بودن و ماندن
بودن و ماندن «لباس دنیا را از تن میکنی و از این دنیا میروی. تنها یک لباس سفید دو تکه داری، مثل کفن و باید حالی آن گونه داشته باشی که وقت رفتن از دنیا داری.» این وصف را احرام و آغاز حج بارها و بارها شنیدهایم. امّا آنها که نشنید
بودن و ماندن
<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />
«لباس دنيا را از تن ميكني و از اين دنيا ميروي. تنها يك لباس سفيد دو تكه داري، مثل كفن و بايد حالي آن گونه داشته باشي كه وقت رفتن از دنيا داري.»
اين وصف را احرام و آغاز حج بارها و بارها شنيدهايم. امّا آنها كه نشنيدهايم؛ بعد از احرام، بيست و چهار چيز بر انسان حرام ميشود: خودت را نبين، اگر ديگري از وجودت استفاده يا سوءاستفاده ميكند جلويش را نگير، به ادامة حيات فكر نكن، به دنبال ظاهر خوب دنيا نباش، لذتهاي دنيايي را كنار بگذار.
و به اين ترتيب است كه ميتواني براي مفارقت روح از بدن فكري كني و برنامهاي بريزي.
حالا هرچه بوده گذشته و اين روح دوباره در بدنت حلول پيدا كرده است؛ قرار است با آن چه كني؟ آيا دوباره متولد شدهاي؟ آيا اين سفر رفتن به آخرت است يا بازگشتن از آن؟ جنس زندگي جديدت در دنيا چگونه است؟
خدا را شكر كه توفيق پيدا كرديم به اين سفر نور و معرفت و عبادت بياييم. خدا را شكر كه از حجگزاران بوديم و خداوند باز هم سفر نوراني و خاطرهانگيز حج را روزيمان كند. اما يادمان نرود كار به همين جا ختم نميشود. حالا بر سر اسم ما يك كلمه پر معنا اضافه شده است. از فردا ما را حاجي و حاجيه صدا ميزنند. حتماً آنها كه ما را اين طور خطاب ميكنند از ما انتظار ديگري دارند. قرار است ريا كار باشيم و كاري را انجام دهيم كه باور نداريم. نه! كاملاً بر عكس. اگر تا ديروز غيبت ميكرديم، حالا ديگر نبايد غيبت و دروغ و خداي ناكرده تهمت جايي در زبان و روان ما داشته باشد.
اگر تا ديروز و قبل از آمدن، به نماز كم توجه بوديم حالا بايد حداقل تفاوت ما با گذشته، اهتمام ويژهمان به نماز باشد. اگر تا ديروز با خانواده خوب تا نميكرديم و خداي ناكرده كمي ترشرويي نمك دستورهايمان بود، حالا بايد كمي شكرخند را ضميمه خواهشهايمان كنيم.
خدا كند كه از خدا خواسته باشيم تا همينطور كه عنايتاش شامل حالمان بود و حاجي شديم، سايهاش بر سرمان مستدام بماند كه به بهترين صورت حاجي بمانيم.
انشاءالله