متن کامل
بخش نخست این نوشته را، در شماره گذشته (54) آوردیم و اکنون بخش دوم آن را، در شماره حاضر به شما خوانندگان گرامی تقدیم می کنیم: حج در دوران روسیه تزاری در نیمه نخست قرن نوزدهم، ترکستانی ها از یک سو به خاطر عقب ماندگی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی
بخش نخست اين نوشته را، در شماره گذشته (54) آورديم و اكنون بخش دوم آن را، در شماره حاضر به شما خوانندگان گرامي تقديم مي كنيم:
حج در دوران روسيه تزاري
در نيمه نخست قرن نوزدهم، تركستاني ها از يك سو به خاطر عقب ماندگي سياسي، اقتصادي و فرهنگي و از سوي ديگر به دنبال سياست گسترش سيطره روس بر ديگر بلاد، زير سلطه روس ها درآمدند. در اين زمان مسلمانان تركستان براي انجام عبادات ديني، با مشكلات جديدي روبه رو شدند; به ويژه در عباداتي مانند حج، كه لازم بود دولت از ايشان محافظت كند. اسلام در اين سرزمين ها اهميت بسيار داشت و روس ها مي دانستند كه مانع شدن و جلوگيري از عبادت، براي آنان دردسر ساز خواهد شد. بنابراين، به جاي «منع»، سياست «محدود كردن» را به كار بستند.
امين الدوله كه در سال 1316 به حج رفته، مي نويسد:
«... چنانكه دو سال است احدي از تبعه روس نتوانسته اند براي حج تذكره بگيرند و آنچه رفتند، تذكره آن ها عنوان تجارت و سفر استانبول و مصر بود.»
وي در جاي ديگر مي نويسد: «محمد شامل پاشا پسر شيخ شامل داغستاني است كه سال ها با دولت روس جنگيده به دربار عثماني پناهنده شده و در آنجا مدفون گشت.
محمد پاشا كه پسر اوست، ماهي 150 ليره مجاناً شهريه مي گيرد و در مدينه اقامت دارد.»(74)
روس ها مي دانستند كه حج عبادت صرف نيست. به عكس، نقشه سياسي حج را هميشه زير نظر مي گرفتند و ارتباط حجاج تركستان در راه حج و خبر گرفتن از اوضاع همديگر براي روسيه بسيار خطرناك بود; زيرا اين امر نشانه اتحاد مسلمانان ماوراءالنهر محسوب مي شد. آن ها به دنبال اين بودند كه به شكل مناسبي جلوي اينگونه عبادات را بگيرند.
يكي از كارشكني هاي آنان، خودداري از دادن گذرنامه به حجاج تركستان بود. در سال 1880 بر اساس يك قانون، اعطاي گذرنامه به مسلمانان به حالت تعليق در آمد، ولي حجاج در برابر اين موانع تسليم نشده و با رفتن به بندر ادسه، با هزينه بسيار زيادي گذرنامه تهيه مي كردند و به راه خود، به سمت حجاز ادامه مي دادند. روسيه نيز قادر نبود جلوي اين كار را بگيرد تا اين كه در سال 1904 اين ممنوعيت لغو شد، حتي در ادسه براي فروختن گذرنامه به مسلمانان، دفاتر زيادي باز شده بود و بعضي از مسلمانان نيز در اين ميان، دچار نيرنگ بازي هاي دفترداران مي شدند.(75)
حكومت براي مقابله با فريضه حج، تشكّل هاي مسيونري به راه انداخت و به علما در مورد نوشتن كتاب و رساله براي منع مردم از سفر به حجاز فرمان داد. يكي از اين كتاب ها در سال 1870 با نام «سفر به حج و مكه و تأثير سياست و دين» چاپ شد. در اين رساله به نقش سياسي ـ فرهنگي مناسك حج توجه شده و در عين حال، تا حدّ ممكن مسلمانان از رفتن به حج منع شده بودند.
در اواخر قرن 19، تفكّر اسلامي گسترش يافت و بالطبع روس ها از اين امر بسيار نگران بودند. اين ترس و وحشت تنها در روس ها نبود، بلكه كشورهاي غربي; مانند انگلستان كه مستعمرات زيادي در ميان ممالك اسلامي داشتند، نيز گرفتار چنين وحشتي بودند. براي جلوگيري از سفر مسلمانان به حج، داشتن تنها يك دروغ و شايعه نيز كافي بود; مثلا كافي بود بگويند بيماري وبا در ميان حاجيان شايع شده است!
بعد از 1890 سازمان هاي قرنطينه بيماري هاي مسري تشكيل شد. در اين سياست، به ظاهر هيچ منعي براي رفتن به حج وجود نداشت، ليكن با گنجاندن مسأله بيماري به عنوان شرط شرعي، براي پيش گيري از اين سفر كفايت مي كرد.
عبدالرشيد ابراهيم، يكي از مسلمانان روسيه، كه اصالتاً ازبك بود، تجربه خود را در كتاب «سفرنامه حج» اينگونه آورده است:
«هر اندازه كه قرنطينه در ظاهر يك تدبير صحيح است، در اصل يك معلنت سياسي است. ولي متأسفانه رجال حكومت عثماني و پزشكان، از اين جهت در كل معنا غافل و بيگانه هستند.»
شگفت آن بود كه معمولاً در اوايل ماه رجب، زماني كه حجاج مي خواستند گذرنامه بگيرند، اعلام مي شد كه در يكي از ايالات روسيه وبا مشاهده شده است! چون راه عبور حجاج، در ماه رجب و شعبان از خاك روسيه بود، اين امر هر سال اتفاق مي افتاد و خبر ديده شدن آثار بيماري وبا مرتب اعلام مي شد. همچنين بايد در نظر داشته باشيم كه به خاطر ساخت راه آهن به وسيله دولت عثماني، راه حج بسيار كوتاه شده بود. به همين دليل اجازه نمي دادند كسي در ماه رجب براي اخذ گذرنامه مراجعه كند.
مسلمانان بعد از مدتي، به فكر چاره افتادند. آن ها نه گذرنامه حج كه گذرنامه يك كشور ديگري را از دولت روسيه مي گرفتند! ولي متأسفانه حجاج ما وقتي از مكه خارج مي شدند، مي بايست قرنطينه را تحمل مي كردند. از آنجا به بيروت رسيده و دوباره قرنطينه مي شدند و به ازمير مي آمدند و بار ديگر همان بدبختي را داشتند و اگر مي خواستند به روسيه بروند، دوباره در كفّه قرنطينه مي شدند، ولي در هيچ يك از آن ها، نه قانوني وجود داشت و نه بهداشتي. حتي بعضي وقت ها چنان برخوردهاي بدي مي شد كه با هيچ عقلي سازگار نبود.
اگر يك كشتي از مسلمانان از استانبول به روسيه مي رفت، حتماً قرنطينه مي شد، ولي كشتي روسي كه قصد برگشت از قدس را داشت، مشمول قرنطينه نمي شد و اگر در اين كشتي فقط و فقط يك مسلمان وجود داشت آن فرد بايستي تحت قرنطينه در مي آمد. در واقع، آن زمان قرنطينه منحصر به ايام بازگشت حجاج بود.
به نظر مي رسد اين امر از يك سو به جا بود و از سوي سياسي و نوعي ستم; زيرا قرنطينه اي كه در كشورهاي مسلمان (مانند مصر و يا قدس) اجرا شد، تا اين حد سخت گيرانه نبود.
در اسناد عثماني، نمونه هاي زيادي از اين دست وجود دارد كه تنها دو مورد از آن ها را در اينجا مي آوريم:
* عثماني ها در خصوص بيماري وبا و انجام قرنطينه، بسيار سختگيرانه عمل نموده، به شكايتي از طرف حجاج توجه نمي كردند. حجاج و مسافراني كه از سمرقند وارد قلمرو عثماني مي شدند و نشانه هاي وبا در آن ها پديدار مي گشت، تحت كنترل و معاينات بهداشتي قرار مي گرفتند.
29/Z/1310) N.PRK. AZJ 25/58
قرنطينه (تحفّظ خانه) حجاج و ديگر مسافراني كه از ادسه و كؤستنجه به درِ سعادت آمده اند.
(24/6/1325) Y.MTV. 303/170
گزارش عزيمت حجاج خراسان به مكه، از مسير كرمانشاه، به خاطر اغتشاش راه روسيه و لزوم جلوگيري مفرط آن ها به قبض عبور و لزوم صدور تذكره براي آن ها از اداره تذكره محل اقامت. (65 ـ 165/1/25 1324 سال ـ مركز اسناد وزارت خارجه ايران، فرستنده: اداره تذكره خراسان و سيستان).
رونوشت نامه در خصوص دستور استرداد جريمه دريافتي از حجاج تيموري با توجه به سرقت تذكره هاي آن ها و نامه در مورد صدور دستور استرداد وجوه جريمه دريافتي از حجاج تيموري به آن ها. سال1324. 4 ـ 4، 3ـ 3/5/25/ (مركز اسناد وزارت خارجه ايران).
نامه اي در باره رييس گمرگ سيستان از استرداد وجه دريافتي از حجاج تيموري سرقت تذكره آنها و لزوم رسيدگي به قضيه. 116 ـ 115/1/6/25/1324 (مركز اسناد وزارت خارجه ايران).
ممانعت از حركت حجاج روس به سمت حجاز كه در قرنطينه خانه كالازومن شورش به پا كرده بودند.
(1329h) /Dosya 50/1 DH.ID
علي رغم اين كه حكومت روسيه قادر به حلّ اين مسأله نبود، در سال 1896 كميته اي زير نظر والي عمومي تركستان تأسيس كرد. اين كميته در جلسه اول خود اظهار داشت كه اساساً ممانعت از رفتن به حج قابل قبول نيست. به همين دليل بايد بدين امر اجازه داده شود. ولي اين مسامحه، امري ناخواسته بود. بر اساس رأي اين مجمع، سفرهاي حج مي بايستي در چهارچوب برنامه اي خاص انجام مي شد. اگر كسي مي خواست از راه دريا برود، با قطار از تركستان به بندر كريمه (ادسا) و از آنجا هم مي بايست با كشتي هاي روسي به حجاز مي رفت.
اين برنامه بعد از مباحثه هاي طولاني در تاريخ 1903 از طرف روسيه تزاري تأييد و به مرحله اجرا در آمد.
]D.Brazuer,Mekke ge yol,Turkistan Hacilari ve)(hukumeti,Mayis 1993 s.31Car
در اين ميان و در سال 1904، قانون ممنوعيت سفر حج لغو شد. در آن دوران، تاجري ثروتمند از تاشكندي، به نام سيد غني عظيم بايف، پيشنهادي را درباره حج گزاري به والي عمومي تركستان ارائه كرد، ليكن نگاه والي به اين پيشنهاد مثبت نبود. او هم بعد از اين به پايتخت روسيه رفت و از سن پطرزبورگ موافقت گرفت. در اين پيشنهاد براي حجاج بايستي قطارهاي خصوصي تهيه مي شد. جايي كه حجاج در آنجا جمع مي شدند، يا همان بندر ادسا، حاجي خانه ها و مراكز بهداشتي تأسيس مي شد و مترجم ها در طول راه براي كمك به حجاج مستقر مي شدند. امور حج نيز بايد بر عهده شركت هاي خصوصي گذاشته مي شد.
روس ها در سفارت ها و كنسول گري هاي حجاز از مسلمانان تركستان اقدام به جذب كارمند مي كردند. از ميان اين افراد، شاعر و متفكر سمرقندي، صدقي منجزي (1869 ـ 1927) در تاريخ 1900 در سفارت جده به كار مترجمي مشغول شده بود. يكي ازاين شركت هاي مسافرتي، شركت عظيم بايف بود كه با مديريت جديد، اولين سند حج خود را در سال 1908 با گروهي ده هزار نفري محقّق ساخت. (همان كتاب، ص32).
اين تنظيمات جديد نتوانست درگيري هاي حجاج تركستان را از ميان بردارد. انتقاد بسيار تندي كه عليه عظيم بايف از طرف يكي از حجاج تركستان به نام مصطفي يانقليجو، كه به اداره اتحاد مسلمين فرستاده شده بود، چنين مي گويد:
«افندي محترم! شما را به خدا قسم مي دهم اين نامه را كه با اشك خونم نوشته ام، در مجله تان مطرح كنيد. دو سال قبل كسي كه با نام سيد غني عظيم اف، بين حجاج سمساري مي كرد، امسال كارش بسيار گسترده تر شد. حجاجي كه وارد ادسه شده و وارد منازل مي شوند از طرف مأمورين دولتي دستگير مي شوند، گويا به زندان برده مي شوند. از دو طرفشان كشيده و به حاجي خانه عظيم بايف مي برند. بعد از اين كه يكبار به حاجي خانه وارد شدند، ديگر ممنوع الخروج مي شوند. اگر كسي به طور اشتباه نيز از اين حاجي خانه بيرون مي آمد، نگهباني فرياد مي زد كه داخل
شو اي سگ! اين رفتار را مجله هاي ادسا به بهداشت حجاج نسبت مي دادند. ولي حجاج روسي كه از قدس مي آمدند (Palamonikha) و با ما در يك جا زندگي كرده و با همان واگن آمده بودند، در داخل شهر آزادانه تردد مي كردند. حجاج در رفتن از ادسا مجبور هستند بليت شان را رفت و برگشت بخرند و بايستي با كشتي روس عزيمت كنند. اگر تنها بليت رفت مي خواستند شركت ها از فروش بليت خودداري مي كردند. قيمت بليت آنقدر زياد است كه در عقل انسان نمي گنجد. اين امر هر ساله بدين گونه است. حاجي مانند فردي تبعيدي تحت الأمرِ خادمان كشتي به حج مي رود و بر مي گردد. كشتي حجاج را مانند يك قايق فاضلاب نگاه مي كنند. تا چه وقت حالمان بدينگونه خواهد بود؟! چه وقت چشم اعضاي مسلمان محترم مجلس مبعوثان استانبول دوما به وضعيت ما مي خورد و از اين رذالت خلاص مي شويم!؟
موكّل هاي مرخص دوما و اعضاي مجلس مبعوثان! شما ميزبان هستيد و ما ميهمان. گمان مي شود كه توجه داشتن به
حال ما و راضي شدن به اين حال، كه در سرزمين خودتان اتفاق مي افتاد، با ميهمان نوازي عثماني كه به اين خصوصيت از اول افتخار مي كردند، هيچ وقت قابل قبول نباشد.
اي نايبان! نگاه كنيد به احوال مسلمانان، مرحمت بكنيد! به اين وحشت كه در داخل مدنيت اجرا مي شود، اجازه ندهيد. مثل ملت هاي ديگر، ما هم حج شريفمان را با كمال حرمت و استراحت انجام دهيم. چاره اين مسأئله بر عهده شما واجب است مگر نه مسؤوليت شما در پيش خدا خيلي زياد است؟!»
سفرهاي قبلي كه با كاروان انجام مي شد، جاهاي مشخص و معين طبق سن ميهمانپذيرها و سيستم هاي حفاظتي داشت. در مسير قطار حجاج هم هزاران نفر براي سوارشدن به قطار در ايستگاه كوچك و غير مجهّز تجمع مي كردند. در اينجا خطرهايي جان حجاج را تهديد مي كرد. بيشتر حجاج نمي توانستند از نظر بهداشتي به اندازه كافي از خود مراقبت نموده، مريض شده و در استانبول براي بازگشت به كشور خودشان گدايي مي كردند. اما برخي از اسناد در اين ارتباط :
آنان به سفارت روسيه سر مي زدند. در صورت برگشت، دست خالي از آنجا پيش امراي عثماني رفته و از آنان كمك مي خواستند.
اعطاي هزينه كافي براي بازگشت حجاج بخارا و اهالي چين، كه در سعادت پريشان شده بودند.
(12/R/1336) MV/163/36
ـ حمل و نقل رايگان حجاج بخارايي (29/M/1332) DH.ID .52/11
ـ پرداخت هزينه سفر بازگشت 600 حاجي افغاني كه بعد از برگشتن از جده، در استانبول متوقف شده بودند، از ترتيبات مصارف غير مسلحيفه.
(01/RA/1328) MV.137/117
ـ مساعدت به بازگشت حجاج افغان كه از بخارا به قصد حجاز وارد استانبول شده و به خاطر كمبود مالي، قادر به ادامه سفر نبودند.
(23/RA/1332) DH.MP.HPS.M10/50
به نظر مي رسد كه حجاج تركستان، در مسير حج، مشكلات گوناگوني داشته اند. بهبودي در سفرنامه حج خود چنين مي نويسد:
«حاجي به خاطر اين كه در كيسه پولش، هزاران سكه پول نداشت، نمي توانست به اندازه اي كه دلش مي خواست غذا بخورد. در قرنطينه خودش را مسكين نشان مي دهد و بدون پول از قرنطينه عبور مي كند و ذلّت را به جان مي خرد، حاجي مكتب و مدرسه ديده پيدا نمي شود.
بعضي از حجاج ما بدون داشتن پول راهي سفر مي شدند، بسيار تأسف آور است كه «ما مسكينيم» مي گفتند و با حمال و مأمورين بندر دعوا مي كردند. بعضي گوشت هاي يك ماه قبل را مي خوردند و مريض مي شدند. در آن هواي گرم، گوشت اسب و غاز مي خوردند.
يكي از شكايات حجاج تركستان به دولت عثماني را در ذيل مي آوريم:
مشكل تراشي دلال هاي تبعه روس در بين مسلماناني كه قصد عزيمت به حج را داشتند، با سوء استفاده از عدم آشنايي حجاج به زبان روسي. در عوض دولت عثماني نيز با مهر رسمي اقدام به تعيين كدخدايي از اهالي مسلمان چين و تركستان مي نمود تا اين مسأله را برطرف نمايد. (29/2/1310) Y.PRK. AZT 25/58
سفر حجاج زن به حجاز بسيار دشوارتر است. بهبودي در اين مورد مي نويسد:
بعضي از برادران تركستان با عيالشان به سفر مي روند. در كشتي احوال حجاج خانم بسيار اسف بار است. با اين حال كشانيدن آن ها به حج و زير پا گذاشتن ايشان و پنهان كردنشان دربدترين جاي كشتي و پوشاندن آنان در لباس هاي ناراحت، واقعاً گناه است. آن ها به سبب شدت سفر و اذيت در مسير، مريض مي شوند. اگر مي شد مادرهاي بيچاره مان را نبريم، بهتربود. امپراتوري روسيه براي جلوگيري از يك شورش و نارضايتي اجتماعي بود كه رفتن به حج را به صورت علني منع نمي كرد. مسلمانان نيز در راه چاره جويي براي مبارزه با دسيسه روس ها، به ناچار حج پنهاني را در پيش گرفتند. آنان گاهي به بهانه بيماري، گاهي براي تجارت و گاهي نيز به صورت غيرقانوني از كشور خارج و به حج مي رفتند; زيرا كنسولگري روسيه در جده مراجعه افراد زيادي را ثبت كرده كه فاقد گذرنامه بوده و به صورت غير قانوني وارد حجاز شده بودند.
(Brauzer, S.03)
بيشتر اين حجاج احتمالاً به صورت قاچاق از راه ايران، افغانستان و هند به جده سرازير مي شدند.
روس ها هميشه سعي مي كردند تا اخبار شورشي ها و حوادث داخلي و خارجي مسلمانان تركستان به گوش ديگران نرسد. به طور مثال، در سال 1903 كه شورش دوكچودر فرغانه به وقوع پيوست، روس ها رفتن به حج را براي مسلمانان تركستان ممنوع اعلام كردند.
(Muhammed MusaTurkistani,Kaybolan vatan Turkistan Faciasi)
(1983, S.345)
ما از تعداد مسلماناني كه هر سال از روسيه تزاري موفق به انجام سفر حج مي شدند، اطلاع دقيقي نداريم. براي تثبيت ارقامي كه نزديك به حقيقت باشد، بايستي اسناد مربوط به حج در كنسولگري روسيه در جده و مدارك موجود در سازمان هاي روسي مورد بررسي قرار گيرد.
با اين حال، اسناد و نوشته هاي ثبت شده در كنسولگري روس در سال 1894 اطلاعاتي را در اختيار ما مي گذارد كه نشان مي دهد، حدود 75% از 3500 نفر حاجي اعزامي، از حجاج فرغانه بوده اند.
(Isa Cabbarov, ZulmettenMarefetge, Taskent, 4891)
تعداد حجاج، باتوجه به قحطي ويا وفور نعمت در كشورهاي اسلامي، هر سال كم وزياد مي شد. به طور مثال، در سال 1909 به دنبال افت ميزان توليد پنبه، كه از اصلي ترين منابع درآمد مردم فرغانه به شمار مي آمد، تعداد حجاج به 1500 نفر كاهش و در عوض در سال 1910 به خاطر خوب بودن محصول پنبه، اين رقم به 5000 نفر افزايش يافته بود. Brauzer S.13)
علي رغم اين كه ترك هاي تركستان در دوره روسيه تزاري شرايط بسيار سختي را مي گذراندند، با اين وجود علاقه و عشق خود به سرزمين مقدس را در هر جايي بروز مي دادند. آنان براي آسان كردن سفرهاي حج از هيچ تلاشي دريغ نمي كردند. در اين چهارچوب، از آنجا كه راه آهن اسانبول حجاز دولت عثماني مسير حج را كوتاهتر و آسانتر كرده و براي اهالي تركستان نيز بسيار پر فايده به شمار مي آمد، آنان نيز تا جايي كه توان داشتند كمك هاي مالي خود را براي انجام اين پروژه ارسال مي كردند. از آن جمله در سال1316 هجري، از طرف كوشبك هاي بخارا و آستاناكول براي راه آهن حجاز مقدار 846 . 37 قروش به كميسيون اعانه راه آهن عثماني فرستاده شد.ب)
(BA. Yildiz esas evrak, Kisim18-3/ evrak n.480/230)
به همين شكل، يابال باطور از اميران مانايماي گرگير در سال 1904 در اثناي سفر به حجاز از راه استانبول، مقدار دو هزار صم (Som) كمك مالي كرده بود. در مقابل، از طرف عبدالحميد پادشاه عثماني نيز برات و نشان طلا به وي اعطا شد.
(Kemal Sabdan Ululu, @ Sabdan Koskaca Tarih, @ Sabdanbaatir,Haz.N.Kapov Biskek, 2991)
حج در دوران كمونيست ها
تركستان به دوره جديدي پا گذاشت كه در آن، انقلاب بلشويك بر ضدّ اسلام به وقوع مي پيوست. بلشويك ها در سال هاي ابتدايي حكومت خود تدابير سختي را در برابر اسلام انديشيده بودند. از مهمترين دلايل اين امر، شورش آزاديخواهان باسمالچيان مسلمانان در تركستان بود. رژيم در جهت عدم موفقيت در برابر اين گونه حركات، سياست مجادله با مسلمانان را مدتي كنار گذاشت.
اسنادي در خصوص رفتن مسلمانان به حج در اين دوره در دست نداريم.
در ميان سال هاي 1918 ـ 1920 بين ارتش سرخ روسيه و باسمالچيان جنگ شديدي رخ داد كه در نتيجه آن، مردم فرغانه روزهاي سختي را پشت سر گذاشتند. در اين زمان مسلمانان فرغانه به حج، به عنوان راهي براي نجات مي نگريستند. كايقوسوز آتاباي در چهارمين اجتماع كميته مركزي تركستان چنين مي گويد:
«مردم فرغانه اكنون تك تك و گروه گروه زندگي روستاييان را خراب مي كنند، مال هايشان را مي فروشند. آن ها كه
بچه ندارند زنانشان را طلاق مي دهند و
براي رفتن به حج، به سوي قطارها
مي شتابند.»
در اين ايام رفتن به حج آنقدر رواج يافته بود كه به حجاز به چشم سرزمين موعود موعود فرغانه نگريسته مي شد.
Kaygisiz Atabeyin kaygilari,Ozbegim, ed.M.Mansur,Taskent 1992, (S.85)
در اين سال ها ترك هاي تركستان به بهانه اداي فريضه حج و به جا آوردن مراسم آن، به خارج كشور رفته و ديگر برنمي گشتند. تعداد حجاجي كه از سال 1920 به اين سوي به عربستان رفتند و در آنجا ساكن شدند، 300 ـ 400 هزار نفر را شامل مي شود.
بلشويك ها بعد از تسلط كامل بر تركستان، مجدداً مجادلات ديني خود بر ضدّ مسلمانان را به راه انداختند. آنان بعد از سال 1920 بر سرعت فعاليت هاي خود افزودند.(Guresgen Hudusizlar birligi)
جمعيت مبارزان بي خدا مقاله اي را در نشريه خود به نام «مجله بي خدايان» چاپ كردند كه در آن نوشته هايي را بر ضدّ حج و جدال با مسلمان ها مشاهده مي كنيم. در اين مجله، مقاله اي به نام «حج و قرباني» منتشر شد كه در آن آمده بود: حج از طرف محمد تنها براي تأمين مالي صحراي عربستان درست شده و به خاطر تسلّط بر دنياي اسلام است! اين اعراب فقط مي خواهند از فقراي تركستان سود ببرند!
(Hudasizlar, N.4. 1929, s.3233)
در ميان سال هاي 1390 ـ 35 هيچگونه برنامه اي براي رفتن به حج وجود نداشت و مسلمانان تنها با سعي و كوشش خود به حجاز مي رفتند.
وقتي روس ها در جنگ جهاني دوم با شكست مواجه شدند، در خصوص سياست ديني خود نيز تجديد نظر كردند. در اين زمان، براي كساني كه داراي احساسات وطن پرستي بودند تا اندازه اي نسبت به مسائل ديني آزادي عمل داده مي شد. در سال 1943 مؤسسه نظارت ديني مسلمانان قزاقستان و آسياي ميانه تأسيس شد. مردم زيادي براي رفتن به سفر حج به اين مؤسسه مراجعه مي كردند. مؤسسه نظارت ديني نيز اين درخواست ها را به حكومت اعلام كرده و براي سفر مسلمانان از آن اجازه مي گرفت. در اين سال، هيأتي 6 نفره متشكل از آخوند قاراقالپاكستاني از قاضي هاي مؤسسه نظارت ديني، يك اجر از نمنگان، يك امام خطيب از خجند، يك معلم و يك نفر تاجر از قزاقستان از راه ايران به بغداد، از آنجا به مصر و از مصر نيز به مكه رفتند.
(Kadi Muradhaca Salihi Otgen yil hac seferi, Orta Asya ve Kazakisan Muslumanlari Diniye NezaretiJurnali, S,3.4. Taskent)
ولي در سال 1947، همانند امپراتوري تزاري، به بهانه وجود خطر بيماري مالاريا، از رفتن به حج ممانعت به عمل مي آمد كه اين رويه تا مرگ استالين در سال 1953 نيز ادامه پيدا كرد. در اين سال حكومت شوروي به عنوان نوعي تبليغات مثبت و براي نشان دادن خود به تمامي مسلمانان جهان، آزادي هاي ديني و امكانات خصوصي ويژه اي را براي حجاج تركستان در نظر گرفت. روس ها ابتدا كارواني از مأموران خودشان را تشكيل داده و آن ها را براي تبليغات به استانبول فرستادند. رياست اين كاروان را امام مسجد مسكو، صالح اف كه از مسلمانان تاتار بود، برعهده داشت. دولت روسيه در اين كاروان افرادي از تمامي جمهوري هاي مسلمان خود; همچون باشقورد، قزاق، قفقاز و آذربايجان را جاي داده بود. در ميان سال هاي 1945 ـ 1980 روس ها هر ساله 15 ـ 30 نفر را به حج مي فرستادند كه هريك از جمهوري ها، در اين تعداد 2 الي 4 نفر نماينده داشتند.
در سال 1980 و در پي اجراي سياست هاي باز گورباچف، ده ها هزار نفر به مؤسسات زيارتي حج مراجعه كردند. به دنبال آن، مسؤولان شوروي با مشكلات فراواني روبه رو شده و براي كاستن از اين مشكلات، هزينه هاي سفر حج را افزايش دادند.
به عنوان مثال هرچه سفر حج كه در سال 1989، 400 روبل بود، در سال 1990 به روبل رسيده بود.
Anny Sheehy, Dagistani Muslim protest Aganist Cost of pligiramagetoMekke, 1991)
حج در تركستان پس از كمونيست ها
جمهوري هاي تركستان در سال 1991 به استقلال رسيدند و قوانين و مقررات جديدي را براي آزادي هاي ديني تصويب كرده و امكان انجام عبادات ديني را فراهم آوردند. مردم مي توانستند با آسودگي به حج بروند. تعداد حجاج در اين دوران به اوج خود رسيد. در سال 1991، 400 نفر و در سال 1994، 2700 نفر تنها از جمهوري ازبكستان به سفر حج رفتند. در حال حاضر نيز حجاج تركستان مي توانند آزادانه به حج بروند. گمان مي شود كه از كشورهاي ديگر همسايه هم به همين اندازه به حج رفته باشند.
آداب و رسوم حج در تركستان
مردم تركستان از قرن ها پيش اهميت زيادي را براي انجام فريضه حج قائل بوده اند و براي سفرهاي رفت و بازگشت حج، برنامه هاي مخصوصي داشته اند.
وامبري در خصوص اين آداب و رسوم، چنين مي نويسد:
«وقتي به چادر باسملا رسيديم، ما را پياده كردند. در اينجا مشخص شد كه اهالي كاروان ما در كجا ميهمان مي شوند. احوالاتي را كه در اينجا مشاهده كردم، در عمرم فراموش نمي كنم. مردم قادر نبودند. اين ميهمان ها را در ميان خود تقسيم كرده و به خانه خود ببرند. آن ها پذيرايي از كاروان حجاج را براي خود يك افتخار مي دانستند (وامبري، ص62).»
مسلمانان قرقيز نيز فريضه حج را انجام مي دادند. كساني هم كه قادر به انجام سفر حج نبودند، ملاّهاي دينداري را كه از بخارا كاشمر، سمرقند و تاشكند آمده و به سمت حج مي رفتند را «حج بدل» و يا نايب الزياره قرار مي دادند. مخبرالسلطنه مي نويسد:
«در مدينه بين اهالي، تعصّب بيشتر از مكه است، خصوصاً در مردم بخارايي كه هميشه جمعي مجاورند. وقتي كه در مدينه بودم، (1321) وقتي مي خواستم وضو بگيرم، گفتم با عصبانيت، آقا! عجله كن. متوجه شدم كه چند بخارايي غضب آلود منتظرند. محلّ تعجب است كه به اين اندازه مغاير بين برادرهاي ديني انداخته اند. (سفرنامه مخبر السلطنه، انتشارات تيراژه، 1367، ص296).»
ميرزا داود هم مي نويسد:
«حجاج بخارايي در همان كشتي كه ميرزا داود با هم مي رفتند، از او مذهبش را پرسيدند. او پاسخ داده است كه شافعي است. آنان باور نكرده اند و از او سؤال كشيده اند.»
وي در جاي ديگري مي نويسد:
«بعضي از اهل تاتار در كشتي بودند. بعد از احرام قمه هاي خود را بسته و تفنگ هاي دولول بردوش انداخته بودند، مثل كسي كه مي خواهد به جنگ برود. (سفرنامه ميرزا داود وزير وظايف، به كوشش سيدعلي قاضي عسكر، انتشارات مشعر، 1379، صص87،88).»
در ميان ازبك ها، حجاج قبل از رفتن به حج به مردم «پلوي حج» مي دادند و جشن وسرور بر پا مي كردند. مردم نيز براي وي هدايايي آورده و با جشن و شادي حجاج را بدرقه مي كردند. كساني كه از سفر حج بازمي گشتند به مدت يك ماه لباس اعراب را به تن كرده وگردش مي كردند، مردم نيز احترام
زيادي براي او قائل مي شدند. حاجي در بازگشت ازسفر حج، هدايايي را براي اقوام و آشنايان آورده و ميهماني بر پا مي كردند. يكي از با ارزشترين اين هدايا، آب چاه زمزم بوده است. خانم هايي هم كه از سفر حج برمي گشتند، روسري سفيد به سر مي كردند.
مردم ماوراءالنهر، جاهايي را كه در نظر شاه مقدس محسوب مي شد، با كعبه مقايسه مي كردند. اين امر نشان مي دهد كه آنان تا چه اندازه نسبت به اين مكان ارزش و احترام قائل بودند. (درويش دروغين، ص 148)
مردم ماوراءالنهر معتقدند رودخانه شيبش كه بستر رود جيحون است، در زمان هاي قديم اززير ديوار بنايي كه قراربود خانه كعبه درآن ساخته شود، جريان پيدامي كرد، ازاين رو آنها شهر بخارارا درمقام ومنزلت با مكه ومدينه مقايسه مي كردند (درويش دروغين، ص248).
وامبري مي نويسد:
«حاجي ها غالباً در كوله پشتي خود دانه هايي متبرّك از مكه، خرماي مدينه و نشانه هاي ساخت ايران را به همراه داشتند. حجاج مسلمان قبل و بعد از حج، اماكن مقدس را نيز زيارت مي كردند. يكي از اين اماكن مزار عبدالخالق در ده فرسخي شهر بخارا و ديگري مزار قوجه عبدالحق قيجواني (متوفاي سال 1201) معاصر با دريابند، زمين» مصرف بود. شهرت او در علم رياضي تا امروز محفوظ مانده است (درويش دروغين، ص261).»
حجاج ماوراءالنهر علاوه بر آنچه در بالا اشاره شد، براي صحت بيماران، گرد صحت و خاك شفا را از مدينه به همراه مي آوردند. (ص257).
شعرا و علمايي كه از ماوراءالنهر و تركستان به قصد حج حركت مي كردند، در هر حال از آناتولي واستانبول، مركز خلافت نيز مي گذشتند. برخي ازاين شعرا وعلما از آناتولي واستانبول عبور كرده و برخي ديگر به خواست پادشاه در آنجا اقامت مي گزيدند.
اين سفر به منزله پل ارتباطي ميان آناتولي و استانبول با اهالي مناطق تركستان محسوب مي شد. از آنجا كه پادشاهان عثماني حمايت هاي بي دريغي را از اين افراد به عمل مي آوردند، در نتيجه علما
تركستان در سرزمين عثماني و خصوصاً در
شهر استانبول مي ماندند. همچنان كه مشاهده مي كنيم نمونه هاي ادبي مشترك زيادي در ادبيات آناتولي و تركستان وجود دارد. يكي از مهمترين اين افراد ملاجامي است.
افرادي از تركستان كه در آناتولي ماندگار شدند
امير سلطان (1368 ـ 1429 ميلادي)
نامش محمد و لقبش شمس الدين است. پدرش آلپ افندي معروف به اميركولال بوده است. وي بعد از ازدواج با دختر سلطان بايزيد، لقب «امير سلطان» را به خود مي گيرد. او از طريقت كبرويه تبعيت مي كند. بعد از اتمام تحصيلات در بخارا به دنبال يك الهام آسماني به حج رفته و از آنجا نيز به آناتولي آمد و در آنجا سكني گزيد.
عبدالقادر جزائري گويد: بدرالدين محمدبن احمدبن عبدالعزيز بن ماده البخاري رييس حنفيه بخارايي در سال 603 از راه بغداد به حج رفت. (درر الفوائد، درالكتب العلميه، 2002، ص416).
خندان (م 1426)
وي برادر سيد عمادالدين نسيمي و از اهالي بخارا است. در ايام جواني و در اثناي حركت به سمت حج، شهرهاي زيادي همچون نيشابور، اصفهان را سياحت كرد و بعد از انجام حج نيز به آناتولي آمد و از آنجا به كربلا رفت. با لقب شاه خندان ژوليده موي مشهور شد و در سال 830 نيز وفات يافت.
عبدالله بن محمد كاشغري (وفات 1100)
وي در كاشغر به دنيا آمد و در 17 سالگي وارد طريقت نقشبندي شد. به سمرقند هرات، بلخ و خجند سفر كرد. در خراسان، شيراز، بغداد و شام اقامت گزيد. در شام در خدمت حاج عمر بلخي بود.
سه بار به قدس و حجاز رفت و فريضه حج را به جاي آورد. بعد از 45 سال سياحت به استانبول آمد و در منطقه ايوب سلطان اسكان يافت. در ميان سال هاي 1156 ـ 59 شيخ تكيه قلندريه شده و در سال 1174 نيز وفات يافت.