متن کامل
عنوان: عرفان حج استاد مربوطه: جناب آقای دکتر یاسینی نیا تحقیق از: محمد جواد فقیهی راد بهمن 87 1 مقدمه کلمه «حج» و عناوین «مناسک حج» خود گویای محتوای والای این فریضه الهی پر راز و رمز و آکنده از اشاره و کنایه است حج این لفظ کوتاه و خوشآهنگ به
عنوان: عرفان حج
استاد مربوطه: جناب آقاي دكتر ياسيني نيا
تحقيق از: محمد جواد فقيهي راد
بهمن 87
مقدمه
كلمه «حج» و عناوين «مناسك حج» خود گوياي محتواي والاي اين فريضه الهي پر راز و رمز و آكنده از اشاره و كنايه است حج اين لفظ كوتاه و خوشآهنگ به معناي آهنگ و عزم و تصميم است، معنائي به بلنداي معنوي بشر دارد. تاريخ معنوياي كه نظام بخش زندگي اجتماعي، سياسي جامعه انساني، بر محور حق و عدل است. حج كه در يك نگرش كلي از عناصر سكون و تأمل و تدبر تفكر و حركت و تلاش و پيكار تركيب يافته، داراي اشاراتي جامع و فراگير به سنن جاري پروردگار در تكوين و تشريع است. زبان حج، «سمبوليك» است و اعمال آن، به تعبيري خودمانيتر به «پانتوميم» پرمحتوايي ميماند كه ميتواند حكايتگر و تجسم بخش تاريخ انبياء و نشاء دنيا و نشأه آخرت باشد. حج، اين فريضه رمزوار و اشارت شعار، از زواياي گوناگون و با ديدهاي متفاوت از سوي نويسندگان، بحاثان و تحليلگران از لحاظ «فردي و اجتماعي»، «عبادي و سياسي»، «اجتماعي و نظامي» و «بينالمللي و جهاني» مورد بحث و تحليل قرار گرفته است كه پارهاي نسبتاً جامع و پارهاي تك بعدي و با ديدي يك جامعه است. آنچه در تحليلهاي يكسويه، از آن غفلت شده است، جامعيت حيرتانگيز و احياناً متناقض نماي حج است كه زهدگرايان عبادت پيشه خسته از دنيا، و اجتماع و سياست را از يك جنبهاش غافل ميسازد و سياست پيشگان و دستاندركاران اداره جوامع اسلامي را، از جنبه ديگرش.... از اين رو، در اين مقال كوتاه سعي بر آن است كه در نهايت اجمال به جامعيت حج اشارهاي گذرا شود كه البته اهل فضل و اطلاع، بدين مختصر بسنده نخواهند كرد و بلكه در تصحيح و تكميل و تشريح آن خواهند كوشيد.
حج را ميتوان از يك ديدگاه گرد همآئي پاكان و نيكان، وارستگان معنويتگرا و از دنيا رستگان آخرت گرا بشمار آورد. اجتماعي به پاكي قدوسيان ملاء اعلي و فرشتگان عالم بالا، كه در «اشهر معلومات» بر گرد اولين خانهاي كه براي «همه مردم جهان» نهاده شده فرا گرد هم آيند و اقيانوسي جوشان و خروشان پديد آرند كه هر فرد حاجي، قطرهاي از اين درياست. در اين گرد همآئي حاجيان از آن دم كه به نيت حج، از خانه و ديار و همه پيوندهاي دنيائي ميگسلند، تا آنگاه كه در ميقات احرام بر ميبندند تا طواف، تا وقوف، تا رمي، تا ذبح... همه جا و همه جا، خدا را ميجويند و در طلب وصال اويند. مناسك حج يكايك تبلور حالات گوناگون انسان خدا جوي عاشق پيشهبيقراري است كه كوه به كوه رو به سوي او دارد و نشان از او ميجويد و بوي او ميبويد... عاشق از فراق معشوق بجان آمدهاي كه
عنان اختيار از كف فرو هشته، در راه وصال يار، گاهي با تأمل و قرار و گاهي با اضطراب و بيقرار به اين سو و آن سو ميرود، در كوه و بيابان، شب و روز، آرام نميگيرد و همه جا نشان از بينشان ميخواهد. حج در اين نگرش، يك سير معنوي انساني است كه يكجا و يك زمان توسط انسانهايي فراهم آمده از يك سوي جهان به مقصد قرب به مبدأ، والاي آفرينش صورت ميپذيرد. حج از اين ديدگاه، كنگره مخلصين و متقين و صالحين، عابدين و قانتين روي زمين است. مجامع و كنگرههاي جهاني و بينالمللي به اشكال گوناگون و بر محورهاي مختلف سياسي، نظامي، اقتصادي، ادبي، هنري (و حتي ديني) بسيار فراوان است. اما كنگره «توحيد» و «اخلاص» و «عبادت»، كنگره «دعا» و «مناجات» كنگره مجاهده با نفس و بريدگي از دنيا و تمرين آمادگي براي سفر آخرت، كنگره تمرين سير اليالله و مجاهده، مراقبه و مكاشفه، در هيچ كجاي دنيا نيست. كنگرهاي كه«فرد» و «جمع» را در يكديگر ذوب ميكند: عمل فردي را در فضاي جمعي و فضاي جمعي را در عمل فردي محو ميكند بدينگونه كه هر «حاجي» در ايام حج، در انديشه خويشتنيابي وحديث نفس و راز و نياز و تصفيه باطن خويش است، كاري كه همانند رهبانيت راهبان از خلق گسسته نياز به خلوت و تنهائي وجداني از خلق دارد... و در عين حال، فرديت هر فرد، در جاي، جاي مواقف عظيم حج و باشكوهتر از همه، در عرفات، در كل جمع نابود ميگردد... اين محو «فرديت» در كار «جمعي» در تخطيط خطوط سياسي اجتماعي و جمع كل امت عظيم اسلامي نيز صورت ميگيرد كه بدان اشاره خواهيم داشت. حج، از سوي ديگر نشان از ژرفاي تاريخ نوراني انبيا و اولياي الهي دارد... از آدم، از نوح، ابراهيم، از سليمان، از موسي، از عيسي، از محمد و اصحاب و آل محمد، در حج، تاريخ پرخاطره و مخاطره انبياي الهي و اولياي خدا بازسازي و بازنگاري ميشود. حج، در اين نگرش بازنگاري تاريخ انبيا است حج نمايشي است از اعمال و رفتاري كه بنا به نقل كتاب و سنت(و از طريق برادران شيعه و سني) پايه تشريع آن در زمان آدم ابوالبشر گذاشته شده و پيامبران بعدي تا آخرين پيامبر، همگي بر گرد همين خانه چرخيدهاندو مناسكي در همين سرزمين مقدس، در همين عرفات و مشعر و مني انجام دادهاند. حج، بويژه ناظر بر بازسازي، تجديد نظام سازمان فرو پاشيده توحيد توسط ابوالانبياء حضرت ابراهيم خليل است كه بنقل قرآن قواعد بيت را بالا برد و خانه را براي طائفان و عاكفان و راكعان و ساجدان پاكيزه و مطهر ساخت، فداكاريها، گذشتها، ايثارها، سختكوشيها و هيجانات روحي، بيم و اميدهاي ابراهيم و هاجر و اسماعيل در يكايك مناسك حج بگونهاي ديده مي شود و در حقيقت،
ابراهيم قهرمان توحيد، در كل قالب مناسك حج و به توسط ميليونها حاجي عاشق و شيدا هر ساله چهره پردازي ميشود و حيات مجدد مييابد.
... در حج به آدمي مياموزند كه در راه زندگي پرافتخار و انساني و اسلامي بايد از ديار، مال، زن، فرزند از همه علقههاي زندگي بريد و سختي سفر و بيخوابي و دوندگي و اضطراب، دربدري، بيخانماني را تحمل كرد و هرچه را كه موجب خودآرايي و بخود بستگي است از لباس، زيب و زيور بايد از خود دور ساخت و بايد تنها به مبدأ لايزال، پاسخ مثبت داد و دعوتهاي گوناگون را نشنيده گرفت و بايد بر محور حق و عدل چرخيد و در زندگي، محور و مقصدي جز طهارت و پاكي و راستي و درستي نداشت و بايد وقوف و تأمل را با سير و حركت در هم آميخت كه سكونها و تأملها و توقفها، هم بايد حركت آفرين باشد و حركتها، تلاشها و فعاليتها همه، مبتني و متوقف بر تأمل و پيشبيني و حساب و كتاب ... كه «تأمل بيحركت» و «حركت بيتأمل» هر دو آفت دين و دنياي انسان است. در حج، در روزهاي اندك، اين مراحل را به انسان ميآموزند كه سرمشق همه زندگي او در سراسر دوره زندگيش باشد.
حج، از نگرش ديگر، باز ساخت عرصات قيامت است، مجسمسازي حشر خلق، همه يكسو و بيهيچ امتياز، روي بسوي بهشت يا جهنم، حشري عظيم در پهنه دنيا كه نمونهاي كوچك از حشر اكبر در سراي آخرت است... جدائي از خانه و كاشانه، در اين نمايش به «مرگ» ميماندكه سرفصل حيات اخروي است و مواقف و مناسك حج، يكايك نشان از مواقف عبد در برابر مولي در روز قيامت دارد كه سرانجام آن «رد» يا «قبول» است. فريق في الجنه و فريق في السعير. حاجي با اين توجه، و در اين نگرش، پيوسته در التهاب است و در ميان بيم و اميد كه رو بكدام سو دارد و در چه فريقي است؟
چون پارهاي از حاجيان را نيز چون مبعوثان حشر، به سوي دوزخ ميبرند و نتيجه حجشان جز خسران و تباهي نخواهد بود... شرح مواقف حج و مواقف قيامت و تطبيق رسا و زيباي اين مواقف با يكديگر به مقالي ديگر نياز دارد و در اينجا همين اشاره كافي است: اشارهاي كه براي مرگ آگاهان بيدار دلي كه، پيوسته در انديشه سراي آخرتند و بقول قرآن مجيد از «سوء حساب» و «سوء دار» ميترسند، بسنده است.
اما حج،آموزش و آزمايش موقت و نمونهواريست كه بشر را به كنترل نيروهاي زيادهطلب و افزونخواه او وا ميدارد تا براي همه عمر از اين آموزش محدود، سود جويد. اين نگرش نيز به حج به عنوان يك مكتب سازنده و
نيرومند اخلاقي و معنوي مينگرد كه با تهذيب نفس و تزكيه اخلاق و بازسازي روحي انسان، او را از آلودگيهاي روحي و آز، طمع، تفاخر، تكاثر و تكالب ميرهاند و از هبوط و سقوط نجاتش ميدهد و عرفاني و عبادي است اما براي صاحبنظران روشن است كه همين محتواي روحاني و اخلاقي و معنوي، پايه و مايه اصلي پيروزي انسان در جبهههاي مختلف زندگي اعم از سياسي، نظامي، اجتماعي و ... است.
وبالاخره اينكه: حج هم «رهبانيت اسلام» است هم «قوام دين و دنيا»، هم «منافع» است، هم «ذكر خدا». هم «عبادت» است هم «سياست». هم «سياحت» است، هم «زيارت». هم «اقتصاد» است، هم تندرستي. هم «فرد» است، هم «جامعه». هم «ماده» است، هم «معنا». هم «دنيا» است، هم«آخرت»، مثل خود عالم، مثل خود آدم كه تركيبي دوگانهاند از جسم و روح و تن و جان! و نكته اصلي شايان دقت و توجه اين است كه اگر حاجي به «خود» نپردازد و از «خودبيني» رها نشود و به «تزكيه» و «تصفيه» همت نكند، و به رموز و اسرار«حج» دست نيابد و از «احرام» تا تقصير و طواف نساء، خود را نپالايد و از لوث رذايل و پليديهاي اخلاقي و روحي پاكيزه نشود، به هيچ يك از مقاصد چندگانه حج دست نخواهد يافت نه در سياست و نه در اقتصاد و نه در جبهه جهاد با دشمن و نه در اقتصاد و نه در تبادل افكار...، در هيچكدام، زيرا تا انسان بر دشمن دروني خود يعني«نفس» كه در هر فرد انساني بكار دشمني با الله و مظاهر الله و راه مستقيم الله مشغول است، پيروز نشود، پيروزي بر دشمن بيروني يعني تبلور و تجسم و تجمع همان نيروهاي ضد الهي كه در نفسانيت هر كدام از خود ماها نيز هست، پيروزي واقعي نيست، كه دشمن، از درون خود ما، سر بر ميدارد. در حقيقت هر كدام از ما، در خود يك ستون پنجم از لشكر دشمن داريم! كه همان «خودپرستي» و نفسانيت«ما» و «من» ماست. اگر اين ستون پنجم كه به تعبير دقيقتر، ستاد فرماندهي اصلي دشمن است، نابود نشود، انسانيت، هيچگاه از شر دشمن رهائي نخواهديافت. غرض آنكه اهميت دادن به جنبه والاي معنوي حج و تكيه بر زواياي عرفاني و شناسانه و سياست گرايانه و جنبههاي دنيايي و فوايد سياسي و اجتماعي حج باشد.
فصل اول: نگرش كوتاه به تبيين اسرار مناسك حج:
در اين بخش از سخن بر سر آنيم كه آنچه بنحو كلي در بخش نخستين گفتار بيان كردهايم، تا حدي كه در خور اين مقاله است، در مورد به مورد مناسك حج بازخواني كنيم. پس از «كعبه» ميآغازيم...: خانه اي كه به تعبير قرآن «اول بيت وضع للناس» است. خانه ساده سنگياي كه با معمارياي ابتدائي و بيگانه از هر گونه آرايش و پيرايش ظاهري، رمز وحدت بشري و الگوي امن و امان در جامعه انساني است. اين خانه كهن و باستانيترين معبد روي زمين كه بدست ابراهيم خليل بازسازي شده، پناهگاه و ملجاء و منجاي ديني و كهف حصين اجتماعي تمامي مردم روي زمين است. در هيچ نقطه جهان، براي هيچ ملت و قوم و قبيله و نژاد و طايفهاي چنين مركزي با اين اوصاف و با اين معنويت و جنبه و حرمت و تقدس، وجود ندارد. مراكز امن بينالمللي و «كشورهاي بيطرف اعلام شده» كه پناهگاه ستمديدگان و يا حتي مجرمانند،ابداعي است كه تازگيها در قرون اخير، به دست بشر صورت پذيرفت و به تعبير طنطاوي خدا به مردم الهام كرد كه كاري انجام دهند كه خدا از طريق وحي بر ابراهيم فرو فرستاد.
حرم: بر محور كعبه از شش گوشه، منطقه ممنوعه، يا حرم امن الهي است. در اين منطقه كه حد آن در كتابهاي مربوطه كاملاً مشخص است، وظايفي بر عهده حاجيان محرم و يا حتي افراد ديگر است از جمله عدم تعرض به گياه و صيد حرم و پناهندگان حرم كه ناشي از ك امن بودن گياه حرم، امن بودن حيوان حرم، امن بودن پناهنده به حرم، حرام بودن جنگ در حرم و ... اين همه،نگهداري حريم مطهر خانه خدا و بسط و گسترش دادن معنويت و تقدس و احترام بيتالله الحرام و به وجود آوردن جايگاهي نسبتاً وسيع است كه نسبت به همه امكنه كره زمين مزيتي تام و تمام بنفع زندگي مادي و معنوي انسانها داشته باشد، منطقه صلح كامل و امنيت كامل و دوستي و تعاون كامل و كنترل كامل آدمي حتي از تعرض به گياه و حيوان ... تا چه رسد بهم نوعش، انسان! ...
احرام
از جمله، براي ورود به حرم بايد احرام بست و چه زيباست وحدت ريشهاي «حرم» و «احرام» كه به يك تعبير دقيق ميتوان «احرام» را بازسازي «حرم» در وجود «محرم» شمرد: حاجي كه احرام برميبندد، گويا «حرم امن خدا» را در «وجود خود» بوجود ميآورد و منطقه وجود خودش را منطقه ممنوعه و منطقه صلح و آرامش و منطقه امن و
امان اعلام ميدارد و راستي در واقع امر هم، يان، بدين منوال است ... كه پس از احرام 24 مورد بر حاجي حرام ميشود: حاجي حق ندارد حتي موي خود را يك موي خود را - بكند. حق ندارد دندان خود را درآورد، حق ندارد خون از بدن خود يا ديگري درآورد، حق ندارد به حيوان و حتي حشرهاي كه در بدن يا لباس اوست و يا در حرم است، تعرض كند، حق ندارد با فردي ولو غيرحاجي به مجادله و «لا والله و لي والله» گوئي بپردازد و محرماتي ديگر از اين مقوله ... از سوي ديگر حق ندارد بر گرد محور شهادت بگردد، حتي برگرد مقدمات آن. خواستگاري رفتن براي خودش يا ديگري، عقد كردن براي خودش يا ديگري، هر گونه نگاه شهوتآلود يا كار شهوت آلود (چه قبلاً حلال بوده يا نه) حتي عطر زدن، بوي خوش بازار عطر فروشها را استشمام كردن، بيني خود را از بوي بد گرفتن، از آفتاب به سايه رفتن، سر پوشيدن، پشت پا را پوشيدن... غرض بر شماري همه محرمات احرام نيست، و بلكه منظور از اين بر شماري اشاره وار تجسم بخشيدن به حالت پرمعنويت و پرتقدس محرم است كه از وجود او يك حرم امن الهي ساخته است... سخن كوتاه كنيم: حاجي پس از احرام، حالتي فرشته گون مييابد: پاك از آلودگيهاي مادي، از شهوت، از غضب و از هر چه كه مميزات حيواني اوست ... و چنين حالتي براي همه آينده آدمي بياد ماندني و فراموش ناشدني است و از اين رو سرمشق گرفتني و پندآموز است. براي تعليم آدمي، بايد بروشي دست زد كه براي هميشه بيادش بماند و بدين علت است كه به حاجي دستور دادهاند كه لباس دوختهاش را از خود دور كند... حاجي به نشانه جدائي از وابستگيها و پيوستگيها و فرو هشتن همه نمودارهاي امتياز و برتري جوئي و فخرفروشي، لباس از تن بيرون ميآورد و به دو جامه سپيد ساده بسنده ميكند تا تمام امتيازاتي را كه مدسازان و طراحان و خياطان در هزار هزار مد لباس از نظامي و روحاني و نژادي و قبيلهاي و لباسهاي مخصوص پادشاهان متكبر و زمامداران پرادعا، اختراع كردهاند زير پا گذارند تا از تمامي ملل و اقوام و همه شئون و مقامات، پستها، حاكميتها، محكوميتها يك واحد تمام عيار خالص، مخلص، بيغل و غش در كمال يگانگي، برادري و برابري در شكلي واحد و ظاهر و طاهر، سپيد و درخشنده و خدائي ... در پهن دشت بيكرانه سرزمين توحيد و حرم مقدس امن الهي به نمايش گذاشته شود. .. اين نمايش، براي هميشه، در ذهن و حافظه فرد فرد حاجيان حاضر در صحنه و نيز در حافظه كل جامعه اسلامي و نيز كل جامعه بشري به عنوان يك منظره بديع و بينظير و الهام بخش و آكنده از پيام صلح و دوستي و معنويت و اخلاص و يكتاپرستي خواهد ماند...
تلبيه:
«لبيك اللهم لبيك، لبيك لا شريك لك لبيك، إنَّ الحمدَ و النعمه لك و الملك لا شريك لك لبيك» تنها واجب حج كه از مقوله «لفظ» است و «كلام» بجز نماز طواف كه همان نماز معمولي شناخته شده است، همين كلمات پرطنطنه و پرجلال و شكوه است! در سراسر حج، حاجي هيچ سخن و ذكر و ورد و دعاي واجب بجز همين «لبيك»هاي واجب ندارد. در حقيقت حج نمايش بيشترين «عمل» است همراه با «كمترين» و «كوتاهترين» گفتار! فقها فرمودهاند: مقدار واجب تلبيه، همان چهار لبيك اول است، اثر اين نواي هم آهنگ و باشكوه كه حاجيان در اخلاصي بي نظير با صداي بلند، هم آوا تكرار ميكنند در تلقين روح اطاعت، و پيروي از فرمان خدا و اجابت دعوت پروردگار، چيزي نيست كه بوصف آيد يا قلم و بياني بتواند به ژرفاي آن برسد و بازگو كند. سخن در اين بارهها بسيار فراوانتر از اين است كه با اسف، در مجال اين مقال نيست.
عرفات
عرفات، سرزمين شناخت، سرزمين اولين انسان، كه هبوط كرد و دوباره راه صعود باز گرفت ... سرزمين آدم و ابراهيم و محمد (صلّي الله عليه وآله) سرزمين تجليل كامل جبرئيل بر پيغمبر، سرزميني بر و برهوت، بيهيچ نشانه و ساختماني... در اينجا انسان است و زمين و آسمان ... كدام سرزمين است كه آدمي را بدينگونه در متن خلقت طبيعي و حقيقياش قرار دهد؟ ... عصر درخشنده بازگشت و توبه و انابه ... در عهد بازسازي و تكوين شخصيت جديد .. اينجا جايگاه اعلام بادي احكام و اسلام توسط آخرين سفير وحي الهي است. در اينجا آدمي در هالهاي از عظمت و سكوت، الهام و معنويت، انديشه و تأمل راز و نياز و مناجات، دعا و عبادت محو ميشود. پيغمبر فرمود: «الحج عرفه». حج، همان عرفه است.
اگر در اين اولين منزل حج، روح و قلبت دگرگون شد و انقلابي و تحولي يافتي و وقوف در عرفات، تو را به درنگ و تفكر و تدبر واداشت، و نيز وقوف به مشعر اين حالت را به كمال رساند و «وقوفين» بدرستي انجام يافت، زير بناي ساير مناسك مستحكم و خللناپذير شده است. قبلا اشارات رفت كه تدبر و تأمل، بايد پايه حركت و جنبش باشد.
«وقوفين» مبداء و پايه و مايه همه مناسك شريف و ارجمند حج است. و لذا در تمامي اعمال ح، ركني نداريم كه حتي ترك سهوي و غيرعامدانه و بدون تقصير آن نيز موجب بطلان حج گردد.(1)
در عرفات، حاجي از زمين و آسمان، الهام ميگيرد، از جان تطهير يافته و منزه شده خودش الهام ميگيرد، از اين خلق يكرنگ فراهم آمده از سراسر جهان كه با زبانها و رنگها و نژادهاي گوناگون به بازشناخت خويش و جهان خويش و خداي خويش مشغولند، الهام ميگيرد.. نكته بسيار تأمل كردني ديگر انكه در صحراي عرفات، بالخصوص، صحراي محضر تصوير ميشود و حاجي با تداعي قيامت، حساب و كتاب الهي، حالتي از انقطاع و تضرع پيدا ميكند كه براستي از او انساني تحول يافته، متعالي و تكامل و رو به آخرت و در خور«وصال» و تشرف به «حرم» ميسازد.
مشعرالحرام
«فاذا افضتم من عَرفات فاذكروا الله عندالمشعر الحرام» اين آيه كريمه براي حاجياني كه غروب روز نهم، به سوي مشعرالحرام كوچ ميكنند رنگ و بو و تلألو و درخشندگي و جنبه و حال و هواي ويژهاي دارد... «مشعر»، حرم است، «عرفات» حرم نيست، تو براي ورود به حرم، از حرم، احرام بستي و براي آنكه لايق حرم شوي، بيرون از حرم در صحراي عرفات، خود را بازشناختي و بازساختي و اينك شبانه عازم حرم خدائي، مشعر، حرم است، مني حرم است، مكه حرم است و تو مرحله به مرحله اجازه ورود مييابي... شب را در مشعر طبق آنچه در آيه مباركه گذشت بذكر خدا ميگذراني و طبق سنت و رويه معمول، بكار تجهيز نيرو و تهيه سلاح براي نبرد با شيطان ميپردازي، سنت است كه سنگريزههاي رمي جمرات را از سرزمين مشعرالحرام گردآوري... اين تعليم: آمادهسازي افراد براي مقابله با دشمن است .... شبانه و در آرامش و بحال پنهاني و نيمه پنهاني ... اين حالت پنهاني و نيمه پنهاني براي آنها كه شب دهم در مشعر الحرام بودهاند، كاملاً محسوس است.
منطقه كوهستاني و پرفراز و نشيب مشعر، كه بر خلاف عرفات، بسي ناهموار است، هزاران هزار حاجي را شاهد است كه همه، راز گونه و «در گوشي»وار، نقطه به نقطه، تنها و دو نفره و چند نفره ... به فراهم آوري سنگ براي نبرد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 -رجوع شود به رسائل علميه.
فردا مشغولند و به ياد داشته باش كه بدون تهذيب نفس و (وقوف) در عرفات و مشعر و بدون دريافت و بازيافت شخصيت معنوي جديد، صلاحيت و لياقت وآمادگي براي نبرد فردا را نخواهي يافت.
مني
مني سرزمين آرزوها، سرزمين ناوردگاه پيروزمند ابراهيم، كه بيشترين و سختترين مناسك حج در مني بيش از همه مدت حج (در كوتاهترين فرض) انجام ميگيرد ... سرزمين نبرد با شيطان و قرباني و تقصير و شب را به روز آوردن در حالت بيم و اميد و با ذهنيت و روحيه و انديشه مجاهد خستگيناپذيري كه سه روز متوالي به نشانه حديث و پشتكار و تداوم نبرد تا مرحله نهايي پيروزي قطعي بر دشمن، جهاد خود را با نشاط و اميد و سختكوشي و پايداري ادامه ميدهد. در اين سرزمين، با «تقصير» بسياري از محرمات احرام به تفصيلي كه در كتب فقهي آمده است حلال ميشود و حاجي، در اينجا پس از قرباني لباس عادي خود را ميپوشد و آماده براي وصل يار و ورود به حريم معبود و طواف خانه خدا و سعي صفا و مروه ميشود... در مني جهاد روزانه و تأملات شبانه توأماً انجام ميگيرد و اين هر دو مكمل يكديگرند و بسيارند حاجياني كه پس از قرباني، راهي مكه مي شوند و طواف و سعي را بجا ميآورند و باز به مني باز ميگردند و تو ميتواني اين سه روز و دو شب را در مني بماني و عصر دوازدهم يكسر، براي اتمام مناسك به مكه بازآئي ...(نكته: در روال جاري عصر ما كنفرانسها و گردهم آئيها و بحث و تبادلنظر در مسايل دنياي اسلام،در مني صورت ميپذيرد كه از نظر كلي پسنديده مينمايد بشرط آنكه شكل بي محتوا و حرف بيعمل و از اين بدتر، خداي ناكرده در جهت خلاف رضاي خدا و مصالح مسلمين نباشد).
رمي جمرات
تمريني زيبا براي تلقين روح جهاد با دشمن... جمرات ثلاث، الگوهاي پليدي و ناپاكياند. در اينجا ابراهيم خليل (عليه السلام) با وسوسه شيطان (درباره حج و يا ذبح اسماعيل) در آويخت و با او نبرد كرد و او را مغلوب ساخت. اين سنگ پراني بيمعنا، به يك جرثومه برآمده بدتركيب نيست، اين آمادهسازي نمونهوار بشر، براي نبردهاي سهمگين و هميشه مكرر و روزانه در عرصه زندگي است.
«رمي» به تعبير«حافظ عامربيك» محل سازي«دست جنگي» است. «رمي» در دست تو، ملكه كارايي و دشمنيابي و نشانهگيري درست و دقيق ايجاد ميكند... كه چنين دستي براي آينده زندگيت بسيار كارساز و مشكلگشا خواهد بود.
قرباني
سنت بزرگ ابراهيم خليل و يادگار هميشه جاويد فداي اسماعيل ... بياد داشته باش كه:
فردي سالخورده كه ساليان پربركت عمرش را در تلاش و رزم و هجرت و ترك مال و اولاد گذارنده،اينك در اواخر عمر، كه تمام اميدش در فرزند دلبندش كه نااميدانه و بر سر پير شمع شبستان زندگيش شده متبلور است مأمور ميشود او را براي خدا قرباني كند... و وقتي ابراهيم، بر سر مأموريت خود كام صدق برداشت و با تمام جان از سر فرزند گذشت و بر گلويش كارد كشيد، بفرموده قرآن: «و ناديناه ان يا ابراهيم. قد صدقت الرويا انا كذلك نجزي المحسنين و فديناه بذبح عظيم»( 1 )
برايش فدا آمد و مأمور به ذبح گوسفند بجاي فرزند شد ... و بدينسان، قرباني كه آخرين عمل در حال احرام حاجي است، ضمن تجديد خاطره فداي عظيم ابراهيم در برابر آن فداكاري مدهوش كننده و عقل ربا، به حاجي تعليم فدا كردن مال در راه خدا ميدهد .... فدائيكه براي خودش و براي خلق خدا سود مادي نيز در بر دارد:
«فكلوا منها و اطعموا الباس الفقير»( 2 ) بر مسلمين جهانست كه با همكاري و همفكري پروژه تحسين برانگيز تجميد و كنسروسازي گوشتهاي قرباني در حج را بگونهاي كه بشود آيه قرآن را به طور كامل بكار بست و از اسراف و تباهسازي و به خاكسپاري گوشت قرباني گوشت كرد، تكميل كنند و از اين راه از پايمال شدن و ضايع شدن يكي از حكمتهاي احكام حج مانع شوند. تقصير: يكي از مناسك حج كه در عمره، به معني پايان عمره در حج، پايان يك مقطع از اعمال حج است «تقصير» يعني مقداري از موي سر و صورت را كوتاه كني و يا ناخن بگيري... اين عمل، بخش بزرگي از محرمات احرام را بر تو حلال ميكند ولي هنوز كاملاً «مُحِل» نشدهاي، هنوز نميتواني نيازهاي شهواني عمده خود را
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 -صافاتً آيههاي 104-105 و 107.
2 -حج، 28.
برآوري. «عطر» و «زناشوئي» همچنان بر تو حرامست... تقصير ميتواند نشانهاي از آن باشد كه در مرحله شستشوي تن و جان تا حدي موفق بودهاي و اينك بايد براي موفقيت نهائي هم در مني و هم در مكه، بعضي ديگر از مناسك را به پايان رساني، پس «اميد» و «آرزو» در اينجا تجلي ويژهاي دارد. آيا «مني» را بدين خاطر«مني» خواندهاند؟ امام محمد غزالي در احياءالعلوم و فيض كاشاني در محجه البيضاء مطالبي آوردهاند كه برگزيدهاي از محتوايش اين است : طواف، نماز است. مراتب تعظيم و تكريم و بيم و اميد و محبت را مراعات كن. تو اينك همچون فرشتگاني هستي كه بر گرد عرش الهي طواف ميكنند«گمان مكن كه مقصود، طواف جسم و بدنت در اطراف» «خانه» است بلكه مقصود، طواف قلبت به ذكر «صاحب خانه» است هيچ ذكري را جز به نام او آغاز مكن و به پايان مبر، همانگونه كه طواف را به خانه آغاز ميكني و به خانه پايان ميبري و بدانكه اساسي طواف قلب است به پيشگاه الهي و «خانه» مثال ظاهري است در اين عالم ملك براي حضرت ربوبي كه به چشم ظاهر ديده نميشود. همانطور كه بدن مثال ظاهري است در عالم شهود براي قلب.(1)
بايد دانست كه عالم ملك و شهود (عالم حس) براي كسي كه در، به روي او گشاده است پله به پله بالا ميرود ... اينكه در اخبار آمده است كه «بيت المعمور» در آسمانها در مقابل«كعبه» قرار گرفته و ملائكه در اطراف آن مانند مردم در اطراف كعبه طواف ميكنند اشاره به همين موازنه و هماهنگي عالم«ملك» و «ملكوت» است. و چون مرتبه غالب مردم از چنين طوافي قاصر است مأمور شدهاند تا حد امكان به آنها تشبيه نمايند...(پايان برگزيده محتواي كلام غزالي). بدينسان طواف، شاه بيت پرطراوت و دلنواز غزل شيوا و شكوهنده حج است. طواف تبلور مقام قرب و وصل عبد و معبود است - طواف تنها منسكي است از مناسك حج كه به همراه نمازش بايد با طهارت انجام گيرد. شرط هيچيك از اعمال حج، آن نيست كه حاجي با وضو باشد. يا اگر غسلي بر او واجب است، غسل كرده باشد و يا زن در عادت ماهيانه نباشد، تمام اعمال حج بجز طواف و نماز طواف بدون طهارت صحيح است. طواف دور خانه خدا، بدنبال همسان و هم وزن نماز است ... آري: نماز، همان طواف است كه به صورت ساكن و رو به خانه انجام ميشود و طواف همان نماز است كه به صورت متحرك و بدور خانه انجام ميشود. براي تصوير بيشتر اين تصور، كعبه را مركز دايرههائي فرض كن كه در شعاعهائي متفاوت و محيط بر يكديگر از «مطاف» (نزديكترين و كوچكترين دايرهاي كه بر محور بيت با طواف
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 -مراد از قلب در اين موارد، همان جوهرهي نفساني و مجرد با روح و جان آدمي است.
ترسيم ميگردد) تا اقصي نقاط مختلف كره ارض، اين دايرهها كه هميشه بطور محيط بر هم در پهناي كره زمين ترسيم ميشود، از نمازگزاران يك دايره از اين دايرههاي محيط را در نظر بگيري، ميبيني حالت يك طواف را دارند، منتها طوافي ساكن به صورت نماز ...! از لحاظ ديگر، طواف كنندگان بر محور بيت، نيز دايرهاي را ترسيم ميكنند كه گويا همه دايرههاي ترسيم شده از نمازگزاران سراسر گيتي را در طواف خود به نمايش ميگذارند.
نمازگزاران سراسر گيتي، هر كدام در هر قوس از هر دايره، نمايش گر طواف طواف كنندگان بيتاند و طواف گران بيت، ترسيم كنندگان نماز نمازگزاران سراسر گيتي. تو هر جا كه هستي وقتي به نماز ميايستي قوسي از دايرهاي هستي كه قوسهاي ديگر آن، در شعاع تو، به نماز ايستادهاند و قوسهاي اين دايره، در حقيقت، از دور دستترين فاصله به كعبه، با نماز خود، دايره كوچك طواف را در مقياسي بزرگ و بزرگتر بازسازي ميكنند و طائفان متحرك حاضر در مسجدالحرام نيز، تجسمبخش دايرههاي بسيار مكرر طائفان ساكن غايب، در سراسر جهانند...! با اين تصوير، طواف دور خانه خدا منحصر به حاجيان نيست و بلكه نمازگزاران در سراسر گيتي، در هر شعاعي كه باشند و هر دايرهاي را كوچكتر يا بزرگتر تشكيل دهند، گوئي از دورترين نقطه بر گرد خانه طواف ميكنند: طوافي ساكن در صورت نماز ...!
در يك كلام: «طواف»، «نماز» متحرك است و «نماز»، «طواف» ساكن ... نماز و طواف، يك عبادتند در دو شكل يا يك روحند در دو كالبد و در توضيح بيشتر آن ميتوان گفت كه جذبه و عشق، به دو گونه در اعمال و حركات عاشق مجذوب تجلي ميكند: يا با آرامش و تأمل و بگوشهاي نشستن و زمزمه عشق سرودن ... و يا برخاستن و بجنبش در آمدن و از خود بيخبر شدن ... تجلي نخستين، نماز است و تجلي دوم طواف. طواف و نماز نمايانگر مطهرترين و مقدسترين و پرشكوهترين و پرجذبهترين و روحانيترين و ملكوتيترين حالات يك انسان است (الصلاه معراج المؤمن) آدمي در هيچ حالتي، تا بدين حد از قرب و وصال و نزديكي تام و تمام به راز آفرينش و گنه هستي و معشوق همه جهان و معبود كل هستي، بهرهمند نميگردد.
طواف، از سوي ديگر نمايشي از گردش دايرهوار كل نظام خلقت بر محور خالق است كه از او ميآغازند و بدو ميانجامند. طواف باز ساخت سير حيرتانگيز و سرگرداني و چرخش دايرهاي ذره عالم هستي است. طواف، در عين حال، آغاز يك گردش جديد و يك «محوريابي» جديد است كه زندگي انسان جداي از حقيقت و پيوسته گردند بر محورهاي فاني و باطل دنيا را بر محور حق و عدل و طهارت و پاكي بگردشي مجدد مياندازد. محور ما در اعمال و
حركاتمان، مگر جز همين آزها و طمعها و همين هدفهاي مادي و فاني دنيوي است؟ طواف، دگرگونسازي محور چرخش زندگي ماست ... طواف يك رمز ديگر دارد و آن آنست كه انسان تكنگر و تك بعدي را به همه سو نگري فرا ميخواند و توجه او را از يك جهت به همه جهات سوق ميدهد.
طواف، سپري است در بينهايت و گردشي است كه «از حق» و «به سوي حق» است، تو در اين سير، انساني ميشوي كه هدفي جز حق ندارد و بر محوري جز حق نميچرخد ... طواف، همچون نماز معراج مؤمن است... طواف، در نمايش حركت و بيقراري از نماز فراتر مينمايد و نماز در تجسم بخشي به آرامش و تأمل...
حجرالاسود
يك سنگ سياه معمولي، كه بيهيچ مزيت طبيعي و ساخت رمزوار و ناشناخته، بعنوان «يمينالله» معرفي شده است. حجرالاسود، بمثل،چونان پرچمي است كه در بافت و ساخت ظاهري، تفاوتي با نظاير خود ندارد، اما رمز و نشان گوياي همگي تاريخ و موجوديت و شرافت يك ملت است.
پارهاي استلام حجر را چون احترام به پرچم يا سلام به آن تصور كردهاند كه در بين ملل عالم مرسوم و معمول است. اين تصوري درست مينمايد كه با روايات «مصافحه با خدا» و امثال آن هم سوئي دارد... حجر در تصوري ديگر قلب بيت است كه گوئي هر چه قدس و حلال و معنويت و جذبه و شكوه است از همين عضو كوچك بسراسر بيت تزريق ميگردد .. و بيت نيز به نوبه خود نسبت به مسجد و مسجد به مكه و مكه به حرم و حرم به سراسر جهان همين موقعيت را دارا است... قلب معنويت در «حجر» ميزند و از آنجا به بيت جريان مييابد ... كعبه خود قلب تپنده مسجد ميشود و مسجد قلب شهر مقدس مكه است كه خون معنويت و تقدس بعروقش ميرساند و شهر مكه، محدوده حرم را اشراب ميكند و از اين مركز مطهر و منور است كه سراسر گيتي از شراب ناب توحيد سرمست ميگردند...
«حجر» با ديدي ديگر رمز وحدت همه بشريت است: گوئي انسانهاي همه روي زمين با استلام حجر وحدت در خاك و كشور را اعلام ميدارند. همه يك سرزمين دارند و حد و مرزي بين خاك وطنها نيست... در «حجر» تمام مردم از يك نژاد و يك خاك و يك طبيعت اعلام ميشوند.(1)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 -عمر حافظ بيك، فلسفه حج
سعي بين صفا و مروه
سنت است حاجي پس از طواف، به سوي زمزم رود و از آب زمزم بنوشد و آنگاه به سوي كوه صفا رود و سعي خود را به سوي مروه، با دعاهاي بلند و با شكوهي كه يادآور روح ملكوتي آخرين سفير وحي الهي است آغاز كند. صفا، يادگار نخستين فرياد اعلام نبوت خاتم انبياء حضرت محمد (صلّي الله عليه وآله) است و سعي از اين كوه تا آن كوه، ضمن تجديد خاطره پيجوئي جان فرساي هاجر مادر اسماعيل در جستجوي آب براي فرزند خردسالش، نمايشگر حالت بيم و اميد و خوف و رجاء حجگذار است. در هيچ كجاي عالم، در سعي بين هيچ دو كوهي چون صفا و مروه اين همه خاطرات روحاني و ملكوتي و سير انفسي وجود ندارد... در سعي بين صفا و مروه چه ميخواهي؟
كوه به كوه به دنبال دوست گشتن و بيتاب و مضطرب در جستجوي قرب بودن، حالت حيرت و سرگشتگي را پس از تقرب يافتن در طواف، مجسم كردن ... حاجي در سعي، كوشش پيگير و مكرر خود را براي ادامه راه وصال به نمايش ميگذارد و اضطراب خود را نشان ميدهد و بخصوص در «هروله» جزر و مد روحي و انعكاس اين جزر و مد در تمامي اعضاء بدن و سراسيمه شدن و بيتاب شدن ... به خوبي تجلي مييابد و بخصوص هروله، از سوئي موجب فرو ريختن بارهاي سنگينكبر و خودبيني و انانيت و خودپرستي است. در روايت آمده است كه «خداوند هيچ منسكي را بيش از سعي دوست ندارد زيرا همه جباران و گردنكشان در اينجا ذليل ميشوند».(1)
نتيجه
با توجه و نگاه عميق به مناسك حج و درك حتي اندكي از حكمتهاي بيبديل اين اعمال پي ميبريم به حقارت و ذلالت خويش در آستان ربوبي و با تفكر در آنچه انجام ميدهيم متوجه هدف آفرينش و راز خلقت ميشويم. «انشاءالله»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 -علل البرايع.
فصل دوم:: شرافت زمان، مكان و عمل حج
بيگمان حج براي مسلمان پرورشگاه ايمان، و مدرسه تربيت، نشانه راه سعادت در حيات وي محسوب شده و رخداد مهم تاريخي است كه مسلمان همواره از شنيدن آن لذت ميبرد.
حاجي ايامي چند را در سفر مقدسي كه مانوس دلها است، سپري ميكند؛ سفري كه شرف زمان، شرف مكان و شرف عمل را يكجا برايش فراهم ميسازد:
شرف زمان :: ده روز ذوالحجه كه خداوند بزرگ بدان سوگند ياد كرده است، آنجا كه فرموده است: «... و ليال عشر» (قسم به شبهاي دهگانه)(1)
ايامي كه پيامبر اسلام در وصف آن فرمودند:
«بهترين روزهاي دنيا، دهه [اول ذوالحجه] است» گفته شد: آيا روزهاي جهاد در راه خدا هم با آن برابري نميكند؟ فرمودند: «نه خير؛ روزهاي جهاد هم با آن برابري نميكند، مگر مردي كه چهره اش را بخاك بمالد (خود را در راه خدا شهيد سازد)(2)
شرف مكان :: خانه با حرمت خداوند و مشاعر بزرگ، اعم از مني، مزدلفه و عرفات.
خداوند بزرگ ميفرمايد:
«إنَّ اوَّلَ بيتٍ وُضِعَ للنَّاس الذي ببكه مُبَارَكا و هُدٌي للعالمين فيه آياتٌ بيناتٌ مقامُ ابراهيمَ و مَن دَخلهُ كانَ آمِنا»
«در حقيقت نخستين خانهاي كه براي [عبادت] مردم نهاده شده همان است كه در مكه است، و مبارك و براي جهانيان[ مايه] هدايت است. در آن نشانههايي روشن است [از جمله] مقام ابراهيم و هر كه در آن درآيد در امان است»3
شرف عمل :: محبوبترين اعمال نزد خداوند . چنانچه پيامبر اسلام ميفرمايند::
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 -سوره فجر/ آيه 2.
2 -صحيح ابن حبان.
3 -آل عمران، آيه 96و97.
«هيچ ايامي نيست كه عمل صالح به اندازه اين روزها نزد خداوند دوست داشتني باشد». گفتند: جهاد در راه خدا در ايام ديگر چگونه؟ آيا با اعمال صالح اين ايام برابري نميكند؟ فرمودند: «نه خير، مگر كسي كه با جان و مال در راه خدا بيرون شود و با هيچ يك بر نگردد»1
راستي، كدام عمل ميتواند از حجي كه خداوند آن را در اين ايام اختصاص داده است، بزرگتر باشد؟ در حالي كه پيامبر اسلام در فضيلت آن ميفرمايد::
«حج مبرور پاداشي جز بهشت ندارد»2
بي گمان حج براي امت ما يك اجتماع بزرگ ساليانه و كنگره جهانشمولي است كه مانند ندارد، در گستره حج نژادهاي گوناگون، زبانهاي رنگارنگ و شهروندان و طبقات مختلف در وحدت ايماني، وحدت برادري و وحدت عملي ذوب ميگردند، امري كه هر بيننده را به تعجب وا ميدارد و حكمت احكم الحاكمين را مجسم ميسازد.
براستي، خداوند به آن دسته از بندگانش كه اين دعوت او را ميپذيرند، منافع مطلق و بيحد و حصري نويد داده است، طوري كه فرموده است:
«و أَدن في الناس بالحجَّ يأنوكَ رجالاً و علي كلِّ ضامِر ياتينَ من كلِّ فجِّ عميقِ ليشهَدوا منافِعَ لهُم»
(به مردم اعلام كن كه پياده [يا سواره] بر شتران باريك اندام، راههاي فراخ و دور را طي كنند، به حج كعبه بيايند تا منافع خويش را با چشم خود ببينند)(3)
نتيجه
حاجي بايد بداند ايام و مكان انجام اعمال حج بهترين ايام و مكانهاست. و عمل حج نيز حاوي زيباترين و پرمعناترين معاني عرفاني و الهي است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 -بخاري
2 -صحيح مسلم.
3 -حج، 27-28.
فصل سوم :آثارمعنوي حج:
اول: توحيد و اخلاص
بيگمان، هر كه آيات قرآني را كه حكايت از عمران و آباد شدن خانه به دستان پرتوان حضرت ابراهيم عليهالسلام، و دعوت بشريت به حج، از جانب حضرت وي را دارد، بخواند، به وضوح ميان اين رخداد بزرگ و تحكيم پايههاي توحيد و قلع و قمع شجره خبيثه شرك، ارتباط تنگاتنگ را ملاحظه ميكند، چنانچه خداوند بزرگ ميفرمايد:
«و إذ بَوّانا لإبراهيمً مَكانَ البيتِ إن لا تُشركْ بي شيئاً و طهِّرْ بيني لِلطائفينَ و القائمينَ و الرُّكَعِ السُّجودِ»
(اي پيامبر! بخاطر بياور) زماني كه محل خانه كعبه را براي ابراهيم آماده ساختيم و آن را بدو نموديم (و دستور داديم) اين كه چيزي را شريك من مساز! و خانهام را براي طواف كنندگان و قيام كنندگان و ركوع برندگان و سجده كنندگان (از هر گونه آلودگي ظاهري و معنوي) تميز و پاكيزه گردان!» 1
«و اذ يرفعُ ابراهيمُ القَواعِدَ مَنَ البَيتِ و اسماعيلُ ربَّنا تَقبَّلْ منّا إنَّك أنتَ السَّميعُ العليمُ ربَّنا و اجعَلنا مُسلمينَ لكَ و مِن دُريَّتِنا أمَّه مسلمَه لكَ و أرنا مَنَاسِكنا و تُبْ علينا أنتَ التَّوابُ الرَّحيمُ ربَّنا وابْعًثْ فيهِمْ رسولاً منهُم يتلو عليهمْ آياتِكَ و يُعَلِّمُهُمُ الكِتابَ و الحِكمه و يُزكّيهِم إنَّكَ انتَ العزيزُ الحكيمُ و مَن يرغَبُ عَن مله ابراهيمَ إلّا مَن سَفِه نفسَهُ و لَقدِ اصطفيناهُ في الدنيا و إنَّهُ في الاخرَه لِمَنَ الصَّالحينَ إذ قالَ لَه ربُّهُ اسلِم قالَ اسملتُ لربَّ العالمين»
(و هنگامي كه ابراهيم و اسماعيل پايههاي خانه [كعبه] را بالا ميبردند [ميگفتند] اي پروردگار ما از ما بپذير كه در حقيقت تو شنواي دانايي، پروردگارا! ما را تسليم [فرمان] خود قرار ده و از نسل ما امتي فرمانبر خود [پديد آر] و آداب ديني ما را به ما نشان ده، و بر ما ببخشاي كه تويي توبهپذير مهربان.
پروردگارا در ميان آنان فرستادهاي از خودشان برانگيز تا آيات تو را بر آنان بخواند و كتاب و حكمت به آنان بياموز و پاكيزهشان كند زيرا كه تو خود شكستناپذير حكيمي. و چه كسي جز آنكه به سبك مغزي گرايد از آيين ابراهيم روي بر ميتابد؟ و ما او را در اين دنيا برگزيديم و البته در آخرت[ نيز] از شايستگان خواهد بود، هنگامي كه پروردگارش به او فرمود تسليم شود گفت: به پروردگار جهانيان تسليم شدم»2
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 -حج، 26.
2 -بقره.127-131.
به همين گونه، كسي كه جريان عملي حج پيامبر (صلّي الله عليه وآله) را مطالعه كند، در صحنههاي درخشاني چند، اعلان توحيد را مشاهده خواهد كرد، منجمله::
تلبيه:
«لبيك اللهم لبيك، لبيك لا شريك لك لبيك، انَّ الحمدَ و النعمه لك و الملك، لا شريك لك».
«خداوندا! دعوتت را بار اجابت كردم، و به بندگيت آمادهام. براستي هر ستايش، نعمت و فرمانروائيي شايسته توست، حقا كه از شريك مبرائي»1
مطالبه اخلاص از خداوند چنانچه از پروردگار شان مسئلت نمودند كه:
«بارالها! حجي نصيبم كن كه هيچ گونه ريا و سمعهاي در آن نباشد»2
و علت اين دعاء اين است كه چون بذل اموال، دوري از اهل و ديار و عرضه شدن به انواع خطرات، زمينه ساز نفوذ عجب و ريا در نفس آدمي است.
قرائت سورههايي«كافرون» و «اخلاص»: سورههايي كه بيانگر توحيد عملي و نظري است، در دو ركعت طواف.
ذكر خداوند در صفا و مروه: حضرت جابر(رض) ميگويد:
«آن حضرت رو به قبله كردند و توحيد و عظمت خدا را بيان كرده فرمودند: «لا اله الا الله وحده لاشريك له، له الملك و له الحمد و هو علي كلِّ شيء قدير، لا اله الا الله وحده، انجز وعده، و نصر عبده و هزم الاحزاب وحده»
ترجمه:
(جز الله هيچ معبودي كه شايستگي بندگي را داشته باشد وجود ندارد، او يگانه است، شريكي ندارد، ملك و فرمانروايي از آن اوست، او شايسته هر گونه ستايش است، و او بر هر چيز توانا است. جز خداوند هيچ معبودي ديگري كه شايسته بندگي باشد وجود ندارد،او يكتا است، به وعدهاش به درستي وفا كرد، و بندهاش را نصرت بخشيد و احزاب كفر را به تنهايي شكست داد»
دعاء: آنگاه كه بنده با تمام وجود خاشعانه، و با بيم و اميد، و با قلبي سرشار از توجه و تضرع و ابتهال به پروردگارش رو ميآورد، اين به حق از بزرگترين مظاهر توحيد است.
پيامبر اسلام در حجه الوداع در شش موقف به مدت طولاني به اين امر پرداختند:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 -صحيح مسلم.
2 -ابن ماجه.
بر فراز صفا و مروه، در عرفه، در مشعر الحرام،به دنبال رمي جمره صغرا و وسطي و در ساير ايام تشريق.
پس چه زيبا است به كسي كه خداوند او را به زيارت اين اماكن مبارك شرفياب ساخته كه اين معاني شريف را درك كند و جانش را غبار روبي نموده و قلبش را صيقل زند و ريشههاي توحيد را در اعماق وجودش بگستراند.
همچنان كه كعبه، خانه خدا در روي زمين است، قلب خانه خدا در وجود بنده است و همچنانكه كعبه توسط حاجيان و عمره كنندگان طواف ميشود، بايد قلب بنده با خوف و رجاء، محبت، توكل، رجوع اليالله،استعانت و استغاثه كه از وظايف قلب سليم است، طواف شود.
پيامبر اسلام بهترين ذكر و دعاء را همان قرار دادند كه در بهترين روزي كه خورشيد در آن طلوع كرده است، انجام پذيرد، و او همان روز عرفه است كه در شأن آن گفتند:
«بهترين دعاء دعاء روز عرفه است، و بهترين آنچه من و پيامبران پيش از من گفتهاند،اين است : لا اله الا الله وحده لا شريك له، له الملك و له الحمد و هو علي كل شيء قدير»1
در روايتي ديگر آمده است:
«بهترين آنچه كه من و پيامبران ديگر گفتهاند، در آخر روز عرفه بوده است»2
دوم: پيروي و فرمان پذيري
هيچ عبادتي از عبادات اسلامي همچون حج نيست كه اين همه فرمانپذيري تام و پيروي مطلق از پيامبر اسلام در آن متجلي گردد،چنانچه حاجي در ميان مناسك متنوع و مشاعر متعدد كه براي بسياري از آن ها جز طاعت امر الهي و اقتداء بر رسول او معني ديگر نميشناسد، در گردش و انتقال است.
يكبار سنگي را ميبوسد و بار ديگر سنگي را ميزند، از مشعري ميگذرد تا به ديگري برسد و باز به اولي بر ميگردد هفت بار طواف و هفت بار سعي ميكند،و هفت سنگريزه پرتاب ميكند، بدون اينكه معناي خاصي براي اين عدد بداند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 -ترمذي
2 -طبراني
به راستي، صحابه رضيالله عنهم ارزش اين متابعت را دانسته بودند و به تصحيح مناسك ابراهيم عليه السلام و تصفيهاش از شائبههاي شرك و بدعتها آنهم به دست كساني كه سزاوارترينشان به اين كار بود- سخت احساس نياز ميكردند.
در سال دهم هجرت در ميان قبايل اعلان شد كه رسولالله (صلّي الله عليه وآله) امسال عازم حج هستند. در پي اين اعلان«افراد فراواني در مدينه تجمع نمودند»1 و بر طبق روايتي ديگر «هيچ كسي نماند كه قدرت سواره يا پياده آمدن را داشته باشد جز اين كه آمد» 2
هر كدامشان در پي آن بود كه به رسولالله (صلّي الله عليه وآله) اقتداء نموده و همانند ايشان عمل كند»3
حضرت جابر رضيالله عنه آن صحنه عجيب و جايگاه هيبتآور نبوي را در آن هنگام كه بر روي شتر در منطقه بيداء قرار گرفته بودند، چنين توصيف ميكند:
«... پس نگاه كرديم، در پيش رو، و راست و چپ شان تا آنجا كه چشم كار ميكرد، مردمان- اعم از سواره و پياده- به چشم ميخوردند، آن حضرت عليهالسلام در ميان ما بودند و براي شان قرآن نازل ميشد و ايشان تأويل و تفسير آن را ميدانستند و هر چه ايشان ميكردند، ما هم انجام ميداديم.
ناگفته پيداست كه صحابه اين مطلوب را به خوبي فهميده بودند، چنانچه فيالمثل، هنگامي كه حضرت عمر رضيالله عنه حجر اسود را بوسيدند فرمودند:
«من به خوبي ميدانم كه قدرت ضرر و نفع رساندن به كسي را نداري، اگر چنانچه من رسول خدا را نميديدم كه ترا بوسيدند، من ترا نميبوسيدم»4
ابن حجر رحمه الله در توضيح گفته فوق مينويسد:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 -مسلم
2 -نسائي.
3 -مسلم
4 -صحاح سته
«اين گفته حضرت عمر رضيالله عنه تسليم شدن براي شارع در امور دين، و پيروي نيكو در آنچه كه معني و مقصد آن مكشوف ساخته نشده است، ميرساند و اين به حق، قاعده بزرگي است در پيروي از آنچه كه رسول خدا انجام دادند هر چند عقل را بدان راهي نباشد» .
هم چنانكه از ايشان باز ثابت است كه در هنگام انجام رمل (رفتار پهلوانه در هنگام سعي ميان صفا و مروه) فرمودند: «ما را به رمل چه كار؟ ما كه اين كار را به قصد نشان دادن به مشركين انجام داده بوديم و الان الله تعالي آن ها را هلاك ساخته است» ولي بعد تأملي فرمودند: «اين چيزي است كه رسول خدا انجامش دادند، پس دوست نداريم كه رهايش نمائيم»( 1 )
در روايتي ديگر آمده است: «براي چه بايد رمل و شكف شانه نمائيم، حال آن كه خداوند تعالي اسلام را پيروز ساخته و كفر و اهلش را مغلوب گردانيده است؟» سپس بعد از تأملي فرمودند: «با آن همكاري را كه در زمان رسول خدا انجام ميداديم، رها كردني نيستيم» ( 2 )
صحابه كرام- چه در حج يا غير از آن- از پيامبر اكرم نميپرسيدند كه اين واجب است يا سنت؟ بلكه رهنمودهاي شأن را بزرگ ميدانستند و در آن به چانه زني نميپرداختند، و همانند برخي از مردمان امروز در پي رخصتها و فتواهاي شاد نبودند و به مقتضاي فرمان آن حضرت (عليه السلام) عمل ميكردند كه فرموده بودند:
«آنچه شما را از آن منع كردم، خود را باز داريد و آنچه شما را بدان امر كردم تا آنجا كه در توان شما است، انجامش دهيد»( 3 )
سوم: اقامه ذكر و ياد الهي
بيگمان از بزرگترين و مهمترين مقاصد حج، اقامه ذكر و ياد الهي است. به راستي هر كه آيات مربوط به مناسك حج را بخواند، تكرار ذكر و ياد الله متعال را در پي هر يك از مناسك حج ملاحظه ميكند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1-صحيح بخاري.
2 -احمد، ابوداود)
3 -بخاري و مسلم.
خداوند بزرگ ميفرمايد:
«فإذا أفضتُم من عَرَفاتٍ فاذكُروُاللهَ عندَ المَشعَر الحرامِ و اذكُروهُ كَما هَدَاكم و إن كُنتُم من قبلِهِ لمِنَ الضَّالينَ ثُمَّ أفيضوا من حيثُ إفاضً الناسُ و استغفروا إنَّ اللهَ غَفورُ رَّحيم فإذا قضيتُم مناسِككُم فاذكرُوا اللهَ كَذِكركم آباءكُم أوْ أشدَّ كذِكرا»
«و هنگامي كه از عرفات (به سوي مزدلفه) روان شديد، در مشعر الحرام، خدا را ياد كنيد و همانگونه كه شما را رهنمون كرد، به ذكرش بپردازيد. بيگمان پيش از آن از جمله گمراهان بوديد. سپس از همان جا كه [انبوه] مردم روانه ميشوند شما نيز روانه شويد و از خداوند آمرزش بخواهيد كه خدا آمرزنده و مهربان است و چون مناسك حج خود را به جاي آورديد همان گونه كه از پدران خود (در عهد جاهليت) ياد ميكرديد- يا بيشتر از آن- خدا را ياد كنيد»
«وَ اذكُرواللهَ في أيّامِ معدوداتٍ»1
خداوند را در روزهاي چند (ايام تشريق) ياد كنيد»
«و يذكروا اسم الله في ايّامِ في ايام معلوماتٍ علي ما رزقهُم من بهيمَهِ الأنعامِ»2
(و در ايام معيني نام خدا را بر چهارپايان اهلي(ويژه قرباني) كه خدا نصيب شان كرده است ببرند»
«و لكلِّ أُمَّهِ جعلنا منسكا ليذكُروا اسمالله علي ما رزقهُم من بهيمَه الأنعام»
(و براي هر امتي(كه پيش از شما گذشتهاند) قرباني را (كه سمبول فدا شدن در راه خدا است) مقرر كرديم، تا به نام خدا چهار پاياني را ذبح كند كه خدا بديشان عطا نموده است»
«كذلِكَ سخرَها لكُمْ ليكبروا الله علي ما هَداكمْ و بَشِّر المُحسنين»
(اين گونه[خداوند] آنها را براي شما رام كرد تا خدا را به پاس آنكه شما را هدايت نموده به بزرگي ياد كنيد و نيكوكاران را مژده بده)
پيامبر اسلام ميفرمايند:
(همانا طواف كعبه، سعي ميان صفا و مروه و رمي جمرات به خاطر اقامه ذكر و ياد خداوند در روي زمين است)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 -بقره، 203.
2 -حج/28.
و ميفرمايند:
«بهترين افعال حج، تلبيه و قرباني است»
پس براي حاجيي كه بر انجام اين مراسم توفيق يافته، چه نيكو است كه اين مأمول بزرگ را به خوبي مستحضر داشته و همانگونه كه دستور يافته، زبانش به ياد الهي، تكبير، استغفار و دعا اشتغال داشته باشد، زيرا خداوند ذكر نامش را دوست دارد.
با اين همه معلالاسف، بسياري از مردم اهتمامشان به مناسك حج، فقط در عالم ابدان است، در حاليكه قلبشان غافل و زبانشان عاطل است.
كما اينكه براي كسي كه خداوند او را به اقامه ذكر خود در حج گرامي داشته، شايسته است كه اين درس را هميشه محفوظ داشته و ذاكر، شاكر و ستايشگر خداوند و تهليل و تكبيرخوان برگردد و هميشه و در تمام حالات زبانش به ياد الهي تر و تازه باشد كه ذكر، مجموع خير و چشمه جوشان فضايل است.
از عبدالله بن بسر(رض) روايت است كه مردي به محضر آمده پرسيد: اي رسول خدا شرايع و احكام دين براي ما زياد شده، آيا باب جامعي هست كه به آن چنگ زنيم؟
آن حضرت فرمودند:
«همواره زبانت از ياد خدا تر و تازه باشد»1
چهارم: تعظيم شعاير و حرمتهاي الهي
خداوند بزرگ در سياق آيات حج ميفرمايد:
«ذلكَ و مَن يُعَظِّم حُرُماتِ اللهِ فَهُو خيرٌ له عندَ ربه»2
(اين است [آنچه مقرر شده] و هر كس مقررات خدا را بزرگ دارد آن براي او نزد پروردگارش بهتر است)
سپس خداوند بزرگ ميفرمايد:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 -احمد ترمذي و ابن ماجه
2 -حج/30.
«و ذلك وَمن يعظم شعائر اللهِ فانَها مِن تقوي القلوب»1
(... (مطلب) چنين است (كه گفته شد) و هر كس مراسم و برنامههاي الهي را بزرگ دارد، بيگمان بزرگداشت آنها نشانه پرهيزگاري دلها است)
عبدالرحمن سعدي مفسر شهير ميگويد:
(منظور از حرمتهاي الهي، هر آنچه كه حرمت دارد و يا دستور احترام آن داده شده است، ميباشد، اعم از عبادات و غيره. منجمله: تمام مناسك حج، سرزمين حرم و احرام، قربانيها، عباداتي كه خداوند دستور قيام بدان را داده است، همه و همه در مدلول «حرمات الله» شامل است و تعظيم و بزرگداشت آن ها عبارتست از بزرگ داشتنشان در قلب، محبت ورزيدن به آنها، و كامل ساختن عبوديت و بندگي خداوند بزرگ در آن امور، بيهيچ گونه تهاون و سستيي، و يا احساس دشواري و ثقلتي)
سپس ميگويد: «منظور از شعاير، نشانههاي ظاهري دين است، منجمله: تمامي مناسك؛ چنانچه خداوند بزرگ ميفرمايد: «ان الصفا و المروه من شعاير الله - بيگمان صفا و مروه از شعاير خداوند است»2
و به همين گونه هدايا و قربانيها در سرزمين حرم و ... كه تعظيم آنها عبارت از نيكو و فربه ساختن و كامل نمودن آنها است.
پس تعظيم شعاير الهي از تقواي دل منشأ ميگيرد، و بزرگداشت آن، حجت و برهاني است، بر تقوا و درستي ايمان تعظيم كنندهاش. زيرا تعظيم آن تابع تعظيم و بزرگداشت خداوند بزرگ است»
پنجم: ولاء و براء، يا دوستي و دشمني
شگفتا به اين دين بزرگ كه چگونه وحدت ويكپارچگي بينظير و اتصال متين، و به هم پيوستگي عميقي را در روح و جان پيروانش پرورش ميدهد، بر فاصلههاي زماني و مكاني پا ميگذارد و بر تفاوتهاي نژادي و اجتماعي غلبه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 حج/27.
2 -بقره/ 185.
ميكند و سدهاي اختلافات سياسي و مادي را در هم مي شكند و زبان و فرهنگهاي مختلف اقوام و ملل گوناگون را در رود خانه بزرگي به نام (امت اسلامي) ذوب ميسازد.
آنگاه كه عربي با فصاحت، و عجمي با لكنت زبان، كلمه «لا اله الا الله محمد رسول الله» را بر زبان ميآورد.
و آنگاه در نمازهاي پنجگانه پشت سر امام واحدي صف ميبندند تا براي خداي واحدي نماز بخوانند.
و آنگاه كه توانگر مسلمان، بخشي از مالش را به حيث زكات براي برادران نيازمند خود جدا ميكند. و آنگاه كه بيشتر از يك ميليارد مسلمان، در ماه واحدي دست از خورد و نوش بر ميدارند...
تشكيل گردهآئيها به تحقيق در مسايل گوناگون خود بپردازد، كنفرانسهاي سياسي، اقتصادي، علمي و اجتماعي در موسم حج برگزار كند و اين كار را همه ساله دنبال نمايد كه به حق در آن صورت مشكلات بسياري حل، و دشواريهاي فراواني سهل خواهد شد و امت اسلامي، در برابر دشمنانش نيرومند و يك پارچه نمايان خواهد گرديد.
ششم: جستجوي فضل الهي (تجارت)
از ابن عباس(رضي) مرويست كه عكاظ، مجنه و ذوالمجاز، بازارهاي زمان جاهليت بود. ايشان در موسم حج، تجارت در آن بازارها را بر خود گناه ميشمردند، لذا اين آيت نازل شد: «ليس عليكم جناح ان تبتغوا فضلا من ربكم»(بقره198) «بر شما گناهي نيست كه جوياي فضل، از پروردگارتان شويد (به تجارت بپردازيد» (بخاري)
خداوند بزرگ، هر گونه جرح و مانعي را از سر راه چنين فعاليتهاي حياتي كه براي امت اسلامي قوت و خير به ارمغان ميآورد بر داشته است.
اگر مسلمانهاي امروز، بهرهبرداري درست از اين فرصت فراهم شده در اين بخش را به خوبي ميدانستند، توانائي آنرا داشتند تا با عرضه توليدات، و امضاي قراردادها و توافقات تجاري، بازاري به نام «بازار مشترك اسلامي» تشكيل دهند و قدمي به سوي خودكفائي برداشته و از وابستگي ذلتآورشان تدريجاً رهايي يابند.
هفتم: تقوا و پرهيزگاري
بدون شك، هدف از تمامي احكام و شرايع دين تحقق تقوا در پيروي از دستورات الهي و پرهيز از منهيات آنست، بويژه در حج كه آيات مربوط به آن با دستور به تقوا خاتمه يافته است.
هشتم: اخلاق نيكو
حج، سفر است و سفر- همانگونه كه در حديث آمده است - پارهاي است از عذاب. مشكلاتي از قبيل: دوري راه، سختي هاي زياد و مشكل ازدحام به قدري است كه صبر و تحمل، و اخلاق عالي ميطلبد تا دچار افسردگي و دلتنگي نشود، و خواهان فراخ خوئي عميقي است تا بر خودخواهي علبه كند و به ايثار، گذشت، مجاهدت و غلبه بر نفس اماره وادار نمايد، و كششهاي شهواني و نفساني را مغلوب خود سازد، خداوند بزرگ ميفرمايد:
«فلاء رفثَ و لا فُسُوقَ و لا جدالَ في الحج» (بقره/ 197)
(در حج، نبايد آميزش جنسي با زنان و گناه و جدالي باشد»
به راستي اين سفر دشوار و آداب سازنده، ممكن است ارزشهاي اخلاقي ثابتي را در وجود حاجي پايه گزاري كند، تا بعد از برگشت، در تمام سفر زندگي هميشه قرين و همدم او باشد.
نهم: توبه و استقامت
حج، يك رويداد عظيمي در حيات مسلمان است، بسياري از مسلمانها آرزوي آن را در دل ميپرورانند، و به ديده آغاز يك تحول شگرف در زندگي به آن نگاه ميكنند، و زندگي بعد از آن را، يك زندگي نوين شمرده و از سكوي آن، آينده را به ديده خير و عزم بر استقامت، و ترك زندگي مقصرانه و گنهآلود مينگرند. اين تعجبي ندارد، زيرا حج يكي از بزرگترين وسايلي است كه گناهان و تقصيرات گذشته را محو و نابود ميكند.
ابوهريره از پيامبر (صلّي الله عليه وآله) روايت ميكندكه:
«كسي كه حج نمايد در حالي كه با زنان پيشامد نكند و مرتكب گناهي نشود، همانند روزي كه از مادر تولد يافته، پاك از گناه برميگردد» (بخاري و مسلم).
نتيجه
زائر بيتالله الحرام بايد سعي كند بهترين توشه را از اين سفر الهي بردارد و در جهت فهم وحدانيّت الهي، خلوس در نيات، اعمال پيروي از فرامين الهي و ائمه -عليهم السلام- ، سعي در اقامهي ذكر و ياد خداوند در تمام مراحل زندگي، تعظيم شعائر و شناخت حرمتهاي الهي، تشخيص دوست و دشمن واقعي، جستجوي برتريها و فضائل الهي، متّقي بودن و پاك ماندن، داشتن حسن خلق و مداومت در توبه و تداوم توجه به اعمال و رفتار قدم بردارد و در اين راه ثابت قدم باشد.
فصل چهارم: ولايت راز بزرگ حج
زائران بيت خدا كه عازم حج و حرم مطهر رسول اكرم (صلّي الله عليه وآله) هستند عنايت كنند كه ذات اقدس اله در قرآن كريم فرمود: «لله علي الناس حج البيت من استطاع اليه سبيلا»1
اگر لله علي الناس حج البيت است پس حج هم بايد لله باشد. اگر لزوم حج از طرف خدا و مال خداست (كه اين تعبير مخصوص حج است، درباره نماز، روزه و مانند آن، مشابه اين تعبير نيامده است) پس انجام آن بايد لله باشد. اگر كسي به قصد سياحت، تجارت و مانند آن، به طرف مكه حركت كند، چنين حجي سري ندارد، چرا كه سير الي الله نيست. مهمترين سر حج آن است كه: اين سير، الي الله باشد، زيرا به صورت «لله علي الناس» تعبير شده است.
نكته بعدي آن است كه ائمه-عليهم السلام- از وجود مبارك رسول اكرم- صليالله عليه و آله- نقل كردهاند كه: رسول خدا- صلي الله عليه و آله- علامت قبولي حج را به زائران بيت خدا گوشزد كرد و فرمود: اگر كسي به حج موفق شد، زيارت خانه خدا نصيبش گرديد و برگشت و انسان صالحي شد، ديگر دستش به گناه و پايش به اشتباه دراز نشد، اين نشانه قبولي حج او است. و اگر بعد از زيار ت خانه خدا باز تن به تباهي و گناه داد نشانه مردود بودن حجّش ميباشد. اين نكته ميتواند به نوبه خود بيانگر سر حج باشد. زيرا اسرار عبادتهاي ما در قيامت ظهور ميكند كه روز ظهور باطن است. در آن روز، هر انساني ميفهمد كار او مقبول است يا مردود. و سرّ رد و قبول را هم مشاهده ميكند. نه تنها نتيجه را، كه دليل را هم ميبيند. در قيامت هم قبول و هم نكول مشهود است، همچنين هم سرّ قبول و هم سرّ نكول. چون روز ظهور حق و فاش شدن اسرار است «يوم تُبلي السَّرائر»2. اگر كسي در دنيا توانست به مرحلهاي برسد كه نظير قيامت بهفمد حجّش مورد قبول واقع شده يا نكول، اين شخص به گوشهاي از اسرار حج رسيده است، و قهراً سبب قبولي يا رد عمل را هم بررسي ميكند.
مضمون حديثي كه از وجود مبارك پيامبر-ص- رسيده اين است: اگر كسي خواست ببيند حج او مقبول است يا نه، ببيند بعد از برگشت از بيتالله، دست به گناه دراز ميكند يا نه؟ اگر گناه نميكند نشانه قبولي حج است و اگر باز گناه انجام ميدهد نشانه مردود بودن آن ميباشد. اين معنا در ساير عبادتها نيز هست؛ مثلاً درباره نماز گفته شد:«اِنَّ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 -آل عمران، 97.
2 - طارق،(9)
الصَّلوه تَنهي عَن الفَحشاء و المُنكر»1. نماز يك حقيقتي دارد كه جلوي ارادههاي زشت را ميگيرد. گرچه خود نماز يك امر اعتباري است ولي حقيقت آن يك امر تكويني است. اگر كسي خواست كاري را انجام دهد مبادي نفساني دارد، زيرا آن را ميفهمد تصديق پيدا ميكند، شوق و عزم و اراده و مانند آن پيدا ميشود. حالا آيا علم به «بايد» هم هست يا همان «اراده» كافي است. اين يك مطلب فني جداست و همه اينها جزء امور تكويني ميباشند.
يك نقش تكويني دارد؛ يعني انگيزهها، ارادهها، شوقها، تصميمها و عزمهاي او را تعديل ميكند كه نسبت به خبر مصمم باشد و نسبت به شر بيرغبت. چيزي كه در محور تصميمگيري انسان، سهم تكويني دارد، حقيقت نماز است. آنچه كه در انسان شوق به شرف و شرع و فضيلت ايجاد ميكند، حقيقت نماز است. همين معني در حج نيز هست،اين روح حج است كه امر تكويني است و جلوي انگيزهها و ارادههاي زشت را ميگيرد.
نكته سوم آن است كه، ابوبصير نابينا ميگويد: سالي مكه مشرف بودم كه وجود مبارك امام باقر، محمدبن علي -عليهما الصلاه و السلام- نيز مشرف بود. من از نشانهها و علامتهايي كه از راه حواس ديگر - غير از باصره- احساس ميكردم،فهميدم زائران زيادند. گفتم: «ما اكثَر الحَجيج وَاعظمَ الضَجيج!»، با تعجّب گفتم: چقدر امسال زائر زياد است و چه نالهها دارند،در سرزمين عرفات همه مشغول دعايند. در اطراف كعبه همه مشغول طواف و نماز و زمزمه و اذكار و اشواط سبعه و ...!
امام باقر -سلامالله عليه- به ابي بصير فرمود: چنين نيست، ابي بصير! جلو بيا. ابيبصير به امام نزديكتر شد، دست مبارك امام باقر -سلامالله عليه- به چشم ابيبصير رسيد. ناگهان وي صحراي وسيعي را ديد كه بسياري از موجودات آن صحرا حيوان بودند، بر ان اساس، حضرت فرمود: «ما اَقلَّ الحجيج و اكثر الضجيج». فرمود: ابيبصير! حاجيان كم، ناله و فرياد و سر و صدا زياد است.
نكته ديگر از همين قبيل، سدير سيرفي ميگويد: در سرزمين عرفات محضر امام ششم بودم، ديدم جمعيت زيادي مشغول انجام وظيفه حج، دعا و مانند آنند. در قلبم خطور كرد: آيا اينها به جهنم ميروند؟ و اين همه جمعيت بر ضلالت و گمراهيند؟ -چون كسي كه معتقد به ولايت و امامت علي و اولاد علي- عليهم السلام- نباشد و كسي كه دستور روشن پيغمبر -صليالله عليه و آله- را عالماً و عامداً زير پا بگذارد،حقيقتش حقيقت انسان نيست. -آنگاه امام
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 - عنكبوت، 45.
صادق -سلام الله عليه- به من فرمود: «سدير تَاَمَّل» تأمل كن. دقت كردم، ديدم در اثر تصرفي كه امام ششم در من كرد، باطن بسياري از افراد را ميبينم كه به صورت انسان نيستند. و وضع من دوباره به حالت اول برگشت.
پس حج سرّي دارد كه سيره،حقيقت و سريره انسان را ميسازد. اگر كسي با واقعيت حج همراه بود، انسان راستين است. و اگر براي تجارت و سياحت، حج كرده و از ولايت سهمي نداشت، به عترت طاهره ايمان نياورد و ... از سرّ حج محروم است.
نقش كليدي ولايت
مسأله ولايت، نقش كليدي دارد. لذا در روايات ما آمده است كه: والي، دليل و راهنماي خطوط كلي دين است، اگر نمازف روزه، زكات، حج و عبادتهايي مانند اينها، پايهها و مباني دين هستند، والي دليل و مجري و مبيّن و مفسّر و نيز حافظ حدود اينهاست. متخلفين را مجازات و امتثال كنندگان تأييد و تشويق ميكند. در نتيجه حدود الهي را حفظ مينمايد.
وجود مبارك پيغمبر -صليالله عليه و آله- فرمود: «اِنّي تارك فيكم الثقلين،كتابَ الله و عترتي». در وصيتنامه حضرت امير -سلام الله عليه- نيز آمده است كه: «اَقيموا هذين العمودين وَاقِدوا هذين المصباحين»؛ يعني اين دو ستون قران و عترت را سر پا نگهداريد و اين دو مشعل فروزان را همچنان افروخته و روشن كنيد كه كارتان به دست اينها انجام گيرد. اينها رهبران الهي هستند. بنابراين، طبق روايات نقل شده، دستورات ديني ظاهري دارد و باطني كه باطنش با جان ما كار دارد.
حج حقيقت انسان را ميسازد
حج، سري دارد كه صور نفساني آن، حقيقت انسان را تأمين ميكند. حقيقت هر كسي را عقايد، اخلاق، اعمال و نيات او ميسازد. حج، انسانساز است و اگر كسي حاجي راستين نبود انسان واقعي نيست. ساير دستورات ديني نيز اين چنين است، نماز، روزه و عبادتهاي ديگر انسان سازند و اگر كسي به حقيقت نماز و سر روزه راه نيافت از انسانيت سهمي ندارد. صورتش صورت انسان است ولي سيرتش سيرت حيوان. همان كه در نهجالبلاغه آمده است.
حج سري دارد كه سريره انسان با سر حج هماهنگ است و ساخته ميشود. لذا وجود مبارك امام باقر (عليه السلام) به ابيبصير فرمود: بسياري از اينها كه ميبيني حيوانند. البته زائران بيت خدا كه از كشور و منطقههاي شيعه نشين حركت ميكنند بايد خوشحال و مسرور باشند: چون به بركت ولايت از اين شر و خطري كه ابيبصير ديد مصونند.
اين نكتهاي بود كه امام باقر (عليه السلام) به ابيبصير فرمود: آنگاه دستي به چشم ابيبصير كشيد و ابيبصير به حالت اول درآمد و افرادي را كه در عرفات بودند به صورت انسان ديد.
مسأله ولايت، نقش كليدي دارد. لذا در روايات ما آمده است كه والي، دليل و راهنماي خطوط كلي دين است، اگر نماز، روزه، زكات، حج و عبادتهايي مانند اينها،پايهها و مباني دين هستند، والي دليل و مجري و مبين و مفسر و نيز حافظ حدود اينهاست. متخلفين را مجازات و امتثال كنندگان تأييد و تشويق ميكند. در نتيجه حدود الهي را حفظ مينمايد.
در جريان حج، ذات اقدس اله فرمود: «فيه ايات بيّنات»( 1 ) گرچه در بسياري از موارد مراد از آيه، اصل و علامت است ولي درباره حج فرمود: «ايات بيّنات» آيات فراواني در مسأله حج است. زائران بيتالله در حج نشانههاي زيادي ميبينند. گاهي كسي نه به قصد حج يا عمره، بلكه به قصد تجارت به مكه و مدينه ميرود. آن آيات تكويني مثل آسمان و زمين و خصوصيتهاي جوي، فضايي، اقليمي و مانند آن براي همه است. اما يك سلسله دستورات به عنوان مناسك حج است كه عده زيادي از راه دور و نزديك آنجا سر ميسايند. در خود حج، آيات الهي است، كعبه جزء آيات الهي است. حجرالاسود، جزء آيات الهي است. مقام ابراهيم جزء آيات الهي است. اينكه سرزمين غير ذي زرع به جايي برسد كه:
«فاجعل افئده من الناس تهوي اليهم»2 دلهاي عدهاي مشتاقانه علاقهمند به كعبه و زيارت خانه خدا و حرم خداست، جزء آيات الهي است... البته اين نيازي به شرح جداگانه دارد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 -آل عمران/97.
2 -ابراهيم، 37.
نتيجه
اگر كسي حقيقت ولايت را عمداً رها كند، گرچه به نماز، روزه، زكات و حج هم موفق بشود انسان نيست؛ چرا كه ولايت سر عبادتهاست و انسانساز است.
و راز بزرگ حج ولايتمدراي و فرمانبرداري از ائمه اطهار - عليهم السلام- ميباشد.
فصل پنجم : اسرار حج ابراهيمي از ديدگاه امام راحل (رحمه الله)
در اين مقال اسرار حج ابراهيمي را ازمنظر امام راحل (رحمه الله) بررسي ميكنيم:
بر اساس اين فلسفه، محتواي حج، از احرام گرفته تا طواف و تا رمي جمرات و قرباني هر كدام معنا و مفهومي منطبق با فلسفه حج دارد.
مفهوم تلبيه
زائر خانه خدا با سر دادن تلبيه1 آري به حق ميگويد و دست رد بر سينه باطل ميكوبد، تلبيه، «نه» گفتن به خواستههاي نفساني، شيطان و استكبار جهاني است.
امام صادق (عليه السلام) در حديثي كه منسوب به آن حضرت است ميفرمايد::
«و احرم عن كل شي يمنعك من ذكر الله و يحجبك عن طاعه الله»
زماني احرام واقعي ميبندي و لبيك واقعي ميگويي كه هر چيزي كه انسان را از ياد خدا غافل ميكند، بر خود تحريم كني و هر آنچه كه مانع از اطاعت امر حق است از سر راه برداري. مخالفت با هواي نفس، خواسته هاي شيطان و شيطان صفتان لازمه احرام بستن، به احرام حج ابراهيمي و لبيك واقعي است.
امام-رضوان الله تعالي عليه- در تبيين حقيقت لبيك ميفرمايد:::
«در فريضه حج كه لبيك به حق است، دقت ميفرماييد لبيك، لبيك به حق و هجرت به سوي حق تعالي به بركت ابراهيم و محمد (صلّي الله عليه وآله) است. مقام «نه» بر همه بتها، طاغوتها، شيطانها و شيطانزادهها است.
در ادامه ميفرمايد: كدام بت از شيطان بزرگ آمريكاي جهانخوار و شوروي ملحد و متجاوز بزرگتر و كدام طاغوت و طاغوتچه از طاغوتهاي زمان ما بالاترند؟2
از ديدگاه امام راحل «طواف» هم معنا و محتواي خاص خودش را دارد، لذا در تفصيل و تبيين طواف حج واقعي ميفرمايد::
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 -لبيك اللهم لبيك ...
2 -پيام امام خميني به زائران بيتالله الحرام، 16/5/65.
«در طواف حرم خدا كه نشانه عشق به حق است دل را از ديگران تهي كنيد. حجاج بيتالله الحرام! دقت كنيد به معاني».
آري آنگاه كه طواف ميكني و دور خانه خدا ميچرخي، مواظب باش كه طواف تو همچون طواف مردم زمان جاهليت نباشد.
اينك به فرموده امام دل از ديگران تهي كنيد و جان را از خوف غيرحق پاك سازيد و به موازات عشق به حق، از بتهاي كوچك و بزرگ و طاغوتها و وابستگان آنان برائت جوييد.
حاجي واقعي بايد از آمريكاييان جنايتكار كه امروزه حرم امن الهي را به وجود پليد خود آلوده كردهاند، برائت جويد، و نيز از دست پروردگان پليدشان چون صدام عفلقي كه كعبه دل حاجيان، حرم امام حسين و حرم اميرالمؤمنين (عليه السلام) را هتك حرمت كردند.(1)
طواف بر گرد خانه خدا بايد نشان دهنده عشق به خدا و برائت و بيزاري از دشمنان خدا باشد، و الا طواف نيست.
معني سعي صفا و مروه
در سعي صفا و مروه با صدق و صفا سعي در يافتن محبوب كنيد، كه با يافتن او همه بافتهاي دنيوي گسسته شود و همه شكها و ترديدها فرو ريزد و همه خوف در جاهاي حيواني زائل شود ...(2)
مفهوم وقوف در مني
پس به مني رويه و آرزوهاي حقاني را در آنجا دريابيد كه آن قرباني نمودن محبوبترين چيز خويش در راه محبوب مطلق است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 -تاريخ سخنراني مقارن با انتفاضه مردم عراق و قتل عام مردم عراق در نجف و كربلا بود.
2 -صحيفه نور، ج20، ص18.
مفهوم رمي جمرات
از ديدگاه امام -رضوان الله عليه- در حج ابراهيمي رمي جمرات نيز معنا و مفهوم خاص خودش را دارد. لذا ميگويد:
«رجم عقبات، رجم شياطين انس و جن است، شما با «رجم»، با خداي خود عهد كنيد تا شياطين انس و ابرقدرتها را از كشورهاي اسلامي عزيز برانيد1»
بديهي است كه اگر سنگ زدن به جمرات، اين مفهوم را نداشته باشد، و به معناي رمي كردن شياطين جن و انس نباشد عملي بيمحتوا است.
باز ميفرمايد:: «بايد شيطان بزرگ ميانه و كوچك( جمره عقبه، وسطي و اولي) را از حريم مقدس اسلام و كعبه حرم راند و بايد دست شياطين را از كعبه و حرم كشورهاي اسلامي كه حريم آن است قطع كرد»
در عبارت ديگري ميفرمايند:
«با فريادها، دعوتها، تظلمها، افشاگريها، اجتماعات زنده و كوبنده، در مجمع مسلمين در مكه مكرمه بتها را بشكنيم و شياطين را كه در رأس آنها شيطان بزرگ است، در عقبات رمي كنيم . طرد نماييم. تا حج خليلالله و حبيبالله و وليالله (مهدي عج) را بجا آورده باشيم و الا در حق ما گفته ميشود: ما اكثر الضجيج و اقل الحجيج»2
نكاتي در رابطه با زائران بيتالله از ديدگاه امام- رضوان الله عليه- «شما حجاج بيتالله الحرام! حامل پيام اين ملت و نمايندگان اين كشور هستيد، در اين صورت موقعيت شما بسيار حساس و وظيفه شما بسيار سنگين است.(3)
اينك نكات برجستهاي را كه امام در پيامها و اعلاميهها و سخنرانيهاي مختلف در رابطه با وظايف زائران فرمودهاند جمعبندي و براي شما مطرح ميكنيم:
1- اخلاص در سفر : زائران بيتالله بايد توجه داشته باشند كه اين سفر چه سفري است. «توجه داشته باشيد كه سفر حج سفر كسب نيست»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 -پيام امام به زائران بيت الله الحرام، 7/7/1358.
2 -پيام امام به مناسبت عيد قربان، 12/6/1362.
3 -پيام امام به مناسبت عيد قربان 7/6/1363.
اين سفر «سفر الي الله» است نه سفر «به خانه الله» كه خانه وسيله است. شما براي زيارت خدا ميرويد، بايد همانطوري كه مسافران «الي الله» مثل انبيا (عليه السلام) و بزرگان از دين ما، در تمام زمان حياتشان مسافرتشان الي الله بوده است و از آن چيزي كه برنامه وصول الي الله بوده است يك قدم تخلف نميكردند.
كالاهايي كه در حجاز به حجاج عرضه ميشود آنچه كه مربوط به آمريكاي مخالف با آرمانهاي اسلامي و اساساً مخالف با اسلام است، خريداري آنها كمك به دشمنان اسلام و ترويج باطل است و از آنها بايد احتراز شود1.
2- شركت همگاني در مراسم برائت :امام عزيز شركت همگان در مراسم برائت را وظيفه زائران خانه خدا ميدانند و بر آن تأكيد دارند. روحانيون عزيز و مديران كاروانها بايد توجه دقيق به اين مسئله داشته باشند كه متن فرمايش امام اين است:
«بايد فرياد برائت از مشركان و ستمكاران بطور كوبنده و با شركت همگاني باشد».
امام ميفرمايد: «حاجي در اين مراسم با شكوه بايد صداي مظلوميت مسلمانان و ملتهاي تحت سلطه ابرجنايتكاران را به گوش جهانيان برساند و خفتگان را بيدار و ساكتان را در مقابل جباران هشيار سازد»
3- نظام و آرامش در اجتماع برائت : لازم است نظم و ترتيب و آداب اسلامي را بطور شايسته و دقيق مراعات نمايند و از شعارهاي خود ساخته كه ممكن است با القاي منحرفان براي ايجاد اغتشاش و صدمه زدن به آبروي زائران شركت كننده از تمامي كشورهاي اسلامي و خصوصاً جمهوري اسلامي باشد، جداً خودداري كنند»
معناي شركت در تجمع برائت درگيري با مأمورين سعودي نيست، بلكه امام تأكيد ميكنند به رعايت اخلاق اسلامي با همه، چه با كسي كه در كاروانها هم اطاقي هستيد و چه با كساني كه در كوچه و بازار برخورد ميكنيد، چه با مسلمانان كشورهاي اسلامي ديگر و چه با مأمورين دولت سعودي، برخورد بايد بر اساس موازين اخلاق اسلامي باشد2. و در عين حال امام پيشبيني ميكردند و الان هم پيش بيني ميشود كه ممكن است با توجه به دشمنان زيادي كه جمهوري اسلامي دارد، عدهي توطئهگر بخواهند مراسم باشكوه برائت از مشركين را دچار بينظمي كرده،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 -پيام امام به زائران بيت الله الحرام، 16/5/1365.
2 -پيام امام خميني به زائران بيت الله الحرام، 25/5/1366.
اخلال ايجاد نمايند. با شعارهاي نامناسب و با حركتهاي ناهنجار كاري كنند كه حيثيت جمهوري اسلامي هتك شود. امام در همين پيامي كه عرض كردم پيشبيني ميكنند كه ممكن است چنين اتفاقي بيفتد و بخواهند ايجاد اغتشاش كنند و آبروي زائران ايراني را بريزند.
بنابراين همه بايد مواظب باشند، از پيش خود شعار درست نكنند، در وقت و كيفيت شعار و امثال آن از متصديان امور پيروي كنند.
شعار دادن وقت دارد و وقتش هم، چه در زمان امام-رضوان الله تعالي عليه- و چه در اين زمان به عهده نماينده رهبري و مسئول و سرپرست حجاج است.
نظر امام اين است كه هركس از پيش خود اجتهاد نكند و خودآرايي را كنار بگذارد زائران خانه خدا بايد طبق آنچه گفته ميشود عمل كنند.
امام در تبيين حج آمريكايي (غير ابراهيمي) ميفرمايد::
چيزي كه تا بحال از ناحيه آگاهان و يا تحليلگران مغرض و يا جيرهخواران، به عنوان فلسفه حج ترسيم شده است، اين است كه حج يك عبادت دستهجمعي و يك سفر زيارتي- سياحتي است. به حج چه كه چگونه بايد زيست و چطور بايد مبارزه كرد و با چه كيفيت در مقابل جهان سرمايهداري و كمونيسم ايستاد. به حج چه كه حقوق مسلمانان و محرومان را از ظالمين بايد ستاند.
به حج چه كه براي فشارهاي روحي و جسمي مسلمانان بايد چارهانديشي نمود. به حج چه كه مسلمان بايد به عنوان يك نيروي بزرگ و قدرت سوم جهان، خودنمايي كنند. به حج چه كه مسلمانان را عليه حكومتهاي وابسته بشوراند، بلكه حج همان سفر تفريحي براي ديدار از قبله و مدينه است و بس !...(1)
امام بلافاصله به حج ابراهيمي اشاره ميكند و ميفرمايد: حج براي نزديك شدن و اتصال انسان به صاحب خانه است، و حج تنها حركات و اعمال و لفظها نيست و با كلام و لفظ و حركت خشك انسان به خدا نميرسد. حج كانون معارف الهي است كه از آن محتواي سياست اسلامي را در تمام زواياي زندگي بايد جستجو نمود. حج پيامآور ايجاد و بناي جامعهاي به دور از رذايل مادي و معنوي است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 -صحيفه نور، ج20، ص 227.
حج تجلي و تكرار هم صحنه هاي عشق آفرين زندگي يك انسان و يك جامعه متكامل در دنياست.1حج ابراهيمي تنها يك مناسك خشك و بيروح نيست بلكه سير و سلوك معنوي و عرفاني و طي مراحل روحاني و در برگيرنده ابعاد مختلف عبادي، سياسي و اجتماعي است - امام راحل (رحمه الله) احيا كننده حج ابراهيمي بر اين موضوع تأكيد ورزيدند و در پيامها و سخنرانيها، فراگير بودن اين عبارت بزرگ را گوشزد نمودند، و چه بسا با توجه به ابعاد گسترده حج است كه بر اين فريضه عظيم تأكيد فراوان شده است. و قرآن مجيد آن را حق مستقيم خداوند بر بندگان خواند آنجا كه فرمود::
«ولله علي الناس حجَّ البيتِ من استطاعَ اليه سبيلاً» (حج خانه خدا، حق خدا بر مردم است، كساني كه استطاعت آن را دارند...(2)
از اين روست كه رهبر و دولت اسلامي موظف است در صورتي كه حج تعطيل شود، مردم را به انجام آن مجبور كند و اگر توان مالي نداشتند از بيتالمال امكان تشرف را برايشان فراهم كند تا خانه خدا خالي از زائر نباشد. امام صادق (عليه السلام) نيز در اين باره ميفرمايند: «لوعطل الناس الحج لوجب علي الامام أن يجبرهم علي الحج إن شاؤوا و إن أبوا فانّ هذا البيتِ وضع للحج» اگر مردم حج را تعطيل كنند بر امام واجب است آنان را به حج وادار كند چه بخواهند و چه نخواهند؛ زيرا اين خانه براي حج نهاده شده است.(3)
امام راحل ابعاد مختلف حج را با استفاده از كتاب و سنت مسلمان معرفي كرده و حج واقعي را در عرص خاص اقامه نمود چنانكه در جايي ميفرمايند::
«بيت الله الحرام و كعبه معظم، زائرين عزيز را در آغوش ميكشد، كه حج را از انزواي سياسي و انحراف اساسي به سوي حج ابراهيمي و محمدي سوق داده و حيات آن را تجديد مينمايند و بتهاي شرق و غرب را در هم ميشكنند و معناي قيام الناس و حقيقت برائت از مشركان را عرضه ميدارند»4
امام راحل (رحمه الله) حجي را كه مشتمل بر ابعاد مذكور نباشد حج واقعي نميداند و ميفرمايد::
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 -همان.
2 -آل عمران، 97.
3 -وسائل الشيعه، ج8، ص15.
4 -صحيفه نور، ج19، ص197.
«حج بيروح و بيتحرك و قيام، حج بيبرائت، حج بيوحدت و حجي كه از آن هرم كفر و شركت بر نيايد حج نيست»( 1 )
بعد معنوي حج از نظر امام ره:
«توجه داشته باشيد كه سفر حج سفر كسب نيست سفر تحصيل دنيا نيست، سفر اليالله است، شما داريد به طرف خانه خدا ميرويد. تمام اموري كه داريد انجام ميدهيد به طور الوهيت بايد انجام بدهيد. سفرتان از اينجا كه شروع ميشود و فدالي الله است. سفر به سوي خداي تبارك و تعالي است».
اين كلام امام برگرفته از سخن اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) است كه ميفرمايد: «الحاجّ و المعتمر و فدالله و حق علي الله تعالي أن يكرم و فده و يحبوهُ بالمغفره» (كساني كه حج يا عمره بجا ميآورند واردين بر خدا هستند و حق است بر خداوند متعال كه واردين خود را اكرام كند و با مغفرت و آمرزش آنها اظهار محبت نمايد»( 2 )
بعد معنوي حج وقتي معلوم ميشود كه با عبادات ديگر مقايسه شود. حج با مناسك خاص خود، رياضتهاي خاصي را داراست كه در تزكيه نفس و ارتقاي درجات معنوي مؤثر است. ترك وطن، گذشتن از مال، تجديد پيمان حضور در مشاعر و دور شدن از آمال و آرزوها و تركت منيت و خودخواهي و خودكامگي و غيره. از جمله آن رياضتهاست، امام (رحمه الله) جهات معنوي حج را متذكر شده ميفرمايد::
«حجاج محترم مواظب باشند كه رضاي غيرخداوند را در اعمال خود شركت ندهند و جهات معنوي حج بسيار است و مهم آن است كه حاجي بداند كه كجا ميرود دعوت كه را اجابت ميكند و ميهمان كيست و آداب اين ميهماني چيست و بداند هر خودخواهي و خودبيني با خداخواهي مخالف است و با هجرت الي الله مباين و موجب نقص معنويت حج است»( 3 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 -صحيفه نور، ج20، ص228.
2 -بحارالانوار، ج96، ص8.
3 -صحيفه نور، ج19، ص199.
نتيجه:
با دقيق شدن در افكار، نظرات و بيانات امام راحل خميني كبير (رحمه الله) و فرمانبرداري از فرامين اين نايب بر حق اولياء و ائمه اطهار ميتوانيم در تشخيص هدف و حركت به سوي اهداف صحيح سفر روحاني حج موفق باشيم. از همه نظر (معنوي، اخلاقي، سياسي، اجتماعي و ...) قدم در راه صحيح بگذاريم و نمونهاي باشيم براي همهي مسلمانان جهان در راستاي مبارزه با باطل، استكبار ستيزي، حق طلبي و تقويت قواي روحي و معنوي.
"والسلام علي من اتبع الهدي"
منابع:
1- رسالهي عمليه امام خميني (رحمه الله)
2- سنن نسائي
3- سنن ترمذي
4- سنن ابوداور
5- سايت اينترنتي حج www.haj.ir
6- شيخ صدوق- علل الشرايع- انتشارات مكتبه الصدوق- تهران
7- صحيح مسلم
8- صحيح بخاري
9- صحيح ابن حبان
10- صحيفهي نور- امام خميني (رحمه الله)
11- صهباي حج- آيت الله جوادي آملي
12- فلسفهي حج- عمر حافظ بيگ
13- علل البرايع
14- مجموعه سخنان و پيامهاي امام خميني (رحمه الله)
15- ميقات حج