آیینه درد یا عشق مشترک؟

آیینه درد یا عشق مشترک؟حسی مشترک است بین تمام دعوت‌شدگان این دیار، بگوییم دردی مشترک، سال‌ها چشم انتظار دیدن شهر پیغمبر بودند، گنبد سبزی که آرامگاه، رسول خداست، اینک پس از سال‌ها دوری، پس از سال‌ها صبوری آمده‌اند، ساختمان‌ها و برج‌های بلند مدینه، فضای تج

آيينه

درد يا عشق مشترك؟
حسي مشترك است بين تمام دعوت‌شدگان اين ديار، بگوييم دردي مشترك، سال‌ها چشم انتظار ديدن شهر پيغمبر بودند، گنبد سبزي كه آرامگاه، رسول خداست، اينك پس از سال‌ها دوري، پس از سال‌ها صبوري آمده‌اند، ساختمان‌ها و برج‌هاي بلند مدينه، فضاي تجاري شهر، بازارهاي اطراف حرم و بقيع حتي اندكي از فضاي معنويت لايزال اينجا را نكاسته است، اقيانوس مواجي است كه آلودگي نمي‌پذيرد، زائران و حاجيان ايراني اين را با عمق وجود دريافته‌اند كه شريان هستي و نبض زمين در اين سرزمين است، وداع با پيامبري كه تمامي وجودش حتي پس از 1400 سال نور و رحمت است، وداع با پدري روحاني است، پدري كه دستان حمايت‌گرش چه اينجا و چه هر كجاي اين كره خاكي بر سر ماست، وداع سخت است...
مريم عضدي، زن جواني كه امسال براي اولين بار به اين سرزمين دعوت شده است .درباره حس خود قبل از ورود به شهر مدينه مي‌گويد: «هميشه گمان مي‌كردم اينجا بهترين آغاز است، آغاز يك تولد، حرب نفس و شروعي دوباره، كم بود. ثانيه‌ها، اينجا همديگر را دنبال مي‌كنند، زود گذشت، احساس مي‌كنم بهترين فرصت زندگي‌ام را از دست داده‌ام و دلگيرم كه مي‌روم، حزن غريبي دارم اما دلم گرم است .شوق وصال خداوند در مكه شايد آرامشي باشد تا اندكي از غم دوري اين شهر كم شود!
سميه اميني يكي ديگر از زائران مدينه منوره مي‌گويد: «قبل از اينكه به مدينه بيايم حس خاصي نداشتم، شايد دليلش اين بود كه عظمت اينجا را نمي‌دانستم، دو سه روز در خلاء بودم! احساسش را نمي‌شود توصيف كرد، خيلي تلاش كردم تا لحظه لحظه اين شهر را به خاطر بسپارم، اما خداحافظي نمي‌كنم ،حتي دعاي وداع هم نمي‌خوانم وقتي خداحافظي مي‌كني شايد ديگر سلامي نباشد. فردا از راه دور گنبد سبزش را مي‌بينم و مي‌خواهم كه مرا دوباره به خانه‌اش دعوت كند. شايد مهمان خوبي نبوده‌ام اما او ميزبان بزرگواري است.
نسرين عزيزي هم درست حس مشترك بسياري از زائراني را دارد كه بار سفر از مدينه مي‌بندند. مي‌گويد: چقدر خوب است كه ما از اينجا عازم مكه هستيم، پشتمان گرم است به عرفات، مشعر، مني. من بسيار سفر رفته‌ام اما حس آرامشي كه آبي آسمان اين شهر داشت، هيچ كجا نيافتم، مسجد النبي(ص) و بين‌الحرمين و اطراف بقيع هنوز بوي پيامبر، فاطمه(س) و علي(ع) را مي‌دهد، تمام اين چند روزي كه اينجا بودم دلم مي‌خواست شب بشود ، من روبه‌روي بقيع بنشينم، چشمانم را ببندم و صداي گام‌هايشان را بشنوم، مي‌گويند هر صبح دوشنبه حضرت زهرا(س) به ديدار شهداي احد و عموي بزرگوارشان مي‌روند، دلم براي ثانيه‌هاي صبح دوشنبه تنگ مي‌شود، لحظه‌هايي كه مطمئنم بانو آنجاست...
من خداحافظي نمي‌كنم...
راستي چه آزمايش سختي است وداع، وداع همراه با شوق، احساسات متناقضي كه گاه تفكيك آنها غيرممكن است.
آنها كه بعد از مكه به مدينه مي آيند،بدانند. «الفرصه تمر مَرَ السحاب» فرصت‌ها مانند ابر مي‌گذرند.
كاش اين ابرها ،باران‌هاي هميشگي به همراه داشته باشد!
براي ما هم در حرم رحمه للعالمين دعا كنيد....

هنوز  وقت هست...

انگار! همين ديروز بود كه دوست، آشنا و فاميل همه التماس دعا گويان، ما را راهي زيارت خانه معبود كردند. انگار! همين ديروز بود كه عمري دعاهاي ما به درگاه حق تعالي و دعاي خير پدر و مادر مقبول افتاد و به ضيافت الله دعوت شديم. روزهاي در مدينه بودن به سرعت به سر مي‌آيد؟ و امروز و فردا راهي مكه مكرمه خواهيم شد.
خيلي اتفاق‌ها بايد بيفتد و يا بهتر است بگوييم لازم است صورت دهيم تا براي تشرفي با معرفت آماده شويم. براي خيلي‌ها، آنهايي كه تا مؤذن تكبير گفت و حتي قبل از آن براي اقامه نماز، آن هم به جماعت در حرم حاضر بودند، آنهايي كه شب‌ها را با قرائت قرآن و اقامه نماز شب در حرم به صبح وصل كردند، آنهايي كه زيارت‌نامه خواندن‌هايشان كنار بقيع شريف هر روز و شب بود، آنهايي كه خاضعانه و خالصانه در نيمه شب‌هاي حرم اشك به صورت داشتند و از معبود خواستند تا بر كرده‌هاي آنها قلم عفو بكشد، آنهايي كه ختم قرآن داشتند، آنهايي كه هر قدم خود را بر جاي پاي پيامبر(ص) و اهل بيت بزرگوار آن حضرت با سلام و صلوات بر آن بزرگواران گذاشتند و... خوش به سعادتشان، ولي هنوز بعضي‌ها مثل خود ما شايد باشند كه نياز است اتفاقاتي عميق‌تر در روح و روان آنها رخ دهد. اتفاقاتي انقلاب‌گونه در روح و ذهن براي آن لحظه كاملاً خدايي شدن، لحظه‌اي كه بايد همه چيز را گذاشت و فقط به خدا انديشيد، لحظه‌اي كه نزديك‌تر از آن به خدا قطعاً وجود ندارد. لحظه‌اي كه معصوم(ع) با قرار گرفتن در آن به سختي بر خود مي‌لرزيد و خدا را مي‌خواند تا او را پاك و منزه در جوار با كرامتش بپذيرد. لحظه‌اي كه با لبيك گفتن – قبول كردن دعوت – براي حضور در ضيافت‌الرحمان لذت‌هاي ظاهري را بر خود حرام مي‌سازيم و فقط به او مي‌انديشيم كه فقط بايد به او انديشيد، كه نهايت و غايت و هدف اوست.
كارنامه اين روزهايمان را ارزيابي كنيم؟ اين روزها را چگونه گذرانديم؟ چقدر از وقت خود را صرف نماز و قرآن كرديم. نماز در حرم رسول الله(ص) ثوابي بس بزرگ دارد. پس از حرم شريف الهي، با فضيلت‌ترين نمازها، نمازيي است كه در حرم رسول الله الاعظم(ص) اقامه شود. در اين روزها چند بار نماز اول وقت را در آن به جماعت خوانده‌ايم و از معنويت جماعت در اين با شريف‌ترين مكان‌هاي عالم بهره برده‌ايم؟ چند بار ختم قرآن كرده‌ايم؟ اگر توفيق بوده است كه زهي سعادت اما اگر سعادت با ما نبوده است، هنوز وقت است و مي‌توان جبران كرد.

 


| شناسه مطلب: 82060