ميقات حج
سال چهارم شماره شانزدهم تابستان 1375
گزارشي پيرامون كتاب «جنّات ثمانيه»
محمدرضا انصاري قمي
در گنجينه دستنوشته هاي كتابخانه آستان قدس رضوي نسخه اي به شماره 4100 (فهرست نسخه هاي خطي كتابخانه آستان قدس رضوي: ج 3، ص 82، و الذريعه: 5/150 شماره 644) وجود دارد به نام «جنّات ثمانيه = بهشتهاي هشت گانه» كه در آن، نويسنده آن به توصيف هشت بقعه از بقاع متبرّكه اسلامي; يعني مكه، مدينه، بيت المقدس، نجف، كربلا، كاظمين، سامراء و مشهد پرداخته است. او نخست درباره پيشينه تاريخي هر يك از اين مزارات، كه از يك يك آنها با نام حرم اول، حرم دوم... ياد مي كند، به تفصيل سخن مي راند و آنگاه رواياتي را در فضيلت وارزش ديني آن مقام يا مسجد و مقدار پاداش و ثوابي كه خداوند براي زيارت كنندگان آن جايگاه قرار داده است مي آورد.
نويسنده اين كتاب سيد محمد باقر حسيني، ملقب به فخرالواعظين خلخالي است. او ساكن شهرستان خلخال بوده و ظاهراً به امور ديني مردم آن سامان رسيدگي مي كرده است. او از سالها پيش فكر تدوين اين مجموعه را در سر مي پرورانده، ليكن موانع و كمبود منابع در مسقط رأس او; يعني شهر خلخال مانع تحقق آرزوي او مي گردد، تا اين كه عاقبت در سال 1327 هـ . توفيق مجاورت مشهد مقدس به او دست مي دهد و با استفاده از
كتابهاي كتابخانه آستان قدس رضوي، مجموعه خود را تكميل و نسخه دستوشته اش را به گنجينه خطي آن كتابخانه اهدا مي كند. خود مؤلف در اين باره، در صفحه 246، در بخش «حرم چهارم از كتاب جنات ثمانيه» اين چنين مي گويد:
«و بعد چنين گويد بنده كمترين، تراب اقدام واعظين، الراجي الي فضل ربّه العفوّالغافر، محمد باقر بن سيد مرتضي الحسيني الخلخالي ـ عفي الله عن جرائمهما ـ كه قريب به پنج ـ شش سال بود كه در خواطر خلجان مي كرد و مدام طالب و راغب اين مرام بودم كه تأليفي در شرح قبور و تذكره مزارات ترتيب داده شود و در عرض اين مدت مختصري به عنوان فهرست ترتيب داده آنچه به مرور ايّام از وقايع و احوال به دست مي آمد به طور اشاره و اجمال ثبت مي شد و پيوسته منتظر فرصت و مترصد قدرت بودم كه تتفصيل را توصيف دهم ولي در محال خلخال; وطن اين شكسته بال كه مالامال محنت و ملال بود، كثرت مشاغل و موانع و قلت بضاعت و كتبي كه در اين صناعت از هر قبيل ضرور و لازم است مانع بود تا در اين ايام خير انجام كه تاريخ هجرت در سال هزار و سيصد و بيست و هفت سفر ارض اقدس و مشهد مقدس نموده و مدتي در آستانه مباركه حضرت ثامن الائمه علي بن موسي الرضا ـ عليه الآف التحية و الثناء ـ رحل اقامت انداخته ... »
مؤلف نوشتن اين كتاب را در سال 1327 هـ . آغاز و در سال 1331 هـ . در 403 ورق به پايان برده است. آگاهيهاي ما درباره سال تولد، وفات، وضعيت تحصيلي، سفرهايش به كشورها، موقعيت علمي و اجتماعي و ديگر مسائل مربوط به زندگاني خصوصي او بسيار اندك و از حد نوشته هاي مؤلف در كتابش فراتر نمي رود. وي واعظي كم آوازه و در شهرستان كوچك خود به وعظ و ارشاد مشغول بوده است، اما انگيزه نگارش كتاب در او بيشتر به منظور ثبت برخي از مشاهدات خود از اين بقاع بوده است. گو اين كه او هرگز در كتابش يادي از سفرهاي خود نمي كند ليكن بررسي نوشته هايش در حرم اول (مكه) و حرم دوم (مدينه) نمايانگر سفر او به اين دو شهر است و اطلاعات خود را غالباً از روي مشاهدات مستقيم و نه مسموعات (البته در برخي موارد به كتابهاي تاريخي و گفته هاي ديگران استناد مي كند) در اختيار خواننده قرار مي دهد. تنها اشاره اي كه به اعتقادات نويسنده مي توان كرد آن است كه او هنگام
برشمردن مدفونين در قبرستان بقيع، از شيخ احمد احسايي (متوفاي 1243 هـ .) ياد مي كند آنگاه برخلاف شيوه خود در معرفي اجمالي مدفونين، به تفصيل درباره احسائي پرداخته و با تمجيد و تعريف فراوان از او، فقيهاني اصولي كه او را به افراط و غلوّ متهم كرده اند نكوهش نموده و آنان را ظاهربيناني توصيف مي كند كه نتوانسته اند به كنه حقايق گفتارهاي او پي ببرند; از اين رو باتوجه به اين گفتار بعيد به نظر نمي رسد كه وي شيخي مسلك يا حداقل متمايل يا هوادار برخي از عقايد آنان بوده; بويژه آن كه در آن دوران در بخشهايي از منطقه آذربايجان شيخيه از موقعيتي برخوردار بوده و پيرواني داشته است.
در اين مقاله تنها دو بخش از كتاب «جنات ثمانيه»; يعني حرم اول (= مكه) و حرم دوم (= مدينه) مورد بررسي قرار گرفته است.
روش نويسنده در بخشهاي كتاب، بدين گونه است كه او نخست به وقايع و مسائل پيشينه تاريخي و سپس موقعيت جغرافيايي شهرهاي مقدس پرداخته و آنگاه روايات اسلامي را در فضيلت آن شهر يا بقعه برشمرده و سپس به مشاهدات خود از حرم يا مسجد (بجز بيت المقدس) مي پردازد. قسمتهاي بزرگي از هر بخش كتاب را مستحبات و ادعيه و زيارتنامه هاي مربوط فراگرفته است و به ويژه درباره مكه به تفصيل به مناسك حج و واجبات و مستحبات آن برطبق فتواي فقهاي اماميه پرداخته است و نسبت به بقاع متبرّكه امامان معصوم ـ عليهم السلام ـ نيز به تفصيل ادعيه و نمازهاي مستحبي و روزهاي زيارتي و فضائل و مناقب هر يك از امامان را برشمرده است.
سعي و تلاش ما در اين بررسي بر آن است كه مشاهدات مؤلف درباره وضعيت دو شهر مكه و مدينه و جايگاههاي ديني و تاريخي، نظير مساجد، مقابر، اماكن متبركه، وضعيت مسجدالحرام و ملحقات و توابع آن، و مسجدالنبي ـ ص ـ در مدينه را از لابلاي نوشته هاي او بدر آورده و به خوانندگان ارائه نماييم.
حرم اوّل:
مكّه
1) حجرالأسود، به ركن عراقي منصوب است. كسي كه ميانه بالاست به سهولت او ]آن [را مي بوسد، براي اين كه از زمين به اندازه 6 وجب بلند است و در اين اوقات، اطراف حجرالأسود را به طلا محكم
كرده اند و نظر كردن ]به[ آن موجب سرور و بهجت است.(صص 5-4)
2) بابهاي مسجد سي و نه است. در سمت باب الزيارة كه غربي خانه كعبه است، هفت در دارد و در سمت باب ابراهيم كه جنوب خانه كعبه است چهار در دارد، و در سمت باب الصفا كه شرقي خانه كعبه است هفده در است، و در سمت باب السلام كه شمالي خانه كعبه است يازده در است. (ص6)
3) ستونهاي مسجد; مجموع ميلهاي سنگي كه طاقها را بربالاي آن بنا كرده اند پانصد عدد است و از جمله آن پانصد ميل، يكصد و بيست و پنج آن سنگ كوچك، مثل آجرِ تراش كرده بربالاي آن كار كرده اند، و سيصد و هفتاد و پنج آن ستون يكپارچه است كه از سنگ سفيد استو بلندي هر يك تقريباً سه ذرع و نيم است. (ص 6)
4) چاه زمزم برطرف غربي كعبه است و چهل گز عمق دارد و دور سرش يازده گز است و بر سرش قبّه ساخته اند، ودو درخت مربع از چوب ساج گذرانيده و بر هر يك جهت آب مي توان كشيد و آب آن شور است و اكنون در مكه آب روان است. مردم آنجا اكثر سياه چهره اند و به تجارت مشغول و بر مذاهب مختلفه عمل مي كنند. (ص 6)
5) طوافگاه; صحن مسجدالحرام طوافگاه حجاج بود، چون خانه كعبه در ميان الصحن است و آن كه در جامع هاي بلاد در ميان صحن عمارتي سازند جهت مناسبت با مسجدالحرام و كعبه باشد. اكنون طول طوافگاه سيصد و هفتاد گز است در سيصد و پانزده گز. در بيرون مسجد يكهزار و پانصد و هشتاد گز. در حوالي آن خانقاه و مدارس و ابواب البّربسيار است; از جمله زاهد خمارتاش عمادي قزويني جهت قزاونهخانقاهي ساخت و سي هزار دينار به حكام مكه داده تا اجازت دادند كه پنجره به مسجدالحرام گشود. و خانه به دار محمد بن يوسف منسوب بوده و مولد رسول الله آنجا اتفاق افتاده، به طرف مسجدالحرام است و خيزران والده هارون الرشيد آن را با مسجد ساخت; يعني ولادت خانه حضرت محمد ـ ص ـ در كوچه]اي [كه مشهور به شعب أبوطالب بود; همان خانه برحسب ميراث به حضرت رسول منتقل شد (!) حضرت آن خانه را داخل سراي خود كردند و بيضا مي ناميدند، بعدها هارون الرشيد آن خانه را خريده داخل مسجد نمود. (صص8-7)
6) جبل ابوقبيس; كوهي است
نزديك مكه، تسميه شده به اسم مردي از قبيله مذحج كه اسمش أبوقبيس بود، به جهت اين كه اول كسي كه در آن كوه بنا گذاشته همين مرد است. به سند معتبر منقول است كه چون آدم و حوّا ـ عليهماالسلام ـ وفات يافتند هردو در غار ابو قبيس مدفون شدند و به اين معنا اخبار متعدّده معتبره وارد شده كه مدفن حوّا نزد آدم است، ولي آنچه در السنه معروف است كه مدفن حوا در قصبه جدّه مي باشد، ابداً در اين خصوص خبر به نظر نرسيده، اين از باب: «رُبّ مشهور لا أصلَ له» است و نوح ـ عليه السلام ـ در طوفان، استخوان آدم را از كوه ابوقبيس بيرون آورده در نجف الأشرف دفن نمود و اين غار را كه آدم و حوّا در آن مدفونند «غار الكنز» مي گويند. (ص 52)
7) از جمله تكاليف حاجّ در مكه معظمه، مشرّف شدن به زيارت حضرت ابوطالب و عبدالمطلب و عبدمناف وحضرت خديجه ـ رضوان الله عليهم ـ است. بدانكه قبور اين بزرگواران در سمت راه منا در نزديكي ابطح است و مابين قبر خديجه و آنها في الجمله مسافتي است و در مقابل جناب خديجه به فاصله كمي بقعه ديگري است با ضريح و بناي رفيع و اهل مكه آن را نسبت مي دهند به جناب آمنه، والده حضرت ختمي مآب ـ صلّي الله عليه و آله ـ . بودنِ آمنه والده حضرت در آنجا بعيد است و مستندي از براي آن ديده نشده و علاّمه مجلسي ـ ره ـ فرموده كه قبر شريف آمنه و عبدالله ـ رضي الله عنهما ـ در اين زمان معلوم نيست. (ص 53)
مؤلف گويد:
از كتب اخبار و مورّخان، چنان مستفاد مي شود كه در محل قبر آمنه خاتون اختلاف است; بعضي گويند در مكه معظمه است و جمعي نوشته اند كه در ابواء است (مكاني است مابين مكه و مدينه. از ابواء تا جحفه، از طرف مدينه منوره، بيست و سه ميل است). برخي نوشته اند كه سيّدالمرسلين ـ ص ـ در آن سال كه به غزوه بني لحيان توجه فرمود به منزل عسفان رسيد، قبر مادر خود آمنه را بشناخت وزيارت او كرد و بگريست، چنانچه ]چنانكه [اصحاب و ملازمان را به گريه درآورد.
و اما مدفن عبدالله ـ ع ـ والد ماجد رسول خدا را... . اكثر محدثين و مورخين مرقوم داشته اند: آن حضرت در يثرب به جوار الهي شتافت و در دارالبالغه مدفون گرديد.
8) و ديگر، مخفي نماند در مقابر عبدالمطلب و ابوطالب، جماعتي از بزرگان
علماي شيعه و اكابر دين مدفونند. از فيض زيارت ايشان و فاتحه بر سر قبر آنها نبايد محروم گشت; مانند سيد اجلّ، محدّث، فقيه امير زين العابدين كاشاني كه مجاورت مكه معظمه را اختيار فرمود و اين سيد را در آخر امر شهيد كردند و مدفون شد در همان قبري كه خود در حال حيات مهيّا فرموده بود به نزدِ قبرِ استاد خود; المولي محمد امين استرآبادي و مانند قبر شيخ محمد سبط شهيد ثاني و غير هم. (صص 54-53)
9) قبر ابولهب بر سر راه عمره واقع است، هر كس از آنجا بگذرد و سنگي چند بر سر قبرش انداخته لعن مي كنند، حال به منزله كوهي از سنگ جمع شده است. (ص61)
10) الشيخ محمد بن شيخ حسن بن الشيخ زين الدين شهيد ثاني، فقيه، محدّث، عابد، زاهد و صاحب كرامات عاليه بود. مدتي در كربلا اقامت نموده، به تدريس اشتغال داشت، پس به سوي مكّه مسافرت كرد و در آنجا اقامت نمود و به تأليفات خود مشغول بود تا وفات يافت. ولادتش عصر روز دوشنبه دهم شهر شعبان سال نهصد و هشتاد و وفاتش سنه يكهزار و سي است. عمر شريفش پنجاه سال و سه ماه بود ـ رحمة الله عليه ـ .
الشيخ زين الدين بن الشيخ محمد، السبط الشهيد الثاني، عالم و فاضل و متبحر و محقق و مدقّق بوده در علم معقول و منقول، در عهد خود منحصر بود. ولادتش سنه هزار و نه، وفاتش بيست و نهم ذي الحجه سنه هزار و شصت و چهار در قبرستان مُعلّي و در جوار خديجه كبري با پدرش محمد مدفون است.
ميرزا محمد بن علي بن ابراهيم استرآبادي، فاضل و عالم و محقق و مدقق و عابد و عارف و محدّث و مفسّر بود. تأليفاتش بسيار است. تاريخ وفاتش سيزدهم ذي قعده سنه يكهزارو بيست و هشت بود.
الشيخ اسماعيل بن محمد مكّي و الشيخ علي الصغير نواده شهيد ثاني در جوار حضرت خديجه كبري مدفون است و آقا ميرزا زين العابدين كاشاني در مقابر عبدالمطلب نزديك قبر آقا ميرزا محمد استرآبادي مدفون هستند. (ص 61)
11) و ساداتي كه شرفا و نقبا و متولّي حرمين شريفين بودند، بعضي در قبرستان حُجُون و جمعي در قبرستان جسيم مدفونند:
السيد احمد بن علي بن محمد بن جعفر بن عبدالله بن الحسن بن الحسن بن
علي بن ابي طالب ـ عليه السلام ـ .
السيد جعفر المكّني به ابو محمد، از اولاد حسن مثني است. و پسران او السيد عيسي و اميرحسن ابوالفتوح و امير عبدالله تاج المعالي، امير حمزة بن ادهاش از اولاد موسي الجون بود.
امير محمد الملقب بتاج المعالي، ابو فليت قاسم بن تاج المعالي، امير قطب الدين عيسي، مكنز بن عيسي، منصور برادر آن، امير قتادة بن السيد ادريس، حسن بن قتاده، ابو راجح بن قتاده، ابو سعيد حسن بن علي، مير نجم الدين محمّد، مدتي حكمراني كرد و بسيار معمّر شد، به قرار سي پسر داشت. أبوالغيث بن ابونمي، سيد خميصه، سيد ابوعراره، سيد عزالدين بسيار سيد متقي و عادل و حكمران و سايس بود. سيد بدرالدين عجلان عموماً در مقابر مزبور مدفونند. (ص 66)
حمر الأول من كتاب جغرافي المشاهد بيدالفقير سيد باقر بن سيد مرتضي الخلخالي سنة 1327 هـ .
حرم دوّم: مدينه
جغرافياي مدينه منوره و شرح مشاهد آن
امير عضدالدوله كه از سلاطين ديالمه بود، دورشهر را بارو كشيد. شهري است كوچك، الحال سه هزار و هفتصد خانه در اوست، نفوس آنجا بنا به تحرير اساتيد جغرافيا، پنجاه هزار نفر است، اگر چه آن شهر قصبه مانند است و لكن شأن آن بلند است، براي اين كه در آن بلده مباركه، روضة مطهره پيغمبر ما محمد المصطفي ـ ص ـ مي باشد. هوايش بغايت گرم است. نخلستانش بسيار، آبش سازگار و حصارش از آجر بغايت استوار و خرماي بَرْدِي و عَجْوه در آنجا بهتر از بلاد ديگر بُوَد. و مردمش لاغر و اسمرو از متاع ملاحت بهرهور و اكثر ايشان سوداگر و پيلهورند. عموماً شافعي مذهب و ديگر حنفي و شيعه اماميه در مدينه و در نواحي آن بسيارند و جمعي از ايشان سادات آل نسب و شرفاي صاحب حسب اند. و از خواص آنجاست كه غريب بدان شهر رود بوي خوش شنود. و نخلستان آنجا مشروب آب چاه و باران است. (صص 100 ـ 99)
2) در اطراف آن مسجد، مدارس و خانقاه بسيار است و بناي خير بي شمار; از جمله امير چوپان در غربي آن، مدرسه و حمّامي ساخت. پيش از آن حمامي در مدينه نبود. (ص 101)
3) حدّ مسجد رسول الله، الي
استوانتين تا به آن دو ستوني كه از طرف راست منبر الي راهي كه متصل به سوق اليل است. ( ص 102)
4) مقام جبرائيل، همان تحت ميزاب است; وقتي كه مي خواهي از در بيرون بروي، همان دري كه باب فاطمه مي گويند. در حالي است كه ميزاب بالاي سر باشد و باب فاطمه در عقب. (ص 103)
5) دوم از تكاليف زوّار زيارت حضرت فاطمه ـ عليها السلام ـ است، و در محل دفن آن مخدّره اختلاف است.در تحيّة الزائر گويد:
چون حضرت فاطمه وصيت نمود كه او را در شب دفن كنند و كساني كه بر او ظلم كردند به نماز و جنازه اش حاضر نشوند، پس او را شب دفن كردند و به اين سبب محل قبر شريف آن حضرت مختلفٌ فيه ميان علماي خاصه و عامه گشت و ظاهر اكثر احاديث معتبره آن است كه آن حضرت در خانه خود مدفون گرديده است كه متصل به حجره طاهره حضرت رسول است و اكنون ضريحي نيز از براي آن حضرت ساخته اند.
و تحقيق آن:
بدانكه مؤلف گويد:
در بقعه ائمة اربعة، كه اصل آن از بناهاي ناصر بن المستنصي است، دو نفر ديگر نيز مدفون اند; يكي عباس عموي پيامبر ـ ص ـ كه قبرش متصل به قبر ائمه است و در طرف غربي است. و ديگري قبري است كه در طرف قبلي بقعه متصل به ديوار است و ضريح كوچكي دارد و آن را نسبت به حضرت فاطمه زهرا مي دهند و جماعت بسياري از عامه معتقدند كه آن قبر فاطمه زهرا ـ سلام الله عليها ـ است و قبر فاطمه بنت اسد همان است كه در زاويه قبرستان بقيع در طرف شمالي قبه عثمان معروف است. ( ص 115)
7) و ايضاً قبر جناب ابراهيم بن رسول الله ـ ص ـ واقع است در بقعه قريب به بقعه ائمه اربعه ـ عليهم السلام ـ و جناب عثمان بن مظعون ـ رضي الله عنه ـ قبرش در همان بقعه شريفه است. و أسعد بن زراره و ابن مسعود نيز در بقعه عثمان بن معظعون مدفونند. و صاحبان تاريخ مدينه ذكر نموده اند كه عليا جناب رقيه و اُمّ كلثوم دو دختر رسول خدا نيز در همين بقعه مدفونند. علماي سير و مورّخين مدينه گفته اند كه بيشتر اصحاب رسول خدا در بقيع مدفون گشته اند. و قاضي در مدارك ده هزار گفته و لكن غالب آنها مخفي است. قبرستان، هم عيناً و هم جهتاً، چه از زمان قديم علامتي بر سر قبورشان نگذاشته اند.
و ديگر قبر جناب عقيل برادر اميرالمؤمنين ـ ع ـ در آنجاست كه معروف است به قبّه عقيل، با پسر برادرش عبدالله بن جعفر و بعضي گفته اند عقيل در خانه خود مدفون است. و در نزديكي قبر عقيل بقعه اي است منسوب به ذوجات پيغمبر. و غير از خديجه كه در مكه است و غير از ميمونه كه در سرف است (كه موضعي است ما بين مكه و مدينه) عموماً در آنجاست. و قبر صفيه (عمّه رسول خدا و دختر عبدالمطلب باشد) در طرف چپ آن كسي است كه از بقيع بيرون رود. و قبر جناب اسماعيل فرزند حضرت امام جعفر صادق در مشهد بزرگي است در طرف غربي قبّه عباس، خارج از بقيع است و آن بقعه ركن سور مدينه است از جهت قبله و مشرق و درش از داخل مدينه مفتوح مي شود، و بناي آن بقعه، پيش از سور مدينه شده. و قبر مقداد صحابي، در بقيع است نه در شهر و آن كه فعلاً بين مردم غلط مشهور است آن كه در شهر، و آن ]است[ قبر شيخ مقداد حلي است كه وصيت فرموده كه او را در راه زوّار عتبات دفن كرده اند.
بأيّ حال ما در اينجا دو نفر را به موجب تواريخ و اخبار مختلف مي بينيم يكي عقيل است ، نوشته اند: «انّه توفي بالشام فيِ خلافة معاويه»; يعني عقيل در ايام خلافت معاويه در شام وفات نمود، اكنون او را در بقيع قبري است آشكار، و ديگر اختلاف است در قبر زينب كبري بنت اميرالمؤمنين ـ ع ـ بعضي نوشته اند كه با شوهرش عبدالله بعد از اسيري به شام رفت و دوباره اسير شد و در آنجا وفات نمود، اكنون مشهد زينب در شام مشهور است، لكن مرحوم واعظ طهراني در كتاب روح و ريحان مي گويد:
آن كه در دمشق شام است، مشهد زينب يحي المتوّج بن الحسن الانور بن زيدالأثلج بن الحسن سبط علي بن ابي طالب ـ ع ـ مي باشد. در تواريخ و أنساب و غيره نوشته ]شده [است كه اين خاتون وفات و مدفنش در قريه ضيعه ]كه[ در حوالي دمشق است، واقع شد، همين زينب مشتبه به زينب خاتون بنت علي ـ عليه السلام ـ شده است. ]كه[ غلط وخلاف مشهور است، از براي آن كه زينب كبري بعد از چهار ماه مراجعت از شام در مدينه وفات و در بقيع مدفون گشت. (ص 116)
8) علماي تاريخ مدينه گفته اند كه عبدالله جحش كه خواهرزاده حمزه است نيز در بقعه او مدفون است و قادر خليفه ناصر لدين الله در سال پانصد و هفتاد قبه عاليه بر
قبر آنها بنا كرد و گفته اند در سمت قبله چسبيده به كوه اُحد مسجدي است كه بنيانش منهدم شده پيغمبر ـ ص ـ در آنجا نماز خوانده. ( ص 117)
9) مشربه اُمّ ابراهيم; يعني غرفه مادرحضرت ابراهيم فرزند رسول خدا ـ ص ـ كه رفتن به آنجا و عبادت و نماز در آن از مندوبات است. اما جناب آقا سيد محمدباقر حجة الاسلام ـ قدس سرّه ـ در مناسك حج خود فرموده:
امّا مشربه اُمّ ابراهيم معروف نيست. حقير با جمعي از حاجّ كه همراه بودند بسيار سعي كرديم تا به ميان نخلستان به دو مسجد خرابه رسيديم گفتند كه اينجا مشربه اُمّ ابراهيم است و در هر دو نماز كرديم و مسجد فضيخ قريب به مسجد قبا است و او را مسجد ردّالشمس نيز مي گويند. (ص117)
10) برو به عُريض كه در يك فرسخي مدينه است به جهت زيارت علي بن امام جعفر صادق ـ ع ـ .
مسجد حضرت فاطمه; مراد از مسجد فاطمه بيت الأحزان آن خاتون است كه در بقيع است.
و خانه امام جعفر صادق ـ ع ـ كه در مسجد است دو ركعت نماز در آنجا بكن.
و مسجد اميرالمؤمنين كه محاذي قبر حمزه است. (ص 117)
11) عقيل در ايام خلافت معاويه، بعد از آن كه از شام مراجعت فرمود، در زمان امامت حضرت امام حسن در مدينه وفات يافت و قبرش نيز در بقيع است. (ص 120)
12) مسجد مائده قريب البقيع، و مسجدالاجابة الثاني و هو قريبه.
المحاريب ثلاثه; محراب النبي، محراب عثمان و محراب سليمان سلطان الروم.
الابواب خمسه; باب السلام7 باب الرحمان، باب النساء باب جبرائيل و باب مجيدي.
المنارة خمسة; منارة رئيسيّه، منارة سليمانيه، منارة إشكليّه، منارة باب الرحمان و منارة باب السلام. ( ص 121)
13) چاه اُريس، كه انگشتر رسول الله ـ ص ـ از دست عثمان بن عفان بر آن چاه افتاد و هرچند جُستند نيافتند، در نخلستان قبا بر دو ميلي مدينه، مايل قبله واقع است و در آنجا مجموع بيوت انصاريان بوده و آن قصبه مانند بود و در حوالي آن قراء معتبر بوده، اكنون اكثر آن دهات خرابند. ( ص 122)
14) مساجد و معابد در اطراف مدينه:
مسجد قبا، ... و مسجد احزاب و آن مسجد فتح است كه دعا كرد در آن رسول خدا در روز خندق و آن واقع است بر قطعه]اي[ از كوه سلع كه به دو پله بر آن بالا مي روند و در جانب قبله او دو مسجد است; يكي منسوب به علي ـ عليه السلام ـ ]و به [مسجد اميرالمؤمنين مشهور است. و ديگري مسجد سلمان فارسي است كه مقابل حمزه است.
و ديگر مسجد قبلتين و قبة الكشف و مسجد مباهله و مسجد فضيخ; آن مسجدي است كه در سمت شرقي مسجد قبا واقع است و در حديث آمده كه در آن مسجد آفتاب از براي جناب امير ـ عليه السلام ـ برگشت. (صص 123 ـ 122)
15) و ديگر معبد خانه علي ـ ع ـ و خانه ابوبكر و بيت بني النجّار و معبد خانه زين العابدين ومعبدخانه حضرت صادق ـ ع ـ . و بعضي از قراء مدينه حصن بليغ بر اميرالمؤمنين علي ـ ع ـ وقف بوده و بعد از او، اولادش در تصرف داشتند و از آن جمله دهي بود مشهور به فدك. (ص 123)
16) قريه سيره، بر سه فرسنگي مدينه با قلعه قند از ولايت طيّ است ]كه [رسول الله به عايشه داده بود، اميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ از تصرف عايشه مانع شده تسليم نفرمود. مواضع ديگر از; هادي، حصره، سايره، سنان، سانه، رهاط، غراب، اَكحل، و حَمِيّه قراء مدينه اند و قريه جنار مَرضه اهل مدينه است بر سه مرحله شهر و مرحله جُحفه كه ميقات است، به ده فرسنگي از او بر سوي مكه است. و قريه ابواء كه آمنه خاتون مادر پيغمبر ـ به روايتي در آنجا مدفون است ـ از مدينه چهل و چهار فرسنگ به سوي مكه. فضيا، سُقيا، زوراء، في، بريد و وادي قنات، عموماً اسامي امكنه است در مدينه.
17) آنجا ]كه[ عثمان مدفون گشت به گورستان بني اُميّه معروف شد. (ص118)
18) مجدالملك رادستاني قمي بعد از آل بويه از درجه وزارت به استقلالِ سلطنت رسيد. او در بقيع به روضه مطهره اين چهار امام و الا مقام قبه و گنبد برافراشت. (ص 114)
19) محل دفن جناب عبدالله بن عبدالمطلب. (ص 147)
محل دفن آن جناب; بعضي از معتبرين علما مي فرمايد كه قبر عبدالله بن عبدالمطلب در ميان خلق معروف نبود و من در سنه هزارو يكصد و هشتاد و شش كه به مدينه و به زيارت خاتم پيغمبران مشرف بودم به لطايف حيل قبر عبدالله را پيدا كردم
و زيارت نمودم و بسياري از حجاج را بر قبر شريف آن دلالت نمودم و قبر آن جناب در كوچه درازي است و معروف به (زقاق الطول) در يسار داخل دروازه مصري در خانه معروف به بيت ابي النبّي و قبل از اين مشهور به خانه نابغه بوده و قبر آن جناب واقع است در فوق دكّه، در ضلعي ميان دو ديوار خانه در صندوق كوچك پشت ماهي و در جوف آن ضريح از چوب كوچك نيز هست. ( ص 147)
20) مشهد و مزار فاطمه بنت اسد، مادر اميرمؤمنان ـ عليهاالسلام ـ آن خاتون در بقيع صاحب گنبد است... و قبرش نزد قبور مطهر اولاد محترم خود، ائمه بقيع ـ عليهم السلام ـ واقع است. (صص151-150)
21) مزار فيض آثار عباس بن عبدالمطلب، قبرش در تحت قبه ائمه اربعه مي باشد. (ص 152)
22) و ديگر قبر صفيّه عمّه رسول الله صاحب گنبد است. (ص 153)
23) رقيّه بنت رسول الله قبرش در نزديكي قبر جناب عثمان بن مظعون است. (ص160)
24) سكينه خاتون بنت الحسين ـ ع ـ در مدينه وفات يافت و در بقيع مدفون گرديد و صاحب گنبد و قبّه مي باشد. (ص161)
25) اسماعيل بن جعفر ـ عليهما السلام ـ ... در عُريض وفات يافت، سريرش را در دوش به مدينه آورده در بقيع دفن كردند، صاحب قبّه است. (ص 162)
26) محمد بن عبدالله بن حسن بن حسن بن اميرالمؤمنين، ملقب به مهدي، مشهور به صاحب نفس زكيّه... قبرش نزديكي كوه اُحد واقع است. (ص 163)
27) مالك اشتر را در راه مصر مسموم كردند بعد جسدش را به مدينه نقل نمودند در ميان قبرستان بقيع در مقبره يهود دفن كردند، اكنون داخل بقيع است]!! [(ص168)
28) ديگر از قبوري كه در بقيع صاحب گنبد است:
مالك بن انس، نافع بن ابي نعيم.
و ديگر ناقه رسول الله به أمر حضرت پيغمبر در بقيع مدفون گشت، اكنون مدفن ناقه مشهور و زيارتگاه نزديك و دور است.
]و از قبور علما و مجتهدين و مشايخ[:
الشيخ جمال الدين ابا محمد المكّي و هو والد شيخنا الشهيد الأوّل و كان من
تلامذة الشيخ الفاضل العلامة نجم الدين بن طومان توني ـ قدّس سرّه ـ بالمدينه حين سفر الي الحجاز الشريف في سنة ثامن و عشرين و سبعمائة. و ايضاً من جملة دفين البقيع الشيخ الأمجد الأوحد الشيخ احمد بن الشيخ زين الدين بن الشيخ ابراهيم البحراني لم يعهد في هذه الأواخر مثله في المعرفة و الفهم و المكرمة و الحزم و الجودة واككمة والفصاحة و خلوص المحبّة و الوداد لاهل بيت رسول الامجاد بحيث يُري عند بعض اهل الظاهر من علمائنا بالإفراط و الغلوّ. انّه ـ قدّس سرّه ـ ورد بلاد العجم في أواسط عمره و كان اكثر مقامه فيها بدار العبادة يزد ثم انتقل الي اصفهان و توقف فيها برهة من الزمان و لما أراد ان يرجع الي أصله الذي كان في وصل الحسين ـ ع ـ و ورد ببلدة قرميسين و اقام بهامدة فارتحل منها الي أرض الحائر ليصرف فيها بقية عمره الطريف علي التأليف و التصنيف و القيام بحق التكليف و كان له ]ص 173[ كتب جليلة و في كلّ العلوم رسائل جميلة انّه لما بلغ النفاق والشقاق بينه وبين من خالفه من فضلاء العراق و لم يلتفتوا الي قوله و استكبروا استكباراً و ازدادوا عتوّاً و عناداً بل كتبوا علي رؤساء البلدان انّ الشيخ أحمد اعتقادة كذا و كذا فشوشوا قلوب الناس و جعلوهم في الإلتباس و لا يبقي للشيخ الاّ افتروا لأجله كذباً و خلافاً فلمّا كان الفرار الي الله تعالي هو الأمان من كلّ مخوف فَرّ منه اِلي بيت الله الحرام مع اهله و عياله و أبنائه و باع كلّ ما عندهم من الُحليّ و الغياع و سافر مع ضعف بنيتة ونقاد قوّته و كبر سنه فلمّا بلغ الي منزل هدية و هي عن المدينة بثلاث مراحل حتي توفي فيها ـ قدّس سرّه ـ في سنة ثلاث و أربعين و مائتين بعد الألف و عمره قرب من التسعين و ابيّضت فيه من الهرم الرأس و الحيّة و قد دفن في مدينه المشرّفة في جوارائمه البقيع أو في تحت ميزاب مسجد رسول الله ـ ص ـ و قام بمراسم عزائه أكثر أهل الإسلام من الخاص و العام. قال بعض الأعراب في تاريخه: مادة تاريخ:
فزت بالفردوس فوزاً *** «يا بن زين الدين احمد»
(ص 172 ـ 171)
20) الحاج ملا صادق دارابجردي; عالمي بود عامل و فاضلي بود كامل، از هداهل زمان در ورع و تقوا، ثاني سلمان در سنه يكهزار و دويست و نود و هشت به رحمت ايزدي پيوست و در قبرستان بقيع مدفون گشت ـ رحمة الله تعالي عليه ـ .
خواجه محمد پارسا; ولد محمد بن المحمود الحافظ البخاري. نسب شريف وي
به عبدالله بن جعفر طيّار مي رسد و از اعاظم اصحاب خواجه بهاءالدين نقشبندي است. در ماه محرم سال هشتصد و بيست و دو عازم زيارت بيت الله گرديد. بعداز اتمام مناسك به مرض صعب مبتلا شد و با آن حال متوجه مدينه گرديد. روز چهارشنبه بيست سيم ذي الحجة به مدينه رسيد و پنجشنبه وفات يافت و در بقيع مدفون شد. (ص173)
|