متن کامل
*بسم اللّه الرحمن الرحیم * مقدمه: مطالب نوشته شدهای که در پیش روی دارید بررسی اجمالی و کوتاه بر کتاب اصول مذهب شیعه اثنی عشری است که در عربستان سعودی در سه جلد چاپ گردیده است. البته بخش عصمت امام در جلد دوم که از ص 801 - 775 آن کتاب میبا
*بسم اللّه الرحمن الرحيم * مقدمه: مطالب نوشته شدهاي كه در پيش روي داريد بررسي اجمالي و كوتاه بر كتاب اصول مذهب شيعه اثني عشري است كه در عربستان سعودي در سه جلد چاپ گرديده است. البته بخش عصمت امام در جلد دوم كه از ص 801 - 775 آن كتاب ميباشد. لازم به ذكر است كه پرداختن به نقد چنين كتبي نوشتن آنها كار يك نفر نبوده بلكه گروهي از مخالفين ما يا تحقيق و تفحص و بهرهبرداري از احياناً نواقص و بعضي خطاها از گوشه و كنار جمع آوري نمودهاند كار يك نفر يا يك گروه و دريك مدت بسيار كم نميباشد. ليكن حسب الامر مسئولين گروه عربي و شمال آفريقا و پس از تعيين ضرب الاجل و نواقص در رسيدن مطلب اين كار با عجله بسيار انجام گرفت و با علم به اينكه سر تا پا نقص است و ميتوانست جوابها محكمتر از اين هم باشد تلاش خود را به اندازه وسعمان ارائه ميدهيم اميد است كه بتوانيم بهتر در صحنههاي عمل كار كنيم. در اين تحقيق از منابع ذيل استفاده شده است. علاوه بر قرآن. كتب شيعه: بحارالانوار. و الغدير و شبهاي پيشاور، معالم المدرستين تفسيرالميزان. نمونه. تبيان. رجال علامه حلي. بداية المعارف الالميه. اطلاعات كامپيوتر علوم اسلامي . كتب. اهل سنت: ينابيع المودة، فرائد السمطين، حلية الاولياء، شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد. *عصمة ائمة اهل البيت (ع) * با نام و ياد خداوند متعال در پي نقدي بر كتاب «اصول الشيعة اثني عشرية» اثر علي القفاري قسمت عصمة الامام ص 801 - 775 ج دوم كتاب را مورد برسي قرار داده و مبحث عصمت اهل بيت (ع) را ابتداناً از نظر شيعه با ادله و مستندات قرآني، رواني و عقلاني مطرح مينمائيم. و سپس قضاوة را بعهده اهل مطالعه واگذار مينمائيم. «عقيده شيعه در مورد عصمة امام (ع) » ما معتقديم (شيعه) كه امام مانند پيامبر لازم است كه از تمامي رذائل و فواحشي ظاهري و باطني از طفوليت تا مرگ، عمداً يا سهواً معصوم باشد. كما اينكه لازم است كه معصوم از سهو و خطا و نسيان باشد زيرا ائمه حافظين شرع و قوامين بر شرعند و در اين مورد حال آنها حالت پيامبر (ص) و همان دليلي كه اقتضاء ميكند عصمت پيامبران را همان دليل اقتضي ميكند كه ما بدونه هيچ فرقي معتقد به عصمت ائمه عليهم السلام باشيم. اما در همه حالات جز تلقي وحي خداوند متعال بايد مانند پيامبر اكرم (ص) باشد زيرا بدون اين امام نميتواند جانشين پيامبر باشد و بوظائف پيامبر كه عبارت است از هدايت مردم بسوي مصالح واقعي و تزكيه مردم و تربيتشان بر اساس كمالي كه لايق بشر است و حفظ شرع از تحريف و زياده و نقصان و غير ذلك عمل كند. و باز بايد گفت همان دليلي كه دلالت بر وجود امام (ع) ميكند همان دلالت ميكند بر لزوم عصمت امام زيرا بدون عصمت امكان ندارد كه به وظائف خود عمل كند و وجودش با عدمش مساوي ميشود. گذشته از اين مطالب ما از كتاب و سنت دليل بر عصمت ائمه اطهار داشته و اثبات كردهايم اما به اقتضاء مقام به آنها اشارهاي مينمائيم. *(دليل قرآني بر عصمت ائمه اطهار.) * خداوند متعال خبر داده است به اينكه اهل بيت (ع) (كه عبارتند از: محمد و علي و فاطمه و حسن و حسين (ع معصوم هستند در قول خداوند كه ميفرمايد: (اِنَّما يُريُد اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً)الاحزاب 33 منحصراً خداوند اراده نموده است كه پليديها را از شما اهل بيت بردارد و شما را پاك و پاكيزه گرداند وقتي كه به شأن نزول اين آيه و كاري كه رسول خدا به اين مناسبت انجام ميدهد مينگريم از افترائات و كج فهمي مؤلف كتاب فوق الذكر تعجب مينمائيم. در اين رابطه به روايت عبدالله بن جعفر بن ابيطالب نظاره ميافكنيم كه ميگويد روي عبدالله بن جعفربن ابيطالب قال: لما نظر رسول ا... (ص) الي الرحمةها بطة قال: «ادعوالي، ادعوالي» فقالت صفية مَنْ يا رسول ا...؟ قال «اهل بيتي علياً و فاطمة والحسن و الحسين» فجيء بهم فالقي عليهم النبي (ص) كساء ثم رفع يديه، ثم قال «اللهم هولاء آلي فصل علي محمدٍ و ال محمد» و انزل ا... عزوجل: «انما يريد ا... ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيراً» *دليل رواثي بر عصمة ائمه از طرق عامة * شيخ سليمان بلخي حنقي در ص 445 ينابيع المودة ضمن باب 77 و شيخ الاسلام حمويني در فوائد السمطين از ابن عباس روايت نمودهاند كه گفت: (سَمِعْتُ رَسُولَ ا... عليه و سلم يَقُولُ اَنَا وَ عَلِيُّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ مُطَهّرُونَ مَعْصُومُونَ) و از سلمان فارسي نقل ميكند كه رسول اكرم دست بر كتف حسين (ع) گذارد و فرمود (اِنَّهُ الاْمَامُ بْنُ الاْمَامُ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِهِ اَئِمَةٌ ابْرارٌ اْمَنَاءُ مَعْصُومُونَ : و از زيديف ثابت روايت نموده كه آنحضرت فرمود: و انه ليخرج من صلب الحسين ائمة ابرار امناء معصومون قوامون بالقسط. و از عمران بن حصين نقل ميكند كه گفت از رسول اكرم (ص) شنيدم كه بعلي فرمود: «اَنْتَ وَارِثُ عِلْمِي وَ اَنْتَ اْلاِمَامُ وَ الْخَلِيفَةُ بَعْدي تَعْلَمُ النَّاسَ مَا لاَ يَعْلَمُونَ وَ اَنْتَ اَبُوسِبْطيِ وَ زَوْجُ ابْنَيتي وَ مِنْ ذُرِيَّتِكُمْ الْعِتْرَةِ اْلاَئِمَةِ الْمَعْصُوميِنَ. از اين نمونه اخبار از طرق اهل سنت (عامه) بسيار است كه در اين مختصر به همين مقدار بسنده مينمائيم. (كه از كتاب شبهاي پيشاور ص 984 - 983 نقل كرديم) و باز تعجب خود را از حتي رجوع نكردن به كتب اهل سنت از مؤلف كتاب اعلام مينمائيم كه چگونه در قسمت اول نشأت گرفتن اين عقيده را به عبد ا... بن سبأ يهودي نسبت ميدهد از قول باصطلاح شيخ الاسلام ابن تيميه. (عليه ما عليه) و حال آنكه از زمان پيامبر (ص) بوده است علاوه بر اين مطلب نويسنده كتاب در ص 776 كتاب خود ضمن ذكر نمودن حديثي از امام رضا (ع) كه خود نيز به صحت آن اعتقاد ندارد و شك در صحت آن دارد ميگويد (كه گروهي در كوفه هستند كه گمان ميكنند پيامبر (ص) در نمازشان برايشان سهو وافع نميشود. سپس باز از قول امام نقل ميكند كه ايشان ميفرمايند دروغ ميگويند - خداوند لعنتشان كند - همانا كسي كه سهو نميكند او همان خدائي است كه جز او خدائي نيست) بر فرض صحت استناد اين روايت نويسنده حتي ميخواهد عصمت پيامبر (ص) را نيز از سهو و اشتباه نفي كند و يا لا اقل به شيعه نسبت دهد كه اعتقاد به عصمت پيامبر (ص) ندارد. و اين چيزي است كه ما در تمام كتب خويش ضد آنرا ثابت نمودهايم كه علاوه بر اينكه قائل به عصمت پيامبر اكرم (ص) هستيم قائل به عصمت ائمه اطهار (ع) نيز هستيم. حال آنكه سند اين روايت كه از اين بابويه صدوق در عيون الخبار الرضا ص 326 مؤلف كتاب در ص 776 كتابش نقل ميكند از امام رضا(ع) به اين سند است كه. تميم القرشي عن ابيه عن احمد بن علي الانصاري عن الهروي قال: قلت للرضا (ع): ان في سواد الكوفة قوماً يزعمون ان النبي لم يقع عليه سهو في صلاته فقال كذبوا العنهم ا... ان الذي لا يسهو هو ا... الذي لا اله الا هو.... تميم القرشي كه راوي اين حديث است خود (بنا بر قول دجال علامه حلي ص209 فصل سوم كه ميگويد: تميم القرشي كه از او ابو جعفر محمد بن بابويه روايت نموده است) ضعيف است و لذا با ضعيف بودن، روايت قابل استناد نيست. و در غير اينصورت باز به جمله معروف علماء شيعه اشاره كنيم كه ميفرمايند (سهو الصدوق اولي من سهو النبي (ص و اينكه پيامبر سهو داشته است درست نيست بلكه اين اسهاء است كه از طرف خدا به او داده شده و علاوه براين اسهاء خود نيز نوعي معجزه امام و پيامبر است پس به همين اندك نتيجه مي گيريم كه پيامبر (ص) و امام (ع) هر دو معصومند و هر كسي كه قائل شود با اينكه آنها معصوم نيستند از نظر شيعه مردود هستند و استناد كردن به يك روايت ضعيف و لو از قول صدوق نيز اين حقيقت را بر بر نميگرداند. و علاوه بر اينها با شهرت و يره نيز ضعف اين روايت جبران نشده است. بلكه تضعيف نيز نمودهاند قائل به قول وجود سهو در پيامبر اكرم (ص) و ائمه اطهار (ع) عليهم السلام اجمعين را چرا كه عصمت پيامبر و ائمه امري عقلاني است و عقل سليم به آن حكم ميكند و هر آنچه كه مخالف عقل باشد مردود است و اينكه نويسنده كتاب منشأ اين عقيده را از زمان امام صادق (ع) و هشام بن حكم و مؤمن آل محمد ميداند قابل قبول نيست بله شايد از آن زمان در مباحثات با مخالفين در مقام دفاع از عصمت ائمه (ع) بر آمده باشند چون زمان علم و دانش و مباحثات كلامي بوده است ولي اينكه بنيانگذاران عقيده عصمت ائمه اطهار (ع) اين افراد باشند مردود است. اما اينكه نويسنده كتاب قائل شدن به عصمت ائمه را نوعي تناقص شيعه با قول مختار بودن ميداند كه نهايت ميخواهد بگويد عصمت ائمه از گناه و لو كوچك و خطا و نسيان نوعي جبر محسوب ميشود. بايد در جواب وي گفت اين عصمت اختياري است يعني پيامبر (ص) و ائمه (ع) در عين اينكه معصوم هستند ولي ميتوانند گناه را هم مرتكب شوند اما اراده خود آنها بر اين قرار ميگيرد كه از معاصي و خطاها مصون باشند. و در چهار چوبه قوانين الهي بعنوان اسوه و الگو براي مردم حركت ميكنند. -اما اينكه مصنف قائل است بر اينكه مذهب شيعه9 مذهب شيوخ است به مذهب ائمه (ع) بايد گفت تمام شيوخ و فقها و علماي شيعه سخنانشان را با استناد به كتاب خدا و سنت پيامبر و احاديث نبي و ائمه و حكم عقل و با اجماع اهل فن مطرح ميكنند و نتيجتاً همه سخنان خويش را بر اساس عقائد پيامبر و ائمه اطهار و مطابقت حتي احاديث ائمه با قرآن مطرح ميكنند و اگر مخالف با آنها باشد كلام هيچيك از فقها و علماء نيز مورد قبول نميباشد *دليل ديگر از قرآن * «وَ اِذْ ابْتَلَي اِبَراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَاَتَمَهُنَّ قَالَ اِنّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ اِمَاماً قَالَ وَ مِنْ ذُرِيَّتيِ قَالَ لاَ يَنّالُ عَهِدي الضَّالِميِنَ» (بقره آية 124) نويسنده كتاب در پي رد كردن اين آيه درباره عصمت امامت بر آمده با مناقشه كردن در معناي عهد. از نظر مفسرين اهل سنت كه به معاني نبوت. امامت. ايمني آوردهاند سپس در معناي ظالم بخث را ادامه داده است كه نهايتاً به اين نتيجه ميرسد كه كسي كه توبه نمود ديگر نميتوان به آن اطلاق ظالم نمود و چه بسا كسي كه توبه نموده است از كسي كه اصلاً مقام گناه براي او پيش نيامده را بالاتر ميداند. اما در جواب بايد گفت: عهد به معناي امامت هم از نظر اهل سنت و هم شيعه مطرح گرديده است اما اينكه امامت و عهد خداوند به كسي كه توبه كرده باشد برسد اين درست نميباشد زيرا در امالي شيخ مستنداً از مناقب ابن المغازي مرفوعاً از اين مسعود از پيامبر (ص) در مورد اين آيه از قول خداوند به ابراهيم (ع) كه: مَن سَجَدَ لِصَنَم دُوني لا اَجْعَلْهُ اِمَاماً قَالَ (ع) وَ انْتَهَتْ الدَّعْوَةُ (الميزان ج 1 ص 279) اِليَّ وَ الي اَخِيَ عَليُّ لَمْ يَسْجُدْ اَحَدُنَا لِصَنَمٍ قَطُّ. (طبع مؤسسه مطبوعات اسماعيليان) «هر كس براي خدائي غير از منت سجده كرده باشد او را امام قرار نميدهم تا آنجا كه» «فرمود دعوت منتهي شد به من و برادرم به علي كه هيچيك از ما براي بتي سجده نكردهايم» با اين روايت بوضوح جواب مصنف روشن ميگردد. كه علي (ع) چون در زمان جاهليت بت پرست نبود و پيامبر (ص) ميتوانند امام معصوم باشند. و بقيه اولاد علي و فاطمه را نيز قبلاً توسط حديث نقل شده از پيامبر اثبات نموديم. لذا دلالت اين آية 124 بقره بر عصمت امام معصوم (ع) جاي اشكال و خدشهاي ندارد. *اما ادله روائي بر عصمت ائمه اطهار * پيرامون ادله رواثي برعصمت پيامبر (ص) و ائمه اطهار (ع) در ضمن مباحث قبل طي رواياتي به آنها اشاره گرديد. كه تنها به يك نمونه مجدداً اشاره ميكنيم كه فرمود رسول خدا: «اَنَا وَ عَلِيُّ وَ اْلحَسَنُ وَ اْلحُسَيْنُ وَ تِسعَةُ مِنْ وُلْدِا اْلحُسَيْنِ مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ» (اين حديث را ابن عباس نقل ميكند و منبع آن ينابيع المودة ص 445 در باب 77 از شيخ سليمان بلخي حنفي و فراند السمطين از شيخ الاسلام حمويني ميباشد.) در اين رابطه مصنف كتاب علاوه بر اينكه عصمت ائمه را مردود ميداند علم آنها را نيز در ميكند كه اينجا نيز جاي تأسف است كه تاريخ را هم مطالعه نفرمودهاند چرا كه تاريخ اسلام در همه دوران مملو است از اينكه علم اين خاندان در همه اعصار و دوران افضل از همه علماء بوده است و جاي هيچ شكي نيست كه علي و فرزندانشان علم لدني داشتند. وقتي به روايات نگاه ميكنيم پر است از اينكه علي (ع) داناترين مردم به سنت رسول ا... و علوم سماوي و ارضي است. علم امام صادق (ع) و باقر(ع) را چه كسي ميتواند انكار كند بهتر است در اين مورد به احاديثي از خودشان در مورد علم علي عليه السلام اشاره كنيم بعد از پيامبر (ص) عايشه ميگويد. عليٌ اعلم الناس بالسنة، و يا از قول عمر ميگويد عليٌ اقضانا - يا - اقضانا عليٌ و ابن مسعود ميگويد: قسمت الحكة عشرة اجزاء فاُعطي عليُّ تسعة اجزاء والناس جزاءاً و عليٌ اعلمهم بالواحد منها. و از پيامبر اكرم (ص) در مورد علم امير المؤمنين عليه السلام روايات زيادي از طرق شيعه و سني وارد شده است از جمله روايات زير. اعلم امتي من بعدي علي بن ابي طالب (عليٌ خازِنُ عِلْميِ). يا (عليٌ عَيْبَةُ عِلْمِي) يا (عليٌ وِ عَاءُ عِلْمِي وَ وَصيي وَ بَا بيِ الذّي اُوتِيَ مِنْهُ ) (الغدير ج 3 ص 97 و 96) و روايتي ديگر در باب علم عترت و اهل بيت طهارت هست كه ابواسحق شيخ الاسلام حمويني در فوائد السمطين و حافظ ابو نعيم اصفهاني در حليه الاولياء و ابي الحديد در شرح نهج البلاغه از ابن عباس روايت مينمايد كه رسول اكرم (ص) فرمود: عترت من از طينت من آفريده شدهاند و خداي تعالي علم و فهم بايشان كرامت فرموده واي بر كسيكه ايشان را تكذيب نمايد. و ابن ابي الحديد در شرح نهج البلاغه و صاحب كتاب سير الصحابه از حذيفه بن اسيد روايت كردهاند كه رسول خدا (ص) بعد از اداء خطبه مفصل و حمد وثناء حق تعالي فرمودند. (اني تارك فيكم الثقلين كتاب ا... و عترتي ان تمسكتم بهما فقد نجي) و بروايت ديگر از حذيفه بن اسيد نيز نقل ميكند كه آنحضرت فرمود. (الائمة بعدي من عترتي عدد نقباء بني اسرائيل تسعة من صلب الحسين اعطاهم الله علمي و فهمي فلا تعلموهم فانهم اعلم منكم اتبعو هم فانهم مع الحق الحق معهم) امامان بعد از من از عترت من بعدد نقباء بني اسرائيلند (دوازده نفر) نه نفر از صلب حسين هستند اعطاء نموده است خداوند بآنها علم و فهم مرا پس بآنها ياد ندهيد و تعليم ننمائيد بدرستيكه آنها اعلم از شما ميباشند از آنها متابعت كنيد بدرستيكه آنها با حق هستند و حق با آنها است. پس با توجه به روايات فوق ميتوان اعلم بودن اهل بيت و ائمه اطهار را بر همه اهل زمان خويش اثبات نمود. و پيروي و تبعيت از آنها را بحكم عقل و شرع واجب دانست بر اساس آيه كريمه قرآن كه ميفرمايد. «اَطِيعُوا اللّهَ وَ اَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ اُوليِ اْلاَمْرِ مِنْكُمْ» كه اطاعت از اولي الامر (اهل بيت عصمت و طهارت) را در رديف اطاعت از خداوند و رسول قرار داده است. يعني همانطور كه اطاعت خدا و رسولش بر ما واجب است اطاعت از اولي الامر بعد از رسول نيز بر ما واجب است كه بنا به گفته هود نبي اكرم (ص) اولي الامر همان اهل بيت و ائمه اطهار (ع) پس رسول اكرم (ص) هستند و علاوه بر اين دليل عقلي هم ما را هدايت به سوي اين ميكند كه اولي الامر نيز بايد كساني باشند كه معصوم از خطاء و عصيان باشند تا اطاعت از آنها را بتوان واجب نمود و گرنه اگر معصوم نباشند دليلي بر رجوع به آنها به جاري رجوع به خدا و رسول خدا نيست. آيا رجوع كردن به امام و معصوم دانستن او . *مشاركت امام در امر نبوت نيست؟ * نكتهاي كه نويسنده تحت عنواني تازه به نام (نقدي عام براي مبدا عصمت) پيگيري ميكند اين است كه ميگويد. ادعاي عصمت ائمة اقتضاء دارد مشاركت امام (ع) را با پيامبر (ص) و لذا واجب است به هر چه كه امام (ع) ميگويد ايمان بياوريم همانگونه كه هر چه پيامبر(ص) ميگويد بايد به آن ايمان بياوريم و اين مخالف با دين و سنت ميباشد. در جواب وي ميتوان گفت: با رجوع به روايات و آيات الهي ميتوان دريافت كه مقام امامت بعد از نبوة است و همه پيامبران امام نبودند. بلكه بعضي از پيامبران امام هم بودند اما اينكه مشاركت در عنوان نبوة باشد خير درست نيست زيرا امام ادامه دهنده راه پيامبر در راستاي ارشاد و اجراي احكام اسلامي و اراده امور مسلمين است. ولي تفاوت امام با پيامبر همانطور كه بارها اشاره كردهايم در دريافت وحي و عدم دريافت وحي است فقط امام وحي دريافت نميكند ولي در تمامي اوصاف بايد همانند پيامبر باشد. كه يكي از آنها عصمت است. و وجوب اطاعت از اوامر و نواهي آنان كه باعث رشد و هدايت ما به سوي مقام والاي انسانيت ميگردد و رسيدن به معبود متعال. *اگر ائمه معصوم هستند چرا در دعاهايشان هميشه * از گناهان استغفار ميكنند بدرگاه خداوند؟ سپس نويسنده در مورد اينكه چرا ائمه كه قائل به عصمت آنها هستيد هميشه در دعاهايشان نيمههاي شب در نمازها وغيره به درگاه خداوند از گناهان خويش طلب استغفار ميكنند؟ در جواب ميتوان گفت: همانطور كه قبلاً هم اشاره نموديم عصمت آنان نيز اختياري است يعني در عين قدرت و استطاعت بر انجام گناه از گناه دوري ميكنند. و اين را نيز نبايد فراموش كرد كه آنها نيز از نوع بشر ميباشند همانگونه كه پيامبر (ص) را خداوند در قرآن ميفرمايد (قل انا بشرٌ مثلكم.....) و هر آن امكان آن دارد كه مرتكب خطاء گردند اگر كه بر نفس خود مسلط نباشند. و اين استغفارها بخاطر اين ميباشد كه هميشه خود را در كمين گناهان ميبينند از خدا ميخواهند كه روزي از مسير او جدا نشوند. و يك جواب ديگر اينكه بر اساس حديث (حسنات الابرار سيئات المقربين باشد) يعني ترك اولي در بعضي موارد و لو اينكه گناه هم نيست آنها براي خود بعنوان گناه محسوب كنند مثل اينكه شبي پيامبر اكرم در حال سجده از خداوند در خواست ميكرد كه او را ببخشد و طلب مغفرت ميكرد كه يكي از زنان پيامبر (ظاهراً عايشه) به ايشان عرض كرد يا رسول ا... شما پيامبر خدا هستيد چرا اينقدر گريه و استغفار ميكنيد. فرمودند «مگر من با برادرم يونس فرق دارم ممكن است من هم خطا كنم و مثل يونس كه اسير شكم ماهي شد من هم مورد غضب واقع شوم. و باز ميتوان گفت اينگونه عملكردهاي آنان بعنوان الگو و اسوه براي ما آموزش باشد كه طريقه مناجاة كردن با خدا را بفهميم. *اگر ائمه خالي از خطاء هستند چرا گاهي به يك سؤال * جوابهاي مختلفي حتي ضد هم ميدارند. نويسنده كتاب سپس براي رفع عصمت از ائمه مساله جوابهاي مختلف يا متناقض دادن به سؤال مراجعه كنندگان را مطرح ميكند. و پيرامون آن به دليلهائي اشاره مينمايد. در جواب اين اشكال نيز بايد گفت كه جوابهاي مختلف يا بعضاً متناقض كه ائمه به سئوالات افراد مي دادهاند. بخاطر اين بوده است كه در بعضي موارد بخاطر حفظ جان افراد از جوابهاي موافق به اهل سنت ميدادهاند ولي وقتي جمع خاصه و از شيعيان واقعي بودهاند جواب صحيح را ميدادهاند. در واقع ميتوان گفت كه بخاطر موقعيت شيعه در چنين مواردي بقيه ميكردهاند و به همين طريق احكام و مبلغين شيعه را حفظ نمودند. و اين خود نيز دال بر درايت و تسلط معصومين و آگاهي آنها از امور غيبي و پنهاني است كه در چه جائي جوابي در خور حال هر كس بدهند. اما در هنگام جواب گوئي به مسائلي كه به اصول و ريشه اسلام بر ميگردد استوار و محكم جواب صحيح را ميدادهاند. و لو اينكه همه با آن مخالف باشند. *نتيجه * و در پايان ميتوان اين نتيجه را گرفت كه تمام اين افكار و عقايد بر مبناي مخالفت با اهل بيت عصمت و طهارت است. و بر اساس ضرب المثل (الغريق يتشبت بكل حشيش) به هر سخني و هر كلامي دست ميآويزند و مدعاي خود را اعلام ميكنند ولي با ادله صريح و محكم شيعه كه برخورد ميكنند سست و نابودي ميشوند. در پايان با اعتقاد به عصمت ائمه اطهار و در انتظار ظهور آخرين هديه الهي به بشريت در انتظار مانده بقية الله الاعظم عجل الله تعلي فرجه الشريف. متذكر ميشويم كه: روي چنين مواردي نميتوان با عجله و شتاب كار انجام داد. جوابگوئي دقيق به اين ياوه سرائيها زماني بيشتر از يك يا دو هفته ميخواهد. لذا اگر جوابها آنطور كه بايد باشد نيست بعلت ضيق وقت بوده است. اميد است مورد قبول هيئت پژوهشهاي علمي بعثه مقام معظم رهبري قرار گيرد. والسلام سيد محمد رضا ابطحي 6/10/75 نيمه شعبان المعظم 15 شعبان / 1417
|