نیستان احساس کوچکی و نیاز شکر را بر زبان جاری می‌کند

نیستان احساس کوچکی و نیاز  شکر را بر زبان جاری می‌کندستار اسدی‌پور ... طواف کردم و در هر دور دعای مخصوص خواندم. هر چه دعای فارسی و عربی بلد بودم خواندم و برای همه نزدیکان، دوستان و ملتمسین دعای خیر کردم. اینجا همه چیز زیباست. محو تماشای خانه خ

نيستان

احساس كوچكي و نياز  شكر را بر زبان جاري مي‌كند
ستار اسدي‌پور

... طواف كردم و در هر دور دعاي مخصوص خواندم. هر چه دعاي فارسي و عربي بلد بودم خواندم و براي همه نزديكان، دوستان و ملتمسين دعاي خير كردم.
اينجا همه چيز زيباست. محو تماشاي خانه خدا مي‌شوي، پشت مقام حضرت ابراهيم نماز مي‌خواني، اصلاً نمي‌تواني در حال خود باشي. اين است كه دوستان مدام تذكر مي‌دهند،زود بيا، زود برو، و يادآوري مي‌كنند كه دنباله اعمال را انجام دهي.
سعي صفا و مروه
صفا و مروه امروز آن بيابان پر سرابي نيست كه‌هاجر در آن مي‌دويد. بيابان جاي خود را به سنگ‌هاي مرمر داده است، تو سنگ‌ها را نمي‌بيني!‌هاجر رابه خاطر مي‌آوري كه سراسيمه اين طرف و آن طرف به‌دنبال پيدا كردن آب مي‌دود ودر كناري، كودكش گريه كنان با پاهايش ريگ‌ها را جابجا مي‌كند. انگار زمزم از زمين مي‌جوشد. هروله كنان دعا مي‌خواني"...ان الصفا والمروه من شعائر الله...". در كنار مروه و در پايان هفت رفت و بازگشت با ياد تلاش‌هاجر،كار به پايان مي‌رسد.
آنقدر احساس سبكي مي‌كني كه انگار بخشي از پرواز را آموخته باشي، گاهي هم بين امور متفاوت متحير مي‌ماني كه كدام را انجام دهي،نگاهت به كعبه مي‌افتد،دلت نمي‌خواهد چشم برداري،به ذهنت مي‌رسد در اين مكان قرآن بخواني،بعد مي‌گويي نه، نماز بخوانم! لازمه هر دو نيز چشم بر‌داشتن ازجمال خانه يار است،دوست داري همه را با هم داشته باشي.
اوقات به سرعت سپري مي‌شوند. احساس كوچكي و نياز، شكر را بر زبانت جاري مي‌كند. حقيقتاً كلمه‌اي براي شكر پيدا نمي‌كني. به گذشته خود مي‌نگري و باور نمي‌كني كه كنار خانه خدا هستي و اين لحظات ملكوتي را سپري مي‌كني! مي‌گويي خدايا چه بگويم كه بندگي‌ام را برساند؟ در اين مانده ام كه عظمت تو را، عفو و كرم و صفات جمال و جلال تو را چگونه مي‌توانم به زبان آورم؟ در بيان نقص خود مانده‌ام، عظمت و كمال تو را چگونه بگويم؟ اينجا سكوت معني دار مي‌شود.
 از كنار باب الفتح مي‌شود در خانه خدا ، ناودان طلا،مقام ابراهيم و حجر اسماعيل را ديد و لذت برد. دلت نمي‌آيد لحظه‌اي پلك بزني و از اين همه صفا يك لحظه محروم شوي.
 بعد از انجام اعمال، هر بار تشنه تر از قبل دوست داري طواف كني ودعا بخواني، دلت راضي نمي‌شود دعاهاي كوچك و شخصي داشته باشي. يادت مي‌آيد سنت حضرت زهرا اين بود كه :"الجار ثم الدّار" اول همسايه بعد خانه...

نمي از يمي
بخشي از دعاي امام زين‌العابدين (ع) در روز عرفه

خدايا!... روزي كه مرا براي ملاقات با خودت مبعوث مي‌كني خوارم مساز، و در نزد دوستانت رسوايم مكن، و ذكر خودت را از يادم مبر، و شكرت را از من مگير.

مناجات
نميرم در حالي كه...
يا رب‌العفو! خدايا، نميرم در حالي كه از من راضي نباشي!
سردار سرلشكر شهيد مهدي باكري فرمانده لشكر 31 عاشورا


شميم آفتاب
نكاتي عرفاني از كلام امام خميني(ره)
به كوشش: غلامعلي رجايي
آنان كه در صدد برتري  به هر نحو هستند
آنان كه در صدد برتري‌ها به هر نحو هستند چه برتري در علوم – حتي الهي آن – يا در قدرت و شهرت و ثروت، كوشش در افزايش رنج خود مي‌كنند. وارستگان از قيود مادي كه خود را از اين دام ابليس تا حدودي نجات داده‌اند در همين دنيا در سعادت و بهشت رحمتند.

ترنم انتظار
نجوا با حضرت ولي‌عصر (عج) دادگر

از حد گذشت ظلم و ستم
 دادگر كجاست؟
شمشير كفر غرقه به خون شد
 سپر كجاست؟
تبعيض تا چه حد و ستم
تا كدام حصر
ترس از خدا چه گشت و حيا
از بشر كجاست؟
موج فساد از سر ديوارها گذشت
عطر گلاب قمصر و مشك تر
 كجاست؟
صدها عزيز مصر به كنعان به چاه شد
يعقوب را چه گشت و ز يوسف
 خبر كجاست؟
شد كاخ‌ها دوباره بنا روي كوخ‌ها
طوفان نوح تا كه برد بحر و بر كجاست؟
خونابه شد به سينه، دل از جور سامري
موسي به كوه طور درآمد، شرر كجاست؟
از بيت لحم تا به خليل آمديم ما
هرجا صليب بود و پسر
 پس پدر كجاست؟
اقمار اهرمن به سما غرق فتنه اند
سبابه محمد(ص) و شق القمر كجاست؟

سيدمرتضي باقري

 


| شناسه مطلب: 82189