ابراهیم و اسماعیل و بنای کعبه
ابراهیم و اسماعیل و بنای کعبه مدتی دور و دراز حضرت ابراهیم ـ علیه السلام ـ به دور از فرزندش اسماعیل به سر برد. اما برای کاری بس بزرگ و سرنوشت ساز نزد فرزندش بازگشت. خدا به ابراهیم فرمان داد که کعبه را ب
ابراهيم و اسماعيل و بناي كعبه
مدتي دور و دراز حضرت ابراهيم ـ عليه السلام ـ به دور از
فرزندش اسماعيل به سر برد. اما براي كاري بس بزرگ و سرنوشت ساز نزد فرزندش بازگشت.
خدا به ابراهيم فرمان داد كه كعبه را بنا كرده و آن را بازسازي كند تا به عنوان
نخستين خانه اي كه براي پرستش خداي يگانه بنياد مي شود مورد استفاده قرار
گرفته و آن را از نو تجديد كند.
ابراهيم در جستجوي فرزند خود اسماعيل مي پوييد كه سرانجام
او را در كنار زمزم سرگرم تراشيدنِ تير يافت. ابراهيم و اسماعيل همدگر را در آغوش
گرفتند و از شدت خوشحالي و سرور يكديگر را لبريز از محبت و عواطف ساختند.
پس از آن كه ديدار ابراهيم از فرزندش و اقامت وي نزد او
با وضع خوش آيندي ادامه يافت فرجامش آن بود كه خداوند متعال ابراهيم را مأمور ساخت
خانه اي براي عبادت او در همان جا بنا كند و جاي آن را خداوند به ابراهيم خاطرنشان
ساخت، جايي كه از اطراف و پيرامونش بلندتر مي نموده و نزديك محل و نقطه ديدار آنها
بود. اسماعيل به پدر عرض كرد: امر خداوندگار كارسازِ خود را اجرا كن و من نيز با تو
در اين كار بزرگ به همياري برمي خيزم. ابراهيم بناي خانه خدا را در عهده داشت و
اسماعيل سنگ و گل مي آورد و در اختيار او مي نهاد. آنگاه به اسماعيل گفت: سنگ
زيبايي را بياور تا آن را بر ركن قرار دهم و اين سنگ نشانه اي براي مردم به عنوان
مبدأ طواف آنها باشد. جبرائيل، اسماعيل را به حجرالاسود رهنمون گشت، و او آن را
برگرفته و در جاي خود نهادند، و همواره كه بناي كعبه را بالا مي بردند، اين دعا را
مي خواندند: ربّنا تقبّل منّا انّك أنت السميع العليم 17
وقتي بناي كعبه با بنّايي و معماري ابراهيم و كارگري اسماعيل بالا رفت، و
ابراهيم سالمند از بالا بردن سنگ احساس ناتواني مي كرد بر روي سنگي كه آن را به
عنوان مقام ابراهيم مي شناسيم پاي مي نهاد و وقتي ناحيه اي از ديوار به پايان
مي رسيد اين سنگ از آن ناحيه به ناحيه ديگر جابه جا مي شد; و ابراهيم بر روي آن
مي ايستاد و ديوار آن ناحيه را سنگ چين مي كرد. و بدينسان سنگ جابه جا مي گشت تا
بناي ديوارهاي اطراف به پايان رسد. گويند اين سنگ از قديم الأيام پيوسته به ديوار
كعبه بود تا زمان عمر بن الخطاب آن را اندكي از بيت جدا كردند و در جايي كه
هم اكنون قرار دارد نهادند. قرآن كريم اشارتي به بناي كعبه دارد، آنجا كه
مي فرمايد:
واذ جعلنا البيت مثابةً للنّاس وأمناً واتّخذوا من مقام ابراهيم مصلّي وعهدنا
الي ابراهيم واسماعيل أن طهّرا بيتي للطّائفين والعاكفين والرّكّع السّجود *
واذ قال ابراهيم ربّ اجعل هذا بلداً آمناً وارزق أهله من الثّمرات مَن آمن منهم
بالله واليوم الآخر قال ومن كفرفأُمتّعه قليلا ثمّ أضطرُّهُ الي عذاب النّار وبئس
المصير* واذيرفع ابراهيم القواعد من البيت و اسمعيل ربّنا تقبّل منّا
انّك انت السّميع العليم 18
به ياد آور زماني را كه: خانه خود را مركز تجمع مردم و جايگاه امني قرار داديم
و مقام ابراهيم را به عنوان محل اقامه نماز انتخاب كنيد. ما ابراهيم و اسماعيل را
گفتيم خانه مرا براي طواف كنندگان و معتكفان و مقيمان و راكعان و سجده گزاران،
پاكيزه داريد. خاطرنشان مي سازيم آن وقتي را كه ابراهيم گفت: خداوندگارا! اين
جايگاه را شهر و سرزميني برخوردار از امنيت قرار ده و به آن دسته از مردم اين شهر
كه به خدا و روز واپسين ايمان دارند از هر بَر و ميوه و ارزاق ارزاني دار. خدا
فرمود هركه در اين پايگاه مقدس راه كفر در پيش گيرد، اندكي او را هرچند برخوردار
مي سازم اما سرانجام به عذاب آتش دوزخ ناگزيرش كنم، عذابي كه بد فرجامي براي انسان
ها است. آن زماني را به ياد آور كه ابراهيم و نيز اسماعيل پايه هاي خانه خدا
و كعبه را بالا مي بردند مي گفتند: خداوندگارا! از ما بپذير كه تو شنواي دانايي.
خداوند متعال طي اين آيات يادآورِ نعمتي بس عظيم به قاطبه مسلمين جهان مي گردد
و آن عبارت از مقرر كردن و تحقق بخشيدن بناي بيت الله الحرام به عنوان مقصد و
هدفي است كه بايد به ديدار آن همت گمارند و آن را به صورت مرجعي قرار داده كه بايد
براي پرستش به سويش از دور و نزديك بكوچند; چنانكه آن را قرارگاه امني براي هر خائف
و بيمناك از آسيب ها و تهاجم ها مقرر فرمود. آن كه بر حرم الهي درمي آيد هيچكسي
نمي تواند او را بيازارد. و اين حقيقت، مسأله اي است كه از ديرباز در مورد اين مكان
بر سر آن به توافق رسيده بودند، و قداستي را براي آن مي شناختند كه از رهگذر آن
هيچكسي را روا نبود بر حريم اين حرم تعدّي كند.
خداوند به دعاي ابراهيم پاسخ مثبت داده و همه گونه ارزاق در اين سرزمين كه فاقد
آب بوده و بوته و گياهي قابل توجه در آن نمي روييد به سوي آن كشاند; چنانكه اين
حقيقت از دوردست ترين اعصار تا زمان ما آشكارا جلب نظر مي كند.
بحث ما در مسأله طواف به سرگذشت گذراي بناي كعبه توسط ابراهيم و اسماعيل
انجاميد و خواستيم خاطرنشان سازيم كه حاجيان برگرد چه خانه اي طواف مي كنند،
خانه اي كه مطاف فرشتگان و شمار فراواني از انبيا تا زمان حضرت ابراهيم بوده، و
يكتايي معبود و وجودي را كه ـ فقط و به تنهايي درخور پرستش است ـ در اذهان ما بيدار
مي سازد. و چنين هدفي، ابراهيم شرك ستيز و بت شكن را درخواست مي كرد كه كانون توحيد
را از نو بنا و بازسازي كند; ابراهيمي كه در جهت احياي انديشه توحيد و يكتاپرستي
لحظه اي آرام نمي گرفت، و پيشينه مبارزات او با شرك، توأم با بانگ و فريادي آغاز
شده بود كه بابل را ـ كه حدود سي و هفت قرن را در پرستش بت ها پشت سر نهاده بود ـ
لرزاند، فرياد و بانگي كه طنين صداي آن در هر عصر و هر محيطي همواره سامعه بشري را
مي نوازد; زيرا پرستش بت ها ـ اين پرستش فرومايه كه عقل و خرد آدمي را به ابتذال و
فروهشتگي سوق مي داده، و بايد اين چنين پرستشي را زاده و بازدهِ خرافات و اوهام و
ياوه انديشي برشمرد ـ آثار آن حتي تا زمان معاصر كه عصر پيشرفت علم و تكنولوژي است
هنوز دست از سر گروه هايي از مردم برنمي دارد.
همواره هنوز هم پاره اي از اديان در جهان معاصر بت ها را سمبل بسياري از مقدسات
تلقي مي كنند، از اجرام سماوي گرفته تا جانوران زمين و پرندگان آسمان تا بوزينه و
افعي، و فيل و گاو و جز آنها را مي پرستند.
چه عاملي توانست بت پرستي را در گروه هايي از جامعه انساني معاصر بر سر پا نگاه
دارد. اگر بكاويم انگيزه هايي را شناسايي مي كنيم كه پرستش بت ها را براي اينان
ديكته و املا مي كند و آن عبارت از تقليد عاميانه از آباء و نياكان و رسوم و
شيوه هاي سنتي غلط مي باشد. قرآن بيش از چهارده قرن پيش ـ وقتي راجع به ابراهيم
گزارشي ارائه مي كند، و عصري را از زمان اين پيامبر براي ما به تصوير مي كشد كه
پرستش بت ها جوامعِ روزگارِ وي را زير پوشش گرفته بود ـ استدلال بت پرستان عصر
ابراهيم را براي ما بيان مي كند:
واتلُ عليهم نبأ ابراهيم * اذ قال لأبيه وقومه ما تعبدون *
قالوا نعبد أصناماً فنظلّ لها عاكفين * قال هل يسمعونكم اذ تدعون *
أو ينفعونكم أو يضرّون * قالوا بل وجدنا آباءنا كذلك يفعلون 19
و گزارش كارها و تلاش هاي ابراهيم را در مبارزه با
بت پرستي، بر مردم بخوان; وقتي كه او به پدرخوانده و گروه وابسته به خود گفت: چه
چيزي را مي پرستيد؟ پاسخ دادند: بت هايي را كه همواره چشم انتظار و اميد به آنها
دوخته و در برابر آنها خاكساريم. ابراهيم گفت: آيا وقتي آنها را مي خوانيد درخواستِ
شما را مي شنوند يا سود و زياني عايد شما مي سازند، دليل شما در پرستش آنها چيست؟
گفتند: آباء و نياكان خود را بر اين سنت و رسم و شيوه يافتيم، و چون آنان چنين
مي كردند ما نيز چنين مي كنيم، و راه و رسم آنها را ترك نمي گوييم.
پاسخ مردم در برابر سؤال اعتراض آميز ابراهيم اين بود كه
به انگيزه تقليدِ از پدران و نياكان، بت ها را پرستش مي كردند; و علت و موجب ديگري
در كار نبوده است. اين پاسخ اعترافي است ضمني كه بت ها نه سودي عايد مي سازند و نه
زيان و آسيبي به آدمي وارد مي كنند.
قرآن كريم تحليل و تعليل ديگري را در عبادت و پرستش
بت پرستان ياد مي كند:
وقال انّما اتّخذتم من دون الله أوثاناً مودّة بينكم في
الحيوة الدّنيا 20
و گفت: صرفاً شما در برابر خداي يگانه و در كنار او بت
ها را به خاطر حفظ دوستي و مجامله با يكديگر، براي پرستش انتخاب كرديد. اين انتخاب
و اتخاذ شما از اعتقاد شما ريشه نمي گيرد; بلكه براي نگاهباني از دوستي متقابل شما
كه به زندگاني مادي شما مي پيوندد بت ها را برگزيديد تا همرنگ با يكديگر باشيد.
انسانِ متمدن روزگار ما انواع و اقسام بت هاي سمبليك را
براي جوامع بشري به ارمغان آوردند كه در كنار خدا به عبادت و كرنش در برابر آنها
روي مي آورند كه از آن جمله:
ــ كرنش پرستش گونه در برابر شخصيت هايي چون زمامداران و
رياست مداران طاغوت مآبِ دنياي شرق و غرب مي باشد كه به خاطر قدرت هاي دنياوي و
مادي و سلطه و اقتدار به صورت معبوداني در كنار خدا درآمدند، و در پيرامون انديشه
جوامع بشري اوهام و افسانه هايي را به هم بافتند ـ و مردم نيز چون كرم ابريشم اين
انديشه ها را بر خويشتن تنيده اند ـ كه آنان را در مصافِ خداي يگانه مي انگارند، و
سخن آنان را حقايقي نقض ناپذير و غير قابل تخلف تصور مي كنند.
ترس و هراس از قدرت هايي كه در كنار قدرت خداوند متعال جز
قدرت هايي پوچ و پوشالي چيز ديگري نيست اين زير قدرت هاي الهي (نـه ابــرقــدرت ها)
را به سان بت هايي هراس آفرين درآورده است. و وقتي در برابر صولت ابراهيمي
بت برانداز درهم مي شكنند باز هم دولتمردان كشورهاي اسلامي و غير اسلامي در برابر
آنها به خود بيم راه مي دهند.
مگر تمام قدرت هاي داخلي و خارجي دست به دست هم نداده
بودند كه ايران اسلامي را ـ با به كار گيري همه توان و نيروهايشان ـ از پاي
درآورند; ولي تاكنون به فضل الهي آنچنان در اين انديشه شيطاني ناكام و رسوا شدند كه
موجب گشت ملّت ها چهره واقعي اين بت هاي بزك يافته از سلاح و رزم افزار مدرن را
درست شناسايي كرده و منظره كريه واشمئزازآور آنها را شهود كنند.
انقلاب اسلامي ايران ضمن آن كه آزموني بزرگ بوده، هشداري
است به تمام جوامع اسلامي كه در معيت قرآن كريم و در سايه رهنمودهاي آن و پاي بندي
و پايمردي نسبت به محتواي آن مي توان بر همه قدرت ها چيره گشت. چنانكه حضرت امام
راحل ـ قدس سره الشريف ـ اين حقيقت را، با فداكاري خويش و در سايه قرآن كريم، اثبات
فرمود.