مناسک حج یا سیر تکاملی انسان

50 میقات حج - سال دوم ـ شماره هفتم ـ بهار 1373 مناسک حج یا سیر تکاملی انسان مرتضی جوادی آملی مقدمه گرچه انسان و جهان به اراده مبدأ هستی صادر شده و از کتم عدم به دیار وجود قدم نهاده و همه موجودات عالم مخصوصاً انسان در حال سفر به سمت مقصد وحید


50


ميقات حج - سال دوم ـ شماره هفتم ـ بهار 1373

مناسك حج يا سير تكاملي انسان

مرتضي جوادي آملي

مقدمه

گرچه انسان و جهان به اراده مبدأ هستي صادر شده و از كتم عدم به ديار وجود قدم نهاده و همه موجودات عالم مخصوصاً انسان در حال سفر به سمت مقصد وحيد و منتهاي فريد است ( يا ايّها الإنسان اِنّك كادحٌ الي ربك كدحاً فملاقيه ) ( 1 ) و بلكه در حال صيرورة به سوي او و مظهر اسماء او شدن است ( و يُخدّركم الله نفسه و الي الله المصير ) ( 2 ) ، ليكن ويژگيهاي فوق العاده حج و سفر قيامت گونه آن ، به نحوي است كه خداوند كريم باب وسيعي را در عاليترين تجلّي خود ، قرآن كريم ، ( 3 ) و ( 4 ) بدان اختصاص داده و به لسان اصفياي خود و اوصياي آنها ، اهميّت مضاعفِ آن را به شكل شكيل و هيئت جميلي جاري ساخته ؛ كما اين كه در سيره عملي آنها موقعيت اين سفر را به زيباترين وضع ممكن ارائه نموده است .

اين سفر كه جدا شدن از خود و برترين صورتِ هجرت ، از رجز و پليدي است ( والرُّجْزَ فاهجر ) ( 5 ) و رساترين نمودار قرب به طهارت محض و پاكي صرف است ، از ابتدا تا انتهايش مملوّ از حقايقي است كه جز انديشه هاي شحّام و بصيرتهاي نافذ به عمق آن راه ندارد .

مراحل اين مسير بگونه اي انتخاب شده كه بسان نردبان ترقي ، راقي اين مسير را هدايت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ انشقاق : 6 .

2 ـ آل عمران : 28 .

3 ـ نهج البلاغه ، خطبه 147 .

4 ـ دعاي شب مبعث .

5 ـ مدّثر : 5 .


51


مي كند . گويا ربّ البيت از آغاز تا انجام مسير را گلكاري و چمن آرايي نموده و در هر گلي عِطر دل انگيز يكي از مراتب كماليِ خود را نهاده است ، تا عبد با استشمام رايحه دل نواز آن ، يكي پس از ديگري ، مراحل قرب را بيابد و راه را به پايان رساند و جلوس بر سفره كرامت حق را كه منتهاي اين سفر است ، كمال نهايي بداند كه اين همان مقام عنداللّهي انسان كامل است ، كه « ما عنداللّه خيرٌ و أبقي » ( 1 ) بلكه « والله خير و أبقي » ( 2 ) .

و اساساً مي توان امتياز حج بر ساير فرائض الهي را در همين دانست كه از ابتدا تا انتهاي مسير ، مواقفي وجود دارد كه گذر از آن ، عبور از مقاطع رشد و قرب به حق است . اگرچه بظاهر مواقفند ، در باطن مراقيند كه به تفصيل مناسب ، به نقش يكايك آنها خواهيم پرداخت .

حج بار عام الهي

فراخواني خداوند متعال به زيارت بيت الله و انجام فريضه حج ، شمول همه جانبه دارد . پروردگار انسانها در اين دعوت عموميِ و بار عام ، با كمال اطمينان به رسولش ابراهيم (عليه السلام) مي فرمايد :

« اعلام و اذان فراگير الهي را در بين مردم بگستران و مطمئن باش كه هجرت مردم سواره يا پياده ، از راههاي دور و نزديك به سوي بناي جاويدت قطعي است . » ( و أَذِّن في النّاسِ بِالحجِّ يأتوكَ رجالاً و عَلي كُلِّ ضامر يأتين من كلّ فجٍّ عميق ) ( 3 ) .

اين همه خواني اقتضا مي كند كه افراد از نزديكترين نقطه تا اقصي نقاط سكونت خود ، سير خود را به سمت كعبه آغاز كنند . و لذا خداوند سبحان در عاليترين ظهور خود ، قرآن كريم ، مي فرمايد : « همه بايد در اين مراسم شركت كنند خواه عاكف و مقيم باشند ، خواه باد و غير ملازم كعبه » . ( والمسجد الحرام الذي جعلناه للناس سواءاً العاكف فيه و الباد ) . ( 4 )

فلسفه استطاعت در حج

تنها شرطي كه پروردگار عالم در اين اعلام عمومي براي سفر حج ، و قصد بيت بيان فرموده ، همانا « استطاعت » است : « ولِلّه علي الناس حجّ البيت من استطاع اليه سبيلا » ( 5 ) : ذكر صريحِ شرطِ استطاعت ، با در نظر گرفتن اين نكته كه آن از جمله شرايط عمومي تكليف مي باشد ، قابل تأمّل و دقّت است ؛ زيرا اين شرط در تمامي تكاليف اعمّ از مالي ؛ مانند : خمس و زكات ، و غير مالي ؛ مانند : نماز و روزه وجود دارد و هرگز خداوند حكيم تكليف به مالايطاق يا بيرون از وسع متعارف انسانها ، نمي فرمايد ( لا يُكلِّف الله نفساً الا وسعها ) ( 6 ) . گذشته از آنكه خداوند متعال در قرآن به طور مكرّر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ قصص : 60 .

2 ـ طه : 73 .

3 ـ حج : 27 .

4 ـ حج : 25 .

5 ـ آل عمران : 97 .

6 ـ بقره : 286 .


52


تكاليف را فرع بر استطاعت دانسته و اين واژه را بكار برده است .

اين تصريح مي تواند بعنوان يك لطف خاص از طرف خداوند نسبت به بنده تلقّي شود كه علاقمندان به حج ، خود را در وادي حَرَج و صعوبت براي تحصيل استطاعت قرار ندهند .

نكته لطيف ديگري كه از اين صراحت در بيانِ شرط ، مي توان استفاده نمود ، و هيأت تأويلي دارد آن است كه : اين سفر شايسته كسي است كه استطاعت سير به سمت خدا را داشته باشد ؛ يعني نه تنها استطاعت مالي و نظاير آن براي سفر به خانه خدا و انجام مناسك آن لازم ااست ، بلكه اگر بخواهد به عمق اين هجرت دست يابد و واقعيّت حج را اكتناه كند ، لزوماً بايد استطاعت سير الي الله را نيز داشته باشد ؛ زيرا ضمير « اليه » يا بلاواسطه به الله تعالي برمي گردد يا به واسطه « حجّ البيت » . امّا به هرحال اين سير ، سير الي اللّه است و لذا خداوند در آيه ديگر به اين معنا تصريح مي فرمايد كه : « و اتّموا الحج و العمرة للّهِ » ( 1 ) .

از آنچه گذشت ، ضرورت معرفت و شناخت دقيق نسبت به مقاطع سفر و آشنايي با فلسفه و موقعيّت باطني مناسك و سپس انجام آن در بهترين شيوه ممكن كه در قالب « آداب حج » از طريق قرآن و عترت (عليهم السلام) رسيده است ، آشكار مي گردد و لذا سالك الي الله و مهاجر در راه خدا ، شايسته بلكه بايسته است كه با مراقبت و محاسبه تمامي گذرگاههاي اين واجب الهي را دنبال كند و از قيامت صغري ( عالم دنيا ) براي بعثت كبري ( جهان آخرت ) بهره اي تحصيل كند . از اينجاست كه ذيل آيه حج در سوره بقره مي فرمايد : « و تزوّدوا ، فانّ خير الزاد التقوي و اتّقونِ يا اولي الألباب » ( 2 ) .

فصل اوّل : « حج و آداب سفر »

واضح است كه حكم مقدمات يك امر ، عقلاً تابع حكم خود آن امر است . اگر چيزي واجب شرعي محسوب شود انجام مقدّمات آن نيز عقلاً واجب است ، خواه شرعاً آن را واجب بشماريم و خواه نشماريم . و چون واجبات نفسي هر يك داراي درجه و ارزش خاص خود است و بدين جهت برخي از ميزان اهمّيت بيشتري برخوردارند و برخي كمتر . واجب نسبي و مقدّمي نيز به تبع آن چنين خواهد بود . بنابراين سفر حج از اين نقطه نظر ، واجب مقدّمي است و به خاطر فوق العاده بودن فريضه عاليه حج از اعتبار والايي برخوردار است . و اين اعتبار حكم مي كند ، همانطوري كه ، هنگام وضو ساختن براي نماز دقّت در انجام صحيح و آداب آن لازم است ، در مورد آداب سفر حج و ذكر اوراد و ادعيه وارده و نظاير آن نيز كمال دقّت به عمل آيد . و همين ويژگي كه براي سفر حج ذكر شد بيانگر تفاوت جوهري سفر حج با ساير سفرهاست . و لذا گرچه در كتب حديث پيرامون سفر و آداب آن ، روايات و بيانات سودمندي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بقره : 196 .

2 ـ بقره : 197 .


53


فراهم آمده ، ليكن در مورد سفر حج مسأله تفاوت مي كند و حتي با سفرهاي مستحبي ديگر ؛ مانند زيارت قبر مطهّر رسول الله (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و ائمّه بقيع (عليهم السلام) كه به نوبه خود حج اصغر است ، بخاطر وجود مناسك مخصوص و كيفيّت انجام آن ، نيز اختلاف فراوان دارد . و اين نكته ضمن بيان آداب حج وامتياز آن ازديگر سفرها ، ازمتنوازلابلاي كلمات ونحوه اعمال خود آنها در انجام حج استفاده مي شود .

امر اوّل = ايجاد شوق و عزم

الف : توجّه بيشتر و تفكر افزونتر پيرامون حقيقت و هدف سفر ، خود منشأ شوق و علاقه زايد الوصفي است كه همه محبوبها را بي رنگ و عشق به اين سفر را پررنگ مي سازد ؛ زيرا انسان مي فهمد به جايگاهي سفر مي كند كه مصدر صدورش و مورد ورودش بوده ؛ يعني به سوي وطن اصلي خود حركت مي كند آري لقاء الله موطن اصلي انسانها است . انسان در اين سفر به سمت خانه اي گام برمي دارد كه منتسب به عزّ قدس ربّ العالمين است . چشمانش را به جايي مي دوزد كه آيت عظماي حق است . به دور خانه اي مي گردد كه روح معبود در آن تجلّي كرده است . روانه مقصدي است كه عتق و حريّت انسان مرهون طواف حول آن است . متوجّه هدفي است كه محل جواز و عبور انسانها به سوي خير محض و منبع كمال است . او كه همه خيرات از او و همه شرور از او منصرف است . و به دهها و صدها آيتي كه آن جمال مطلق ، خود را در آنها به انسان مي نماياند .

با ايجاد علاقه و شوق نسبت به سفر و زدودن غم و اندوهِ سختيهاي راه و نظاير آن اراده را در قدم نهادن به ميدان حج استوار و عزم در وادي لقاء را مصمم تر مي نمايد ، آنگونه كه عاشق در راه نيل به معشوق ، همه سختيها را با اراده ، آسان و تمامي صعوبتها را با اهرم عشق نرم مي كند .

ب : از عمده ترين عواملي كه شعله ارادت و لهيب عشق به اين سفر را همچنان فروزان و افروخته نگاه مي دارد ، ياد فضيلت حج و ذكر عظمت آن است . يعني انسان متذكّر اين معنا باشد كه حج گذشته از آنكه عبادت جامعي است ، ظرف عبادتهاي ديگر همانند صلاة است ، از آنها نيز برتر است ؛ زيرا رسول اكرم (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در خصوص فضيلت حج مي فرمايد :

« هيچ چيز برتر از حج نيست ، مگر صلاة در حج ، كه در حج صلاة هست ولي در صلاة حج نيست » ( 1 ) و اين حاكي از جامعيّت اين فريضه است . كما اين كه امام صادق (عليه السلام) طيّ حديث شريفي از رسول اكرم اسلام (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به فضيلت آن نسبت به ساير عبادات ، از نقطه نظر ديگر نيز اشعار مي دهد كه : « مصلّي در حال صلاة دقايقي از خود و خاندانش دوري گزيده است و همچنين صائم به اندازه روشنايي يك شبانه روز از خود و اهلش جدا گشته است و ليكن اين حاجي است كه بدن خود را به تعب

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ علل الشرايع ، ص 457 ، ح 1 .


54


و رنج وادار مي كند ، جانش را به سختي مي كشاند ، مالش را انفاق مي كند و از اهلش غيبت طولاني دارد . در حالي كه در اين سفر اميدي به بهره مالي ندارد ، و به تجارتي هم نمي انديشد . » در اينجا امام صادق از قول پدر بزرگوار خود امام باقر ـ عليهما السلام ـ نقل مي فرمايد : كه حضرتشان فرمودند :

« چقدر با فضيلت است آن انساني كه اهلش را به سفر حج مي برد و در حالي كه مردم در سرزمين عرفات هستند او و اهلش خداي متعال را مي خوانند » ( 1 ) .

رسول اكرم (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) پذيرش سختيها و مشكلات سفر حج و انجام مناسك آن را با بيان قرآني تبيين فرمودند كه :

« و تحمل اثقالكم الي بلد لم تكونوا بالغيه الاّ بِشِقّ الأنفُسِ » . ( 2 )

« جز از طريق به زحمت انداختن جان ، پا به بلدِ اَمن اِله نهادن و به قربش بار يافتن ، ميسور نيست . »

ج : از امور ديگري كه زبانه هاي محبّت و شراره هاي عشق به اين « فرار الي الله » را در ژرفاي جان آدمي زنده و مشتاق مي دارد . آن است كه بداند مواقف و مكانهايي كه در آن پا مي نهد ، از جمله شريفترين و مقدّسترين امكنه است كه نمونه هاي انسانيّت و ثمرات باغ هستي ؛ يعني انبياء و اولياي الهي در طول تاريخ به ديده احترام به آن نگريسته و خاطره هاي ارزنده اي براي بشريّت به يادگار نهاده اند و يا در كنار آن آرميده اند . اساساً جاي جاي اين وادي مقدس در نقطه نقطه اين صحراي لم يزرع ( 3 ) كه اكنون به اين صورت درآمده ، ازطريق فرشتهوحي ؛ جبرئيل امين نشانه گذاري شده و انبياي الهي از آدم تا خاتم مأمورند از خط ترسيم شده اي كه معلّم حقيقي به وسيله ملك مقرّبش بر صفحه زمين نقش بسته است پيروي كنند تا با گذر از هر موقفي ، پله اي از نردبان كمال ، زير پا قرار گيرد .

د : زنده نگهداشتن اين واقعيّت كه اجر و ثواب اخروي حجِّ مقبول ، طبق بيانات مكرر اولياي الهي زايد الوصف و بيرون از حدِّ اندازه گيري است ، بدون غفلت از اين معنا كه اين اجر جزيل و پردامنه مناسب و در مقابل مجموعه حج است و براي هر عمل و عبادتي ، پاداش همگون مقرّر است . بديهي است كه اگر سخن از پاداش و جزاي الهي مطرح است هرگز با امور مادي و پاداشهاي دنيايي قابل مقايسه نيست و نمي توان تبشير الهي را با بشارتهاي انساني نظير دانست ؛ كما اين كه انذار الهي را نمي توان با تنذير انساني برابر گرفت . بعنوان نمونه به قسمتي از حديثي كه از امام رضا (عليه السلام) در ارتباط با ثواب و اجر انجام حج رسيده است اشاره مي كنيم كه حضرتشان فرمودند :

« . . . و ما من احد يكثر الحج الاّ نبي الله ـ عزّ وجلّ ـ له بكل حجة مدينةً في الجنّة فيها غرف . . . » ( 4 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ همان مصدر ، ح2 .

2 ـ نحل : 7 .

3 ـ ابراهيم : 37 .

4 ـ محجة البيضاء ، ج2 ، ص 15 .


55


« در مقابل هر حجّي خداوند متعال مدينه و شهري در بهشت با غُرفه ها و خانه هاي متعدد بنا نموده و براي سالكان كويش آسايش تمام فراهم كرده است » .

لازم به توضيح نيست كه همه اين گونه واژه ها ، از باب تشبيه و تمثيل و تقريب به ذهن بيان شده و بايد امورات عالم غيب را بر اساس معيارهاي ديگري محاسبه نمود .

امر دوّم = نزاهت نفس از شوب گناه

راهيِ اين راه و مسافرِ اين سفر ، بعد از شناخت موقعيّت و تأثير والاي حج و ايجاد شوق و اراده ، به اوّلين نكته اي كه عملاً بايد بپردازد . همانا « ازاله رجس » و « هجرت از رجز » است كه در طول مدت زندگي عالمانه يا غير عالمانه ، بر جانش نشانده ، آري « من كسب سيّئةً و احاطت به خطيئته فاولئك اصحاب النار . » ( 1 )

زيرا بعد از علم به آنكه حج ، هجرت الي الله است . مقدّمه آن كه كوچ كردن از پليدي و تباهي است ضرورت پيدا مي كند . بگونه اي كه بدون آن حقيقت سفر تحقّق نيافته ؛ زيرا همانطوري كه نماز كه قربان و عامل تقرّب متّقي است . يك طهارت ظاهري بنام وضو و يك طهارت باطني بنام استغفار و توبه لازم دارد ، در مورد حج نيز مسأله اينچنين است هم استطاعت مالي مي طلبد و هم استطاعت معنوي ، كه اوّلي به شرط طهارت در مال و دوّمي به شرط تهذيب جان حاصل مي شود .

واضح است كه در ظلمتكده دل ، زماني نور مي تابد كه حجب انداخته شود ، و در مَهد دل زماني فرشته در مي آيد كه ديو برون رود و قرب به حق زماني عايد مي شود كه بُعد از باطل نصيب گردد .

مكانت سبّوحي و قدّوسي حق ، اقتضا مي كند كه انسان غير منزّه در آن راه نيابد و اوّل شرط ورود در حريم پاك يار ، طهارت منظر نظر او كه روح انساني است مي باشد .

امر سوّم = انصراف جان از غير خدا

از جمله اركان اين سفر ، منصرف كردن انديشه و قلب از تمامي اموري است كه غير خدا و دستور او مي باشد . اين مسأله غير از نزاهت و طهارت نفس است . مفاد اين ادب آن است كه در اين سفر آهنگي در دل و نغمه اي در انديشه ، جز نواي دلنشين « اذان ابراهيمي » نواخته نشود . نه قصد تفرّج باشد ، نه ميل تجارت ، نه طلب حاجت و نه اهداف ديگر .

خطيب بغدادي در كتاب تاريخ خود حديثي را از طريق اهل بيت (عليهم السلام) نقل مي نمايد كه مرحوم فيض آن را در محجة البيضاء ذكر مي فرمايد ، و آن اين كه :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بقره : 81 .


56


« اذا كان آخر الزمان خرج النّاس للحج أربعة اصناف ، سلاطينهم للنزهة و اَغنياؤهم للتجارة ، و فقراؤُهم للمسألة و قُرّاؤهم للسُمعة . » ( 1 )

و لذا حتّي كساني كه حج نيابي مي پذيرند تا از اين طريق دنياي خود را تأمين كنند ، اگرچه تكليف از منوب عنه ساقط است ، عملي مكروه و كاري ناستوده دارند . البته ، اگر قصد در اين نيابت ، روشن كردن چشم سر و دل به جمال مظهر جميل مطلق كعبه مكرّمه است ، فعلي ممدوح و سعيي مشكور خواهد بود . در اين مورد است كه عمل چنين شخصي در روايات ما تشبيه به كار مادر موسي شده كه هم به فرزند خود شير مي داد و هم در مقابل آن اجرت مي گرفت ( مثل الّذي يغزو في سبيل الله و يأخذ اجراً مثل ام موسي ترضع ولدها و اخذ اجرها ) ( 2 ) .

و لذا قطع علايق و دوري از محبوبها در اين سير الي الله ، يك امر اجتناب ناپذير است .

امر عدم اشتغال فكري و روحي ، يك اصل فراگير است ، هم نسبت به آينده سفر خود ، انديشه اي غير از انجام فريضه حج نباشد و هم نسبت به گذشته و . . .

پي نوشتها :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ محجة البيضاء ، ج2 ، ص 189 .

2 ـ محجة البيضاء ، ص 190 .



| شناسه مطلب: 82818