صفای جان زمزمه‌های لبیک

صفای جان زمزمه‌های لبیک غزل  خداحافظی!مدینه! شهر رسول خدا! خداحافظمزار گمشده! گلدسته‌ها! خداحافظکمیل و ندبه و شب‌های اشک و دلتنگیکبوتران غریب آشنا! خداحافظبقیع! گنبد خضرا! مزار بی‌فانوسبهشت گمشده در غم رها، خداحافظزمین داغ! هوای گرفته و ابریبنای مر

صفاي جان

زمزمه‌هاي لبيك

غزل  خداحافظي!
مدينه! شهر رسول خدا! خداحافظ
مزار گمشده! گلدسته‌ها! خداحافظ
كميل و ندبه و شب‌هاي اشك و دلتنگي
كبوتران غريب آشنا! خداحافظ
بقيع! گنبد خضرا! مزار بي‌فانوس
بهشت گمشده در غم رها، خداحافظ
زمين داغ! هواي گرفته و ابري
بناي مرمري و دلگشا، خداحافظ
غروب‌هاي غم‌انگيز پشت قبرستان
سپيده‌هاي سلام و دعا، خداحافظ
ستون توبه! در سوخته! خيابان‌ها!
مدينه! شهر رسول خدا، خداحافظ
مريم سقلاطوني

كبوتري  از نژاد حيرت

سلام كعبه! سلام آستان سبز سجودم
سلام قبله من! هستي‌ام! تمام وجودم

سلام عشق نجيبي كه صاف و ساده و پاكي
فداي نيم نگاهت تمام بود و نبودم

شب است و بسته‌ام احرام اشك را به نگاهم
شب است و منتظر يك طواف، كشف و شهودم

رسيده‌ام به تو در اوج عشق و شور و تغزل
رسيده‌ام به تو در اولين پگاه صعودم

زلال و ساده و بي‌پرده مي‌سرايمت امشب
پس از گذشتن عمري كه پرده‌دار تو بودم

دلم كبوتركي بود از نژاد تحير
كه سر بريده ام آن را در آستان ورودم

به زير بارش چشمان آشناي تو امشب
چه پاك و آبي و آرام و مهربان شده بودم!

مرا كبوتر اين گنبد ستاره نشان كن
كه روي بام تو معنا شود فراز و فرودم

رسيده لحظه بدرود و مثل لحظه احرام
دوباره در تب لبيك، در گرفته وجودم!
بهجت فروغي مقدم

جرعه‌هاي جانبخش
علامه حسن زاده آملي
  الهي توفيق امتثال آن رؤياي شيرين يا حسن «خذ الكتاب بقوه» مرحمت بفرما.
   الهي غذا به‌كردار و گفتار رنگ و بو مي‌دهد واي بر آنكه دهنش مزبله است.
   الهي عبادت بي معرفت خرواري به‌خردلي «فلا نقيم لهم يوم القيامه وزنا».
خرم آن‌كه «ثقلت موازينه».


اسرار حج
حاجي درمروه بايد تقصير كند
 يعني از منيت جدا شود. تقصير يعني جدا شدن
 از دوبيني و خوديت.
سيد عباس رفيعي


| شناسه مطلب: 82085