صفای جان از زمزمه عاشقی تا زمزم عشق

صفای جانامام خمینی و عرفان حج محمّد تقی رهبراز زمزمه عاشقی  تا زمزم عشقمیقات مرز عبور از خود به خدا و از خلق به حق و نخستین منزل از منازل عشق معبود است.احرام و تلبیه در میقات به منزله «تکبیره الاحرام» نماز است، یعنی جز خدا را بر خود حرام کردن! و

صفاي جان
امام خميني و عرفان حج
محمّد تقي رهبر
از زمزمه عاشقي  تا زمزم عشق
ميقات مرز عبور از خود به خدا و از خلق به حق و نخستين منزل از منازل عشق معبود است.
احرام و تلبيه در ميقات به منزله «تكبيره الاحرام» نماز است، يعني جز خدا را بر خود حرام كردن! و در حريم الهي وارد شدن، و از لباس تعيّن و تجمّل و انانيت بيرون گشتن.
احرام حج و عمره با تلبيه محقّق مي‏شود با كلمات مخصوص: «لبّيك ألّلهمّ لبّيك...» و تلبيه را روايت مصباح چنين معنا مي‏كند:
«لبيك بگو! بدين معنا كه خداوند بزرگ را در دعوتي كه فرموده است، اجابت نموده‏اي و از سر صدق و صفا و اخلاص و بدون غلّ و غش پاسخ داده‏اي و به رشته استوار الهي چنگ زده‏اي.
حضرت امام به تناسب تلبيه و احرام با اشاره به راز توحيدي و غايت معرفت كه در اين مقام تعبيه شده، مي‏فرمايد:
«تلبيه‏هاي مكرّر از كساني حقيقت دارد كه نداي حق را به گوش جان شنيده و به دعوت اللّه‏ تعالي به اسم جامع جواب مي‏دهند. مسأله، مسأله حضور در محضر است و مشاهده جمال محبوب، گويي گوينده از خود در اين محضر بي‏خود شده و جواب دعوت را تكرار مي‏كند و دنباله آن سلب شريك به معناي مطلق مي‏نمايد كه اهل‏اللّه‏ مي‏دانند، نه شريك در الوهيت فقط، گرچه سلب شريك در آن نيز شامل همه مراتب تا فناي عالم در نظر اهل معرفت است و حاوي جميع فقرات احتياطي و استحبابي است؛ مثل «الحمد لك والنعمة لك» و حمد را اختصاص مي‏دهد به ذات مقدس.
همچنين نعمت و هر نعمتي كه در جهان هستي تحقق يابد؛ حمد خدا و نعمت خداست، بدون شريك و در هر موقف و مشعري و وقوف و حركتي و سكون و عملي، اين مطلب و مقصد اعلي جاري است و خلاف آن شرك به‏معناي اعم است كه همه ما كوردلان به آن مبتلا هستيم.»
تلبيه پاسخ دادن است، پاسخ به دعوت حق، به نداي ابراهيم خليل و وارث صادق او، خاتم النبيين صلي‏الله‏عليه‏و‏آله، ولحظه احرام كه همراه با تلبيه است، لحظه ورود در ضيافت الهي و حريم قدس و قرب و حضور است. شكوه احرام و ورود در حريم كبريايي را كساني دريافته بودند كه همچون حضرت زين‏العابدين عليه‏السلام از روي تواضع و تذلّل، هنگام گفتن تلبيه به خود مي‏لرزيدند و اضطراب سراسر وجودشان را مي‏گرفت و مي‏فرمودند: مي‏ترسم در پاسخ من گفته شود «لا لبّيك»؛ يعني: نه، تو پاسخ نداده‏اي! و در آن مواقف كريمه اشك خوف و رجا مي‏ريختند.
در اين ميقات و ميعاد قرب و حضور، تكرار تلبيه، چنانكه در سخن امام آمده بود، رمزي است براي اهل معني و آن هجرت و انقطاع كه در روح حج نهفته است و زائر در اين هجرت قدم جاي قدم ابراهيم خليل‏اللّه‏ و خاندانش مي‏نهد و از زلال زمزم عشق مي‏نوشد، همانگونه كه آن‏ها از آن نوشيدند و از همه باز آمدند و با دوست نشستند و از آن آزمايش بزرگ سرفراز بيرون آمدند تا فيض رحماني را در آغوش كشيدند و در دامان مهرش جاي گرفتند.
ميقات ميعادي است براي عاشقان كوي دوست و شيفتگان وصل يار و تلبيه زمزمه لقاء اللّه‏ است. در اين ميعاد و تكرار آن شيريني و حلاوت هم‌سخن شدن با معبود را تفسير مي‏كند و هركس به اين محفل انس بار يافت ديگر غير و غيريت نمي‏بيند و هرآنچه را كه جز جلوه يار است تصويري كاذب مي‏نگرد و همزمان با توحيد خالص هرنوع شرك خفي و جلي را زير پاي مي‏نهد. «لبّيك لا شريك لك لبّيك» و ستايش و حمد را تنها از آن خدا مي‏داند، حتي اگر از غير او ستايش شود! چرا كه همه چيز، جلوه جمال جميل اوست و به گفته حافظ:
اين‌همه عكس مي‌و رنگ مخالف كه نمود
يك فروغ رخ ساقي است كه در جام افتاد
حال تصور كنيم اگر مسافر الي‌اللّه‏ به اين منزل و منزلت راه يافت و روح خود را بدين‌گونه كمال و استغنا بخشيد، در دل و جان و اعتقاد و عمل و خُلق و خوي چه تحوّلي خواهد يافت، و اين تحول نشانه قبول شدن حج است؛ چنانكه در روايات آمده است: «تحول اخلاقي فرد در اين سفر روحاني و احتراز او از معاصي، نشانه قبولي حجّ اوست»؛ و اين است ارمغان سفر حج، با دلي عاشق رفتن و لبريز از معرفت و با اخلاق و عملي آراسته برگشتن.

جرعه‌هاي جانبخش
علامه حسن زاده آملي
  الهي كامم را به حلاوت و تلاوت كلامت شيرين بدار.
  الهي خفتگان را نعمت بيداري ده و بيداران‌ را توفيق شب زنده داري و گريه و زاري.
  الهي چه رسوايي از اين بيشتر كه گدا از گدايان گدايي كند.

اسرار حج
سعي بين صفا و مروه
همان تلاشي است كه حاجي براي به صفا رساندن
 مرآت دل مي‌كند.



| شناسه مطلب: 82073