طغیان و سرکشی
طغیان و سرکشی وقتی که روحیه استکبار و طغیان در وجود انسانی ریشه دواند، با سرعت و شتاب وصف ناپذیری به سوی زندگی همراه با اسراف و تبذیر پیش میرود. این حرکت معلول دو امر است: الف. حالت بینهایتطلبی انسان؛ ب. انگیزه تحمیل استکبار و حاکمیت خود بر جامعه. بر
طغيان و سركشي
وقتي كه روحيه استكبار و طغيان در وجود انساني ريشه دواند، با سرعت و شتاب وصف ناپذيري به سوي زندگي همراه با اسراف و تبذير پيش ميرود. اين حركت معلول دو امر است: الف. حالت بينهايتطلبي انسان؛ ب. انگيزه تحميل استكبار و حاكميت خود بر جامعه.
بر اساس امر اول، از آن جا كه انسان موجودي مرزنشناس و مطلقگراست، طالب قدرت و امكانات بيشمار و بيحدّ و مرز است، لذا همين كه خود را در مسير وصول به تمنّيات خويش يافت و امكان بهرهوري هر چه بيشتر را براي خويش پيدا كرد، بر اساس همان روح افزونطلبي، به سوي برخورداري از يك زندگي غرق در رفاه و آميخته با اسراف و تبذيرهاي بيحساب حركت ميكند.براساس امر دوم، مستكبر و نظام استكبار از اين جهت كه دوام قدرت و سلطه خود بر جامعه و تسليم بودن تودههاي مردم در برابر خويش را هرچه با شكوهتر جلوه دادن دستگاه حاكميّت و امكانات و برخورداريهاي بيش از حدّ خويش ميداند، كوشش بياماني را در جهت بلعيدن ثروت مردم و جذب آن به هزينههاي كاخ سازي و تجملات رؤيايي و اسراف و تبذيرهاي بيپايان خويش، آغاز و تعقيب مينمايد. و به اين عمل در جهت تحكيم موقعيّت خود در بين مردم سخت احساس نياز ميكند.
در قرآن كريم، آن جا كه فرعون در مقام تثبيت حاكميّت خود و تضعيف حضرت موسي(ع)، به اظهار قدرت و امكانات خويش ميپردازد، اين چنين آمده است: «وَ نادي فِرْعَوْنُ فِي قَوْمِهِ قِالَ يِا قَوْمِ أَلَيْسَ لي مُلْكُ مِصْرَ وَهِذِهِ الْأَنهارُ تَجْرِي مِنْ تَحْتي أَفَلا تُبْصِرُونَ ُ اَمْ اَنَا خَيْر مِنْ هِذا الَّذي هُوَ مَهين وَلا يَكادُ يُبينُ ُ فَلَوْلا اُلْقِيَ عَلَيْهِ اَسْوِرَة مِنْ ذَهَبٍ أَوْ جاءَ مَعَهُ الْمَلائِكَةُ مُقْتَرِنينَ ُ فاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطِاعُوهُ اِنَّهُمْ كِانُوا قَوْماً فِاسِقينَ؛ و فرعون خطاب به مردم خود گفت: آيا پادشاهي مصر از آن من نيست و اين نهرها از زير قصرهاي من جاري است. اين شكوه را مگر نميبينيد؟ بيگمان من از اين انسان ضعيف و بيمقدار كه از بياني شيوا نيز بيبهره است، برترم؛ چرا او با دستبندهايي از طلا مزيّن نشده و يا فرشتگان پيوسته به هم، در جهت اظهار عظمت و همكاري با او فرود نيامدهاند. بدين صورت، فرعون مردم خود را تحقير كرد و خوار شمرد و در نتيجه، آنان نيز از او اطاعت كردند. آنها گروهي خارج از قيد عبوديّت خدا بودند».1 بنابراين، ريشه روآوري طاغوتيان به اسراف و تبذير را بايد در دو امر مذكور جستوجو كرد.
قرآن كريم ميفرمايد: «... وَإنَّ فِرْعَوْنَ لَعِالٍ في الاَرْضِ وإِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفِيْن؛ و به درستي كه فرعون در روي زمين استكبار ورزيد و همانا او از اسراف پيشگان بود».2 و باز ميفرمايد: «وَلَقَدْ نَجَّيْنِا بَني اِسْرائِيلَ مِنَ الْعَذابِ الْمُهينِ ُ مِنْ فِرْعَوْنَ اِنَّهُ كِانَ عالِياً مِنَ المُسْرِفينَ؛ و به تحقيق ما بني اسرائيل را از عذاب خوار كنندهاي كه از ناحيه فرعون متوجهشان بود، رهانيديم و همانا فرعون برتريجو و از اسرافگران بود».3در اين صحيفه الهي، فرعون تنها در اين دو آيه، با صفت مسرف معرفي شده است و در هر كدام، اين صفت پس از ذكر استكبارورزي و برتريطلبي او بيان گرديده، كه اين خود گوياي ارتباطي تنگاتنگ و جدايي ناپذير، بين اين دو خصيصه شيطاني است و بيانگر اين نكته است كه طاغوت منشي و استكبار، خود از عوامل اساسي تجاوز به حقوق و اموال مردم و زيادهروي در بهرهجوييها و اسراف در سرمايههاي عمومي و شخصي به حساب ميآيد.
پينوشتها
1. زخرف، آيات 51 - 54. 2. يونس، آيه 83.
3. دخان، آيات 30 - 31.