زیر نور ماه
زیر نور ماه دفترها را ورق میزد و به حسابهای بیتالمال رسیدگی میکرد. پاسی از شب گذشته بود، ولی او همچنان سرگرم کار بود. در خزانه به صدا درآمد و عمروعاص، اجازه ورود خواست. امام اجازه داد و او وارد شد و برابر امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)
زير نور ماه
<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />
دفترها را ورق ميزد و به حسابهاي بيتالمال رسيدگي ميكرد. پاسي از شب گذشته بود، ولي او همچنان سرگرم كار بود. در خزانه به صدا درآمد و عمروعاص، اجازه ورود خواست. امام اجازه داد و او وارد شد و برابر اميرالمؤمنين علي(عليه السلام) نشست. خواست سخنش را با امام آغاز كند كه امام شمعي را كه جلويش بود، خاموش كرد و با او سرگرم صحبت شد. عمروعاص تعجب كرد و پرسيد: «ياعلي! شمع را براي چه خاموش كردي؟» امام فرمود: «روشنايي ماه كافي است.» عمروعاص دوباره پرسيد: «يا علي! من آمدهام تا با تو قدري صحبت كنم و لازم است اندكي اينجا بنشينم.» امام به وي نگاهي كرد و فرمود: «چون تو با من كار داري، من شمع را خاموش كردم.» عمروعاص با طعنه گفت: «آيا هر كس با تو كار دارد، بايد در خاموشي بنشيند و با تو صحبت كند؟»
امام علي(عليه السلام) نگاهي تند به او كرد و فرمود: «تو با من كار داري و كار تو درباره مسلمانان نيست. اين شمعي هم كه پيش روي توست، از آن بيتالمال و همه مسلمانان است. من نميتوانم به مال مسلمانان خيانت كنم».
مناقب آل ابي طالب، ج 2، ص 110.