یک ماه و یک روز

یک ماه و یک روز «ایام تشریق» که تمام شد، هنوز چشم روزی هم نگذاشته، زمان رفتن می‌رسد. قدیمی‌ها می‌گفتند: «عمر سفر کوتاه است» و جدیدی‌ها می‌گویند: «وه که با این عمرهای کوته بی‌اعتبار». حالا حجاج پس از یک ماه، آماده می‌شوند با

يك ماه و يك روز

«ايام تشريق» كه تمام شد، هنوز چشم روزي هم نگذاشته، زمان رفتن مي‌رسد. قديمي‌ها مي‌گفتند: «عمر سفر كوتاه است» و جديدي‌ها مي‌گويند: «وه كه با اين عمرهاي كوته بي‌اعتبار». حالا حجاج پس از يك ماه، آماده مي‌شوند با اضافه شدن پيشوند «حاج» به اسم‌شان راهي خانه و ديارشان شوند. فرودگاه جده آرام آرام به روزهاي اوج فعاليتش نزديك مي‌شود.

مسافران كشورهاي مختلف دسته‌دسته به سوي خروجي‌هاي فرودگاه حركت مي‌كنند. تب و تاب زيادي به چشم نمي‌آيد، سكوت آدم‌ها در دل طبيعت با عبورِ گاه و بي‌گاه ماشين‌هاي كوچك فرودگاه شكسته مي‌شود. شايد ديگر حوصله زيادي براي حجاج نمانده است. چند رديف فروشگاه كوچك فرودگاهي با مشتري‌هاي كم تعدادشان هم توي ذوق نمي‌زنند.

فضاي باز و بزرگ و هواي شرجي و نخل‌هاي سبز آن‌قدر ظرفيت دارند كه صدها مسافر را بي‌سروصدا در دل خود بگيرند. نماي بيروني فضاي تو در توي فرودگاه با پرچم كشورها علامت‌گذاري شده و درست از ميان پرچم‌هاي سه رنگ ايران كه بر در و ديوار خودنمايي مي‌كنند، تنها و دسته‌‌جمع، با پرچم و بيرق و بدون حرف و حديث كاروان‌هاي حاجي‌هايي كه منتظرند تا به تهران بروند يا شيراز، به مشهد بروند يا اصفهان، به ساري بروند يا هر جاي ديگر ميهن پر گوهر ايران زمين ديده مي‌شوند.

امان از اين راننده‌ها

تأخير هر طور كه باشد تأخير است،‌ حالا چه راننده اتوبوس مسير جده را اشتباه برود و كارواني را يك ساعت در دل جاده‌ها بچرخاند و چه هواپيمايي تأخير داشته باشد و مسافرها را سرگردان فرودگاه نمايد.

اولين اتفاق ناگوار در پروازها روي داده است. كاروان شيراز كه خسته و مهياي رفتن به شهر و ديار خود بودند ناگزير يازده ساعت ونيم در فرودگاه جده منتظر ورود هواپيما ماندند، البته اين ساعت را بايد با حدود شش ساعت زماني كه كاروان‌ها براي حضور در فرودگاه از قبل برنامه‌ريزي كرده‌اند جمع كرد و اين دو را با حدود سي‌روز رنج شيرين سفر.

بچه‌هاي دفتر هواپيمايي مي‌گويند شيرازي‌ها از تأخير عصباني شده بودند امّا كاري از دست ما ساخته نبود، هواپيما بايد تعمير مي‌شد تا بتواند مسافرانش را به مقصد برساند و اين يعني حدود هجده ساعت چشم انتظاري در فرودگاه جده براي مسافران و تعداد حساب نشده ساعت‌هاي انتظار براي استقبال كنندگان.

عباس باصري مسئول ترافيك ايران‌اير در فرودگاه جده از بعضي كاروان‌دارها گله دارد. او مي‌گويد: در همين چند روز موارد عجيب و غريب داشته‌ايم. مثلاً مدير كاروان همراه با خانواده‌اش رفته‌اند دنبال كار خودشان و كاروان را سپرده‌اند به دست معاون و او هم نه تجربه لازم را دارد و نه استعداد و توانش راه همين مي‌شود كه وقتي مسافر ناراضي مي‌شود، معاون كاروان حتي نمي‌تواند با او صحبت كرده و شرايط را برايش تشريح كند.

باصري از نمونه ديگري مي‌گويد كه معاون كاروان زودتر از اعضاي كاروان با يك هواپيما مي‌رود و مسافران را به حال خودشان رها مي‌كند و فكر كنيد در اين ميان تأخير مي‌تواند چگونه به يك بحران تبديل شود.

باصري مي‌گويد: بعضي از مديران حتي براي تحويل بليط و پاسپورت مسافر هم دير اقدام مي‌كنند و مثلاً همين تأخير اندك مسئولان كاروان باعث مي‌شود كه عمليات پروازي با تأخير و جريمه و... روبه‌رو شود.

يك ساك با دو تگ

محمدرضا عسگري نژاد براي ششمين بار به سفر مكه آمده است. تجربه‌هاي قبلي به او نشان داده بودند كه مي‌شود به جاي دو ساك، پنج ساك داشت و پيدا كردن تگ بار كار چندان سختي نيست. او گله دارد كه اين بار نه تنها دو تگ بيشتر به او نداده‌اند بلكه براي دو چمدان باقي مانده، سه تگ خواسته‌اند، زيرا يكي از چمدان‌ها كمي بزرگ‌تر و سنگين‌تر از حجم و وزن ابلاغ شده از سوي سازمان هواپيمايي است.

محمدرضا توصيه مي‌كند كه سازمان حج جلوي خريد زائران را بگيرد.

مريم زماني‌فر هم كه پيش‌تر يك سفر عمره را تجربه كرده است مي‌گويد: كاش ساك‌هاي دستي را هم در قسمت بار تحويل مي‌گرفتند. حمل اين ساك‌ها براي يك زن تنها سخت است.

او از فضاي فعلي انتظار براي پرواز كاملاً راضي است و اين فضا را با اتاقك كوچكي كه در پرواز عمره براي آنها پيش‌بيني شده بود قابل مقايسه نمي‌داند.

سوغات پيش‌كش

بهيه رستگار مي‌گويد: دو تا تگ بس بود چون سوغاتي نخريده‌ايم و سفارش كرده‌ايم كه در تهران همه چيز را بخرند و مهيا بكنند. وقتي مرد همراه آدم نباشد، بردن چمدان‌هاي سنگين سخت است. البته ساك‌هاي ماچندان براي سوغات خريدن جاي خالي هم نداشت.

حاجيه خانم بهيه توضيح مي‌دهد كه مدير كاروان با دادن يك فهرست بلند بالا از پتو و ملحفه و قمقمه تا دو دست لباس احرام و... باعث شده كه يك ساك آنها عملاً‌ از تهران پر باشد و تنها به اندازه يك ساك فرصت خريد داشته باشند.

حاجيه خانم مريم هم به كمك خانم رستگار مي‌آيد و اضافي مي‌كند كه مجبور شديم كلي از اين وسايل اضافي را كه مدير كاروان گفته بود در همان هتل بگذاريم تا ساكمان كمي سبك‌تر شود.

نذر ابوسفيان!

اشرف ميرعظيمي و سيدابراهيم خادم امسال توفيق داشته‌اند تا در كنار هم حج را به جا بياورند. حاج سيدابراهيم مي‌گويد يكي از چهارتا تگ‌مان هم اضافه بود. حاجيه خانم مير‌عظيمي هم مي‌گويد: نذر كرده بودم سمت بازار ابوسيان نروم و توضيح مي‌دهد كه اين را سال هفتادوشش در سفر عمره از روحاني كاروان ياد گرفته است. براي همين سال هفتادونه وقتي كه به سفر تمتع مي‌آيد سمت بازار ابوسفيان نمي‌رود و فكر مي‌كند كه همين باعث شده است امسال باز هم توفيق سفر را پيدا كند.

حاج سيدابراهيم مي‌گويد: اي كاش تگ‌ها كمتر بود كه مردم كمتر خريد مي‌كردند. بعضي‌ها كلي بار اضافه توي چمدان‌ها مي‌گذارند و اصلاً دقت ندارند كه اين بار اضافه يعني ايجاد مشكل براي ديگر زائران، يعني مديون شدن به يك جميعت.

حاج خانم ميرعظيمي مي‌گويد: دفعه قبل هم وقت برگشتن يك دوره از روزنامه زائر براي خودم بردم و در تمام اين سال‌ها در روزها و ايام حج آنها را چندين و چندبار خواندم و خاطرات سفر حج را براي خودم زنده نگه داشته‌ام. امسال هم فكر مي‌كنم بهترين چيزي كه با خودم مي‌برم همين روزنامه‌هاي زائر است.

او مي‌گويد: اگر مردم مي‌توانستند قبل از سفر به فروشگاه شاهد بروند و خريد‌هايشان را بكنند شايد در طول سفر فرصت بيشتري براي زيارت داشتند و كمتر به سراغ خريد مي‌رفتند.

وقتي سفر طولاني است

قاسم ترود معتقد است كه بايد در جلسات تهران به حاجي آموزش بدهند كه سرزمين وحي محل تجارت نيست.

اودر آستانه شصت سالگي است، فوق‌ليسانس حقوق دارد و بعد از بازنشستگي از مشاغل دولتي دفتر وكالت خصوصي راه انداخته است. ترود مي‌گويد: چرا ايراني‌ها در اين جا رفتاري نشان مي‌دهند كه در شأن‌شان نيست، براي سفر تمتع تنها پول لازم نيست؛ شرايط فكري، روحي، جسمي در كنار استطاعت مالي براي سفر تمتع لازم است.

مصطفي كريميان مي‌گويد: بيشتر خريد‌ها غيرضروري است و براي جلوگيري از آنها بايد در جلسات تهران به مردم درباره نحوه خريد هم آموزش داده شود. شايد اين نكات در مجله زائر و در طي ايام سفر چندين‌بار تكرار شده باشد اما چند نفر مخاطب زائر بوده‌اند و اين حرف‌ها را شنيده‌اند؟ اما جلسات توجيهي سفر فضاي ديگري دارد كه مي‌تواند اين موضوع به عنوان يكي از بندهاي آموزشي آن تلقي شود.

كريميان اضافه مي‌كند: البته زمان نسبتاً‌ زياد و طولاني حضور زائر در مكه هم در افزايش حجم خريدها بي‌تأثير نيست. وقتي زائر تنها با چند ساعت برنامه كاروان روبه روست و فرصت‌هاي زيادي را بايد بدون برنامه بگذراند، در نتيجه به خيابان‌ها و فروشگاه‌ها سر مي‌زند و همين باعث مي‌شود كه بي‌هدف و برنامه به خريد كالا بپردازد.

فقط روحانيون

اسماعيل محمودي مي‌گويد:  من فكر مي‌كنم روحانيون بايد روي مسائل اخلاقي در سفر حج بيشتر كار بكنند. او از مسائل اخلاقي مختلف مثال‌هايي مي‌آورد و در نهايت هم به سراغ پرسه زدن‌ها و خريدها مي‌آيد و ارتباط اين اعمال و بي‌اخلاقي را مورد تأكيد قرار مي‌دهد.

حجت‌الاسلام جواد حاجي شفيعي كه كاروان اصفهان را همراهي مي‌كند، مي‌گويد: ما شايد در مجموع چند تك هم اضافه آورديم و اضافه مي‌كند: ما چون زائر و سفر را مي‌شناختيم به او نگفتيم بازار نرو! بازار بداست و... نه. گفتيم بازار برويد امّا با چشم باز. گفتيم فراموش نكنيد جنس چيني را در همه جاي دنيا مي‌شود پيدا كرد.

حاج حسن‌ رضازاده و حاج عباس باصري زحمت زيادي مي‌كشند. هر دو امسال حاجي شده‌اند و با انرژي وصف ناشدني در صدد راه انداختن كار حجاج هستند، دائم با تلفن‌هاي بي‌سيم دو طرفه در تماس هستند و نمي‌گذارند بار و كار مسافر زمين بماند.

جواني سراسيمه جلو مي‌آيد و مي‌گويد: نوبت پرواز ما نشد. رضازاده به بليط نگاهي مي‌كند و مي‌گويد: كجاييد؟ پروازتان رفت، جوان به غر زدن‌هايش ادامه مي‌دهد و رضازاده پشت بي‌سيم مي‌گويد: جناب صابري چهار نفر از پرواز قبل جا مانده‌اند. فرصت هست سوارشان كنيم. همان‌طور كه به جواب باصري گوش مي‌دهد به جوان مي‌گويد: چهارصد نفر الان از گيت رد شدند؛ نديديد؟ و به باصري مي‌گويد: من از گيت ردشان مي‌كنم شما ببينيد آن طرف را مي‌شود كاري كرد و به جوان مي‌گويد سريع بياييد.

ده دقيقه‌اي طول مي‌كشد كه خانواده چهار نفره آنها پشت گيت برسند. رضازاده آنها را داخل مي‌برد و بعد از چند دقيقه برمي‌گردد. خانواده چهارنفره هم به داخل سالن برمي‌گردند. ظاهراً كامپيوترها بسته شده و امكان سوار كردن وجود ندارد و اين خانواده بايد تا پرواز بعدي منتظر بمانند.

مشكلات فرودگاهي

رضازاده و باصري يك خط در ميان حرف مي‌زنند و مي‌خواهند هر طور كه هست پيام‌شان به زائران برسد. آنها از مشكلات فرودگاه جده مي‌گويند كه در يك نوبت كاري، بردن حتي چتر و آب زمزم به داخل هواپيما ممنوع است و در نوبت ديگر آزاد.

مهمترين مشكل آنها در چك امنيت پرواز است. مسافران عطر و تيغ و سوزن و قيچي در ساك‌هاي دستي‌شان مي‌گذارند و همين‌ها باعث مي‌شود كه زمان بررسي و كنترل افراد و وسايلشان زياد شود و در مجموع پرواز را دچار مشكل كند.

ساك‌هاي دستي سنگين مشكل ديگر آنهاست و وزن بار اضافي كه همه معادلات پرواز را به هم مي‌ريزد.

عباس مي‌گويد: فروشگاه‌هاي شاهد بايد قوي‌تر عمل كنند. ديگر آن وقت‌ها نيست كه زائر با خودش تلويزيون رنگي ببرد و يخچال و... حالا بار مسافرها اغلب خرده ريز است.

حسن مي‌گويد: اين مسافران اغلب براي بچه‌ها و نوه‌هايشان مي‌خواهند خريد كنند بايد انواع اسباب بازي در فروشگاه‌ شاهد ارائه شود كه موردنياز اين زائران است.

حرف‌هاي آنها شنيدني است و در دل‌هايشان نانوشتني. عباس آخرين جمله را مي‌گويد: وقتي كه سخت‌گيري مي‌كنيم، زائران ناراحت مي‌شوند و پرخاش مي‌كنند. امّا بچه‌ها اين‌جا با جان و دل كار مي‌كنند. چون اين زائران مهمان خدا هستند.


| شناسه مطلب: 81754