آیینه آشپزخانه اخلاص ...
آیینه گزارش کوتاه زائر از آشپزخانه دخیل در مدینهآشپزخانه اخلاص ...اگر چند کلمه دیگر از او بپرسم، اشکهایش سر میخورد توی صورت آفتاب خورده و بین محاسنی که نشان میدهد، بیشتر از 45 سال دارد. «خدا قوت» میگویم و به بخش دیگری میروم اما زیر چشمی هوایش را دار
آيينه
گزارش كوتاه زائر از آشپزخانه دخيل در مدينه
آشپزخانه اخلاص ...
اگر چند كلمه ديگر از او بپرسم، اشكهايش سر ميخورد توي صورت آفتاب خورده و بين محاسني كه نشان ميدهد، بيشتر از 45 سال دارد. «خدا قوت» ميگويم و به بخش ديگري ميروم اما زير چشمي هوايش را دارم كه انگار هوايي شده، ملاقه را گوشهاي ميگذارد و ميرود روبهروي پنجره؛ به دور دست خيره ميشود... تنهايش ميگذارم تا با تكانهاي دلش و بيقراري شانههايش كنار بيايد؛ آخر وقتي از او پرسيدم در آشپزخانه كه هستيد و براي زائر بقيع و حرم رسول الله(ص) كار ميكنيد، حسرت ثانيههايي را كه ميتوانستيد به حرم مشرف شويد و زيارت كنيد، نميخوريد؛ برق شوقي توي چشمهايش دويد و گفت: افتخار ميكنم كه براي زائر رسول الله(ص) كار ميكنم؛ كاري كه كمتر از زيارت او نيست...
و اين حكايت تمام بخشهاي آشپزخانه دخيل بود؛ هر جا كه رفتم و با هر كه سخن گفتم چنان عاشقانه كار ميكرد و خستگي چهرهاش را در ميان تبسم حاصل از اخلاص پنهان ميكرد كه انگار نه انگار از 4 صبح تا يك ساعت پس از غروب آفتاب، سرپاست... آخر چه بايد نوشت و چه واژگاني را بايد كمك گرفت براي نمايش اين اعتقاد و ايمان، براي اين همه اخلاص كه تلخ و شيرين بوي مواد و بخشهاي مختلف آشپزخانه را معطر كرده است به عطر اخلاص...
به سمت شجره كه راه بيفتي كمي مانده به كوههاي سوخته اطراف مدينه، آشپزخانه دخيل را ميبيني. همان جايي كه روزانه حدود 60 درصد غذاي حجاج مدينه را تأمين ميكند. آشپزخانهاي كه 78 نفر در آن خدمت ميكنند و بعد از نماز صبح و مناجات با پروردگار و ذكر صلوات، اسفند ميسوزانند و با وضو خود را ميسپارند به موجهاي اشتياق آشپزخانه اخلاص...
***
دقايقي ميهمان ماشاءالله مرادنژاد شديم و از او درباره «آشپزخانه اخلاص» سوالاتي پرسيديم. در اولين جملاتش به نيت ناب مردان اين آشپزخانه اشاره ميكند و ميگويد: دو روز قبل حدود 42 هزار دست غذا تحويل كاروانها داريم، آن هم با نيروهاي محدود آشپزخانه، اين امر جز با اخلاص و اعتقاد قلبي بچهها محقق نميشود.
مرادنژاد با تأكيد بر اينكه خدمه آشپزخانه از بهترين آشپزهاي ايران انتخاب شدهاند، كه بعد از گزينشهاي متعدد به اين سفر معنوي راه پيدا كردهاند، ميگويد: هيچ يك از اين بچهها حتي سيگار هم نميكشند.
وي با اشاره به اينكه ميانگين سني خدمه آشپزخانه 35 سال است و حركت به سمت طبخ صنعتي و استفاده از دستگاههاي مكانيكي همراه با حضور نيروهاي كارآمد و متعهد، حج ايران را به يكي از بهترين عمليات حج به ويژه در بحث تدارك و پشتيباني تبديل كرده است، ادامه ميدهد: امسال با تجهيز آشپزخانه به سيستم بخار، مديريت خوب سازمان حج و توجه ويژه مسوولان، امور آشپزخانه را به خوبي به پيش برده است.
مسوول آشپزخانه دخيل با بيان اينكه اين آشپزخانه ميتواند 100 درصد غذاي زائران در مدينه را تأمين كند، توضيح ميدهد: تمام امور طبخ از مرحله آمادهسازي تا توزيع ميان كاروانها، برعهده ماست. وي با تأكيد بر اين نكته كه نوع غذاهاي آشپزخانه بر اساس جلسات متعدد كارشناسي مشخص ميشود، ميگويد: جمعبندي نهايي به گونهاي است كه غذاي طبخ شده، يك غذاي ملي باشد چرا كه هدف ما رضايت زائر است، زائري كه از جغرافياي گسترده ايران به سفر حج آمده است.
مرادنژاد از رضايت زائران و نتايج بسيار مثبت ارزشيابي آشپزخانه به خبرنگار زائر گفت و ادامه داد: توفيق نوكري زائر خانه خدا را خود خدا به ما عنايت كرده و وقتي رضايت مردم را ميبينم اين انگيزه خدمتگزاري در ما چند برابر ميشود. وي تأكيد ميكند: تلاش ما اين است كه غذاي جسم زائر را در بهترين كيفيت تحويل دهيم تا او بدون دغدغه و با توان بالا به تغذيه معنوي خود برسد و دعاي خيرش بدرقه كار ما باشد.
***
توي راهروهاي آشپزخانه قدم ميزنم و نشاط آدمهايي را ميبينم كه روزانه گاه 18 تا 20 ساعت كار ميكنند و گاه در يك هفته فرصت نميكنند؛ به دلرباترين زيارت عالم در قطعهاي از بهشت مدينه بروند.
ماسك و كلاه گذاشتهام و در ميان عاشقانههاي مرداني از تبار خراسان راه ميروم. عطر صلوات توي راهروها پيچيده است؛ ميان ديگهاي بخش طبخ سوپ، حاج حيدر را به حرف ميگيرم. ميگويد: زيارت ما پاي همين ديگهاست... عليرضا هم كه براي دومين بار همراه اين گروه به مدينه و آشپزخانه دخيل آمده در مقابل سوالاتم ميگويد: براي ما خواب و استراحت معنايي ندارد، آمدهايم اينجا كه براي زائر بدويم... و بعد به سمت ديگهاي خودش ميرود.
محمدعلي اهل تربت حيدريه است و در بخش سردخانه است؛ ميگويد: لذت ميبريم از اينكه براي زائران بيتالله الحرام مفيد هستيم و براي همين ذكر ثانيهثانيه ما در اين فضا "الحمدلله" است و خدا را شاكريم. زيارت ما همين كاري است كه انجام ميدهيم...
صدايي از گوشه ديگر راهرو و در انتهاي انبار آشپزخانه به گوش ميرسد كه «براي سلامتي همه خادمان حج بلند صلوات بفرست» آرام آرام از سالن خارج ميشوم، دانههاي حسرت است كه در گوشه دلم جا ميگيرد از اين همه احساس و اخلاص، از اين همه دلدادگي كه پاي ديگهايي از جنس تعهد در كارنامه اعمال اين جماعت ثبت ميشود... بايد هم با چنين اعتقادي، هيچگاه خسته نشوند.