اصلاح الگوی مصرف اسرافکاری در انفاق و بخشش
اسرافکاری در انفاق و بخشش انفاق به دیگران و یا در راه امور خیریّه، چنانچه زیادتر از شأن انفاق کننده باشد و یا به مقداری که خود و عیال خویش را به زحمت و سختی گرفتار سازد، انجام بگیرد، از مصادیق اسراف به حساب میآید. قرآن مجید در سه آیه از این نوع اسراف ن
اسرافكاري در انفاق و بخشش
انفاق به ديگران و يا در راه امور خيريّه، چنانچه زيادتر از شأن انفاق كننده باشد و يا به مقداري كه خود و عيال خويش را به زحمت و سختي گرفتار سازد، انجام بگيرد، از مصاديق اسراف به حساب ميآيد. قرآن مجيد در سه آيه از اين نوع اسراف نهي به عمل آورده است:
الف. وَءَاتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصِادِهِ وَلا تُسْرِفُوا إنَّ اللهَ لايُحِبُّ الْمُسْرِفينَ؛ حق زراعت را روز درو بپردازيد و اسراف نكنيد، همانا خداوند مسرفين را دوست ندارد.1
مرحوم طبرسي مينويسد: «لاتسرفوا؛ يعني تمام آن را صدقه ندهيد كه براي اهل و عيالتان چيزي باقي نماند، آن گونه كه «ثابت بنقيس بنشماس» عمل كرد؛ زيرا او محصول پنجاه درخت خرما را چيد و تمام آن را صدقه داد و چيزي از آن را براي عيالش به خانه نبرد».2
ب. وَالَّذينَ إذا اَنفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً؛ بندگان خدا كسانياند كه وقتي انفاق ميكنند، نه اسراف مينمايند و نه بخل ميورزند و حدّ ميانه را در آن رعايت ميكنند.3
در استدلال به اين آيه شريفه ممكن است اين پرسش به ذهن بيايد كه آيه كريمه ميفرمايد: بندگان خدا در انفاق حدّ ميانه را رعايت ميكنند، بدين معنا كه در بنده خدا بودن، تنها مراعات حدّ وسط كافي است و انفاق همه مال لازم نيست و بر اين اساس زيادهروي در انفاق كار ناپسندي نخواهد بود؛ گرچه براي كسب مقام عبوديّت لزومي ندارد. پاسخ اين است كه در آيه شريفه براي اهل انفاق سه حالت در نظر گرفته شده است: 1. اسراف؛2. اقتار؛ 3. حدّ ميانه.
اگر آيه كريمه تنها نفيِ اقتار را از صفات مؤمنين بر ميشمرد و ميفرمود: «مؤمنين كسانياند كه وقتي انفاق ميكنند، بخل نميورزند» غير از آن - چه حدّ ميانه و چه اسراف - از صفات پسنديده بندگان حق به حساب ميآمد؛ در حالي كه قرآن مجيد علاوه بر اقتار، طرف اسراف را هم نفي فرموده و در مقام شمارش بعضي از صفات اهل ايمان، تنها انفاق در حدّ ميانه را در رديف آنها قرار داده است، كه بيانگر اين است كه اسراف نيز مانند اقتار از صفات مؤمنان بيرون است.
ج. وَلاتَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إلي عُنُقِكَ وَلاتَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً؛ دستت را بسته به گردن خود قرار مده (يعني بخل مورز، مانند آدمي كه دستش به گردنش بسته شده و قدرت انفاق ندارد) و آن را به تمامي باز نكن تا در نتيجه (انفاق تمام اموال) بنشيني در حالي كه ملامت شوي و دستت از همه چيز كوتاه شود.4
مرحوم طبرسي در ذيل همين آيه نقل ميكند: «زني پسرش را به حضور رسول گرامي(ص) فرستاد و گفت: به پيامبر(ص) بگو: مادرم از شما زرهي ميطلبد و اگر فرمود: اكنون چيزي در نزد ما نيست، بگو: مادرم جامه شما را ميخواهد. آن پسر آمد و آنچه مادرش گفته بود، به عرض رسول گرامي(ص) رساند و آن حضرت نيز لباس خود را در آورده و بدو داد. پس از آن اين آيه نازل شد. گفته شد كه نبيّ اكرم(ص) بعد از اين واقعه در خانه باقي ماند و جامهاي كه خود را با آن بپوشاند، نداشت و نتوانست از منزل خارج شده و براي نماز به مسجد برود. لذا كفّار حضرت را ملامت كردند و گفتند: محمّد(ص) مشغول به خواب شده و از نماز غفلت كرده است».5
حضرت امام صادق(ع) در يك تفسير عملي از اين جمله آيه شريفه كه: « دَستت را بسته شده به گردنت قرار نده » كف دست مباركش را جمع كرد و فرمود: «اين گونه». و در تفسير « آن را به تمامي باز نكن » كف دست شريف خود را باز نمود و فرمود: «به اين صورت».6
پينوشتها
1. انعام، آيه 141.
2. مجمع البيان، ج4، ص375.
3. فرقان، آيه 67 مرحوم طبرسي در تفسير اين آيه مينويسد: اسراف: تجاوز از حدّ است در انفاق. اقتار: كم روي در مورد آنچه بايد باشد. قوام: آنچه تو را بپا ميدارد و بينياز ميكند. گفته شده: قَوام حدّ ميانه و پايداري است و قِوام آن چيزي است كه پايه استقرار و بر پايي امري باشد.
4. اسراء، آيه 29.
5. مجمع البيان، ج6، ص411.
6. الميزان، ج13، ص105.