رواق روشنی یکپارچه شور و هیجان
یکپارچه شور و هیجان یکی از نزدیکان شهید دستغیب میگوید: با او در مکه معظمه و عمره مفرد همسفر بودم. یکپارچه شور و هیجان و اهل دعا بود. در بیت الله هر موقع سراغش را میگرفتی، یا در حجر اسماعیل بود یا در طواف یا پای منبر قرآن میخواند و دعا میکرد و مشغول
يكپارچه شور و هيجان
يكي از نزديكان شهيد دستغيب ميگويد: با او در مكه معظمه و عمره مفرد همسفر بودم. يكپارچه شور و هيجان و اهل دعا بود. در بيت الله هر موقع سراغش را ميگرفتي، يا در حجر اسماعيل بود يا در طواف يا پاي منبر قرآن ميخواند و دعا ميكرد و مشغول نماز و تهجّد بود. اگر گوش فرا ميداديد آهنگ جانسوز او را ميشنيديد و چشم اشكبار او را ميديديد. آفتاب گرم عربستان به طور عمودي بر سرش ميتابيد درجه حرارت نزديك پنجاه بود. سنگهاي كف مسجدالحرام داغ و هوا فوق العاده تفتان بود اما او فارغ البال و آرام باز هم طواف ميكرد و در مجاورت درب كعبه صلوات ميفرستاد و دعا ميخواند. طوافش كه پايان مييافت، وارد حجر اسماعيل ميشد، در زير ناودان طلا ميايستاد و دعاي وارده را ميخواند، پس در پشت مقام حضرت ابراهيم، به نماز طواف ميايستاد، دانههاي اشك چون گوهري تابناك بر رخسار درخشانش جاري بود.
يادواره شهيد دستغيب، ص 34