مفرحه الانام فی تاسیس بیت
الله الحرام

میقات حج سال دوم شماره پنجم پاییز 1372 رساله : مفرحة الأنام فی تأسیس بیت الله الحرام زین العابدین بن نورالدین علی حسینی کاشانی ( شهادت 1040 هـ . ق . ) به ضمیمه گزارشی از مدینه و بقیع در سال 1255 از : سید اسماعیل مرندی به کوشش : رسول جعفریان مقدم

ميقات حج سال دوم شماره پنجم پاييز 1372

رساله : مفرحة الأنام في تأسيس بيت الله الحرام

زين العابدين بن نورالدين علي حسيني كاشاني ( شهادت 1040 هـ . ق . )

به ضميمه گزارشي از مدينه و بقيع در سال 1255

از : سيد اسماعيل مرندي

به كوشش : رسول جعفريان

مقدمه

ميرزا زين العابدين كاشاني از علماي قرن يازدهم هجري و از شاگردان ملا محمد امين استرآبادي بنيادگذار تفكر نوين اخباري و صاحب فوائد المدنيه است . وي از عالمان مقيم مكه بوده و در همين شهر نيز به دست سنيان متعصب به شهادت رسيده است . شهادت وي دلايل خاصي داشته ؛ همانطوري كه در مقاله ما ، در شماه 4 مجله ميقات صص 116 ـ 119 آمده : درباره روز عرفه ميان شيعه و سنّي اختلاف نظر پيش آمده و به دليل عدم تبعيت شيعيان از سنيان ، افراطيون سني دست به شهادت زائران شيعي مي زده اند . ميرزا زين العابدين ، به تصريح عبدالحي رضوي ، به همين دليل به شهادت رسيده است . 1

صاحب رياض شرح حال كوتاهي از وي آورده و با ياد از شهادت او ، دليل آن را ذكر نكرده است . 2 از وي اجازه اي باقي مانده كه براي يكي از شاگردانش به نام عبدالرزاق مازندراني نوشته و متن آن را مرحوم مجلسي ـ ره ـ در بحارالانوار3 آورده است .

آنچه در اينجا آمده رساله كوتاه اما با ارزشي است كه او طي يك ماجراي جالب درباره بناي كعبه و برخي اماكن مكه مكرمه نگاشته است . به نوشته مؤلف در ظهر روز چهارشنبه 19 ماه شعبان 1039 سيل عظيمي در مكّه آمده و آب زيادي به داخل مسجد وارد شده است ؛ به دنبال آن تعداد زيادي از مردم ـ كه به نوشته او حدود 442 نفر مي شدند ـ در آن سيل از بين رفتند كه يك معلّم با سي دانش آموز او كه در مسجد مشغول درس بودند جزو آنان بود . مؤلف در روز پنجشنبه بيستم ماه شعبان وارد مسجد شده كه هيچ طواف كننده اي در آن نبوده

است او خود در داخل آب طواف كرده و نماز طواف را ـ اجباراً ـ بالاي منبر خوانده است .

مؤلف ادامه اين گزارش را درباره تخريب كعبه و بناي مجدّد آن ، به دقّت هر چه تمامتر آورده و به دنبال آن ، پيرامون برخي اماكن مكه مكرمه نيز سخن گفته است . رساله حاضر نشانگر افتخار بزرگي براي شيعه در بناي ساختمان كعبه مكرمه مي باشد . افتخاري كه مؤلف را وادار كرده تا اين رساله را نگاشته و مؤمنان را خشنود سازد . نام رساله از همين احساس ، برخاسته است .

نسخه اي از اين رساله ، به شماره 86 ، در كتابخانه دانشكده ادبيات دانشگاه تهران ( كه فعلاً به كتابخانه مركزي منتقل شده ) تحت عنوان « تاريخ كعبه » موجود است . گزارش عربي آن نيز در كتابخانه مجلس شوراي اسلامي موجود مي باشد كه در ج 12 ، ص 70 شناسانده شده است .

به نوشته آقابزرگ فتح اللّه بن مسيح اللّه ، كتابي با عنوان ابنية الكعبه نوشته كه ترجمه عربي رساله مذكـور را در آن درج كـرده اسـت همينـطور در جنـة النـعيم ص 293 نيز بخشي از آن نقل شده است . 4

بخش عمده رساله مذكور را صاحب « فرائد الفوائد في احوال المدارس و المساجد » در كتاب خود ( صص 115 ـ 101 و 143 ـ 139 ) درج كرده است .

علاوه بر آن ، سيد اسماعيل بن نجف حسيني مرندي بخش عمده متن گزارش زين العابدين را بدون آن كه از وي نامي به ميان آورد ، به علاوه يك نقشه و چند نكته كوچك نوشته است . او خود گزارشي نيز از مدينه در سال 1255 نگاشته و مجموعه اينها را در نسخه اي ـ كه رساله هاي ديگري نيز از وي در آن آمده ، گردآوري كرده است . 5 ما ابتدا رساله مفرحة الأنام و سپس گزارش مرندي را از بقيع مي آوريم ؛ بايد اين نكته را يادآور شد كه گزارش فارسي آن ، با آنچه مرندي و صاحب فوائدالفرائد آورده اند تفاوتهايي دارد كه گويي دو تحرير است . 6 به علاوه متن فارسي و عربي آن تفاوتهايي با يكديگر داشته و مطالبي از آن در يكي هست و در ديگري نيست .

بسم الله الرحمن الرحيم و به انطق و استعين

الحمدللّه رب العالمين و الصلوة و السلام علي خير خلقه محمد و آله اجمعين

بعد حمد خدا و درود بر نبيّ و آل او . بر اهل عرفان ظاهر است كه ادخال سرور به مؤمنين ، حق جلّ و علا را مسرور ساختن است ؛ چنانچه ثقة الإسلام محمد بن يعقوب كليني در باب ادخال سرور به مؤمن از معصومين صلوات اللّه عليهم اجمعين روايت كرده ؛ و فقير اين

رساله را به ذكر بعضي از آن روايات شريفه متبرك مي سازد :

حدثني الشيخ المحقق محمد امين الأسترابادي7 ـ رحمه الله ـ بإسناده الصحيح و طرقه المضبوطه في مظانها عن محمد بن يعقوب الكليني عن عدة من أصحابنا عن سهل بن زياد و محمد بن يحيي ، عن احمد بن محمد بن عيسي ، جميعاً عن الحسن بن محبوب ، عن أبي حمزة الثمالي قال : سمعت أبا جعفر (عليه السلام) يقول : قال رسول الله ( ( صلّي اللّه عليه و آله ) و سلم ) : « مَنْ سَرَّ مؤمناً فقد سَرَّني وَمَنْ سَرَّني فقد سرّ اللّه » . 8

و عن عبيداللّه بن الوليد الوصّافي ، قال : سمعت أبا جعفر (عليه السلام) يقول : « إنّ فيما ناجي اللّه به عبده موسي (عليه السلام) قال : إن لي عباداً ابيحهم جنتي و احكّمهم فيها ؛ قال : يا ربّ و من هؤلاء الّذين تبيحهم و تحكّمهم فيها ؟ قال : من أدخل علي مؤمن سروراً ، ثم قال : إنّ مؤمناً كان في مملكة جبّار فولع به فهرب منه إلي دار الشرك ، فنزل برجل من أهل الشرك فأظله وأرفقه و أضافه ، فلمّا حضره الموت ، أوحي اللّه ـ عزّوجلّ ـ اليه : و عزّتي و جلالي لو كان في جَنّتي مسكنٌ لأسكنتك فيها ، و لكنّها محرمة علي من مات بي مشركاً ، و لكن يا نار هيه يه ، و لاتُؤْذيه و يؤتي برزقه طرفي النهار ، قلت : من الجنّة ؟ قال : من حيث اشاءالله » . 9

و عن يحيي محمد بن يحيي ، عن محمد بن احمد ، عن السياري ، عن محمد بن جمهور قال : كان النجاشي و هو رجلٌ من الدهاقين عاملاً علي الأهواز و فارس ، فقال بعض أهل عمله لأبي عبداللّه (عليه السلام) : « إنّ في ديوان النجاشي عليّ خراجاً و هو مؤمن يدين بطاعتك ، فإن رأيت أن تكتب لي اليه كتاباً ، قال : فكتب اليه ابوعبدالله (عليه السلام) : بسم اللّه الرحمن الرّحيم ، سرّ أخاك يسّرُّك اللّه » قال : فلمّا ورد الكتاب عليه ، دخل عليه و هو في مجلسه ، فلمّا خلا ناوله الكتاب و قال : هذا كتاب أبي عبداللّه (عليه السلام) فقبّله و وضعه علي عينيه و قال له : ماجتك ؟ قال : خراج عليّ في ديوانك ، فقال له : و كم هو ؟ قال : عشرة آلاف درهم ، فدعا كاتبه و أمره بأدائها عنه ، ثمّ أخرجه منها و أمر ان يثبتها له لقابل ، ثم قال له : سر ربك ؟ فقال : نعم جعلت فداك ثمّ امر له بمركب و جارية و غلام و أمر له بتخت ثياب في كلّ ذلك يقول له : هل سَرَرْتُك ؟ فيقول نعم جعلت فداك ؛ فكلّما قال نعم ، زاده حتي فرغ ، ثمّ قال له : احمل فرش هذا البيت الّذي كنت جالساً فيه حين دفعت إليّ كتاب مولاي الذي ناولتني فيه و ارفع اليّ حوائجك قال : ففعل و خرج الرّجل فصار إلي أبي عبداللّه (عليه السلام) فحدثه الرجل بالحديث علي جهته فجعل يسرُّ بما فعل ، فقال الرّجل : يا ابن رسول اللّه ، كأنّه قد سرّك ما فعل بي ؟ قال : إي واللّه لقد سرّ اللّه و رسوله » . 10

* * *

و اظهار معجزه معصومين ـ صلوات الله و سلامه [ عليهم ] اجمعين نيز از سعادت عظمي

است . بنابراين ، آن معجزي كه از ايشان در سنه هزار و چهل به ظهور آمده در اساس بيت اللّه الحرام ، از براي ادخال سرور مؤمنين در اين رساله ذكر كرده مي آيد و اين رساله مشتمل است بر سه فصل و خاتمه :

فصل اول : در سبب افتادن كعبه معظمه ـ زيدت مهابتها ـ و بناي آن . فصل دوم در سبب ساخته شدن خانه كعبه و ابتداي طواف به آن و صفت كعبه شريفه در طول و عرض و ارتفاع آن از خارج و داخل و سقف و ستون و عرض ديوار و درِ كعبه و نردبان داخل و خارج و حجر اسماعيل ( عليه السلام ) و ناودان رحمت و حجرالأسود و حطيم و مستجار و جامه بيرون و اندرون و شاذروان و مطاف و مقام و منبر ، و فصل سوّم در صفت مسجدالحرام و درهاي آن و اسامي درها و ستونها و قبه هايي كه در صحن مسجداند و سطح رواق مسجد و صفا و مروه .

و خاتمه در ذكر امكنه شريفه كه در مكه معظمه اند ؛ مثل مولد شريف سيد كاينات ( صلّي اللّه عليه و آله ) و مولد سيده نساء عالمين بتول عذراء فاطمه زهرا صلوات اللّه عليها و سنگي كه نشان مرفق رسول اللّه ( صلّي اللّه عليه و آله ) دارد و معلي و شبيكه ؛ و مسمي شد به « مفرحة الأنام في تأسيس بيت اللّه الحرام » . اميد كه هر مؤمني كه در اين رساله نظر كند فقير حقير را به دعا ياد كند و فقير در اوّل وقتي كه شروع در عمل كعبه كردم مؤمنان اوّلين و آخرين را تا قيام قيامت با خود شريك ساختم ـ للّه تعالي ـ پس كعبه شريفه را في الحقيقه همه مؤمنين اساس گذاشته اند و للّه الحمد .

فصل اول :

در سبب افتادن كعبه معظمه ـ زيدت مهابتها ـ و بناي آن . و آن چنانست كه روز چهارشنبه نوزدهم شعبان سنه هزار و سي و نه [ 1039 هـ . ق ] سيل عظيمي داخل مسجدالحرام شد و آب به اندرون كعبه شريفه درآمد ، به قدر و قامت فقير و يك شبر و دو انگشت مضمومه ـ و فقير مربوع القامه است ـ چنانكه از زمين مسجدالحرام قريب نه ذراع مرتفع شد ؛ و كان عرشه علي الماء ؛ 11 و سبب ذكر طول فقير آن است كه وقتي آب فرو نشست به اندرون كعبه رفتم و چيزي همراه نداشتم ، به طول خود علامت آب را پيمودم . و خرابي بسيار در مكه معظمه واقع شد و چهارصد و چهل و دو كس در سيل هلاك شدند ؛ از آن جمله معلّمي مع سي طفل در مسجدالحرام بوده و سيل از ابواب مسجد داخل مي شده ، نتوانسته اند كه بيرون آيند و كسي نيز نتوانست به ايشان رسيد و آب از سر ايشان گذشت ( نعوذ باللّه من شرور انفسنا ) .

و در روز پنجشنبه بيستم ماه مذكور تمام يك عرض كعبه شريفه كه ميزاب رحمت در اوست ، و از طولي كه روي كعبه شريفه است از ركن شامي تا درِ كعبه شريفه ، و از طولي كه

پشت كعبه شريفه است تخميناً قريب نصف ديوار افتاد و قبل از آن كه كعبه شريفه بيفتد و آب سيل كم شده بود ، فقير ، در ميان آب ، طواف خانه مي كرد ؛ چون طواف تمام شد ، جايي نيافت كه نماز طواف در او بكند ، چرا كه در هر يك از مقام ابراهيم و حجر و مطاف آب تا كمر مانده بود ؛ به بالاي منبر رفته ركعتين نماز گزارد و چون از منبر به زير آمد كعبه شريفه افتاد . و به خاطر فقير رسيد كه اين اشاره اي است از معجزات معصومين ـ صلوات اللّه و سلامه عليهم أجمعين ـ چرا كه فقير از طايفه اهل ايمان بود و همچنانكه ابتداي آن اساس شريف از سيد عابدين و زاهدين علي بن الحسين زين العابدين ( عليهما السلام ) شده بود . انتهاي قيام آن ديوار نيز به حضور غلام آن حضرت ، زين العابدين بن نورالدين الحسيني الكاشاني شد و چون اين ضعيف در كتاب حج كليني در باب ورود تُبّع حديث اساس گذاشتن علي بن الحسين ( عليهما السلام ) را ديده بود با خود مي گفت كه ما امروز فرقه محقه را دل به اين خوش بود كه اساس كعبه شريفه را بعد از حضرت ابراهيم ، حضرت رسول ثقلين و سيد كونين محمد مصطفي ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ گذاشته و بعد از ايشان حضرت امام زين العابدين ـ صلوات الله عليه ـ ؛ الحال كه12 اين منصب عظيم را مخالفان به دست آورند ، شيعه را در اين باب افتخاري نخواهد ماند و بسيار جهد كرد كه به مال أهل ايمان ساخته شود و با شريف مكه قرار كرد كه ظاهراً به اسم پادشاه روم و باطناً به طريقي كه خدا از آن راضي باشد بسازد و قصد فقير آن بود كه به مال برادر عزيز في اللّه سلطان العارفين صدرالدين علي مشهور به مسيح الزمان ـ سلّمه الله تعالي و ابقاه و رزقه حج بيت الله الحرام في هذه السنه ايضاً بحمد و آله الطاهرين صلوات الله و سلام [ عليهم ] أجمعين ـ ساخته شود . و شريف اين معني را قبول كرد اما مردم او را ترسانيدند13 و اهمال كرد و اين ضعيف ، شب و روز به قادر حق تعالي ـ جلّ جلاله ـ مي ناليد كه سببي سازد كه اهل ايمان [ را ] ازين سعادت بهره باشد . آخر الأمر به امر ملك علاّم چنان شد كه دوستان خواهند و سبب جرأت فقير اين بود كه درويشي نزد فقير آمد و گفت كه امشب خواب ديدم كه تابوت حضرت امام حسين ( عليه السلام ) را در پيش كعبه شريفه گذاشتند و حضرت رسول اللّه ـ صلي الله عليه و آله ـ مع جميع انبياء و اولياء ـ صلوات الله عليهم ـ بر آن نماز كردند و حضرت رسول الله ـ صلي اللّه عليه و آله ـ به شما فرمود كه اين تابوت را بردار و در اندرون كعبه دفن كن . چون فقير اين خواب را شنيد با خود « چنين تعبير كرد » 14 كه امام را به خاك سپردن منصب امامتست و منصب به خاك سپردن امام حسين (عليه السلام) از امام زين العابدين (عليه السلام) است . پس اين اشاره است كه منصب علي بن الحسين ( عليهما السلام ) در كعبه كه اساس گذاشتن است به تو فرموده اند ؛ بنابرين دل اين فقير قوي شد .

و حكايت اساس شريف چنانست كه روز سه شنبه سيوم جمادي الثاني سنه 1040 شروع در فرود آوردن بقيّه خانه مبارك شد . اين ضعيف با فعله ، بكار كردن مشغول شد ـ واللّه يعلم المفسد من المصلح15 ـ و جميع فعله به امر الهي به آن دو شخصي كه از جانب سلطان روم ، يكي را وكيل و يكي مباشر كرده فرستاده بودند ، مريد و معتقد فقير شدند ؛ چنانكه هر چه مي گفت در باب خانه مبارك مي شنيدند تا آنكه چهار طرف خانه را فرود آوردند الاّ ركن شريف حجر ؛ چنانچه يك سنگ بالاي حجر شريف و يك سنگ زيرين آن را گذاشتند كه تا وقتي بنّا به آنجا برسد حجر مبارك را بردارد و فقير به مباشر گفت كه ركن شريف حجر را حفظ بايد كرد تا فَعَله پاي برو ننهند ؛ قبول كرد و الواح خشب طلبيد ؛ به امر الهي به پنج لـوح بـه عـدد آل عـبا ـ صلوات اللّه عليهم ـ ركن شريف محفوظ شد . و اين ضعيف به يكي از مؤمنان گفت كه گويا حضرات آل عبا ، منع بر داشتن حجر مبارك خواهند كرد . آخر چنان شد ؛ چرا كه وقتي كه فقير به توفيق اللّه تعالي و امداد معصومين ـ صلوات اللّه عليهم ـ اساس بيت الله الحرام را گذاشت ، بسيار بر مخالفين گران آمد ؛ به جهت آنكه در وقت اساس گذاشتن به امر الهي ، كسي از ايشان حاضر نشد گويا كه حق تعالي ايشان را « في سلسلة ذرعها سبعون ذراعا » 16 قيد كرده بود الاّ مباشر و چند كس از بنّايين ؛ چنانكه شيخ الحرم در خفيه ( ظ ) اشاره به آن جماعت كرده بوده كه اساس كعبه را فقيه رافضيان گذاشت و به گوش اين ضعيف رسيد و روزي كه بنّا به ركن حجرالاسود رسيد و خواستند حجر شريف را از جاي خود بردارند اين فقير تقيّه كرده حاضر نشد و اكتفا به اساس گذاشتن و سه ذراع از ارتفاع تمام عرض كه ناودان رحمت در اوست كرده بود چرا كه از حديث اساس گذاشتن علي بن الحسين زين العابدين ( عليهما السلام ) نفس اساس گذاشتن فهميده مي شود و دراين فصل ذكر خواهد شد ـ ان شاء اللّه ـ

الحاصل كه حضرات معصومين ـ صلوات اللّه عليهم ـ حجر شريف را حفظ كردند و نگذاشتند كه مخالفين آن را از جاي خود بردارند .

نعم وقتي كه سنگ بالاي حجر را خواستند كه بردارند ؛ آن سنگ رو ، زير حجر مبارك كرده اند اندكي از حجر به ظلم و تعدي ايشان شكست و بدان چسبانيدند .

و قصه اساس شريف چنانست كه شب يكشنبه بيست و دوم همين ماه قرار شد كه وقت صبح اساس كعبه شريفه گذاشته خواهد شد و اين ضعيف آن شب به حق17 سبحانه و تعالي تضرع و زاري مي نمود . وقـت سحـر بـرخـاست ، غسل دخول كعبه كرد و از اعجاز معصومين ـ صلوات اللّه عليهم ـ هيچكس از اهل مناصب حاضر نشد الاّ مباشر و چند كس از بنّايين و فعله ؛ و چون مباشر اين فقير را ديد گفت : يا سيد زين العابدين اقرأ الفاتحة ! فقير دست برآورد و فاتحه خواند و بعد از فاتحه دعا كه از ائمه معصومين ـ صلوات اللّه عليهم ـ مرويست

كه مسمّي به دعاي « سريع الإجابه » است خواند و دعاي به سلطان كرد و حضرت مهدي (عليه السلام) را به خاطر گذراند و سنگ مبارك ركن غربي را گرفته و محمد حسين ابرقويي كه از صالحانست و شيعه است ، طاس اولين آهك را به فقير رسانيده و در زاويه ركن غربي ريخته شد و اين ضعيف آن آهك را بدست خود پهن كرد و در خاطر گذارند كه دولت محمد و آل محمد ـ صلوات اللّه عليهم ـ قائم باد ؛ بسم الله الرحمن الرحيم گفت و آن سنگ مبارك را در زاويه ركن مبارك غربي و در اساس شريف ابراهيمي گذاشت « هذا عطاؤنا فامنن او أمسك بغير حساب » 18 .

و روز نهم رجب همين سال به ركن حجرالأسود رسيدند و سنگ بالاي [ سنگ ] حجرالأسود را برداشتند و هر چند كه خواستند حجر شريف را از جاي خود بردارند نتوانستند و چنان در نظرشان درمي آمد ، كه گويا اژدهايي ست متوجه ايشان شده . و اين ضعيف ، آن روز به دعاي سيفي خواندن ملهم شده بود برخاست و شكرِ اللّه سبحانه و تعالي بجا آورد : « از عهده شكرش كه برآيد ! » كه اساس كعبه شريفه ، به توفيق اللّه تعالي ، مؤمني گذاشت ؛ و روز بيست و دوم همين ماه رجب ، درِ مبارك خانه كعبه را آويختند ؛ و سيزدهم شعبان ، بعد از رجب مذكور اعمده سقف بيت الله الحرام ، داخل خانه مبارك ساختيم ؛ و روز پانزدهم همين ماه شعبان ، اين ضعيف داخل كعبه شريفه شد و چهار سنگ در باطن ديوار كعبه شريفه گذاشت : يكي در نفس زاويـه حجـرالأسـود و يـكي در مقامي كه اميرالمؤمنين و امام المتقين علي بن ابي طالب (عليه السلام) متولّد شده ؛ و يكي قريب به زاويه ركن يماني و روز هجدهم شعبان مذكور الواح بين اعمده كه عبارت از تمام سقف اندرون است به بالاي كعبه شريفه برده شده و با اعمده تركيب يافت ؛ و فقير ، آن روز از جمله كاركنان بود ؛ و در روز بيست و نهم همين شعبان ، ناودان رحمت را بكار نشاندند ؛ و روز دوم ماه مبارك همين سال ، شروع در فرش كعبه شريفه شد به سنگ مرمر ؛ و نهم همين ماه ، شروع در عمل سنگ مرمر باطن ديوار و فرش اندرون كعبه شريفه شد ؛ و روز چهارشنبه ، بيست و هفتم شهر رمضان مذكور ، عمل اندرون كعبه شريفه تمام شد ؛ و جمعه آخر اين ماه ، خلق داخل خانه مبارك شدند و تاريخ اساس شريف را اقتباس از قرآن عظيم كرد : « رفع اللّه القواعد البيت » . 19

بر اهل علم پوشيده نماند كه سلطنت حرمين در دست مخالفين بوده و افراد زيادي از صاحب منصبان در مكه حاضر بودند و خداي سبحان آنان را « في سلسلة ذرعها سبعون ذراعاً » قيد كرده بود بطوري كه وكيل سلطان نيز حاضر نشد . و اين كه تأسيس ، موافق با تأسيس عرض شامي به دست علي بن الحسين (عليه السلام) بود كه با منجنيق خراب شده بود ، با سه ديوار ديگر بر همان حالت اول قرار داشت ؛ و اينكه اسم اين بنده ذليل با نام شريف علي بن

الحسين زين العابدين ( عليهما السلام ) موافق افتاد و با منتهاي ضعف و كمي تدبير در ميان جمع مخالفين به تأسيس توفيق يافت . و شك نيست كه اين معجزه اي از معجزات ائمه معصومين ـ عليهم السلام ـ است براي ادخال سرور بر قلوب محبّين آنها تاخوشحال شده اين خبر را در تواريخ و تصانيف براي آيندگان ثبت كنند و يقين كنند كه ائمه معصومين ـ عليهم السلام ـ در هر حال ، از احوال آنان غافل نيستند « و قل اعملوا فسيري اللّه عملكم و رسوله و المؤمنون » 20 .

در اينجا به حديث شريف تأسيس بيت به دست علي بن الحسين (عليه السلام) كه ثقة الاسلام كليني در « كتاب الحج » كافي آن را نقل كرده ، از اين فضل الهي استقبال مي كنيم : 21

عن عدّة من أصحابنا ، عن أحمد بن محمد ، عن ابن أبي عمير ، عن أبي علي صاحب الأنماط ، عن أبان بن تغلب قال : لمّا هدم الحجاج الكعبة فرّق الناس ترابها ، فلمّا صاروا الي بنائها فأرادوا ان يبنوها ، خرجت ـ عليهم حيّة ـ فمنعت الناس البناء حتي هربوا ؛ فأتوا الحجاج فأخبروه فخاف أن يكون قد منع بناءها ، فصعد المنبر ، ثمّ نَشَد الناس و قال : أنشد اللّه عبداً عنده مما ابتلينا به علم لما أخبرنا به ، قال : فقام اليه شيخ فقال : إن يكن عند أحد علم فعند رجل رأيته جاء الي الكعبة فأخذ مقدارها ثم مضي ؛ فقال الحجاج : من هو ؟ قال : عليّ بن الحسين ( عليهما السلام ) ؛ فقال : معدن ذلك ؛ فبعث الي عليّ بن الحسين ـ صلوات الله عليهما ـ فأتاه فأخبره ما كان من منع اللّه إيّاه البناء ، فقال له عليّ بن الحسين ( عليهما السلام ) يا حجاج عمدت الي بناء إبراهيم و إسماعيل ، فالقيته في الطريق و انتبهته كأنك تري أنه تراث لك ، اصعد المنبر و أنشد الناس ان لايبقي أحدٌ منهم أخذ منه شيئاً الاّ ردّه ، قال : ففعل فأنشد الناس ان لايبقي احدٌ عنده شئ الاّ رده ؛ قال : فردّوه فلّما رأي جمع التراب أتي عليّ بن الحسين ـ صلوات الله عليهما ـ فوضع الأساس و أمرهم ان يحفروا ، قال : فتغيّبت عنهم الحيّة و حضروا حتي انتهوا الي موضع القواعد ، قال لهم عليُّ بن الحسين ( عليهما السلام ) : تنحّوا فتنحّوا ، فدنا منها فغطّاها بثوبه ، ثم بكي حتي غطّاها بالتراب بيدنفسه ، ثم دعا الفعلة ، فقال : ضعوا بناءكم ، فوضعوا البناء فلما ارتفعت حيطانها امر بالتراب فقلّب فألقي في جوفه فلذلك صار البيت مرتفعاً يصعد اليه بالدرج » . 22

فصـل دوم :

در سبب ساخته شدن خانه كعبه در زمين و ابتداي آن از خارج و داخل و سقف و ستون و عرض و ديوار و نردبان و حطيم و مستجار و جامه بيرون و اندرون و شاذروان و مطاف و مقام و منبر .

و اول اين فصل را مزيّن سازيم به احاديثي كه ثقة الاسلام محمد بن يعقوب كليني در اوّل كتاب حج در باب « بدؤ البيت و الطواف » روايت كرده ، بعد از ذكر سند همچنين : عن

أبي عبداللّه عن أبيه ( عليهما السلام ) : « فانّ اللّه تبارك و تعالي قال للملائكة « اني جاعل في الأرض خليفة » 23 ، فردّت الملائكة علي الله ـ عزّ و جلّ ـ فقالت : « اتجعل فيها من يفسد فيها و يسفك الدماء » ؛ فاعرض عنها ، فرأت أنّ ذلك من سخطه فلاذت بعرشه ، فأمراللّه ملكاً من الملائكة ان يجعل له بيتاً في السّماء السادسة يسمي الصّراخ بازاء عرشه فصيّره لأهل السماء يطوف به سبعون الف ملك في كلّ يوم لايعودون و يستغفرون ؛ فلمّا أن هبط آدم الي السماء الدنيا ، امره بمرمّة هذا البيت و هو بازاء ذلك ، فصيره لآدم و ذريته كما صيّر ذلك لأهل السماء » . 24

و عن أبي خديجه25 قال : إن اللّه ـ عزّ و جلّ ـ أنزل الحجر لادم (عليه السلام) من الجنّة و كان البيت درّة بيضاء فرفعه اللّه ـ عزّ و جلّ ـ إلي السّماء و بقي أسّه و هو بحيال هذا البيت يدخله كلّ يوم سبعون الف ملك لايرجعون اليه ابداً فأمر الله ـ عزّ و جلّ ـ إبراهيم و إسماعيل ( عليهما السلام ) ببنيان البيت علي القواعد . 26

و عن أبي عبدالله (عليه السلام) قال : « إن اللّه ـ عزّ و جلّ ـ دحي الأرض من تحت الكعبة إلي مني ، ثمَّ دحاها من مني الي عرفات ، ثمّ دحاها من عرفات الي مني ، فالأرض من عرفات و عرفات من مني ، و مني من الكعبة » . 27

و عن أبي عبداللّه (عليه السلام) قال : « إن الله تبارك و تعالي جعل حول الكعبة عشرين و مأة رحمة ؛ منها ستون للطائفين و اربعون للمصلين و عشرون للناظرين » . 28

و در فصل كعبه شريف ، احاديث بسيار مذكور است هركسي خواهد به كتاب حج كليني رجوع كند ؛ ادام اللّه منفعته للمؤمنين بمحمد و آله الطاهرين .

* * *

بدان اي برادر كه كعبه شريفه زادها الله [ شرفاً ] و مهابة و تكريماً ـ دو ديوارش درازتر از دو ديوار است ؛ پس دو طول و دو عرض دارد . اما طول اوّل از ركن شريف حجرالاسود است تا ركن شامي ، و آن بيست و پنج ذراع است و درِ مبارك كعبه شريفه ، در اين طول است و اين طول روي كعبه است . و طول دوّم ، از ركن يماني است تا ركن غربي و اين نيز بيست و پنج ذراع است و آن پشت كعبه است و درِ مسدود كعبه در اوست . و امّا عرض اوّل ، از ركن شامي است تا ركن غربي و ناودان رحمت در اوست و آن بيست ذرع است و عرض دويم از ركن يماني است تا ركن حجرالاسود و ركن عراقيش مي نامند و آن بيست و يك ذراع و نيم شبر است . و اما ارتفاع خانه مبارك سي ذراع است . و اما سقف بيست و هفت دراع است بر سه عمود مسيّن و سرهاي اعمده بر هر دو ديوار طول گذاشته شده و مجموع آن سقف بر سه ستون عظيم است از چوب كه در يك صف در مابين دو عرض برپا كرده اند و سه ذراع ديگر غلظ سقف است الا دو ثلث ذراع كه خارج سقف است به جهت بستن جامه كعبه ؛ مراد از غلظ

سقف ؛ يعني في الحقيقه دو سقف است يكي بالاي يكي ، و ميانش خالي است . و در عقب الاّ دو ثلث ديواري كه خارج است چوبهاي دراز تعبيه كرده اند با حلقه ها و جامه كعبه بر آن مي بندند . [ و سقف ديگر در اندرون كعبه شريف است به جهت بستن جامه اندرون ]

و اما طول داخل كعبه از طرف روي كعبه ، هفده ذراع است و از طرف پشت كعبه هجده ذراع است . و اما عرض داخل از طرف حجر اسماعيل پانزده ذراع است و از طرف ركن يماني شانزده [ چهارده ] ذراع است . و ارتفاع كعبه از اندرون ، بيست و دو ذراع تا سقف اول كه به جهت بستن جامه اندرون است و دو ذراع ديگر تا سقف دويم . و اما غلظ ديوار كعبه شريف چهار شِبْر و چهار اصبع مضمومه است ، و در ميان چهار ديوار طرف كعبه شريف پنج موضع الواح مسّين گذاشته اند [ هر لوح بقدر يك قامت تخميناً ] و سنگ ديوار كعبه از طرف بيرون تراشيده اند . اما در مباركه كعبه ؛ طولش هفت ذراع و نصف است و عرضش چهار ذراع الاّ چهار انگشت . و از زمين تا آستان [ عتبه ] باب ، چهار ذراع و نيم است و رويش را نقره مطلاّ پوشيده اند و چهار حلقه نقره دارد دو حلقه مستدير مشبكه در بالا و دو حلقه ديگر مثل ساير حلقه ها به غلظ انگشت و در ميان چهار حلقه سه زره نقره است و قفل مطلاي ميانه نه بزرگ و نه كوچك بر آن سه زره است . و الواح دوره در مبارك را به نقره پوشيده اند و در اين الواح از چپ و راست حلقه هاي مسيّن به جهت بستن جامه كعبه فرو برده اند و عتبه سفلي از سنگ متعارف است و نردبان بيرون كعبه شريف از چوب است شبيه منبر ؛ عريض بر چهار دايره [ چرخ كوچك ] به شكل آسيا كه به هر طرف كه خواهند مي برند و طولش به قدر ارتفاع در است و عرضش بقدر عرض در . و نردبان داخل كعبه قريب به ركن شامي و مستور است به ديوار مرمر و دو در دارد ؛ يكي در اندرون كعبه شريف و يكي به سطح كعبه شريف گشوده مي شود و اين نردبان چون نردبان مناره است . [ و نردبان مستدير است به طريق نردبان مناره ، و عدد پله آن بيست [ و ] نه است ] .

و اما حجر اسماعيل ( عليه السلام ) مكاني است در مقابل عرض شامي ؛ و بعضي از شافعي مي گويند كه پاره اي است از كعبه و چون در زمان كفار قريش ، كعبه را سيل خراب كرده بوده و خواسته اند كه بسازند ، و مال حلال آن قدر نداشته اند كه كعبه را چنانكه حضرت ابراهيم (عليه السلام) ساخته بود بسازند ، بنابر آن كعبه را از چهار طرف كوچك كرده اند و آنچه در بيرون مانده است از عرض شامي بسيار است ، بعضي آن را شاذروان و مابقي را حجر اسماعيل مي گويند و از طرف ديگر هرچه در بيرون است آن را شاذروان مي نامند و اين صحيح است چرا كه آنچه از احاديث شريفه معلوم مي شود ، از طرف حجر ، هيچ در بيرون نيست چرا كه صاحب من لايحضره الفقيه ذكر كرده : از امام ( عليه السلام ) پرسيدند كه از طرف حجر ، هيچ از كعبه در

بيرون نيست ؟ حضرت فرمودند : ولا قلامة ظفر29 انتهي ؛ بلكه حجر اسماعيل ( عليه السلام ) موضعي است كه قبر هاجر كه مادر اسماعيل است و قبر شُبّر و شبير كه دو پسر هارون بن عمران اند در اوست و ديوارش شبيه به نصف دايره است تخميناً . و طول آن از ديوار عرض كعبه تا ديوار خودش كه در مقابل اوست شانزده ذراع و نيم است و عرضش بيست ذرع است و ارتفاع ديوارش دو ذرع و نيم است و عرض آن مثل ذلك . و دو راه دارد كه هر يكي داخل حِجْر مي شود ؛ و عرض هر يك دو ذراع و نيم است و فرش ديوارش از سنگ مرمر سفيد و سياه و سرخ و سبز نقشه هاي عجيب تركيب كرده اند . و در ميان حجر موضعي كه تحت ميزاب است سنگ سبزي [ جامه سبزي فرش است ] شبيه به محراب ؛ و يمين و يسارش را تا هر دو ركن شامي وغربي محرابهاي متوازي از سنگ رخام29 فرش كرده اند .

اما ناودان رحمت يك قطعه چوبست و به نقر مطلا پوشيده اند [ يك قطعه طلاست ] ؛ طولش چهار ذراع و نيم است و عرضش دو ثلث ذراع ارتفاعش مثل آن . [ بعضي مي گويند ناودان چوب است و به نقره مطلاّ پوشانيده اند ] .

و اما حجرالأسود طولش كه در اندرون ديوار است دو ثلث ذراع است به ذراع عمل بنّائين و [ در عرض ، سه جا ] بند نقره دارد به جهت خدشه كه در او بهم رسيده بود و يك بند نقره ديگر در دور طولش [ كه در اندرون است ] گردانيده اند . و آنچه در بيرون است كه مردم او را مي بوسند طولش نيم شبر و عرض يك شبر است و آنچه در خارج مي نمايد دورش را نيز به نقره گرفته اند . و از مرور ليل و نهار ، روي او تركيده [ است . حالا هيجده پارچه است و سه ذراع از زمين بلند است ] .

و اما حطيم كه مابين حجرالاسود است تا [ افضل بقاع ارض است و توبه آدم در اينجا قبول شده ] .

و اما مشجار در مقابل اوست يعني از در كه مسدود تا هفت شبر كه به ركن يماني بماند ؛ چرا كه وقتي كه روي شاذروان را برداشتند علامتش ظاهر شد و فقير طولش را ضبط كرد .

و اما جامه بيرون كعبه معظمه چهار ربع است ؛ هر ربعي بر ديواري هر ربعي دو جزء است اما ربع روي كعبه شريفه يك جزء و هفت تخته است و يكي هشت ؛ و اما ربع پشت كعبه مثل آن است . و اما ربع عرض شامي هر جزء شش تخته است و اما ربع عرض يماني ، آن نيز هر جزء شش تخته است . [ و اما در هر دو عرض يك تخته كوچكتر است ] و عرض هر تخته يك ذراع و دو ثلث ذراع است . پس همه تخته ها ، پنجاه و چهار تخته است از حرير خالص سياه ؛ ولااله الاّ الله ، محمد رسول الله و اسماء صحابه و بعضي آيات قرآني بر آن نقش است به شكل دال ، و بر كمر جامه شبه كمربند ، زردوزي كرده شده به آيات شريفه [ قرآن ] ؛ و آن مثل « إن

اوّل بيت وضع للناس و . . . » 30 الآيه . و هر آيت كه ذكر بيت در او شده [ ؛ و اسم سلطان محمود بن عبدالحميد خان و تاريخ عمل آن ] بر چهار ربع تمام دور كعبه به عرض يك تخته و اسم پادشاه و تاريخ عمل آن ؛ و اين چهار ربع را به كرباس سفيد خام آستر كرده اند و بندها از ريسمان پنبه سفيد به غلظ انگشت [ در اين ارباعها ] يا . . . دوخته اند تا اين ارباع به هم وصل شود و دامن جامه بر حلقه هايي كه به سنگ شاذروان فرو برده اند ؛ بسته و از جانب بام كعبه شريفه ، در حلقه هايي كه در چوب هاي درازي كه ذكر كرده شده ، بسته اند و حلقه هاي شاذروان چهل و هفت عدد است . و برقع در كعبه مبارك در ربع روي كعبه و آن عبارت از ستري است كه درِ كعبه را پوشيده است و طولش از بالاي در است تا اصل ديوار ، به ريسمان از بام كعبه [ شريفه مبارك ] آويخته اند و نقش هاي عجيب مثل قناديل و محائيم و محاريب و خواتيم به عمل سوزن31 [ به آن ] دوخته اند به خيط نقره مطلاّ و غير مطلا ؛ چنانكه حرير مضمحل شده ، گويا كه باخته اند و سُوَر [ و آيات ] قرآن مثل : « قل هوالله احد » الي آخر . « ولإيلاف قريش » و آيه « لقد صدق اللّه و رسوله » به او نقش كرده اند .

و اما جامه اندرون در تجزيه و آستر و الت . . . مثل جامه بيرون است . اما از طرف دامن ببسته اند و رنگش نيز سرخ و سفيد است و در نقش به مثل جامه بيرون است ليكن اسامي اصحاب بر او نقش نيست و ستونهاي اندرون كعبه را نيز به همين جامه پوشيده اند .

و اما شاذروان كعبه شريفه در بيان حجر اسماعيل ذكر شد . [ عبارت از بعضي از چهار طرف كعبه است ، ارتفاعش دو ثلث شبر است ] و عرض آن نصف ذراع است و از سنگ متعارف ، و ارتفاعش دو ثلث شبر است و از سنگ مرمر . چنانكه در يك طرف سنگ در ديوار كعبه و يك طرفش در اوّل شاذروان [ آن را ] مورّب پوشيده اند چنانكه در [ بر ] شاذروان نمي توان ايستاد الاّ در طرف درِ كعبه شريفه ؛ و طول مرمر شاذروان ، يك ذراع و نيم است .

و اما مطاف و حوالي آن تا موضعي ، كه ستونهاي كوچك ، آن را احاطه كرده عبارت از مسجدالحرام زمان پيغمبر ـ صلوات الله و سلامه عليه ـ مفروشست به سنگ مرمر و دوره آن را سي و سه ستون كوچك احاطه كرده و در هر ستوني قبه اي است كوچك . . . هلالي از مسّنِ مطلاّ [ و هلالي بالاي قبه ] و ميان هر دو ستون راه است كه به مطاف داخل مي شوند و هر دو ستون را به ميل از آهن متصل كرده اند به غلظ دست آدمي و به اين ميل [ و مابين هر ميل ] هفت قنديل آويخته شب روشن مي شود . وسعت دوره مطاف دويست و هجده ذراع است . وسعت آن از ركن عراقي تا انتخاي آن به قبّه زمزم ، سي و هفت ذراع است . وسعت آن از ركن شامي تا طرفي كه قريب مقام است سي و سه ذراع است . وسعت آن از ركن غربي تا محيطي كه مقابل اوست سي و پنج ذراع است وسعت آن از ركن يماني تا محيط مقابل آن سي و پنج ذراع است .

و اما مقام ابراهيم ؛ و آن سنگ است ، طول آن يك ذراع و عرض آن نصف ذراع ؛ و ارتفاع آن دو ثلث ذراع . و نشان هر دو قدم مبارك حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) بر اوست و در برابر خانه كعبه واقع است ؛ اندكي مايل به دست راست داخل در اندرون قبه كه طول آن دو ذراع و دو ثلث ذراع است و عرض آن دو ذراع و نصف ؛ و آن قبه دري دارد و قفلي از آهن [ نقره و دو حلقه نقره دارد ] و جامه بر آن قبه پوشانيده اند به نقش برقع كعبه ؛ و اما نقش اين خفيف تر است و بر اطراف جامه نوشته است آياتي كه ذكر « بيت » در او شده و مثل آيه شريفه : ان اوّل بيت وُضع للناس32 و امثال آن و اسم سلطان ؛ و اين قبه در ميان قبه ديگر است بر چهار ستون كوچك و مربع است و منقوش است به آب طلا ؛ و ميان هر دو ستون شبله اي است از آهن به نقش عجيب ؛ و بر بالاي قبه هلالي است مطلا و بر در قبّه بزرگ صفه ايست سقف آن به ارتفاع قبه ، و يك طرف سقف آن صفّه بر دو ستون قبه است ؛ و طرف ديگر بر دو ستون ديگر . و طول آن صفه شش ذراع است و عرض آن پنج ذراع . و مقام ابراهيم در زمان حضرت ابراهيم لاحق كعبوده است و كفار قريش آن را تحويل كرده اند به حالي كه الحال هست برده بوده اند و رسول اللّه ـ صلي الله عليه و آله ـ به جاي خود آورده بود و در زمان خلافت عمر فرموده كه به جاي كفار قريش برده اند . در تهذيب ، حديث مذكور است در زيادات كتاب حج همچنين : عن عبدالله بن ميمون عن جعفر عنه ابيه ( عليهما السلام ) قال : كان المقام لازقاً بالبيت فحوَّله عمر ؛ انتهي . و ما مأموريم كه نماز در همين جايي كه هست مي كرده باشيم تا زمان مهدي (عليه السلام) . 33 [ حالا جاي مقام خالي مانده مثل محراب است . مابين حجرالأسود و ركن شامي است . طولش سه ذرع و نيم ، عرضش دو ذرع و نيم و عمقش نصف ذراع است ] . و منبر بسيار عالي و از سنگ مرمر است منقش به نقشهاي عجيب از نفس خود ؛ و شانزده درجه دارد و بر درجه علياي آن قبه است و مشكِّل به شكل صنوبري و بر بالاي قبه لاله اي است مشبك به لفظ جلاله و محمّد و بر درجه سفلاي او دري است مشبّك از برنج و در بالاي در ، قطعه هاي سنگ مرمر به نقش عجيب ساخته اند . [ روز جمعه وقت ظهر خطيب خطبه مي خواند ] .

مسجدالحرام دو طرفش درازتر از دو طرف اوست [ ما به شكل مستطيل نرسيده ] و طول او چهارصد ذراع است و عرض او دويست و هفتاد ذراع به سنگ ريزه مفروش است الاّ پشت مقام حضرت ابراهيم (عليه السلام) ؛ و بعضي از اطراف زمزم و حوالي منبر كه آن به مرمر [ به رخام ] مفروش است و در هر ركني از اركان و مابين ديوار عرض مسجد كه در برابر روي كعبه است نيز مناره اي است و مابين ديواري كه در مقابل ناودان رحمت است نيز مناره است و ديوارهاي مسجدالحرام عالي است و كعبه شريف در ميان مسجد واقع شده مثل عروسي كه سراپا سياه پوشيده و كمر زرين بر ميان بسته باشد و دو زياده دارده خارج از طول

و عرض آن ، يكي در طولي كه مقابل عرض شامي كعبه است و در آن نيز مناره ايست ، [ پس مجموع هفت مناره ] و يك زياده ديگر در عرضي است كه مقابل پشت كعبه مبارك است .

و اما ابواب مسجدالحرام نوزده باب است : اول ، باب السلام است و آن سه منفذ دارد . دوم باب دُرَيْبه و آن يك مدخل دارد . سيم باب سويقه ، در زياده اولي است و آن نيز سه مدخل دارد . و چهارم باب الفهود و آن نيز در همين زياده است و آن يك مدخل دارد . پنجم باب العجلة و آن مشهور به باب باسطيه است و آن نيز يك مدخل دارد . ششم باب السّده و آن نيز يك مدخل دارد . هفتم باب عمره و آن نيز يك مدخل دارد . و هشتم باب ابراهيم و آن در زياده دوم است و بر بالاي آن قصري عالي است و آن نيز يك مدخل دارد ؛ نهم باب غروره است و آن غلط است بلكه حَزْوره است به وزن قَسْوَرَه ؛ چنانكه شيخ طوسي ـ رحمه الله ـ در كتاب تهذيب روايت كرده همچنين : الحسين بن سعيد عن فضاله عن عبدالله بن سنان عن ابي عبدالله (عليه السلام) قال : خطّ ابراهيم (عليه السلام) بمكة مابين الحزورة إلي مسعي ؛ و حزوره اسم شته كوچك است و ابن اثير صاحب « نهاية » لغت حزوره در نفس حديث آورده بدين عبارت : و منه حديث عبدالله بن الحمراء تانه سمع رسول الله (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و هو واقف بالحزورة من مكه ؛ هو موضوع بها عند باب الحناطين . 34

و آن دو مدخل دارد . دهم باب ام هاني ، و آن نيز دو مدخل دارد ؛ يازدهم باب رحمت و آن نيز دو مدخل دارد . دوازدهم باب مجاهديه و آن نيز دو مدخل دارد . سيزدهم باب اجياد و آن نيز دو مدخل دارد . چهاردهم باب الصفا و آن پنج منفذ دارد . پانزدهم باب البغله و آن دو مدخل دارد . شانزدهم باب بازان و آن نيز دو مدخل دارد . هفدهم باب اميرالمؤمنين و امام المتقين علي بن ابي طالب ـ صلوات الله عليه و علي اولاده الطاهرين ـ و آن سه منفذ دارد . هيجدهم باب عباس است و آن نيز سه مدخل دارد . نوزدهم باب الجنايز و آن دو مدخل دارد . پس جميع منافذ [ مداخل ] شريفه سي و نه است .

و اما ستون هاي شريف آن ، آنچه خارج ديوار است پانصد ستون است تقريباً از مرمر يك پارچه ؛ و غير آن در چهار طرف مسجد ، هر طرفي سه صف دارد و بعضي چهار صف ؛ و آنچه داخل ديوارست قريب شصت ستون است ؛ والله اعلم .

و اما قبه هايي كه در صحن مسجدالحرام است سه قبه اند ؛ اما اول از عباس است و آن مربع است و قبّه كوچك در پشت او متصل است ؛ چنانكه تفاوت در تربيع او نشده بلكه تفاوت در مدخل است و گويا كه هر دو در يك قبه است و در ميان قبه عباس حوضي است مدوّر كه به آب زمزم پر مي شده و شش شباك دارد از آهن . و قبه دويم فرشان است و در زاويه شرقي آن سنگي است مرمر ، و مي گويند كه اثر قدم حضرت رسول الله ـ صلي الله عليه و آله ـ بر اوست

واللّه اعم . و آن مربعي است و شش شباك از آهن دارد . قبه سيم زمزم است و آن نيز مربع است و هشت شباك آهنين دارد ؛ و در بالاي آن محلي از براي مؤذنان ساخته اند مسقف است به سقف طولاني و در بالاي آن سقف جثه است ، و هلالي در بالاي آن و متصل به قبه زمزم قبله اي است مستطيله و اين قبه بزرگ نيز مثل قبه عباس ، قبه كوچك را فرو گرفته چنانكه گويا يك قبه است و سه شباك از آهن دارد و تفاوت در مداخل دارد و نردبان از محل مؤذنان در يك طرف قبّه زمزم است و دري دارد . و اما قبه هاي رواق مسجدالحرام با هر دو زياده يكصد و پنجاه و يك قبه است و بر سر هر قبه يك هلال از برنجي . سي و يك قبه در هر دو زياده است و باقي در چهار طرف مسجدالحرام .

و اما چاه زمزم در ميان قبّه مذكوره است و طول آن چهل ذراع است به ذراع عمل بنائين ؛ و در دور چاه ديواري است از سنگ مرمر كه هر سنگ از آن در ميان دو ضلع اصلب سرب فشانده35 ساخته اند و بر بالاي آن ديوار طوق آهن مدوّر گردانيده اند و درِ مابين هر دو طوق را به ميل هاي آهن متصل كرده اند و دور آن ميل هاي آهن را بقدر يك شبر به مسّ پوشيده اند و دو تير چوب عظيم در سقف قبّه گذاشته اند ؛ يك طرف هر دو را در ديواري كه از جانب در قبّه است و يك طرف ديگر را در مقابل آن كه طرف مطاف به آن منتهي مي شود نشانده اند و بر بالاي هر دو چوب ، دو تير چوب كوچك تر از اوّل انداخته اند و بر آن چهارچوب دايرها تعبيه كرده اند و ريسمان در آن دواير انداخته اند آب مي كشند و اما امكنه كه بدعت كرده اند مثل مقام هر يك از ائمه اهل سنت و جماعت ، احتياج به ذكر آن نيست . [ عرض دهن چاه زمزم كه از مرمر است چهار ذراع است . اما سقف چاه زمزم را شافعي بدعت كرده اند ؛ مقام ساخته است . نماز جماعت مي گذارند . در طرف مشرق است . اما مقام مالكي در طرف مغرب است در پشت كعبه شريف است . اما مقام احمد حنبلي مابين جنوب و مشرق برابر حجرالاسود است . اما مقام حنفي در طرف شما برابر ناودان رحمت است ] .

واما صفا ؛ آن كوهي است كه آدم ـ عليه و علي نبيّنا عليه السلام ـ از بهشت به آن كوه فرود آمده و وجه تسميه اش به صفا اين است كه مصطفاي نسبي به آن فرود آمده به دليل آنكه حق تعالي در قرآن مجيد آدم (عليه السلام) به اين طريق ياد كرده : انّ الله اصطفي آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران علي العالمين ؛ چنانچه معصومين ـ عليهم السلام ـ فرموده اند . الحال خانه هاي بر بالاي آن كوه ساخته اند و مردم در آن ساكن هستند و سه طاق متصل به يكديگر در دامن آن كوه ساخته اند و در پيش و پس آن اطاقها پاره اي از دامن آن كوه را هموار كرده اند بر مثال صف ها ؛ و آن چهار طبقه است طبقه اول كه به بالا مي رود سه درجه دارد و طبقه دوم چهار درجه دارد و طبقه سوم نيز چهار درجه دارد و طبقه چهارم دو درجه دارد [ و مابين صفا

و مروه پانصد و سي گام است به گام انسان معتدل القامه ] .

و اما مـروه ؛ و آن كوهي است كه حوّا ( عليهما السلام ) از بهشت به آن كوه فرود آمده و وجه تسميه اش به مروه آنست كه مرأة به آن فرود آمده صالحه [ كه ] احاديث شريفه به آن را ناطقست . و الحال خانه هاي اهل مكه بر بالاي آن ساخته و يك طاق عظيم در دامن آن كوه است . و بعد از آن صفه ايست و دو درجه بلندتر از زمين مسعي است . و مابين صفا و مروه بازاري است سرتا [ سر ] پوشيده و از دو طرف دكانهاست ؛ چنانكه هر كه در صف ايستاد ، مروه را مي بيند و بالعكس .

خاتمه دُر ذكر مولد شريف سيد كاينات ( صلّي اللّه عليه و آله ) و مولد علي بن ابي طالب (عليه السلام) و مولد سيدة النساء العالمين فاطمة الزهراء ـ عليها صلوات رب الارض و السماء ـ و سنگي كه نشان مرفق آن حضرت ( صلّي اللّه عليه و آله ) دارد و معلّي و شبيكه كه عبارت از دو مقبره مكه معظمه اند و قبور صالحاني كه در معلّي آسوده اند .

بدان اي برادر كه مولد شريف سيدالبشر و شفيع محضر ـ صلوات الله عليه و آله ـ و آن روضه اي است مثل مسجدي مربع ، عالي بنا و دو در دارد و محرابي در ركن قبلي ، و منبر نيز دارد و موضع شريفي كه حضرت رسول اللّه صلي الله عليه و آله به زمين فرود آمده حفره صغيره ايست و قبّه از چوب [ مخروطي ] 36 بر بالاي آن گذاشته اند و جامه بر آن قبه پوشانيده اند [ و درد داري قفل كرده اند . محافظ دارد ، در را گشوده زيارت شريف مي نمايند ] . 37

اما مولد اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب عليه السلام را در جايي كه در مكه مشهور است چرا كه مولد آن حضرت (عليه السلام) چنانكه مذكور در ص 153 كتاب اعلام الوري آمده است .

عبارتش اين است : ولد عليه السلام بمكة في البيت الحرام يوم الثالث عشر من شهرالله الاصم رجب بعد عام الفيل بثلاثين سنه ، و لم يولد قط في بيت اللّه تعالي مولود سواه ، لاقبله و لابعده ، و هذه فضيلة خصه اللّه بها إجلالاً لمحله و منزلته و إعلاءً لرثبته ؛ و امّه فاطمة بنت اسد بن هاشم بن عبد مناف ، و كانت من رسول الله ـ صلي اللّه عليه و آله ـ به منزلة الامّ ، و ربّي في حِجْرها ، و كانت من سابقات المؤمنات إلي الايمان و هاجرت معه الي المدينة و كفّنها النبي ـ صلي اللّه عليه و آله ـ عند موتها بقميصة لَيَدْرأ به عنها هو امّ القبر ولقنّها الإقرار بولاية ابنها كما اشتدت به الرواية ، فكان أميرالمؤمنين (عليه السلام) هاشمياً من هاشميتَيْن ، و اوّل من ولّده هاشم مرتين .

مولد سيدة نساء العالمين فاطمة الزهراء ـ صلوات الله عليها ـ ، و آن روضه اي است عالي و در قبله آن رواقي است و در او محرابي است و در موخر آن قبه اي است عاليه و بر سر

آن قبه هلالي است ؛ و مسقط رأس آن حضرت ، وقتي كه داخل روضه شدي ، دست راست خانه ايست مربع طولاني ، و در اندرون خانه حفره ايست كوچك تر از قبّه پدرش صلوات الله عليهما .

و اما موضع مرفق آن حضرت عليه السلام حفره ايست صغيره در سنگي ، و آن را بر ديوار خانه نشانده اند ؛ و ارتفاعش در ديوار دو ذراع است ؛ و آن كوچه را كه آن سنگ در ديوار اوست زقاق الحجر مي خوانند و در وقتي كه از باب السلام گذشته به صفا مي روند ، در دست چپ است .

و هر چه در اين رساله از اذرع ذكر شده به ذراع انسان متوسط است الاّ زمزم و حجرالاسود كه به ذراع عمل متعارف است نزد بنّايين . 38 و اما معلّي قبرستان عظيمي است و در دامن كوهي واقع است و در او از قبور اهل كرامات و مقامات از اهل بلد و آفاق بسيار است ؛ اما آنچه امروز مشهور است به اتفاق جميع فِرَق ، قبر مادر سيده نساء عالميان جدّه ائمة المعصومين ، زوجه رسول رب العالمين صلوات الله و سلامه عليه و علي اولاده الطاهري خديجه كبري صلوات الله عليهاست . و به اعتقاد شيعه ، قبر جد رسول الله ـ صلي الله عليه و آله ـ عبدالمطلب و عم او ابوطالب ـ صلوات الله عليهما ـ و از مؤمنان صالح قبر سيد صالحين سيد نصيرالدين حسين و قبر استاد فقير در علم شريف احاديث سلطان المحققين ملامحمد امين استرآبادي و ميرزا محمد استرآبادي و شيخ محمد بن حسن بن شهيد ثاني ـ رحمهم اللّه ـ .

و از تفضلات الهي به فقير يكي آن است كه چون در همين سال ثمرة الفؤاوِ فقير ، سيد ابوجعفر كه در پنجسال و نه ماه ، نصف سوره « انا فتحنا » خواند و تصريف زنجاني را با امثله حفظ كرده ، با والده اش كه معاون فقير بود در طلب علوم ، سكينه بيگم ـ رحمها الله ـ و يك برادر ديگرش به دار بقاء رحلت كردند ، سه قبر در موضعي كه مردم مي ايستند و از براي خديجه ـ عليها السلام ـ فاتحه مي خوانند ، در مقابل صندوق آن حضرت ، به فقير حقير از جانب الله مرحمت شده ، در يكي والده سيد ابوجعفر را دفن كرده و در يكي ديگر سيد ابوجعفر را ؛ و به آن سبب قطع تعلق از دنيا و مافيها كرد ؛ اما حق سبحانه و تعالي منصب اساس كعبه شريفه را در همين سال به فقير مرحمت فرمود ؛ الحمدلله ؛ و يك قبر ديگر را از براي خودساخته و در اندرون آن رفته خوابيد و تلقين خواند و بعضي از سور قرآن ، و به امانت سپرد . و اميد كه بعد از مردن همان كافي باشد . و اگر قبل از مردن حضرت ناموس . . . حضرت صاحب الزمان [ آمد ؟ ] احتياج به آن قبر نيز نيست ( ؟ ) و ما قدري نفسٌ بأيّ ارض تموت . 40

و اما شبيكه ؛ قبرستاني است از اهل يمن و هر كه در اسفل مكه معظمه ساكن است .

نصيحت : ايها المؤمنون جهد كنيد كه اين امكنه شريفه را دريابيد و خانه آخرت خود

را معمور كنيد و در تفسير علي بن ابراهيم در سوره لقمان در حالي كه نصيحت فرزند خود مي كند بقوله : يا بنيّ ، مذكور است و ترجمه اش اين است كه گفته اي پسرك ! من از آن روزي كه در شكم مادر فرود آمد ، روي به خانه آخرت كرده ؛ و هر روز از خانه دنيا دور مي شوي پس آن خانه اي را كه روي به آن كرده اي نزديكتر از آن خانه اي است كه از آن دور مي شوي ؛ بنابر اين به عمارت خانه آخرت مشغول بايد شد ، و عاقل را همين اشاره كافي است .

و خاتمه را تمام مي كنم به اسامي جماعتي از مؤمنين كه در كعبه شريفه كار كرده اند ؛ محمد حسين ابرقويي مذكور و فرزند41 سيد احمد بن محمد معصوم و محمد علي بن عاشور با پدرش و حسن بن عبدالله سمناني و درويش حميد كشميري و ميرزا خان كشميري ، و حاجي حسن علي اردبيلي و حاجي معصوم بيك تبريزي و حاجي محمد شفيع تبريزي و پسر او ابراهيم بيك ، و شيخ طايف كه رفيع سيد ابوجعفر ولد فقير است و شيخ عبدالعلي العاملي و اسماعيل بن شهيد اوغلي ( كذا ) و دو غلام فقير مفلح و نافع .

الحمدلله كه تمام شد اين رساله شريفه روز يكشنبه بعد از عصر دوم شوال 1040 بعد از هجرت نبويه به يد فقير كثير التقصير زين العابدين بن نورالدين مراد علي بن مرتضي الحسيني الكاشاني مولداً ، المكّي وطناً ، الجعفري مذهباً حشره الله مع المؤمنين و المؤمنات احياهم و امواتهم و الذي في اصلاب الرجال الي يوم الدين في زمرة محمد سيد المرسلين و اهل بيته المعصومين ـ صلوات الله عليهم اجمعين ـ آمين يا رب العالمين .

 



 

تصوير

نقشه فوق در كتاب سيد اسماعيل مرندي آمده است

 



 

توصيف مدينه از : سيد اسماعيل مرندي در سال 1255 هجري :

بسم الله الرحمن الرحيم و به توكّلي

الحمدلله ربّ العالمين و الصّلوة و السّلام علي أفضل الأوّلين و الآخرين محمد و آله أجمعين .

بدانكه از براي مدينه طيبه ، چهار دروازه دارد ؛ يكي باب شام است و يكي باب قبله است و يكي باب مصر و يكي باب جمعه كه در سمت بقيع است .

مسجد حضرت رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در اصل ، درون قلعه واقع است . پنج مناره دارد .

مرقد پرنور حضرت رسول (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در ميان شبكه برنج افتاده است . از درون شبكه مقدار دو ذرع فاصله پرده است كه اطراف قبر پرنور احاطه كرده است . ميان پرده و شبكه را فرّاشين خلوت ، كه خواجه سرا مي باشد ، شب ها قنديل روشن مي كنند ، مثل روز مي شود و متصل به شبكه ، حضرت فاطمه زهرا ( عليها السلام ) مدفون شده است ؛ و شبكه چهار در دارد : اوب باب توبه ، دوم باب وفود ، سيم باب فاطمه ( عليها السلام ) ، چهارم باب تهجّد است . مابين روضه مطهره و منبر ستونهاي متعددي مي باشد : ستون مهاجرين است ستون عايشه ، ستون قرعه ، ستون قوله و ستون سرير و ستون محرس و ستون وفود و ستون قلاوه و ستون تهجد ، و مقام جبرييل در مابين پاي جبرييل است و شبكه و سط است و هر ستون اعمالي دارد بايد برآورده شود و ستون سرير مقابل سر مبارك افتاده است .

اصل مسجد حضرت سه هزار [ و ] ششصد ذرع است كه شصت در شصت است . حد مسجد از شبكه قبر است تا به حدي كه زمين مرتفع مي شود و در سمت قبله مجمر دارد و چهار ستون از منبر عرض مسجد است و زياده بر اين قدر از زيادي هاست كه در زمان خلفا بهم رسيده است . اصل منبر حضرت را در مسجد قبا نصب كرده اند حالا در مسجد حضرت ، منبر مرمر است كه سلطان مراد درست كرده است . مسجد حضرت رسول (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) چهار در دارد : اول باب بزرگ و آن را باب سلام مي گويند ؛ دوم باب رحمت است ؛ سيم باب النساء است ، چهارم جبرييل است كه در سمت بقيع است . در مدينه مسجدهاي متعددي كه مسجد نبي و مسجد علي و مسجد ابوبكر و مسجد عمر مي گويند بسيار است ؛ و حمام و باغ و نخلستان دارد ؛ قلعه مضبوط دارد ؛ در ميان قلعه قبر عبدالله پدر حضرت رسول خدا كه در ذقان الطوال ، در يسار داخل باب مصري ، در خانه كه معروف است به بيت ابي النبي (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ؛ و قبر آن حضرت در صندوقي خريشتي است در جوف آن ضريح چوبي كوچك . و قبر حضرت اسماعيل فرزند جعفــر صادق ( عليه السلام ) معروف است و قبه دارد و متصل به ديوار قلعه مدينه است به سمت بقيع ؛ و همچنين قبر مالك بن سنان والد ابوسعيد خدري كه از جمله شهداي احد است و قبرش در عين خارج از باب مصر است . خانه حضرت اميرالمؤمنين كه در شبكه خانه حضرت پيغمبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و حوالي جعفر صادق ( عليه السلام ) كه در حوالي مسجد حضرت رسول خداست ؛ و امام جعفر صادق ( عليه السلام ) كه در حوالي مسجد حضرت رسول خداست ؛ مسجد خلفاي اربعه كه در بالا اشاره شد در ميدان مناخه واقع است و مسجد حضرت نبي و ابوبكر و عمر و عثمان را تجديد كرده اند و مسجد حضرت امير ( عليه السلام ) خراب است و مناره دارد و هر يك از مساجد مناره دارد . در ميان شهر مدينه بازار خوب و يك حمّام جديد ساخته اند كه امسال سنه 1255 تمام شده است و مدارس و دكاكين خوب دارد و چشمه خوب دارد و خربزه و هندوانه و انگور و ترنج و ليمو و

شفتالو و انجير و موز كه چيزي است بسيار لذيذ دارد و بادنجان و سربات و كاهو خوب حاصل مي شود .

از باب جمعه كه بيرون روي ، قبرستان بقيع است ؛ دورش حصاري دارد و درهاي متعدد دارد ، ليكن بسته اند و هميشه يك در گشاده مانده است ، دربان دارد ، به هريك نفر از اهل ايران در قديم پنج قريش مي گرفتند ؛ امسال كمترين بندگان محمد بندگان محمد هاشم خلف مرحوم ميرزا اسماعيل تبريزي نشاكي چارمنار حسب الأمر خداوندگاري ايلچي مختار مشهور به ميرزا جعفر مهندس باشي ادام الله جلاله به مصر رفته از حضرت خديو اعظم باشا ، به محافظ آنجا كه محرم بيگ است فرمان برده موقوف كرده اند . و قبرستان كلاً قبور است .

آنها كه در بالاي سر قبه مي ساختند اينهاست : بقعه ائمه بقيع دو در دارد يكي در طرف راست و يكي در طرف چپ ؛ هر دو نزديك به سر ضريح مطهر است . بالاي در ، در سن منبر نوشته : « هذا قبر فاطمه بنت رسول الله (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و قبر حسن بن علي ؛ و قبر محمد بن علي ؛ و جعفر بن محمد و عباس بن عبدالمطلب . و هر پنج تن مطهر در يك ضريحند از چوب مشبك ؛ و عباس در بالاي سر حضرت ائمه اربعه است و قبرش علي حده است در ميان ضريح ؛ و چهار معصوم متصل به يكديگر ؛ و در بالاي قبر مطهر پرده كشيده اند و يك قبه بزرگ دارد . و محراب قبر حضرت فاطمه ( عليها السلام ) را زيارت مي كنند ليكن قبر فاطمه بنت اسد است و هم پرده دارد ؛ چونكه حضرت در ميان اهل سنت افتاده اند ، هيچ زينت ندارند ، فرش مستعمل دارد . امسال از يزد ، يك نفر كلان دوز ( ؟ ) فرش بسيار خوب فرستاده بود ، نينداخته بودند در بالاي هم مانده بود . شيخ احمد بحريني ـ ره ـ چهار وجب به ديوار مانده در تحت ميزاب مدفون است . از قبر شيخ مرحوم تا قبر حضرت فاطمه ( عليه السلام ) سه ذرع است بيشتر نيست در سمت قبله مابين بيت الاحزان است و قبر مخفف دارد . ديگر قبه حضرت عقيل بن ابي طالب برادر حضرت امير ( عليه السلام ) است ؛ با عبدالله بن جعفر در يك قبر مدفون است . و ديگر قبه نبات حضرت رسول خداست كه همه در يك ضريجند . به قول اهل سنت رقيه ، امّ كلثوم ، زينت دختران رسول است . و ديگر قبّه ازواج حضرت رسول (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) كه عايشه و ام حبيبه بنت ابوسفيان و سوده بنت زمعه و حفصه بنت عمر و زينب بنت خزيمه و ام سلمه و زينب بنت جحش و جويريه و صفيه خيبري و ميمونه بنت حرث ، ماريه قبطيه است . هر چند اسامي اينها در زيارت نوشته اند اما به اعتقاد اهل سنت است نه به اعتقاد اهل تشيع . و ديگر قبه حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) پسر حضرت رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) است كه يك ضريح دارد . و ديگر قبه امام [ مالك ] كه امام چهارم اهل سنت است . و ديگر قبه شيخ امام نافع است كه از مشايخ اهل سنت است . و ديگر قبه حليمه سعديه دايه حضرت رسول خداست و ديگر قبّه عثمان بن مغان است

كه در آخر بقيع است . و ديگر قبه بيت الأحزان است كه حضرت فاطمه ( عليهما السلام ) گريه مي كرد ؛ جاي خالي و فرش ندارد . اگر يكي از مسلمانان فرش بفرستد ثواب يكي برده است .

و ديگر قبه حضرت فاطمه بنت اسد است . و ديگر قبه ابو سعيد خدري است ، ليكن درِ قبه فاطمه و ابو سعيد از بقيع خارج است در روحا نزديك الحمام ابن قطيفه است . و ديگر قبه حضرت فاطمه بنت عبدالمطلب عمّه حضرت رسول مادر برير است . از اينها را بعضي شيعه زيارت مي كنند و بعضي كار ندارند . الّلهمّ سِرّنا شفاعتهم . حق سبحانه و تعالي به حرمت حبيب اكرم خود به جميع مسلمانان زيارت اين بزرگواران نصيب كند و شفاعت اينها را روزي نمايد . سيزده بقعه در قبرستان بقيع هست باقي قبر بزرگ و سادات و مشايخ اهل مدينه است كه قبه ندارد .

و ديگر مسجد قباست كه يك ساعت راه از مدينه است . طول و عرض برابر است . شصت [ و ] شش ذراع است و اخبار در فضيلت آن بسيار است و در نزديكي مسجد ، چاه خاتم است كه انگشتر حضرت رسول (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) افتاده ، آب بالا آورده است . دو ركعت نماز دارد ؛ آب خوب دارد .

و مسجد ابوبكر و مسجد شمس در نزديكي مسجد قباست ؛ و مسجدحضرت فاطمه ( عليه السلام ) و مسجد عرفه و مسجد جمعه مابين مدينه و قباست ؛ و ديگر مسجد فضيخ كه در طرف شرقي قباست ؛ نيم فرسخ از قبا دورتر است ، نزديك باغ فدك است . مسجد قديم و مندرس است ؛ حالا اطفال درس مي خوانند و مشربه ام ابراهيم حالا ظرب است ، در ميان نخلستان افتاده است . در مسجد است نزديك به يكديگر ؛ مدتي مسكن و محل حضرت رسول (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بوده است . و ديگر مسجد احزاب در شمال قبا ، نيم فرسخ دورتر ، اعمالي مخصوص دارد . و مسجد فتح و مسجد حضرت سلمان و مسجد مباهله و مسجد حضرت امير ( عليه السلام ) و مسجد ابوبكر . و اين شش مسجد نزديك يكديگر افتاده است . 42 نيم فرسخ از مدينه راه است ؛ و ديگر مسجد ذي قبلتين كه سه ربع از مدينه راه مابين احد و قباست .

ديگـر كـوه احد است يك فرسخ از مدينه راه است . قبر حضرت حمزه عمّ رسول خدا  (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در آنجاست ؛ قبه و صحن دارد ؛ يك صندوق چوبي دارد ، بالاي قبر مطهره پرده انداخته اند ، زيارت كرده نماز گزارديم ؛ چندان زينت ندارد و جهت آنكه خوف وادي است و يك قطعه ميرعماد حسني از اهل قزوين وقف كرده ، نصب كرده است . در پايين پاي حضرت ، قبر سنقر ترك است . و در پشت قبر ، سيد عقبل از اهل مدينه است . و در صحن قبر حاكم مدينه است ؛ هر سه قبر از اهل تن43 است مشتبه نباشد . و نزديكي بقعه قبور شهداي احد است كه يك ديوار كشيده ان و يك در دارد ؛ همه در يك جا مدفونند . و قدر يك ربع رفته نزديك به كوه

قبه مَكْسر السنّ است كه در آنجا دندان حضرت را شكستند .

در بالاي كوه احد مسجد احد است ، قدري صعوبت دارد بالارفتن به كوه ؛ احقر عبادالله كلاً اين مقامها را زيارت كرد و نمازگزارد و بسيار دقّت كرد از اين و آن پرسيد و نوشت و اسباب بسيار از مناسك علما جمع بود ، مگر مسجد احد را زيارت نكردم هوا گرم بود صعوبت داشت .

و در مراجعت در مسجد شجره كه دو ساعت راه است احرامگاه است و مسجد خراب است حوض خراب هم دارد ؛ و قدري گذشته مسجد معرَّس است او هم خراب است 10 ( شايد 15 ) ساعت از مدينه گذشته قبور شهداست و مسجد غزاله است ، زيارتش نصيب شد . در صفر44 قبر ابوذر غفاري در يسار راه ، در ميان نخلستان است و ديگر قبور شهداي اهل بدر است كه سيزده نفرند ميان حصاري و يك در دارد . قبور ايشان متصل به يكديگر ، بسيار بلند قامت مي باشد . و مسجدي كه حضرت رسول نمازگزارده و سنگي كه در بالاي او نشسته تماشاي جنگ كرده است . و سنگي كه از بالاي مسجد پايين آمده نقش پاي دارد ( ؟ ) . و ديگر مسجد غمامه است ، در ميان نخلستان بقيع است كه منبري از سنگ دارد . ابر در بالاي همان مسجد سايعه بر حضرت انداخته است . و مسجد عريش كه چشمه بدر از زير اين مسجد مي گذرد . القصه مساجد بقعه ( ؟ ) در اين راه بسيار است خدا به جميع مسلمانان [ زيارت آنها را ] نصيب گرداند . تمام شد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پاورقي ها :

1 ـ نكـ : حديقة الشيعة ، عبدالحي رضوي ، نسخه 1124 ، كتابخانه آية الله مرعشي ، برگ 49 .

2 ـ رياض العلماء ، ج2 ، ص399 .

3 ـ بحار الانوار ، ج107 ، ص14 .

4 ـ الروضة النضرة ، ص239 .

5 ـ نسخه 8133 كتابخانه آية الله مرعشي ؛ نكـ : فهرست همان كتابخانه ، ج21 ، صص126 و 127 .

6 ـ ما برخي از آنچه علاوه بر گزارش فارسي در متن مرندي بوده در كروشه آورده ايم ؛ در يك مورد نيز به چند سطري از آن را كه حاوي آگاهيهاي تازه بود ، در پاورقي آورده ايم .

7 ـ نكـ : طبقات اعلام الشيعه ( قرن 11 ) ص56 .

8 ـ الكافي ، ج2 ، ص188 .

9 ـ الكافي ، ج2 ، ص189 ـ 188 .

10 ـ الكافي ، ج2 ، صص191 ـ 190 .

11 ـ هود : 7 .

12 ـ شايد : اگر ؟

13 ـ در متن عربي آمده كه در اين زمان خبر به مصر و قسطنطنيه رسيد و آنان دو نفر را به عنوان وكيل و

مباشر فرستادند .

14 ـ آنچه در كروشه آمد حدسي است . در متن عكسي ما صحيح آن در حاشيه بود ، و عكس آن را نگرفته است .

15 ـ بقره : 220 .

16 ـ الحاقه : 32 .

17 ـ از اينجا به مقدار يك صفحه ، نسخه عكس ما ناقص بود كه از فوايد الفرايد نقل شده و چند سطر آخر اين صفحه در آن كتاب نيز نبود كه به ترجمه متن عربي اكتفا كرده و در كروشه گذاشتيم .

18 ـ ص : 39 .

19 ـ برگرفته از آيه 127 بقره .

20 ـ توبه : 105 .

21 ـ همانگونه كه صفحه قبل اشاره شد آنچه در كروشه در اينجا آورده ايم ترجمه متن عربي رساله است .

22 ـ الكافي ، ج4 ، ص222 .

23 ـ بقره : 29 .

24 ـ الكافي ، ج4 ، صص188 ـ 187 .

25 ـ من لايحضر ؛ عن أبي خديجه عن أبي عبدالله (عليه السلام) .

26 ـ الكافي ، ج4 ، صص189 ـ 188 .

27 ـ الكافي ، ج4 ، ص189 .

28 ـ الكافي ، ج4 ، ص240 .

29 ـ اصل روايت چنين است : و روي أن فيه قبور الأنبياء و ما في الحجر شئٌ من البيت و لا قلامة ظفر ؛ كتاب من لايحضره الفقيه ، ج2 ، ص193 ، ش2117 .

30 ـ نوعي سنگ آهكي كه با تراش آن ، به صورت زيبايي درمي آيد و رگه هاي رنگي در آن وجود دارد ( معين ) .

31 ـ آل عمران : 96 .

32 ـ سوزن كاري : ريزدوزي و ايجاد گل و بته به وسيله سوزن روي پارچه ( معين ) .

33 ـ آل عمران : 96 .

34 ـ تهذيب ، ج1 ، ص454 .

35 ـ النهايه ، ج1 ، ص380 .

36 ـ عبارت متن عربي چنين است : و عليه حرزة من الواح رصاص لها اضلاع بين كل ضلع منها والاخر لوح رخام .

38 ـ سيد اسماعيل مرندي كه تابدين جا تقريباً از رساله مفرحة الانام نقل كرده خود مي افزايد : اما خانه حضرت خديجه و اين خانه در همان سمت كه مولد حضرت فاطمه ( عليه السلام ) است و در اينجا محرابي است مي گويند موضع عبادت حضرت رسول اللّه (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بوده است و موضع ديگر كه هست ، مشهور است حضرت وضو مي ساخت .

و اما معلّي و « شعبة النور » مي گويند . قبر ايشان عظيم است در دامن كوهي واقع است و در او از قبور اهل كرامات بسيار است . اما آنچه مشهور است قبر مادر حضرت فاطمه زهرا ( عليه السلام ) حضرت خديجه ـ س ـ است زوجه حضرت رسول الله (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) است . بقعه دارد و قبر در حجره است . در آن بقعه در همان سمتي كه قبر جناب ابوطالب در آن سمت واقع است . لكن قبر جناب خديجه دورتر است . اما قبر ابوطالب عمّ جناب رسول (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و قبر عبد مناف و قبر هاشم است . در قديم حصاري نداشت . اين اوقات يكي از اهل هند كه شيعه بود آمده دور آنها حصاري كشيده و قبرها را تعمير كرده و محرابي درست نموده است . پايين قبرستان اهل شيعه است و جمعي از مؤمنين مدفون شده اند ؛ از آن جمله : سيد نصرالدين و ملامحمد استرآبادي و شيخ محمد عاملي است و قبر سلطان شهرزاده بيگم دختر خاقان

مرحوم فتحعلي شاه در بيرون قبرستان است به اسم . تمام شد .

39 ـ لقمان : 34 .

40 ـ در متن عربي رساله كلمه « فرزند » نيامده است .

41 ـ اكنون مساجد سبع شامل دو مسجد با نامهاي مسجد عمر و مسجد فاطمه ( عليه السلام ) مي شود كه در اينجا از آنها ياد نشده گرچه به احتمال قوي مسجد مباهله همان است كه اكنون مسجد فاطمه ناميده مي شود .

42 ـ شايد : تسنّن .


| شناسه مطلب: 82783