ميقات حج
سال هفتم شماره بيستم و هفتم زمستان 1378
آشنايي با «مركز أبحاث الحجّ» مكّه مكرّمه
صادق آيينه وند
روز دوشنبه 10/1/76 مطابق با دوم ذيحجّة الحرام به اتفاق حجت الاسلام آقاي مهريزي از اين مركز بازديد به عمل آورديم.
چون بدون اطلاع قبلي رفته بوديم و با توجّه به موسم حجّ، رييس مركز را، درحالي كه عازم جلسه اي بيرون از مركز بودند، دم در اتاق ملاقات كرديم و ايشان عذرخواهي كردند و اظهار داشتند كه وقتي را براي ديدار و گفتگوي مفصّل معيّن كنيم. ولي ما پيشنهاد كرديم كه بهتر است با معاون مركز ملاقات كنيم و ايشان پذيرفتند و به منشي دستور دادند كه از معاون ملاقات بگيرند.
با اين كه ايام حجّ اين مركز فعّال و پرمشغله است، يك ربع ساعت وقت دادند و ما به ملاقات معاون مركز رفتيم.
معاون مركز از ما استقبال كرد و برخوردي گرم داشت. ايشان استاد دانشگاه و متخصّص عمران بود و در اين تخصّص دكترا داشت.
يك دوره از مجلّه «ميقات الحجّ» (به زبان عربي) كه همراه داشتيم به ايشان هديه كرديم. وي از اين كه در جمهوري اسلامي ايران مركزي براي انجام تحقيقات حجّ تأسيس شده و مجلّه اي اين گونه در سطح علمي بنياد نهاده شده، اظهار خوشوقتي كردند و براي توضيحات درباره مركز حج خودشان رغبت بيشتري نشان دادند و پرسيدند:
چگونه با اين مركز آشنا شده و آن را
--[201]--
پيدا كرديد؟
وقتي جواب شنيد: از طريق عنوان شما بر روي انتشارات و مطبوعاتتان، از علاقمندي ما تشكر كرد و آنگاه اظهار داشت كه جناب آقاي هاشمي رفسنجاني رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام از اين مركز ديدار كرده است و اين را افتخاري براي مركز مي دانست.
وي بر تحكيم روابط دوستانه و برادرانه بين دو كشور جمهوري اسلامي ايران و عربستان سعودي بسيار تأكيد داشت و اميدوار بود كه بعد از ديدار مسؤولان دو كشور، اين روابط گسترده شود و نمي توانست توجّه و علاقه خويش به ايران را پنهان كند.
درباره كارمركز اشاره داشت كه دانشگاه امّ القري از معتبرترين دانشگاه هاي كشور عربستان سعودي است و دانشگاهي جامع است كه همه رشته هاي علمي را دارا است.
درباره كار مركز پژوهش هاي حج گفت: اين مركز با سابقه اي بيست و پنج ساله، به طرح هاي مربوط به حج مي پردازد و اظهار مي داشت كه كار ما بسيار مشكل است:
اولاً ـ ما توان محدودي داريم و اين سرزمين هم گنجايش محدودي دارد. ما نمي خواهيم با گسترش بيش از حدّ حرمين براي تسهيل كار موسمي، طبيعت و مظاهر ارزشي و قدسي حرمين را از بين ببريم و اينجا به صورت دهكده اي مثل المپيك درآيد و بخش عظيمي از ساختمان ها و تأسيسات بعد از موسم حجّ باطل و بي مصرف بماند بنابراين، بايد مراقب و مواظب اين بخش از كار باشيم.
ثانياً ـ بايد امر تسهيل زائران بيت الله الحرام را فراهم كنيم، آنهم با زائراني از نژادها و فرهنگ هاي مختلف; از سياه و سفيد و زرد و گندمگون با توان هاي متفاوت و ناهماهنگ با طبيعتِ آب و هواييِ جزيرة العرب.
اينجا است كه اهميّت كار ما روشن مي شود و ظرافت آن نمايان مي گردد.
پيشنهاد كرديم كه براي اين كار بهتر است از مراكز تحقيقاتي حجّ كشورهاي اسلامي كمك بگيريد و به صورت شورايي از مسؤولان اين مراكز هر ساله به چاره انديشي در اين امر خطير بپردازيد; زيرا شايد هر يك از مراكز تحقيقاتي اين كشورها بهتر بتوانند، با عنايت به شناختي كه از فرهنگ و وضعيت فيزيكي حجّاج خود دارند، در انجام اين امر مهم به شما كمك كنند و در اين باره معاونت آموزش و تحقيقات حجّ جمهوري اسلامي ايران
--[202]--
آمادگي خود را اعلام مي كند.
ايشان ضمن تشكر از اين پيشنهاد و پذيرش آن اعلام داشت كه در آينده بايد به همين سمت حركت كنيم.
همچنين درباره مجله تحقيقاتي «ميقات الحج» مطالبي گفتيم و پيشنهاد داديم كه اين مجله از آنجا كه صرفاً تحقيقاتي است و به شؤون حج مي پردازد، آمادگي دارد كه در اين موضوع با شما به تبادل علمي و تحقيقي بپردازد.
ايشان ضمن استقبال، اشاره داشتند كه با عنايت به روابط رو به گسترش دو كشور، در آينده اين امر سرعت بيشتري بگيرد و ما شاهد مبادلات علمي و فرهنگي بيشتري شويم.
در پايان ايشان مقداري از پوسترها و عكس هاي تاريخي مكّه را همراه بولتن مركز پژوهش هاي حج به ما هديه كرد و اظهار داشت: اين عكس ها را فقط براي هيأت هاي معتبر چاپ و هديه مي كنيم.
تاريخچه «مركز ابحاث الحج»
مركز ابحاث الحج در سال 1359 هجري قمري در شهر جدّه به عنوان واحدي تحقيقاتي تابع دانشگاه ملك عبدالعزيز (جامعة الملك عبدالعزيز) تأسيس شد و كار خود را آغاز كرد.
هدف از تأسيس اين مركز در آن زمان اين بود كه اطلاعات و بيانيه هاي مربوط به وضعيت و جوانب مختلف حج و حاجيان و خدمات و راهنمايي هاي متعلق به آنها را جمع آوري كند و از اين طريق بتواند ترسيم درستي از اوضاع حاكم بر مسائل حج به دست آورد و درصدد تطوّر و تكامل آن و نفي سلبيّات و رشد قوّت هاي آن برآيد.
در سال 1401 هجري قمري، مصوّبه اي از شوراي وزيران مبني بر تأسيس مركز ابحاث الحج گذشت و مقرّر شد كه اين مركز براي مشاوره هاي فني كميته عالي حج و جهاتِ فعّال در شؤون حج تأسيس گردد و با وظايف و اختيارات ذيل عمل كند:
1ـ تأسيس بانك اطلاعات حج به عنوان مرجعي علمي و كامل براي انواع آمارها و حقايق موجود و براي كمك به حوزه هاي مختلف اعمال حج و برنامه ريزي در آن.
2ـ تكيه بر سابقه تاريخي كامل با بهره گيري از تحقيقات و اسناد و عكس ها و فيلم ها و نقشه ها و نسخه هاي تاريخي درباره حج و مكّه مكرّمه و مدينه منوّره،
--[203]--
براي اين كه حجّ به صورت مرجعي علمي و تاريخي ثابت درآيد.
3ـ محافظت از محيط طبيعي مناطق و مكان هاي مقدس و نگهباني از محيط اسلامي مكّه مكرّمه و مدينه منوّره، به همان نحو كه خداي تبارك و تعالي خلق كرده است.
در سال 1403 هـ .ق. فرماني مبني بر تبعيت مركز دانشگاه ملك عبدالعزيز از مركز تحقيقات دانشگاه ام القري رسيد و بر اساس آن شاهزاده امير نايف بن عبدالعزيز، وزير كشور و رييس كميته عالي حجّ و وزير آموزش عالي و وزير حج و رييس دانشگاه و مدير كل مركز پژوهش به عنوان عضو شوراي عالي كميته حج انتخاب شدند.
اين كميته بر كارهاي مركز ابحاث الحج نظارت مي كند.
بخش هاي مركز ابحاث الحج:
1ـ بخش تحقيقات عمراني
اين بخش به امور برنامه ريزي و عمران گوناگون در مكّه مكرّمه و مدينه منوّره و مواقيت مقدّسه مي پردازد.
از جمله شرح وظايف اين بخش عبارتند از:
الف ـ برنامه ريزي:
1ـ پژوهش درباره اراضي مكّه مكرّمه و مدينه منوّره و مواقيت مقدسه با عنايت خاص به منا.
2ـ مشاركت در برنامه ريزي براي خدمات رساني مخصوص حجّاج; مثل آب رساني و ساختن دست شويي ها و حمام ها.
3ـ پژوهش در تأسيس ماكت هاي برنامه ريزي براي وسايل نقل و اسكان در چارچوب منظومه متكامل حج.
ب ـ اسكان:
1ـ پژوهش در امر اسكان در مكّه مكرّمه و مدينه منوّره و مواقيت مقدسه به هدف ارائه خدمات بهتر.
2ـ پژوهش در جايگزيني نيرو و توان بيشتر براي اسكان در مواقيت به ويژه در مشعر و منا به خاطر محدوديت مكاني و تنگي جا.
ج ـ حركت و نقل و انتقال:
1ـ پژوهش درباره حركت بين مكّه مكرّمه و شهرهاي ديگر.
2ـ پژوهش درباره حركت وسايل نقليه و پياده داخل مكه مكرّمه و ميقات ها.
--[204]--
3ـ پژوهش درباره حمل و نقل از مسجدالحرام و به سوي مسجدالحرام.
4ـ پژوهش درباره حركت در داخل مسجدالحرام (مطاف، سعي و درها).
5ـ پژوهش درباره توسعه.
6ـ پژوهش درباره مناطق داراي طبيعت ويژه مثل جمرات، مطاف و سعي.
د ـ راهنمايي حجّاج و زائران عمره:
در اين بخش براي برنامه ريزي كامل جهت راهنمايي حجّاج اقدام مي شود و از طريق تهيه مجموعه اي از راهنماها و نقشه هاي ارشادي براي مسجدالحرام و منطقه مركزي مكّه مكرّمه و مسجد نبوي و منطقه مركزي مدينه منوّره و عرفات و منا و پل جمرات به زائران ياري مي رساند و نيز امور ديگري; از قبيل برنامه هاي طبّي و بهداشتي براي حجّاج در اين بخش انجام مي گيرد.
هـ ـ معماري و توسعه بنا:
در اين بخش كارهاي متعددي درباره نگهداشت و مراقبت از ساختمان هاي قديم و آثار عمراني مكّه مكرّمه و مدينه منوّره انجام مي گيرد. همه اين كارها در جهت رفاه و تسهيل اعمال حجّاج بيت الله الحرام است.
2ـ بخش پژوهش هاي محيطي:
در اين بخش به بررسي و پژوهش در وضعيت آب و هوايي و اوضاع و احوال محيط پرداخته مي شود; مسائلي مانند: آب هاي آشاميدني و بهداشتي، تغييرات آب و هوايي، نوع هوا و جوّ و سروصدا و عوامل محيطي مؤثر بر حجّاج بيت الله الحرام، در دستور كار اين بخش است.
همين گونه، تحوّل در نوع كاربرد چادرها و نحوه استقرار آنها از حيث مقاومت در برابر آتش و اشعه سوزان آفتاب و به كارگيري وسايل اسكان جديد، يكي ديگر از دستور كارهاي اين بخش است.
در اين بخش به تجزيه و تحليل آب و هوا از طريق وسايل پيشرفته فنّي اقدام مي شود.
محورهاي عمده اي كه در اين بخش مورد عنايت است عبارتند از:
1ـ پژوهش در نوع و وضعيت هوا در اماكن اسكان و محل هاي زيست و رابطه آن با حالت بهداشتي حجّاج.
2ـ پژوهش در وضعيت جوّي در منطقه وادي منا و منطقه حرم مكّه مكرّمه.
3ـ قرباني و پژوهش در اماكن استفاده از گوشت هاي قرباني.
در اين بخش سعي مي شود.
--[205]--
محورهاي ذيل مورد توجه قرار گيرد:
* ـ استفاده بهينه در بهره جويي از قرباني ها براي نگهباني از اموال مسلمين.
* ـ انجام كارهاي مرتبط به قرباني، مطابق با شأن اسلامي
* ـ نگهباني از بهداشت محيط و بهداشت مسلمين و نگهباني از امراض واگير انسان و حيوان.
4ـ پژوهش هاي پيش گيرانه و بهداشتي در فرودگاه ملك عبدالعزيز در جدّه:
در اين بخش كارهاي ذيل انجام مي شود:
* ـ تأمين بهداشت عمومي; مانند هوا و آب و ميكروبيولوژي اغذيه.
* ـ آزمايش ميكروبيولوژي كلينيكي.
* ـ آزمايش شيميايي كلينيكي (كشت ميكروبي).
5 ـ چاره جويي درباره فضولات و آلودگي هاي وادي منا:
در اين بخش سعي مي شود معدّل حجم فضولات همراه توصيفي كمّي و كيفي از آن به دست آيد. پس از تهيه اطلاعات مناسب، درصدد برنامه ريزي براي از ميان بردن و نفي فضولات و آلودگي هاي بادوام خواهد شد.
6 ـ آب ها:
در اين محور به پژوهش درباره آب هاي قابل شرب حرم مكّي و آب هاي بهداشتي مصرفي وادي منا پرداخته مي شود.
3ـ بخش پژوهش هاي تمدني:
اين بخش به پژوهش در پرونده تاريخي و تمدّني حج و مكّه مكرّمه و مدينه منوّره و ميقات ها و مشاعر مقدس مي پردازد و شامل محورهاي پژوهشي زير است:
1ـ واحد پژوهش هاي تاريخي و تمدني:
در اين واحد به پژوهش هاي ميداني و نظري در حوزه تاريخي و تمدني پرداخته مي شود و از جمله بايد از بندهاي ذيل ياد كرد:
* ـ تاريخ حج از خلال حاجيان
* ـ پژوهش در سرزمين و محل جغرافيايي مسجدالحرام و مسجد نبوي شريف.
* ـ پژوهش در خدمات بهداشتي مربوط به حجّاج و اهالي مكّه مكرّمه و مدينه منوّره در طول مراحل تاريخي از قرن دهم هجري تا آغاز حكومت سعودي.
--[206]--
* ـ تاريخ بنا و نام هاي مسجدالحرام تا آخر عصر عثماني.
و از پژوهش هاي اجتماعي و اقتصادي بايد از اين موارد ياد كرد:
1ـ پژوهش درباره پوشش و فرش حرم.
2ـ پژوهش درباره گمشدگان.
3ـ پژوهش درباره هنرهاي دستي در مكّه مكرّمه.
4 ـ مشكلات انساني در حج و عمره.
5 ـ مطالعه درباره استفاده از شهر طائف براي دخول حجّاج.
از جمله پژوهش ها در حوزه خدمات و ارشاد اينهاست:
1ـ اسكان حجاج از خلال ضوابط اسكان حجّاج.
2ـ خدمات ارائه شده به كساني كه براي عمره مشرّف شده اند از خلال هتل ها، قصرها و خانه هاي مكّه مكرّمه.
3ـ خدمات ارائه شده به زوّار در هتل ها و قصرها و خانه هاي مدينه منوّره.
4ـ ارزيابي شيوه هاي موفقي كه تاكنون در ارشاد و راهنمايي حجاج مؤثر افتاده است.
5 ـ پژوهش درباره مراكز استقبال حجّاج.
6 ـ راه هاي راهنمايي حجاج و زائران عمره در خدمات رساني به آنها.
7ـ پژوهش درباره آب رساني در ميقات هاي مقدّس.
8 ـ پژوهشي توصيفي درباره تعيين ميزان تأثير تبليغات رسانه ها درباره غار حراء در ميان حجّاج و زائران عمره.
9ـ چاپ راهنماي اماكن مكّه مكرّمه و توزيع آن در ميان حجّاج و زائران عمره.
10ـ چاپ راهنماي اماكن مدينه منوّره براي زائران.
11ـ راهنماي مسجد نبوي و مدينه منوّره.
12ـ دگرگون كردن نظام ارشادي حجّاج در داخل حرم شريف مكّي.
2ـ واحد اسناد:
در اين واحد مجموعه قابل توجّهي از اسناد تاريخي مكّه مكرّمه و مدينه منوّره و حجّ و راه هاي آن و ميقات ها و خدمات ارائه شده به حجّاج بيت الله الحرام در محدوده زماني چهارصد ساله وجود دارد.
همين سان، مجموعه اي از طرح ها و برنامه هاي نادر و ده ها تصوير فتوگرافي ناياب قديمي و نقشه هاي تاريخي گذشته
--[207]--
درباره مكّه مكرّمه و مدينه منوّره و طائف و راه هاي حجّ در اين واحد موجود است.
3ـ واحد كتابخانه:
اين كتابخانه تخصصي است و حاوي كتاب هايي است درباره حج و مسائل مربوط به آن .
در اين كتابخانه، دستگاه هاي مطالعه و دستگاه هاي تصوير ميكروفيلم و ميكروفيش و بعض ابزارهاي فني دقيق موجود است.
4ـ بخش اطلاع رساني و رايانه اي:
چون ازاهداف مركز پژوهش هاي حجّ، تأسيس بانك اطلاعات حج است، اين بخش نيز در محدوده مركز تأسيس شده است.
در اين بخش واحدهاي ذيل وجود دارد:
1ـ واحد رايانه:
اين واحد به امور آماري و اطلاع رساني براي تسهيل امر تحقيقات مي پردازد.
2ـ واحد توليد برنامه هاي سمعي و بصري:
در اين واحد، هم برنامه توليد مي شود و هم تكثير مي گردد. اين بخش مي تواند پژوهشگران را در امور مربوط به پژوهش ياري رساند.
اين بخش به دستگاه هاي (Cam - B S.p) مجهّز بوده و داراي آرشيوي معتبر است.
5 ـ بخش پي گيري پژوهش ها:
در اين بخش سعي مي شود كه مسائل مربوط به پژوهش پي گيري شود و با دانشگاه ها و مراكز و سازمان هايي كه مي توانند بخشي از پژوهش ها را به عهده گيرند، ارتباط برقرار گردد.
نيز در اين قسمت از استادان و محقّقان دانشگاه ها براي استفاده از تخصّص و خبرگي شان در جهت اجراي پژوهش و كمك به زائران بيت الله الحرام بهره برده مي شود.
اهداف اين بخش در مواد ذيل خلاصه مي گردد:
1ـ در هر سال همه امكانات دانشگاهي و آكادميكي داخل و خارج و همين سان امكانات حكومتي را براي ارائه پژوهش هاي علمي درباره حجّ به كار مي گيرد.
2ـ تمامي علاقمندان به انجام
--[208]--
پژوهش در امور حجّ را به همكاري فرا مي خواند و شيوه هاي كار پژوهشي در مركز را به آنها آموزش مي دهد.
نيز كارهاي ارائه شده و پيشنهادهاي پژوهشي را بررسي مي كند و در صورت تصويب، به اطلاع محقّق مي رساند.
3ـ همكاري با پژوهشگران در انعقاد قرارداد و گزارش هاي مرحله اي و رعايت برنامه ريزي زمان بندي شده و بودجه تخصيص داده شده به آنها به هنگام تقديم نوشته نهايي بحث و چاپ آن در داخل مركز پس از ويرايش ادبي و در صورت اشكال اعاده آن به پژوهشگر براي مراجعه نهايي.
4ـ چاپ پژوهش هاي مجاز علمي و ارسال آن براي سازمان ها و ادارات مختلف دولتي اي كه به نوعي با اين گونه بحث ها ارتباط كاري دارند و مراكز داراي آكادميكي اي كه امكان مبادله آثار با آنها وجود دارد.
6 ـ بخش روابط عمومي:
از كارهاي اين بخش، نمايش توليدات علمي و فرهنگي مركز است براي نمايش، برنامه ريزي براي آگاهي دادن و بالابردن فرهنگ با مراجعان و آشناكردن آنها به فعاليت هاي فرهنگي و علمي انجام شده در مركز، پشتيباني از پايگاه روابط بين مراكز علمي و مراجعان براي تحقق اهداف مورد نظر.
اين بخش به واحدهاي ذيل تقسيم مي شود:
1ـ واحد تبليغات.
2ـ واحد پشتيباني.
7ـ بخش امور اداري و مالي:
اين بخش به واحدهاي ذيل تقسيم مي شود:
1ـ واحد دفتر مدير كل مركز.
2ـ واحد امور كاركنان.
3ـ واحد ارتباطات.
4ـ واحد دبيرخانه.
5 ـ واحد انبار.
علي ـ عليه السلام ـ و ارسال پرده كعبه
از زماني كه شماره هاي عربي و فارسي مجله گرامي فصلنامه «ميقات حج» را ديده و خوانده ام، در صدد بودم كه من نيز طبق مناسبت ها، مقالاتي بنويسم و تقديم كنم، ليكن گرفتاريها اين توفيق را از من گرفته است. تا اينكه اخيراً در شماره 25 «ميقات حج» (فارسي) مقاله اي خواندم كه لازم دانستم درباره آن توضيحي بدهم و به شبهه اي كه براي خوانندگان ايجاد مي كند، پاسخ دهم.
در آن مقاله دو قسمت بود كه هر يك را جداگانه مي آورم و درباره اش توضيح مي دهم:
1
در شماره مزبور (25) فصلنامه، صفحه 84 در مقاله اي با عنوان «جامه كعبه معظّمه در طول تاريخ»، نوشته دكتر السيد محمّد الدقن وترجمه آقاي دكتر هادي انصاري، سابقه پوشش كعبه در زمان پيغمبر و خلفا (ابوبكر و عمر و عثمان) مطالبي آورده و نوشته است كه آن را در كجا مي بافتند و چگونه به مكّه مي آوردند و كعبه را پوشش مي دادند.
پس از آن چنين آورده است:
«امّا ]حضرت[ علي بن ابي طالب(عليه السلام)را هيچ يك از مورّخان ياد نكرده اند كه جامه اي را بر كعبه قرار داده باشد. آنان علّت اين مطلب را درگيري آن حضرت در جنگها و فتنه هاي داخلي، كه دولت اسلامي را پس
--[210]--
از قتل عثمان گرفتار نمود، دانسته اند.»
مأخذ اين نقل را در «پي نوشتها» به شماره 30 «اخبار مكّه» ازرقي، ج1، ص252 و 253» يادداشت كرده است.
ازرقي مورّخ مكّه گفته است: «هيچ يك از مورّخان يادنكرده اند كه حضرت امير المؤمنين(عليه السلام) جامه اي بر كعبه پوشانده باشد»، در حالي كه در روايات درباره اهل بيت(عليهم السلام)عكس آن است.
در كتاب نفيس و معتبر «قرب الاسناد» تأليف محدّث ثقه بزرگوار عبدالله بن جعفر حميري از دانشمندان بزرگ ما در اواخر سده سوّم هجري و زنده در سنه 300 هجري، به سند خود از امام جعفر صادق(عليه السلام)و آن حضرت از پدرش امام محمّد باقر(عليه السلام)روايت كرده است كه فرمود:
«علي(عليه السلام) پرده كعبه را همه ساله از عراق مي فرستاد.»
كتاب قرب الاسناد حميري نخستين بار به امر آيت الله العظمي بروجردي(رحمه الله)مرجع مطلق عصر، چاپ و منتشر گرديد.
مي دانيم كه علي(عليه السلام) در زمان خلافتش در عراق بوده است و «درگيري آن حضرت در جنگها و فتنه هاي داخلي، كه دولت اسلامي را پس از قتل عثمان گرفتار نمود»، مانع از آن نبوده است كه آن حضرت ارسال پرده خانه خدا را فراموش كند، بلكه با همه شورش ها و سركشي هاي مخالفان و جنگهايي كه بر ضد حضرت راه انداختند، آن امام عظيم الشأن هر سال پرده كعبه را از عراق مي فرستاد تا كعبه را با آن پوشش دهند.
جاي تأسّف است كه نويسنده محترم چنين كتابي از «پوشش كعبه در طول تاريخ» سخن بگويد و اظهار كند كه تمام خلفا و امراي اسلامي در اين انديشه بوده اند غير از علي(عليه السلام)! و از اين خبر مهمّ و جالب بي خبر باشد!
در همين صفحه كتاب «قرب الاسناد»، حميري باز به سند خود از امام صادق و آن حضرت از پدرش امام باقر(عليهما السلام)روايت مي كند كه: «علي(عليه السلام) اجازه داد امان نامه برده مسلمان براي مردم قلعه اي (كه در آن متحصّن بودند) نافذ باشد و فرمود: او هم از مسلمانان است.»
اين را داشته باشيد و نگاه كنيد به نوشته ياقوت حموي در «معجم البلدان» در لفظ «سُهرياج» كه مي نويسد: شهري در فارس بوده است. از فضيل بن زيد رقّاثي روايت شده كه گفت: در زمان حكومت عبدالله بن عامر بن كريز، سُهرياج را محاصره كرديم. او به فارس رفت تا آن جا
1 ـ ميقات حج، شماره 25، ص91
2 ـ ميقات حج شماره 25، ص97
3 ـ قرب الاسناد، چاپ سنگي، ص65
4 ـ إنّ عليّاً(عليه السلام) اجازه امان عبد لأهل حصن وقال هو من المسلمين.
--[211]--
را فتح كند. روزي تصميم گرفتيم آن را فتح كنيم، رفتيم و جنگيديم و به لشكرگاه برگشتيم. برده اي از ما در محلّ ماند. او پس از بازگشتِ ما امان نامه اي نوشته و به تيري بسته و براي آنها به درون قلعه رها كرده بود. روز ديگر كه به جنگ رفتيم ديديم اهل قلعه بيرون آمدند و گفتند: «اين امان نامه شماست كه به ما داده ايد، و ديگر نبايد با ما جنگ كنيد.»
ما موضوع را نوشتيم و براي عمر به مدينه فرستاديم. او هم جواب داد: «برده مسلمانان از مسلمانان است و اماني كه داده است مثل امان نامه خود شماست، امان او را نافذ بدانيد. ما هم آن را تنفيد كرديم.»
وقتي اين را در «معجم البلدان» ياقوت ديدم، مانند موارد مشابه ديگر، حدس نزديك به يقين زدم كه خليفه عمر، موضوع را در شوراي صحابه مطرح كرده و جوابي كه داده است، همان سخن باب مدينه علم پيغمبر، حضرت امير مؤمنان علي(عليه السلام) است. و سالها بعد كه اين حديث را در قرب الإسناد ديدم، متوجه شدم مطلب همان است كه حدس زده بودم، و اينك شما آن را به نقل از امام صادق و امام باقر(عليهما السلام) نوادگان معصوم آن بزرگوار مي بينيد كه آن را علي(عليه السلام) فرموده است. قطعاً مورخان از آنها بي اطلاع نبوده اند، ولي چقدر حق كشي نموده اند كه آن را به تبع عمل حكام بني اميّه و بني عبّاس كه سعي در خاموش ساختن فضائل و مناقب آن حضرت داشته اند، ناديده گرفته و كتمان كرده اند!
به مناسبت «الكلام يجرّ الكلام» مي گويم: در جايي ديدم كه روزي منصور خليفه عبّاسي نشسته بود و مگسي مرتب روي صورت او مي نشست و مزاحم بود. منصور از مقاتل بن سليمان مفسّر پرسيد: مي تواني بگويي خداوند اين مگس را براي چه خلق كرده است؟ مقاتل گفت: «ليذلّ الظالمين»; «براي اينكه ستمگران را به ستوه آورد!»
من همان موقع خيلي بعيد مي دانستم كه اين سخن مقاتل بن سليمان مفسّر در محضر خليفه مهيبي چون منصور باشد و مقاتل چنين جرأتي از خود نشان دهد و چنين سخني در جواب خليفه بگويد. بعدها در شرح حال امام صادق(عليه السلام) ديدم كه منصور اين پرسش را از آن حضرت كرده و آن وجود مقدّس اين پاسخ را داده است، آن هم بدين گونه: «ليذلّ به الجبابرة»; «براي اين كه جبّاران را ذليل كند.»
فقط ذوات مقدّس ائمّه معصومين
1 ـ «انّ العبد المسلم من المسلمين ذمّته كذمّتهم فلينفذ امانه فانفذناه».
معجم البلدان، چاپ دار صادر بيروت، ج3، ص260. ياقوت در آخر مي گويد: بعضي گفته اند كه عرب قعله يراف را «سُهرياج» مي ناميد.
2 ـ اين سخن از خليفه عمر معروف است كه بارها گفته است: «لا ابقاني الله في معضلة ليس لها ابوالحسن»; «خدا نكند مشكلي براي من پيش بيايد كه علي نباشد آن را حل كند.»
3 ـ كشف الغمّه، ج2، ص158
--[212]--
بوده اند كه چنين برخوردهاي بي مهابايي با طواغيت داشته اند. ببينيد تاريخ و مورّخان چه بي انصافي ها نموده اند و چه حق كشي ها كرده اند!
2
بخش نخست مقاله «جامه كعبه معظّمه در طول تاريخ» را كه در شماره 25 فصلنامه «ميقات حج» فارسي خواندم، صبر كردم تا شماره بعد برسد و ببينم درباره دو قسمت از خلاف واقع كه در اين مقاله و شماره آمده، توضيح داده شده است يا نه امّا متأسفانه در شماره 26 هم ملاحظه شد كه توضيحي نداده اند، و جبران نشده است، آن دو قسمت را در اين مقاله آوردم تا درباره آنها توضيحي بدهم كه معلوم شود هر دو خلاف واقع بوده است.
قسمت اوّل راجع به نفرستادن جامه كعبه در زمان خلافت ظاهري حضرت امير المؤمنين علي(عليه السلام) توسّط آن وجود مقدّس به مكّه بود كه توضيح داديم خلاف واقع است.
امّا قسمت دوّم كه بيش از قسمت نخست باعث تأسّف و تعجب است، حديثي است كه باز ازرقي از پيغمبر(صلي الله عليه وآله) نقل كرده كه فرمود:
«امروز عاشورا است، روزي است كه سال به پايان مي رسد و بر كعبه جامه پوشانده مي شود، در اين روز است كه اعمال بندگان به آسمان برده مي شود و من در چنين روزي روزه هستم، پس هر يك از شما دوست دارد اين روز را روزه بگيرد!»
سپس از ابن جريح روايتي نقل مي كند كه:
«در روزگار گذشته معمول چنين بوده كه پس از رفتن آخرين نفرات حاجيان از مكّه، جامه هاي ديبا بر كعبه مي پوشاندند تا مردم شكوه و زيبايي را بر كعبه نظاره كنند و سپس در روز عاشورا جامه اصلي آن را قرار مي دادند.»
آوردن چنين مطلبي از كتابي كه نويسنده آن غير شيعه است و مطلب را هم از ازرقي نقل كرده، چندان تعجب ندارد و جاي تأسف نيست، ولي مناسب آن بود كه مترجم محترم در مجلّه اي كه به دست شيعيان فارسي زبان مي رسد، اين مطلب را توضيح دهد كه اين روايات مجعول است و ما اعتقادي به آن نداريم؟!
پس از آن هم آمده است: «اين مراسم در روزگار بني هاشم معمولا روز هشتم ذي الحجّه (= روز ترويه) بوده است.»
1 ـ ميقات حج، فارسي شماره 25، ص92
2 ـ ميقات حج، فارسي شماره 25، ص92
--[213]--
در احاديث، عموماً روز عاشورا را روز غم و اندوه دانسته اند و روزي بوده كه بني اميّه بعد از فاجعه كربلا و شهادت حضرت ابا عبدالله نواده رسول خدا و ياران باوفايش، آن را جشن مي گرفتند و به شكرانه قتل اولاد پيغمبر كه به امر يزيد بن معاويه به شهادت رسيدند، به آن تبرك مي جستند و براي آنها بزرگترين عيد بوده است!
در همان زمانها روايات مجعول زيادي ساختند و از زبان پيغمبر گفتند كه روز عاشورا مبارك است و نوشتند كه رسول خدا در آن روز روزه گرفته و سفارش كرده است كه مسلمانان هم در آن روز روزه بگيرند!
در زيارت عاشورا كه از امام محمّد باقر(عليه السلام) روايت شده، مي خوانيم: «انّ هذا يوم تبرّكت به بنو اميّة» وعجب است كه تاكنون هم پيروان بني اميّه روز عاشورا را عيد مي گيرند و به آن تبرّك مي جويند.
لازم به يادآوري است كه ما روايات زيادي داريم مبني بر حرام بودن روزه در روز عاشورا. محدّث نامي، حاج شيخ عباس قمي، در مفاتيح الجنان، در «اعمال روز عاشورا» از جمله از صاحب كتاب «شفاء الصدور» نقل مي كند كه بني اميّه پس از واقعه كربلا چگونه روز عاشورا را بزرگترين و باسابقه ترين اعياد اسلامي دانستند و چه روايت ها كه در فضائل و قبولي اعمال در آن روز نساختند! بنابر اين عاشورا در نزد ائمّه اهل بيت روزي مصيبت بار بوده است. براي اطلاع بيشتر نگاه كنيد به كتاب وسائل الشيعه، «باب حرمت روزه در روز عاشورا»، و كتاب بحار الانوار (ج40، چاپ جديد)، و... سفينة البحار و مجمع البحرين هر دو در لفظ «عشر» و معناي «عاشورا».
3
دو مورد حق كشي و ناسپاسي تاريخ و برخي از مؤرخين درباره ائمّه اهل بيت(عليهم السلام)مطالبي را يادآور شديم. اينك موردي ديگر را كه با سوء نيّت در اذهان برخي از مردم جاي داده و آن را دستاويزي براي ملكوك ساختن طايفه بزرگي از مسلمانان يعني شيعيان و پيروان صديق ائمه اهل بيت عصمت و طهارت(عليهم السلام) عنوان كرده و مي كنند، مي آوريم و در اطراف آن، مقداري توضيح مي دهيم، باشد كه افراد منصف وبي غرض را به كار آيد:
در بعضي از كتب ديده ايم و از بعضي شنيده ايم كه مي گويند: شيعيان بعد از هر
--[214]--
نماز سه بار دستها را تا بناگوش بالا مي آورند و مي گويند: «خان الأمين» يعني جبرئيل امين خيانت كرد! و توضيح داده اند كه شيعيان عقيده دارند كه پروردگار متعال جبرئيل را فرستاد تا علي را به پيامبري اختيار كند، ليكن او خيانت كرد و محمّد(صلي الله عليه وآله)را به عنوان پيغمبر برگزيد!
اين معني به قدري در ميان طوايفي از مسلمانان رسوخ كرده است كه حتّي بعضي از علماي آنها نيز به چنين باوري رسيده اند.
در سفر نخست كه مي خواستم به زيارت خانه خدا و حج بيت الله بروم، استاد فقيدمان مرحوم آيت الله سيد محمّد باقر طباطبايي معروف به «سلطاني» عموزاده مرحوم آيت الله العظمي بروجردي مرجع مطلق تقليد شيعيان در ربع قرن گذشته، مرا خواست و فرمود: شنيده ام مي خواهيد به حج برويد؟ گفتم آري.
فرمود: من در سفر حج كه چند سال پيش توفيق يافتم، پس از بيرون آمدن از احرام، لباس روحانيم را به تن داشتم و در كنار بيت نشسته بودم و ذكر مي گفتم. يكي از علماي شافعي كه مدرس حرم بود نزد من آمد و نشست و سر سخن را باز كرد. موضوعاتي از موارد اختلاف بين فريقين را مطرح نمود و گرم بحث شديم.
او خود را معرفي كرد و گفت: من شيخ زكريا استاد معاني و بيان و اصول فقه هستم. من هم گفتم: من سيد محمد باقر طباطبايي استاد سطح عاليِ فقه و اصول در حوزه علميه قم مي باشم. در ضمنِ بحث، از من پرسيد: درست است كه مي گويند شما شيعيان بعد از هر نماز سه بار دستها را تا بناگوش بالا مي بريد و مي گوييد: «خان الأمين»؟!
گفتم: جاي بسي تعجّب است كه اين افسانه به قدري رسوخ يافته كه حتي در دانشمندي مانند شما نيز اثر گذاشته است، با اين كه شما در همين مكه و موسم حج وسيله براي تحقيق داريد. آنگاه به وي گفتم: آن مرد را نگاه كن كه مشغول نماز است. او يك نفر روستايي است و از روستاهاي اصفهان آمده است. من او را از لباسش مي شناسم. همين حالا برويد كنار او بنشينيد، ببينيد بعد از نماز كه سه مرتبه دستها را تا بناگوش بالا مي برد، چه مي گويد.
شيخ زكريا رفت و برگشت و گفت: چيز عجيبي است! سه مرتبه گفت: «الله اكبر!» گفتم خوب، ببينيد چقدر درباره ما شيعيان و پيروان اهل بيت حق كشي و ظلم
--[215]--
شده است؟! وقتي شخصي مانند شما در محيطي مانند مكه، با اين كه راه براي تحقيق اين مطلب داريد، تا كنون چنين باوري درباره ما داشته ايد، ديگر از عوام الناس شما چگونه انتظار داشته باشيم كه ما شيعيان را آنگونه كه هستيم بشناسند و چنين نسبتهاي ناروا و دروغي را به ما ندهند؟
استاد فقيد آيت الله سلطاني سپس افزود: پس از آن، تا در مكه بوديم روزها در وقت معين در مسجد الحرام با شيخ زكريا ملاقات نموده، مباحثاتي داشتيم و خوب يكديگر را از نظر علمي و اخلاقي و عقيدتي شناختيم. او از من خواست كتابهايي را براي آگاهي او از عقايد شيعه، از قم توسط حجاج برايش بفرستم. من هم كتاب «المراجعات» و «اصل الشيعه و اصولها» را برايش فرستادم. نوشته است كه اين دو كتاب چقدر روي او اثر گذاشته است.
استاد فقيد افزود كه او از من خواست 3 جلد كتاب بزرگ «وافي» محدث فيض كاشاني و «النص والاجتهاد» مرحوم سيد شرف الدين عاملي را هم براي او بفرستم، شما اين زحمت را تقبّل كنيد.
گفتم: حاضرم. استاد نامه اي نوشت و همراه كتابها به من داد كه در مكه به خانه شيخ زكريا رفته، به او تحويل دهم.
جالب است كه وقتي بدون اطلاع قبلي در خانه اش را زديم، او در حالي كه «اصل الشيعه واصولها» را در دست داشت، و انگشت در لاي آن گذاشته بود، در را به روي مان گشود و ما را به خانه اش برد. استاد فقيد آيت الله سلطاني فرموده بود كه شيخ زكريا، طبقه بالاي منزلش را به بعضي از حجاج ايراني اجاره مي دهد.
آن روز به رفقاي همراه; آيت الله مكارم شيرازي، آيت الله جعفر سبحاني و چند نفر از روحانيون آباداني گفتم من بايد اين كتابها و نامه را طبق نشاني به شيخ زكريا برسانم. خوب است همگي با هم به ديدن او برويم. آقايان هم پيشنهاد بنده را پذيرفتند و آمدند. شيخ زكريا كه مردي نسبتاً كوتاه قد و سبزه رو بود و محاسني كوسه مانند داشت، با خوشرويي ما را پذيرفت.
آقاي سنابادي از علماي آبادان و سرپرست كاروان ما، همراهان را معرفي كرد. شيخ زكريا گفت: ماشاءالله با اين مقام علمي كه داريد همه جوان هستيد!
سپس نامه استاد سلطاني را خواند و گفت:
«من با سيد محمّد باقر طباطبايي
--[216]--
(سلطاني) جلساتي داشتم. او را انساني به تمام معني كامل يافتم. (رجلٌ آدميّ) ضمن صحبت متوجه شدم افزون بر علم و كمال، عموزاده (آيت الله) آقاي بروجردي فقيه بزرگ شما هم هست. واقعاً چه اخلاقي دارد و چه انسان دوست داشتني است.»
اين جا بود كه نامه و كتابهاي ارسالي استاد فقيد را به او دادم و مشغول خواندن نامه شد.
گفتني است آيت الله سلطاني(رحمه الله) كه دو ـ سه سال پيش مرحوم شد واقعاً چنين بود. از لحاظ اخلاق و ادب اسلامي و آداب معاشرت، خُلق و خوي محمّدي داشت. او از استادان بزرگ حوزه علمي قم و عالمي به تمام معني وارسته و آراسته بود.
شيخ زكريا پس از خواندن نامه، از اين كه حامل نامه و كتابها بودم تشكر كرد و گفت: «كتاب وافي را كه جامع كتب اربعه شيعه است با معرفي آقاي طباطبايي از او خواستم كه برايم بفرستد. با اين كه به گفته ايشان محدّث فيض كاشاني با آن مقام عالي علمي كه در معقول و منقول داشته، آن را تأليف كرده است، و مي بايد كتابي گران قدر باشد، مع الوصف سيد طباطبايي نوشته است من اين كتاب را به درخواست شما مي فرستم ولي ما ملتزم نيستم كه آنچه در اين كتاب است همه صحيح و معتبر است، نه، بلكه مانند هر كتاب ديگري اخبار ضعيف و غير قابل اعتماد هم در آن هست كه ما در عمل آنها را مأخذ قرار نمي دهيم.»
سپس افزود: «اين در حالي است كه ما اصرار داريم آنچه در «صحاح ستّه» آمده، معتبر و قطعي الصدور است! ببينيد تفاوت فكر چقدر است؟!»
شيخ زكريا ادامه داد: «سيد طباطبايي خيلي بر من حق دارد، مرا از بسياري از آنچه درباره شيعه اماميّه مي پنداشتم نجات داد و در گفتگو با او و مطالعه كتاب «اصل الشيعه واصولها» و چند كتاب ديگر كه به من داده است، متوجه شدم كه چه حق كشي بر ضدّ شيعه شده است!»
سپس درباره ماجراي «خان الأمين» كه استاد فقيد او را متوجه اشتباهش كرده بود، شرح داد.
شيخ زكريا گفت: «اين كتاب «اصل الشيعه» را هميشه با خود دارم. مرحوم كاشف الغطاء چقدر آن را خوب و فشرده نوشته است. وقتي زوّار طبقه بالا را در اجاره ندارند، به آنجا مي روم و به مطالعه و استراحت مي پردازم كتابخانه ام هم در طبقه
--[217]--
پايين است. زنم كه مي بيند من پيوسته كتاب «اصل الشيعه» را در دست دارم، مي گويد: اين چه كتابي است كه تو دست از آن برنمي داري، بالا مي روي در دست داري، پايين مي آيي به همراه خود مي آوري، و آن را از خود دور نمي كني؟!»
4
مطلب ديگري كه هر چند مختصر است و شايد چندان مهم هم نباشد، ليكن در عين حال لازم به ذكر است و من آن را هم حق كشي و بي انصافي نسبت به طايفه شيعه اماميّه مي دانم، اين است كه همه مي بينيد و مي شنويد كه در بسياري از كشورهاي اسلامي وقتي قاريان قرآن كريم قسمتي از آيات قرآن را مي خوانند، در پايان ميگويند: «صدق الله العظيم» امّا شيعيان مي گويند: «صدق الله العليّ العظيم».
آنها كه «صدق الله العظيم» مي گويند، چنين مي پندارند كه مراد شيعه از «العلي» علي(عليه السلام)خليفه چهارم (به اعتقاد آنها) است و اين را نمونه اي از موارد مخالفت شيعه با اكثريت مسلمين يعني اهل سنّت مي دانند! در حالي كه اين هم از موارد حق كشي نسبت به شيعيان است; و نظير همان «خان الأمين»! است; زيرا:
اوّلا: شيعيان به هيچ وجه در نظر ندارند كه «العلي» يعني علي(عليه السلام) و اگر كسي چنين تصوّري دارد تهمتي بيش نيست و «هذا بهتان عظيم»
ثانياً: «صدق الله العلي العظيم» كه ما پس از قرائت هر قسمتي از قرآن مجيد مي گوييم، همگي الفاظ قرآني است. در حالي كه «صدق الله العظيم» چنين نيست! براي اين كه در تمام آيات قرآني، شبه جمله و دو صفت پيوسته «الله العظيم» در حالت رفع را نداريم ولي در دو جاي قرآن مجيد به «العلي العظيم» به حالت رفع هست.
1 ـ در سوره بقره، آيه 255: } اَللهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ لَهُ مَا فِي السَّمَوَاتِ وَمَا فِي الاَْرْضِ مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ يُحِيطُونَ بِشَيْء مِنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاءَ وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَوَاتِ وَالاَْرْضَ وَلاَ يَئُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ{.
2 ـ در سوره شوري، آيه 4: } لَهُ مَا فِي السَّمَوَاتِ وَمَا فِي الاَْرْضِ وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ{.
«الله العظيم» در حالت مجرور بودن هر دو صفت هم هست (بالله العظيم ـ
--[218]--
الحاقّه آيه 34) ولي سخن در اين است كه «اللهُ العظيم» به حالت رفع هر دو صفت در قرآن كريم نيست!
بنابر اين در «صدق الله العظيم» گذشته از «صدق» كه در هر دو تعبير يك واژه قرآني است، ولي بعد از آن «الله العظيم» قرآني است، و در تعبير ما «العلي العظيم» قرآن است!؟؟؟
حال به جاست هر مسلماني كه اين توضيح را مي خواند، به دفاع از شيعيان و پيروان اهل بيت عصمت برخيزد و غافلان را مطلع سازد كه اين تهمت را به ما روا ندارند، و نيز شهامت داشته باشد كه او هم مانند ما در پايان قرائت قرآن كريم سه واژه اي را كه در قرآن آمده، به كار گيرد تا به فرمان خداوند كه فرمود: } فَبَشِّرْ عِبَادِي* الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ {عمل كرده باشد.
وَ السَّلامُ عَلي مَنْ اتَّبَعَ الْهُدي
* پي نوشتها:
|