کوچ پروانه ها نمایى از جبل النور
نمایی از جبل النور جبلالنور کوهی است که غار حرا در آن واقع شده است و اکنون در مقابل چشم همگان باشکوه و عظمت جلوهگر گشته است. حال همگان بر دامنه این کوه باهیبت ایستادهایم و دیدههایمان را به یک سو دوختهایم، به سوی غار حرا و امکان صعود به آن برایمان
نمايي از جبل النور
جبلالنور كوهي است كه غار حرا در آن واقع شده است و اكنون در مقابل چشم همگان باشكوه و عظمت جلوهگر گشته است.
حال همگان بر دامنه اين كوه باهيبت ايستادهايم و ديدههايمان را به يك سو دوختهايم، به سوي غار حرا و امكان صعود به آن برايمان فراهم نگرديده، اما قلب همگان براي ديدنش به تپش افتاده است.
حرا همان غاري است كه پيامبر را در آغوش خود جاي ميداد و محرم راز و نياز او ميگرديد. از حرا بوي كلام جبرئيل به مشام ميرسد و نداي آسماني كلمات قرآن همچون «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ» گوش را مينوازد.
حرا صداي نالههاي پيامبر را در خود منعكس ميگرداند و همچون مهتابي عالم تاب، چشم زائران را به سيماي كبودش مينوازد.
كوه نور از دوردست نيز با تو سخن ميگويد، گويي به اندازه عمر طولانياش خاطره براي گفتن در سينه دارد. او سخن ميگويد، از شبها و روزهايي كه پيامبر بر ارتفاعات آن ميايستاد و چشمان مباركش را به كعبه يار ميدوخت و شروع به راز و نياز مينمود. او سخن ميگويد از اوقاتي كه جبرئيل به آن حضرت نزول مييافت و با نداي آسماني كلمات وحي را بر او ميخواند.
او سخن ميگويد از لحظاتي كه آيات الهي قرآن برقلب پيامبر نقش ميبست و از بركت اين آيات وجود او سراسر نور ميگرديد و او سخن ميگويد از قدمهاي استوار بانويي كه با دلي آكنده از عشق همسرش محمّد(ص) بارها و بارها قدم در اين مسير صعب العبور مينهاد و از بهر او آب و طعام ميبرد و هزاران هزار حديثي كه همه و همه از عشق پيامبر به خداوند و لطف خداوند به رسولش ميسرايند.
عشق را مراقب باش، اين حضور غايب را
اين غريبه تا آخر آشنا نميماند
مشرق تجلي را در كمين فرصت باش
اين دريچه بيش از اين بر تو وا نميماند
با حضور او هر شعر برگ و باد خواهد داشت
نكتهاي در اين ديوان جز خدا نميماند