ميقات حج
سال اول شماره چهارم تابستان 1372
قاموس واژه ها، معاني شرعي و مفاهيم اصطلاحي و فقهي «حج»
«2»
علي حجتي كرماني
احــرام
قسمت دوم
در اينكه «اِحرام» يكي از فرائض و واجباب مناسك حج و يا عمره است، ميان فقهاي اسلام هيچگونه اختلافي نيست و همگان بر «وجوب» آن اجماع و اتفاق دارند. البته در ميان علماي اهل سنت، اين گفتگو وجود دارد كه آيا «اِحرام» از اركان حج و عمره است؟ يا از شرائط مناسك حج و عمره بشمار مي آيد؟
مذاهب فقهي مالكي1 و شافعي2 و حنبلي3، «احرام» را ركني از اركان «نسك» مي دانند، امّا مذهب فقهي حنفي آن را شرطي از شروط صحت حج دانسته، ولي نه آن گونه كه بطور كلي و در همه موارد «ركنيتِ» احرام را در مناسك حج و عمره انكار كند، بلكه مي گويد:
«اِحرام از يك وجه شرط است و از وجهي ديگر ركن مي باشد»4 و يااينكه:
«اِحرام شرط ابتدايي است و در نهايت حكم ركن را دارد»5
فقهاي اهل سنت، به ويژه پيروان «ابوحنيفه» تعدادي از فروع و ثمرات فقهي را بر «شرط و يا شبه ركن» بودنِ اِحرام مبتني كرده اند كه اغلب آنها در فقه شيعه و در نزد فقهاي
اماميه ـ رضوان اللّه علهيم اجمعين ـ مردود مي باشند. از جمله صاحب كتاب «شرح اللباب/ علي القاري/ ص 45» مي نويسد:
«مذهب حنفيه احرام را پيش از «اشهر الحج»6 جايز شمرده است; زيرا در نزد فقهاي اين مذهب، احرام شرط است و تقديم آن بر وقت(مشخص) جايز مي باشد»
ونيز صاحب «بدائع الصنائع»7 آورده است:
«اگر شخصي كه حج تمتع بر او واجب است، قبل از «اشهر الحج» به نيت عمره8،مُحرم گشت و در «اشهر الحج» افعال و ياركن و يا اغلب اركان آن را (يعني4 شوط از طواف را) بجاي آورد، بنابر مذهب ابوحنيفه وي متمتع است و حج تمتع او صحيح و برطبق موازين انجام پذيرفته است!
امّا از ديدگاه «فقه اماميه» بايد مجموعه عمره تمتع و حج تمتع در «اشهر الحج» انجام پذيرد.
محقق حلي مي گويد: «اگر در غير ماههاي حج به احرام عمره تمتع، محرم گرديد، حج تمتع وي صحيح واقع نخواهد شد..»9
و در جاي ديگر از كتاب خود، ضمن بر شمردن شرايط «حج تمتع»، مي نويسد:
«... و وقوع حج تمتع در «اشهر الحج»، يعني شوال، ذوالعقده و ذوالحجه است ...»10
صاحب جواهر در ذيل عبارت فوق ادعاي اجماع نموده و خبر «عمربن يزيد» را از امام صادق ـ ع ـ نيز شاهد آورده است11: «ليس يكون متعة اِلاّ في اشهر الحج»12
محدث متبحر علاّمه شيخ حرّعاملي در باب 11 از ابواب اقسام حج رواياتي چند آورده است مبني بر اينكه: اشهر الحج همان «اشهر معلومات»13 در كتاب خداست و عبارتند از شوال و ذوالقعده و ذوالحجة: و احرام به عمره و حج تمتع جايز نيست مگر در اين ماههاي معلوم و مشخص. در حديث 1 باب فوق از معاوية بن عمار، از اباعبدالله، امام صادق ـ ع ـ، نقل مي كند كه آن حضرت فرمود:
«انَ اللّه تعالي يقول: «الحج اشهر معلومات فمن فرض فيهن الحج
فلارفث و لافسوق و لاجدال في الحج»14 و هي شوال و ذوالقعده و ذوالحجة»15
و در حديث4، همين باب نيز آورده است كه امام جعفربن محمد ـ ص ـ فرمود:
«...من احرم بالحج في غير اشهر الحج فلا حجّ له...»16
و در حديث 5 از امام باقر ـ ع ـ نقل كرده است كه آن حضرت فرمود:
«الحج اشهر معلومات» شوال و ذوالقعده و ذوالحجة، ليس لأحد ان يحرم بالحج في سواهنّ.17
در «تحرير الوسيله» سومين شرط از شرايط حج تمتع رااين چنين برمي شمرد: «مي بايست مجموعه عمره و حج تمتع در «اشهر الحج» واقع گردد. پس اگر عمره تمتع و يا برخي از مناسك آن را در غيرماههاي حج انجام داد، نمي تواند با مقدمه اين عمره، حج تمتع را بجاي آورد. و «اشهر الحج» عبارتند از شوال و ذالعقده و بنابر قول اصح تمامي ايام ماه ذوالحجه».18
***
در شرائط و كيفيت احرام:
فقهاي اسلام در زمينه صحّت و كيفيت احرام، شرايطي را مورد توجه قرار داده اند:
1 ـ نيّت19
«نيت احرام» رابرخي از اعاظم فقهاي اماميه عبارت از قصد قلبي به امور چهارگانه زير به تعريف كشيده اند:
الف: قصد ترك محرماتي كه در حج و يا عمره مقرر شده است (متقرباً الي اللّه تعالي)
ب: قصد و تعيين نوع حج: تمتع، قران و يا اِفراد.
ج: قصد وجه وصفت حج، كه آيا واجب است يا مستحب.
د: به كدام حج محرم مي شود، حجة الاسلام يا غير آن؟20
ولي بعضي ديگر از بزرگان، حقيقت «نيت» را همان «داعي» و انگيزه بر عمل دانسته و مي گويند در نيت احرام، چيزي افزون بر «قصد قربت» به مفهوم امتثال امر خداوند متعال، اعتبار ندارد.
آري، در مواردي كه «مأموربه» متعدد است علاوه بر قصد قربت بايد «مأموربهِ» مورد نظر و تكليف مكلف، معين و مشخص گردد.
بنابر اين همانطور كه در كتاب «مسالك» آمده است:
هيچكدام از امور چهارگانه فوق در حقيقت داخل در «نيّت» نيستند، بلكه آنها از مشخصات «منوي» مي باشند; زيرا همانطور كه اشارت رفت، «نيت» عبارت از «قصد» است و آن شئ وجداني است كه تعدد تنها در «معروض» آن واقع مي شود، و چون «معروض و يا منوي» متعددند، در متن نيّت بايد معروض مشخص گردد، چون امتثال امر بستگي به تعيين مزبور دارد...21
در اين زمينه نصوصي وارد شده است كه دلالت بر نظر صاحب جواهر، از جمله «صحيح حمادبن عثمان» از اباعبداللّه جعفربن محمد ـ عليهماالسلام ـ است كه عرض كرد:
«من مي خواهم به احرام عمره تمتع به حج تمتع، محرم گردم، چه بگويم؟ (يا چگونه بگويم = كيف اقول)22
حضرت فرمود: بگو: بار پروردگارا! من اراده (قصد) كرده ام برطبق كتاب تو و سنت نبيّت به احرام عمره و حج تمتع محرم گردم و اگر خواستي مي تواني نيت خود را بر زبان نياورده و از قلب و خاطرت بگذراني».
امّا برخي از علماي عامه از جمله: «ابن المنذر» و «سفيان ثوري»، در نيتِ «حج واجب» تعيين را شرط ندانسته و مي گويند هرگاه حج واجب خود را انجام نداده باشد و نيّت را بطور اطلاق اضمار و يا اظهار كند، همان حج واجب محقق مي گردد، برخلاف موردي كه نيت حج استحبابي كرده، در حاليكه هنوز حج واجب خود را انجام نداده است، در اينجا بر طبق مذهب حنفيه و مالكيه، آن حجي تحقق پيدا مي كند كه آن را قصد كرده است.23 و بنابراين حجة الاسلام همچنان بر ذمّه وي هست تا بجاي آورد.
امّا فتواي فقهاي شافعي و حنبلي در اين زمينه بر طبق نظر «انس بن
مالك» و «ابن عمر» اين است:
اگر مكلفي كه هنوز حجة الاسلام را بجاي نياورده است، به نيت حج تطوعي يا نذري محرم شود، حج او (برخلاف قصدش) همان حجة الاسلام (حج واجبي كه بر ذمه او بوده است) واقع خواهد شد.
حتي به نقل كتاب «المغني، ج 3، ص 246 ـ 245»، «الاوزاعي» فتوا داده است كه:
اگر مسلماني كه هنوز «حجة الاسلامِ» خود را بجاي نياورده است، به نيابت از غير، نيت كرده و محرم گردد، اين حج براي خود وي بحساب خواهد آمد و در حقيقت برخلاف نيّتي كه كرده است، حج انجام شده، همان «حجة الاسلام = حج واجبي» است كه بر ذمّه او بوده است؟!
طرفداران نظريه فوق، بويژه حنفيه و پيروان اين مذهب فقهي، به يك اصل اصولي تمسك جسته اند، كه «اطلاق المطلق ينصرف الي الفرد الكامل24 (يا اكمل)».
برخي نيز به «دلالت حاليه» جهت انصراف «حج تحقق يافته» به فرد اكمل كه همان حجة الاسلام باشد، استدلال كرده اند!
و حال آنكه اولا: بر فرض اينكه دلالت حاليه اي داشته باشيم و حجت هم باشد و ثانياً بر فرض اينكه در فرض مسأله ما، چنين دلالتي وجود داشته باشد، اين دلالت در صورتي مي تواند عمل كند به اصطلاح كاربُرد داشته باشد كه نصي بر خلاف آن نداشته باشيم، در حاليكه نصوص نسبتاً فراوان و معتبري وجود دارد از قبيل: «و انَما لِكُلّ اِمريء مانَوي» و «انّما الاعمال بالنيات».
بنابراين به تعبير صاحب كتاب «بدائع الصنائع»25«..و الدلالة لاتعمل مع النص بخلافه».
***
امّا مشهور ميان فقهاي اماميه ـ رضوان الله عليهم ـ اعتبار «تعيين» و تشخّص «منوي» در نيت احرام مي باشد، هرچند تعداد اندكي از متأخر متأخرين تمايل به «عدم اعتبار تعيين» نموده و حتّي بنا به نقل امام المحققين شيخ محمدحسن نجفي (صاحب جواهر)26 در «كشف اللثام» عدم اعتبار تعيين را در «نيت احرام» با واژه «اقوي»، مورد عنايت قرار داده و مي گويد:
«نسكين (عمره، حج ـ يا حجة الاسلام و حج نيابتي و تطوعي و نذري) در حقيقت غايت احرام بشمار آمده و داخل در ماهيت و حقيقت احرام نيستند!27
ولي محقق حلي به پيروي از مشهور با اين عبارت تعيين در «نيت احترام» را معتبر مي داند:
«و ما يحرم له من حجة الاسلام اوغيرها»28
فقيه راحل معاصر حضرت امام خميني ـ ره ـ ، تحت عنوان «القول في كيفية الاحرام» در مسأله 2 اين باب، پيرامون اعتبار تعيين در «نيت احرام»، اينچنين فتوا مي دهند:
«در نيت احرام تعيين «منوي» حج است؟، عمره است؟ حج تمتع يا قران و اِفراد است؟ حج را براي خود انجام مي دهد، يا براي غير خود؟ و بالاخره حجة الاسلام است و يا حج نذري و يا ندبي؟، اعتبار دارد. پس اگر در نيت احرام تعيين را مورد توجه قرار ندهد و يا آن را به بعد موكول كند، حج و يا عمره او باطل است.29
همانطور كه ملاحظه كرديم محقق حلي «نيت احرام» را قصد قلبي به چهار امر مي دانست كه سومين آنها عبارت بود از: «قصد وجه و صفت; يعني «منوي» متعلق نيّت، واجب است يا مستحب؟» و نيز دانستيم محقق نجفي، صاحب جواهر، استنباط محقق حلي رانپذيرفته و هيچكدام از امور چهارگانه را در ماهيت «نيت احرام» دخيل ندانست; بلكه امور مزبور را از ويژگيهاي «منوّي» اعتبار نمود، نه «نيّت». و بالاخره صاحب جواهر «نيّت» را تنها عبارت از: «قصد قربت به مفهوم امتثال امر شارع مقدس» گرفت و در زمينه تعدد «مأمورٌبه» هم تعيين «منّوي» را بدينجهت واجب و ضرور دانست كه اساساً قصد قربت و امتثال امر مولا، متوقف بر آن بود.30
دراين مورد توافق ظريفي را ميان فتواي امام خميني ـ ره ـ و نظر صاحب جواهر مي توانيم استنباط كنيم كه در ذيل همان مسأله 2 باب «كيفيت احرام» طي يك عبارت كوتاه پر محتوي بيان داشته اند:
«... و امّانية الوجه فغير واجبة اِلآ اذاتوقف التعيين عليها...»31
يعني در موقع «نيت احرام» واجب نيست وجه و يا صفت «مأمورٌبه» را
كه همان وجوب يا ندب باشد، مشخص نمود، مگر اينكه تعيين «مأموربه» متوقف بر قصد وجه باشد...
بديهي است توقف تعيين مأموربه برقصد وجه در صورتي است كه به گفته صاحب جواهر، «معروض» و يا«منوي» متعلق نيّت، متعدد باشد.
نكته ديگري كه در باب نيت تذكار آن جالب است، اين است كه:
شهيد ـ ره ـ در «مسالك»، احضار فعل متصف به صفات چهارگانه را به خاطر تحقق قصد، اعتبار كرده است32، امّا امام خميني ـ ره ـ علاوه بر اينكه تلفظ و اظهار نيت را معتبر و واجب نمي داند، اخطار به بال و خاطر را نيز لازم ندانسته است!33
به گمان ما نظر مغفورٌله در اين مسئله كه حتي «اخطار به بال» را نيز واجب نمي دانند، مبتني بر اين مبنا است كه اساساً حقيقت «نيت» را نه تنها در اين مورد كه در تمامي ابواب فقهي و عبادات، همان «داعي» و انگيزه دانسته و عبارت از قصد قربت و خلوص و بالأخره امتثال امر شارع مقدس اسلام مي دانند.
بديهي است كه اعتبار قصد قربت و اخلاص در «نيت احرام» همانند ساير عبادات، در ماهيت و حقيقت تحقق احرام و حج نقش دارد، آنطور كه از قبيل «لاصلاة اِلاّ بقصد القربة» است; يعني نفي كل نماز و به عبارت ديگر اساساً نماز بدون قصد قربت نماز نيست، نه اينكه نماز هست امّا نماز ناقص. برخلاف عبارت: «لاصلاة لجار المسجد اِلاّ في المسجد» كه نفي كمال است; يعني همسايه مسجد اگر ميخواهد نماز كاملي را ادا نمايد.نماز را در مسجد اقامه كند و اگر در منزل نماز بجاي آورد، تكليف الهي خود راانجام داده منتها فضيلت نماز در مسجد را ندارد.
در اينجا هم اگر «قربت» و «اخلاص» در نيّت احرام اخذ نشد، از ريشه موجب بطلان احرام مي گردد و بطور طبيعي احرام باطل، حج و عمره را هم باطل مي كند.
تذكار مسأله دقيق ديگري كه در زمينه «نيت احرام» مورد توجه ما قرار دارد اين است كه بسياري از فقها، اعم از قدما و معاصران تنها در «نيت احرام» «قصد قربت» را آورده اند، از جمله محقق حلّي در شرايع با واژه
«متقرباً» و صاحب جواهر با جمله «متقرباً الي الله تعالي شأنه»، قصد قربت را از شرايط بنيادين «نيت احرام» بشمار آورده اند.
امّا گمان ما اينست علاوه بر «قربت» بايد «خلوص» هم در «نيت احرام» آنهم در شكل اساسي و ماهوي اخذ گردد; زيرا چه بسا «قربت» باشد، اما «خلوص» نباشد؟! مگر نه اين است فردي كه نماز يا حج ريايي انجام مي دهد مفهومش اين است بجز قرب به خداوند، شخص يا اشخاص ديگري را هم در اين عبادات شريك كرده است «اعاذ نااللّه من شرور انفسنا» پس در اينجا در نيت خود «قصد قربت» دارد منهاي خلوص!
و لذا تا آنجا كه تتبع نويسنده اقتضا كرده است در ميان فقهاي اسلام قديماً و حديثاً، تنها فقيه مجاهد حضرت امام خميني ـ ره ـ به اين نكته دقيق توجه نموده و هر دوي مقوله «قربت» و «خلوص» را در «نيّت احرام» معتبر دانسته اند، متن عبارت ايشان به قرار زير است:
«يعتبر في النّية القربة و الخلوص كمافي سائر العبادات فمع فقد هما او فقد احدهما34 يبطل احرامه35. همانند ساير عبادات، «قربت» و «خلوص» در «نيت احرام» نيز اعتبار دارد و با فقد آن دو و يا يكي از آنها؟!، احرام شخص باطل مي شود.
(بقيه در شماره آينده)
پاورقي هـا:
1 ـ مختصرخليل باشرح الكبيروحاشية، ج 2، ص 21 ـ و نيز حاشية البناني، ج 2، ص 249، ط مصطفي محمد.
2 ـ النهايه،ج 2، ص 394.
3 ـ مطالب اولي النهي، ج 2، ص 446، ط المكتب الاسلامي بدمشق، 1380هـ.
4 ـ متن عبارت «شرح اللباب»، رحمة اللّه السندي، ص 45:
... غير انّه عندالحنفيه شرط من وجه، ركن من وجه.
5 ـ عين عبارت «الدر المختار»، ج 2، ص 202:
«...هوشرط ابتداً، و له حكم الركن انتهاء» (ر. ك به «فتح القدير، ابن حمام، ج 2، ص 130، ط الاميرية، 1315هـ .
6 ـ اشهر الحج = ماههاي حج كه عبارتند از شوال، ذيعقده و ذي الحجة (ر.ك به «شرايع الاسلام في مسائل الحلال و الحرام»، محقق حلّي، ج 1، ص 237، ط دوّم تحقيق و اخراج و تعليق عبدالحسين محمدعلي مقدمه از محمدتقي حكيم، 1403.
7 ـ جلد2، ص 168، 169، ط شركة المطبوعات العلميه، 1327هـ.
8 ـ علي الظاهر مراد عمرة مفرده است، نه عمره تمتع!
9 ـ فلو احرم بالعمرة المتمتع بهافي غير اشهر الحج، لم يجز التمتع بها (شرايع الاسلام، كتاب الحج، ص 237، دارالاضواء بيروت، 1403هـ.
10 ـ ... و وقوعه في اشهر الحج و هي شوال، و ذوالقعده و ذوالحجة..(همان)
11 ـ جواهر الكلام في شرح شرايع الاسلام، امام المحققين شيخ محمدحسن نجفي، ج 18، كتاب الحج، ص 12، ط 7، دارالكتب الاسلاميه تهران، 1395هـ .ق.
12 ـ وسايل الشيعه، ج 8، باب 15 از ابواب اقسام حج، حديث1، مكتبة الاسلاميه تهران، 1386هـ.ق.
13 ـ الحج اشهر معلومات ..بقره: 196.
14 ـ قرآن كريم، بقره 196.
15 ـ وسائل الشيعه، ج 8، ص 196.
16 ـ همان.
17 ـ همان، ص 197 ـ و نيز ( ر. ك به «تفسير العياشي، ج 1، ص 94»
18 ـ تحرير الوسيله، ج 1، كتاب الحج، ص 406، مطبعة الآداب في النجف الاشرف.
19 ـ البته برخي از فقهاي عامّه قبل از نيت، اسلام را نيز از شرايط صحت احرام شمرده اند كه پر واضح است كه اسلام و ايمان از شرايط عام همه تكاليف مي باشد. (ر. ك به «الموسوعة الفقهيه، ج 2، ص 7، وزارة الاوقاف والشئون الاسلاميه في السوريه.
20 ـ شرايع الاسلام، محقق حلي، ص 245، دار الاضواء بيروت.
21 ـ جواهر الكلام، ج 18، ص 202، كتاب الحج، دارالكتب الاسلاميه، مرتضي آخوندي.
22 ـ مراد اين است كه چگونه نيّت قلبي خود را بر زبان آورده و اظهار دارم... از همين روايت مي توانيم استحبات اظهار نيت را نيز استنباط كنيم.
23 ـ ر. ك به «فتح القدير»، ج 2، ص 140.
24 ـ ر. ك به «شرح لباب المناسك»، ص 74 ـ و نيز «الموسوعة الفقهيه، ج 2، ص 7، وزارة الاوقاف و الشئون الدينية في السوريه.
25 ـ جلد 2، ص 163.
26 ـ جواهر الكلام ، ج 18، ص 203، كتاب الحج، دارالكتب الاسلاميه ـ تهران.
27 ـ ...لانّ النسكين في الحقيقة غايتان للاحرام غير داخلين في حقيقته..(ر. ك به «جواهر الكلام ، شيخ الفقهاء محمدحسن نجفي، ج 18، ص 203.
28 ـ شرايع الاسلام، القول في الاحرام، ص 245، ط 2، دارالاضواء، 1403 هـ .ق.
29 ـ تحرير الوسيله، امام خميني، ج 1، ص 413، مطبعة الآداب بالنجف الاشرف.
30 ـ...فيحتاج الي التعيين حينئذ، لتوقف الامتثال عليه كماحققناه.. (ر. ك به جواهرالكلام ،ج 18، ص 201).
31 ـ تحرير الوسيله، ج1،ص 413.
32 ـ لاريب في اعتبار احضار الفعل الموصوف بالصفات الأربعة بالبال ليتحقق القصد اليه.
33 ـ ولايعتبر التلفظ بالنية و لا الاخطار بالبال.
34 ـ به عبارت «... اوفقد احدهما...» دقيقاً توجه گردد كه تصور نرود تفنن در عبارت است ؟!
35 ـ تحرير الوسيله، ج 1، ص 413.
|