ميقات حج
سال ششم شماره بيستم و ششم زمستان 1377
مسجد نبوي در گذر تاريخ (2)
سيد محمّد باقر حجّتي
اما مسجد نبوي از بعد عبادي
بايد گفت: همه ما مي دانيم كه هز نماز در اين مسجد، معادل با هزار نماز است و در اين جهت اكثر برآنند كه نمازهاي فريضه و نافله، فرقي با هم ندارند.
روضه و رابطه آن با مسجد نبوي:
روضه از جوانب مهم و با ارزش مسجد نبوي و از ويژگي هاي آن و يا از خصائص كل مدينه است. اما بايدد ديد «روضه» چيست؟
در حديث آمده است: «ما بَيْنَ بَيْتي وَ مَنْبَري رَوْضَةٌ مِنْ رِياض الجَنّةِ» رسول خدا(صلي الله عليه وآله)فرمود: «ما بَيْنَ قَبري وَ مَنْبَري رَوْضَة مِنْ رياضِ الجَنّة». اگر آن حضرت فرموده باشد «ما بين قبري ...»، در حالي كه زنده بوده، از باب اشاره است كه خانه او به صورت قبر او در مي آيد; چنانكه عملاً اين امر روي داده است:
وقتي رسول خدا(صلي الله عليه وآله) رحلت فرمود ـ چنانكه ابي بكر مي گفت ـ ميان اصحاب اختلاف پديد آمد كه آيا جسد آن حضرت را به مكه باز گردانند و يا به بيت المقدس در كنار ابراهيم خليل جا به جا كنند و يا در گورستانهاي عادي مسلمين به خاك بسپارند. در اين كار چنانكه اهل سنت مي گويند ـ دچار تحيّر شدند; همانگونه كه از غسل دادن و برهنه ساختن بدن آن حضرت گرفتار ترديد و تحير بوده اند.
اهل سنت گويند: حالتي خواب آلود به آنها دست داد و از درون خانه اين سخن به گوششان رسيد كه رسول خدا(صلي الله عليه وآله) را غسل دهيد و پيكر مبارك او را برهنه نسازيد.
--[149]--
سرانجام به توافق رسيدند كه بدن مباركش را در خانه عايشه به خاك سپارند.
مفهوم و مدلول «روضة من رياض الجنة» چيست؟
اگر كسي خواهان بحث گسترده تري باشد مي تواند به كتاب «التمهيد» عبدالبرّ مراجعه كند; چرا كه اقوال و آراء متعددي را در اين باره آورده است. چنانچه قائل باشيم واقعاً «باغي از بوستانهاي بهشت است» اگر كسي برآن در آيد دچار تشنگي و گرسنگي نمي گردد، ولي اگر طي دو ساعت در حرارت آن باقي بماند به عطش و گرسنگي گرفتار آيد. و مي گويند: «كافر و منافق وارد بهشت نمي گردند».
در مدينه منافقاني به سر مي بردند، و بر اين روضه در مي آمدند. و گفته اند: «اگر كسي در «روضه» به كاري توفيق يابد موجب نيل او به بهشت مي گردد» و نيز گفته اند: «مجالس ذكر سراسر آنها از بوستانهاي بهشتي است». يا آمده است: «إذا مررْتُم بِرِياضِ الجنَّةِ فارتعوا» مردم پرسيدند «رياض الجنه» چيست؟ فرمود: «حُلَق الذّكر»; «حلقه هاي مذاكره علمي است»
بنابراين نتيجه مي گيريم عمل، ويژه چنين جايگاهي نيست، به نظر مي رسد معناي «روضة من رياض الجنة» چنان باشد كه چنين جايگاه فرخنده ذاتاً در روح برخوردار از ايمان تو ـ آنگاه كه بدان درمي آيي ـ آرامش و آسايش را پديد مي آورد، تو را كه بار سنگين همّ و غم دنيا و انديشه هاي گرفتار درگيري و پرتنش و دست به گريبان ترديد و يا هر حالتي از حالات ناخوش آيند مادي يا رواني و يا خانوادگي، فرسوده و شكننده مي ساخت، در چنين پايگاهي كه همه مشكلات به دست فراموشي سپرده مي شود و انسان كاملا احساس آرامش مي نمايد، گويا عملاً در بهشت به سر مي بري.
محوطه اين مسجد قبل از آن، گورستان يهوديان بود و زميني عادي، از آن پس چنان فضيلتي نصيب آن گشت و مانعي وجود ندارد كه خداوند ويژگي بخشي از بهشت را به اين جايگاه ارمغان كرده باشد.
در اينجا اين پرسش مطرح است كه آيا نماز در صف اول شايسته است انجام گيرد يا در روضه؟ در پاسخ مي توان گفت: اگر زمان رسول خدا(صلي الله عليه وآله) را در نظر بگيريم روضه و صف اول در يك رده بوده و مشترك مي نمود; زيرا در آن زمان، زيادات
--[150]--
و اضافاتي در سوي قبله يا جنوب پديد نيامده بود; اما پس از اضافات و توسعه اي كه عمر ونيز عثمان در مسجد نبوي به وجود آوردند ميان صف اول و روضه، پنج صف فاصله پديد آمد; حال آيا بايد انسان سعي كند نماز را در روضه برگزار كند (چرا كه «روضة من رياض الجنة» است) و يا تلاش كند تا در صف اول نماز بخواند; زيرا كه رسول خدا(صلي الله عليه وآله) فرمود:
«ألا تَصُفّون كما تَصفُّ المَلائكةُ عِنْد ربّها يتمون الصّفّ الأوّل فألأوّل. لَوْ تَعْلمون ما في الصّفِّ الأوّل لاستَهَمْتُمْ عليهِ»
«آيا براي اقامه نماز در صف اول رده نمي شويد، همانگونه كه فرشتگان در پيشگاه خداوندگارشان رده مي شوند، و صف اول را كامل مي كنند. اگر آن مزايايي را كه در صف اول وجود دارد مي شناختيد، به قرعه كشي روي مي آورديد، (و يا باهم با شمشير درگير شده و با هم ستيز مي كرديد).»
به هر صورت، نماز در صف اول ـ كه به جماعت برگزار مي شود ـ از صفهاي بعدي سزاوارتر است; هرچند كه در روضه انجام گيرد. فضيلت نماز دو قسم است:
الف: فضليت ذاتي
ب: فضيلت نسبي.
فضيلت ذاتي نماز را بايد در خشوع و توجه، طولاني ساختن قرائت آن و اقامه آن به جماعت جستجو كرد.
و فضيلت نسبي نماز را بايد در برگزار كردن آن در مسجد نبوي (في المثل) سراغ كرد كه يك ركعت نماز در آن از نظر ثواب، معادل با هزار ركعت و در مسجدالحرام معادل صد هزار ركعت مي باشد. و اين ثواب و فضيلت به خاطر خود نماز نيست; بلكه به خاطر جايگاه و محلي است كه از قداست ويژه اي برخوردار است. البته اهتمام و عنايت به فضيلت ذاتي بر فضيلت اضافي و نسبي از اولويت و اوّليت برخوردار است; زيرا اين فضيلت ريشه در خود نماز دارد.
اينك سزا است راجع به فضيلت نماز در مسجد نبوي ـ با توجه به توسعه اي كه به مرور در آن پديد آمد ـ بحث و كاوشي به عمل آيد:
ـ مالكيها ـ به ويژه ـ عنايت دارند نماز را در محوطه مسجدي كه همزمان با رسول خدا(صلي الله عليه وآله) به وجود آمد برگزار نمايند. و مأخذ آنها در اين امر، حديث «صَلوةٌ في مَسجدي هذا...» است. آنها مي گويند: اسم اشاره: «هذا»، مسماي خود را مرزبندي و مشخص مي كند; لذا سخت اصرار ميورزند كه در محدوده مسجد بنا شده در زمان آن حضرت نماز بخوانند.
اين بحث و گفتگو داراي پيشينه ديرينه اي تا زمان عمر است. وقتي كه او به توسعه مسجد پرداخت، گروهي براي اقامه نماز در بخش توسعه يافته عمر احساس دشواري مي كردند. عمر سوگند ياد كرد: اينجا مسجد رسول الله(صلي الله عليه وآله) است، هرچند تا «ذي الحليفه» توسعه و امتداد يابد.
اگر منطوق حديث «صلوة في مسجدي هذا...» را در نظر گيريم، مالكيها با اسم اشاره ـ كه اشاره حسي است استدلال مي كنند و مي گويند با چنين اشاره اي حدود مسجد، مرزبندي و مشخص شده است. همانگونه كه وقتي مثلا مي گوييم «هذا الكتاب» اين تعبير از مرز كتابي بدان اشاره شده فراتر نمي رود. ليكن در سبك و اسلوب زبان عربي مي بينيم كه اضافه براي تمليك و تخصيص است; وقتي رسول خدا(صلي الله عليه وآله) مي فرمايد: «صلوة في مسجدي هذا» تعبير «مسجدي»، مضاف و مضاف اليه را تشكيل مي دهد. اگر اين سؤال را مطرح سازيم كه: مسجد رسول خدا(صلي الله عليه وآله) ـ مسجد مدينه ـ پس از توسعه عمر و بعد از توسعه عثمان و بعد از هر توسعه هايي كه از پس توسعه آن دو صورت گرفته، مسجد كيست؟ پاسخ ما قهرا چنين است كه مسجد رسول الله(صلي الله عليه وآله) است و اضافه در «مسجدي» در جاي خود باقي است. اضافه يا مشخص كننده تمليك و يا تخصيص مي باشد. بنا بر اين هرقدر كه اين مسجد توسعه يابد بايد «مسجدالنبي» تلقّي شود.
اگر فرض كنيم شما دو نفر دوست يكديگر، روز جمعه در موسم حج، يكي به مسجد «قبا» برود و در آنجا نماز بخواند و ديگري به سوي مسجدالنبي روي آورد و نماز خود را در آنجا برگزار سازد، آنهم در آخرين صف كه در كنار «مسجد غمامه» است، و شما دو تن از مسجد باز گرديد و از هريك از شما بپرسند كجا نماز خواندي؟ يكي از شما مي گويد در «مسجد قبا» و ديگري اظهار مي دارد در مسجدالنبي! آيا نماز در آخرين صف، نماز گزار را از اينكه در مسجد نبوي اقامه نماز كرده است بيرون مي سازد؟ معلوم است كه پاسخ اين پرسش منفي است; زيرا اضافاتي كه در مسجد پديد آمد نماز گزاردن در آن ها داراي همان فضيلت و ثواب است مبني بر اينكه يك ركعت نماز در آن از نظر فضيلت معادل با هزار ركعت مي باشد.
حادثه و رويداد ديگري كه مسجد در آغاز اسلام با آن مواجه شد، ايجاد تحول در قبله است. به نظر مي رسد «تحويل قبله» مبحث دراز دامني را درخواست مي كند; ليكن آنچه براي ما مهم مي نمايد مسأله آغاز خوش دعوت است و اسلوبي است كه رسول اكرم(صلي الله عليه وآله)آن را در پيش گرفت. وقتي بر مدينه در آمد به سوي «بيت المقدس» روياروي با صخره ـ حدود شانزده ماه نماز گزارد تا آنجا كه يهوديان زبان به طعنه گشودند و مي گفتند: محمد(صلي الله عليه وآله) بر دين ما خرده مي گيرد; ولي در سوي قبله ما نماز مي گزارد! مشركين نيز در مقام طعن بر آن حضرت بدين مقال گويا بودند كه: مردم را به ملت ابراهيم فرا مي خواند; ليكن به قبله او نماز نمي گزارد.
مشركان و يهوديان اين امر را دستاويز خود قرار دادند; يهوديان رسول و فرستاده جديدي را سراغ مي گرفتند و پيامبري را يافتند كه در جهت مخالف آنها راه نمي سپرد. نگران بودند كه آيا پيامبري تازه از راه رسيده است و برخوردار از استقلال مي باشد، يا تابع آنها و با آنها همگام است. بنا بر اين ديدند پيامبري نيست كه جديداً و از نو، نبوت را فتح باب كرده باشد: «قل ما كنت بدعا من الرسل...».
وقتي رسول اكرم(صلي الله عليه وآله) ديد كه يهوديان روز عاشورا را روزه مي گيرند، از آنها پرسيد: چرا در چنين روزي در روزه به سر مي بريد؟ پاسخ دادند: در اين روز خداوند موسي را از فرعون رهايي بخشيد. حضرت فرمود: ما به موسي از شما سزاوارتريم.
ولي بايد گفت: بر يهوديان قلوبي آكنده از عناد به اسلام حاكم بود. اگر آن حضرت در امر روزه عاشورا با آنان همگام مي شد سودي براي جلب آنان به اسلام عايد نمي ساخت.
قريش نيز قبل از اسلام در روز عاشورا روزه مي گرفتند.
عاشورا روز معروف و شناخته شده اي بود تا آنجا كه مي گويند:
* كشتي نوح در چنين روزي بر كوه جودي لنگر انداخت.
* روزي است كه ابراهيم(عليه السلام) از آتش نمرود نجات يافت.
* و تواريخ ديگري كه در باره روز عاشورا ياد كرده اند; چنانكه مي گويند: مشركان در دوران جاهليت، در چنين روزي روزه دار بوده اند. بنا بر اين، پرسش رسول خدا(صلي الله عليه وآله)از يهوديان راجع به روزه در روز عاشورا به منظور تشريع روزه نبوده، بلكه مي خواست از علّت آن جويا گردد و به اين نتيجه رسيد كه علت و انگيزه آنها در روزه روز عاشورا متفاوت از علت و سببي بود كه مشركين را به روزه داري در اين روز بر مي انگيخت.
رسول خدا(صلي الله عليه وآله) طي شانزده ماه مأمور گشت به گاهِ اقامه نماز، به سوي بيت المقدس; يعني قبله يهوديان روي آورد. استمرار استقبال قبله يهوديان و همگامي با آنها فايده اي را عايد نمي ساخت; بلكه چون ملاحظه فرمود يهوديان اين همسويي را دستاويزي براي دشمني با اسلام و طعنه زدن و بهانه اي بر ضد اسلام اتخاذ كردند، به درگاه الهي روي آورد:
} قَدْ نَرَي تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا...{; «ما تحقيقاً آنگاه كه چهره در سوي آسمان گرفتي، مي بينم و حتما روي تو را در سوي قبله اي كه آن را مي پسندي بر مي گردانيم.»
اعتكاف در مسجد نبوي
يكي از عبادات در مسجد نبوي عبادت از اعتكاف است و رسول خدا(صلي الله عليه وآله)جز در اين مسجد، حتي مسجدالحرام و هيچ مسجد ديگري به اعتكاف نپرداخت. آن حضرت در دهه ميانه ماهها در آن معتكف مي شد، و نيز مي فرمود: به من گزارش رسيد آنچه را كه بدان چشم اميد مي دوزم در دهه اواخر است، چنانكه در حديثي آمده است: آنانكه در معيت من معتكف مي شوند بايد باز گردند; به منظور اين است كه شب قدر را بايد در دهه اواخر ماهها پي گيري كرد.
بعد علمي مسجد نبوي
جنبه علمي مسجد نبوي از اهميت فزونتري نسبت به بعد عمراني، برخوردار است. وجب به وجب اين مسجد داراي اخبار و گزارشها و خاطره ها است. از نظر عمراني و ساختماني ممكن است مساجد ديگر با آن داراي وجه اشتراك باشند; ليكن بعد علمي در اين مسجد با بعد روحي و معنوي درهم مي آميزد.
همه ما مي دانيم مسجد نبوي اولين دانشگاه جهان در مدتي متجاوز از چهارده قرن پيش است، همانگاه كه اروپا و آمريكا و سراسر گيتي در جاهليتي كور و گره خورده به سر مي برد.
ـ اين نخستين دانشگاه داراي چه كيفيتي بوده است؟
ـ راه و رسم و شيوه آن چگونه برگزار مي شد؟
ـ وحي آسماني بر رسول خدا(صلي الله عليه وآله) از سوي مدرّس اين دانشگاه چگونه نازل مي گشت؟
پاسخ به اين پرسشها مجال واسعي را درخواست مي كند كه در حيطه اين مقال نمي گنجد.
اجمالاً رسول خدا(صلي الله عليه وآله) در چنين كانوني مقدس تدريس مي فرمود، و پس از او اصحاب و احيانا پاره اي از ائمه(عليهم السلام) در آن به تدريس مي پرداختند و به مرور زمان حلقات تدريس در همين مسجد رو به ازدياد نهاد و بزرگاني از علم و دانش و دين را به جهان اسلام پيشكش كرد.
اين دانشگاه، فرماندهان و شخصيت هاي برجسته اي را به جامعه اسلامي تقديم كرد; فرماندهاني كه سرزمينهاي گسترده اي از جهان را گشودند، و عدالت را در بسيط گيتي گستردند، دانشمنداني كه سراسر علوم زمان را فرا گرفته و مردم را به خداي يگانه فرا خواندند.
اگر بخواهيم طبقات دانشمنداني را كه از اين مسجد (يا نخستين دانشگاه در تاريخ) چهره نمودند شناسايي كنيم، مي توانيم به مقالتي كه در يكي از شماره هاي روزنامه «المدينه» در سال 1993 م. به وسيله محمد سعيد دفتردار به چاپ رسيده است مراجعه كنيم. وي طبقاتي از دانشمنداني را كه از مسجد نبوي ـ پس از صحابه و تابعين ـ بارور شدند ياد كرده است... كه در ميان صحابه از آنجمله (اميرالمؤمنين) علي بن ابي طالب(عليه السلام) را به يمن و ابن عباس (پايه گذار مكتب تفسيري مكه و شاگرد اميرالمؤمنين(عليه السلام) و معاذ را به شام، ديگران را به بلاد ديگر به عنوان معلم گسيل داشتند.
بنابراين شاگردان اين دانشگاه، اساتيد دانشگاههاي گيتي به شماراند. هر فردي مي تواند با توجه به مصادر مطمئن تاريخي بگويد:
* هيچ مدرسه و كانونِ تدريسِ علم در جهان ـ جز به دست طلاب و دانشجويان اين مسجد ـ افتتاح نشد.
* هيچ مناره اي در هيچ مسجدي ـ كه بر فراز آنها، آواي «حيّ علي الصّلوة» و «الله اكبر» به گوش مي رسد ـ جز در رهگذر صداي مؤذنان مسجد نبوي ـ سامعه بشر را نوازش نداده و نمي دهد.
* هيچ نمازي اقامه نشد و صفوف نماز گزاراني رده نگرديد مگر اينكه بايد آن را امتداد صفوف مسجد نبوي دانست.
بنابر اين بذر نخستين و مبدأ همه اين بركات را بايد در مسجد نبوي جستجو كرد.
بعد علمي اين مسجد را جولانگاهي گسترده است كه حماسه نبوي ما را در اين مجال بسنده است كه از آن جمله فرمود:
«يوشك أن تضرب أكباد الإبل الي عالم المدينة»;
«اين انديشه سزا است كه به زودي سينه هاي شتران در برابر دانشمندِ مدينه زمين را بوسه زده و در پيشگاه او سينه و پهلوي خود را با زمين آشنا سازد.»
و همو فرمود:
«من راح الي مسجدي لِعلم يُعَلِّمُهُ كان كمن غزا في سبيل اللّه»;
«هركسي كه براي تعليم و يا تعلّم علم به مسجد من راه بَرَد، چنان است كه در راه خدا به پيكار و نبرد دست يازد.»
و نيز در حديث ابي سعيد خُدري آمده است كه آن حضرت فرمود:
«يا أهل المدينة! الناس لكن تبع، ستفتح اقطار الدنيا و يأتيكم طلاب العلم فأقروهم و علّموهم»،
«اي مردم مدينه! مردم پيرو شما هستند. به زودي سرزمينهاي دنيا به دست شما گشوده خواهد شد، و دانش پژوهان و خواهندگانِ علم به سوي شما مي آيند، پس موجب چشم روشني آنها گشته و دانشها را به آنان بياموزيد.»
وجود اماماني چون امام حسن و امام حسين و امام سجاد و به ويژه «صادقين»(عليهم السلام) با شاگرداني كه در اين سرزمين پروراندند و از هزارها تن فراتر مي روند گواهِ گويا و زنده اي است براي اين گفتار رسول اكرم(صلي الله عليه وآله).
مسجد نبوي از بُعد اجتماعي
* مقر فتوا و قضا
اين مسجد از عهد و زمان رسول خدا(صلي الله عليه وآله) و صحابه و تابعين تا دورانِ دور و درازي مقرِّ فتوا بوده و آن حضرت در همين مسجد به قضاوت و داوري در خصومات مي پرداخت و شاكي و طرف دعوا در مسجد حضور به هم مي رساندند و در همانجا قضيه فيصله مي يافت. ماجراي بنت جميل نمونه اي از همين قضايا است.
رسول خدا(صلي الله عليه وآله) پس از فراغ از نماز بامدادي، در كنار درِ مسجد، شبح سياهي را مشاهده نمود و گفت: اين كيست؟ پاسخ داد:
جميله دختر فلاني. فرمود: چرا اينجا آمده اي و چه كار داري؟ عرض كرد: راجع به همسرم. فرمود: راجع به چه موضوعي درباره همسرت؟ عرض كرد: نه من و نه او; من از كفر بيمناكم. فرمود: آيا باغ او را به وي بر مي گرداني؟ عرض كرد: آري و زيادتر از آن. فرمود: نه، زياده از باغ لازم نيست. رسول خدا(صلي الله عليه وآله) همسر او را احضار كرد و فرمود: باغ را بگير و اين زن را مطلّقه و رها كن. و طلاق خُلع ميان خانه آن حضرت تا محراب مسجد تا بامدادان جاري شد. اين جرياني كه روي داد كار تازه اي نبود; تاريخِ قضا و داوري در مسجدِ نبوي، سرشار از اينگونه قضايا است; و اين ماجرا به عنوان نمونه ياد شده است.
نخستين دارالقضاي اسلامي در خانه مروان و باب السلام بنياد شد كه خانه عمر بود و مروان آن را براي مقرّ حكومت خود خريداري كرد و خود در آن مقيم گشت. آنگاه ديد مؤذن بر اين خانه، از مناره اشراف دارد; لذا آن را رها كرد، و فقط به عنوان دارالقضا از آن استفاده مي نمود و مدتها به عنوان «دارالقضا» بر سرِپا ماند. از آن پس دارالقضا به اماكن ديگر منتقل گشت.
* مجلس شوري
ازمسجدنبوي به عنوان محل اجلاس مشورتي و تبادل افكار بهره برداري مي شد ودرباره اموروشؤون مختلف زندگاني مسلمين در آن به شور و مشورت مي نشستند.
* محل پذيرايي از وفدها
مسجد نبوي محلي براي استقبال گروههايي بود كه وارد مدينه مي شدند، چنانكه مقرِّ ضيافت نيز بوده است. از مهمترين گروههايي كه در مسجد از آنها استقبال و پذيرايي شد «وَفْدِ نجران» است كه براي مباهله به مسجد در آمدند. و همچنين از وقد ثقيف نيز در مسجد استقبال شد.
يكي از ماجراهاي جالب در سال نهم بعثت مربوط به «سنة الشدة = سال دشوار» و يا «سنة الحزن = سال غم و اندوه» بوده است. رسول خدا(صلي الله عليه وآله) براي عرضه دعوت خويش به طائف مي رفت و بر قبيله «ثقيف» در مي آمد. موضع آنها نسبت به آن حضرت سخت ناخوش آيند بود. اين قبيله، اوباشان و نابخردان را به سوي آن حضرت گسيل مي داشتند و او را وادار مي كردند به باغ عتبه پناه آورد. نوجواني نصراني از «نينوا» نزد آن حضرت مي آمد و خوشه انگوري پيشكش مي كرد و مي شنيد كه رسول خدا(صلي الله عليه وآله) مي گويد: «باسم الله» و انگور را تناول مي كرد. مردم اين محل با چنين تعبير; يعني «باسم اللّه» مأنوس و آشنا نبودند. نبي اكرم(صلي الله عليه وآله)به اين نوجوان نصراني فرمود: از كجا بدينجا آمده اي؟ عرض كرد: از «نينوا». فرمود: از سرزمين پيامبري صالح، عرض كرد: تو كه هستي؟ فرمود: من پيامبر مي باشم. آن نوجوان بي درنگ اسلام آورد، و به سوي عتبه و برادرش بازگشت. اين دو مي گفتند بي ترديد اين غلام و نوجوانِ ما با چهره اي متفاوت از چهره اي كه مي رفت باز گشته است.
با وجود اينكه خداوند در مقام حمايت از آن حضرت، فرشته را مأمور مي ساخت، از رضادادن به نزول عذاب بر گروههاي متمرّد دريغ ميورزيد و از سر مهر و رأفت عرض مي كرد: «ألّلهمَّ اهْدِقَومي فإنّهم لايعلمون».
خداوند به جاي تمرّد قبيله ثقيف، عوالم جن را پذيراي نبوت آن حضرت و حقانيت قرآن كريم ساخت:
} وَإِذْ صَرَفْنَا إِلَيْكَ نَفَراً مِنْ الْجِنِّ يَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ قَالُوا أَنْصِتُوا فَلَمَّا قُضِيَ وَلَّوْا إِلَي قَوْمِهِمْ مُنْذِرِينَ قَالُوا يَا قَوْمَنَا إِنَّا سَمِعْنَا كِتَاباً أُنْزِلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَي مُصَدِّقاً لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ يَهْدِي إِلَي الْحَقِّ وَإِلَي طَرِيق مُسْتَقِيم{.
«و به يادآور روزي كه گروهي از جن را به سوي تو برگردانديم كه به قرآن گوش فرا دهند، وقتي بر آن حاضر شدند، به هم گفتند: گوش فرا دهيد، و چون به انجام رسيد در حاليكه به صورت هشدار دهندگان در آمدند، به گروه خود بازگشتند. گفتند: اي قوم ما! ما كتابي را شنيديم كه پس ازموسي نازل شد، تصديق كننده كتابهاي پيشين است و به سوي حق و راهي راست رهنمون مي باشد.»
و جنّيان براي اولين نشست، خود، از دعات و مبلّغان قرآن گشتند. اكنون بايد انديشيد كداميك از آنها ـ يعني قبيله ثقيف وجنّيان ـ سزاوارتر و داراي مزّيت و برتري هستند. ثقيف كه قبيله اي از بني نوع انسان بودندبرتربه شمارانديا سراسر عوالم جنّيان؟!
بايد گفت كوچش آن حضرت به سوي قبيله ثقيف با توجه به رويداد ياد شده، كوچشي موفق و توأم با كاميابي بود.
وفد ثقيف در سال نهم هجرت بر آن حضرت در مي آيند; اما در طائف، جريان، مربوط به سال نهم بعثت است. وقد ثقيف سال نهم هجرت به سوي پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله)مي آيند. جاي شگفتي است كه وفدها و گروهها مي آمدند و خوراك براي آنها مي فرستاد و آنها آن را تناول مي كردند. اما شيوه وفد ثقيف چنان بود كه وقتي خوراكي را به آنها پيشكش مي كردند، بدان دست نمي يازيدند مگر آنگاه آن كسي كه آن را براي آنها مي آورد چيزي از آن مي خورد. آنها در دلشان حالتي را احساس مي كردند كه ترس و بيمي را موجب مي گشت! ليكن رسول خدا(صلي الله عليه وآله)نزد آنها مي رفت و با آنها گفتگوهاي شبانه برگزار مي كرد، حتي شبي اين گفتگوها دير پاييد و فرمود: فلان وفد مرا به خود سرگرم ساخت و دوست نمي داشتم قبل از آنكه سخنم را به پايان برم نزد شما بيايم.
* مسجد ـ يا ـ دارالضيافه و محلّ به بند كشيدن خلافكاران
از مسجد به عنوان سرايي براي ضيافت و ميهماني غربا استفاده مي شد; چنانكه مأوي و پناهگاه اسيران نيز بوده است: ثمامة بن أثال به عنوان اسير دستگير شد و او را به ستون مسجد بستند. و چنانكه پيشتر گذشت، ابو لبابه نيز به به خاطر خلافي كه از او سرزد، خود را بر ستون مسجد به بند كشيد.
* مسجد ـ يا ـ درمانگاه
مسجد احيانا جايگاهي براي درمان مجروحان جنگي بود. سعد بن ابيوقاص وقتي كه در جنگ زخمي شد، خيمه اي در مسجد براي درمان او نصب كردند و به معالجه او مي پرداختند.
و سرانجام بايد گفت: در مسجد، مهاجراني كه بتدريج به مدينه مي آمدند، اقامت مي كردند و فردِ مهاجرِ غريب، به طور موقت در مسجد سكني داشت تا وقتي كه جايي براي سكناي خود فراهم آوَرَد و از مسجدبدانجا منتقل شود. و جز اين خدمات اجتماعي، خدمات ديگري در مسجد نبوي صورت مي گرفت كه اگر بگوييم مسجد نبوي مهم ترين خانه و سراي امّت بود كه هيچ كانون و بنياد ديگري نمي توانست در اداي اين خدمات بدانگونه موفق باشد سخن به گزاف نياورده ايم.
اين بود خلاصه اي از وظايف و رسالتهايي كه مسجد نبوي در طول تاريخ به عهده داشت.
|