کوچ پروانه‌ها:نمار در میفات

در میقاتی‌، نیت‌ می‌کنی‌، جامه‌ات‌ را هم‌ از تن‌ می‌ریزی‌، خود را می‌تکانی‌، عریان‌ می‌شوی‌ و احرام‌ می‌پوشی‌ و سپس‌ به‌ نماز می‌ایستی‌. نماز احرام‌: عرضه‌ خویش‌ در جامه‌ تازه‌ات‌ بر خدا، یعنی‌ که‌ اینک‌ من‌، ای‌ خدا، نه‌ دیگر بنده‌ نمرود، بنده‌ طاغوت‌، ک

در ميقاتي‌، نيت‌ مي‌كني‌، جامه‌ات‌ را هم‌ از تن‌ مي‌ريزي‌، خود را مي‌تكاني‌، عريان‌ مي‌شوي‌ و احرام‌ مي‌پوشي‌ و سپس‌ به‌ نماز مي‌ايستي‌. نماز احرام‌: عرضه‌ خويش‌ در جامه‌ تازه‌ات‌ بر خدا، يعني‌ كه‌ اينك‌ من‌، اي‌ خدا، نه‌ ديگر بنده‌ نمرود، بنده‌ طاغوت‌، كه‌ در هيئت‌ ابراهيم‌ ! نه‌ ديگر در جامه‌ گرگ‌ زور، روباه‌ فريب‌، موش‌ سكه‌پرست‌ و نه‌ ميش‌ ذلت‌ و تسليم‌، كه‌ در هيأت‌ انسان‌. يعني‌ كه‌ بنده‌ تو شده‌ام‌، به‌ طاعت! كه‌ آزاد. از هر چه‌ و هر كه‌ جز تو شده‌ام‌، به‌ عصيان‌! يعني‌ كه‌ به‌ سرنوشت‌ نهايي‌ حيات‌بخش‌ خويش‌ تا بدين‌جا آگاهي‌ دارم‌، آنچه‌ را تقدير بر آدمي‌ نوشته‌ است‌، من‌ خود، اكنون‌ انتخاب‌ مي‌كنم‌، آن‌ را تمرين‌ مي‌كنم‌. و شگفتا كه‌ نماز در ميقات‌، در كفن‌ سپيد احرام‌، در آستانه‌ ميعاد، معني‌ ديگري‌ دارد، گويي‌ كلمات‌ تازه‌اي‌ مي‌شنويم‌، تكرار يك‌ فريضه‌ نيست‌، داريم‌ با «او» حرف‌ مي‌زنيم‌، وزن‌ حضور او را بر خويش‌ لمس‌ مي‌كنيم‌: اي‌ رحمن‌، كه‌ دوست‌ را مي‌نوازي! اي‌ رحيم كه‌ آفتاب‌ رحمتت‌ از مرز كفر و ايمان‌ گذشته‌ است‌! جز تو ديگر كسي‌ را نخواهم‌ ستود كه‌ حمد ويژه‌ تو است‌، جز تو ديگر كسي‌ را ارباب‌ نخواهم‌ گرفت‌ كه‌ رب‌ همه‌ تويي‌، كه‌ ملك‌ و مالك‌ روز دين‌ توئي‌، از هيچ‌ قدرتي‌ جز تو ديگر ياري‌ نمي‌گيرم‌، اي‌ تنها و تنها معبود و مستعان‌ من‌ ! ما همه‌ را كه‌ اين‌ چنين‌ بر بيراهه‌هاي‌ جهل‌ و گمراهيهاي‌ جور افتاده‌ايم‌، بازيچه‌هاي‌ ضعف‌هاي‌ خويشيم‌ و بازيچه‌ قدرت‌هاي‌ غير تو و غير خويش‌، به‌ راه‌ آر، به‌ راه‌ كساني‌ كه‌ دوستشان‌ داشته‌اي‌ و نعمتشان‌ داده‌اي‌، نه‌ آنها كه‌ بر آنان‌ خشمگيني‌ و نه‌ آنها كه‌ گمراهانند. و هر ركوع‌ و هر سجود، و هر قيام‌ و هر قعود، در نماز ميقات‌، پيامي‌ است‌ و پيماني‌ كه‌ از اين‌ پس‌ از خداي‌ توحيد! هيچ‌ ركوعي‌ و سجودي‌، و هيچ‌ قيامي‌ و قعودي‌، جز براي‌ تو و جز به‌ روي‌ تو، نخواهد بود.

--------------------------------------

من افتخار خدمتگزاري امام باقر(ع) را داشتم. در خدمت آن حضرت به مكه رفتيم. وقتي آن حضرت داخل مسجدالحرام شد و نگاهش به خانه كعبه افتاد، گريست به حدي كه صداي مباركش در ميان مسجدالحرام بلند شد. من گفتم: «پدر و مادرم فدايت! مردم شما را بدين حال مي‌بينند، خوب است كمي صداي مبارك را از گريه كوتاه نماييد». فرمود: «واي بر تو! به چه سبب گريه نكنم؟ اميد دارم كه حق تعالي به سبب گريستن من، نظر رحمتي بر من بنمايد تا فردا در نزد او رستگار شوم». سپس آن حضرت دور خانه طواف فرمود و پشت مقام ابراهيم(ع) به نماز ايستاد و به ركوع و سجود رفت و چون سر از سجده برداشت به طوري كه ديدم محل سجده ايشان از اشك ديدگانش، تر شده است.

منتهي الآمال، ج 2، ص 675

 


| شناسه مطلب: 82275