بارگاه امید تعجب همگان
بارگاه امید جرعههایی درسوگ نهمین خورشید آسمان ولایت و امامتتعجب همگانعلی بن اسباط، میگوید: روزی به محضر امام جواد علیهالسلام رسیدم. در ضمن دیدار، به سیمای حضرت خیره شدم تا قیافه ایشان را به ذهن خود سپرده، پس از بازگشت به مصر برای ارادتمندان آن حضرت بی
بارگاه اميد
جرعههايي درسوگ نهمين خورشيد آسمان ولايت و امامت
تعجب همگان
علي بن اسباط، ميگويد: روزي به محضر امام جواد عليهالسلام رسيدم. در ضمن ديدار، به سيماي حضرت خيره شدم تا قيافه ايشان را به ذهن خود سپرده، پس از بازگشت به مصر براي ارادتمندان آن حضرت بيان كنم. درست در همين لحظه، امام جواد عليهالسلام كه گويي تمام افكار مرا خوانده بود، در برابرم نشست و فرمود: «كاري كه خداوند در مسأله امامت انجام داده، مانند كاري است كه در مورد نبوت انجام داده است. خداوند درباره حضرت يحيي ميفرمايد: ما به يحيي در كودكي فرمان نبوت داديم، و درباره حضرت يوسف ميفرمايد: هنگامي كه او به حدّ رشد رسيد، به او حكم (نبوت) و علم داديم، و درباره حضرت موسي ميفرمايد: و چون به سن رشد و بلوغ رسيد، به او حكم (نبوت) و علم داديم. بنابراين، همان گونه كه ممكن است خداوند علم و حكمت را در چهل سالگي به شخصي عنايت كند، ميتواند همان حكمت را در دوران كودكي نيز به او ببخشد».
دعاي پس از نماز
استناد به شيوه گفتار يا رفتار بزرگان، عامل مهمي در تأثير نكتههاي اخلاقي در مخاطب به شمار ميآيد. پيشواي نهم، امام جواد عليهالسلام نيز گاه براي بيان معارف ديني، به روش پيامبر گرامي اسلام صلياللهعليهوآله استناد ميكردند. آن حضرت فرمودند: «پيغمبر اكرم صلياللهعليهوآله پس از نماز چنين دعا ميكرد: خدايا! [گناهاني] را كه پيشتر كردهام يا ميكنم، نهان و آشكار مرا، اسراف بر خودم را و آنچه را تو بهتر از من ميداني، بر من بيامرز. خدايا! تو پيش از همه و پس از همه هستي،... تا زماني كه زندگي را برايم بهتر ميداني، مرا زنده نگاه دار و آن گاه كه مرگ را برايم بهتر ميداني، مرا بميران.... خدايا! ما را به زينت ايمان زيبا كن و راهنما و رهيافته قرار ده. اي پروردگار من! دلي پيراسته و زباني راستگو از تو ميخواهم، از آنچه ميداني، آمرزش ميطلبم و نيكوترين آنچه ميداني، از تو ميخواهم و از بدي آنچه ميداني به تو پناه ميبرم، كه تو ميداني و ما نميدانيم و تو به نهانها بسيار آگاهي».
خلوت با دوست
امام جواد عليهالسلام چنان نزد ياران خود دوست داشتني بود كه همه ميخواستند كارهاي خود را به روش آن حضرت انجام دهند. به همين دليل به همه ريزه كاريهاي رفتاري آن حضرت توجه ميكردند. علي بن مهزيار ميگويد: «در سال 215، امام جواد عليهالسلام را ديدم كه خانه خدا را طواف كرد و در هر دور طواف، به ركن يماني دست ميكشيد. در دور هفتم ركن يماني و حجر الاسود را لمس كرد و دست خود را بر چهره خود كشيد، آن گاه كنار مقام ابراهيم عليهالسلام آمد و پشت آن، دو ركعت نماز خواند. سپس به پشت كعبه ـ كنار ملتَزَم رفت و جامه از روي سينه خود كنار زد و خود را به خانه خدا چسبانيد. مدت بسياري، دعا كنان بر همان حالت ماند، آنگاه از درِ گندمفروشان بيرون رفت. در دور هفتم پشت كعبه، كنار ملتزم لباس از روي سينه كنار زد و خود را به كعبه چسبانيد و آنقدر خود را به كعبه چسباند كه برخي از ياران ما، هفت دور خانه خدا را طواف كردند».
يادگار اجدادي
همه رفتار و گفتار امام جواد عليهالسلام براي يارانش درسآموز بود و آنان با دقت به تمام حركتهاي آن حضرت، حتي در اعمال مستحبي حج نيز مينگريستند. علي بن مهزيار ميگويد: «امام جواد عليهالسلام را در شب زيارت ديدم. طواف نساء را انجام داد و پشت مقام نماز خواند. سپس وارد چاه زمزم شد و به دست خود با دَلْوي كه نزديك حجرالاسود بود، آب كشيد و نوشيد و بر بخشي از تنش ريخت. سپس دوباره به درون زمزم سركشيد [و نگريست]. يكي از ياران ما به من خبر داد كه سال بعد نيز او را ديده كه چنين كرده است».
نشانه امامت
يحيي بن اكثم، به يكي از دوستانش چنين گفت: روزي در شهر مدينه، وارد مسجد رسول خدا صلياللهعليهوآله شدم تا به زيارت قبر پيامبر صلياللهعليهوآله بروم. در اين حال، امام جواد عليهالسلام را ديدم كه به زيارت مشغول است. من با آن حضرت در مورد مسائلي كه داشتم مناظره كردم و حضرت همه را پاسخ داد. سپس گفتم: ميخواهم مسألهاي بپرسم، ولي به خدا سوگند از شما خجالت ميكشم. حضرت فرمود: پيش از آنكه تو بپرسي به تو ميگويم، ميخواهي درباره امام بپرسي. عرض كردم: سوگند به خدا! پرسش من همين است. حضرت فرمود: «امام من هستم». عرض كردم: نشانه آن چيست؟ در اين هنگام، عصايي كه در دست آن حضرت بود به صدا در آمد و گفت: «به راستي كه مولاي من، امام اين زمان است و او حجت خداست». راستي، وقتي عصاي موسي به اذن خداوند، به موجودي جاندار تبديل ميشود و سحر ساحران را باطل ميكند، جاي هيچ شگفتي نيست كه عصاي امام منصوب از سوي خدا نيز چنين قدرتي را داشته باشد.
انتظار موعود
حضرت عبدالعظيم حسني، از ياران امام جواد عليهالسلام ميگويد: به نزد مولاي خود امام جواد عليهالسلام رفتم و ميخواستم از قائم(عج) بپرسم. امام آغاز سخن كرد و فرمود: «اي ابوالقاسم! قائم ما همان مهدي است؛ كسي كه بايد در غيبتش او را انتظار كشند و در ظهورش او را فرمان برند. او سومين از فرزندان من است. سوگند به كسي كه محمد را به نبوت مبعوث فرمود و ما را به امامت مخصوص گردانيد، اگر از عمر دنيا بيش از يك روز باقي نمانده باشد، خداوند آن روز را طولاني گرداند تا در آن قيام كند و زمين را پر از عدل و داد نمايد؛ چنان كه پر از ظلم و جور شده باشد. خداي تعالي امر او را در يك شب اصلاح فرمايد؛ چنان كه امر موسي كليم اللّه را اصلاح فرمود. او رفت تا براي خانوادهاش شعلهاي آتش بياورد، ولي چون برگشت، رسول و پيامبر شده بود». سپس حضرت ادامه داد: «برترين اعمال شيعيان ما انتظار فرج است».
ساعتي پربركت
مرحوم شيخ عباس قمي، نويسنده كتاب مفاتيحالجنان مينويسد: بخش نهم از دوازده قسمت روزي، مخصوص امام جواد عليهالسلام است. توسل به آن حضرت در اين بخش براي فزوني روزي بسيار مؤثر بوده، شايسته است در توسل به آن امام، اين دعا را بخوانند: «خدايا! به حق وليات محمدبن علي [امام جواد عليهالسلام ]، از تو ميخواهم از فضل و كرمت بر من احسان كني... و از رزق خود بر من تفضل نمايي و مرا از غير خودت بينياز سازي و نيازهاي مرا به سوي خودت قرار دهي و آنها را برآورده سازي كه تو بر هر چيزي كه بخواهي، توانايي». مرحوم شيخ عباس قمي در ادامه مينويسد: بعضي گفتهاند اين دعا بعد از هر نماز براي اداي دين تجربه شده است.
عطر آدينه
نميدانم كي ميآيي
نميدانم كي ميآيي. از كه بپرسم روز آمدنت را؟ بيرقت را روي كدام بام ميافرازي؟ عبايت را روي كدام شاخه ميآويزي؟ نام اولين گلي كه بوي تو به مشامش ميرسد، چيست و نام اولين خياباني كه گامهاي تو را ميبوسد؟
شمشيرت را در كدام سياره صيقل ميدهي؟ مهربانيات از كدام سمت خواهد آمد؟ چه كسي تو را از همه زودتر ميبيند؟
كدام دست اولين پنجره را به روي تو خواهد گشود؟ روز آمدنت را كدام پيشگو ميداند؟ چه كسي اولين بوسه را بر دستان تو خواهد نشاند؟ اولين كسي كه به او لبخند ميزني كيست؟
چقدر افقها را بشمارم؟ چقدر به موجها، سيبها و كوهها سوال كنم؟ چقدر نشاني تو را از شهابها بپرسم در كدام آسمان نشستهاي؟ خيمهات را با كدام ستاره ساختهاي؟... نميدانم كي ميآيي...
محمد رضا مهديزاده
مصيبتهاي امام جواد عليهالسلام
سفر اجباري
معتصم خليفه عباسي، امام جواد عليهالسلام را در سال 220 قمري، يعني همان نخستين سال حكومتش از مدينه به بغداد احضار كرد. فراخواني آن حضرت در آن مقطع زماني، جنبههاي سياسي داشت. دشمني عباسيان با آل علي عليهالسلام به ويژه با امام شيعيان كه در آن زمان پيروان بسياري داشتند، شاهدي بر توطئه عباسيان در شهادت امام جواد عليهالسلام است. همچنين فراخواني امام جواد عليهالسلام به بغداد و درگذشت ايشان در همان سال، همگي شواهد انكار ناپذيري بر شهادت آن بزرگوار به دست عوامل عباسي به دست ميدهد. رفتن امام جواد عليهالسلام از مدينه به بغداد، با ميل و رغبت ايشان نبود. در چندين منبع تاريخي و روايي آمده كه معتصم به ابن زيات مأموريت داد تا كسي را براي آوردن امام از مدينه به بغداد بفرستد.
توطئه دشمنان
ام فضل دختر مأمون و همسر امام جواد عليهالسلام گاهي از مدينه نامهاي به مأمون مينوشت و از امام جواد عليهالسلام گلايه ميكرد. وي پس از مرگ پدرش، همراه با برادرش جعفر و عمويش معتصم، خليفه عباسي هم دست شدند و توطئه شهادت امام جواد عليهالسلام را طرح ريزي كردند. در نهايت، چنين تصميم گرفته شد كه امفضل آن حضرت را مسموم كند. ام فضل پس از شهادت امام، به پاس اين عمل خود به دار الحكومه معتصم راه يافت و همين، ردپاي معتصم را در به شهادت رساندن امام جواد عليهالسلام آشكار ميسازد.
خيانت همسر
معتصم، خليفه عباسي و جعفر، پسر مأمون، سمي را در انگور تزريق كردند و براي امفضل فرستادند. ام فضل نيز آن را در ميان كاسهاي گذاشت و جلو امام جواد عليهالسلام نهاد و از آن انگور بسيار توصيف كرد. سرانجام آن حضرت از انگور خورد و طولي نكشيد كه آثار سم را در خود احساس كرد. در همان حال امفضل پشيمان شد و گريه كرد. حضرت به او فرمود: «چرا گريه ميكني؟ اكنون گريه تو سودي ندارد. اين را بدان كه به سبب اين جنايت، به چنان دردي مبتلا ميشوي كه هرگز علاج ندارد و چنان به تنگدستي افتي كه جبرانپذير نباشد». بر اثر نفرين آن حضرت، امفضل به دردي بيمار شد كه همه اموالش را در راه معالجه آن مصرف كرد، ولي سودي نبخشيد و با نكبت بارترين وضع به هلاكت رسيد. برادرش جعفر نيز در حال مستي به چاه افتاد و جسد بيجانش را از چاه بيرون آوردند.
يك توصيه
در برخورد با ديگران همسفران و دوستان جديد، از نحوه زندگي و امرار معاش آنان سؤال نكنيد و وارد جزئيات نشويد، و تنها از مصاحبت با آنان لذت ببريد.
يك نكته
در طول سفر ممكن است از رفتار يا كردار يكي از همسفرها ناراحت باشيد. يادتان باشد عمر اين سفر كوتاه است، ضمن اين كه ميتوانيد حساس نبودن و گذشت و چشمپوشي را در همين سفر تمرين كنيد.
جرعههاي جانبخش
علامه حسنزاده آملي
الهي همه از مردن ميترسند و من از زيستن كه اين كاشتن است
و آن درويدن كلما رزقوا منها من ثمره رزقا قالوا هذا الذي رزقنا من قبل
و اتوا به متشابها...
الهي در جواب خطاب يا ايها الذين آمنوا لبيك بگويم مايه شرمندگي است،
نگويم دور از وظيفه بندگي.
اسرار حج
احرام يعني حاجي خودش را كفن ميكند،
لباس ذلت را از تن بيرون ميآورد و خلعت عزت را
دريافت ميكند.