به قرآن مجيد نموده و سپس فرمود: اهل بيتم را به شما توصية ميكنم كه خدا را درباره اهلبيتم فراموش نكنيد. (اين جملة اخير را سه 3 بار تكرار فرموده است) اينك آنچه را در بعضي احاديث وارد شده ومشهوراست: (1) ما اِن تَمَسَّكْتُم به لَنْ تضلّوا ابداً- يعني اگر به آن تمسك جوئيد هرگز گمراه نخواهيد شد. (2) احدُهما اكبر من الآخر- هر كدام از قرآن و اهل بيت از ديگري عظمت بيشتري دارد. (3) فلا تُقَدِّموُهما فتهلكوا و لا تعلوهما فانّهما اعلم منكم- يعني از آنها پيشي نگيريد كه هلاك ميشويد و به آنها چيزي نياموزيد زيرا آندو از شما عالمتر ميباشند. (4) انّهما لَنْ يفتَرقا حتَّي يَردا عليِّ الحوض- يعني: قرآن و اهل بيت از يكريگر جدا نخواهند شد ( با هم خواهند بود) تا زمان ورودشان بر من در كنار حوض كوثر.
توضيح لغت: الف: چون كلمة ثقلين در حديث مبارك وارد شده آن حديث به ثقلين معروف گشته ب: ثَقَلَين: لگر به فتح قاف به وزن حَرَميْن بمعناي چيزي پردازش و نيز بمعناي متاع و زاد و توشة مسافر آمده. اگر به سكون قاف قرائت گردد بمعناي شي گران و سنگين است. بعضي گفتهاند اوّلي (بفتح قاف) معناي گرانمايه معنوي است ولي دوّمي (سكون قاف) اعمّ است، يعني گرانماية معنوي و غير معنوي را شامل ميشود. در صورتيكه معناي اوّل اختيار شود از مادّه ثَقَل (بفتح قاف) گرفته ميشود و صفت مشبهه است. و اگر صورت دوم را بگيريم از مادّه ثِقْل به كسر ثِ و سكون قاف در اين وجه اسمِ مصدر است. علي كل حال هر دو وجه صحيح است. ابعاد حديث شريف: الف: حجيّت رسول خدا مثل حجيّت قرآن است. بيان: يعني آنچه را كه از دواب اهل بيت عصمت بيرون آمده و بعنوان حديث به نسلها ميرسيده دليل و برهان است مثل قرآن شريف همانطوريكه آيةهاي قرآن يكي بعد از ديگري دليل و يا برهان هستند، احاديث اهل بيت نيز چنين ميباشند. حديث نبوي: جهت تأئيد و تأكيد گفته فوق حديث ذيل نقل ميشود. رسول خدا صلي اللَّهُعَلَيْهِواله فرمودند: اگر حديثي از ما نقل كردند در خلاف قرآن بود آنرا به ديوار بزنيد.(آنرا به دور بياندازيد كه از ما نيست) يعني بيان اهل البيت و قرآن در كنار هم قرار دارند نه در مقابل هم. بدينوسيله امر خداوند است كه همزمان و هماهنگ بهردو تمسك جوئيد. ب: در كنار هم قرار دادن كتاب و عترت دليل است كه عترت همچون كتاب اللّه معصوم است. در سوره النجم آية 3-4 ميفرمايد: ما ينطق عَنِ الهوي ان تقوالّا و حيٌ يُوحي. يعني رسول خدا از روي هَوي و هوس تكلّم نميفرمايد و هر چه بگويد بوسيله وحي باو ميرسد. لذا پاك است. آلودگي در آن نيست. بنابراين قرآن تمامي آن وحي خالص است، در نتيجة عِدْل آن (هتماي آن) كه اهل البيت باشد نيز پاك و معصوم از خطا بوده واِلّا خداوند متعالي آندو را عِدْل هم قرار نميداد. ج: كتاب و عترت هر دو باقي خواهند ماند تا روز قيامت. جملةهاي (لَنْ يفترقا) هرگز آندو از هم جدا نميشوند و (حتَّي يَرِدا عليّ الحوض) تا وقتيكه هر دو (كتاب و اهل بيت) آنروز در كنار حوض كوثر بر من (رسول خدا ص) وارد شوند. نكته: اينكه فرموده تا وقتيكه بر من وارد شوند، معناي آن نيست كه در آنجا اختلاف پيدا ميكنند. هر دو از هم جدا ميشوند. بلكه منظور عدم جدائي آندو تا آن زمان معيّن است. توضيح: كتابُ اللّه و اهل بيت بعنوان مُعلِّمان قرآن، رهبران جامعة اسلامي تا قيامت باقي خواهند ماند. جدا شدن از اهل بيت همان نتيجة تلخ گمراهي را دارد كه در مورد كتاب اللّه است. در صورتيكه قرآن كريم را رها كند گمراهي است. اهل بيت را نيز بمثابة كتابُاللّه دانسته. در بعضي آيات الهي كتب آسماني انبياء را امام و رهبر تلقّي فرموده است. (1)...و من قبله كتابُ موسي اماماً و رحمة اولئك يُؤمِنوُن به هود 17 يعني... قبل از او كتاب حضرت موسي عليه السلام بود كه (براي مردم) رهبر و رحمت بود... (2) انّا نحن نحي الموتي و نكتُب ماقدّمو و اثارهم و كُلّ شيٍ اَحصَيْناهُ في اِمامٍ مُبينٍ (3) ومنْ قَبلِه كتابُ مُوسي اماماً و رحمة و هذا كتابٌ مصدقٌ لساناً عربيّاً...احقاف 12 در آيات مذكوره كتابهاي آسماني انبياء عليهم السلام را رهبران و پيشوايان مردم معرّفي فرموده...در نتيجة جمع بين اين آيات و حديث ميتوانيم بگوئيم، قرآن كريم رهبر صامت و اهل بيت رهبر ناطق مردم الي يوم القيامة ميباشند. د: لا نقدّموهما... و در هر دو صورت شخص خاصي به هلاكت ميرسد. چه از قرآن و اهل البيت پيشي گيريد. چه عقب بيافتد و يا اينكه نخواهند بآن دو بياموزند، نهي بطور يكسان وارد شد. (توجه داشته باشيم كه منظورِ رسول اللّه (ص) از پيشي نه اينست كه اگر عقب افتاد اشكالي ندارد بلكه منظور جدا شدن از آندو امانت است. توضيح: تفسير اين قسمت نيز ضروري ينظر ميرسد. منظور از پيشي نگرفتن و يا آندو عالمترند چيست؟ جواب: قبل از جواب حديثي است از رسول خدا صلياللَّهُعَلَيْهِواله كه هر دو تسنن و تشيع بر آن اعتقاد دارند. من فَرّالقرآن برأيه فليتبؤإ مقعده من النّار- يعني اگر كسي قرآن را بنظر خودش تفسير و تأويل نمايد جايگاهي از آتش خواهد داشت، بدينوسيله هر شخصي كه در تفسير وارد ميشود يا به اتكاء به رأي خودش و يا به احاديث صحيحه اهل البيت (كه رسول خدا(ص) نيز از اهل البيت است) در صورت اوّل تفسير به رأي بوده و شامل حديث نبوي ميشود و ممنوع و اگر بوسيله معلّمين و يادآموزان كتابُ اللّه بخواهد تأويل و تفسير نمايد كه زمان رسول خدا صورت عمل پيدا كرده و مجاز، در هر حال تحميل عقيده بر قرآن محكوم است. در نتيجه اين موضوع در مورد عِدْل قرآن (اهل البيت) نيز جريان دارد، و آنحضرت استدلال عقلي ميفرمايد كه: آنها عالم ترند. آگاهان بايد ديگران را راهنما شوند نه عكس آن كه عقلاي دنيا نيز بعنوان يك حقيقت آنرا پذيرا شدهاند.اين قسمت حديث ما را بياد بيان حضرت امام رضا، مياندازد كه در (وصيتنامة تاريخي) فرمود: همانطوريكه قرآن عميق است و عمق آنرا درك نكردند، اهل البيت نيز غريب ماندند و تنها، كسي حقيقت آنان را درك نكرد و هر دو مهجور ماندند، عمق بيان معظم له است رو به آية شريفة 30 سوره فرقان كه فرموده: و قال الرّسولُ يا ربِّ اِنّ قَومي اِتّخذوُا هذا الْقُرآنَ مهجُوراً- مضمون آية عِدْل قرآن را نيز در بر ميگيرد زيرا همانطوريكه بيان شد آنها معلّم آن كتاب شريف ميباشند. اسلام از جنبة نظري در قرآن كريم تصوير و طرح شد، و در جبهة عملي و تجسّم خارجي (؟) اهل البيت عليهم السّلام خودنمائي ميكند. خلاصة، رسول خدا هدايت را منحصر به دو ميراث خويش نمود، از طرفي قرآن كلّياتي است در مسائل اعتقادي، اخلاقي، احكام، دستورات مختلفة اجتماعي و سياسي و... در نتيجه ناگزير به تفسير آن هستيم كه وظيفة و كاركرد اهل البيت (؟) بود تا هدايت به كمال برسد. (ه جمله ديگر حديث شريف تكرار كردن اهل بيت است، از قرار معلوم آن بزرگوار تكية فهمّ خطابهشان را به اهل بيت دادهاند، بعبارت بهتر اينكه (باحتمال قوي) منظور اصلي آنحضرت اهل بيت هستند زيرا اين حقيقت بر آنحضرت آشكار بوده كه بعد از خودش اكثريّت امّت وي آنها را مهجور كرده و حتّي عليه آنان قيام خونين ميكنند. در اينصورت قرآن بي سرپرست را بهر شكلي كه بخواهند تفسير و تأويل كرده و هر چه توانسته در جعل احاديث از قلم برست اجير و يا بلند گويان اموي سوء استفاده كردند.
اهل البيت چه كساني هستند؟ از بحثهائي كه شورانگيز و داراي جوش و خروشي بين دو مدرسة تشيّع و تسنن از نظر عقائد ايجاد كرده مسئلة شناخت اهل بيت است و اكنون استدلال شيعة: (1) ابتداءً از قرآن كريم كمك بگيريم كه يكي از دو ثقل است....انّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذهَبَ عنكُم الرّجسَ اهل البيت و يُطهِّركُم تطهيراً- احزاب 33. يعني... بدون شك خداوند اراده فرموده كه همه پليديها را از شما اهل بيت بزدايد و شما را پاك كند يك پاك كردن خاصّي. اشكال: بعضي از علماي تسنن قائلند كه آية شريفة درباره زنان رسول خدا است و لذا اهل بيت شامل زنان پيامبر ميشود. البته استدلال آنها مبتني بر ضماير موجود در آية است كه همه آن ضماير به زنان آنحضرت خطاب شده. جواب: صحيح است كه آية در شأن بانوان آنحضرت (ص) فرود آمده امّا اين دليل بر مدّعي شما نخواهد شد و اين جملة از دو قسمت قبل و بعدش جدا است و نظر تفسيري و مضامين ادبي تفاوت فاهش بين آنها محسوس ميباشد. زيرا دليلي نداريم كه جملة شريفة با آيه مذكور نازل شده باشد، بلكه هنگام جمع آوري قرآن شريف بوسيله رسول خدا و امام عليهما السّلام در اين موضع (؟) جاي داده شده همچون گوهر در ميان اشياءِ ديگر. نظر اين آية در سوره مائده آيه 3 حُرِّمت عليكم الميته و الدّم ولحمُ الخنرير...بعد ميفرمايد اليوم يئس الذين كفروا من دينكم فلا تخشوهم و اخشونِ، اليوم ا(؟)لكم دينكم و اَتْمَمْتُ عليكم نعمتي و رضدِت لكم الاسلام ديناً.ودر ادامّة آية شريفه ميفرمايد فمن اضطّر... يأس كفّار و به كمال رسيدن ديم بوسيله به ولاية رسيدن علي عليه السّلام (آية معروف به آية ولايت است) را حكيم متعال بين يازده قِسْم از اشياءِ نحس و حرام و... چون خون و خوك و... و بعد از آنرا(؟) مصرف نمودن بعضي از آنها را با شرط بيان كرده، جاي داده همچون گوهر پنهان بين كثافات، و از هر جهت، چه تفسيري، چه روائي و چه ادبي با جملات قبل و بعدش تفاوت كامل دارد. (2) در احاريث زيادي (منجمله حديث ثقلين) آمده كه به اهل البيت تمسك جوئيد و از آنها جدا نشويد اكنون اين سؤال را از اهل سنت و جماعت ميكنيم، چگونة اهل البيت را ميتوانيم بانوان رسول خدا بگيريم، از طرفي خداوند فرمان داده در خانههاي خودتان بمانيد و بين مردم ظاهر نشويد در همين آية 33 احزاب وقَرْنَ في بُيُوتكُنّ و لاتبرجَّنَ تبرج الجاهلية الأولي... اكنون چگونة عترت رسول خدا (در حديث) اگر زنان باشند، رهبري آنها را در جامعة قبول كرده و مؤمنين در جنگ و صلح، مسئل اجتماعي، سياسي و... دنبال زنان حركت كنند؟ و يا مرجع علمي مردم باشند؟ زيرا راهنمائي جامعة اسلامي و حتي غير اسلامي را قرآن صامت و ناطق بعهده دارند آيا زنان پيامبر (ص) ميتوانند قرآن ناطق براي مردم باشند؟ و حال اگر گفته شود ممكن است از طريق نقل حديث. در جواب الف) اوّلاً ممكن نيست كه زنان محترمة آن رسول پاك در مجامع مختلف ظاهر شوند تا براي مردم در همه شهرها و يا مساجد و... به سؤالات مردم پاسخ گويند. ثانياً بالفرض قبول، ميگوئيم از اكثر زنان پيامبر خدا (ص) حتي يك حديث نيز نقل نشده. در نتيجه چگونة قبول كنيم كه زنان در آية همان اهل البيت در جملة شريفه است؟ بلكه حكيم توانا گوهري را در ميان صدف پنهان داشته تا بوسيله آن پوشش داده و حفظش نمايد. (3) اگر منظور از اهل البيت زنان پيامبر باشند، حداقل ميبايست آنها به اين امر مهم اعتراف ميكردند، و ميگفتند اين جملة درباره ما نازل شده و افتخار ما است. ولي باعكس آنرا ديدهايم زيرا در صحيح (؟) ج صفحه 1874 از زيدابناَرْقم سؤال ميشود، منظور از اهل البيت همسران پيامبرند؟ در جواب ميگويد: خير. بلكه بستگان نَسَبْي او هستند كه صدقه به آنها حرام است. در بعضي احاديث آمده زنان به منازل پدران برميگردند امّا اهل البيت خير. (4) در صورتيكه اهل البيت را زنان رسول خدا بدانيم سؤالي مطرح ميشود كه ضميرها را تغيير داده است؟ بيان: مجموعاً هشت 8 ضمير جمع مؤنّث خطاب به زنان است و دو ضمير جمع مذكر مخاطب كه در جملة شريفة اهل البيت آمده، اكنون به اين سؤال پاسخ دهند كه چرا از ضميرهاي جمع مونّث اعراض فرموده، دو ضمير جمع مذكر مخالف آنها را آورده. سپس در زيل آية مجدداً به ضميرهاي جمع مونّث گذشته ادامة ميدهد؟ آيا بهتر نبود جهت برآوردن منظور برادران ضميرهاي مذكّر را به ميل شما مونّث ميآورد؟ و ميفرمود عنكُنّ، و يطهركُنّ بجاي عنكم و يطهركم؟ كه حداقل هماهنگ و موزون باشند. در تأئيد مطلب فوق از زيد بن علي ابن الحسين عليه السّلام بشنويد كه ابوالجارود نقل ميكند: قال ابوالجارود: قال زيد ابن علي ابن الحسين عليهم السّلام انّ فبهّالاً من الناس يذعمون انّ اللّهَ ارا بهذه الآية (آية تطهير احزاب 33) ازدواج النبي صلي الله عليهُ و آله، قدكذبوا واثمرا و ايمر و الله، لدعَني بها ازواج النبي (ص) لقال اللّه تعالي: ليذهب عنكُنّ الرّجس و يطهركُنّ تطيراً... كما قال تعالي وازكرن ما يُتْلي في بيوتكُنّ... و لايذجّن، وستُنّ كاحدٍ... يعني ابو جارود از زيدان علي ابن الحسين كه درود خدا به همه آنها باد نقل ميكند كه: بعضي از جاهلان خيال ميكنند كه آية تطهير زنان رسول خدا را اراده كرده در حاليكه گناه كردند و دروغ گفتند. بخدا قسم اگر منظور زنان رسول خدا بود كلّية طهيرهاي آية را بصورت جمع مونّث و هماهنگ بيان ميفرمود به اين صورت: عنكُنِّ(از شما زنان) يُطركُنّ (شما زنان را پاك ميگرداند) ؟ اُذكُرنَ (بياد آريد)، بُيُو تكُنّ (خانههايتان) و... (5) اشكال ديگري نيز مطرح ميشود كه اگر زنان باشند پس چرا بطور خود «اهل البيت» فرمود در صوريكه اگر زنان رسول خدا منطور بود مناسبت اقتضاء ميكرد كه بيت را صورت جمعي بدهد و بفرمايد «اهلَ البيُوتِ» (اهل خانهها) همانگونه كه در خود آية آمده و قَرْن في بيوتكُنَّ (بيوت جمع بيت يعني خانهها) و يا در سوره اخزات آيه 53 خطاب به مؤمنين ميفرمايد: يا ايهاالذين آمنوا لاتدخلوا بيوتَ النبي... يعني اي مؤمنين بدون اجازه به خانههاي رسول خدا وارد نشويد. و نيز مشابه آن در سوره حجرات آية 4 ميفرمايد: الذين نيادونك من وراء الحُجُرات... يعني آنهائيكه شما را (رسول خدا) را از پشت حُجرهها (خانهها - اطاقها) صدا ميزنند... در همه موارد بصورت جمع آورده شده، معلوم ميشود كه آنحضرت به تعداد زنان خويش منزل و يا اظاق و حجره تدارك ديده بودند كه قرآن شريف در چند سوره در آيةهاي مختلفة بيان ميفرمايد و لذا هرگونه شك و ترديدي را باقي نخواهد گذاشت. در ما نحن فيه هم اگر مراد و مقصد و همه زنان بودند، اهل البيت ميفرمود نه بصورت مفرد اهل البيت. (6) در بعضي احاديث ديگر كه معروف به احاديث كساء هستند (كه بعداً به آن خواهيم پرداخت انْشاءاللّه) بعضي از زنان رسول خدا چون اُمّسلمة و در بعضي احاديث عايشه از زنان رسول خدا تقاضا كردهاند كه آنحضرت به آنها اجازه دهد تا داخل كساي (عبا) خودش شوند و از اهل بيت شوند. در جواب ميفرمايد: شما از زنان من هستيد (نه اهل بيت من) اين موضوع را در احاديث زيادي از مصادر متعدده نقل از اصحاب كه ام سلمه خودش اعتراف كرد. و حقيقت را آشكارا بيان نموده. در صحيح مسلم ج 5 ص 268: ب فضائل علي عليه السلام چنين ميگويد وقتي آية مباهله نازل شد. «فقل قالوا ندع ابناءنا...» رسول خدا صلياللَّهُعَلَيْهِواله علي و فاطمه و حسن و حسين را دعوت كرد و عرض كرد: بارالها، اينان اهل بيت من هستند. (7) جواب ديگري از نظر مضمون جملههاي آية شريفة، بدين بيان كه در خطاب به زنان 6 امر و 2 نهي بكار رفته. امر به كارهاي معروف، چون اداء و اقامة صلوة، و زكوة و... و نهي از كارهاي زشت چون حاضر نشدن بين مردم و... نتيجه اين سئوال مطرح ميشود كه با وجود اوامر و نواهي شديد قبل و بعد از آن جمله شريفه (انما يريد...) يكباره خالق متعال يكصد و هشتاد درجه تغير جهت داده و بفرمايد خداوند اراده كرده شما را طاهر و پاك گرداند. آيا طهارت تكويني الهي با كدام قسمت از آية سازش دارد؟ بگوئيم در منزل بمانيد و بيرون نرويد، ولي خداوند شما را طاهر گردانيده مصون از هرگونه پليدي؟ آيا امر به نماز و اداء زكوة... ولي خداوند...؟ به جاهليّت اوْلي بازگشت نكنيد. خداوند... اصولاً اينگونه بيان علاوه بر اينكه لحن آية با آن جملة سازش ندارد، عقلاني هم نيست و اگر هر دانشمندي در هر اجتماعي اينگونه صحبت كند و با سخنراني در وصف كسي داشته باشد. او را متهم ميكنند كه تناقضگوئي ميكند، چگونه امكان دارد خداوند علي اعّلي را بدين گونه خطابهاي ناهنجار و بي تناسب به تمسخر بگويم. در نتيجه بايد بگوئيم آن جملة گوهري در صدف پنهان شد. (لطفاً در اين چند آية دقت بفرمائيد.) (8) علاوه بر آنچه كه گذشت اضافه ميكنيم. خطابهاي قرآن شريف به زنان آنحضرت و بكارگيري كلمات مخصوص باعث شده كه از جملة شريفة «انمايريد...» فاصله زيادي پيدا كنند. مثلاً در خطاب مستقيم به زنان، كلمد نساء بكار رفته و از كلمة ازداج كه وجهه خوبي دارد اعراض فرموده. كيفيت استدلال: اگر اشكال شود چگونه خطاب نمودن بوسيله كلمة «نساء» محقراّنه ولي خطاب با كلمة «ازواج» محترمانه ميباشد؟ جواب: الف- آيةهاي قرآن شريف كه در آنها كلمة نساء آمده و مورد خطاب آنها-زنان- پيامبر هستند با توبيخ و سرزنش به همراه است. سوره احزاب آية 30 ميفرمايد يا نساء النّبيّ مَنْ يأتَ منكُنّ بفاحشةٍ مبيّةٍ... اي زنان پيامبر و نبيّ هر كدام از شما اگر كار زشت و آشكار انجام دهيد... با نِساءَ النّبيِ لَسْتُنّ كا؟ من النّساء ان اتّقيتَّن فلا تَخْضَعْنَ با القول فيطمة الذّي في قلبه مرض و قُلْنَ قولاً معروفاً. احزاب آية 32. اي زنان پيامبر شان شما شان ديگر زنان عادّي نيست موقع صحبت با ديگران... و گفتاري... توضيح و تفسير آيات را به خوانندگان عزيز واگذار ميكنيم كه در همه موارد توبيخ و تهديد زنان است و نيز از كلمة «نساء» استفاده شده. «ازواج» ابن كلمة دقيقاً عكس كلمة نساء مورد بهره قرار گرفته است. «ب» سوره تحريم آية 5 ميفرمايد: تحسبني ربُّه ان طلقكنّ اَنْ يذبَدِله ازواجاً خيراً منكنُّ... خداوند متعال زنان آنحضرت را مورد تهديد قرار داده و ميفرمايد: اگر خدا خواهد و شما را طلاق دهد. بدل خوبي را جايگزين خواهد كرد كه: ازواج... در اين آية شريفة زننان خوب را كه بدل از زنان موجود ميباشند با كلمة ازواج زينت داده و اوصاف خوب و متعدد نيز بعداً از آنها به شمرده. والاّ ميفرمود: اي يُيدَ له نساءً خيراً... و نيز اگر خطاب به آنحضرت باشد مستقيماً با احترام ايشان كلمة ازواج بكارگرفته ميشود ولواينكه باز از زنان وي گلهمندي داشته و با نيت به آنها توصية باشد.-چند آية- احزاب 28: ياايهاالنبي قل لازواجك اِنْ كنتُنّ تُردْن الحيوة الدنيا و زينتها... اي رسول خدا به ازواج خويش بگو اگر مشتاق دنيا و زينت و؟ آن هستيد... حزاب 5: والنبي اولي با الموئبن من انفسهم وزواجه ؟تهم... يعني رسول خدا نسبت بخود مؤمنين اولويت داشته و زنان او مادران مؤمنين هستند. تحريم آية 1 «يا ايهاالنبي لم تحرّم ما اَ؟اللّه لك تبتعي مرضات ازواجك - يعني اي نبي چرا برخود حرام ميكني چيزي را كه خداوند حلال كرده. (آنهم) براي آنكه زنان خودت را راضي كني (دل آنها را بدست آوري)؟ ملاحظه ميكنيد كه در تمامي آيةها ولواينكه با توبيخ زنان، و يا سرزنش و نصيحت است امّا خطاب به نفس رسول است كلمة ازواج بكارگرفته شده. اين قبيل خطابها در آيةهاي ديگر چون احزاب آية 50و 53 و تحريم آية 2 موجود است. جهت تحكيم بيان فوق بچند شاهد تمسك ميجوئيم. شاهد اوّل: اينكه زنان مؤمنين در بهشت كه به اختيار آنها قرار ميگيرند با كلمة «ازواج» تزيين يافته. و احتمالاً در قرآن شريف كلمه «نساء» را در اين مورد استعمال نشده. در سورههاي بقره 25، نساء 75، عمران 15 و ديگر آيةها جهت مؤمنين بهشتي ازواج بكار رفته. ولهم فيها ازواج مطهره وهم فيها خالدون. بقره 25 شاهد دوّم: در بعضي احاديث كه در لابلاي احاديث شريفة كساء آمده چنين ميخوانيم:... قال جرئيل و انا مَعَكُمْ يا محمد صلي اللَّهُعَلَيْهِواله؟ فقال النّبي و انا منّا با جبرئيل قالت امسلمه... فقال (ص)... انك الي خير انت من ازواج النبييا در بعصي اختار اَنّك من ازواج بني اللَّه. يعني جناب جبرئيل عليهالسلام اجازه خواست تا داخل عباي رسول خدا شود، آنحضرت اجازه داد و امّسلمة نيز اجازه خواست رسول خدافرمود: شما خوب هستيد و شما از زنان پيامبر خدائيد. بهر صورت كلمة «ازواج (؟) بكار گرفته شده چون به بني اللّه اضافة گشته» تفسير در المنشور ج 5 ص 198- شكل آلاثار ج 1 ص 233- (؟) الوصول ج 3 ص 297- جامع «صدل ج 10 ص 100- و ابن عساكر ج 5 ص 1و15» البته اضافة ميكنم در يك حديث كساءِ عايشه درخواست ميكند كه در عباي رسول خدا داخل شود مثل درخواست امسلمة: آنحضرت ميفرمايد: دور شو شما خوب هستيد. و ديگر از كلمه «ازواج» استفاده نميكند و نفرموده «انك من ازواج النبي و غيره» در پايان اين بحث اين سؤال را تكرار ميكنم، كه آيا امكان دارد زنانيكه در رتبةپائيني از مقام و منزلت هستند يكباره گفته شود كه خداوند طهارت ذاتي را نسبت به زنان اراده فرموده؟ اين معني كسانيكه هنوز كلمة ازواج براي آنها بكار گرفته نشده و بلكه بنساءِ به آنها اطلاق شد، چگونه ممكن است گفته و خطاب به آنها كه شما از هر گونه پليدي دور و طهارت ذاتي نصيب شما شده؟ (9) مسئلة مهمي كه مطرح است درباره بعضي زنان پيامبر اسلام صلي اللَّهُعَلَيْهِواله ، روش آنان نسبت به رسول اللّه خصمانة بوده و يا نسبت به بعضي از اعضاءِ اهل بيت چون علي ابن ابي طالب عليهما السّلام، آية شريفة سوره تحريم آية 4 اِن تتوبا الي اللَّه فقد صعت قُلوُبكُما و ان تظاهرا عليه فانّ اللّهَ هو مَوْله و جبرئيل و صالحُ المؤمنين والملائكةُ بعد ذالك ظهيراً. يعني اگر آن دو نفر (عايشه دختر ابوبكر ابن قُحافه و حفصه دختر عمر بن الخطّاب) توبه كنند و به خدا برگردند زيرا كه قلب آنها با اين عمل از حق منحرف شده. و (اگر توبه نكردند) و بخواهند بر عليه رسول خدا قيام كنند (توطئه نمايند) در اين موقع خداوند و جبرئيل و مومنين و ملائكه با او (ص) خواهند بود، و پشتيبان آنحضرت. از اين آية با صراحت بدست ميآيد كه آندو بر ضد رسول خدا صلياللَّهُعَلَيْهِواله توطئه كردند و قلب مبارك وي را مجروح نمودند. صحيح نجاري ج 6 ص 195 و ج 3 ص 106 (زيل سوره تحريم) از ابن عباس چنين نقل ميكند: از عمر پرسيدم كه آندو نفر چه كساني بودند؟ عمر گفت: عايشه و حفصة بودند. ما در عصر جاهليّت براي زنان اهميّتي قائل نبوديم، تا اينكه بعد از اسلام آية نازل شد و براي آنها عزّت قائِل گشت. در تفسير دُرالمنثور ج 6 ص 243 از ابن عباس بطور مفصّل نقل ميكند كه عمر گفت: بعد از ماجراي توطئه بر ضدّ رسول خدا، او (ص) از همسرانش يك ماه در محلّي بنام «حشرية ابراهيم» اقامت گزيد و كنارهگيري نمود- تا آخر حديث... در صحيح نجاري ج 1 ص 162 ج 2 ص 135 ج 3 ص 140 چنين آمده قلب عايشه كينة زيادي نسبت به حضرت علي عليه السّلام داشت كه حتّي تاب شنيدن نام آنحضرت را نداشت. از طرف زسول خدا (ص) آنحضرت (س) را معيار براي افراد منافق دشمن او و مؤمن دوست او بوده است. صحيح مسلم ج 1 ص 61 صحيح ترندي ج 5 ص 635 سنن نسائي ج 8 ص 116 چنين ميخوانيم: كه رسول خدا فرمود: يا علي. جز مؤمن تو را دوست ندارد و جز منافق نو را دشمن ندارد. حال اگر هر شخصي را كه مقداري انصاف داشته باشد ميتواند چنين حكم كند كه: آيا با چنين قلوب كينهاي و خصائص غير انساني كه خداوند آنها را تهديد كرده و اجبار به توبة ميكند رسول خدا از آنها دوري ميكند و... ميتوانند بگويند كه (؟) براي آنها نازل شده؟ آيا تطهير ذاتي كه توصيف الهي است با پليدي موجود در درون بعضي زنان كه در حقيقت دو خصيصه متضاد ميباشند. قابل جمع هستند؟ كه بگوئيم در جناب عايشه هم بخل و كينه و هم تطهير الهي. افراد عادّي نيز اين اجتماع متضاد را مُحال ميدانند. (10) پس از جوابها گذشته به تسنن اُموي كه قائل بودند اهل البيت زنان پيامبرند. و ثابت كرديم كه در اعضاي اهل بيت رسول خداست كه صدقةبر آنها حرام است. و از اقوام نَسَبي هم باشند. باين آية شريفة كه فرمود و قرنْ في بيوتكُنّ... دقت ميكنيم. كه پيشگوئي قرآن كريم، به عينه ملاحظه ميشود. زيرا اجماع جمع است (اجماع تشيع و تسنن با تسنن مهدي و تسنن اموي) كدام المؤمنين عايشه بر عليه خليفه رسول خدا علي ابن ابي طالب عليه السّلام، شورش كرد و از شهر مدينة رسول (ص) خارج شد، منتحي اينها، مكانيات و... نمود تا حضرت علي (ع) را بكشد و خودش رهبر جامعه اسلامي گردد. تعداد زيادي از افراد كشته توطئهام المؤمنين شدند و قداست رسول خدا را شكست، و قرآن شريف را زير پا گذاشت ولي پيش بيني آية شخصي شد. صحيح نجاري ج 8 ص 91. صحيح مسلم (كتاب ايمان) چنين آمده: رسول خدا فرمود: دشنام دادن مسلمان بي تقوائي است و كشتن او يا جنگيدن با او كفر. و حال آنكه تعد از آنكه اُمّ المؤمنين عايشه پيماني را كه با استاندار (عثمان ابن حنيف) (از طرف علي ابن ابي طالب ع) در بصره شكسته و افرادي را كه دست بسته به نزد عايشه ميآوردند دستور كشتن آنها را ميداد. آيا اين بيان قرآن يك معجزه روشن نيست؟ عايشه از معاوية كه دشمن صريح اهل البيت خاصّه امام المتقين ع بود پول و لباس ميگرفت. در كتب مهم آمده كه يكبار يكصد هزار فرستاد و عايشه دريافت كرد. تاريخ ابن كثير ج 8 ص 136 و 137- مستدرك ج 4 ص 13 فرمانروايان اموي براي او هدايا و پولها ميفرستادند. مسند احمد ابن حنبل ج 6 ص 77 خلاصة اينكه امويها و قريش همدست شدند هزاران كشته و زخمي بر جاي گذاشتند تا بلكه بني هاشم و اهل البيت را از صحنه سياسي بيرون كنند. ولي طلحة و زبير هر دو در جنگ حَمَل اكبر كشته شدند. البته نمونه ديگري از پيش بيني قرآن كريم را در سوره عمرآن آيه 144. و ما محَمدُ الّا رسولٌ قد خَلَتْ مِنْ قَبْلِه الرُّسُل. اَفِاين مات او قُتِل انْقَلبْاتُمْ علي اعقابكم و من ينقَلبْ علي عَقَبْيه... از شان نزول اين آية، و تفسير آن بدست ميآيد كه پدران و گذشتگان و برپاكنندگان جنگ جَمَل و صفّين بعد از رسول خدا به عقب برگشتند و آنچه را كه تعهد و پيمان با رسول خدا داشتند زير پا نمودند كه در حقيقت اثبات پيشبيني قرآن شريف است. با توجه به اينكه تفسير بيشتر آية شريفة از (؟) ما خارج است خوانندگان عزيز را به كتب تفسير و تاريخ ارجاع ميدهيم. نتيجة اينكه براي مطلب در دست بحث مهم است اينكه. امثال عايشه را نميتوان از اهل بيت دانست تا طهارت تكويني شامل حال آنها گردد. زيرا فقط ميتوانيم بگوئيم لقب ام المؤمنين را با خود يدك ميكشيد والّا با همه وجود اثبات كرد كه (اُمّ الفاسقين است) (11) اصلاً اگر اهل بيت را در حديث ثقلين و همچنين در آية شريفة را زنان پيامبر بدانيم. جهان اسلام با يك فاجعه تاريخي مواجه خواهد شد. زيرا: الف: با اصل حديث ثقلين سازگار نيست. چون حديث يك دعوت جهاني است كه شامل نسلهاي آينده مسلمين نيز ميشود. در آغاز خطبة آنحضرت (ص) كه ميفرمايد (يا ايها النّاس) اخلاق داشته و همه مردم اعم از مسلمان و غير مسلمان را يا دامنه قيامت ميگيرد و تماماً سزاوار است بآن دو امانت نبوي چنگ بزنند. در سوره انعام آية 19 ميفرمايد: و ان هو الّا ذكرٌ العالمين. قرآن شريف وسيله تذكر جهانيان است. انعام 92 ميفرمايد: و هذا كتابٌ انزلناه مباركٌ مصدقُ الذي بين يَدَيْه ولتذر اُمّ القُري و مَن حَر لَها...اين كتابي است كه آنرا نازل كرديم. كتابي پر بركت. آنچه را پيش از آن آمده (كتب آسماني گذشته) تصديق ميكند (و به مردم بشارت دهد به پاداشهاي الهي) و براي اينكه (مردم) امّ القُري (مكه معظمة) و آنهائيكه گيرد آن هستند هشدار دهي... در هر آية تصريح است كه دعوت قرآن جهاني است و اسلام آئين ابدي است، در نتيجه اگر زنان آنحضرت را از اهل بيت و عِدْل قرآن در حديث شريف قرار دهيم، بعد از درگذشت آنها كه حداكثر پنجاه سال بعد از رسول خدا عمر كردند و ديگر كسي از آنها زنده نبود. تكليف مردم چه ميشد و به چه كسي پناه آورند؟ و آيا معناي تا روز قيامت يعني انتهاي عُمْر آنها و حوض كوثر (محل ديدار) در مدينه و (؟) آنان (بُيُوت) بپايان ميرسد؟ «ب» بيان ديگر خطاب به تسنن اموي، ميتوانيم بگوئيم چون همسر رسول اللَّه است پس بايستي در حديث ثقلين و آية تطير وارد شود؟ مگر هر زني كه از زمان پيامبر است پاك ميشود و بي گناه؟ هيچ لازمة عقلي بين آندو ديده نميشود. زيرا قرآن شريف كه بهترين افشاگري را نموده و عاليترين ضرب المثلها را ابراز داشته ميفرمايد: تحريم 10-11 حَزَبَ اللَّه مثلا الذين كفروا امرءة نوح و امرئة لوط...و حزب اللَّه مثلا للذين آمنو امرئة فرعون... (خداوند براي كفّار، زن جناب نوح و جناب لوط پيامبر اسلام الله عليهما را مثال ميآورد و بعنوان تمثيل معرفي ميكند، همانطور زوجة فرعون را براي مؤمنين تمثيل قرار داده است.) دو قطب كفر و ايمان را از دو بيت متضاد مقابل هم قرار داده است گروهي از زنان رسولان خداوند گروهي از زنان كاخ و كاخ نشينان و الهية دروغين. نتيجه نهائية اينست كه زنان رسول (ص) در جاي خودشان كه قرآن شريف امهات ام المؤمنين خطاب كرده (و ازواجُهُ اُمَّهاتهم) برديده منّت، امّا از گليم خودشان نميتوانند پا درازتر كنند- و تعصّب حقيقت زا نخواهد بود.
«كتاب اللَّه و سنتّي» در بعضي كتب اهل سنت بجاي جمله «عترتي اهل بيتي» كلمة «سنتّي» آمده، حال كدام صحيح است؟ چند جواب بطور خلاصه. اصل حديث چنين است. نَحنْ مالك انّه بَلَغَة ان رسولَ اللّه صلي اللَّهُعَلَيْهِواله قال: تركتُ فيكم اَمْرَين لن تضلّوا ما ان تمسكّْتُم به كتابَ اللَّه و سنّتَ بنيّه.؟ مالك ج2 ص208 طبع يصر بررسي حديث از ابعاد مختلفة: (1) اينكه ميگويد «انه بَلَغَهُ» بمعناي به مالك رسيده كه رسول خدا فرموده... توضيح اينكه: فرد مخصوصي كه از رسول خدا نقل كرده معلوم نيست، با توجه به اينكه راوي حديث، ناقل آن ذكر نشده اينگونه حديث را در اصطلاح علماء (مرسل) گويند و از احاديث ضعيفه به شمار ميآيد. در؟ صحبيحين حاكم نيشابوري كه بعد از موظَّاء مالك به تحرير در آمده، نظير آن حديث را آورده و در كتابهاي ديگر قهراً از ايندو كتاب آوردهاند. در هر صورت حديث مرسل را ضعيف ميدانند و به آن عمل نميكنند. (2) در سلسلة راويان اين حديث يك نقص ديگري نيز هست. بنابه گفته دكتر احمد بن مسعود بن حمدان، در تحقيق خود معروف به (شرح اصول عقائد اهل السنته و الجاعة ص80)؟، سند اين روايت ضعيف است، زيرا در ميان راويان و ناقلان حديث شخصي است بنام (صالح ابن موسي طلحي) بعضي علماء و بزرگان اهل السنتّه وي را غير موثق ميدانند كه آنها عبارتند از: (الف) يحيي: حديث او ارزش نوشتن را ندارد. (صالح ابن موسي طلحي) (ب) سناي: او مشروك و رها شده است. (ج) ذهبي: او فردي ضعيف و روايت او نيز ضعيف است. (د) بخاري: حديث گفتن او كفراست. يا وجود نقاط ضعفي، چه در نقل و چه راوي و چه از نظر واحد بودنش، قدرت ندارد تا در مقابل حديث ثقلين قرار گيرد، لذا قابل استدلال هم نميباشد، حديث شريف ثقلين را تمام كتب معتبر علماي تسنن با؟ مختلفة و بيانات متعدده بيان كردهاند و آنرا حديثي گويند كه بحدّ تواتر رسيده (حديثي كه شهره آن مثل آفتاب روشن است و كسي در آن شك نميكند) فقط در صحيح بخاري از آن ذكري بميان نيامده. (3) باالفرض كه قبول كنيم، حديث كتابَ اللَّه، سنتي نيز وارد شده، در جواب ميگوئيم: بين اين حديث و حديث تواتر ثقلين اصولاً تضاد و تناقي وجود ندارد. زيرا اگر تضاد داشته باشند بايستي هر دو سقوط كنند و از بين بروند، و به دليل ديگري تمسك جوئيم. بلكه مانيز خواهيم گفت يكي از سنتهاي رسول خدا صلي اللَّهُعَلَيْهِواله حديث ثقلين بوده. كه اهل البيت و كتاب اللّه را در كنار يكديگر قرار داده. و همه بايستي به سنت رسول(ص) اعتقاد داشته باشند. بنابراين هر كسي آن حديث (كتاب الله و عترتي اهل بيتي كه از سنتهاي خاص رسول خداست) ردّ كند كافر است. زيرا هم كتاب خدا را وعِدْل آن كه عترت باشد را مردود شمرده. در نتيجه نهائيّة با جمع كردن بين آندو حديث هيچ مانعي ندارد... (4) در صورتيكه بپذيريم در حديث ثقلين، سنتي وارد شده، قهراً مكاتب اربعة تسنن اُمويّة بايك اشكال مهمي مواجه خواهد شد. بدين بيان: كلمة سنّت به ياي (ي) متكلم وحده اضافة شده و سنّت را مقيّد به خود حضرت نموده - چون، خانه من (بَيْتي) كتاب من (كِتابي) اهل بيت من (اهلْبيتي)، اين محدوديت باعث ميشود كه خانة و كتاب و... منحصر به فرد باشد نه ديگران، موضوع مورد نظر خودمان نيز اينگونة است. اينجا يك سؤال از صاحبان مذاهب اربعة تسنن اموّي ميشود، كدام يك از آن چهار سنّت سنت الرسول يا سنّت محديّة است؟ از سه جواب خالي نيست: همه آنها سنت رسول اللّه است، هيچكدام، و يا يكي از آنها. دو جواب اوّل بنظر صحيح نميرسد، زيرا آنحضرت تصريح فرموده (سنّت من) نه بصورت جمع كه سنتهاي دوگانة يا سه گانة، و بفرمايد (سنتهاي من) و نيز هيچكدام هم نميتواند باشد زيرا واضح است كه سنتي فرموده و همه به آن عقيده دارند. بنابراين جواب آخر باقي ميماند كه بگوئيم يك سنت. حال كدام يك؟ اگر حنفي را اختيار كنيم - حنبلي نگران است، و اگر حنبلي را قبول كنيم شافعيها... و... در اينجا است كه ميتوانيم اظهار نظر كنيم (با قطع نظر از حقائق ديگر) كه سنّت رسول خدا هيچكدام نيست بلكه همان تشيع و يا تسنن محمّديّ است كه در جاي خويش بحث شدند. (5) تمسك به حديث كتاب اللَّه و سنتي غير ممكن است. زيرا! الف لازم ميآيد كه رسول خدا (ص) مردم را در اعصار آينده بيك سنّت تدوين و تنسيق نشده دعوت كند. و آن باعث اختلافات عديده ميگردد، خواه ناخواه اهداف رسول اللّه صدمة خواهد ديد. باين بيان، تسنن اعتقاد دارد كه هر كسيي كه پيامبر خدا را ديده باشد صحابي اوست و قول او حجّت است. حال اگر حديثي از آنحضرت نقل كردند و در بعضي الفاظ آن اختلاف شد بنظر اهل سنت چه بايد كرد؟ آيا تسنن معتقد است كه چون از دهان صحابي رسول خدا بيرون آمده صحيح است، چه ابوذر غفاري (رض) باشد و خواه ابو موسي اشعري، و ابو هريره؟ از طرفي يك مرجع علمي نيز براي حلّ و فصل امور علمي از طرف مؤسس مكتب اسلام پيامبر خدا (ص) نيز معين نشده (بخلاف تشيع كه اعتقاد راسخ بوجود مرجع الهي اهل بيت عصمت دارد) بنابراين تكليف مكلف چيست؟ ابو هريره و عمار ياسر (رض) از صحابة رسول خدا هستند. اگر دو حديث متضاد را عنوان كردند، شخص ثالث چه تكليفي ميتواند داشته باشد؟ به هر دو عمل كند ممكن نيست، هر دو را نيز كند جايز نيست. پس چه كند؟ تسنن ميگويد اين حديث از رسول خداست، و باالفرض تشيّع نيز قبول كرد، ابو هريره از نظر آنها اعتبار دارد و عمار ياسر از نظر تسنن محمّدي (ص)، لذا به همين بن بست ميرسيم و ثمره تلخ اختلافات يك مؤمن وصيتنامةاي مينويسيد (ولو اينكه واجب نيست بلكه مستحب است) تا بعد از وي فرزندانش اختلاف تكنند. آيا رسول خدا وصيتنامة را عنوان ميكند كه اختلاف بين امّت خويش ايجاد كند.؟ آيا ميتوان گفت رسول حق (ص)بعد از اين مدت گرفتاري و حمل رسالت عظيم الهي، شركت در جنگها، جهادها، دادن شهداي زياد و... پاياني درست كند كه همگي آن خطر، اختلاف، كشتار و... باشد؟ اينك نمونههائي از تضاد افكار و عقائد در حاليكه هنوز صداي رسالت براي وصت است اسلامي در سرزمين حجاز طنين انداز است. (1) مولانا علي ابن ابي طالب عليه السّلام و عثمان در راه مكّه براي جمع كردن حجّ (؟) به نزاع پرداختند. عثمان ابن عفّان حلكم اُموي گفت: يا علي من تو را نهي ميكنم از جمع بين آندو ولي تو مخالفت ميكني؟ حضرت علي عليه السّلام فرمود: من تابع سنت رسول خدا هستم نه تابع ديگري، و لذا جمع ميكنم... صحيح نجاري ج 2 ص 151 باب تمنع و اِقران، از كتاب حج. (2) عبد اللَّه ابن عمر ابن الخطّاب: نماز در سفر 2 ركعت است و هر كسي با سنت رسول خدا صلياللَّهُعَلَيْهِواله مخالفت كند كافر است. سنن بيهقي ج 3 ص 140 المعجم الكبري طبراني، احكام القرآن، جصّاص ج 20 ص 254 در مقابل اين بيان داستان زير را نيز نشنويد: در عصر خلافت عثمان فرزند غفّان، او در مسجد ميني نماز جماعت اقامة ميكرد يكوقت مريض شد، مردم از مولا علي عليه السّلام خواستند تا نماز جماعت را وي اقامة نمايد. حضرت فرمود: اگر من نماز بخوانم طبق سنت رسولُ اللَّه صلياللَّهُعَلَيْهِواله ميخوانم. مردم قبول نكردند. فرمود تا شخص ديگري را انتخاب كنيد. (تا طبق ميل شيطاني شما نماز را باطل كند) مُحلّي اين حَزَم ج 4 ص 270 (3) بيهقي به نقل از عبد اللّه ابن يزيد آورده: همراه عبد اللّه ابن مسعود بوديم و چون به مسجد ميني آمد گفت: عثمان چند ركعت نماز خواند؟ گفتند چهار ركعت، لذا وي نيز چهار ركعت خواند (از قرار معلوم در جماعت عثمان نخواسته شركت كند) راوي گويد به عبد اللّه ابن مسعود گفته (از روي اعتراض): مگر از پيامبر خدا نقل نكردي كه در اينجا 2 ركعت نماز خواندند و ابوبكر 3 ركعت نماز خواند؟ گفت: چرا و اكنون همان را تاكيد ميكنم ولي (از روي نقية گفته) عثمان حاكم است و اختلاف خوب نيست. سنن كُبري بيهقي ج 13 ص 143، 144 (4) مسلم از سالم ابن عبد الله از پدرش نقل ميكند كه رسول خدا (ص) در ميني و اماكن ديگر، نماز مسافر را دو ركعتي بجاي آورد. ابوبكر و عمر... ولي عثمان دستور داد كه بايد تمام بخوانيم. صحيح مسلم ج 1 ص 145- باب «صلوة المسافرين و قصر الصّوة يمني» و نيز مسلم از زهري نقل ميكند كه به عروه گفت: چرا عايشه نماز را در سفر تمام ميخواند؟ گفت: او اجتهار كرده همانگونة كه عثمان نيز اجتهاد كرده است. صحيح مسلم، ج 2 ص 143 خواننده محترم مشاهده ميكند كه احاديث نقل شده از منابع و(؟) تسنن اموي است، و شكي نيست افراديكه بر خلاف سنت رسول خدا عمل كردند، خودشان را خليفة رسول اللّه ميدانسته، عايشه نيز ام الموئنين را يدك ميكشيد. بهر حلا اين بحث خيلي مربوط به موضوع ثقلين نيست امّا سنّيها كه اعتقاد دارند كتاب اللّه و سنتي آمده بايد جوابگوي تضاد در احاديث يا اعماليكه متضاد با سنت است، باشند. جواب فقط يك جملة است و آن اينكه تسنن مرجع علمي و مكتبي را كه حضرت رسالت تعين فرموده است ردّ كردند و بآن اعتقاد ندارند، نتيجة آنست كه بايستي در حال ضد و نقيضي، انحراف و ضلالت، پيمان شكني و سنت زدائي، جنگ و اختلاف با پيروان مكتب حقّه اهل البيت هيچ گونة ترديدي (؟) نميدهد و هر چه را كه ضدّ ثقلين شريفين باشد به دور ميافكند، هر چند پيروان تسنن اموي بيكار ننشسته همانهائي كه به دو كتاب الله و سنتي» چنگ ميزدند سنت را هم رها كردند تا ثقل ديگر را بهر كيفيت كه اميال ابليسي آنان اقتضاء ميكند تاويل و تفسير نمايند. لذا علماي تشيّع نيز بعد از جريان فرهنگي و تحولات موزيانة حكّام عصر پس از رسول خدا با شاكل عديده احاديث مواجه شده كه علت اصلي آن نيز هيئتهاي جعّال حديث در عصور مختلفه هستند.
«احاديث شريفه كساء» در اين احاديث كه از طريق احاديث و منبع اصلي آنها نيز مصادر تسنن اموي است استدلال ميشود كه اهل البيت همان خمسة طيبّة است. «علاّمة بزرگوار سيد مرتضي عسگري» حفظه اللّه تعالي، در جز؟ نيام حديث الكساء في مدرسه الخلفاء و مدرسة اهل البيت؟ فرموده بصورت مشروح در اين مورد بحث نموده ولي با توجه به اختصارگوئي و فقط آوردن چند حديث بصورت مختلفة بعنوان شاهد به موضوع اكتفا ميكنيم. (1) ؟ الحاكم عن عبداللّه ابن جعفر ابن ابي طالب عليهم السّلام، انّه قال: لمّا نظر رسول اللّه صلي اللَّهُعَلَيْهِواله الي اله حمةها بطةً قال: اُدعوا لي، فقالت صفيّة: من يا رسولَ اللَّه؟ قال: اهل بيتي عليّاً، فاطمةً، الحسن،و الحسين، فجيئبهم فالقي اليهم النبي (ص) كساءً رفع يَدَيْه، ثم قال: اللّهمَ هولآء الي فصّل علي مجهرٍ و آل مجهرٍ واته اللّهُ عزوجل» اني يريد الله ليذهب... مستدرك صحيحين حاكم نيشابوري ج3 ص141-148 قال هذا صحيح الاسناء يعني: حاكم از عبداللّه فرزند جعفر فرزند ابي طالب عليهالسّلام نقل كرده كه گفت: وقتي رسول خدا متوجه نزول رحمت شدند فرمود: آنها را بسوي من بخوانيد، آنها را بسوي من بخوانيد، صفيّة عرض كرد: چه كسي را يا رسول اللّه؟ فرمود اهل بيت خودم را. علي، فاطمه، حسن و حسين عليه السّلام سپس ايشان را آوردند و رسول خدا عباي خود را روي آنها انداخت و دستها را بلند كرد و عرض كرد خداوندا: اينها آل من هستند پس به محمد و آل محمد رحمت و صلوات بفرست. طولي نكشيد كه آيه شريفة انما يريد اللَّه...و نازل شد. حاكم نيشابوري رتبة عالية بين محدثين تسنن اموي دارد. مستدرك وي بصورت شرح و حاشيه به صحيح بخاري و مسلم نگاشته شده.؟ 405 است. (2) عن عايشه قالت: خرج رسول اللَّه صلياللَّهُعَلَيْهِواله، عليه مرط مرصَّل من شعرٍ اسودٍ فجاء الحسن ابن علي فادخله: ثم جاء الحسين فدخل فقه: ثم جاءت فاطمة فادخلها، ثم جاء عليٌّ فادخله ثم قال ص: انما يريد اللّه ليذهب... سلام الله عليهم اجمعين. عايشه نقل ميكند: يك روز رسول خدا خارج شده در حاليكه عباي سياه پشمي بر دوش داشته. كه حسن فرزند علي آمد پس او را داخل عبا كرد. سپس حسين آمد با او داخل شد، بعد فاطمة آمده او را نيز داخل كرد و سپس علي آمد او را هم داخل عبا كرد بعد بفرمود: انما يريد اللّه... صحيح مسلم ج7 ص130 باب فصائل اهل البيت. حاكم در مستدرك ج3 ص 147 بيهقي در سنن كبري ج2 ص149. باب بيان اهل البيت و اينكه آنها آل رسولند. جامع البيان ج22 ص5 تفسير آية شريفة انما يريدالله... ابن كثير .ج3 ص485 تفسير سيرطي ج5 ص198-199 و في تفسير طبري عن ام سلمة قالت: فاجمعوا حول النبّي (ص) علي بساطٍ فجللّهم النبي (ص) بكساء كان علية ثم قال (ص): هولآء اهل بيتي فأذْهَبْ عنهم الرّجس و طَهرّهم تطهيراً فزلت هذه الآية الحديث در تفسير طبري از ام سلمة نقل است كه «خمسة طيبه» روي يك گليم جمع بودند كه رسول خدا آنها را زير عباي خويش جمع كرد و سپس گفت: آنها اهل بيت من هستند خداوندا پليدي را از آنها دوركن و آنها را پاك گردان پس آية شريفة انما يريد اللّه... نازل گشت. تفسير طبري جامع البيان - ج22 ص7.
«شرح الفاط» راغب اصفهاني در كتاب لغت معروف به «مفردات القرآن» توضيح داده: (الف) مادّه (اود) گويد: اذا قيل «اراداللَّهُ» فمعناه حكم انّه كذا اوليس كذا. ارائكم سوءً او ارادبكم رحمةً. يعني در مادّه (اَود) ميگويد: وقتي كه گفته شود (اراداللّه) معناي آن اينست كه فرمان داده به اينكه آن عمل واقع شود يا نشود يا فرمان به خوبي و خير و يا به بدي و شرّ. (ب) قال في مادّه «الرّجس» الرجس الشّي؟» يعني رجس شي ناپاك را گويند. و قال: الرّجس يكون علي اربعة اُوجه، اِمّا من عيث الطبع، اِمّا من جهة العقل، و امّا من جهة الشّرع و امّا من كل ذالك كاالمية اوالميد و الشّرك. افتهي توضيح ميدهد: آن كثافت از چهار قسم بيرون نيست، يا نسبت به طبع و يا نسبت به عقل(روح) و يا در رابطة با شرع، و يا اينكه شامل همه ميشود، مثل مردار، حمار، شرك بخداوند، تمام در تفسير ثعالبي ج3 ص228 الرّجس:اسمٌ يقع علي الاثم، علي العذاب و علي النجاسات و النقائص. فَاَذْهَبَ اللَّهُ ذالك من اهل البيت.يعني رجس اسمي است كه شامل بر گناه و عذاب و نجاسات و كم و كاستيها ميگردد و خداوند متعالي آنها را از اهل البيت دور گردانيده است. جناب علّامة عسگري جهت تأئيد و تثبيت مطالب فوق كه در لغت آمده است به آيات شريفة نيز استدلال ميفرمايد. رجس از نظر كتاباللّه (نقل ديگر): (1) حج آية 30 فاجتنبوا الرجس من الاوتان: يعني از همه پليديها كه منجمله بتها هستند دوري كنيد. اين مثال براي شرك بخداونداست. (2) المائده 90 انما الخمر و المير والازلام رجسٌ من عمل الشيطان: بي ترديد شراب و قمار و بخت آزمائيها پليدي و از عمل شيطان است. شاهد در اين آيه واضح است. (3) الانعام آيه 25 و كذالك يجعل الرجس علي الّذين اليومنون. و همينطور پليدي را بر كسانيكه ايمان نميآورند قرار داديم. شاهد در رجس است كه معناي عذاب دارد. (4) انعام آية 145 الّا ان يكون متيةً او دماً مسفوحاً و لحمُ خيرير فانّه رجس. گراينكه،؟ يا خونيكه از بدن بيرون ريخته باشد و يا گوشت خوك همگي پليدي هستند. در اين ية رِجْس به كثافات چون، خون و گوشت خوك و... اطلاق شده (5) توبه 95 فاعرضوا عنهم فانهم رجسٌ. از آنها روي بگردانيد كه آنها رجس هستند. مثال براي (منافق: دو چهرهها است) كه بيماري روحي را نيز رجس اطلاق گردهاند.
«تفسير الاية في المأثور تفسير آية شريفة در روايت» (1) في تفسير السيرطي: قال رسول اللّه صلي اللَّهُعَلَيْهِواله: انّللّه قَسّم الخَلقَ قسمين فجعلني من خير هما متماً الي قوله. ثم جعل القبائل بيوتاً فجعَلَني في خيرها بيتاً فذالك قوله تعالي «انما يريدُ اللّه... فانا و اهل بيتي مطهرون من الذنوب) يعني السيرطي از ابن عباس كه رسول خدا فرمود: خداوند مردم را به دو قسم تقسيم كرد و من را از نوع بهتر و بدتر قرار داد. سپس نژادها را طايفهبندي فرمود (خانوادگي) و خانواده مرا از بهترين نوع آن معيّن نمود. و اين همان بيان خداوند است كه فرمود: انمايريد اللّه ليذهب... لذا من و اهل بيتم از هر گونه گناه پاك و منزه هستيم. الدَّار المشور للسيوطي. ج5 ص199 (2) در تفسير طبري و غير طبري به نقل از ابو سعيد خُدري ك گفته رسول خدا فرمود: اين آية (انمّا يريدُ اللَّه... درباره خمسه طيبّة نازل شده، درباره خودم، علي، حسن و حسين و فاطمة. صلوات اللَّه عليهم اَجمعين. تفسير طبري ج22 ص 5 ذخائر العقبي از محبّ طبري ج22 تفسير سيرطي ج5 ص198 ابن عساكر ج5 ص161 و... (3) در مقتل خوارزمي چنين آمده: پس از شهادت حسين ابن علي سلام اللّه عليهما؟ اهل بيت، در دروازه شهر شام هر كسي بهميل خودش چيزي ميگفت، بنجمله پير مردي كه خطاب به علي ابن الحسين عليهما السلاّم واهانت بشماتتكردن، آنجناب مطالب فراواني به ايشان فرمود منجمله استدلال امام سجّاد عليه السّلام به آية تطهير بود كه فرمود: انحن اهل البيت الذي خْصِّفا بآية التطهير يعني ما اهل بيتي هستيم كه آية تطهير به ما اختصاص يافته. مقتل خوارزمي ج2 ص طبع عراق
«جمع بندي مطالب يا شناسنامة اهل البت» (1) از مجموع احاديث بدست ميآيد كه موضوع كساء تكرار شده زيرا: در بعضي احاديث آمده كه امّ سلمه ميگويد بعداً حضرت رسول صلي اللَّهُعَلَيْهِواله خمسة طيبة را زير عباي خود جمع كرد عرض كرد: خداوندا آنها را از هرگونه رجس تطهير بفرما كه آنوقت آية شريفة نازل ميشود.؟ در بعضي ديگر آمده بعد از آنكه پيامبر اسلام(ص) و چهار تن ديگر كه داخل عبا قرار گرفتند اين آية را تلاوت فرمود: انما يريد اللّه... مفهومش ميرسند كه نازل شده بوده. نتيجه ميگيريم موضوع كساء چندين بار تحقق يافته ولي آية در ابتداء در منزل ام سلمه نزول فرموده است. (2) در برخي كتب تسنن چون خصائص نساء ص4 از سعد ابن ابي وقاص، تفسير طبري ج22 ص7 ابن كثير ج3 ص 485، مستدرك حاكم نيشابوري ج3 ص147 و غيره اختصاص داشتن اهل البيت به خمسة طيبة تصريح شده كه عبارات ذيل: (الف): اسامي آنها بوضوح آمده. (ب): بعد از ذكر اسم با ضمير ت؟ ميفرمايد (هولا). (ج) ضمير متكلّم وحده كه آنحضرت ميفرمايد اهل بيتي- در حقيقت ياي اهل بيت «ي» كه در آخر آمده را ياي متكلّم وحده ميدانند باين معني كه آنها (علي، فاطمه، حسن و حسين عليه السّلام) نه غير آنها از من و اهل بيت خودم ميباشند. (د) بعد از همه اين تصريحات به آية تطهير بعنوان پشتوانه اصل استدلال ميكند. (ه) و از جهت ديگر كه ديگران بعد از آنحضرت نتوانند چيزي بگويند و يا كسي را كم و زياد كنند تحت پوشش لباس روحاني خويش بناء عبا قرار ميدهد و كاملاً محدودشان ميفرمايد. (و) موضوع ديگري كه مطرح ميشود بعضي از زنان چون ام سلمه و عايشه تقاضاي ورود در عباي روحاني را دارند پيامبر(ص) آنها را منع ميكند (يعني اين عمل شخصي نيست كه به خودم مربوط باشد بلكه آسماني و وحي است.) مرحوم امين آلالام در جمع البيان از تفسير كبير ثعلبي: از عايشه نقل ميكند كه رسول اللّه، فرمود: دور شو - شما بخير باشيد. در پايان بفرمائيد آيا شناسنامه معتبرتر از اين داريم كه داراي اسناد مختلفة باشد؟ اهل البيت = خمسة طيبة و- ديگران
«اشكال» در صورتيكه اشكال شود كه اهل البيت را در سوره احزاب 33 منحصر به خمسة طيّبة كرده و ديگران زنان پيامبر (ص) را خارج ميكنيد، ولي ما ناظر آن هستيم كه در سوره هود آية 73 اهل بيت شامل همسر حضرت ابراهيم شده ميفرمايد: قالوا اَتعجيين من امر اللَّه و رحمة اللَّه و بركاته عليكم اهل البيت اِنّه حميدٌ مجيدٌ.- جواب: اوّلاً ما نيز بر آن اعتقاد هستيم كه اهل البيت در سوره فوق شامل خانم جناب ابراهيم شده (ساره) ولي مگر هر كلمة اهل البيت را كه ديديم ميتوانيم بر مدّعي خودمان استدلال كنيم؟ همانطوريكه در سوره قصص آية 12 ميفرمايد: فَقالتْ هل اَدّلُكُم علي اهل بيتٍ يكفلونه و هم له ناصحون- خواهر جناب موسي ابن عمران (طبق دستوريكه باو داده شده) به فرعونيان ميگويد: اگر بخواهيد بچه را (حضرت موسي) شير بدهيد من اهل بيتي را سراغ دارم كه صلاحيّت اين كار را دارد... كه منظور اصلي وي مادرش است از كلمة «اهل بيت» حال اشكال كننده بگويد چون در اين آية شامل همسر عمران شده پس در اهل بيت آية احزاب نيز... مهمتر از آنچه را كه گفته شد مقصود آية و قلب جريان كلمه اهل البيت نيست كه شامل چه افرادي ميشود. بلكه بيان اصلي، دور كردن هر گونه پليدي و نيز تطهير ذاتي است كه اين دو موضوع اصلي در جاي خاص خودش نازل شده. بعبارت بهتر اينكه، قرآن كريم هر آية و سوده آن در جاي مخصوص نازل فرموده و هر كدام معناي مربوط به آنرا دارد، و بدليل خودمان محال است قياس كنيم. يكوقت تطهير اهل البيت (خمسة طيّبه) و زمان ديگر تهديد همسران رسول خدا به عزابي دو چندان، سوره احزاب 28 و 32 و در پايان اضافة ميشود اين آية شريفة طبق دعاي پيامبر اسلام نازل شد و طبق آن عمل هم شد و اهل بيت از هر گونه خطا و گناه روحي و غير روحي مطهّر شدند (تا براي جانشيني بعدي آنحضرت زمينة سازي شود) والّا قبلاً بطور تفصيل گفته شد كه ديگران (همسران رسول) مبتلا به بيماريهاي روحي بودند و... حتي نميتوانيم بعضي از آنان را از (؟) مومنات قرار دهيم تا چه رسد به اهل بيتي كه طهارت تكويني كامل شامل او گردد. شاهد: جهت تثبيت جريان اختصاص داشتن اهل بيت به خمسة طيبة از طبري نقل ميكنم: روي الطبري في تفسيره عن فتاده في قوله نماني: انما يريدُ اللَّه... قال! هم اهل بيتٍ طهرّهم اللَّه من السّوء و اختصّم برحمته. طبري در تفسيرش از فتاده نقل ميكند كه در مورد قول خداوند ميفرمايد: انما يريدُاللّه... ارباره اهل بيتي ميباشد كه خداوند ايشان را از هر بري طاهر گردانيده و آنها را به جهت و بركت خودش مختص فرموده. تفسير آية شريفة طبري ج 22 ص 5 والدّر المنثور ج 5 ص 199 از مضمون حديث بدست ميآيد كه خداوند رحمت خاصّه را مختصّ آن خاندان فرموده نه غير... شاهد دوّم: در احاديث كثيرة از تسنن آمده كه آنحضرت (ص) اهل بيت را در انظار عمومي معرّفي ميفرمودند: اينك نمونة از آن عن انس ابن مالك قال: انّ رسولَ اللَّه صلي الله عليه وآله كان تمُرُّ بباب فاطمة (ع) ستة اشهر كلَّي خرج الي صلوة الفجر يقول: الصلوة يا اهل البيت اِنّما يريد...بعني انس فرزند مالك ميگويد: رسول خدا بمدت 6 ماه هنگام عبور براي نماز صبح از درب منزل فاطمة عليها السّلام با صداي بلند ميفرمودند: الصلوة اي اهل بيت و آية را قرائت ميكردند انما يريد...(پس چرا درب منازل ديگري تشريف نميبردند؟) مشداك صحيحين ج 3 ص 158، تفسير طبري ج 23 ص 5، صحيح ترفدي ج 12 ص 85، تفسير آية اشرالقابة ج 5 ص 521، تقسير ابن كثير ج 3 ص 483، تفسير الدرالمنثور ج 5 ص 129، مسند احمد ابن حنبل ج 3 ص 258، مسند طيالي ج 8 ص 274
|