متن کامل

نوع اثر : مقاله عنوان :وظيفه اصلى پيامب&#1585

نوع اثر :

مقاله

عنوان :وظيفه اصلى پيامبر

صاحب اثر :


جعفر سبحانى

منبع :

سايت بلاغ

. «وَ إِنْ مَا نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِى نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلاَغُ وَ عَلَيْنَا الْحِسَابُ؛

اگر برخى از چيزهايى را كه به آنان وعده مى‏دهيم، به تو نشان دهيم يا تو را (پيش از آن) بميرانيم، (تفاوتى نمى‏كند) زيرا وظيفه تو تبليغ و بيان است و محاسبه كار آنها با ماست».

1. «أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّا نَأْتِى الْأَرْضَ نَنْقُصها مِنْ أَطْرافِها وَ اللَّهُ يَحْكُمُ لا مُعَقِّبَ لِحُكْمِهِ وَ هُوَ سَرِيعُ الْحِسَابِ؛

آيا نمى‏بينيد كه پيوسته اقدام به كاستن جوانب زمين مى‏كنيم. خدا حكم مى‏كند. امر او را رد كننده‏اى نيست (فرمان او در جهان نافذ) و او سريع‏الحساب است».

دعوت عمومى پيامبر(ص) با يك رشته وعده‏هاى الهى مبنى بر فراگير شدن آيين او در جهان و نابودى دشمنان، آغاز شد. گروهى از شنيدن اين اخبار، انگشت تعجب به دندان گرفته و به

پيامبر اصرار مى‏ورزيدند كه در ارائه اين وعده‏ها، كه آيات الهى بودند، تعجيل ورزد، تا آنان اين وعده‏ها را با ديدگان خود مشاهده كنند.

وحى الهى نازل شد كه به اصرار آنان درباره رؤيت اين وعده‏ها اعتنايى نكند؛ زيرا قسمتى از اين وعده‏ها در طول حيات پيامبر و قسمتى بعد از او تحقق مى‏يابد و در هرحال تأثيرى در

وظيفه او ندارد و وظيفه پيامبر جز اين نيست كه رسالت خود را انجام دهد و محاسبه افراد را به خدا واگذارد.

قرآن براى بيان اين حقيقت (وظيفه خطير پيغمبر، تبليغ است و محاسبه افراد با خداست) در نخستين آيه مورد بحث چنين مى‏فرمايد:

«وَ إنْ مَا نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذى‏ نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِنَّما عَلَيْكَ الْبَلَاغُ وَ عَلَيْنَا الْحِسابُ؛

اگر برخى از چيزها را كه به آنان وعده مى‏دهيم به تو نشان دهيم، يا تو را پيش از آن بميرانيم (تفاوتى نمى‏كند) وظيفه تو تبليغ و بيان است و محاسبه افراد با ماست».

به‏طور مسلم اين وعده‏ها مربوط به انتشار اسلام و شكست دشمنان آن بوده است. اكنون نمونه‏هايى از اين وعده‏ها را، كه در سوره‏هاى مكى وارد شده‏اند، در اين‏جا منعكس مى‏كنيم و بايد

توجه نمود اين كه پيامبر در مدينه چه وعده‏هايى داده است، از هدف آيه بيرون مى‏باشد؛ زيرا آيه مورد بحث ما مكى است و طبعاً ناظر به آن دسته از وعده‏هاى الهى است كه در مكه وارد

شده‏اند:

. قرآن مجيد در همان آغاز دعوت عمومى با بيان رسايى، از حفظ و حراست پيامبر از شرّ دشمنان خبر داد و فرمود:

«فَاصْدَعْ بِمَا تُؤمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ اِنَّا كَفَيْنَاكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ؛(1)

آيين خود را آشكارا ابلاغ كن و از گروه مشرك روى برگردان. ما تو را از شر دشمنان حفظ مى‏كنيم».

. در همين سوره (رعد) پس از ذكر تشبيه بديعى درباره حق و باطل، نويد قطعى داده است كه كفر و شرك به‏سان كف آب محو و نابود مى‏شود و آيين اسلام چون آبى كه در زمين فرو

مى‏رود، در قلوب مردم جاى مى‏گيرد(2).

. قرآن به صورت يك نداى عمومى پيروزى پيامبران را در صحنه مبارزه با دشمنان، امرى قطعى اعلام نموده و مى‏فرمايد:

«وَ لَقَدْ سَبَقَتْ كَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا الْمُرْسَلِينَ إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ؛(3)

اراده ازلى ما درباره فرستادگان خود، بر اين تعلق گرفته است كه آنان در پيكارهاى خود پيروز باشند».

. گاهى قرآن گام فراتر نهاده انگشت روى افراد معينى گذارده و از سرانجام بد آنان خبر مى‏داد؛ مثلا از بدبختى سر سخت‏ترين دشمن خود ابولهب و همسر او گزارش داد كه با همان حالت

كفر و شرك جان مى‏سپارند(4) و درباره وليد بن مغيره خبر داد كه بر صورت او علامتى مى‏گذاريم‏(5) چيزى نگذشت كه ابولهب و همسر وى با حالت كفر درگذشتند و وليد در نبرد بدر

شركت كرد و شمشيرى بر بينى او وارد آمد و اثر آن روى بينى او باقى ماند.

. گاهى خود پيامبر، شخصاً درباره نابودى برخى از دشمنان خود سخن مى‏گفت: ابى بن خلف از دشمنان سر سخت پيامبر بود، روزى در مكه به پيامبر گفت: ما تو را خواهيم كشت. پيامبر

در پاسخ وى فرمود: بلكه من تو را خواهم كشت. چيزى نگذشت كه در درگيرى «احد» اين مرد از پاى درآمد، با اين كه زخم وى سطحى بود و دوستان وى او را دلدارى مى‏دادند؛ با

وجود اين از وحشت و ترس، جان سپرد و مى‏گفت: «محمد به من گفته است من تو را خواهم كشت و او فردى نيست كه دروغ بگويد»(6).

آيه مورد بحث حاكى است كه پيامبر، مشركان مكه را از برخى از وعده‏هاى الهى آگاه ساخته بود و آن وعده‏ها يا همين‏ها هستند كه گفته شد يا قريب و مشابه اينهايند.

دشمنان ديرباور پيامبر، اصرار مى‏ورزيدند هر چه زودتر اين وعده‏هاى الهى را باديدگان خود مشاهده كنند، در اين موقع نخستين آيه مورد بحث، يادآور مى‏شود كه تحقق يافتن تدريجى اين

وعده، در هدفى كه پيامبر براى آن اعزام گرديده است تأثيرى نمى‏گذارد؛ وظيفه پيامبر، همان تبليغ و بيان حقايق است و هرگز نبايد در انتظار آثار گفتار خود بنشيند. اين كار خداست كه به

محاسبه افراد رسيدگى كند و هر فردى را به پاداش و يا كيفر اعمال خود برساند آن جا كه فرمود:

«فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلاَغُ وَ عَلَيْنَا الْحِسَابُ؛

برتوست ابلاغ حقايق و بر ماست رسيدگى به حساب افراد».

اين جمله مى‏گويد: وظيفه رهبر اين نيست كه در انتظار نتايج كار خود باشد و اگر در كار خود پيشروى نديد، فوراً دست از كار بكشد. او بايد با تمام قوا وارد كار شود و وظيفه مقدس

رهبرى را به شايستگى انجام دهد و نتايج كار و محاسبه افراد را به خدا واگذارد.

آيه ديگر مورد بحث براى رفع تعجب دشمنان درباره وعده‏هاى الهى (نابودى دشمنان اسلام) موضوع مرگ و ميرهايى را كه در اطراف جهان انجام‏مى‏گيرد يادآور شده و مى‏فرمايد: آيا

آنان نمى‏بينند كه ما پيوسته اقدام‏به‏كاستن جوانب زمين مى‏كنيم و در هر زمانى گروه‏هايى را به ديار مرگ‏مى‏فرستيم! مقصود از كاستن، همان نابود كردن ساكنان آن منطقه است.

بنابر اين خود اين كار، روشنگر آن است كه خداوند مى‏تواند به وعده‏هاى خود درباره دشمنان اسلام، جامه عمل بپوشاند؛ زيرا خداوند توانا و اراده او نافذ است كه هيچ عاملى نمى‏تواند

جلو اراده او را بگيرد چنان كه مى‏فرمايد: «لَامُعَقِّبَ لِحُكْمِهِ وَهُوَ سَرِيعُ‏الْحِسَابِ».

امام صادق(ع) در حديثى، كاهش اطراف زمين را «مرگ عالم» تفسير نموده است‏(7). زيرا وجود عالم از نظر تأثير، به اندازه تأثير جمعيتى بزرگ و انبوه است به‏طورى كه مرگ يك

دانشمند معادل با مرگ يك جمعيت به‏شمار مى‏رود.

در حقيقت اين تفسير نوعى تطبيق كلى بر مصداق است كه امام از آن پرده برداشته است.

--------------------------------------------------------------------------------

. حجر (15) آيه 94 و 95.

. «فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفَاءً وَ أَمَّا مَا يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِى الْأَرْضِ» - رعد (13) آيه 17.

. صافات (37) آيه 171 و 172.

. ر.ك: تبت (111) آيات 1 - 5.

. ر.ك: القلم (68) آيه 16.

. سيره ابن هشام، ج‏2، ص 84؛ واقدى، مغازى، ج‏1، ص 244.

7. مجمع البيان، ج‏3، ص 200.



| شناسه مطلب: 80807