متن کامل

هجرت سرای پیامبر(صلی الله علیه وآله) هجرت سرای پیامبر(صلی الله علیه وآله) گزارش مستندی از اوضاع اخلاقی، اجتماعی و جغرافیایی مدینه منوره به سال 1289 هـ . ق. ایوب صبری پاشا / علی اکبر مهدی پور گفتمان مسافرتهای تجارتیِ تابستانی و زمستانی(1) در ب

هجرت سراي پيامبر(صلي الله عليه وآله)

هجرت سراي پيامبر(صلي الله عليه وآله)

گزارش مستندي از اوضاع اخلاقي، اجتماعي و جغرافيايي مدينه منوره به سال 1289 هـ . ق.

ايوب صبري پاشا / علي اكبر مهدي پور

گفتمان مسافرتهاي تجارتيِ تابستاني و زمستاني(1) در باره اسباب تجارت و شيوه عبادت و اطاعت ساكنان هجرت سراي پيامبر گرامي(صلي الله عليه وآله) و زائران آن، به منظور تبيين احترام ويژه و رعايت آشكار حريم آن است.

آب و هواي هجرت سراي پيامبر(صلي الله عليه وآله)

هواي شهر مقدس مدينه منوّره، در ايام تابستان بسيار گرم و نزديك به گرماي مكه معظمه، ولي در فصل زمستان سرد مي باشد.

باران رحمتي كه در فصل زمستان پيرامون مدينه مي بارد، در دشت و صحرا امواج خروشاني چون امواج درياي عمان پديد مي آورد، ولي آسمان مدينه در هر دو فصل تابستان و زمستان بسيار صاف و شفاف، شبيه شب هاي بدرِ ديگر بلاد است; به طوري كه در آمد و شد شبانه، نيازي به فانوس نيست و تنها براي اشراف و سادات، آن هم تنها براي احترام، فانوس روشن مي كنند.

گرما و سرماي هوا

شهر زيبا و دلرباي مدينه در وسط يك واديِ وسيع و گسترده، در ميان رشته كوه ها قرار گرفته است. از اين رهگذر، درجه حرارت و برودت آن، يك نواخت نمي باشد و گرم ترين ايام آن، دو ماهِ «حزيران» و «تموز» مي باشد.(2)

در اين دو ماه، روزبه روز بر گرماي هوا افزوده مي شود. از اول «اغطس»(3) رو به كاهش نهاده تا آخر «كانون اول»(4) اين كاهش ادامه مي يابد. از اوايل «كانون ثاني»(5) رو به افزايش مي گذارد و در روزهاي گرم، ميزان حرارت به 32 درجه مي رسد.

براساس ميزان الحراره «رومِر»(6) از آغاز «كانون اول» تا پايان «شوباط»(7) هوا به شدت سرد مي شود. در شوباط حدّاكثر حرارتِ هوا به 15 درجه مي رسد. از آخر شوباط ، رو به گرمي نهاده، در «نيسان»(8) به طور متوسط 13، در «ماييس»(9) 14، در «حزيران» و «تموز» به 17 درجه افزايش مي يابد.

براين اساس، متوسط حرارت در «مارت» 19، در «نيسان» 28، در «ماييس» 29 و در «حزيران» 32 درجه مي باشد و تا پايان «تموز» در همان حال باقي مي ماند.(10)


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . اشاره به آيه كريمه: } ...رِحْلَةَ الشِّتاءِ وَ الصَّيْفِ{ ; سفر زمستاني و تابستاني (قريش : 2)، در باره دو سفر اهل حجاز: 1 ـ سفر تابستاني به دمشق 2 ـ سفر زمستاني به يمن مي باشد، كه تنها وسيله امرار معاش اهل حجاز بود. بعد از بعثت نبي مكرّم، در اثر عزيمت مسلمانان از همه اقطار و اكناف به اين سرزمين، از آن سفرهاي دور و دراز، با امكانات محدود و خطرهاي فراوانِ راه، بي نياز شدند. (تفسير برهان، ج10، ص424).

2  . حزيران (ژوئن) ششمين ماه ميلادي، برابر با 11 خرداد تا 9 تيرماه و تموز (جولاي) هفتمين ماه ميلادي، برابر با 10 تير ماه تا 9 مرداد است.

3  . آغطس (اوت) هشتمين ماه ميلادي، برابر با 10 مرداد تا 9 شهريور است.

4  . كانون اول (دسامبر) دوازدهمين ماه ميلادي، برابر است با 10 آذر تا 10 دي ماه.

5  . كانون ثاني (ژانويه) اوّلين ماه ميلادي، برابر با 11 دي ماه تا 11 بهمن است.

6  . رُومر، منجّم مشهور دانماركي، به سال 1644م. در كپنهاك ديده به جهان گشود و به سال 1710م. درگذشت. او براي كشف سرعت نور و تعيين دقيق محلّ اجرام سماوي، دوربيني اختراع كرد. (شمس الدين سامي، قاموس الاعلام، ج3، ص2377).

7  . شوباط (فِوريه) دوّمين ماه ميلادي، برابر با 12 بهمن تا 9 اسفند مي باشد.

8  . نيسان (آوريل) چهارمين ماه ميلادي، برابر است با 12 فروردين تا 10 ارديبهشت.

9  . ماييس (مي) پنجمين ماه ميلادي، برابر با 11 ارديبهشت تا 10 خرداد.

10  . اختلافي كه در ارقام اين بند با بند پيشين ديده مي شود، به اختلاف ميزان الحراره «رُومر» با ميزان الحراره «سانتي گراد» ـ مأخوذ از فرانسه، به معناي صد درجه ـ مربوط مي شود.



173


پس از سپري شدن «تموز»، خرما به صورت رطب درمي آيد. انبارها را براي چيدن و انباشتن خرما مهيّا مي كنند. حرارت هوا رو به كاهش نهاده، در ماه «اغطس» به 28 درجه، در «ايلول»(1) 25، در «تشرين اول»(2) 32، در «تشرين ثاني» تا 11 درجه كاهش مي يابد. بدين سان هوا كاملاً خنك مي شود. در «كانون اول» بادهاي سرد ميوزد و حالت زمستاني پديد مي آيد.

به روايت اهالي مدينه، زائراني كه در اين موسم به زيارت حضرت رسالت پناه مشرّفت مي شوند، در اثر سرماي هوا دستهايشان ترك مي خورد و خون از آنها جاري مي شود; نگارنده اين وضع را در تشرّف خود به آن شهر تجربه نمود.

اهالي مدينه در فصل گرما، در طبقات بالاي خانه ها و در فصل سرما در سرداب و يا طبقات پايين منازل خود ساكن مي شوند، اما افراد توانمند در فصل تابستان به جاهاي خوش آب و هوا مي روند و و اين ايام را در باغها و قصرهاي ييلاقي خود، مي گذرانند.

ارقامي كه در سطور بالا ارائه شد و همچنين ارقامي كه در جدول زير مي آيد، درجه حرارت اتاقهاي سقف دار و اماكن سرپوشيده مي باشد. اگر ميزان الحراره در اماكن غير مسقّف نصب شود، ارقام بالاتري را نشان مي دهد.

براساس گفته هاي اهالي مدينه، مقدار گرما و سرماي اين شهر، در طول سال ها، يك نواخت نيست و در برخي سالها گرماي بيشتري را تجربه مي كنند.

در جدول زير ميزان حرارت و برودتِ هجرت كده نبيّ مكرّم، در سال 1283 هـ ق. ارائه مي شود:

مارت (مارس) 17 ـ 19 درجه

نيسان (آوريل) 28 ـ 29 درجه

ماييس (مي) 28 ـ 29 درجه

حزيران (ژوئن) 30 ـ 32 درجه

تموز (جولاي) 32 ـ 33 درجه

آغطس (اوت) 27 ـ 28 درجه

ايلول (سپتامبر) 24 ـ 25 درجه

تشرين1 (اكتبر) 21 ـ 23 درجه

تشرين 2 (نوامبر) 11 ـ 13 درجه

كانون 1 (دسامبر) 10 ـ 11 درجه

كانون 2 (ژانويه) 11 ـ 12 درجه

شوباط (فوريه) 12 ـ 15 درجه

سبزيجات و ميوه جات

براساس مشاهدات نگارنده در بازارها و ميادين و اظهار نظر آگاهان، چهار گياه: لحنه، قرين بهار، پوراصه و انگنار (كنگر) در مدينه منوّره يافت نمي شود، به جز اين ها همه انواع سبزيجات و ميوه جات، از قبيل: انار، انجير، انگور، خربزه، هندوانه، پرتقال، ليمو، نارنج، سيب، شفتالو، موز و همه اقسام خرما به جز وهله، يشنه و كراز، در همه فصول به وفور يافت مي شود.(3)


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . ايلول (سپتامبر) نهمين ماه ميلادي، برابر با 10 شهريور تا 8 مهرماه است.

2  . تشرين اول (اكتبر) دهمين ماه ميلادي، برابر است با 9 مهرماه تا 9 آبان و تشرين ثاني (نوامبر) يازدهمين ماه ميلادي، برابر است با 10 آبان تا 9 آذرماه.

3  . اين همه وفورِ نعمت در مدينه منوره، به بركت دعاي رسول الله(صلي الله عليه وآله) مي باشد كه عرضه داشت: «اللّهمَّ اجْعَلْ بالْمدينةِ ضِعْفَيْ ما جَعَلْتَ بِمَكَّةَ مِنَ الْبَرَكَةِ»; «بار خدايا! دوبرابر آنچه بركت در مكه معظمه قرار داده اي، براي مدينه منوّره قرار ده». (سمهودي، وفاءالوفا، ج1، ص53).



174


اقسام خرما

در مناطق شمال، جنوب و غربِ هجرت سراي نبوي، باغهاي بزرگ و كوچك فراوان هست كه مهم ترين و مشهورترين محصول آنها خرما است.

خرماي مدينه، گذشته از مرغوبيت و شيريني، از نظر كثرتِ محصول نيز در هيچ نقطه اي از جهان به اين وفور يافت نمي شود.

خرماي مشهور به «بلدي» از نظر حلاوت، مرغوبيت، لذّت و طعم، بر همه خرماهاي جهان برتري دارد.

خرماي مدينه عمدتاً به دو قسمِ زرد و سرخ تقسيم مي شود; از اين دو قسم، بيش از 90 نوع خرما با ويژگي هاي خاص خود شناسايي شده و معروفيت دارد.

گفته مي شود اگر از هر نوع خرماي مدينه يك عدد هسته گردآوري شود، چهار ـ پنج «اُقَّه»(1) خواهد شد.

گرچه خواص و ويژگي هاي هريك از انواع خرماها در كتابهاي قدما به تفصيل بيان شده، امّا بيشتر آنها در زمان ما به بوته فراموشي سپرده شده است. آنچه امروزه از اقسام خرماي قرمز در خاطره ها موجود است، عبارت است از:

عجوه، حلوه، عنبر، چلبي، جبلي، حليه، ريحان، غراب، شرقيه، كعيق، صباوه، سخلّ (بدون هسته)، براطعم العبيد، قند، بعيبع و جاوي.

و آنچه از اقسام خرماي زرد بر سر زبانها است، عبارتند از:

تبُرجلي، بالطه جي، افنديّه، سكّري، رباغي، سبع، جعفري، سويده، بيض، ريق البنات، مشوق، برني، خضريه، مجهولي، لبانه، تمره، هرمزي، شقري، زهرا و صيحاني.

اين اقسام 36 گانه در مدينه منوره بهوفور يافت مي شود و هركدام با نام و نشان در ميان اهالي مدينه معروف و مشهور است و انواع ديگر را «لون» مي نامند.

اقسام خرماها از نظر رشد و كمال، از لحظه اي كه شكوفه مي زند تا هنگامي كه به كمال مطلوب مي رسد، به نام هاي: طلع، خلال، بلاح، زهو، بُسره، رُطب و تمر ناميده مي شوند.

گذشته از اقسام 36گانه، نوع ديگري از خرما در مدينه يافت مي شود كه به آن «قِلاد» گويند. از اين نوع، هم سرخ و هم زرد يافت مي شود. «قِلاد» جمع «قِلادَه»، به معناي گردن بند مي باشد. اين خرما هنگامي كه هنوز نارس است، از درخت چيده مي شود. هر 30 ـ 40 دانه آن را با نخي مي بندند. بچه هاي عرب آنها را به سان گردن بندي زرّين، از گردن خود مي آويزند. به جهت شيوع و همگاني بودن اين عمل، اين خرما به «قِلاد»، به معناي «گردن بند» شهرت يافته است.

خرماي قلاد مقبول ترين نوع خرما در ميان اعراب است; لذا بچه هاي عرب در موسم حج، 10 ـ 20 نخ از آنها را به گردن آويخته، به استقبال حجاجي كه از نزديكي روستاهايشان در حال گذر هستند، مي شتابند و موجودي خود را به آنها مي فروشند و شادان و خرامان به خانه هاي خود برمي گردند.

مراحل تكاملي خرما


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . اُقَّه: معادل 400 درهم (= 400 مثقال) مي باشد. (شمس الدين سامي، قاموس تركي، ص213).



175


اهالي مدينه، از تمام مراحل تكامليِ خرما، تنها به شمارش هفت مرحله آن بسنده مي كنند و بايد گفت كه از نظر آگاهان و افراد آشنا به امور نخل و خرما، يك خرما از زماني كه از شكوفه بيرون مي آيد تا هنگامي كه به صورت «تمر» درآيد، دوازده مرحله را طي مي كند كه به ترتيب عبارتند از:

1 . طَلع ; باديه نشينان هنگامي كه شكوفه خرما به صورت دانه هاي ريز خودنمايي كند، آن را «طلع» مي نامند و آن را نخستين مرحله از مراحل دوازده گانه مي شمارند.

شكل اوليه اين شكوفه ها، به صورت يك دانه دوپوسته اي است كه بر روي هم قرار دارند و ميوه آن به شكل دراز، ولي ناپيدا در ميان اين دو پوسته قرار دارد.

خرماي مدينه عمدتاً به دو قسمِ زرد و سرخ تقسيم مي شود; از اين دو قسم، بيش از 90 نوع خرما با ويژگي هاي خاص خود شناسايي شده و معروفيت دارد.

2 . سبابه ; و آن هنگامي است كه از حالت شكوفه بيرون آمده، به صورت خرماي نارس (چاغاله) در آيد.

3 . سراد ; و آن هنگامي است كه چاغاله خرما رو به سبزي بگذارد. در اين حالت عطر بسيار لطيفي از آن به مشام مي رسد، آن را «خلال»، «جدال» و «جداله» نيز مي نامند.

4 . بَغوه ; در مرحله اي است كاملاً كال و نارس باشد.

5 . بُسر ; زماني است كه رنگ خرما به خود گرفته، ولي همچنان نارس باشد.

6 . مُحَطَّم ; در مرحله اي است كه خط هايي بر روي آن ظاهر مي شود.

7 . تَذْنوب ; در اين مرحله محل اتّصال خرما به خوشه، به رنگ رسيده درمي آيد.

8 . جَمْسَه ; در مرحله اي است كه همه جوانب خرما به رنگ رسيده درآمده، ولي هنوز براي خوردن مناسب نيست.

9 . ثعده ; مرحله آغاز سرخ شدن خرما است و در اين مرحله خرما رنگ به رنگ ديده مي شود.

10 . خالع و خالعه ; و آن زماني است كه خرما به صورت معتدل درآمده، در آستانه رطب شدن باشد.

11 . رُطَب ; اين مرحله لذيذترين و لطيف ترين مرحله خرما براي خوردن است.



176


12 . تَمْر ; و آن هنگامي است ك دوران رطب شدن را سپري نموده، گام در مرحله خرماي اصطلاحي مي گذارد. در اين مرحله خرما به آخرين مرحله از مراحل دوازده گانه رسيده، آماده چيدن و انتقال به انبار مي باشد.

باغهاي عيون

در عرف اهل مدينه، به همه باغها و بستانهايي كه در آنها خرما و يا هرنوع ميوه جات و سبزيجات به عمل آيد، باغهاي «عيون» مي گويند.

هر باغ عيون 500 الي 600 قطعه زمين را دربرمي گيرد. اين باغها تفرّجگاه اهالي مدينه است و فاصله آنها تا شهر مدينه حدود يك ساعت است.

آب و هواي اين باغها بسيار لطيف و دلنواز است. در هر باغي چند حوض
بزرگ وجود دارد كه توسط اشتران و گاوانِ آبكش، از چاه ها آب مي كشند و آنها
را پر مي كنند.

در اين باغها براي تأمين علوفه اغنام و احشام، يونجه مي كارند. اگرچه همه اين باغها سند رسمي و صاحبان مشخصي دارند، ولي گروهي از اعراب «سواعد»، «سعادين» و «تميم» در موسمِ محصول، به اين باغها يورش مي برند و با توسل به زور، آنها را صاحب مي شوند و ميوه جات و اشياي موجود را به يغما مي برند و بر صاحبان باغ كه در آن موسم، در قصرهاي باغ سكونت دارند، آزار مي رسانند.

ثقيب الذّيب

در دامنه كوه اُحُد، حدّ فاصل احد و باغهاي عيون، راه باريكه اي است كه آن را «ثقيب الذّيب» يا سوراخ گرگ مي نامند.

اين مهاجمانِ گستاخ و بي باك، در اين منطقه كمين كرده، بر كاروانهاي تجارتي، حاملان ارزاق، بهويژه صاحبان گلّه هاي گوسفند حمله نموده، اموال آنها را غارت مي كنند.

كاروانهايي كه از شرق حجاز، كالاهاي تجارتي; مانند روغن، حبوبات، دام و ارزاق حمل مي كنند، راه ديگري ندارند و بايد از اين تنگه بگذرند و لذا اشقياي چپاولگر در اين منطقه مستقر مي شوند.

براي حفاظت و حراست از اموال صاحبان باغ و كالاهاي تجارتي از چپاول اعرابِ مهاجم، همه ساله تدبيرهاي لازم از سوي دولت و اعيان و اشراف گرفته مي شود. مأموران مسلّح بسيج شده، تلاش هاي فراوان انجام مي دهند، ولي تاكنون نتيجه مطلوب به دست نيامده و كاروانها از خطر مهاجمان رهايي نيافته اند و هيچ سالي بدون درگيري سپري نشده است.

از اين رهگذر، از سوي پادشاه عثماني، محافظان كارآزموده و توانمندي به سوي هجرت كده پيامبر گسيل مي شود تا با تلاش شبانه روزي، در حفاظت و حراست از اهالي عيون و صاحبان كالاهاي تجارتي تلاش كنند.

فرماندهيِ اين گروه اعزامي را «ميرلوا احمد فاضل پاشا»(1) برعهده دارد.

نيروهاي اعزامي، كوه هاي محيط بر باغهاي عيون را دقيقاً بررسي كرده، طرح

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . در عصر عثماني فرمانده لشكر را «ميرآلاي» و فرمانده دو لشكر را «ميرلوا» مي گفتند. در ميان سران ارتش، از ميان درجه داراني كه عنوان «پاشا» را دارند، «ميرلوا» رتبه سوم را دارا مي باشد. (قاموس تركي، ص1441).



177


تأسيس قلعه اي در گردنه «ثقيب الذّيب» و تأسيس برج مراقبتي در نزديكي آن، روي دامنه كوه و بنياد قرارگاهي براي سكونت افراد پياده و سواره پيشنهاد كردند.

اعيان و اشراف مدينه از اين طرح استقبال كردند و وعده دادند كه از هيچ گونه همكاري و بذل مساعي كوتاهي نكنند.

قلعه حميديه

نيروهاي اعزامي با مساعي جميله و مساعدت جليله سادات و اشراف مدينه، نقشه و كروكي باغچه ها و كوه هاي محيط بر آنها را تهيه نموده، به مركز عثماني فرستادند و اجازه تأسيس قلعه ها و برج مراقبت را گرفتند.

احمد فاضل پاشا مورد تشويق دولت مركزي قرار گرفت و لوح سپاسي به نام او ارسال گرديد. از سوي اهالي مدينه نيز مورد تأييد و تقدير واقع شده، پول و امكانات لازم، به مقدار كافي در اختيارش گذاشته شد.

قلعه ها و برج مراقبت به سال 1297 هـ .ق. به نام پادشاه(1) (قلعه حميديه) در نقاط تعيين شده تأسيس گرديد و اهالي مدينه و كاروانهاي تجارتي به اين وسيله از شرّ اشقياي مهاجم رهايي يافتند.

هزينه اين استحكامات و بناها، از كيسه فتوّت و اعانات توأم با حميّت و غيرت اهالي مدينه منوره، بهويژه صاحبان باغهاي عيون تهيه و تقديم گرديد.

مردم فداكار و ايثارگر مدينه، مبلغ 5/97497 غروش(2) گرد آورده، در اختيار فرمانده لشكر اعزامي، ميرلوا احمد فاضل پاشا قرار دادند. او نيز با تلاش شبانه روزي، اين مراكز دفاعي را به اسلوب لازم بنياد نهاد.

نام همه كساني كه به اين پروژه كمك كردند و در فراهم شدن هزينه آن مشاركت نمودند، با ريزكمك هاي آنان، از سوي نماينده عالي رتبه احمد فاضل، مسؤول اسرار نظامي، تهيه شد و به آگاهي احمد فاضل رسيد و در روزنامه عسكريه، شماره 1308 به عنوان ماده واحده اي ثبت گرديد. متن اين ماده واحده به شرح زير است:

در مدينه منوره، در دامنه كوه احد، در آخرين حدود باغهاي عيون، در تنگه «ثقيب الذيب» در ميان شهر مدينه و قلعه حميديه، كه قبلاً به هزينه اهالي محترم مدينه تأسيس شده، در كنار جاده ارتباطي، استحكاماتي مشتمل بر يك توپ سه دهنه و قرارگاهي كه دو تيپ لشكر پياده را در خود جاي دهد، ضروري به نظر رسيد و براي اين منظور، هيأت نُظّار محلي را مورد بازديد قرار داده، مراسم كلنگ زني و پي كني آن، با تلاوت آياتي از كلام الله مجيد و ذبح قرباني به منظور سلامتي وجود پادشاهي انجام يافت.

هزينه آن به مبلغ 5/97497 غروش از سوي اهالي خيّر و متدين مدينه تأمين و در اختيار «ميرلوا احمد فاضل پاشا» قرار گرفت.

ايشان از اين همه احساسات، عواطف، ايثار و فداكاري اهالي، صميمانه تشكر نمود و سپاس گفت.

اوزان و مقادير


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . سلطان عبدالحميد خان، سي و چهارمين پادشاه عثماني است كه در سال 1293 هـ . ق. بر تخت نشست و در سال 1337 هـ . ق. خلع شد. قلعه حميديه به فرمان او و به نام او ساخته شده است.

2  . غُرُوش واحد پول تركيه است; هر يكصد غروش يك لير است.



178


در ميان اهالي مدينه، اوزان و مقادير متنوعي موجود نيست. آنها خرما و برنج را با «كيله» (پيمانه اي خاص)، روغن را با «باديه»، ديگر حبوبات را با «اِرْدَبّ»(1) و سبزيجات را با «من» خريد و فروش مي كنند. نرخ ارزاق در اين ايام به شرح زير است:

برنج هر كيله 300 درهم. خرما هر كيله يك و نيم «اوقه».(2) روغن هر باديه 11 تا 12 اوقه و حبوبات هر اردبّ (24 صاع) 120 اوقه و سبزيجات هرمن 200 درهم مي باشد.

سيره سلوكي اهالي مدينه

براي اهالي مدينه چيزي از حقوق و عطايا كه وسيله امرار معاش باشد، وجود ندارد.

اهالي مدينه، چنانكه از مجاوران حرم نبوي انتظار مي رود، همگي با اخلاق شايسته خداپسند متخلّق هستند، بزرگ و كوچك آنها مشغول عبادت و اطاعت اند، از دنيا به اندك قانع، همواره به شكر و سپاس حق تعالي ناطق، روزي پنج بار سجاده بردوش، تسبيح به دست، در حالي كه به نام خداوند جليل مترنّم هستند، براي اداي فرايض به حريم نبوي عزيمت كرده، پس از اداي فرايض در حرم نبيّ مكرّم، و زيارت قبر مطهّر پيامبرگرامي(صلي الله عليه وآله) به خانه هاي خود بازمي گردند.

از عهد قديم در ميان اهل مدينه مراسم ويژه اي به عنوان اهداي گندم به آستانه مباركه نبويّه، به منظور جلب نظر و عنايت ويژه آن حضرت رايج است.

اهالي مدينه با يكديگر همچون اعضاي يك خانواده، در اوج صفا و صميميت زندگي مي كنند.

به هنگام تشريف فرمايي رسول الله، از مكه معظمه به سوي مدينه منوره، اهالي مدينه به استقبال آن حضرت شتافتند. دو دخترك از قبيله «بني نجّار» در دهكده قبا، با خواندن اشعار نغز و پرمغزي، مقدم آن حضرت را گرامي داشتند.

اين شيوه پسنديده و سيره سنيّه تا كنون در ميان آنها رايج و در سلوك رفتاري آنها مشهود است. همگي مهربان، ميهمان نواز، خوش برخورد و خنده رو مي باشند.

آنها ادب در گفتار، نزاكت در كردار، درايت در پندار و حسن سلوك در رفتار را به دقت رعايت مي كنند. از عفّت نفس و غناي طبع در سطح بسيار والايي برخوردار مي باشند. از كودكان يتيم و بانوان بي سرپرست به نحو شايسته اي مراقبت مي كنند و در ابراز محبت، فرقي ميان توانمند و مستمند نمي گذارند.

آنها دروغ نمي گويند. از جاده عفاف و تقوا منحرف نمي شوند. از فصاحت خاصي در گفتار و ملاحت ويژه اي در رخسار برخوردار هستند. در سخن كسي را نمي آزارند و زبان به تملّق و هرزه گويي نمي آلايند.

در همه احوال، توفيق تطبيق گفتار و كردار خود را با سيره سنيّه حضرت ختمي مرتبت، در خود ايجاد كرده، در احياي سلوك پسنديده آن حضرت مي كوشند.

در هر فرصتي به حجره شريفه نبوي تشرّف پيدا كرده، با يك دنيا اخلاص و تضرّع، حوائج خود را به پيشگاه خداوند معروض مي دارند و از روح مطهر نبيّ مكرّم

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . اِرْدَبّ; پيمانه بزرگي است، معادل 24 صاع. (اختر كبير، ج1، ص25).

2  . اوقه: از «اُقَّه» اخذ شده، هر اُقَّه 400 درهم مي باشد.



179


استمداد مي جويند و به آمال و آرزوهاي مادي و معنوي خويش نايل مي شوند.

از آداب كهن و عادات ديرينه اهالي مدينه است كه هرازچندي به آغوش طبيعت رفته، در بستانها و باغستانها به تفرّج مي پردازند و از هواي لطيف و مناظر زيباي طبيعت درس صفا و وفا مي آموزند.

اهالي مدينه هفته اي دوبار، روزهاي جمعه و سه شنبه، پس از اداي نماز ظهر، دسته دسته به تفرّجگاه مي روند و به گردش گروهي مي پردازند و اين گردش دسته جمعي را «مقيال» مي نامند.(1)

هريك از اهالي در حد توان، غذاهاي لذيذ تهيه كرده، به مجرد رسيدن به محلّ مورد نظر، سفره ها را مي گسترند و رهگذران را به سرِ سفره فرا مي خوانند و با شور و نشاط زايد الوصفي به تناول غذا مي پردازند.

در طول زندگي، هر روز براي آنها روز عيد و هر شب برايشان همانند ليلة القدر است. آنها از فقير و غني هرگز غم و اندوهي به نهان خانه دل راه ندهند و در زير سايه نبيّ مكرّم(صلي الله عليه وآله) آنچنان با نشاط زندگي مي كنند كه مورد غبطه همگان اند.

آنها اگرچه به جز محصول باغستان و نخلستان، درآمدي ندارند، ليكن قسمتي از آن را براي استفاده خود منظور كرده، با قسمتي ديگر حبوبات و مأكولات وارده از بيرون مدينه را تهيه مي كنند و زندگي بسيار آرامي را پشت سر مي گذارند و مستمندان آنها چون توانمندان ديگر بلاد اداره مي شوند.

براي هريك از آنها هداياي فراواني از بلاد مختلف مي آيد كه بخش مهمي از زندگي آنها با اين هدايا تأمين مي شود و اگر اين هدايا وافي نبود، از يكديگر قرض مي گيرند و در پايان سال، از محضر انور نبيّ مكرم اداي ديون خود را طلب مي كنند و از بركت عنايات بيكران آن حضرت قرض هاي خود را ادا مي كنند.

مراسم ويژه اهداي گندم به آستانه منوّره

از عهد قديم در ميان اهل مدينه مراسم ويژه اي به عنوان اهداي گندم به آستانه مباركه نبويّه، به منظور جلب نظر و عنايت ويژه آن حضرت رايج است.

آنها معتقدند اگر كسي اين شيوه را ترك كند، تا سال آينده قادر به پرداخت ديون خود نخواهد شد.

مراسم تقديم گندم منحصراً در شب 17 ذي قعدة الحرام انجام مي شود.(2) اهالي مدينه سعي مي كنند كه در طول سال قرضي از دوستان و آشنايان بگيرند و در شب 17 ذيقعده دَيني بر گردن داشته باشند، آنگاه مقداري گندم تهيه كرده، در ميان نماز مغرب و عشا به آستان ملك پاسبان حضرت ختمي مرتب تقديم مي كنند و با يك دنيا اخلاص عرضه مي دارند:

«اي رسول گرامي، من اين مقدار مقروض هستم، به عطيّه عليّه آن رسول مكرّم نيازمندم، مرا از اين قرض و دَين رها بفرما.»

اين گندم تقديمي را روز 15 ذيقعده تهيه نموده، از گرد و خاك كاملاً جدا مي كنند و در داخل كيسه سفيد استفاده نشده اي قرار مي دهند، آنگاه در شب معهود (شب 17ذيقعده) به مقابل پنجره حجره نبويه آورده، به آستانه مباركه تقديم مي دارند.


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . از ريشه «قَيْل»، به معناي نوشيدن چيزي در وسط روز مي باشد. (لسان العرب، ج11، ص375).

2  . علت اصلي انتخاب شب 17 ذيقعدة الحرام بر ما روشن نيست، ولي آنچه مسلم است، نبيّ مكرم(صلي الله عليه وآله) پيوندهايي با اين عدد دارد: 1) تولد آن حضرت در 17 ربيع المولود واقع شده 2) معراج حضرت در 17 رمضان انجام شده 3) پيروزي آن حضرت در جنگ بدر نيز در 17 رمضان رخ داده است.



180


خادمان حرم نبوي اين كيسه را برمي دارند و به عنوان تبرّك به بندگان مخلص و موحّد اهدا مي كنند و از اين رهگذر به عطاياي فراواني نايل مي شوند و خداي را سپاس مي گويند.

تقديم كنندگان اين گندم، بدون استثنا، مشمول عنايات اسرارآميز حضرت رسالت پناه قرار مي گيرند و هداياي نقدي ارزشمندي به دست آنها مي رسد كه به راحتي قرض هاي خود را ادا مي كنند. اين هدايا بيشتر از كساني به دست آنها مي رسد كه اسم آنها را در طول زندگي نشنيده اند.

اين شيوه به قدري همگاني است كه اگر كسي خود را مقروض ننموده، براي اداي دَين خود در اين مراسم شركت نكند، در نظر مردم از افراد عاجز و ناتوان به شمار مي آيد.

داستاني اعجاب انگيز

يكي از ساكنان هجرت سراي پيامبر گرامي(صلي الله عليه وآله) ، در يكي از سال ها، در مراسم نيايش و عرض ارادت به ساحت قدس نبوي حضور نيافت و چيزي از عنايات بي كران آن حضرت تقاضا نكرد. يك سال تمام با قناعت زندگي كرد و در صدد استقراض از كسي برنيامد و با همسر خود قرار گذاشت كه به اندك بسنده كنند و در شب 17ذيقعده در آن مراسم شركت نكنند.

شب 17 ذيقعده فرا رسيد و او طبق قرار در مسجد حضور نيافت، ولي ديگر شهروندانش، از بزرگ و كوچك در اين مراسم حضور يافته، با تقديم مقداري گندم اداي ديون خود را از پيشگاه حضرت رسالت پناه تقاضا نمودند. او نيز در گوشه خانه اش خزيده، با خود چنين گفت: «الحمد لله ما راه قناعت پيشه ساختيم و دست نياز به سوي پيامبر خدا دراز نكرديم!» وي اين سخن را در دل خود حديث نفس مي كرد و به خود مي باليد، تا سرانجام خوابش برد. در عالم رؤيا مشاهده كرد كه در حرم نبوي، همه اهالي از عالي و داني گرد آمده اند و مجلس بسيار باشكوهي برپاست. در صدر مجلس تخت بسيار با عظمتي نهاده شده، وجود اقدس نبيّ مكرّم با شكوه زايدالوصفي بر فراز آن نشسته، به فرد فرد اهالي مدينه بذل مرحمت مي كنند و همگان را مورد لطف و نوازش قرار مي دهند.

پس از مدتي به شاه ولايت، مير هدايت، مولاي متقيان اميرمؤمنان(عليه السلام) فرمان داد تا دفتري را كه در دست پر انورش دارد بگشايد و اسامي افرادي را كه با تقديم كيسه گندم، اداي ديون خود را خواستار شده اند بخواند.

هركس بتواند در مدينه بميرد، در آنجا بميرد، كه من از هركسي كه در مدينه بميرد شفاعت مي كنم

اميرمؤمنان اسامي فردفرد آنان را قرائت نموده، عرض مي كرد: «يارسول الله امّت و مجاور كوي تو، فلاني پسر فلاني، اين مقدار قرض دارد، از محضر انورت اداي ديون خود را مسألت نموده، به خزانه كرم و رحمت شما اميد بسته است».

پيامبر گرامي براي فردفرد آنان، فرمانِ «پرداخت شود» صادر مي كرد، آنگاه



181


اميرمؤمنان روي اسم هر فردي دستور پرداخت آن را ثبت مي كرد.

سپس مولاي متقيان نام اين فرد محروم را بر زبان آورد، رسول گرامي فرمود: «او كه به ما نياز ندارد و چيزي از ما مطالبه نكرده است، ولي چون از سال گذشته 100 غروش به گندم فروش قرض دارد و گويي آن را فراموش كرده است، آن يكصد غروش قرض او نيز پرداخت شود».

در حالي كه مولاي متقيان فرمان پيامبر گرامي را در آن دفتر ثبت مي كرد، او با يك دنيا وحشت و اضطراب از خواب پريد، با يك دنيا شرمندگي صورت خود را بر زمين ساييد و با شتاب فراوان به سوي مسجد مقدس نبوي شتافته، به پيشگاه انور حضرت پيغمبر عرضه داشت: «امان، يا رسول الله، نه تنها من، بلكه همه كاينات نيازمند اين در و اين آستانند».

آنگاه صداي خود را به گريه بلند كرد و از سويداي دل استغفار كرد، ديگر سعي بليغ داشت كه همه ساله خود را بدهكار سازد و اداي ديون خود را از محضرت رسالت پناه مطالبه نمايد.

اين داستان در ميان اهالي مدينه متواتر است و همه اهالي اين شهر بر صحّت آن اعتقاد راسخ دارند و از عالي و داني، خود را بدهكار مي دانند و در شب موعود به محضر آن حجّت معبود مي شتابند و از الطاف بيكران و عنايات بي پايانش مسعود برمي گردند.

اهالي مدينه از زن و مرد، توانمند و مستمند و خُرد و كلان، به اين شيوه مرضيه عمل مي كنند، حتي اگر فرزندي در گهواره دارند از طرف او نيز كيسه اي تهيه كرده به حرم انور نبيّ مكرّم تقديم مي دارند.

كساني كه مقروض هستند، به تعداد قرض هاي خود، گندم تقديم مي كنند; يعني اگر يكصد قروش قرض دارند، يكصد عدد دانه گندم در كيسه مي نهند.

اهالي مدينه به هنگام تقديم كيسه ها، ابياتي را قرائت مي كنند و معتقدند كه قرائت اين ابيات در آن هنگام الزامي است و اكنون متن و ترجمه ابيات ياد شده:

إليك يا رسول الله يا أشرف الوري *** لجأت و إنّي ذاهل العقل خائر

اُريد فكاكاً من ديون تعلّقت *** بذمّة مسكين لديك مجاور

و أصحاب هذا الدَّين للدَّين يطلب *** و مالي من مال و عجزي ظاهر

قليل إحتيال لا اطيق تكسّباً *** ببابك مطروح أفضلك ناظر

ففكّ يا رسول الله اذمّة كربتي *** و اُقسم بالرّحمان إنّك قادر

أغثني أغثني يا شفيع بنظرة *** فبابك مقصودي و فضلك غامر

و أنت رسول الله خيرة خلقه *** و أنت علي الأكوان ناه و آمر

عليك صلوات الله ما ذكر الحمي *** و ما حنّ مشتاق إليك زائر

1) اي رسول گرامي، اي اشرف كاينات، من با دست تهي و عقل پريشان به درگاهت پناه آوردم.

2) از پيشگاهت مي طلبم كه اين مسكينِ مجاورِ حرم شريفت را از ديوني كه بر گرده اش سنگيني مي كند، برهاني.

3) طلبكارها پرداخت اين ديون را از من مي طلبند، من چيزي ندارم كه به آنها



182


بپردازم و ناتواني ام روشن است.

4) با توان اندك، قدرت تهيه آن را ندارم، حاجتم را به درگاهت آورده، چشم اميد به آستانت دوخته ام.

5) اي نبيّ مكرم، غم و اندوهم بزداي، به خدا سوگند كه به گشودن مشكلاتم توانايي.

6) اي شفيع امّت، مرا درياب و با نگاهي پناهم ده كه آستانت مطلوب و مقصود من است و فضل و كرمت فراگير.

7) اي رسول گرامي، تو بهترين آفريده آفريدگار و فرمانرواي جهان آفرينشي.

8) درود بيكرانِ حضرت حق بر شما باد، تا روزي كه مجاور شيفته اي از شما ياد كند و زائر دلباخته اي به زيارت حريمت پرگشايد.

يك هشدار

يك فرد ضعيف العقيده اي اين سنت متداول (اهداي گندم) را بدعت تلقي كرده، مردم را از انجام دادن آن نهي مي كرد و مي گفت: «از اين بدعت چه حاصلي به دست مي آيد؟!»

او به هر فردي از اهالي مدينه مي رسيد با اصرار از او مي خواست كه از تقديم گندم و شركت در مراسم شب 17 ذيقعده خودداري نمايد.

شبي در عالم رؤيا به محضر مقدس حضرت ختمي مرتبت رسيد و در آن عالم مشاهده نمود كه صاحبان هدايا به محضر آن حضرت شرفياب شده، مورد عنايت خاص حضرتش قرار گرفته اند.

او ديد كه اسامي فردفرد آنها خوانده مي شود و عطاياي حضرت نبوي به آنها اعطا مي گردد.

«هرگز به اهالي آن بلده طيبه دست درازي و زبان درازي مكن، كه حضرت حق تعالي در يك لحظه تو را نابود مي كند.



183


او نيز به اميد عنايتي، گامي جلوتر نهاده، به محضر انور رسالت پناه عرضه داشت: «به اين كمترين نيز عنايتي فرماييد».

يك مرتبه مورد عتاب قرار گرفت و اين گونه پاسخ شنيد: «تو نه تنها خود را بي نياز مي داني، ديگران را نيز از انجام اين عمل منع مي كني و اعتقاد سالم آنها را به باد مسخره مي گيري و جسورانه به اين عمل جاهلانه اقدام مي كني».

از اين هشدار و نكوهشِ حضرت به شدت متأثر گشته، با وحشت و اضطراب از خواب پريد، از كردار خود نادم شد و براي جبران آن با هركسي كه مصادف مي شد، داستان خوابش را بيان مي كرد و او را به شركت در اين عمل تشويق مي نمود.

لزوم مهر ورزي به اهالي مدينه

اهالي مدينه از عالي و داني، لازم الاحترام هستند; زيرا اگر عاصي و گنهكار هم باشند، شرف مجاورت اشرف كاينات ايجاب مي كند كه حقّ مجاورت آنها رعايت شود.

پيامبرخدا(صلي الله عليه وآله) در رابطه با حقوق همسايگان مي فرمايد:

«مَا زَالَ جَبْرَئِيلُ(عليه السلام) يُوصِينِي بِالْجَارِ حَتَّي ظَنَنْتُ أَنَّهُ سَيُوَرِّثُهُ».

«جبرئيل امين آن قدر مرا در مورد همسايه توصيه كرد كه گمان كردم همسايه را وارثِ همسايه قرار خواهد داد.»(1)

اگر رعايت حقوق همسايگان ما تا اين حد مهم باشد، رعايت حقوق همسايگان پيامبر(صلي الله عليه وآله)چه قدر مهم خواهد بود؟! روي اين بيان، بايد حريم آن حضرت در مورد مجاوران كويش رعايت گردد; زيرا در مورد آنان وعده شفاعت ويژه از آن حضرت روايت شده است، آنجا كه مي فرمايد:

«مَنِ اسْتَطاعَ أَنْ يَمُوتَ بِالْمَدِينَةِ فَلْيَمُتْ بِها، فَإنِّي أَشْفَعُ لِمَنْ يَمُوتَ بِها».

«هركس بتواند در مدينه بميرد، در آن جا بميرد، كه من از هركسي كه در مدينه بميرد شفاعت مي كنم».(2)

روي اين بيان به شرف اسلام و فضيلت مجاورت نبيّ گرامي(صلي الله عليه وآله) مشرّف شود و در هجرت سراي آن حضرت ديده از جهان فروبندد، طبق وعده آن حضرت مورد شفاعت شفيع المذنبين، سيدالمرسلين، حضرت ختمي مرتبت قرار خواهد گرفت.

براين اساس، احترام و اظهار محبت به ساكنان مدينه منوره بر هر مسلماني شايسته و ضروري است.

احترام به اهالي مدينه، تجليل و احترام به ساحت قدس نبوي محسوب است، و لذا سلاطين اموي، عباسي، ايوبي و عثماني همواره حرمت اهالي مكه و مدينه را رعايت مي كردند.(3)

روي اين جهت خلفاي عثماني آثار خيريه فراواني در حرمين شريفين از خود به يادگار نهادند و براي اهالي مكه و مدينه حقوق، عطايا و موقوفاتي معين كردند كه همه ساله به صورت منظم به آنها تقديم مي گردد.


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . صحيح بخاري، ج8، ص12 ; مسند احمد، ج2، ص85 ; من لا يحضره الفقيه، ج1، ص32 ; امالي شيخ طوسي، ج2، ص134

2  . سمهودي، وفاءالوفا، ج1، ص49، به نقل از ترمذي، ابن ماجه و بيهقي.

3  . اين تعبير از روي حسن ظن به خلفا بر قلم مؤلّف جاري شده، والاّ داستان حرّه و جنايات بيرون از وصف يزيدبن معاويه در مدينه منوّره، سياه ترين صفحه تاريخ را به اين حادثه شوم اختصاص داده است. فشرده اين واقعه دلخراش را سمهودي در «وفاءالوفا بأخبار دارالمصطفي»، ج1، صص138 ـ 125 آورده است.



184


خدمات برجسته اي كه براي حفظ آسايش و آرامش اهالي مدينه، از شرّ مهاجمان بدوي، از سوي دولت عثماني ارائه مي شود، جاي بسي تقدير و ستايش است.

در عهد سلطان عبدالمجيد(1) مسجد نبوي رو به خرابي نهاد، او فرمان لازم الاجرايي صادر كرده، براساس آن، مسجد نبوي از پايه برداشته شده، بناي فعلي در مدت 12 سال، مطابق فرمان همايوني ساخته شد. طبيعي است با اين خدمت شايسته، روح مقدس نبوي قرين سرور و ابتهاج خواهد بود.

ميهمان نوازي اهل مدينه

با توجه به عنايات ويژه رسول گرامي نسبت به اهالي مدينه، كه از احاديث فراوان استفاده مي شود، ابراز محبّت و مودّت به آنان بر هر فرد مسلمان لازم و ضروري است; زيرا هر مسلماني بايد آنچه را كه پيامبرخدا(صلي الله عليه وآله) دوست مي دارد، دوست بدارد و هرچيزي را كه آن حضرت دشمن مي دارد دشمن بدارد.

ما هر خدمتي در برابر اهالي مدينه انجام دهيم، هرگز نمي توانيم محبت و عطوفت آنان را جبران كنيم; زيرا اگر ما سالي يك بار هديه و عطيه اي به آنها تقديم مي كنيم، آنها هر روز پنج بار در اوقات نماز در حرم نبوي براي ما دعا مي كنند و در طول سال زائران حرم شريف را مورد لطف و مرحمت خود قرار مي دهند.

اگر در موسم حج، در خانه اي از حجاج خانه خدا پذيرايي نشود، همگان او را مورد سرزنش قرار مي دهند و مي گويند: «اگر تو آدم سعادتمندي بودي، شماري از زائران خانه خدا را به خانه ات مي آوردي و اطعام و احسان مي كردي.»

اهالي مدينه تا سرزمين «جُرْف»(2) به استقبال حجاج مي روند و آنها را به منازل خود فرا مي خوانند.

محبّت اهالي مدينه نسبت به زائران حرمين شريفين به قدري است كه كودكان در كوچه ها براي زائران اشعار خوانده، مراتب محبت و علاقه خود را به آنان ابراز مي دارند.

اهل مدينه در موسم حج و غيره، هر زائري را ببينند به منزل خود دعوت كرده، در اطعام و احسان به آنها از يكديگر سبقت مي جويند.

زن و مرد از اهالي مدينه، دل زائران را شاد مي كنند و از آنان دلجويي مي كنند، حتي اگر امكانات مادي نداشتند، قرض كرده، در ميهمان نوازي كوتاهي نمي كنند.

اگر زائران هدايايي به آنها تقديم كنند، اين هدايا با خدماتي كه آنها را ارائه مي دهند به هيچوجه قابل مقايسه نيست.

مؤلف به سال 1289 هـ . ق. به مدت يك هفته به همراه نُه نفر از دوستان، در منزل پسر نقيب الاشراف، سيد محمد علوي بافقي ميهمان بودم. اين سيد جليل القدر هر روز دوبار سيني پر از غذا مي آورد. بر اساس محاسبه اي كه انجام شد، هر سيني غذا 132 غروش هزينه برمي داشت.

در طول اقامت ما در مدينه منوره، اين سيد بزرگوار لحظه اي از ما دور نشد و در زيارت اماكن مقدسه با ما همراهي كرد و هيچ مكان زيارتي را فروگذار نشد.

آگاهي از مجاري حالات اهالي مدينه و آشنايي با عواطف و احساسات والاي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . سلطان عبدالمجيد خان، سي و يكمين پادشاه عثماني به سال 1255 هـ . ق. بر تخت نشست و تا سال 1277 هـ . ق. حكم راند.

2  . جُرْف; در لغت به جايي گفته مي شود كه در اثر عبور سيل، گود شده باشد و نام يك وادي در سه ميلي مدينه منوّره است. (معجم البلدان، ج2، ص128).



185


آنان، يك معاشرت طولاني و ارتباط تنگاتنگ مي طلبد. كساني كه چند روز در اين شهر مقدس اقامت مي كنند، هرگز با دقايق و لطايف موجود در آن شهر آشنا نخواهند شد.

دِل اوزاتما، اَل اوزاتما اهلنه اُول بلده نك *** طوز گيبي بردمده محور ايدر جناب حق سني

«هرگز به اهالي آن بلده طيبه دست درازي و زبان درازي مكن، كه حضرت حق تعالي در يك لحظه تو را نابود مي كند.»(1)

* پي نوشت ها:


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . به مضمون اين شعر، احاديث فراواني از پيامبرخدا(صلي الله عليه وآله) رسيده كه از آن جمله است: «مَْن أَرادَها بِسُوء أَذابَهُ اللهُ كَمَا يَذُوبُ الْمِلْحُ فِي الْمَاءِ»; «هركس به اين شهر اراده بدي كند، خداوند او را ذوب كند، همان گونه كه نمك در آب ذوب مي شود». (وفاءالوفا، ج1، ص44).



| شناسه مطلب: 80463