ميقات حج
سال چهارم شماره چهاردهم زمستان 1374
جايگاه حج در فرهنگ ارتباطات
سيد رضا هاشمي
در اولين قسمت بحث پيرامون «جايگاه حج در فرهنگ ارتباطات» كه در فصلنامه ميقات حج شماره 8 درج گرديد، به دو محور اصلي ارتباط، يعني «پيام حج» و «انتقال پيام» اشاره كرديم و مطالبي درباره «منبع پيام»، «محتواي پيام»، «خاستگاه پيام»، «جايگاه پيام» و «ساختار پيام» ذكر شد و همچنين در مورد «انتقال پيام» «به ابزار و علائم پيام» و بعضي از كدها و رموز ديجيتالي و آنالوگ آن اشاره مختصري داشتيم. دو محور اصلي ديگر ارتباط، باقي ماند، يكي «گيرنده پيام» و ديگري «هدف و آثار پيام» كه در پايان نوشتار قبلي، به مقاله بعد واگذار شده بود كه اينك مختصراً به آن مي پردازيم:
سوم: گيرنده پيام (ناس)
مهمترين عنصر كار آمد و محور مؤثر در ارتباطات، «گيرنده پيام» است.
گيرنده است كه هويت پيام را عينيّت مي بخشد و هم اوست كه هادي عمده پيام محسوب مي شود.
وقتي چيزي مي نويسيم، آنچه اهميت دارد خواننده است و وقتي صحبت مي كنيم شنونده مهم است و هر وقت پيامي ارسال مي گردد ـ خواه كلامي يا غير كلامي ـ گيرنده است كه با دقت و دريافت و تفسير وعكس العمل خود، ارسال پيامي را و ظرفيت و كيفيت و تأثير آن را نشان مي دهد.
در حج، گيرنده پيام «ناس» است و خطاب به همه انسانها است. هر چند وسعت مفهومي كلمه «ناس» شامل كليه آحاد مي باشد ولي بنابر شاخصه هاي مذكور در آيات مربوطه، گيرنده پيام، ناسي خواهد بود كه از ويژگيهاي خاصي برخوردار باشد.
ناس مأنوس ونه ناس نسناس. ناسي كه با خدا و خلق خدا و خويشتن خويش مأنوس است.
ناسي كه از انس مايه دارد، سزاوار اعتكاف در بيت ربّ است ولي ناسي كه از نسيان بهره گرفته، در خور فراموشخانه است.
خلاصه، ناس با ولايت، ناس با برائت، ناس با جمعيت، ناس با طهارت، ناس مستطيع و مقاوم، گيرنده پيام عظيم و عزيز حج مي باشد.
ذيلا به بعضي از موارد كلمه «ناس» كه در آيات مربوط به حج ذكر شده توجه مي كنيم:
از لب زمزم شنو اين زمزمه *** كزنم ما زنده دلند اين همه
الف: ناس پناهنده به ربّ و امنيت طلب و مقاوم وطاهر كه فرموده است: «و اذ جعلنا البيت مثابهً للناس و امنا و اتخذوا من مقام ابراهيم مصلي و عهدنا الي ابراهيم و اسماعيل أن طهّرا بيتي للطائفين و العاكفين و الركّع السّجود!.»
كلمه «مثابه» مشعر بر آن است كه نيل به ثواب و اجر، فقط در اين مكان حاصل مي شود و اينجا مكان رجوع براي كسب جزا است و صاحب بيت، ثوب و جامه اي به حاجي مي پوشاند كه در خور لطف خداوندي است و آمدن به اينجا نائل شدن به ثوب و ثوابي است كه نمي توان توصيف كرد و خلاصه: حج تعيين ثواب است. و به همين جهت «مثابة للناس» فرمود و نفرمود «مثابة الناس» چرا كه بهره و سودي است كه خداوند به انسان بخشيده و نه فقط بازگشتگاهي كه انسان مي طلبد و از اين روي بزرگان و عرفاي اسلامي با استفاده از همين اشاره كه در آيه است، استنباط مي كنند كه حج به دعوت حق بيشتر است نه با همت و
نه با قسمت و نه با ثروت.
امام صادق ـ ع ـ فرمود:
«قد تري الرجل عنده المال الكثير أكثر من الزاد والراحلة فهو لا يحج حتي يأذن الله تعالي في ذلك.»
«چه بسيار ثروتمنداني كه توفيق طواف بيت ندارند مگر كه حق تعالي دعوتشان كرده و توفيق عنايت كند.»
كلمه «امن» در آيه نيز بيانگر آن است كه بيت خدا نه تنها مأمن است بلكه، امنيت مطلق است و امنيت واقعي «از اينجا» و «در اينجا» است و در جاهاي ديگر اعتباري و غير واقعي ونسبي است.
نكته قابل توجه اين كه «جعل» دراين آيه همانند آيه قبل از آن است كه فرمود:
«قال اني جاعلك للناس اماماً.»
«جعل» تشريعي و تكليفي نيست بلكه تكويني مي باشد به اين معنا كه چون انسان ها، طبيعتاً جوياي رهبري هستند، بر آنان جعل امام مي شود و چون فطرتاً امنيت طلب و پناه خواهند، برايشان جعل مثابت و امنيت مي شود.
پس ناسي مخاطب و گيرنده پيام است كه فطرت سليم خود را حفظ كرده و از ولايت امام معصوم بهره مند و از رهبري ستم پيشه دور مانده باشد. ناسي كه بر اساس نياز ذاتي، به سراغ امنيت مقدس معنوي مي رود و استمراراً بدان سوي بازگشت و مراجعه دارد.
ناگفته نماند مقصود از «مقام ابراهيم» در آيه كريمه، نبايد مكان محدود ياسنگ مخصوصي باشد كه هنگام ترفيع قواعد بيت، حضرت ابراهيم روي آن ايستاده است، چون فرمان «اتخذوا» محدود به ظرفي خواهد بود كه قطعاً جابجا شده است. مضافاً براين كه نماز طواف پشت مقام است نه بر روي مقام، ولهذا بسياري از مفسرين، همه حرم و مواقف حج را مقام ابراهيم مي دانند بنابراين مقام يعني شأنيّت قيام مانند:
مقام علم، مقام عبادت، مقام معنوي، كه بيان موقعيت است. داراي توسعه مفهومي و هم معناي مكان قيام علمي وعملي خواهد بود البته مقام ابراهيم در كنار بيت خدا، نشانه ايست از تبلور قيام حضرت ابراهيم و رمزي است از مقام واقعي و موسّع آن بزرگوار.
سالها سجده صاحب نظران خواهد بود *** بر زميني كه نشان كف پاي تو بود
با توجه به آنچه ذكر شد، ناسِ گيرنده پيام، كساني خواهند بود كه قطعاً در مسير قيام ابراهيمي قرار گرفته اند تا در اعلاي كلمه توحيد، واعتلاي دين خدا، به اقامه نماز وقيام لله جامه عمل پوشند.
اين است كه چنين ناس پناهنده به حق، وامنيت خواه وقيام كننده وابراهيمي، كه نه تنها در جسم وجان پاك است، بلكه معيار طهارت است، بدانجا مي رسد كه بيت الله را دو پيامبر براي ضيافتش از هر گونه رجس و قذارت و آثار غير خدايي، تطهير مي كنند و در طهارت نگه مي دارند كه فرمود:
«وعهدنا الي ابراهيم واسماعيل ان طهرا بيتي للطائفين والعاكفين والركع السجود.»
و فرمود:
«وطهّرا بيتي للطائفين والقائمين والركع السجود.»
ب: ناس بركت خواه و آزاده و راه ياب و امنيت طلب و با ولايت كه فرموده:
«ان اول بيت وضع للناس للذي ببكة مباركاً و هديً للعالمين فيه آيات بيّنات مقام ابراهيم و من دخله كان آمنا»
«پيشترين خانه بركت مند و راه بخش جهانيان، همان است كه درمكان پر ازدحام و سخت، براي انسانها قرار داده شده، در آن نشانه هاي روشن، مقام ابراهيم، وجود دارد و هر كه در آن داخل شود در امان است.»
«اوليت» در آيه، به قرينه آياتي، مانند انعام: 4، انعام:110، اعراف:143، توبه:108، زخرف:81، به معناي «اوليّن» در مقابل «دومين» و «سومين» نيست بلكه اوّليت شرطي و مقدم زماني است كه به معناي زودترين و پيشترين معنا مي شود، يعني خانه اي كه از حيث بركت و هدايت و امنيت و عبادت، داراي اولويت و اوّليت زماني است; «كانت البيوت قبله و لكنه كان اول بيت وضع لعبادة لله»
اين اوصاف مقدس بيت الله، نشانه هايي از گرايشات طبيعي «ناس» مي باشند; يعني اين مردمند كه فيض و فضل مستمر و راهيابي و امنيت مداوم را طالبند و اين مهم، ميسّر نخواهد شد جز باتفضّل الهي و آنهم در خانه مردمي.
اوصاف مذكور در آيه ـ بركت، هدايت و امنيت ـ با توجه به سياق آيات قرآني، در موارد
خاصي است كه تماماً گوياي عظمت و قداست خانه خدا و بزرگواري و طهارت حجاج بيت الله خواهد بود كه مختصراً اشاره مي شود:
«بركت خانه خدا»، همانند بركتي است كه در مورد ليلة القدر و قرآن و نبوت و مسجد الاقصي، در ديگر آيات قرآني ذكر شده است.
ـ به آيات: دخان، 3، انعام،92، مريم،31، اسراء، مراجعه كنيد ـ .
يعني، اماكن و ازمنه ومكاتب غير وابسته به شرق وغرب كه فقط به منبع نوراني الهي متصلند، همه منابع نوري و مبارك مي باشند كه فرمود:
«مباركة زيتونة لا شرقية و لا غربية»
با توجه و دقت در آياتي كه بركت و مبارك بودن را ياد آوري فرموده، دريافت شاخصه وخصيصه بركت، به دست مي آيد.
كه خانه خدا وابسته به جايي و حكومتي و حاكميتي و چپ و راستي نيست.
جز وابستگي به خداوند و الله مبارك نخواهد بود. از اين روي در كتاب خدا، قرآن، يكي از نامها و عناوين كعبه «بيت عتيق» است، يعني خانه آزاد از هر گونه حاكميت و وابستگي به قدرت هاي مادي; انهّا سميّ بالبيت العتيق لانّ الله اعتقه من الجبابره.
بنابراين، ناس بركت خواه الزاماً بايد آزاده وآزادگي ياب باشد تا از بركات اين خانه بهره مند گردد. به وسائل الشيعه ج 9، صفحه 347 مراجعه فرماييد.
«هدي للعالمين»; اطلاق هدايت وعموميتي كه در عالمين مي باشد، بيانگر لطف عميم و رحمت واسعه خداوند است. هدايت شامل تمام ابعاد آن: همانند، هدايت تكويني، هدايت تشريعي، هدايت نفساني، هدايت عقلاني، هدايت فطري، هدايت غريزي، هدايت اشراقي ـ با هر دو معناي هدايت ، يعني ارائه طريق و ايصال الي المطلوب براي جهانيان ـ است، يعني همه ذوي العقول و ذوي الارواح و خلاصه همه آنچه كه در عوامل مختلف هستند، كرّوبيان، جنيان انسانها، همه و همه در طواف بيت الله، مشمول هدايت الهي خواهد بود. هر كدام بنا به ظرفيت وجودي خود از اين فيض بهره مند مي شوند كه فرمود: «فسالت أودية بقدرها.»
و هيچكدام بي بهره نخواهند ماند و از اين رو حاجي بيت الله و طائف كعبه ـ هر چقدر هم دور از عرفان لازم باشد ـ دست خالي بر نخواهد گشت. البته حجاج واقي كه از همه
مواهب و ابعاد هدايت برخوردار شوند، كم خواهند بود كه معصوم ـ عليه السلام ـ فرمود:
«ما اكثر الضجيج و أقل الحجيج»
«و من دخله كان آمنا»، «و هر كس در آن وارد شود در امنيت است»، كه خانه و بلد وحي، نه تنها آمن است، بلكه هر كس در آن وارد شود نيز داراي منزلت والايي است كه او هم آمن است. و اين امنيت، اثر دعاي حضرت خليل است كه عرضه داشت:
«رب اجعل هذا بلداً آمنا»; «پروردگارا! اينجا را سرزمين امنيت بخش قرارده.»
«رب اجعل هذا البلد آمنا»; «پروردگارا اين سرزمين را امنيت بخش قرار بده.»
و خداوند اجابت فرمود كه: «أولم يروا أنا جعلنا حرماً آمناً»
امنيت در آيه شامل ابعاد مختلف است. امنيت از عذاب الهي در دنيا و آخرت و هم امنيت جان هر جاندار و پناهنده اي كه در آن مكان است. حتي سارق و جاني و مفسد و هم امنيت تضمين شده معنوي كه در رابطه با ولايت اهل بيت عصمت وطهارت مي باشد كه امام صادق ـ ع ـ فرمود:
«من دخل مكة، المسجد الحرام يعرف من حقنا و حرمتنا ما عرف من حقها وحرمتها، غفر الله ذنبه و كفاه ما اهمه من الدنيا و الآخرة و هو قوله: ومن دخله كان آمنا»
ورود در حرم الهي از دو سوي منشأ امنيت است; يكي از ناحيه اعتقاد به توحيد حضرت حق و از سويي ديگر، اعتقاد به ولايت و امامت اهل بيت. همانگونه كه در حديث قدسي سلسلة الذهب از يكسوي آمده كه:
«كلمة لا اله الا الله حصني، فمن دخل حصني أمِن من عذابي.»
و از سوي ديگر باز در حديث قدسي آمده:
«ولايت علي بن أبيطالب حصني فمن دخل حصني أمن من عذابي.»
يعني ولايت امام معصوم در رابطه با اعتقاد به توحيد ذاتي حضرت حق، تبيين شده است. بنابراين كسي از امنيت واقعي حرم بهره مند مي شود كه در طواف بيت خدا، به امامت و ولايت امام معصوم نيز معتقد باشد و شايد راز اين كه كعبه، مولد حضرت امام علي است، همين باشد.
چون كعبه سمبل توحيد و نشانه خداپرستي است و علي نشانه امامت، و امامت فرزند
توحيد است. و اين فرزند توحيد است كه بايد پاسدار و نگهبان خداپرستي باشد و از بام كعبه بت ها را سرنگون كند؟
پيامبران، سازنده توحيدند و امامان پاسدار توحيد، چرا كه اينان فرزند كعبه اند. كه امام سجاد فرمود: «انا بن مكّة و مني، انا بن زمزم و صفا.»
آري طواف بيت الله، بدون اعتقاد به ولايت اهل بيت. همانند نمازي است بدون وضو.
نماز بي ولاي او، عبادتي است بي و ضو *** به منكر علي بگو، نماز خود قضا كند
طواف كعبه، نيز بدون جلوه امامت، بادام بي مغز است:
كعبه و بتكده بي جلوه مستانه يار *** آسيائيست كه انداخته اند آبش را
بنابراين، معتقدين به ولايت امامان معصوم ـ عليهم السلام ـ در بهره گيري از امنيت سرزمين وحي، بر ديگران اولويت و ارجحيت دارند.
از امام صادق است كه: «من أمَّ هذا البيت و هو يعلم انه البيت الذي امره الله ـ عزوجل ـ به و عرفنا اهل بيت، حق معرفتنا، كان آمناً في الدينا و الآخرة.»
دردم نه از كعبه بود، كز روي تو بود *** مستي نه زباده بود، كز بوي تو بود.
ج: ناس مستطيع; كه فرموده است: «و لله علي الناس حج البيت من استطاع اليه سبيلا و من كفر فان الله غني عن العالمين.»
اين آيه يكي از گوياترين و قوي ترين آيات مربوط به حج مي باشد. كه امعان نظر بيشتري را مي طلبد. كلمات آيه و حتي حروف جّر «لام»، «علي»، و «الي»، و تقدم و تأخر و بافت كلمات، همه گوياي معاني پر باري است كه فعلا از آن ها صرف نظر كرده و به بعضي نكته ها مختصراً اشاره مي شود.
در هيچيك از فرائض و واجبات ديني، به چنين بياني بر نمي خوريم كه بعنوان يك حق بزرگ بر عهده انسانها، نهاده شده باشد و در عين حال آن را منوط و مشروط به استطاعت دانسته باشد، كه خود نشانه لطف خداوند تبارك و تعالي است.
استطاعت، استفاله از طوع است و طوع، به معناي ميل و رغبت، آساني و سهولت، توانايي و قدرت، بزرگي و وسعت آمده است و بنابراين استطاعت; يعني اكتساب قدرت براي
انجام كاري وسيع، با رغبت و آساني.
در آيات قرآني. استطاعت در موارد مختلفي بكار رفته كه گوياي وسعت مفهومي آن است. در آيه 112 سوره مائده به معناي «نيت مخصوص فاعل» و در آيه 101 كهف، به معناي «مادّه قابل تأثير» و در آيه 67 سوره كهف، به معناي «تصور كار» و در آيه 25 سوره نساء به معناي «وسيله و آلت كار» آمده است كه از مجموع آنها به دست مي آيد كه استطاعت كامل، داراي 4 ركن فوق الذكر است (بيت فاعل; ماده قابل تأثير، تصور كار و وسيله كار).
بهمين جهت، بزرگان ما استطاعت در حج را مجوعه شرائطي دانسته اند كه لزوم و وقوع وصحت حج را تضمين مي كند و آنها عبارتند از هشت چيز، اسلام، حريّت، بلوغ، عقل، وقت، نفقه اياب و ذهاب، سلامت جسمي و امنيت راه، كه اين ها عناصر هشتگانه استطاعت هستند.
بنابراين «مطيع» كسي است كه چون اين شرايط حاصل شود. به انجام حج و مناسك آن اقدام و مبادرت كند ولي «مستطيع» كسي خواهد بود كه پياپي در پي اكتساب شرايط است، و به عبارت ديگر «طاعت» كسب است و «استطاعت» اكتساب مشتاقانه.
اين است كه خواص از بزرگان، فهم و شوق و هجرت وخلوص و مجاهدت را مايه اصلي استطاعت شمرده اند.
با توجه به اين معنا، استطاعت يك باب بزرگ و شايد هم يك مقام است در سير الي الله، كه بنده مؤمن، با تمام اشتياق در راه طلب وطوع است و مستمراً جوياي اطاعت و هر لحظه در پي تشرف و نيل به فيض حضور است. و علي الدوام به سراغ حج بيت الله است.
هر لحظه قاصد الي الله و در پي مقصود روان و در اين سير و سفر نه خستگي دارد و نه كراهتي.
البته آنچه را كه فقهاي بزرگ اسلامي در مورد استطاعت گفته و آن را به فراهم آمدن توانايي جسماني و امنيت را ه و تأمين زاد و راحله دانسته اند، ناظر به ركن آلي استطاعت بوده كه طبعا پس از حصول سه ركن ديگر بايد حاصل گردد يعني پس از ماده قابل و تصور كار و نيّت فاعل، و اين استطاعت عام و مصطلحي است كه از اين آيه نيز به دست مي آيد والا استطاعت در مراتب بالاتر كه همانا:
«تصميم العزم و اجماع الهمّ علي الحركة نحو البيت و التجرد للطاعة و الارتياض في طلب الحج» مي باشد، مطلوب و براي خاصان و خواص خواهد بود.
با عنايت به آنچه ذكر شد مفسّرين در مورد مرجع ضمير «اليه» سه بيان گفته اند «من»، «حج»، «الله»، يعني آن كسي كه استطاعت راهي را به سوي خود يا حج يا خدا داشته باشد چنين حق عظيم الهي را بايد ادا كند.
هر چه بنا به قاعده «الأقرب يمنع الأبعد» ارجاع ضمير به «حج» شده و معناي آن استطاعت رفتن به حج مي باشد ولي دو بيان ديگر هم خالي از وجه نيست. و شايد بتوان گفت كه هر كس به خود راه يابد، به حج راه يافته و هر كس به حج راه يافت به خدا راه يافته است. پس استطاعت اوليه، استطاعت بر خويشتن خويش است كه تسليم و عزم ثمره آن است و سپس استطاعت حج داشتن، كه تهيؤ نتيجه آن است و مقدمه اي است بر استطاعت واقعي; يعني طلب مشتاقانه از پيشگاه حق داشتن، كه اثرش، خلوص و طهارت و حضور است و همه اينها مقدمه و رخصتي است براي اعتكاف و قيام و طواف (رزقنا الله واياكم).
امّا چون حصول تمام مراتب فوق، براي همه انسانها ميسّر نيست، هر كس كه استطاعت در مراتب اوليه راه يافت بر او واجب شرعي است كه براي رفتن به حج مبادرت و اقدام كند و همين است معناي «سبيل» در آيه، يعني هر كس راهي را براي رفتن و انجام مناسك به دست آورد، بايد حج البيت داشته باشد. دقت فرماييد كه در اين آيه «حِج» به كسره آمده كه مصدر است و نه «حَج» بفتحه كه اسم مصدر مي باشد. چون قصد ملازم با حركت و عمل، مطلوب است و لله است، معناي مصدري و نه ما يحصل من المصدر،
ولهذا قاصد عامل، برئ الذمه خواهد بود، هر چند توفيق اتمام مناسك را نيابد و در بين مناسك بميرد.
ذكر شد كه، «سبيل» در آيه داراي لطف است، چون با كلمات طريق و صراط متفاوت است. سبيل، راه آسان و طبيعي و ممتد است همانطوري كه در اسبال الماء و اسباب الثوب آمده. و طريق، راه دشوار و كوتاه است كه همراه با ضرب و دَقّ مي باشد، كه طارق مشعر بر آنست. و صراط، راه واضح و گسترده است. پس معناي آيه اين است كه هر كس راه آسان طبيعي يافت كه تا انجام مناسك ادامه يابد، بايد اقدام كند. البته بيش از 140 بار كلمه «سبيل»
در قرآن آمده كه به استثناي چند مورد محدود، بقيه موارد عمدتاً، در معناي راه معنوي استعمال شده و از اين روي منحصر كردن «سبيل» در اين آيه را به موارد مادي، شايد مشكل باشد.
آنچه كه از فحواي روايات هم به دست مي آيد، ناظر به هر دو جنبه مادي و معنوي است.
ـ اما جمله پاياني اين آيه: «و من كفر فان الله غني عن العالمين.»
اهميّت حج خانه خدا. در اين آيه مباركه، با تعابير متعدد و گوناگون مورد تأكيد قرار است «لله» است، «علي الناس» است ، مستطيع بايد اقدام كند، حّج البيت مطلوب است، استطاعت از راه آسان و طبيعي باشد، كسي كه آن را انكار يا ترك كند كافر است، خدا نيازي به عبادت مخلوق ندارد، بي نياز از جهانيان است، كه همه اين موارد، ناظر به اهمّيت و عظمت و قداست حج خانه خدا است.
درباره اين كه تارك حج و يا منكر آن، كافر است؟ يا فاسق؟، در ميان فقهاي اسلامي. اختلاف نظر است. امّا آنچه كه اكثريت بر آن اتفاق نظر دارند، اين است كه، كسي كه از روي آگاهي، حج را عمداً ترك كند، كافر است و معذّب در عذاب الهي; چرا كه گفته اند:
«الكفر جحود الوحدانية أو الشريعة أو النبوة» بلكه بنا به بيان معصوم ـ عليه السلام ـ : «من ترك الحج متعمداً و من حج و لاجو ثوابه و من زعم انه ليس بقرض عليه و من انكره فهو كافر»; يعني كسي كه حج را ترك كند و كسي كه در حج اميد پاداش نداشته باشد و آن كس كه گمان كند بر او واجب نيست و كسي كه حج را انكار كند كافر است; چرا كه كفر به حج، كفر به خدا است كه فرموده اند: «من كفر بالحج كفر بالله.»
مطالب ديگري كه بايد. به مناسب كلمه «كفر» در اين آيه مورد توجه باشد، اين است كه در مقابله با پيام حج، عكس العمل هاي منفي و نامناسبي از سوي بعضي از گيرندگان پيام و مخاطبين «ناس» ظاهر مي شود كه در فرهنگ ارتباطات به آنها، سپس فرست (SEND..BACK) و باز خورد (FEED. BACK)و پارازيت (NOISE)گفته مي شود.
مردم ديده ماجز برخت ناظر نيست *** دل سر گشته ما غير تو را ذاكر نيست
اشگم احرام طواف حرمت مي بندد *** گر چه از خون دل ريش، دمي ظاهر نيست
|