متن کامل
1 معاونت امور روحانیون - مدیریت آموزش حج از دیدگاه علی (علیه السلام) محمد امین خشنود 2 مقـدمه 3 بسم الله الرحمن الرحیم مقدمه خرم آن دل که بود در حرم دلدارش * خنک آن دیده که دارد شرف دیدارش سر تسلیم بنه در قدمش بی چه و چون * به سَرم
معاونت امور روحانيون - مديريت آموزش
حج از ديدگاه علي (عليه السلام)
محمد امين خشنود
مقـدمه
بسم الله الرحمن الرحيم
مقدمه
خرم آن دل كه بود در حرم دلدارش * خنك آن ديده كه دارد شرف ديدارش
سر تسليم بنه در قدمش بي چه و چون * به سَرم كار همين است و مكن انكارش
از كران تا به كران طلعت جانانه اوست * از عيان تا به نهان مصطبه ديدارش
به تمناي وصالش همه اندر تك و پوي * نجم سرگشته او، مهر ومه دوارش
آيت الله حسن زاده آملي
حج در لغت به معناي قصد و در اصطلاح آهنگ خانه خدا كردن و يكي از آيين هاي مهم ديني مذهبي مسلمانان است. مغناطيس كعبه همه ساله ميليون ها مسلمان را از گوشه و كنار جهان به سوي خود جذب مي كند تا با انجام اعمال و مناسك و رعايت يك سلسله مقررات ويژه، در يك عمليات تمريني براي تحقيق زندگي توحيدي شركت كنند و قدرت و عظمت اسلام را در برابر ديد جهانيان به نمايش بگذارند.
در اين همايش عظيم مسلمانان با نژادها و رنگ هاي گوناگون كنار كعبه گرد هم مي آيند تا از رهگذر آشنايي با يكديگر به توحيد كلمه و همبستگي دست يابند و ارتباط عاطفي برقرار سازند تا اخوت و برادري اسلامي را به نمايش بگذارند.
حج، جلوه گاه معنويت، شور، شعور، تعبد و بندگي، شهامت و ايثار، وحدت، ذكر و بالاخره ارتباط وپيوند با خداست. از اين رو توفيق انجام چنين سفري، فرصتي مغتنم
براي خداجويان است، تا از نظر روحي و اخلاقي، خود را پالايش نموده، دگرگوني و تحول سازنده اي در جان روح آنان پديد آيد.
در آموزه هاي رسول خدا (صل الله عليه و آله) و پيشوايان ديني نكات آموزنده فراواني وجود دارد كه مي تواند زائران وادي نور را در بهره برداري هر چه بيشتر از فرصت ها ياري دهد. در اين آزمون به حاجيان توصيه شده تا پيش از سفر از گناهان فاصله گيرند، جان خود را با آب توبه بشويند، هزينه هاي سفر را از مال حلال و پاك تأمين نمايند، با خويشان وبستگان و دوستان و همسايه ها خداحافظي نموده حلاليت بطلبند و پس از جلب رضايت آنان، گام در اين راه بگذارند، سفر را با نام و ياد خدا و با هدف خداخواهي و خداجويي آغاز كنند و در طول سفر نيز از گناه ونافرماني پروردگار دوري جسته و مراقب خود باشد. در اين رابطه امام صادق (عليه السلام) مي فرمايند: و چون اراده حج كردي، قلب را براي خدا از هر شاغلي و حجابي خالي كن و تمام امور را به خالقت واگذارو در جميع حركات و سكنات خود بر او توكل كن و تسليم قضا و قدر و حكمتش باش و دنيا و مافيها را رها كن و حقوقي را كه از مخلوق بر گردن داري ادا كن و ...(1)
اين دستورالعمل ها و عمل به آن موجب مي شود تا در حاجي يك تحول و دگرگوني اساسي پديد آيد و در نتيجه از گذشته احياناً غلط و نادرست خويش فاصله گرفته، خود را براي يك زندگي صحيح و اسلامي آماده سازد.
از طرف ديگر شخصي كه به عزم حج حركت مي كند، بايد متوجه باشد كه مي خواهد به زيارت خانه خدا و ميهماني پروردگار متعال برود و در اين صورت لازم است عظمت و احترام صاحبخانه را، آن طور كه بايد رعايت كند و مانند كسي كه مهمان است
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ مصباح الشريعه، صفحه 86، حجه البيضاء ج 2، ص 207.
خود را در اختيار ميزبان بگذارد. امام علي (عليه السلام) فرمودند: حج گزار و عمره گزار، مهمان خدايند و بر خداست كه مهمان خويش را گرامي بدارد، و با آمرزش خويش، او را پاداش دهد.
حج گزار بايد متوجه باشد كه برنامه حج نمايش كامل و آزمايشي است علمي از سير انسان به سوي پروردگار متعال، و در اين برنامه به رنگ هاي مختلف و اطوار گوناگون، انقطاع انسان از عوالم طبيعت و انعزال از علايق مادي و پيدا كردن حالت تجرد و توجه به عالم روحانيت و تمرين قدم هاي روحاني و تصوير حالات خضوع و خشوع و از خودگذشتگي، عملي مي شود.
اين سفر معنوي، بهترين زمان براي شناخت و تقرب به خداوند متعال است. در حج بايد بسيار خداي را ياد كردو بسيار به ياد او بود. در اين سفر مي توان بسياري از حالات و ملكات معنوي را مشاهده كرد و به عوالم عرفاني و روحاني پي برد. باري لحظه به لحظه و دقيقه به دقيقه سفر حج، پرارزش و سودمند است و بايد آن را غنيمت شمرد و براي بيان توضيح حج عوام و خواص مطلبي از رشيد الدين ميبدي شايسته است كه:
«وَ أََتَِّمّوا الحَجَّ وَالعُمرَة لله»( 1 ) حج عوام ديگر است وحج خواص ديگر.
حج عوام، قصد كوي دوست است و حج خواص قصد روي دوست. آن رفتن به سراي دوست و اين رفتن براي دوست.
دردم نه زكعبه بود كز روي تو بود
مستي نه ز باد بود، كز بوي تو بود
عوام به نفس رفتند، در و ديوار ديدند؛ خواص به جان رفتند، گفتار و ديدار يافتند. روش خاصگيان در اين ره چنان است كه آن جوانمرد گفته:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ سوره مباركه بقره ـ آيه 196.
خون صدّيقان بيالودند و زان ره ساختند
جزبه جان رفتن دراين ره يك قدم رابار نيست او كه به نفس رود، رنج يابد و بار كشد، تا گرد كعبه برآيد و اينكه به جان رود، بيارامد و بياسايد و كعبه خود گرد سرايش برآيد.»( 1 )
باز پيك روضه رضوان عشق * خواند ما را جانب سلطان عشق
كاي همايون طائر عرش آشيان * وقت آن شد تا شوي مهمان عشق
مرحبا اي پيك فرخ فام دوست * اي يگانه محرم ديوان عشق
گرچه مهماني است در آغاز كار * عاقبت بايد شدن قربان عشق
(حسن زاده آملي)(2)
همه اين مطالب به كنار نقش انكارناپذير ولايت را در حج نمي توان ناديده گرفت. حج بدون ولايت وآهنگ كعبه بدون امامت و حضور در عرفات بدون معرفت امام و قرباني و رضا بدون فداكاري در راه امامت، و رمي جمره بدون طرد شيطان استكبار دروني و بيروني و سعي بين صفا و مروه بدون كوشش و اطاعت امام بي حاصل بوده، سودي نخواهد داشت. زيرا گرچه يكي از مباني اسلام حج است: بني الاسلام علي خمس: «علي الصلوة، و الزكاة، و الصَّوم و الحج و الولاية» ليكن هيچ يك از نماز و روزه و زكات و حج همانند ولايت ركن استوار اسلام نيست. از اين رو در ادامه روايت مزبور آمده است:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ كشف الاسرار وعده الابرار، ج 1، ص 537.
2 ـ نامه ها بر نامه ها، ص 43.
هيچ دعوتي از طرف خداوند به اندازه دعوت به ولايت و امامت نيست. ( وَلَم يناد بشيء كما نودي بالولاية )(1)
زيرا انسان كامل كه خود اسلام مُمَثِل است مي تواند به همه ابعاد اسلامي آشنا باشد و آشنايي دهد و مردم را به روح توحيد كه همان فرياد و قيام عليه طاغوت است جهت بخشد.
از اين رو تلاش شده در اين تحقيق، اندكي به نقش ولايت در حج و سخنان وَلِي مسلّم جهان شيعه حضرت علي (عليه السلام) پرداخته شود تا انشاء الله به اين وسيله گامي بسيار كوچك براي حاج واقعي شدن برداشته شده باشد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ كافي، ج 2، ص 18.
ويژگي هاي كنگره عظيم حج
عبادات و فرايض، افزون بر جنبه فردي و تأثيري كه در دگرگوني روحي و فكري و اخلاقي و رفتاري افراد بر جاي مي نهند، به نوعي با مسائل اجتماعي و حقوقي جمعي نيز در ارتباط هستند اما حج در اين ميان، از ويژگي منحصر به فرد برخوردار است، زيرا حضور در جمع و روابط اجتماعي را نمي توان از جوهره حج جدا ساخت فضاي حج و زمان ومكان و ساير ضرورت هاي اين فرضيه بين المللي ـ اسلامي، زمينه تحقّق اين ارتباط اند. از آن هنگام كه زائر خانه خدا از وطن آهنگ حج مي كند تا آنگاه كه به وطن باز مي گردد، رابطه اش با جمع است. نه تنها از لحاظ سير و سفر و تداركات و امكانات غذا و مسكن و مركب، بلكه از لحاظ اعمال و مناسك، چون طواف، حضور در عرفات و مشعر و منا و افاضه و حركت جمعي در هر يك از مشاعر حج، كه جز در فضاي جمع، آن هم يك جمع بين المللي و بي نظير، تحقق نمي پذيرد.
بنابراين روح جمعي در تار و پود حج تعبيه شده و از آن تفكيك ناپذير است. بعلاوه آن كه، آثار اجتماعي جهانشمول، در تشريع اين فريضه بزرگ لحاظ گرديده و جز از رهگذر اين ميقات عظيم قابل دسترسي نيست. تشكيل چنين اجتماع ميليوني از سراسر جهان كه با هزينه خود و كوله باري از شور و اميد در اين ميعادگاه عشق و محبت گرد مي آيند، فرصت بي مانند و مناسبي را فراهم مي سازد كه در اين جمع بي نظير، به مسائل مشترك و حياتي خود بينديشند و به منافع مادي و معنوي كه قرآن بدان اشارت كرده دست يابند.
لِيشهَدوا مَنَافِعَ لَهُم وَيذكُرُوا اسمَ اللهِ في أَيامٍ مَعلوماتٍ ...(1)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1ـ سوره مباركه حج، آيه 28.
اگر به خطاب هاي قرآن در امر به اين فرضيه بنگريم، خواهيم ديد كه آيات دعوت به حج، از آغاز متضمن مفهوم اجتماعي فراگيري است و مخاطبين آن «ناس» يعني توده هاي انساني اند، نظير آيه :
وَأَذِّن فِي النَّاسِ بالحَجِّ يأتُوكَ رِجالاً وَعَلَي كُلِّ ضَامِرٍ يأتينَ مِن كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ.(1)
كه منادي حج، حضرت ابراهيم (عليه السلام)، مردم را از اعماق زمين فرا مي خواند تا پياده و سواره، از همه جا و با هر وسيله از هر طبقه رهسپار حج شوند.
و آيه: (وَلِلهّ عَلَي النّاسِ حجُّ البَيتِ ...)2 و نظاير آن، كه حج خانه خدا را بر مردمي كه داراي استطاعت اند. فرض دانسته و استطاعت در مرحله نخست، يك شرط عقلي است و محدوديت آن تابع شرايط ويژه فرد است نه چيز ديگر.
حج ادامه فلسفه جماعت و جمعه و عيد است و نيز فراگيرترين عامل جهت جلوگيري از پراكندگي مسلمين از هر ملت و كشور است. بدين سان حج به عنوان يكي از اركان عملي اسلام، در بنيان وحدت جامعه اسلامي و حركت آن جايگاه اساسي دارد، به ويژه آن كه مسلمانان همگي حج را به عنوان يك فريضه اسلامي، تا روز قيامت مي شناسند و هر روز با عظمت تر از گذشته در برگزاري آن مي كوشند.
بدين ترتيب مي توان گفت: حج پرشكوه ترين تجلّي قدرت جهاني اسلام است براي همه عصرها و نسل ها. حج مناسب ترين مجال است كه افراد و گروه ها و ملت ها و دولت هاي اسلامي باتقوا و نيكوكاري، به همدلي و همياري، تعهد و تضامن، تناصح و تعاون، امر به معروف و نهي از منكر، جهاد و دعوت الي الله، ياري ستمديدگان و طرد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ سوره مباركه حج، آيه 27.
2 ـ سوره مباركه آل عمران، آيه 97.
ستمكاران، اقامه عدل و اصلاح ذات بين، تأمين امنيت و تحكيم اخوّت، اصلاحات فرهنگي و هدايت رسانه هاي ارتباطي بين المللي ـ اسلامي، تعليم و تربيت، حمايت از مظلوم و تنبيه متجاوز و رفع فتنه و مبارزه با سيطره فرهنگي، سياسي، اقتصادي و نظامي بيگانه، متحد كردن صفوف خود در برابر دشمنان و تشكيل جبهه مستضعفان در برابر مستكبران بپردازند و عزت و كرامت اسلامي را پاس دارند.
شكوه و عظمت حج و جنبه وحدت بخش اجتماعي آن، از ديد ديگران نيز پوشيده نمانده است.
دائره المعارف بريتانيا مي نويسد:
«حج همه ساله دو ميليون تن مسلمان را به حضور در اين مراسم فرا مي خواند، اين عبادت نقش نيرومند وحدت بخشي را در اسلام ايفا مي كند و مسلمانان را از نژادها و مليت هاي مختلف به اجتماع در اين همايش ديني جلب مي نمايد.»
ويژگي هاي كنگره حج
همايش عظيم حج يك گردهمايي معمولي نيست بلكه ويژگي هاي منحصر به فردي دارد كه با توضيح و تفصيل بيشتر مي توان بدينگونه برشمرد:
1ـ در اين كنگره، افراد با وضعيت خاص؛ چون بلوغ و عقل، تعبد و تسليم و صفاي نفس و قدرت و استطاعت شركت دارند و از اين نظر پاك ترين افراد، زبده ترين و كارآمدترين هستند كه در اين همايش حاضر شده اند. از اين رو تنش هاي اجتماعي، كه اثر طبيعي اجتماعات است، در آن به چشم نمي خورد.
2ـ در اين اجتماع فرامليتي، افراد مسلمان از سراسر جهان، بدون توجه به مشخصه هاي جغرافيايي و سنت هاي قومي و لباس و رنگ، با مساوات كامل و بدون توجه به
شعارهاي پوچ و گمراه كننده، شركت دارند و نظير اين همبستگي در سراسر كره زمين بي مانند است.
3ـ حج گذاران در هر سال، قشرهاي جديدي هستند كه ره آورد اين سفر معنوي رادر جامعه گسترش مي دهند و بركات سيال آن، به اعماق جوامع ديگر گسترش مي يابد.
4ـ اعمال و مناسك حج با تبعيت از زعامت و مرجعيت ديني انجام مي پذيرد و تشتت و خود محوري در آن ديده نمي شود.
5ـ اين اجتماع همه ساله تكرار مي شود و با تاريخ حيات مسلمين تا قيامت پيوند خورده و آرمان هاي مطرح شده در حج جاودانه است و چشمه فيوضاتش هرگز نمي خشكد و تمريني است براي تشكيل حكومت واحد جهان اسلام در آينده تاريخ.
6ـ سادگي جامه احرام و محو هويت هاي شخصي در اين همايش، خط بطلاني است بر تفكر نظام سرمايه داري كه از نشانه هاي آن تجمل، تفاخر، تكاثر و مصرف گرايي است.
7ـ فرضيه حج با اموال شخصي حج گزاران انجام مي شود و از اين بابت هزينه اي بر اموال و حقوق جامعه تحميل نمي كند و بار مالي چندان براي دولت ها ندارد.
8ـ فرضيه حج با پرداخت وجوه شرعي و اطعام فقرا و صدقات و نفقات و كفاره و قرباني همراه است و جانب مستمندان و نيازمندان را ملحوظ داشته كه از توان مالي حاجيان جمع كثيري بهره مند گردند.
9ـ شركت دادن زنان در اين جمع، همدوش با مردان تصويرگر بينش اسلامي درباره اجتماع و اركان آن از زن و مرد در صحنه اجتماعي است.
10ـ مناسك و اعمال حج، چون طواف، سعي، رمي، وقوف، افاضه و ... همه به صورت جمعي صورت مي گيرد و روح جمعي و اخوت اسلامي را در افراد تقويت مي كند.
11ـ اين اجتماع در مقدس ترين امكنه و مقيات زماني و مكاني و حول محور قبله و زادگاه رسول (صل الله عليه و آله) تشكيل مي شود و نقطه پيوندي است با رسالتداران آسماني و همه موحدان و خداپرستان عالم و تذكار هويت مستقل و پرافتخار اسلامي است.
12ـ همزمان با اين تجمع، تهذيب و تزكيه نفوس و تكامل اخلاقي افراد نيز لحاظ شده و اين خود نقطه تحولي است در راه اصلاحات اجتماعي از طريق تزكيه نفوس و تربيت اخلاقي انسان ها، كه بدون آن جامعه صالحي وجود نخواهد داشت.
13ـ منحصر بودن اجتماع به مسلمانان و منع از ورود كفار و مشتركين به مكان هاي مقدس، نشانه نگرش اسلام در اين مناسك به حفظ روحيه استقلال طلبانه مسلمين و رهايي از وابستگي به بيگانگان و دنباله روي از دشمنان اسلام است.
14ـ روح حاكم بر اين اجتماع، از مرز زمان و مكان فراتر رفته و رسالتداران توحيد را؛ از آدم تا خاتم و امت هاي موحد در گذشته و حال و آينده را در بر مي گيرد و آثاري كه بر اين پيوندهاي تاريخي مترتب است، از مسايل مهمي است كه نبايد از ديد تحليل گران پوشيده بماند.
حقيقت حج و حاجي
هماهنگي سيرت حاج با سرّ حجّ
خداي سبحان، حاجّ و معتمر را در شمار شعائر خود آورده است:
يا ايهَا الذين آمنوا لا تُحِلّوا شعائر الله و لا الشهر الحرامَ وَلاالهَدي وَلَا القَلئِدَ و لا آمّينَ البَيتَ الحرامَ يبتَغونَ فَضلاً مِن رَبّهِمِ وَرِضوانا1
حاجي از اوان عزم بر زيارت، جزو شعائر الهي است. از اين رو هنگام تهيه مقدمات سفر و در مبادي خروجي و ورودي و نيز در ارائه خدمات به او و همچنين هنگام خريد و فروش و مانند آن، در طول سفر حج و عمره، توهين به او و ايجاد مشكلات براي وي جايز نيست.
از آنجا كه خطاب مذكور عام است، خود حج گزار نيز مكلف است ارج و حرمتي را كه خداوند برايش نهاده، پاس بدارد و از اعمال وهن آميز بپرهزد. البته روشن است كسي كه از سفر حج و عمره، قصد سياحت، تجارت، شهرت و مانند آن را دارد جزو حرمات الهي نيست.
اوصاف زائران بيت الله
زائراني دعوت شدگان حقّ و شايسته آن تكريم الهي هستند كه واجد شرايط و اوصاف خاصي باشند. قرآن كريم آن اوصاف را هم به نحو عموم بيان كرد و هم مصاديق آن را ذكر فرمود. آن شرايط عام در تعهد الهي معمار و دستيار كعبه، يعني حضرت ابراهيم و اسماعيل (عليهما السلام) اين گونه بيان شد:
وعَهِدنا إلي إبراهيمَ و إسماعيلَ أن طِهِّرَا بَيتِي لِلطائِفينَ و العِاكِفِينَ و الرُّكَّعِ السُّجودِ2
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ سوره مباركه مائده، آيه 2.
2 ـ سوره مباركه بقره، آيه 125.
و بر اساس آيه شريفه :
مُحَمَّدٌ رَسولُ اللهِ و الذَين مَعَه اَشِداءُ علي الكُفارِ رُحَماءُ بَينهُم تَرئهُم رُكّعاً سُجَّداً يبتَغونَ فضلاً مِنَ الله وَرِضواناً ...(1) مصداق «راكعان و ساجداني» كه حضرت خليل و ذبيح (عليهما السلام) مأمور تطهير بيت الله براي ضيافت آنان شدند، امت راستين رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) هستند كه در كنار نماز و ركوع و سجود، صلابت ابراهيمي را عليه نمروديان و سران كفر و نفاق و طغيان دارند و رأفت خليل الرحمان را نسبت به مسلمانان محروم سراسر جهان اسلام دارا هستند.
بنابراين آنكه آلوده «فكر باطل» يا آلوده «عمل طالح» است مهمان بيت طاهر نيست،و آنكه امتياز طلب و برتري خواه است مهمان بيت مساوات و مواسات نيست، و آنكه بنده هوا و برده هوس يا بنده غرب مستكبر يا نوكر شرق مُلحد است مهمان بيت عتيق و خانه آزاد و آزادگي نخواهد بود؛ و آنكه صدها بت در آستين دارد مهمان بيت توحيد نيست، و آنكه رو در خلق دارد و پشت بر قبله، نماز مي گذارد مهمان قبله مسلمانان نيست، و آنكه به جاي تبري از شرك و نفاق و كفر، از متوليان سران اِلحاد است مهمان مطاف عاكفان نيست، و آنكه در قبال استعمارگر كرنش مي كند مهمان خانه راكعان و ساجدان نخواهد بود.
چنين نيست كه هر مستطيعي كه مكه مي رود به اسرار حج آشنا باشد و حج كاملي به جا آورد، تنها حافظان سرّ الهي و گنيجنه هاي علوم رباني كه خداوند آنان را بر حفظ اسرار خويش آگاه كرد، از سرّ حكم آگاهند و به آن سرّ مي رسند. البته اينكه امام سجاد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ سوره مباركه فتح، آيه 29.
(عليه السلام)، به شبلي كه به ظاهر حج كرده است فرمودند: «تو نه به ميقات رفته اي، نه احرام بسته اي و ...» لسانِ نفي «كمال» است، نه نفي «صحت»؛ يعني ممكن است حج او صحيح بوده، قضا نداشته و در ظاهر، ذمّه اش بري شده باشد، ليكن چون به اسرار آن آگاه نبوده و در هنگام عمل، اسرار را قصد نكرده، روحش تعالي پيدا نكرده است؛ زيرا سرّ حج و«صورت» واقعي آن، «سيرت» حاجي و زائر مي شود و حقيقت او را مي سازد.
سيرت برخي حج گذاران
حقيقت هر كسي را عقايد، اخلاق، اعمال و نيات او مي سازد. از اين رو حج، همچون ساير عبادات، انسان ساز است. پس اگر كسي به سرّ و حقيقت نماز و روزه و حج راه نيافت صورتش صورت آدمي است ولي حقيقت و سيرتش سيرت حيوان.
«فالصّوره صوره إنسانٍ و القَلبُ قلبُ حَيوان»( 1 ).
سريره انسان با سرّ حج هماهنگ است و بر اساس آن ساخته مي شود.
ابوبصير مي گويد: در يكي از سالها كه به حج مشرف بودم در محضر امام باقر (عليه السلام) با تعجب گفتم: چه بسيارند زائران و چه ناله ها دارند. امام باقر (عليه السلام) فرمودند: حاجيان اندكند ولي ناله و فرياد بسيار است. ابوبصير مي گويد: آن گاه حضرت دست مبارك خويش را بر چشمانم كشيد؛ در اين حال آن جمع را حيوانات گوناگون ديدم كه تنها انسانهاي معدودي در ميان آنان بودند.
همچنين در حديث ديگر است كه امام سجاد (عليه السلام) به زُهري فرمود: به نظر شما امسال تعداد زائران چقدر است؟ زهري عرض كرد: چهارصد يا پانصد هزار نفر كه همگي خدا را قصد كرده اند. امام سجاد (عليه السلام) فرمودند: گرچه زجه و ناله زياد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ نهج البلاغه، خطبه 87، بند 12.
است، ليكن حاجيان راستين كم اند. آن گاه آن حضرت گوشه اي از اسرار ملكوت را به زهري نماياندند، آنسان كه او سيرت حيواني بسياري از افراد را ديد.
آنگاه امام سجاد (عليه السلام) فرمودند: افرادي كه ملكوتشان را به شكل انسان مي بيني، متمسكان به قرآن و عترت و معتقدان به وحي و رسالت و ولايتند.» ظاهر و باطن اينان را دين احاطه و تأمين كرده است، از اين رو ظاهر و باطنشان انساني است. اما آنان كه قائل به جدايي قرآن و عترت از يكديگرند و مي گويند: رسول خدا (صلي الله عليه و آله) در تعيين رهبري اجتهاد كرد، مصداق (نُؤمِنُ بِبَعضٍ وَنَكفِرُ بِبَعضٍ)1 هستند؛ زيرا قرآن و عترت جدايي ناپذيرند و قرآن منهاي عترت، قرآن حقيقي نيست. پس هر كس كه عترت را نمي پذيرند، در حقيقت قرآن را نپذيرفته است. آن ها كه خواستند راه نزديكتري انتخاب كنند، به بيراهه رفتند. يريدونَ أن يتّخذوا بينَ ذلكَ سَبيلا * اولئِكَ هُم الكافِرونَ حَقَّاً.(2)
باطن اينها در حقيقت جحود و انكار حق است و انكار حق به صورت حيوانيت ظهور مي كند. البته آنچه مذموم است تحول از انسانيت به حيوانيت است، وگرنه حيواني كه از آغاز در حد حيات حيواني خود خلق شده، مذموم نيست.
در ادامه اين روايت، امام سجاد (عليه السلام) پس از بيان برخي اسرار حج، فرمودند: افرادي كه در باطن و ظاهر، دين را با همه شئون و ابعاد آن مي پذيرند، نوراني هستند. البته همان گونه كه ايمان داراي درجاتي است، مؤمنان نيز درجاتي دارند: (لَهُم دَرجاتٌ)3 و(هُم دَرَجات عِندَاللهِ)(4)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ سوره مباركه نساء، آيه 150.
2 ـ سوره مباركه نساء، آيه 150-151.
3 ـ سوره مباركه انفال، آيه 4.
4 ـ سوره مباركه آل عمران، آيه 163.
گروهي كه نور ايمانشان ضعيف است، نور باطنشان مسير كوتاهي را روشن مي كند. آنان كه در كمال شدت و قوت ايماني اند، نورشان مسافت و مسير سيصد هزار سال را ـ كه معلوم نيست مراد، سال دنيايي است يا آخرتي ـ روشن مي كند كه اين، همه محدوده مسافت آن صحنه است. گروه سوم كه متوسطان از اهل ايمانند درجاتشان متفاوت و قلمرو نورشان بين آن حداقل و «سيصد هزار سال» مختلف است. خداي سبحان به آنان تا آنجا كه شعاع نورشان بتابد، اجازه شفاعت مي دهد.(1)
پس حاجي راستين كه از اسرار حج آگاه است و در پرتو آشنايي با اسرار ولايت، قرآن و عترت را حقيقتي تفكيك ناپذير مي داند مي تواند در قيامت صحنه وسيعي را روشن كرده، در قلمرو شعاع نور خود شفاعت كند و به ياري گرفتاران در صحنه قيامت بشتابد. در آن روز كساني كه حق شفاعت ندارند عاجزند. در آن روز رابطه حكومت نمي كند. در آن روز برادر از برادر و فرزند از پدر و مادر فرار مي كند.
يومَ يفِرُّ المرءُ من أخيه * و اُمِّه وَأَبيه * و صاحِبَتِه و بَنيه * لِكّل امرِي مِنهُم يومئذشأنُ يغنيه( 2 )
مانند هنگام خطر سقوط هواپيما در فضا يا غرق كشتي در دريا كه هيچ كس به فكر ديگري نبوده و هر كس به فكر نجات خويش است. آن روز تنها مؤمنان راستين وحج گزاران واقعي كه به اسرار ولايت و حج آشنايند از كسي فرار نكرده، به ياري و شفاعت گرفتاران مي شتابد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1ـ بحار، ج 96، ص 258.
2 ـ سوره مباركه عبس، آيات 34-37.
براي شناخت حاجي واقعي شدن بايد روزها و ماه ها مطالعه كرد و كتاب ها خواند و متأسفانه در اين تحقيق بسيار اندك مجال پرداخت كلي براي دانستن حج گزار واقعي شدن نيست.
نشانه قبولي حـج
امامان معصوم (عليهم السلام) از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) نقل كرده اند كه فرمودند: اگر كسي به زيارت خانه خدا و حجّ موفق شد و بازگشت و انسان صالحي شد و دست و پاي او به سوي گناه نرفت، اين نشانه قبولي حج اوست. و اما اگر بعد از زيارت خانه خدا، باز تن به تباهي و گناه داد، نشانه آن است كه حج او مردود است. اين نكته مي تواند به نوبه خود بيانگر سرّ حج باشد، زيرا اسرار عبادتهاي ما در قيامت ظهور مي كند كه روز ظهور باطن است و در آن روز هر انساني مي فهمد كه عمل او مقبول است يا مردود. در قيامت هم مقبول و هم نكول مشهود است. همچنين سرّ قبول و نكول نيز معلوم مي شود چون قيامت روز ظهور حق و فاش گرديدن اسرار است «يومَ تُبلَي السَّرائِر»( 1 ) اگر كسي در دنيا توانست به مرحله اي برسد كه نظير قيامت بفهمد حجش مورد قبول واقع شده يا نه، او به گوشه اي از اسرار حج رسيده است و قهراً سبب قبول يا رد را هم بررسي مي كند. در روايات به چهار اثر از آثار حج كه پيامد اين عبادت عظيم است ذكر مي كنند كه اگر اين 4 اثر در بنده ظهور كند يعني حج او قبول بوده:
الف: پاكي
امام باقر (عليه السلام) مي فرمايند: كسي كه به نيت حج يا عمره، به زيارت اين خانه آيد و از كبر مبّرا باشد، بي گناه بر مي گردد، همچون روزي كه مادرش او را زاده است. سپس حضرت، اين آيه را خواند:
فمن تَعَجَّل في يومين فلا اثم عليه2 كسي كه در دو روز، عجله كند گناهي بر او نيست.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ سوره مباركه طارق آيه 9.
2 ـ منظور كوچ كردن از مني در پايان حج.
ب ـ بي نيازي
امام سجاد (عليه السلام) مي فرمايند: حج و عمره برويد، تا تندرست شويد و روزيهايتان وسعت يابد و مخارج خانواده شما تأمين شود.
ج ـ نور
امام صادق (عليه السلام) مي فرمايند: حج گذار، تا خود را به گناهي نيالوده، نورانيت حج با اوست.
د ـ خير دنيا و آخرت
پيامبر خدا (صل الله عليه و آله) مي فرمايند: هر كس دنيا و آخرت مي خواهد، پس آهنگ اين خانه كند، كه بنده اي بدان روي نياورده و از خدا دنيا را نخواسته، مگر آن كه از آن بدو داده است و آخرت را نخواسته، جز آن كه برايش اندوخته است.
نقش ولايت در حج
روح و جان كعبه ولايت است
همه بايد اين نكته را بدانند كه كعبه و حرمتش، زمزم و شرافتش، صفا و مروه و صفايش، قربانگاه و تقواي قرباني اش، رمي جمرات و طرد شيطان، عرفات و نيايش خالصانه اش، و سرزمين حرم با تمام بركاتش، در پرتو ولايت و امامت رسول خدا و اهل بيت است. اگر كعبه به همه اين شرافت ها مزين است، روح عمل و مناسكش ولايت و امامت و شناخت امام و خصوع در برابر امام است. خداوند متعال به مكه اي سوگند ياد مي كند كه پيغمبر در آن باشد. مكه اي كه پيامبر (صل الله عليه و آله) در آن نباشد، جز به سنگ و گِل نيست؛ «لا اُقسِمُ بِهذَا البَلَدِ وَانتَ حِلٌّ بِهذا البَلَدِ»( 1 )
اگر خداوند به مكه سوگند ياد مي كند، به پاس احترام معصوم است. اگر كعبه و مسجدالرام را به عظمت ستود و فرمود:
و مَن يرِدفِيهِ بإِلحادٍ بظُلمٍ نُذِقهُ مِن عَذابٍ أليم2
هر كس نسبت به كعبه و حرم اراده و قصد سوء و الحاد كند، او را به عذاب دردناك گرفتار مي كنيم.
و اگر مي فرمايد:
ألم تَرَكيفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِاَصحابِ الفيلِ أََلَم يجعَل كَيدَهُم في تَضلِيل وَأَرسَلَ عَلَيهِم طَيراً أَبابيلَ تَرمِيهِم بِحجِاره مِن سِجّيلٍ فَجَعَلَهُم كَعَصفٍ مَّأكول.(3)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ سوره مباركه بلد، آيه 1.
2 ـ سوره مباركه حج، آيه 25.
3 ـ سوره مباركه فيل.
اگر ابرهه با تمام فيل هايش، به وسيله طير ابابيل ذليل مي شود و فرار مي كند، اين همان خشم خداست كه :
«ومَن يرِد فِيهِ بالحادٍ بظُلمٍ نُذِقهُ مِن عذابٍ أَليم»
افرادي چون ابن زبير كه حسين بن علي و علي بن الحسين (عليهما السلام) را تنهايشان گذاشت و به ياريشان نشتافت اگر بدرون كعبه هم پناه ببرد، كعبه با همه قداستي كه دارد ديگر حرم امن خدا نيست و با منجيق حجّاج بن يوسف ويران مي شود.
خدايي كه روزي با طير ابابيل، جلو ابرهه را گرفت، اين بار مهلت داد تا حجّاج از بالاي كوه ابوفبيس، با نصب منجنيق و سنگ هاي آن كوه، كعبه را ويران كند.
آري حرمت كعبه به احترام امامت است. جان كعبه ولايت است، روح كعبه امامت است. اگر كسي امام را نشناخت مصداق «مَن ماتَ و لَم يعرِف إمامَ زَمانَه ماتَ مَيتَهً جاهليه» خواهد بود و او اگر حتي به درون كعبه پناه ببرد از امن اله برخوردار نيست چرا كه:
بني الاسلام علي خمس، علي الصلوه و الزكوه و الحج و الولايه و مانو دي بشيء بمثل مانودي بالولايه
از طرف ديگر مساله امامت و ولايت اهل بيت تا بدانجا اهميت داشت كه در حجه الوداع، در مسجد خيف، جبرائيل امين، بر پيامبر اكرم نازل شد و فرمان خداوند را در ابلاغ خلافت و وصايت علي (عليه السلام) رسانيد. و در غدير خم نيز بار ديگر بر آن تأكيد ورزيد و پيامبر به فرمان الهي در جمع زائران خانه خدا كه عددشان را از هفتاد هزار تا صد و بيست هزار نفر گفته اند، به طرح آن پرداخت و با اين كه از همان آغاز بعثت بر مسأله وصايت و خلافت، به عبارات و صور گوناگون تأكيد ورزيده بودند، در
آخرين سال عمر مباركشان و در يك اجتماع بي نظير، از وجوه مسلمين كه از بلاد اسلامي به حج آمده بودند، در غدير خم ـ در طي خطابه اي غرّا و طولاني آن را عنوان فرمودند و بر اين مسئله حياتي از مردم پيمان گرفتند و قرآن كريم ابلاغ ولايت وخلافت را بر انسان اهميت داد كه بدون تبليغ آن، رسالت ناقص و ابتر بود.
يا أيها الرَّسول بَلِّغ ما اُنزِلَ إليكَ مِن رَبِّكَ و إن لَم تَفعَل فما بَلَّغتَ رِسالَتَه( 1 )
ولايت و امامت، اصل استواري بود كه طمع كافران را، كه چشم اميد به نابودي اسلام پس از پيامبر (صل الله عليه و آله) بسته بودند، به ياس و نوميدي مبدل ساخت و از اين روي «اكمال دين» و «اتمام نعمت» بدان بستگي دارد:
اليوم يئِسَ الّذين كَفَروا مِن دينِكُم تَخشَوهُم وَاخشَونِ اليومَ أَكمَلتُ لَكُم دينَكُم وَاتمَمتُ عليكُم نِعمَتي و رضيتُ لَكُم الإسلامَ دنيا
و اين بدان معناست كه تنها در سايه ولايت مي توان به بقاي اسلام در سيماي واقعي اش اميدوار بود و بدون آن، كفار زمينه نفوذ در اسلام را خواهند يافت.
به هر حال اين واقعه مهم تاريخي در عصر درخشان رسالت و آخرين سال حيات مقدس رسول الله (صل الله عليه و آله) در حجه الوداع، گواه صادق ديگري است بر اهميت مسأله رهبري و مسائل حكومت و زعامت ديني و سياسي مسلمين كه بنيانگذار اسلام حضرت محمد (صل اله عليه وآله) بدان قيام و اقدام كرد و در حضور حاجيان و زائران بلاد براي تبليغ مهمترين ركن معنوي اسلام پس از توحيد ونبوت، يعني امامت و ولايت، بهره گرفت. چه، در وضعيت عصر اسلام پس از توحيد و نبوت، يعني امامت و ولايت، بهره گرفت. چه در وضعيت عصر رسالت، فرصتي مناسب تر از اين اجتماعي انبوه و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ سوره مباركه مائده، آيه 67.
باشكوه و مؤثر از آن وجود نداشت كه پيامبر اسلام تكليف امر رهبري امت را پس از خود روشن سازد.
حـج در نهج البلاغه
1ـ نقش حج در ايجاد تواضع وفروتني و در هم شكستن تكبر و استكبار
حضرت علي (عليه السلام) مي فرمايند: مگر نمي بينيد خداوند از دوران حضرت آدم همواره بشر را به سنگ هايي آزموده كه نه زيان مي رسانند و نه سود مي بخشند، نه مي بينند و نه مي شنوند. اين سنگ ها را خانه محترم خود قرار داد و آن را مايه استواري مردم ساخت. سپس آن را در سنگلاخ ترين مكان ها و بي گياه ترين منطقه زمين و تنگ ترين دره ها قرار داد. در ميان كوه هاي خشن، شن هاي فراوان چشمه هاي كم آب، آبادي هاي از هم گسسته كه هيچ حيواني درآن فربه نشود. سپس به آدم (عليه السلام) و فرزندانش دستور داد تا به آن سمت رو كنند. از آن پس خانه خدا مركز تجمع و مقصود پاياني سفر هاي آنان شد. دل هاي انسان ها با اشتياق، شيفته آن شد. با گذر از بيابان هاي دور و دره هاي عميق و جزيره ها و درياهاي پراكنده و گسسته به آن روي مي آورند تا به هنگام سعي نشانه هاي خود را حركت دهند و لا اله الا الله گويان اطراف خانه خدا طواف كنند و با موهاي آشفته و بدنهاي پرگرد و غبار با پاهاي خود به سرعت حركت كنند. لباس هايي كه نشانه شخصيت است دور انداخته و با اصلاح نكردن موها چهره هاي خود را زيبا كنند. اين آزموني بزرگ امتحاني شديد و آزمايشي روشن و پاكسازي و ناخالص زدايي رسايي است كه خداوند آن را سبب رحمت و رسيدن به بهشت قرار داد. اگر خداوند خانه خود و محل مناسك حج را بين بوستان ها و نهرها و سرزمين هاي پردرخت و پرميوه، در مناطقي آباد و داراي خانه ها و كاخ هاي بسيار و آبادي هاي به هم پيوسته، در ميان گندم زارها و باغ هاي خرم و پر گل و گياه، در ميان بستانهاي زيبا و پرطراوت و پر آب در وسط باغستان هايي بهجت زا و جاده هاي آباد
قرار مي داد، به همين نسبت كه آزمايش ساده تر بود پاداش نيز كمتر بود. اگر پي و بنيان كعبه و سنگ هايي كه در بناي آن به كار رفته از زمرد سبز و ياقوت سرخ و نور و روشنايي بود شك و ترديد در دل ها رخنه مي كرد و كوشش ابليس بر قلب ها كمتر اثر مي گذاشت و وسوسه و شك هاي پنهاني از مردم منتفي مي گشت. اما خداوند بندگانش را با سختي هاي گوناگون مي آزمايد و با پيش آوردن دشواري هاي مختلف آنان را متعبد مي سازد و آن ها را به انواع گرفتاري ها مبتلا مي سازد. تا تكبر را از قلب هايشان خارج ساخته، خضوع و آرامش را در دل هاي آنان مستقر كند درهاي فضل و رحمتش را به رويشان گشوده و وسايل عفو خويش را به آساني در اختيارشان قرار دهد.(1)
2ـ حرم امن الهي
خداوند سبحان كعبه را نشاني از اسلام و حرم امني براي پناه آورندگان به آن قرار داد. حج و اداي حق آن را واجب گردانيد و همه را به زيارت آن فرا خواند و فرمود: بر هر كس كه بتواند، زيارت (كعبه) واجب است، و آن كس كه كفر ورزد، خداوند از همه جهانيان بي نياز است.(2)
3ـ توجه به خانه خدا
خداوند زيارت بيت الحرام خود را كه قبله مردمانش كرده بر شما واجب گردانيد. و مردم چونان تشنه كامان ـ كه وارد آبگاه م يشوند ـ وارد آن مي شوند و همانند كبوتران به آن پناه مي برند. خداوند سبحان كعبه را نشانه فروتني آدم در برابر بزرگي خود و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ نهج البلاغه، خطبه 192، بند 53-65.
2 ـ خطبه 1.
اعتراف به عزت خويش قرار داد. و از ميان آفريدگان خود و اطاعت كنندگاني را برگزيد كه دعوت او را اجابت و سخن او را تصديق كرده و در جاهايي كه ابنيا ايستادند قرار گرفتند و خود را به فرشتگاني كه به دور عرش مي گردند شبيه مي سازند. اينان سودهاي فراواني در اين تجارتخانه عبادي مي برند و براي رسيدن به وعده آمرزش نزد خداوند مي شتابند. خداوند كعبه را پرچمي براي اسلام و حرم امني براي پناهندگان به آن قرار داد و رفتن به سوي آن و حج گذاردن و شناخت وادي حق آن را واجب گرداند و بندگان را به زيارت آن فراخواند1 و خداوند فرمود:
ولِله عَلي النّاسِ حِجُ البيتِ مَنِ استطاعَ اِلَيهِ سَبيلا ومَن كَفَر فَأَنّ الله غني عنِ العالمين( 2 )
4ـ مهم ترين وسيله قرب
بهترين وسيله تقرب به خدا، حج و عمره خانه خداست. اين دو فقر را مي زدايند و گناهان را مي شويند.(3)
5ـ خدا را خدا را ! در خانه خدا
حضرت در وصيت خود به هنگام وفات فرمود: خدا را ! خدا را ! در حق خانه پروردگارتان، تا زنده ايد آن را وامگذاريد، كه اگر رها شود، (از عذاب) مهلت داده نخواهيد شد.(4)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ نهج البلاغه، خطبه 1 بند 51 تا 54.
2 ـ سوره مبارك آل عمران، آيه 97.
3 ـ خطبه 110، نهج البلاغه.
4 ـ نهج البلاغه نامه 47.
6ـ فلسفه حج
خداوند حج را براي نزديكي مسلمانان به يكديگر به نفع (تقويت) دين واجب كرده است.(1)
7ـ حج، تقويت يافتن دين
خداوند واجب گردانيد ايمان را به جهت پاك كردن دل هاي بندگانش از شرك، و واجب گردانيد نماز را به جهت منزه بودن از تكبر و سركشي، و واجب نمود زكات را به منظور تأمين روزي بينوايان و روزه را براي آزمايش اخلاص و حج و زيارت خانه خدا را براي قوت يافتن دين، چون بر اثر گرد آمدن طوائف مختلف عظمت و بزرگي اسلام آشكار مي شود و ...2
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ نهج البلاغه، حكمت 252.
2 ـ نهج البلاغه، فيض الاسلام، ص 1187.
تفسير آيات حج در قرآن از زبان
حضرت علي (عليه السلام)
1ـ نام هاي مكه
الف) إنَّ أَوَّلَ بَيتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذي بِبَكَه مُبارَكاَ و هُدًي لِلعالَمينَ.
همانا نخستين خانه اي كه براي مردم نهاده شده همان است كه در مكّه است، فرخنده و هدايت براي جهانيان است.(1)
امام علي (عليه السلام) در پاسخ مردي از شاهيان كه پرسيد جايگاه بكه نسبت به مكه چيست؟ فرمودند: بكه اطراف حرم است و مكه جاي خانه خدا (كعبه است)
پرسيد: چرا بكه ناميده شده است فرمودند: چون كه اين شهر، چشم جباران و ستم كاران را گريانده است.(2) پرسيد: چرا مكه ناميده شد؟ فرمودند: زيرا زمين زير آن گسترده شده است.
ب) وَهَذا كِتّابٌ أَنزَلناهُ مُبارَكٌ مُصَدِّقُ الَّذي بَينَ يدَيهِ وَلِتُنذِرَ اُمَّ القُري وَمَن حَولَها وَالَّذينَ يؤمِنونَ بِالآخِرَه يومِنونَ بِهِ وَهُم عَلي صَلاتِهِم يحافِظون.
و اين كتابي است فرخنده كه نازلش كرديم. تصديق كننده آنچه پيش روي آن است و تا بيم دهي (مردم) امُّ القري را كساني را كه اطراف آنند. و كساني كه به آخرت ايمان دارند به اين (كتاب) هم ايمان دارند و نسبت به نمازشان مراقب و نگهدارند.(3)
امام علي (عليه السلام) در پاسخ مردي از شاميان كه پرسيد: چرا مكه را «امّ القري» ناميده اند؟ فرمودند: زيرا زمين از زير آن گسترده شده است.4
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1ـ سوره مباركه آل عمران، آيه 96.
2ـ سوره مبارك انعام، آيه 92.
3ـ ارشاد القلوب، ص 377.
4 ـ علل الشرايع، تفسير قمي، 1/60 و 210.
توضيح مختصري درباره نام هاي مكه
نام هاي مكه در قرآن
نام مكه تنها يك بار در قرآن آمده ولي از اين شهر با نام هاي ديگر در چهارده آيه ياد شده كه عبارت است از: بكه، ام القري، البلد، البلد الامين، البلده الحرام، قرتيك، من القريتين و واد غير ذي ذرع.
نام هاي مكه در روايات:
در روايات اهل بيت به پنج نام از نام هاي اين سرزمين مقدس اشاره و وجه نامگذاري نيز بيان شده است كه عبارتند اند از: مكّه، بكّه، ام القري، السبّاسه و اُم رَحِم.
روايات، دو وجه نامگذاري به «مكه» را بيان نموده اند: نخست به سبب گستردن زمن از شهر مكه و ديگر به جهت كف و سوت زدن عرب جاهلي هنگام زيارت كعبه.
و در دو وجه نامگذاري به «بكّه» برخي روايات به اين نكته اشاره كرده اند كه اين اسم، نام محل كعبه است و هرگاه براي شهر مكه به كار رود، از قرينه هاي سخن مي توان دريافت كه مقصود اصلي گوينده، گرادگرد كعبه در مسجدالحرام مي باشد و اين با ريشه لغوي آن نيز سازگار است، زيرا «بكّ» به معني ازدحام است و آن در پيرامون كعبه مي باشد.
2ـ فضيلت كعبه
اِنَّ اَوَّلَ بَيتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذي بِبَكَّه مُبارَكاً و هُدًي لِلعالمين
يقيناً اولين خانه اي كه براي مردم بنا شده، همان است كه در مكه است فرخنده و هدايت گر جهانيان است.(1)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ سوره مباركه آل عمران، آيه 96.
الف ـ خالدبن عرعره از حضرت علي (عليه السلام) درباره اين آيه شريفه پرسيد كه آيا كعبه اولين خانه اي است كه بر زمين بنا شده فرمودند: نه، ولي اولين خانه اي است كه بركت، هدايت و مقام ابراهيم در آن قرار داده شد و هر كه وارد آن شود ايمن است.(1)
ب ـ حضرت علي (عليه السلام) در رابطه با اين آيه فرمودند: پيش از كعبه هم خانه ها بود، ولي كعبه اولين خانه اي بود كه براي پرستش خداوند، قرار داده شده( 2 ).
توضيح مختصري درباره زمان بندي كعبه
زمان بناي كعبه به درستي روشن نيست. احاديث و اقوال مورخين به دو دسته كلي قسمت مي شود:
الف ـ دسته نخست مي گويند: حضرت ابراهيم (عليه السلام) كعبه را ساخته و پيش از ايشان خانه اي با نام مكه نداشتيم.
ب ـ اين دسته معتقدند كه كعبه پيش از حضرت ابراهيم (عليه السلام) ساخته شده و ايشان آن را تجديد بنا كرده اند.
بسياري از اين دسته، باني بيت را حضرت آدم (عليه السلام) مي دانند.
براي جمع ميان دو قول مي توان گفت كه كعبه توسط حضرت آدم (عليه السلام) و در موضعي از پيش تعيين شده ساخته شد، ولي با طوفان نوح از بين رفت. پس با راهنمايي خداوند و به دست ابراهيم (عليه السلام) اين بنا تجديد و مراسم عظيم و مناسك و عبادت بزرگ حج به آن حضرت تعليم شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ صحيح بخاري: 2/659/1765 ـ صحيح مسلم: 2/675/415
2 ـ صحيح بخاري: 3/1260/3243 ـ صحيح مسلم: 1/370/520
به عبارت ديگر حضرت ابراهيم (عليه السلام) نقشي هم پايه حضرت آدم (عليه السلام) در حيات كعبه دارد.
3ـ بازسازي كعبه
وإِذ يرفَعُ إبراهيمُ القَواعِدَ مِنَ البَيتِ وإسماعيلُ رَبَّنا تَقَبَّل مِنّا إنَّكَ أَنتَ السَّميعُ العَليم( 1 )
و يادآور زماني را كه ابراهيم و اسماعيل، پايه هاي خانه را بالا مي آوردند، (گفتند) خداوندا از ما بپذير همانا تو شنواي دانايي.
امام علي (عليه السلام) فرمودند: خداوند به حضرت ابراهيم (عليه السلام) وحي فرمود كه در زمين خانه اي برايم بساز كه در آن عبادت شوم ... ابراهيم بنا مي كرد و اسماعيل به او سنگ مي داد و پايه ها را به سوي او بالا مي برد. چون به محل حجرالاسود رسيد، به اسماعيل گفت: براي اينجا هم سنگ بده. اسماعيل سنگ نيافت و متوقف ماند. ابراهيم گفت برو پيدا كن. اسماعيل رفت تا بيابد كه جبرئيل برايش حجرالاسود آورد. اسماعيل آمد، در حالي كه ابراهيم حجرالاسود رادر جايش نهاده بود. پرسيد: اين را كه آورده؟ پاسخ داد كسي كه به ساختن تو تكيه نكرده است. خانه خدا مدتي برپا بود تا آن كه ويران شد. عمالقه آن را ساختند. مدتي پايدار بود تا آنكه خراب شد. جُرهُم آن را بنا كردند، سپس باز هم ويران شد، قريش آن را ساختند.(2)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ سوره مباركه بقره، آيه 127.
2 ـ علل الشرايع، 396 و 398.
توضيحي پيرامون بازسازي كعبه
1ـ مورخان نوشته اند كه بارها كعبه ويران شد و بارها سيل پايه هاي آن را فرو ريخت. از اين رو خانه برآمده به دست ابراهيم و اسماعيل، بر جا نماد. ليكن افراد دوره جاهليت كه سخت دلبسته حفظ شكل، جاي و بنيادش بودند، پس از هر ويراني و آسيبي، تا آنجا كه مقدورشان بود، مي كوشيدند خانه را به شكلي كه در روزگار پدران و نياكانشان داشت، بازگردانند و آن را برآوردند.
2ـ باز به گفته مورخان، در نيمه اول قرن هفتم ميلادي، يعني 5 سال پيش از اسلام و زماني كه رسول خدا 35 سال بودند، كعبه دچار آتش سوزي شد. در اين هنگام بر آن شدند تا خانه را بازسازي كنند و برايش سقفي چوبي بگذارند.
3ـ درباره بازسازي كعبه مورخان گفته اند: ديوارهاي سنگي كه ملاطي نداشت و ارتفاع آن از قامت آن تجاوز نمي كرد به تدريج از هم گسيخته شده و سنگ هايش بر زمين فرو ريخته بود، لذا بر آن شدند، تا ديوارهايش را برآورند و چون تني چند از قريش و ديگران گنج خانه را كه در چاهي در ميان آن قرار داشت، دزديده بودند، مردم بر مسقف كردن آن هم داستان شدند.
4ـ وجوب حج
ولِلهِ عَلَي النّاسِ حِجُّ البَيتِ مَنِ استَطاعَ اِليه سَبيلا وَمَن كَفَرَ فَأَنَّ اللهَ غَنِي عَنِ العالمين( 1 )
براي خداست، به عهده مردم حج خانه خدا، هر كس بتواند راهي بدان بيابد، و هر كه كفر ورزد، همانا خداوند از جهانيان بي نياز است.
حضرت علي (عليه السلام): خداوند حج خانه خويش را براي شما واجب كرده است، خانه اي كه آن را قبله مردم قرار داده ... حق آن را فريضه و حج آن را واجب كرده و زيارتش را بر شما لازم دانسته.
5ـ شكستن امنيت
وَاقتلوُهُم حيثُ ثَقِفتُمُوهُم وأخرجوهُم مِن حَيثُ أَخرَجوكم والفِتنَه أَشَدُّ مِنَ القَتلِ ولاتُقاتِلوهُم عِندالمَسجِدالحرام حَتّي يقاتِلوكُم فيه فأن قاتَلوكُم فاقتُلُوهُم كذلك جَزاءُ الكفرين( 2 )
و آنان (مشركان) را هر جا يافتيد، بكشيد و از همان جا كه بيرونتان كردند، بيرونشان كنيد، و فتنه، شديدتر از كشتن است و با آنان كنار مسجدالحرام نجنگيد، تا آنكه آنان با شما در آنجا بجنگند، پس اگر آنان با شما جنگيدند آنان را بكشيد. كيفر كافران اين گونه است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ سوره مباركه آل عمران، آيه 97.
2 ـ سوره مباركه بقره ـ آيه 191.
امام علي (عليه السلام) در اين رابطه فرمودند: با شمشيرها به سوي حرم بيرون نرويد و هيچ يك از شما در حالي كه در برابرش شمشير است نماز نخواند، چرا كه قبله ايمن است.
احاديث حج
از زبان حضرت علي (عليه السلام)
1ـ فضيلت نگاه به كعبه
امام علي (عليه السلام) مي فرمايند: هر گاه براي حج خانه خدا بيرون شديد، به خانه خدا بسيار بنگريد، زيرا كه خداوند را صد و بيست رحمت در كنار خانه خويش است، شصت رحمت براي طواف كنندگان، چهل رحمت براي نمازگذاران و بيست رحمت براي نگاه كنندگان1
در اين جا ذكر يك واقعه خالي از لطف نيست:
حجر مذري مي گويد: براي انجام حج به مكه رفتم در آن سال جمعي از مهاجران و انصار و علي (عليه السلام) و عمر بن خطاب نيز در مكه بودند، ابوذر را نيز ديدم كه در مراسم حج شركت كرده است. روزي در مسجدالحرام (كنار كعبه) بودم، ابوذر غفاري نيز كنارم نشسته بود، در اين ميان علي (عليه السلام) نيز آمد، و از جلوي ما عبور كرد، ديدم ابوذر به علي (عليه السلام) نگاه كرد، و به نگاه خود ادامه داد و همچنان آن حضرت را نگاه مي كرد. به او گفتم اي ابوذر! خدا تو را رحمت كند، تو همچنان به علي مي نگري، پس چه وقت چشمت را از تماشاي آن حضرت منصرف مي سازي؟ او گفت: اين كه مي بيني من به نگاه خود بر سيماي علي (عليه السلام) ادامه مي دهم بر اين اساس است كه از رسول خدا (صل الله عليه و آله) شنيدم كه فرمود: نگاه به چهره علي (عليه السلام) عبادت است، نگاه به چهره پدر و مادر از روي دلسوزي و مهرباني عبادت است، نگاه به قرآن عبادت است و نگاه به خانه كعبه عبادت است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ كتاب الفردوس، 4/94/6292.
2ـ ويژگي هاي حج گذاران
خالدبن ربي مي گويد:
حضرت علي (عليه السلام) براي كاري كه داشت وارد مكه شد باديه نشيني را ديد كه به پرده هاي كعبه درآويخته شده و چنين مي گويد: اي صاحب خانه! خانه، خانه تو و مهمان،مهمان توست و هر مهماني از مهماني اش بهره اي دارد پس امشب نصيب مرا آمرزشم قرار ده. پس حضرت به اصحابش فرمود: آيا سخن باديه نشين را مي شنويد؟ گفتند آري، فرمود: خداوند بزرگوارتر از آن است كه مهمانش را رد كند.(1)
3ـ دستورات علي (عليه السلام) براي زائران حج به فرماندار مكه
قُثَمِ بن عباس، پسر عمومي امام علي (عليه السلام) بود، شخصي لايق و متعهد به شمار مي آمد و از طرف امام، فرماندار و حاكم مكه بود. امام علي (عليه السلام) براي او نامه اي نوشت و در ضمن آن درباره موسم حج و احترام نسبت به زايران بيت الله الحرام تذكراتي داد و دستورالعمل و برنامه اي را به او ارايه نمود تا نسبت به مهمانان خدا، در مكه رعايت كند، كه اين ارشاد و تذكر امام علي (عليه السلام)، در 10 ماده زير خلاصه مي شود:
1ـ ايام الله (روزهاي بزرگ خدا) را به ياد آن ها بياور و خاطره آن روزها را تجديد كن.
2ـ حج را با مردم به پاي دار و راهنماي آن ها در اجراي اعمال صحيح باش.
3ـ صبح و عصر براي رسيدگي به امور و مشكلات زائران آماده باش و براي اين كار وقت لازم را صرف كن.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1ـ صحيح بخاري، 2/553 - 1448
4ـ به پرسش هاي حاجيان توجه كن و پاسخ بده.
5ـ ناآگاهان را آگاه كن.
6ـ با دانشمندان، جلسه تشكيل بده و با آن ها مذاكره كن.
7ـ خودت در ميان آن ها باش، نه اينكه بين خود آن ها واسطه و سفير قرار دهي و يا در پشت پرده ها با آن ها تماس بگيري.
8ـ آن ها را كه با تو كار دارند، از ملاقات با خود محروم مكن، چرا كه اگر در آغاز، آن ها را از در خانه ات رد كني، بعداً نمي تواني مشكلات آنان را جبران كني.
9ـ در مورد اموال عمومي و بيت المال دقت كن و آنرا در راه گرسنگان و عيال مندان و مستضعفان به طور صحيح مصرف كن و اضافه آن را نزد ما بفرست تا آن را بين افراد اينجا مصرف نماييم.
10ـ به اهل مكه فرمان بده از كساني كه در اين شهر سكونت مي كنند، اجاره بها نگيرند، زيرا خداوند مي فرمايد: «سواءً العاكِفُ فيهِ والبلادِ» در اين سرزمين كساني كه از بيرون مي آيند و يا ساكن مكه اند، مساوي مي باشد (عاكف كسي است كه در آن جا سكونت دارد و بادي كسي است كه از نقاط ديگر براي انجام مراسم حج به مكه مي آيد.) «ووَفَّقنا اللهُ واياكم لِمَحابِه» خداوند ما و شما را توفق انجام كارهاي نيك در اين سرزمين عنايت فرمايد.
4ـ حكمت سنگ زدن به جمره
امام علي (عليه السلام) مي فرمايند: جمره ها بدين سبب با سنگ زده مي شود كه چون جبرئيل، محل هاي عبادت را به حضرت ابراهيم (عليه السلام) نشان داد، ابليس بر او نمايان شد. جبرئيل آن حضرت را فرمان داد كه او را براند. او هم شيطان را با هفت سنگ، راند. كنار جمره اول، زيرزمين پنهان شد و كنار حجره دوم سر برآورد. با هفت سنگ ديگر او را راند، در جاي دوم به زيرزمين رفت و از محل جمره سوم آشكار شد. با هفت سنگ او را زد، او در همانجا به زيرزمين رفت.(1)
5ـ كليات واجبات حج
امام علي (عليه السلام) مي فرمايند: ... و اما حدود حج، چهار چيز است: احرام، طواف كعبه، سعي بين صفا و مروه ووقوف در دو موقف (عرفات و مني) و آنچه كه متصل و مربوط به اين اعمال است. پس هر كس اين حدود را ترك كند، واجب است كفاره بدهد و دوباره حج كند.(2)
6ـ ثواب لبيك گويي
امام علي (عليه السلام) مي فرمايند: هيچ لبيك گويي نيست، مگر آن كه هر چه در چشم انداز اوست، در سمت راست و چپ لبيك گويند. و دو فرشته به او مي گويند: «مژده باد بر تو، اي بنده خدا» و خداوند هيچ بنده اي را جز به بهشت، مژده نمي دهد.3
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ كافي: 4/184/1 ـ علل الشرايع: 424/2
2 ـ مرآه العقول، 17/134.
3 ـ كافي: 4/264/47
7ـ نماز خواندن در مكه و مدينه
امام علي (عليه السلام) مي فرمايند: نماز خواندن در مكه و مدينه، برابر با هزار نماز است.(1)
8ـ آرايش و پوشش كعبه
الف: امام باقر (عليه السلام) مي فرمايند: علي (عليه السلام) همه ساله، از عراق پوشش كعبه را مي فرستاند.(2)
ب: در دوران عمر، چون نزد او سخن از آرايشها و پوشش هاي كعبه و فراواني آن گفته شد، گروهي گفتند: كاش آن ها را برگيري و سپاه مسلمانان را تجهيز كني كه پاداش آن بيشتر است. كعبه، آرايش براي چه مي خواهد! عمر تصميم به اين كار گرفت و از اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) در اين باره پرسيد. حضرت فرمود: وقتي اين قرآن بر پيامبر (صل الله عليه وآله) نازل شد، اموال چهار بخش بود، اموال مسلمانان، كه آنرا طبق سهم معين ميان وارثان تقسيم كرد و غنائم كه آن را بر مستحقان آن تقسيم كرد، خمس كه خدا آن را در جايي خاص قرار دادو صدقات (زكات) كه آن را واگذاشت و جايي هم از او پنهان نماند. پس بگذار همان جا كه خدا و رسولش قرار داده، باقي بماند. عمر گفت: اگر تو نبودي رسوا شده بوديم. و پوشش ها را به همان حال گذاشت.( 3 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ كافي: 4/228/1
2 ـ بحار: 99/195/7
3 ـ كافي: 4/214/9
9ـ حكمت هاي اركان حج
از اميرالمؤمنين امام علي (عليه السلام)، دربارل وقوف در عرفات پرسش شد كه چرا وقوف در حرم واجب نشد؟ آن حضرت فرمود: چون كعبه، خانه خدا و حرم، درِ آن خانه است. پس چون آهنگ آن را كنند خداوند آن ها را در كنار آن در نگه دارد تا به درگاهش تضرع كنند.
پرسش شد: چرا مشعر الحرام در حرم قرار داده شد؟ فرمودند: چون وقتي خداوند به زوار اذن دخول داد آن ها را در حجاب دوم نگاه داشت و هنگامي كه تضرّع آنان در آنجا به درازا انجاميد، بدانها رخصت داد تا قربانيهاي خود را نزديك كنند تا چون پليدي و چرك خود را گذاردند و به قربانيها از گناهاني كه ميان آنها و خدا حجاب شده بود پاك شدند، اجازه دهد با طهارت زيارت كنند.
پرسش شد: چرا روزه داري در ايام تشريق حرام شد؟ فرمودند: چون كساني كه به حج مي آيند زائران خدا و در ضيافت اويند و براي ميزبان نيكو نيست كه مهمانش روزه داشته باشند. پرسش شد: آويختن و چنگ زدن به پرده هاي كعبه چه معنايي دارد؟ فرمودند: اين امر مثل اين است كه شخصي كه در حق ديگري مرتكب جنايت و گناهي شده به جامه او مي آويزد و زاري مي كند و در برابرش به كرنش مي افتد تامگر آن شخص از گناهش درگذرد.
10ـ فضيلت خرج كردن در راه حج
امام علي (عليه السلام) در حديث، چهارصد موعظه فرموده است: يك درهم كه كسي در راه حج خرج كند، برابر با هزار درهم است.(1)
11ـ فضيلت آب زمزم
امام علي (عليه السلام): آب زمزم، بهترين آب روي زمين است.(2)
12ـ تشويق به زيارت پيامبر (صل الله عليه وآله)
امام علي (عليه السلام): هر گاه به زيارت خانه خدا رفتيد، حج خود را با زيارت پيغمبر (صل الله عليه و آله) تمام كنيد، كه ترك آن جفاست. به اين دستور داده شده ايد (و تمام كنيد) با زيارت قبرهايي كه خداوند، حق و زيارت آن ها را بر شما لازم كرده و نزد اين قبرها از خداوند روزي بخواهيد.(3)
13ـ ديدار با حج گزار
امام علي (عليه السلام): وقتي برادر ديني ات از مكه باز آمد، ميان دو چشمش را و دهانش را كه با آن حجرالأسود را بوسيده است، ببوس. حجرالأسودي كه پيامبر خدا (صل الله عليه و آله) آن را بوسيده است و نيز چشم او را ببوس، كه با آن به خانه خداي متعال نگريسته است و پيشاني و چهره اش را ببوس. و هر گاه خواستيد به حج گزار تهنيت بگوييد، بگوييد: خداوند، عبادت هايت را قبول كند و سعي تو را مورد رحمت قرار دهد و خرج تو را جايگزين سازد و اين حج را آخرين ديدار تو از خانه اش قرار ندهد.4
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ كتاب المحاسن: 2/400/2400
2 ـ كتاب الفردوس: 2/159/2807
3 ـ الفقيه: 2/346/2645
4 ـ الفردوس، 3/620/5937
منابع
قرآن كريم.
اصول كافي، ج 2.
بحار الانوار، ج 96 و 99.
علل الشرايع
نهج ابلاغه
حجه البيضاء، ج 2.
اِرشادُ القلوب.
حج و عمره در قرآن.
صهباي حج.
حج عارفان.
صهباي صفا.
داستان هاي حج.
عرفان حج.
حج يا پرچم پيروز حق .
صحيح بخاري ج 2 و 3.
صحيح مسلم ج 1 و 2