اصلاح الگوی مصرف کمک به نیازمندان
کمک به نیازمندان فاصله عمیق و شرمآور سطح زندگی بین فقیر و غنی لکّه ننگی است که هنوز از دامن بشریت زدوده نشده است و تاکنون انسان هیچ گاه علی رغم تلاش انبیا و مصلحان در جهت تعدیل و کم کردن این فاصله جز در موارد محدود، موفق به حلّ آن نگردیده است.به راستی چ
كمك به نيازمندان
فاصله عميق و شرمآور سطح زندگي بين فقير و غني لكّه ننگي است كه هنوز از دامن بشريت زدوده نشده است و تاكنون انسان هيچ گاه علي رغم تلاش انبيا و مصلحان در جهت تعديل و كم كردن اين فاصله جز در موارد محدود، موفق به حلّ آن نگرديده است.به راستي چرا بايد انساني به خود اجازه دهد در رفاه كامل بسر برد؛ در حالي كه ميداند كساني از همنوعان او حتّي از امكانات اوليّه براي زندگي سادهاي نيز محرومند.
اميرالمؤمنين(ع)فرمودند: «اگر بخواهم، ميتوانم به صافي شده عسل و مغز گندم و بافتههاي اين ابريشم دست يابم، ولي چه دور است كه خواهش نفس بر من پيروز شود و شدّت حرص مرا به برگزيدن طعامها بكشاند و حال آن كه شايد در حجاز1 يا يمامه2 كسي باشد كه آرزوي قرص نان نداشته باشد چون در دسترسش نيست و سير شدن را به ياد ندارد. يا چه دور است كه من با شكم پر بخوابم و پيرامونم شكمهاي گرسنه و جگرهاي سوخته باشد».3
در اين جا ممكن است اين اشكال به ذهن بيايد كه خداوند امكانات زمين و آسمان را در اختيار بشر قرار داده و قدرت كار و توانايي فعاليّت به همگان بخشيده است و لذا بر هركس لازم است تا خود عهدهدار تأمين زندگي شخصي خويش باشد و بر اين اساس، دعوت به كمك به ديگري، چيزي جز ترويج تنبلي و سربارگي نيست.پاسخ اين است كه قاعده و اصل هم بر همين است و كسي حق ندارد بيجهت بار زندگي خويش را به دوش ديگران بگذارد و خود را كلّ و تحميل بر آنان نمايد؛ بلكه موظّف است با به كارگيري توان و استعداد خداداديش و نيز با استفاده از مواهب الهي، چرخ زندگي خويش را خود درحركت نگه دارد؛ ولي آيا هميشه و در مورد تمام افراد جامعه انجام اين وظيفه عملي است؟
نقص استعداد و عدم توانايي كار چه در اصل خلقت و چه بر اثر سانحههاي اتفاقي يا تلف شدن سرمايه به جهت رويدادهاي طبيعي و امثال آن لازمه وجود اين نظام احسن است كه خداي بزرگ، جهان را بر اساس آن آفريده است و در اين صورت آيا قانون، مطابق همان نظام احسن حكم نميكند كه اين گونه افراد، بايد در جامعه اداره گردند و حق حيات داشته باشند؟ و آيا تأمين زندگي اين انسانها، كه دستشان از تصرف در منابع درآمدزا كوتاه شده است، جز با كمك و مساعدت متمكنان و اهل ثروت راه ديگري دارد؟
دعوت به دستگيري و انفاق به نيازمندان، نه تنها تشويق به تنبلي نيست؛ بلكه خود دعوتي براي كار و تلاش بيشتر است؛ زيرا وقتي شخصي اطمينان يافت كه اگر در طريق حركت و سعي براي تأمين زندگي خود، دچار آفت و نقصي شود، جامعه او را رها نكرده و مخارج او را به عهده خواهد گرفت، با شوق و نيروي بيشتري به دنبال كسب و كار خواهد رفت و همين طور درجهت مصالح اجتماع با علاقه و اطمينان خاطر جانفشاني و از خود گذشتگي نشان خواهد داد. ولي اگر ببيند چنانچه در راه كار براي خود و يا مصالح عمومي، صدمهاي بر او وارد شود، جامعه بدو بيتوجّهي خواهد كرد، گذشته از اينكه به سرنوشت اجتماع بيعلاقه خواهد شد، انگيزههاي كار براي امور شخصي نيز در وجودش سست ميشود و هميشه سعي خواهد كرد در پيشه خود با احتياط عمل نمايد و كارهاي بيخطر و سادهاي برگزيند تا اساس زندگيش تهديد نشود. لذا در حقيقت آنچه بايد اهل ثروت به نيازمندان بدهند، چيزي است كه آفريدگار جهان لازم نموده است و آن را روزي و حقّ آنان دانسته است و از آثار مهم تحريم اسراف اين است كه با پرهيز از آن درمخارج زندگي، متموّلان فرصت مييابند تا از درآمد اضافه بر نيازهاي خود به ديگران كمك كنند و به اداي اين حق الهي و انساني بپا خيزند.
پي نوشتها
1. مكه و مدينه و ساير شهرهاي آن.
2. شهري است در يمن.
3. نهج البلاغه، نامه 45.