متن کامل
معاونت امور روحانیون - مدیریت آموزش بسم الله الرحمن الرحیم اخلاق در حج حجت پور بهمن 1 پیشگفتار «اِنَّ اوّلَ بَیتٍ وُضِعَ لِلناسِِ لَلَّذِی ِببَکَّةَ مبارکاً و هُدی لِلعالمین.فیه آیاتٌ بیناتٌ مقامُ ابراهیم وَمَنْ دَخَلَه کانَ آمِنا ولِلِه
معاونت امور روحانيون - مديريت آموزش
بسم الله الرحمن الرحيم
اخلاق در حج
حجت پور بهمن
پيشگفتار
«اِنَّ اوّلَ بَيتٍ وُضِعَ لِلناسِِ لَلَّذِي ِببَكَّةَ مباركاً و هُدي لِلعالمين.فيه آياتٌ بيناتٌ مقامُ ابراهيم وَمَنْ دَخَلَه كانَ آمِنا ولِلِه علي الناس ِحَجُّ الْبَيتِ مَنِ ِ استطاعَ اليه سبيلا وَمَن كََفَرَ فانَّ الله غَنِي عَن العالمينَ»( 1 )
«نخستين خانه اي كه براي عبادت مردم بنا گرديد همان خانه مكه است كه در آن بركت و هدايت خلايق مي باشد .در آن خانه آيات الهي هويدا و مقام ابراهيم (عليه السلام) است .هر كس كه در آنجا داخل شود ، در امان مي باشد و از مردم كساني كه استطاعت(توانايي) دارند ، زيارت وحج آن خانه بر آنان واجب است و هر كس كه (حج بيت الحرام را انكار كند و)كافر شود ، تنها به خودش زيان رسانده ( زيرا ) خداوند از اطاعت خلق بي نياز است .»
يكي از اركان مكتب حيات بخش اسلام ،« حج» است . چنانچه امام باقر (عليه السلام) فرمود:
« بُني الاسلامُ علي خَمسةِ اشياء : عَلي الصلاةَِ و الزكاةِ و الحجِّ و الصّومِ و الْولايةَ »( 2 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. آل عمران (97-96)
اصول كافي ج 3ص30حديث5 (باب دعائم الاسلام)
« اسلام به پنج پايه استوار است و آنها عبارتند از: نماز، زكات ، حج، روزه، ولايت ».
حج در لغت به معناي قصد و در اصطلاح آهنك خانه خدا كردن است و يكي از آيين هاي مهم ديني مسلمان است .
جاذبه كعبه هر ساله ميليون ها مسلمان را از گوشه و كنار جهان به سوي خود مي كشد و در اين همايش عظيم ، مسلمان با رنگها ونژادها ي گوناگون ، كنار كعبه گرد هم مي آيند تا از رهگذر آشنا يي با يكديگر ، به توحيد كلمه و همبستگي و اتحاد جوامع اسلامي دست يابند .
حج جلوه گاه معنويت ، شور و شعور ، تعبد و بندگي ، وحدت و ذكر ، شهامت ايثار و بالاخره ارتباط و پيوند با خدا است . از اين رو توفيق انجام چنين سفري ، فرصتي مغتنم براي خداجويان است تا از نظر روحي و اخلاقي خود را پالايش نموده ، دگرگوني و تحول سازنده اي در جان و روح آنان پديد آيد . در آموزه هاي رسول خدا (صلي الله عليه و آله) و پيشوايان ديني (عليه السلام) نكات آموزنده فراواني وجود دارد كه مي تواند زائران وادي نور را در بهره برداري هر چه بيشتر از فرصتها ياري دهد. در اين آموزه ها به حاجيان توصيه شده
است تا پيش از سفر از گناهان فاصله گرفته ، جان خود را با آب توبه بشويند.
هزينه هاي سفر را از مال حلال و پاك تامين نمايند ، با خويشان و بستگان و دوستان و همسايگان خداحافظي نموده ، حلاليت بطلبند و پس از جلب رضايت آنها گام در اين راه بگذارند . سفر را با نام و ياد خدا و با هدف خداخواهي و خداجويي آغاز نمايند و در طول سفر نيز از گناه و نافرماني پروردگار دوري جسته ، مراقب خود باشند و ... اين دستورالعملها و عمل به آنها موجب مي شود تا در حاجي يك تحول و دگرگوني اساسي پديد آيد و در نتيجه از گذشته احيانا غلط و نادرست خويش فاصله گرفته ، خود را براي يك زندگي صحيح و اسلامي آماده سازد.
خانه كعبه خانه دلهاست صاحت قدس و جلوه گاه خداست
نيك بخت آنكه همچو پروانه در طواف است گرد آن خانه
مجموعه حاضر اندكي از آموزه هايي است كه معصومان (عليهم السلام) به عنوان راهنماي زائران خانه خدا (و آثار اخلاقي كه حج مي تواند بر حاجي و عمره گذار داشته باشد) است. و اميدواريم كه مورد قبول پروردگار عالم قرار گيرد.
ضمنا تذكر اين نكته ضروري است كه اين نوشتار تهي نخواهد بود لذا پيشاپيش از فضلاي عالي مقام پوزش مي طلبيم.
« اَللّهمَّ ارْزُقْنا حَجَّ بَيتِكَ الْحَرامِ وَزِيارَةِ قَبْرِنَبيكَ وَاْلأئمةِ(عليهم السلام) فِي عامِي هذا وَفِي كُلِّ عامٍ وَاغْفِرْلَنا تِلَكَ الذُّنُوبَ الْعِظامِ»
شيرازـ گويم(حوزه امام صادق (عليه السلام) )حجت پوربهمن
* اخلاق در حج
قال علي (عليه السلام) :« الْحاجُْ وِ الْمُعْتَمِرُ وَفْدُاللهِ ، وَحَقٌْ عَلَي اللهِ أنْ يكرِمَ وَفْدَهُ وَيحْبُوُه بالْمَغفرةِ»( 1 )
علي (عليه السلام) مي فرمايد: « حج گذار و عمره گذار ، وارد شدگان بر خداوند مي باشند و بر خداست كه وارد شده برخود را گرامي دارد ، او را مشمول آمرزش و مغفرت خويش قرار دهد. و قريب به همين مضمون را حضرت صادق (عليه السلام) نيز مي فرمايند. قال صادق (عليه السلام) : « اِنَْ ضَيفَ اللهِ عَزّوَجَلّ رَجُلٌ حَجّ وَاعْتمرَ فَهُوَ ضَيفَ اللهِ حَتّي يرْجِعَ اِلي مَنْزِلِه»
مي فرمايد: خداوند حاجي و عمره گذار را تا زماني كه به منزلشان برگردند ضعيف وميهمان خويش مي داند.
وقتي علي (عليه السلام) حاجي و عمره گذار را وارد شدگان بر خداوند مي داند معلم است كه نتيجه ميهماني در نزد همچو ميزباني چه آثار و بركات اخلاقي و ... در روحيه شخص دارد و مسلم است كه شخص كريم به هر اندازه كه ميهمان گنج و ظرفيت داشته باشد بيشتر از انچه كه مستحق باشد منباب تفضل مرحمت ميفرمايد، ظرفش را شسته و تطهير مي كند به قول ايرالمومنين (عليه السلام) (يحْبُوُه بالْمَغْفرِةِ) و گراميش مي دارد. ( حَقٌ عَلي اللهَ اَنْ يكْرمَ وَفْدَه)
* حج نهي كننده از منكرات
همانطور كه نماز تَنْهي عَنِ الْفَحْشاءِ و الْمُنْكَر است حج نيز از جهاتي (اگر نگوييم كلاً) چنين است. چون اسلام حجي را قبول مي داند كه بوقول رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) باعث شود گناهاني را كه قبلا انجام ميداده ترك كند. قال رسول الله (صلّي الله عليه وآله) : « آيةُ قََبوُلِ اَلْحّج تَركُ ماكانَ عَلَيهِ الْعَبْدُ مُقيماً مِنَ الذُّنُوبِ»( 1 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. خصال 127
2مستدرك الوسائل 10/165
و فلسفه اينكه حج قبول شده چنين اثري دارد اين است كه حاجي نور حج را پيوسته همراه خود دارد همانطور كه حضرت صادق (عليه السلام) مي فرمايد: « الحاجّ لايزالُ عَلَيهِ نُورُ الْحَجِّ مالَمْ يلِمَّ بِذَنْبٍ» ( 1 )
و اين نور باعث مي وشد كه در برخورد با گناه، ظلمت و تاريكي گناه را حس كند . ( خواه گناه در عقائد باشد يا صفات و يا در عمل ). و اين آثار به خوبي در حجاج بيت الحرام نسبت به توجه و تقوايي كه دارند عيان و روشن است و مشاهده كرده ايم كه بسياري از ايشان ترك عادات زشت كه قبل از انجام حج مشغول بوده اند كرده و فصل جديدي در زندگي خود آغاز كرده اند.
البته نا گفته نماند اينها كه گفته شد آثاري است كه خداي تعالي در حج قرار داده ولي اينكه بعضا ديده مي وشد حاجي آثار چنين نوري همراه ندارد ومشكل كار را بايد در جاي ديگري يافت ، حال با حج او حج مقبول نبوده، يا حج قبول شده ولي او آثارش را از بين برده است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1.كافي 4/255/11
البته بشر مختار است و اين دنيا دار اختيار ، به كسي نعمتي مي دهند استفاده خوب يا بد از اين نعمت به اختيار اوست (مثلا چشم نعمتي است كه خداوند به بشر عنايت كرده ممكن است كسي از اين نعمت استفاده نكند و بيناييش را از دست بدهد ، و در مقابل شخصي هم از اين بيناي كمال استفاده را ببرد) آثار اعمالي همچون حج نيز چنين است .
* برخورد حاجي با همسفران:
مفسران وحي ( معصومان (عليهم السلام به ما ياد مي دهند كه در زندگي خصوصا در حج برخوردهايي داشته باشيم و با مردم چگونه سلوك كنيم و با همسفران و زائران بيت الله چگونه معاشرت كنيم. كشاف حقائق جعفربن محمد الصادق (عليه السلام) مي فرمايد: « وطِّنْ نَفْسَكْ عَلي حُسْنِ الصَّحابَة لِمَنْ صَحِبْتَ في حُسْنِ خُلِقَكَ ، و كُفَْ لسانِكَ ، وَاكْظِمْ غَيظَكَ ، و اَقِلَْ لَغْوَكَ ، و تَفْرُشْ عَفْوَكَ ، و تَسْخُو نَفسَكَ»( 1 )
يعني : خويشتن را آماده ساز تا با هر كس همراه مي شوي همنشيني خوب و
خوش اخلاق باشي، زبانت را نگاه دار ، خشمن خود را فرو بر ، كار بيهوده و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. كافي 4/286/3
بي فايده كم كن ، عفو ببخششت را براي ديگران بگستران و سخي و گشاده دست باش.
مسلما وقتي حاجي با اين آموزه ها عمل كند آثار قابل توجهي در وي خواهد داشت .
خصوصا در تهذيب نفس . ركن اساسي كه در اين حديث نيز به آن اشاره شد توجه به اين معنا است كه بايد اول خود انسان درست شود تا بتواند با مردم معاشرت صحيح داشته باشد ، و به قولي اُم الفِساد كه همان هواي نفس است بايد زير پاي گذاشته شود تا صفات و اخلاق انسان درست شود يعني وقتي انسان فهميد كه پيروي از هواي نفس مخالفت با پروردگار اسد و ريشه تمام مفاسد تبعيت از اين اميال است چه خوب است كه انسان هميشه سوء ظن را به نفس خود داشته باشد و حسن ظن را به ديگران
* حج به انسان درس استقامت و پايداري مي دهد:
حج به انسان درس استقامت مي دهد و به انسان ياد مي دهد كه در تمام مراحل زندگي چگونه استقامت ورزد. وقتي حاجي به بشارتهايي كه از معصومين ( عليم السلام) رسيده توجه مي كند ، عزمش جزم و اراده اش كمتر مي شود
. از جمله فرمايش حضر صادق (عليه السلام) كه مي فرمايد : مَنْ اَمَاطَ اِذي عن طريق مكهََ كتب الله لَه حسنَةً و من كَتَبَ لَهْ حسنَهً لَمْ يحذِْبْهُ.(1)
كسي كه در راه مكه آزاري ببيند خداوند براي او حسنه اي مي نويسد و كسي كه خداوند براي او حسنه اي بنويسد اورا عذاب نمي كند.
* اسرار حج :
همانطور كه گفته شد اگر به دستورات كه رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) و ائمه اطهار(عليم السلام) دادند . در رابطه اعمال و اسرار حج عمل شود يقينا آثار و بركات آن ظاهر مي وشد خصوصا از جمله دستورات و اسراري كه اگر توجه به آن شود خالي از لطف نيست. حديثي است كه عالم بزرگوار سد عبدالله از نوادگان مرحوم محدث جزايري كه در كتاب شرح انخبة آورده ايشان مي نويسد.
در منابع متعدد كه مورد تاييد من است ، به خط بعضي از بزرگان در حديث مرسل چنين نقل شده است كه : شبلي پي از حج با امام زين العابدين عليه السلام ديدار كرد ، حضرت به او فرمود: حَجَجْتَ يا شِبلي ؟قال نَعَمْ يابن رسول الله (عليه السلام) فقال عليه السلام : اَنَزَلْتَ الميقات . وتَجَرَّدْتَ نحن . اي شبلي آيا حج گذاردي ؟ گفت: آري .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1.كافي 4/547/34
فرزند رسول خدا ، فرمود : آيا به ميقات فرود آمدي و لباسهاي دوخته خويش را از تن در كردي و غسل نمودي . شبلي پاسخ داد. آري .
امام (عليه السلام) :به ميقات در آمدي نيت كرد يكه لباس معصيت و نافرماني را از تن در آورده ، و جامه طاعت و فرمانبري و خداوند را به جاي آن پوشيده اي ؟
شِبلي : نه.
امام (عليه السلام) : هنگامي كه لباسهاي دوخته را در آورده اي ، آيات نيت كرده كه خود را از ريا و دورويي و ورود در شبهه هاي برهنه و دور سازي؟ شِبلي : نه .
امام (عليه السلام) به هنگام غسل كردن نيت كردي كه خود را از اشتباهات و گناهان شستشو دهي ؟ شبلي :نه .
امام (عليه السلام) : (پس تو در حقيقت )نه به ميقات در آمدي ، و نه لباسهاي دوخته را از تن كنده اي ، و نه غسل كرداي ...!
پس از او مي پرسند: آيا خود را تميز كرده اي و اهرام پوشيدي و پيمان حج بستي ؟ شبلي : آري .
امام (عليه السلام) :آيا نيت را داشتي كه خود را با نور توبه خالص پاكيزه مي سازي ؟ شبلي:نه
امام (عليه السلام) : به هنگام محرم شدن نيت آن كردي كه هر چه را خداوند بر تو روا نداشته ، بر خود حرام بداري؟ شبلي:نه.
امام (عليه السلام) : به هنگام بستن پيمان حج ، آيا قصد آن كردي كه هر پيمان غير الهي را گشوده (رها كرده اي) ؟ شبلي : نه.
امام (عليه السلام) : نه احرام بسته اي ، نه پاكيزه شده اي و نه نيت كرده اي ! آنگاه چنين پرسيد : آيا به ميقات داخل شدي و دو ركعت نماز اهرام به جا آورده اي و لبيك
گفتي ؟ شبي : آري.
امام (عليه السلام) : به هنگام خواندن دو ركعت نماز ( طواف ) ، نيت آن داشتي كه به بهترين كارها و بزرگترين نيكي هاي بندگان ( كه همان نماز است ) ، خود را به خدا نزديك مي كني ؟ شبلي : نه.
آمام (عليه السلام) آنگاه كه لبيك گفتي نيت آن كرديكه به هر چه فرمانبرداري محض خداوند است سخن مي گويي و از هر نافرماني و معصيتي سخن مگويي و از هر نافرماني و معصيتي سكوت مي كني ؟ شبلي :نه.
امام (عليه السلام) نه در ميقات داخل شده اي ، نه نماز گذارده اي ، نه لبيك گفته اي و باز پرسيد : آيا به حرم داخل شده اي و كعبه را ديدي و نماز خواندي ؟ شبلي: آري.
امام (عليه السلام) به هنگام ورود به حرم نيت آن كرده اي كه هر غيبت و بدگويي مسلماني از جامعه اسلام را بر خود حرام مي كني ؟ شبلي : نه.
امام (عليه السلام) به هنگام رسيدن به مكه نيت كردي كه فقط خدا را مي خواهي ( و مي جويي)؟ شبلي :نه.
پس نه به حرم وارد شده اي ، و نه كعبه را ديدي و نه نماز گذارده اي ! و ادامه داد: گرداگرد خانه خدا طواف كردي؟ و اركان خدا را لمس نمودي و سعي انجام دادي ؟ شبلي :آري.
امام (عليه السلام) : به هنگام سعي نيت آن داشتي كه ( از شر شيطان و نفس ) به خدا پناه ميبري و اوست كه آگاه به پنهانها است نسبت به اين مسئله داناست؟ شبلي :نه.
امام (عليه السلام) : پس نه طواف خانه كرده اي ، نه اركان را لمس نموده اي و نه سعي نموده اي . سپس فرمود: آيا با حجرالاسود دست دادي ؟ كنار مقام ابراهيم ايستادي و دو ركعت نماز خواندي ؟ شبلي :آري .
در اين هنگام امام (عليه السلام) فريادي برآورد گويي نزديك است از دنيا برود. سپس فرمود : آه ، آه ... آنگاه فرمود: كسي كه با حجرالاسود دست داده،مصافحه كند در حقيقت با
خداوند متعال دست داده است، پس اي نادار ناتوان ، بنگر و بينديش ، و پاداش آنچه حرمت قائل شده بزرگ داشته اي ، ضايع مگردان و همچون معصيت كاران ، دستي كه به خدا داده اي ( و پيماني كه با خدا بستي نگسل و نشكن .
سپس فرمود: آنگاه كه نزد مقام ابراهيم (عليه السلام) قرار كردي آيا نيت كردي كه مصمم در انجام همه دستورهاي الهي و فرمانبرداري از آن و مخالف با هر معصيت و نافرماني خدا باشي ؟گفت : نه . امام (عليه السلام) كه دو ركعت نماز طواف به جا آورديس آيا نيت كردي كه با ابراهيم (عليه السلام) نماز گذارده اي و با نمازت بيني شيطان را به خاك ماليدي. گفت : نه .
امام (عليه السلام) : پس در حقيقت نه با حجرالاسود دست داده اي و مصا فحه كرده اي و نه در مقام ابراهيم (عليه السلام) توقف كرده و ايستاده اي و نه دو ركعت نماز آنجا خوانده اي !
سپس فرمود : آيا بر سر چاه زمزم رفتي و از آب آن نوشيدي ؟ گفت: آري .
امام (عليه السلام) فرمود: آيا نيت كردي كه بر فرمابرداري خدا اشراف كرده و از گناه و معصيت چشم پوشيده و روگردانده اي؟ شبلي گفت : نه.
حضرت فرمود:پس در حقيقت بر چاه زمزم اشراف نيافته اي و ازآب آن ننوشيده اي.
آيا صفا و مروه را انجام داده اي؟ و پياده بين آن دو كوه رفت و آمد داشتي . گفت:آري.
امام (عليه السلام) : آيا نيت كردي كه ميان خوف و رجا و ترس و اميد در حركتي ؟ شبلي :نه.
امام (عليه السلام) : پس سعي صفا و مروه انجام نداده اي و ميان آن دو كوه تردد نكرده اي و راه نرفته اي !!
سپس فرمود : آيا سوي منا رفتي ؟ گفت : آري .
امام (عليه السلام) : آيا نيت كردي كه مردم را از ربان ، قلب و دست خود ايمن سازي؟گفت:نه.
امام (عليه السلام) پس به منا نرفته اي! سپس پرسيد : آيا در عرفات وقوف كردي ؟ و بالاي جبل الرحمة رفتي و وادي نَمرِه را شناختي و كنار جمره ها ، خداي سبحان را خواندي؟ گفت : آري .
امام (عليه السلام) فرمودند : آيا با وقوف در عرفات آگاهي خداوند بر شناختها و دانشها دريافتي ؟ و دانستي كه خداوند نامه عمل تو را مي گيرد و از درون و فكر و قلب تو آگاهي دارد؟ گفت: نه.
امام (عليه السلام) فرمودند: آيا در بالا رفتن از جبل الرحمة نيتآنرا داشتي كه خداوند به هر زن و مرد با ايمان رحمت آورد ، و هر زن و مرد مسلمان را سرپرستي مي كند ؟ عرض كرد :خير .
امام (عليه السلام) آيا در وادي نَمرِه نيت آنرا داشتي كه فرمان ندهي تا خود فرمان بري و نهي نكني تا زماني كه خود نهي پذير باشي؟ گفت : نه.
فرمودند:آيا هنگاهي كه نزد نشانه و نمره ها وقوف كردي ،نيت كردي كه آنها بر عبادات و طاعات تو گواه باشند ، و همراه با نگهبانان خداوند و به امر او از تو حفاظت كنند ؟ گفت: نه.
امام (عليه السلام) : پس تو در عرفات وقوف نكرده اي!و از جبل الرحمة بالا نرفته اي !و نمرهرا نشناخته اي! و دعا نكرده اي و نزد دونمره وقوف نكرده اي !
آنگاه پرسيد: آيا از ميان دو نشانه عيور كردي و پيش از گذاشتن از آنجا دو ركعت نماز گذاردي ؟ و پياده مزدلفه رفتي و از آنجا سنگريزه جمع كردي؟ و از مشعرالحرام گذشتي؟ گفت:آري .
امام (عليه السلام) : وقتي دو ركعت نماز خواندي، نيت كردي كه آن نماز ، نماز شكر در شب دهم است، كه هر سختي را دور و كارها را آسان مي كند؟ گفت نه.
امام (عليه السلام) : هنگاهي كه از ميان دو نشانه عبور كردي و به چپ و راست منحرف نشدي، آيا نيت كردي كه از دين به چپ و راست منحرف نشوي، نه با قلبت و نه با زبانت و نه با اعضاي بدنت ؟ گفت : نه.
امام (عليه السلام) : هنگاهي كه به مزدلفه رفتي و از آنجا سنگريزه جمع كردي ، آيا نيت
كردي كه هر معصيت و جهل را از خود برداشتي و هر علم و عمل صالحي را در خود پايدار سازي ؟ گفت: نه.
امام (عليه السلام) :وقتي كه بر مشعر الحرام گذشتي آيا نيت كردي كه دلت را به بينش اهل تقوا و خوف از خدا بيارايي ؟ گفت :نه.
امام (عليه السلام) : نه از دو كوه عبور كردي، نه دو ركعت نماز خوانده اي ، نه به مزدلفه رفته اي ،نه از آنجا سنگريزه برداشته اي و نه از مشعرالحرام عبور كرده اي !
پرسيدند: آيا به منا رسيدي و آيا جمره را رمي كردي و سرت را تراشيدي و قربانيت را سربريدي و در مسجدخيف نماز گذاردي؟ و به مكه بازگشته « طواف افاضه» را انجام دادي؟ گفت: آري . امام فرمودند: وقتي به منا رسيدي و رمي جمرات كردي ،
آيا احساس كردي كه به خواسته ات رسيده اي و خداوند همه حاجت هايت را برآروده است؟ گفت:نه.
امام (عليه السلام) وقتي سنگريزه به جمرات زدي ،آيا نيت كردي كه دشمنت ابليس را رمي كرده اي ؟ و با تمامي حج گرانبهايت او را به خشم آورده اي ؟ گفت : نه.
امام (عليه السلام) فرمود: وقتي سرت را تراشيدي نيت كردي كه از آلودگي ها و گناهان بني آدم پاك شده اي و از گناهانت بيرون آمدي همچون روزي كه از مادر زاييده شدي؟
عرض كرد :نه.امام (عليه السلام) فرمودند: وقتي در مسجد خيف نماز خواندي، نيت كردي كه جز از خداي متعال و گناهت نترسي وجز به رحمت خدا اميدوار نباشي؟ گفت :نه.
امام (عليه السلام) فرمود: آنگاه كه قربانيت را سربريدي ، آيا نيت كردي كه با تمسك به حقيقت ورع و پرهيزكاري گلوي طمع ببري و از ابراهيم (عليه السلام) كه فرزندش و ميوه
دلش و گل قلبش را به قربانگاه آورد و آنرا سنتي براي آيندگان و وسيله اي براي تقرب به خداوند براي نسلهاي بعد قرار داد، پيروي كني ؟ گفت : نه.
امام (عليه السلام) فرمودند: چون به مكه بازگشتي «و طولف افاضه كردي» ، ايا نيت كردي از رحمت خدا كوجچ كرده به طاعت او بازگردي و به درستي او چنگ زده و واجبات الهي را ادا كرده اي و به خدا نزديك شده اي ؟ گفت: نه.
امام (عليه السلام) : پس نه به منا رسيده اي و نه سنگ ريزه پرتاب كرده اي ، نه سرت را تراشيده اي ، و نه اعمال حج خود را انجام داده اي ، نه در مسجد خيف نمار خوانده اي ، نه طواف كوچ بجا آورده اي و نه به قرب خدا رسيده اي !
برگرد! زيرا تو حج به جا نياورده اي ! سپس شبلي سخت به گريه گفت و از اينكه نتوانسته حج را آنگونه كه هست بشناسد و مناسك حج را عارفانه انجام دهد از شدت ناراحتي به خود پيچيد و از آن پس به دنبال فراگيري اسرار و معارف حج بود تا بتواند حج سالم بعد را از روي شناخت و يقين به جاي آورد.
مستدرك الوسائل 10/166
عن ابي جعفر (عليه السلام) قال : ما يعباُ مَن يسلَكَ هذا الطريق اذا لم يكن فيه ثلالث خصالٍ ، ورع يحجزه عن معاصي الله ، وحلم يملك به غضبَه ، و حُسنُ الصحبةً لِمَن صَحِبَهُ.(1)
امام باقر (عليه السلام) فرمود: كسي كه به حج مي رود و اين را را طي مي كند اگر سه خصلت در وي نباشد مورد عنايت و توجه قرار نمي گيرد:
* ورع و پارسائي كه او را از گناه بازدارد.
* صبر و بردباري كه بتواند خشم خود را در اختيار گيرد.
* خوش رفتاري با همراهان.
* رفتار با مسلمانان ديگر كشورها :
زيد الشحام عن الصادق (عليه السلام) انه قال : يا زيدُ خالقوا الناسَ با خلاقهم ، صلّو في مساجدهم و عود و امَرضا هُم و اشهدو احنائزهم و ان استطعتم اِن تكونو ألائمةً و المؤذّنين فافعلوا فانّكِم اذافعلتم ذلك ، قالوا هؤلاء الجعفرية رَحِم اللهُ جعفراً ماكان أحسنَ ما يؤدّبُ اصحابه و اذا تركتم ذلك قالو هؤلاءِ الجعفريه فعلالله يجعفرٍ ماكان اَسوَأ ما يؤدّبُ اصحابَه.(2)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1.كافي 4/286/2
2.من لايحضره الفقيه 1/383
امام (عليه السلام) فرمود : اي زيد خود را با اخلاق ايشان تطبيق داده ، رفتاري خوب با آنان داشته باش ، در مساجد آنها نماز گذاريد ، بيمارانشان را عيادت كنيد ، در تشييع جنازه آنها حاضرشويد ، و اگر بتوانيد امام جماعت يا موذن انان باشيد، چنين كنيد زيرا اگر چنين رفتار كنيد گويند : اينها جعفري (و پيرو جعفربن محمد (عليه السلام) ) اند خداوند جعفر را رحمت كند ، چون خوب ياران خود را تربيت كرده است .
و اگر چنين رفتار نكنيد گويند اينها جعفري هستند خداوند با جعفر چنان كند ، يارانش را چه بد تربيت كرده است !!
و همچنين روايت از امام صادق نقل شده كه حضرت فرمود :« مَنْ صَلي مَعَهُمْ فِي الصَّفِ الاَوّلِ كَمَنْ خَلْفَ رَسوُل اللهِ (صلّي الله عليه وآله) في الصف الاول .(1)
كسي كه با اهل سنت در صف اول نماز انان شركت جويد ، مثل كسي است كه پشت سر رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) در صف اول نماز خوانده باشد.
* حج آمادگي براي سفر آخرت:
انا لله و انا اليه راجعون . ما از خدائيم و به سوي او بازگشت مي كنيم.(2)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. .من لايحضره الفقيه جلد 1 صفحه382حديث35
2.آل عمران .157
حج نوعي آمادگي و تمرين براي سفر آخرت است چه بهتر كه انسان پيش از آنكه دستش از اين عالم كوتاه شود منيت اميال و هواي نفس را سر كوب و ذبه كند همانطور كه قران مي فرمايد : ( موتوا قبل آن تموتوا)
و خود را آماده وصال پروردگار خويش كند در روايتي آيه ففرّوا الي الله به حجُّوا الي الله تفسير شده .
در واقع فرار از خداوند و گناهان مي باشد و آماده شدن براي سفر آخرت است چون حاجي واقعي حساب و كتابش را كرده و ذمّه اي بَرّي وفارغ از حقوق (حق الناس و حق الله ) حركت مي كند به طرف مكه و حتي اگر خدا نخواسته در اين سفر مي گش هم فرا رسد اين را بايد از افتخارات خويش به حساب آورد .چرا كه خداوند مي فرمايد: (مَن يخرج من بيته محاجراً الي الله و رَسُولِهِ ثُمّ يدركْهُ الموتُ فقدْ وقع اَجْرُه علي اللهِ و كان الله غفوراً رحيماً...)
هرگاه كسي از خانه خود به بسوي خدا و رسولش هجرت نمايد ، سپس در اين سفر ، مرگ وي فرا رسد ، اجر و ثواب چنين كسي بر خداوند است و خداوند پيوسته بر خلق آمرزنده و مهربان مي باشد.
وقتي چنين حالي در حاجي ايجاد شد كه آمادگي براي ملاقت پروردگار خويش داشت و تكاليف الهي كه گردنش بود انجام داده و حسابهاي خود را رسيدگي كرده باشد براي او فرقي نمي كند كه به طرف مرگ رود يا مرگ به طرف او آيد .
همانطور كه اين حقيقت ا مولاي متقيان علي (عليه السلام) بيان فرمود كه:قيل لاميرالمؤمنين (عليه السلام) ماالاستعداد للموت؟ قال اداءُ الفرائض و اجتناب المحارم و الشتمال علي المكارم ، ثمَّ لا يباليءوَقع علي الموت ءَ وقع الموتُ عليه ...»( 1 )
از علي (عليه السلام) سوال شد : چه چيز انسان را براي مردن آماده مي كند؟ حضرت پاسخ داد : (سه چيز است كه اگر كسي آنها را انجام دهد از مرگ هيچ حراسي ندارد: )
* تمام عمر امر پروردگار متعال را انجام دادند.
* از همه نواحي و محارم اجتناب كردن .
* خويش را به اخلاق و صفات حسنه آراستن.
سپس باكي نخواهد بود كه مرگ بر تو افتد يا تو بر مرگ بيافتي.به خداقسم ! پسر ابيطالب (عليه السلام) اينگونه است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. سفينة البحار ج2ص554
وچقدر اثر اخلاقي عجيبي در ياد مرگ است كه پيغمبر اكرم (صلّي الله عليه وآله) هادم اللذات(شكننده لذتها) 2 ميدانند و اين آن حجرت و كوچ در حاجي واقعي يافت مي شود.
مرگ اگر مرد است گو نزد من آي * تا در آغوش بگيرم تنگ تنگ
من از او عمري ستانم جاودان * او ز من دلقي ستاند رنگ رنگ
* حج درس تسليم ورضا:
حج به انسان ياد ميدهد كه چگونه تسليم پروردگار خويش باشد و راضي به رضاي او و نيز به انسان مي آموزد كه بايد در برابر رضايت پروردگار خواسته ها و رضايت خود بگذر تا پاداشي نسيب شود و به قول معروف چيزي داد تا چيزي بدهند.
ارشاد القلوب ديلمي
براي بهتر روشن شدن مطلب اشاره اي گذرا مي كنيم به قضيه حضرت ابراهيم (عليه السلام) كه يكي از مصاديق بزرگ در اين قضيه مي باشد.
قرآن مي فرمايد: ( ربِّ هَب لِي منَ الصالِحينَ . فَبشرناهُ بغلام حليم . فَلَمّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعي قالَ يا بُني اِني أي في المنام انّي أذبحُكَ فانْظُرْ ماذا تَري قال يا ابتِ افْعَلْ ما تُؤمَرْ سَتَجِدْني انشاء الله مِنَ الصابرين . فلّماَ اسلّما و تلَّهُ لِلْجبينَ . ونا ديناهُ أَن يا ابراهيم قد صدقت الُّرويا اّنا كذلك نجري المحسنينَ . انَّ هذا لَهُوَ البلؤُ المبينُ . و فديناهُ بذبحٍ عظيم .)(1)
(ابراهيم گفت : بارالهي ! مرا فرزند صالحي از بندگان شايسته تو با شد عطا فرما پي خداوند دعايش را مستجاب كرده و مژده پسر بردباري به داديم. وقتي كه فرزندش به حد رشد رسيد با او به سعي و عمل شتافت ، ابراهيم (عليه السلام) گفت ايفرزند! من در عالم رويا چنين مشاهده كردم كه تو را در راه خدا ذبح و قرباني مي كنم .
نظر تو در اين باره چيست ؟ فرزند پاسخ داد: اي پدر به هر چه مامور هستي آن را انجام بده كه انشائ اله مرا از بندگان با صبر و شكيبا خواهي يافت.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. صافات 100و107
پس وقتي كه هر دو به امر حق تسليم شدند و ابراهيم فرزندش را براي ذبح به رو افكند ( تا هنگام مرگ رخ فرزند را نبيند ) در آن حال (كه ابراهيم (عليه السلام) كارد را برگلوي فرزند نهاد و آن را كشيد) خطاب كردم : كه اي ابراهيم توبه آنچه ماموربودي ، انجام دادي ( پس كارد را از گلوي فرزند بردار . چون ما قصد كشتن او را نداشتيم بلكه مي خواستيم تو را آزمايش كنيم.) ما نيكوكاران را چينيننيكو پاداش مي دهيم. اين آزمايش همان آزمايش است كه حقيقت حال اهل ايمان را روشن مي كند و بر او گوسفندي فرستاد و ذبح بزرگي فدا ساختيم.)
يكي از آزمايشهاي سختو حيرت آور حضرت ابراهيم مامورشدن او براي ذبح فرزند خويش بود. كاري كه خلاف قطعيشرع و عقل است ولي چون امر پروردگار است ...
حضرا ابراهيم (عليه السلام) در عالم رويا ديد كه طبق فرمان خداوند ، فرزندش را ذبح مي كند ، وقتي بيدار شد حكايت را با فرزندش در ميان نهاد و نظر او را جويا شد. اسماعيل (عليه السلام) كه در مكتب پدرش ابراهيم (عليه السلام) كسب كمال و معرفت نموده بود، بلافاصله پاسخي داد: اي پدر به آنچه مامور هستي انجام ده كه انشاء الله مرا از صابران خواهي يافت.
البته ناگفته نماند كه وحي سه قسم دارد طبق فرمايش قرآن كه يك قسم آن براي انبياء به صورتخواب است و اين روياي صادقه در واقع نوع امر و فرمان قطعي از طرف پروردگار بود كه هيچ جاي شك در آن نبود.
حضرتابراهيم (عليه السلام) نخست براي اجراي فرمان خداوند به سرزمين مشعر آمد، در آنجا ابليس در ابراهيم آغاز وسوسه نمود.
در تفسير نمونه آمده است : حضرت ابراهيم (عليه السلام) محل جره اولي آمد شيطان نيز همراه او به آنجا آمد ، ابراهيم (عليه السلام) هفت سنگ به سوي ابليس پرتاب كرد. سپس ابراهيم (عليه السلام) به جمره وسطي آمد ، باز ابليس او را تعقيب كرد ولي ابراهيم (عليه السلام) هفت سنگ ديگر به سوي او پرتاب كرد و در جمره عقبه نيز هفت سنگ ديگر به ابليس زد و سرانجام ابليس لعين را از خويش مايوس ساخت .(1)
اما ابليس از وسوسه و توطئه دست بر نمي داشت و بدينخاطر نزد هاجر مادر اسماعيل رفت و گفت : اي هاجر ! امروز فرزندناسماعيل در مني توسط ابراهيم كشته خواهد شد ، اما هاجر پاسخدندان شكني به ابليس داد و گفت : هيچ پدري فرزندش را نمي كشد . ابليسگفت: ابراهيم به فرمان خدا فرزندش اسماعيل را مي خواهد ذبح كند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. تفسير نمونه جلد19 صفحه 123 -124
هاجر (سلام الله عليها) گفت : اگر فرمان خداست من نيز در برابر پروردگار راضي و تسليم هستم . و بدينسان ابليس لعين از فريب دادن هاجر و اجراي نقشه حساب شده خود ، مأيوس شد.
سپس نزد اسماعيل آمد و خاست به وسيله اسماعيل حضرت ابراهيم را فريب دهد تا فرمان خداوند را اجرا نكند اما اسماعيل (عليه السلام) نيز به ابليس پاسخي مناسب داد و شيطان شكست خورده و نااميد دور شد و حضرت ابراهيم و اسماعيل (عليه السلام) با سرافرازي و سربلندي فرمان خداوند را اجرا كردند.
ما خداوند فرمود: اي ابراهيم! ما نمي خواستيم خون اسماعيل بريزد ، بلكه مي خواستيم تو را آزمايشكنيم و تو از اين آزمايش بزرگ اله ميسر بلند بيرون آمدي.
آري خداوند متعال براي اينكه به شخصي مانند ابراهيم (عليه السلام) مقام و مرتبه اي بس بلند عنايت كند و حركت تاريخي او را براي تمام حاجيان تا روز رستاخيز ،سنت و قانون نمايد آزمايشهاي سختي را در برابر او قرار مي دهد.
تا حضرت ابرهيم (عليه السلام) را به رشد نهايي برساند . گذشتن از فرزند بالاتر از اين ، بالاتر از اين با دست خود كارد بر گلوي فرزند نهادن ، آن هم بهد از سالها انتظار و آرزوي داشتن فرزند كار آساني نيست.
چنين امتحاني سخت ، سزاوار مردان بزرگي چون ابراهيم (عليه السلام) است:
تا ابراهيم از فرزند خود دل نبرد به مقام محمودي نميرسد.
تا حضرت موسي (عليه السلام) چوپاني نكند و روزگار سخت مبارزه با فرعونيان را تجربه نكند به مقام محمودي نميرسد.
تا يوسف (عليه السلام) در قعر چاه نيفتد و تاريكي و تنهايي و سختي چاه و سالها سختي زندان را نچشد به عزيزي مصر نمي رسد.
تا پيامبر عظيم الشأن اسلام سالهاي سخت مبارزه با بت پرستان و مشركان را تحمل نكند و به قول خودشان كه فرمودند:(ما أوذي نبيكما اُوذيتُ.هيچ پيامبري به اندازه من اذيت نشد) يه مقام محمودي خاتَميت و خاتِميت نمي رسيد.
تا هاجر در بيابان غيرذي زرع مكه رها نشود و غربت تنهايي وتشنگي فرزند اسماعيل را تحمل نكندو هفت بار بين كوه صفا و مروه را طي نكند ، حركت تاريخي اوسنت ابدي حاجياننمي گردد.
تا اسماعيل طعم بي آبي و تشنگي را نچشد و پاي كوچك و ضعيف خود را برزمين نكوبد خداوند منانچشمه جوشان و آب گوارا ي زمزم را در زير پاي او نمي جوشاند.
تا مادر موسي (عليه السلام) فرزند لبند خود را به فرمان خدا در ميان رود نيل رها نكند و از جدايي فرزند خويش سختي نكشد لذت ديدار و شير دادن به فرزند خويش را در كاخ فرعون نصيبش نمي شود .
تا آسيه همسر فرعونايمان و يكتا پرستي خود را در كاخ فرعون حفظ نكند و به دستور شوي بي رحم و سنگ دل خود به چهار ميخ كشيده نشود به بهشت رضوان والهي راه نمي يابد.و نام و يادش جاودانه نمي ماند.
تا اصحاب كهف براي حفظ ايمان و صداقت خود از زن و فرزند و خانه و كاشانه خود ، دست نكشند و به سراغ شكاف كوهها نروند ، جزء آيات قران كريم نمي شوند و سوره اي به نام «سوره كهف» به نامشان ثبت نمي شود.
و تا.... بهتر است اين گفتار را با دو بيت شعري پايان دهيم.كه در آن مطلب به نيكي ادا شده است:
گريه بر هر درد بي درمان دواست * چشم گريان چشمه فيض خداست
تا نبارد ابركي خندد چمن * تا نگريد طفل كي نوشد لبن
وقتي حاجي به اين نكات دقت كند و اماكن و شرح حال آنها و اعمال حج و اسرار آنها را توجه داشته باشد يقينا آثار اخلاقي بسزايي براي او خواهد داشت.
در اينجا توجه به نكته ايرا لازم مي دانيم و آن اينكه درآياتي كه گذشت فرمود:و فديناهُ بذبح عظيم ، و ذبح را بعضا همان قوچي كه خداوند براي حضرت ابراهيم (عليه السلام) فرستاد گفته اند اما با كمي دقت و تحقيق و رجوع به تفاسير و لغت شايد بتوان حقيقت امر را چيز ديگري يافت.
ذَبح به فتح ذال المُعجَمة مدر است براي ذَبَحَ ، يذْبحُ يعني سر بريدن و ذِبْح به كسر ذال اسم مصدر است به معناي مذبوح يعني سر بريده شده (ذبح شده)(1)
با استفاده از لغت اين معنا روشن مي وشد كه در آيه بحث از مذبوح مي كند نه ذبح كردن و ظهور اين لفظ يك سر بريده عظيم را مي رساند ، نه سربرينهاي پي در پي و شايد بتوان گفت كه مذبوح عظيم نميتواند گوسفند باشد :
« البته فرموده اند كهع همين كه اين گوسفند به جاي انسان ذبح مي شود خود مطلبي است عظيم.»
در تفسير صافي مي فرمايد: « وفديناه بذبحٍ عَظيم» : بِما يذبَحُ بَدله عظيم اُالجثة سمين.(2)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1.المنجد بندريگي قسمت ذال
2.تفسير صافي جلد6 ص192
يعني عظيم صفتي است براي همان گوسفند كه به جاي جناب اسماعيل ذبح شد ولي در هيمن كتاب جناب فيض كاشاني روايت را نقل مي كند كه مؤيد اين است كه منظور از ذيح آن حيوان نبوده (هر چند ظاهر آيه چنين است ولي تأويلش چيز ديگري است.)
مي فرمايد: و في العيون :2 عن الرضا (عليه السلام) قال :لما امرالله تعالي ابراهيم (عليه السلام) ان يذبح مكان رابنه اسماعيل الكبش الذي انزله تمني ابراهيم (عليه السلام) ان يكون قد ذبح ابنه اسماعيل بيده و انه لم يومر بذبح الكبش مكانه ليرجع الي قلبه ما يرجع الي قلب الوالد الذي بذبح أعزّ ولده بيده فيستحق بذلك ارفع درجات اهل التواب علي المصائب فاوحي الله عزوجل اليه يا ابراهيم ! من احب خلقي اليك ؟ يا رب ما خلقت خلقنا هو احب الي من حبيبك محمد (صلّي الله عليه وآله) فاوحي الله عزوجل اليه : يا ابراهيم هو احب اليك او نفسك ؟ قال : بل هو احب الي من نفسي قال : فولده احب اليك او ولدك ؟ قال : بل ولده قال : فذبح ولده ظلما علي ايدي اعدائه اوجع لقلبك او ذبح ولدك بيدك في طاعتي ؟ قال : يا رب بل ذبحه علي ايدي اعدائه اوجع لقلبي .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. عيون الخبار الرضا (عليه السلام) :جلد1.ص209،ح 1، باب17
قال: يا ابراهيم ! ان طائفة تزعم انها من امژة محمد (صلّي الله عليه وآله) ستقتل حسينا (عليه السلام) ابنه من بعده ظلما و عدوانا كما يذبح الكيش و يستوجبون بذالك سختي. فجزع ابراهيم (عليه السلام) لذلكفتوجع قلبه ، فأقبل يبكي فاوحي الله تعالي اليه يا ابراهيم (عليه السلام) قد فديت جزعك علي ابنك اسماعيل (عليه السلام) لو ذبحتة بيدك بجز عك علي الحسين (عليه السلام) و قتله و اوجبت عليك ارفع درجات اهل الثوات علي المصائب و ذلك قول الله عزوجل :« و فدينه بذبح عظيم» و لا حول و لا قوة الا بالله العلي العظيم.(1)
ترجمه حديث به صورت خلاصه: وقتي كه خداوند حيواني را فرستاد تا ابراهيم به جاي اسماعيل (عليه السلام) آن را ذبح كند ابراهيم (عليه السلام) دوست داشت كه ثواب مصيبت فرزندش را ببرد .خداوند به او وحي كرد كه اي ابراهيم محبوبترين مخلوقاتم نزد تو كيست كه از خودت عزيزتر باشد ؟ عرض كرد محمد (صلّي الله عليه وآله) فرمود مصيبت فرزند او بر تو گرانتر است يا مصيبت فرزند خودت؟ عرض كرد فرزند او . فرمود فرزند او را به ظلم ستم مي كشند و ذبح مي كند همانطور كه گوسفند را ذبح مي كنند اينان مي پندارند كه از امت جدش محم (صلّي الله عليه وآله) هستند ابراهيم ناله و جزع كرد :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. الصافي ، ج6 ،ص197
خدايتعالي فرمود : ما در مقابل مصيبت جزع و ناله اي كه براي اسماعيل داشته باشي اين مصيبت را در نسل تو قرار مي دهيم و ثواب مصيبت زدگان را به تو مي دهيم . حضرت رضا (عليه السلام) مي فرمايد اين است معني فدينا كه خداوند فرمود: فديت جزئك علي ...و لاحول و لاقوت الا با الله العلي عظيم.
* حج نجات دهنده انسان است:
از امام باقر در مورد وجه تميه حج سوال شد . حضرت فرموند: حَجَّ فلانٌ اَي أَفْلَحَ فلانٌ.(1)
وقتي مي گويند :فلاني حج كرد يعني رستگار شد و نجات پيدا كرد.
عبدالرحمن بن ثمرة گوي: روزي نزد رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) بوديم ، آن حضرت فرمود : اِنّي رايتُ البارِحةعجائبَ. من ديشب شگفتي ها وعجائبي را ديدم ! ما گفتيم : اي رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) جان و خانواده و اولادمان فدايت باد ، چه ديدي؟ براي ما بگويي. فقال : « ... رأيتُ رجلا من امتي من بين يديه ظلمة و من خلفه ظلمة ، و عن يمينه ظيلمة و عن شما له ظلمة و من تحته ظلمة مستنقعا في الظلمة فجائه حجه و عمرته ، فاخرجاه من ظلمة و ادخلاه في النور...» فرمود:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1.وسائل الشيعه 11/103-علل الشرايع1/411
«... مردي از امت خود راديدم كه "، از روبرو وپشت سر و از سوي راست و چپ و از زير پا تاريكي وي را فراگرفته و غرق ظلمت بود، در اين حال حج و عمره اوآمدند و وي را از ظلمت و تاريكيها خارج ساخته و در نور وارد كردند.(1)
* حج تسكين دهنده دلها:
قال الباقر (عليه السلام) : « الحج تسكين القلوب»( 2 )
حضرت باقر (عليه السلام) مي فرمايند: « حج آرامش دهنده دلهاست»
وقتي حاجي توفيق پيدا كرد حج واقعي را انجام دهد آرامش قلبي نصيبش مي شود كه مي توان آثار آن را در افعالش مشاهده كرد چون اعمال شخص بيانگر باطن او است ( و از كوزه برون همان طراود كه در اوست)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1.امالي الصدوق 301
2.البحار الانوار ج75 ص183
* خاتمه :
ميليونها زائر هر ساله به مدينه مشرف مي شوند ليكن شايسته نيست كه پيروان اهل بيت (عليهم السلام) ، بويژه ايرانيان به عنوان مردم تنها كشوري كه ولايت اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) شعار رسمي آنها بدون شنيدن سخنان روحاني و حيات بخش پيشوايان خود برگردد.
البته آنكه حرف خدا را با دل گرفت با دلهاي زائران سخن مي گويند.
« نزل بروح الامينِ علي فلبك لتكون من المنذرين» ( 1 )
اگر زائر تغييري در حال وضع خود احساس كرد بفهمد كه آن ذوات نوراني با او سخن گفته اند و در غير اينصورت بداند كه زيارت او بي روح بوده و چنين زيارتي گر چه بي ثواب نيست و اگر واجب بوده مبرع ذمّة است ، ليكن از لحاظ باطن مانند ترك زيارت است و براي محروم نماندن از چنين فيض عظيمي بايد تا نيل و رسيدن به آن تضّرع كرد.
قصاوت دل وجمود عين (خشك بودن اشك چشم) كه ناشي از دنيا گرايي است نمي گذارد انسان نور ( عليهم السلام) را احساس كرده
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1.سوره شعرا آيات 193-194
،حرف آنان را به گوش جان بشنود. منشا دنيا گرايي را نيز با نفس عماره و شيطان درون است ، يا ابليس و شيطان بيرون.
دشمن ظاهري را در جهاد اصغر مي توان با صلاح گرم از پا در آرود اماره كه دشمن باطني است ، ناله و جَزَع و شيون انسان را فاتح مي كند .(و سلاحُ البُكاء)(1)
پس كسي كه تزرع نكنددر جهاداكبر پيروز نشده ، بدون برگرفتن توشه اي معنوي ، از محضر رسول اكرم و خاندان گرامي او (صلوات الله عليه الاجمعين) برمي گردد، حداكثر آن است كه او را به جهنم نبرند و مقداري از ثواب بهشت بهره او مي شود.
« صلي الله علي محمد و آله الطاهرين»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1.مفاتيح الجنان /دعاي كمي