نام#160;های مدینه منوّره

159 هر کدام بیانگر مفاهیمی ژرف و بلند است . کثرت نام های مدینه برگشت به عظمت و بزرگی آن شهر دارد ، این نام ها براساس ارتباط و علاقه موجود این شهر و آن مفاهیم پی ریزی شده که در بعضی شدت علاقه سبب شهرت آن گردیده و در بعضی دیگر که وابستگی و ارتباط ضع


159


هر كدام بيانگر مفاهيمي ژرف و بلند است . كثرت نام هاي مدينه برگشت به عظمت و بزرگي آن شهر دارد ، اين نام ها براساس ارتباط و علاقه موجود اين شهر و آن مفاهيم پي ريزي شده كه در بعضي شدت علاقه سبب شهرت آن گرديده و در بعضي ديگر كه وابستگي و ارتباط ضعيفي دارد بر زبان ها كمتر جاري شده و چه بسا غير حقيقي تلقي شود . ( 1 )

ما در اين نوشتار براي مدينه رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) 90 نام به ترتيب الفبا ذكر مي كنيم و ذيل بعضي از آنها توضيحاتي را به همراه روايات مي آوريم زيرا اكثر آنان بر اساس وحي ـ آيات قرآن ـ و يا فرمايشات رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نام گذاري شده ، جوينده براي دستيابي بيشتر مي تواند به كتبي كه در پاورقها معرفي مي شود مراجعه كند .

1 ـ أثْرِب : نام ديگري از خانواده « يثرب » ( 2 ) است كه توضيح آن خواهد آمد .

2 ـ أَرْضُ اللّه : بعضي از مفسرين عامّه مانند ثعلبي ، مقاتل ، مجاهد و قتاده در تفسير آيه شريفه « ألم تكن أرض اللّه واسعة فتهاجروا فيها » ( 3 ) گفته اند : مقصود از « أرض اللّه » مدينه منوّره است ( 4 ) و بعضي ديگر از علماي شيعه و سنّي آن را مطلق زمين معنا كرده اند و توضيح داده اند : توصيف « أرْض اللّه » به « وَاسِعَة » بيانگر مطلق زمين است و بر همين اساس دستور هجرت را به هر جايي كه بتوانند دينشان را حفظ كنند ، داده است . ( 5 )

3 ـ أَرْضُ الهِجرة : زميني كه در آن هجرت تحقق پيدا كرد ، رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به همراه عده اي از مسلمانان از مكّه مكرمه به مدينه منوّره هجرت كردند كه آنان را « مهاجرين » ناميدند و كساني كه در مدينه پناه دادند نيز « أنصار » ناميده شدند .

بنابر نقل طبراني پيغمبر اكرم (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) مدينه را « أرض الهجرة » ناميدند . ( 6 )

4 ـ 5 ـ أَكّالَةُ القُري ، و به عبارت ديگر : أكّالة البلدان مي باشد رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمود : « أُمرتُ بقرية تأكل القُري » ( 7 ) مأمور شدم به روستا و شهري بروم كه أهل آن به خاطر اسلام آوردنشان بر شهرهاي ديگر چيره خواهند شد و خداوند آنان را ياري خواهد كرد .

علماي اهل حديث ، اين روايت را دو گونه تفسير كرده اند :

1 ـ مدينه مركز اصلي لشكريان اسلام بوده است و از آنجا به ساير شهرها و بلاد غير مسلمان

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ در شرح مختصر ، تفتازاني ، علم البيان ، ص 156 ؛ انواع علاقه را در نام گذاري ـ وجه تسميه ـ بيان مي كند .

2 ـ لسان العرب ، ج 1 ، ص 234 ، مادّه : ثرب .

3 ـ نساء : 97 . به مستضعفين در مكّه گفته مي شد : چرا مهاجرت نكرديد تا در حفظ دين در وسعت باشيد .

4 ـ وفاء الوفا ، سمهودي ، ج 1 ، ص 10 .

5 ـ الميزان ، ج 5 ، ص 50 .

6 ـ مجمع الزوائد ، هيثمي ، ج 3 ، ص 298 .

7 ـ صحيح مسلم ، ج 2 ، ص 1006 ، ح 1382 .


160


كه در فكر توطئه عليه اسلام بر مي آمدند ، حمله مي شد و بعد از پيروزي ، اموال غنيمتي و اسيران به مدينه منتقل مي شد .

2 ـ مخارج شهر مدينه در آن روز از طريق پرداخت ماليات شهرهاي ديگري كه توسط مسلمانان فتح شده بود تأمين مي گرديد و لذا آن را « أكّالة البلدان » و يا « أكّالة القري » ناميده اند . ( 1 )

6 ـ الايمان : در تفسير بيضاوي آمده است : مدينه را « ايمان » مي گويند ؛ زيرا مردم مدينه منورّه الگو ، نمونه و مظهر ايمان بوده اند . ( 2 )

عبداللّه بن جعفر بن أبي طالب گفته است : خداي سبحان براي مدينه دو نام قرار داده : 1 ـ دار 2 ـ ايمان ( 3 )

7 ـ 8 ـ البارَّة ( البَرَّة ) : معناي دوواژه يكي است . مقصود از آن دو ، زيادي بركات و فيضي است كه شامل مردم مدينه منوره و همه مردم جهان مي شود .

سمهودي مي گويد : از آنجا كه مدينه منوره سرچشمه اسرار معنوي و محلّ درخشش أنوار الهي و بركات نبوي است « البَرَّة » ناميده شده است . ( 4 )

9 ـ 10 ـ 11 ـ 12 ـ « البَحْر » ، « البَحْرَةْ » ، « البَحِيرَةْ » و « البُحَيْرَة »

چهار واژه فوق بر مدينه منوّره اطلاق گرديده است . يا قوتي مي گويد : « استبحار » و « بحر » به سرزمين وسيع گفته مي شود و « البحر » به روستا نيز اطلاق شده است . ( 5 )

در حديثي آمده است سعدبن عباده اَنصاري هنگامي كه مريض شده بود ، رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به عيادتش رفت ، آن حضرت پس از احوالپرسي و عيادت او ، از برخورد ناخوشايند « عبدالله بن أُبيّ بن سلول » گِله كرد . سعد عذر خواهي نمود و براي او درخواست بخشش كرد و گفت :

« اعف عنه يا رسول اللّه و اصفح . . . و لقد اصطلح أهلُ هذه البحيرة أن يُتَوَّجوه فيعصِّبوه بالعصابة . » ( 6 )

اي رسول خدا او را ببخشيد و از او بگذريد . . . زيرا مردم اين بحيره بر اين نوع برخوردها عادت كرده اند و خوشنودند .

سعدبن عباده مدينه را « بُحيرة » ناميده كه در حقيقت تصغير « بحر » است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ صحيح مسلم ، ج 2 ، ص 1006 ، باب المدينه تنفي شرارها ـ لسان العرب ، ج 11 ، ص 23 ماده : أكل .

2 ـ انوار التنزيل و أسرار التأويل ، بيضاوي ، ج 2 ، ص 481 ، سوره : حشر : 8 .

3 ـ تاريخ المدينة المنوّرة ، ابن شبه ، ج 1 ، ص 162 .

4 ـ وفاء الوفا ، سمهودي ، ج 1 ، ص 12 .

5 ـ وفاء الوفا ، سمهودي ، ج 1 ، ص 12 .

6 ـ صحيح مسلم ، كتاب الجهاد و السير ، ج 3 ، ص 1423 ، ح 1798 ـ صحيح بخاري ، كتاب التفسير ، 456 ـ بحار الانوار ، ج 20 ، ص 239 ، ح 3 ، باب 17 .


161


13 ـ البَلاط :

معمولا به سرزمين سنگ فرش « بَلاط » گفته مي شود ، و همچنين بر قسمتي خاص از بين مسجد النبي (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و بازار مدينه منوره بلاط گفته شده است ، در زمان رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بر جنازه مسلمانان در آن موضع نماز مي گزاردند كه آنجا را « بَطْحاء » نيز مي ناميدند . ( 1 )

بَلاطة الحمراء يا حجر السماق به سنگي اطلاق شده كه عليّ بن ابي طالب (عليه السلام) در ميان كعبه معظمه بر روي آن به دنيا آمده است و الآن آن سنگ در نزديكي درب كعبه مي باشد . ( 2 )

حاكم نيشابوري از علماي بزرگ أهل سنت در مورد ولادت آن حضرت در ميان كعبه مدعي تواتر اخبار است ، ( 3 ) و صاحب وسائل الشيعه شيخ حرّ عاملي در اشعاري كه به همين مناسبت سروده در بعضي ابيات مي گويد :

مَوْلِدُه بِمَكَّة قَدْ عُرِفا * * * فِي داخِل الكَعْبَةِ زِيدَت شَرَفا

علي رُخامَة هُناك حَمْرا * * * مَعْرَوفَةٌ زادَتْ بِذاكَ قَدْراً ( 4 )

14 ـ البَلَدْ :

در تفسير آيه شريفه « لا أقسم بهذا البلد » ( 5 ) قرطبي مي گويد : خداوند قسم مي خورد به شهري كه رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بازندگي و وفاتش به آن شهر شرف و بركت عنايت كرد و آن مدينه منوّره است .

تفسير فوق را قاضي ؛ عياض بن موسي بن عياض بن عمرون يحصبي سبتي . مورد تأييد و تأكيد قرار مي دهد . ( 6 )

15 ـ بَلَدُ رسولِ اللّه :

يكي از ديگر نامهاي مدينه « بَلدُ رسول اللّه » است . بزّاز عالم بزرگ حنفي از عليّ بن أبي طالب ـ عليه السلام ـ نقل مي كند كه رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمود :

« انَّ الشَياطينَ قَدْ يَئِستْ أنْ تَعْبدَ ببلدي هذا ـ يَعْني المدينة ـ و بِجَريرَة العَرَبِ ، ولكنَّ التَحْريشَ بَيْنَهُم » .

همانا شياطين مأيوس گرديدند از اين كه در مدينه و جريرة العرب هوا خواه و عبادت كننده داشته باشند . وليكن در ميان مردم ايجاد نفاق كردند . ( 7 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ قاموس محيط ، فيروز آبادي ، ج 2 ، مادة : بَلَطَ .

2 ـ مجمع البحرين ، طريحي ، ج 1 ، مادّه : بلط .

3 ـ مستدرك حاكم ، ج 3 ، ص 483 .

4 ـ عليّ وليد الكعبة ، محمد علي الارد وبادي ، ص 55 . ترجمعه اشعار :

ولادت عليّ بن أبي طالب ـ عليه السلام ـ در مكه معظّمه معروف است ، در ميان كعبه سبب ازدياد عزت و شرف كعبه شد . ولادتش بر روي سنگ مرمر قرمزي بود كه الآن آنجاست اين سبب زيادي ارزش و قيمت آن سنگ گرديد .

5 ـ بلد : 1 .

6 ـ الجامع لأحكام القرآن ، قرطبي ، ج 2 ، ص 40 .

7 ـ مجمع الزوائد ، هيثمي ، ج 3 ، ص 299 .


162


16 ـ « بيتُ رسول اللّه » ؛ خانه رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم )

مرحوم طبرسي (رحمه الله) در تفسير آيه شريفه « كما أخرجك ربك من بيتك بالحقّ و انَّ فريفاً من المؤمنين لكارهون ( 1 ) » مي فرمايد : مراد بيرون رفتنِ رسولِ خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) از مدينه منوّره به جنگ بدر است . و بر مدينه كلمه « بيتك » كه خطاب به رسول خدا است ـ اطلاق شده است . و به عبارت ديگر « بيتك » ؛ يعني بيت رسول اللّه (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) . ( 2 )

17 ـ التّين : واژه « تين » بر ميوه انجير اطلاق شده است ، أبي ذر (رحمه الله) از رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نقل مي كند كه فرمود : اگر گفتم در ميان ميوه ها ميوه اي از بهشت آمده همانا آن « انجير » است ؛ زيرا ميوهاي بهشتي بدون هسته مي باشد . پس از آنها بخوريد كه بواسير را از بين مي برد و ورم مفصل ها را كم خواهد كرد . ( 3 ) خداي ـ سبحان ـ در سوره 95 به آن قسم ياد كرده است . ( والتين و الزيتون ) .

امام موسي بن جعفر ـ عليهماالسلام ـ از اجـداد گـرامـش نقل مي كند كه رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمود : « انّ اللّه اختار من البلدان أربعة ، فقال : ـ عزّوجلّ ـ « والتّين والزّيتون و طور سينين ، و هذا البلد الأمين » التّين ؛ المدينة ، والزيتون ؛ بيت المقدس ، و طور سينين ؛ الكوفة ، و هذا البلد الأمين ؛ مكة . » ( 4 )

همانا خدا برگزيد از ميان شهرها ، چهار شهر را : أوّل تين كه همان مدينه منوره است . دوّم زيتون كه مراد بيت المقدس است . سوّم طور سينين كه كوفه است و آخري بلد أمين كه مكّه معظّمه مي باشد .

18 ـ 19 ـ 20 ـ 21 ـ جُبار ، جابِرَه ، جَبَّاره ، مَجْبُورَه .

أوّلي از نامهاي چهارگانه بر وزن « جُزام » است كه آن را ابن شبّه با اعتماد بر حديث نبوي نقل كرده ( 5 ) و سه نام ديگر را سمهودي و ابن شبه نقل مي كنند و نسبت به كتاب تورات مي دهند . اين چهار نام به دو جهت بر مدينه اطلاق شده :

1 ـ فقير و ورشكسته در اين شهر بي نياز مي گرديد .

2 ـ مدينه منوره ديگر شهرهاي غير مسلمان را مجبور به قبول دين مبين اسلام مي نمود .

22 ـ 23 ـ « جَزيرَة » ، « جزيرة العرب »

ابو داود از رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نقل مي كند كه فرمود : « أخرجوا المشركين من جزيرة العرب » . ( 6 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ انفال : 5 .

2 ـ مجمع البيان ، ج 4 ، ص 520 ـ تفيسر سوره انفال ، آيه 5 .

3 ـ مجمع البيان ، طبرسي ، ج 1 « ، ص 510 ـ نورالثقلين ، ج 5 ، ص 607 .

4 ـ وسائل الشيعه ، ج 10 ، ص 283 ، حديث 4 ـ نورالثقلين ، ج 5 ، ص 606 ـ النحصال ، شيخ صدوق ، ص 212 .

5 ـ تاريخ المدينة المنوره ، ج 1 ، ص 3 و 162 .

6 ـ سنن أبي داود ، كتاب « الخراج و لاماره باب : اخراج اليهود من جزيرة العرب ، 3029 .


163


عباس (رحمه الله) مي گويد : با رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) از مدينه خارج شديم ، آن حضرت رو به سوي مدينه نموده ، فرمود : « انَّ اللّه ـ تعالي ـ قد بَرَأ هذه الجزيرة من الشرك » ( 1 )

به قرينه روايت دوّم ، گفته شده كه مراد از جزيرة العرب در حديث أوّل ، همان مدينه منورّه است ، گرچه از مالك بن انس نقل شده كه مقصود « حجاز » مي باشد .

24 ـ جُنَّه ؛ سپري كه انسان را از بلاها حفظ مي كند . در روايات آمده است كه رسـول خــدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در غزوه أُحُد فرمود : « أَنَا في جُنَّة حَصينة » ( 2 ) ؛ من در قلعه و حصار محافظت شده ، هستم .

همين روايت را مسند أحمد بن حنبل با تفاوت مختصري نقل مي كند كه جابربن عبداللّه انصاري گفت رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمود : « رأيت أنّي في درع حصينة و رأيت بقرا تنحر » ؛ « خواب ديدم كه در ميان ذرهي محكم مصون و محفوظم و ديدم گاوي را قرباني مي كنند » سپس خواب خود را تأويل نمود كه درع حصنيه مدينه است و گاو همان گاو است و سپس فرمود : خير و نيكي در دست خداست . ( 3 )

25 ـ 26 ـ 27 ـ 28 ـ « حَبيبَه » ، « مُحِبَّه » ، « مُحبِّبَه » ، « مَحْبُوبَه » : اين چهار نام از مادّه واحد « حبَبَ » گرفته شده و معناي مشتركي دارند . كه مي توان گفت : شئ دوست داشتني . و علّت نامگذاري روايت ذيل است .

رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) از خداوند در خواست كرد تا دوستي مدينه را در دلش جايگزين كند ، فرمود : « اللهم حبّب الينا المدينة كما حّببت الينا مكّة أو أشَدّ » ( 4 ) بار خدايا دوستي مدينه را در قلب ما جاي ده ، همانگونه كه مكّه را براي ما محبوب قرار دادي و يا بيشتر از آن .

بايد گفت روايات زيادي مضمون فوق را تأييد مي كند .

29 ـ 30 ـ حَرَمْ ، مُحَرَمَّه : جايي است كه از مصونيّت و تقدس خاصّي برخوردار است و انجام بعضي از اعمال در آن ممنوع مي باشد همان طوري كه از رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نقل شده كه فرمود : « المدينة حرم فمن أحدث فيها حدثاً أو آوي محدثاً فعليه لعنة اللّه . . . . » .

« مدينه حرم است ، پس كسي كه حادثه اي بوجود آورد يا بوجود آورنده حادثه را پناه دهد نفرين خدا بر او باد . » ( 5 )

جميل بن درّاج از امام صادق ـ عليه السلام ـ سؤال كرد كه مقصود از « حادثه » در كلام رسول

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مجمع الزوائد ، هيثمي ، ج 3 ، ص 299 .

2 ـ وفاء الفوفا ، ج 1 ، ص 13 .

3 ـ المسند ، ج 6 ، ص 351 .

4 ـ وسائل الشيعه ، ج 10 ، ص 273 ، ح 5 . ـ صحيح مسلم ، ج 2 ، ح 1376 . ـ صحيح بخاري ، ج 3 ، ص 61 ، ح 148 .

5 ـ صحيح مسلم ، ج 2 ، ح 1371 ، باب فضل المدينه .


164


خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) چيست ؟ فرمود : مراد « قتل و كشتار » است . ( 1 ) و به همين قرينه مي توان گفت كه مقصود از « مُحدِث » ، قاتل مي باشد .

در بعضي از روايات نيز آمده است كه نبيّ گرامي (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمود : « انَّها حَرَمٌ آمِنٌ » ؛ « مدينه حرمي است كه از مصونيت برخوردار است . » ( 2 )

از ماده « ح ، ر ، م » واژه ديگري به نام : « المُحرَّمَه » نيز بر مدينه اطلاق گرديده است .

31 ـ حَرَمُ رَسُولِ اللّه (صلّي الله عليه وآله وسلّم )

نام ديگر مدينه « حَرَم رسول اللّه (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) » است ؛ زيرا خود فرمود : « إنَّ مكّة حرم اللّه حرّمها ابراهيم (عليه السلام) و إنَّ المدينة حرمي . . . » ؛ « همانا شهر مكّه حرم خداست كه ابراهيم آنجا را حرم قرار داد و همانا مدينه حرم من است . » ( 3 )

امام صادق ـ عليه السلام ـ از قول جدش اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود : « مكّه حرم خدا و مدينه حرم رسول الله است و سپس فرمود كوفه حرم من است ، هيچ زورگو و ستمگري دست به كشتار در اين سه مكان نخواهد زد مگر اينكه خداي ـ سبحان ـ او را مغلوب مي كند . ( 4 )


32 ـ حَسَنَه

در تفسير آيه شريفهٌ : « والذين هاجروا في اللّه من بعد ما ظلموا لنبوّئنَّهم في الدينا حسنة ولأجر الاخرة أكبر لو كانوا يعلمون » ( 5 ) آمده است كه خداوند در دنيا به مهاجران از مكّه ـ بعد از آنكه فشار زيادي را تحمل كردند ـ حَسَنه ؛ يعني مدينه را عنايت كرد .

فخر رازي از قول راوياني همچون : قتاده ، شعبي و حسن نقل مي كند كه مقصود از حسنه در آيه شريفه « مدينه » است . ( 6 )

مرحوم طبرسي همين مطلب را از قول ابن عباس نقل مي كند . ( 7 ) و گروهي ديگر از مفسرين حسنه را « بلدة حسنه » كه همان مدينه باشد معنا كرده اند . ( 8 )

33 ـ 34 ـ خَيِّره و خِيَرَه : هر دو نام از يك ماده هستند ؛ يكي با فتح خا و تشديد راي مكسوره و ديگري با كسر خا و تخفيف ياي مفتوحه . از آن جهت كه شهر مدينه داراي خيرات زيادي است و در روايت آمده است : « و المدينة خير لهم لو كانوا يعلمون » مدينه براي أهلش خير فراوان دارد . بر همين اساس مدينه را خَيِّره و خَيَره ـ ناميده اند . ( 9 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ وسائل الشيعه ، ج 1 ، باب وجوب احترام مكّه و المدينه . . . ح 19390 ـ فروع كافي ، ج 4 ، ص 565 ، ح 6 .

2 ـ صحيح مسلم ، باب فضل المدينه ، ح 1375 .

3 ـ فروع كافي ، ج 4 ، باب تحريم المدينه ، ص 564 ، ح 5 .

4 ـ فروع كافي ، ج 4 ، باب تحريم المدينه ، ص 563 ، ح 1 .

5 ـ النحل : 41 .

6 ـ تفسير كبير ، فخر رازي ، ج 20 ، ص 34 .

7 ـ مجمع البيان ، ج 6 ، ص 361 .

8 ـ تفسير القران الكريم ، سيد عبدالله شُبَّر ـ تفسير الجلالين ، ذيل آيه شريفه 41 سوره نحل .

9 ـ صحيح مسلم ، ج 2 ، ص 1008 ، ح 1388 .


165


35 ـ دارُ الأبْرارِ : جايگاه نياكان و انسانهاي شايسته همچون مهاجرين و انصار بويژه در سال هفتم هجرت كه « قلعه هاي خيبر » بدست لشكريان اسلام فتح شد در مدينه تحولي بوجود آمد و حاكميت و كثرت جمعيت از آن مسلمانان گرديد . ( 1 )

36 ـ 37 ـ دارُ المُخْتارِ : منزلگاه انتخاب شده . رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) مدينه را منزلگاه دوّم خود اختيار نمود كه مقداري از زندگي را در آنجا سپري كرد ، و مرگش نيز در آنجا واقع شد . كه بر اين اساس مدينه را « مختاره » هم مي نامند . ( 2 )

38 ـ دارُ الايمانِ : در واژه « ايمان » توضيح داده شد . و در روايات ديگر با همين هيئت تركيبي هم آمده است چنانكه مي خوانيم رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمود :

« المدينة قبّة الاسلام و دار الايمان و أرض الهجرة و مَبْوَءُ الحلال و الحرام » .

شهر مدينه همانند گنبدي ، مظهر و نمايانگر دين مبين اسلام مي باشد ، كه « دارايمان » و سرزمين هجرت و محلّ احكام خدا ( حلال و حرام ) است . ( 3 )

39 ـ دار الّسُنَّة : محلّي كه شريعت قانون خدا در آن جا تدوين شده و لباس عمل پوشيده . ( 4 )

40 ـ دار الّسَلامَة : همان زرهي است كه انسان جنگجو را به هنگام مبارزه ، از گزند دشمن حفظ مي كند . رسول خدا مي فرمايد : « در خواب خودم را در مقابل حيله هاي دشمنان در درع حصينه ديدم و سپس فرمود تأويل و تعبير آن ، بودنم در مدينه است . » ( 5 ) خداي ـ سبحان ـ رسول گراميش را در مدينه منوّرة حفظ نمود .

42 ـ ذاتُ الحُجَر : ( 6 ) مدينه داراي خانه هاي زيادي بود كه از آن جهت « ذات حُجَر » ناميده شد و مفرد آن « حُجْرَة » است كه جمع آن بر دو هيئت « حُجَرْ و حُجَراتْ » آمده ؛ مانند غرفة به معناي خانه و اطاق كه جمع آن « غُرَفْ و غرفات » شده است .

43 ـ ذاتُ الحِرار : حِرار جمع « حَرَّة » است كه به سنگ هاي سياه اطلاق گرديده و از آن جهت كه مدينه داراي سنگ سياه فراواني است « ذاتِ حرار » ناميده شد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ كامل ابن اثير ، ج 2 ، سال هفتم .

2 ـ صالحي شامي ، فضائل المدينة المنورة ، ص 47 .

3 ـ مجمع الزوائد ، هيثمي ، ج 3 ، ص 289 ، باب فضل مدينه سيد نارسول الله (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) .

4 ـ عمدة الاخبار ، احمد بن عبدالحميد عباسي ، ص 69 .

5 ـ مسند احمد بن حنبل ، ج 3 ، ص 351 .

6 ـ وفاء الوفا ، سمهودي ، ج 1 ، ص 15 .


166


44 ـ ذاتُ النَخْل : مدينه داراي درختهاي خرماي فراواني بوده كه الآن هم نخلستان هاي آن گواه است و در لسان بعضي مانند ابن توأم حميري ( 1 ) و عمران بن عامر از مدينه تعبير به ذات نخل شده و در روايتي آمده است : « أُرِيتُ دار هجرتي ذات نخل و حَرَّة . »

بر من روشن گشت كه محلّ مهاجرت من داراي درختهاي خرماي زياد و سنگهاي سياه فراواني است . ( 2 )

45 ـ السَّلِقَة : اين نام گرفته شده از كتاب تورات است كه آن را ابوعبدالله محمد بن أحمد بن أمين اقشهري نقل نموده است . و جهت اين نام دوري شهر مدينه از كوههاي اطراف آن است . ( 3 )

46 ـ سيِّدة البُلدان : مدينه در ميان شهرها و بلاد جهان ، بعد از مكّه معظّمه برترين آنهاست آنجا سيد المرسلين و خاتم النبيين را در خود دارد . بنابر نقل أبونعيم اصفهاني در كتاب « حلية الاولياء » فرزند عمر بن خطّاب رو به مدينه كرد و گفت : « يا طيبة يا سيّدة البلدان » . ( 4 ) معمولاً اين بر زبان صحابه جاري شده است .

47 ـ الشافِيَة : مدينه را شافيه ناميده اند ؛ زيرا كه رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمود :

« ترابها شفاء من كلّ داء » ؛ « خاك مدينه دواي هر دردي است » . ابن مُسدي ( 5 ) مي گويد : چنانچه نامهاي مدينه منوره را نوشته و برگردن مريض مبتلاي به تب بياويزند ، شفا مي يابد . ( 6 ) نامهاي مدينه گناهان را از بين مي برد و شخص مبتلي به گناه را از ناراحتيهاي آن شفا مي بخشد .

ابن اثير از سعد نقل نموده ، آنگاه كه پيامبر به همراه ياران از غزوه « تبوك » برگشتند ، فضاي مدينه منوّره در اثر حركت رزم آوران و اسبانشان غبار آلود شده بود عدّه اي از مردم مدينه به همراه بعضي از كساني كه بر اثر تنبلي ، كسالت و يا أمور ديگر تخلّف كرده و در مدينه مانده بودند ، به استقبال حضرت و يارانش آمده و در آن هنگام بعضي از يــاران رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) كه با پارچه اي جلو بيني خود را گرفته بودند . رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) پرده از جلو صورت كنار زد و فرمود :

« والّذي نفسي بيده انَّ فِي غُبارها شِفاء من كلِّ داء » .

« سوگند به آن كسي كه جان من در دست اوست ، همانا گرد و غبار مدينه شفاي هر دردي است . » ( 7 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ابن توأم حميري معروف به « خُنافِر » از ساحران مشهور و با جنّيان در ارتباط بود كه جنيّان براي او بعضي از كارها را باز مي كردند .

2 ـ وفاء الوفا ، سمهودي ، ج 1 ، ص 15 ـ الاصابة في تمييز الصحابة ، ج 1 ، ص 464 .

3 ـ وفاء الوفا ، سمهودي ، ج 1 ، ص 16 .

4 ـ وفاء الوفا ، سمهودي ، ج 1 ، ص 16 .

5 ـ وفاء الوفا ، سمهودي ، ج 1 ، ص 16 ـ الوفاء ، ابن جوزي ، ج 1 ، ص 399 .

6 ـ ابن مُسدي عالم و حافظ قرآن و داراي سفرهاي طولاني بود . او در أواخر عمرش مجاور بيت اللّه الحرام ( جاراللّه ) گشت و مشهور شد كه شيعه شده و در سال 663 هـ . او را ناجوانمردانه كشتند . نامش « حافظ أبوبكر بن محمد بن يوسف أزدي غرناطي اندلسي مهلبي » بود . شذرات الذهب ، ج 5 ، ص 313 .

7 ـ جامع الأصول ، ابن اثير ، ج 9 ، ص 334 .


167


48 ـ 49 ـ 50 ـ 51 ـ 52 ـ « طابَة » ، « طَيْبَه » ، « طَيِّبَه » ، « طائب » ، « مُطَيَّبَه »

اين پنج واژه از يك ريشه و خانواده هستند كه از نظر هيأت و صيغه ، تفاوت مختصري دارند . دو هيأت طابَه و طَيْبَه ـ در روايتي كه از ابن شبّه نقل شد ، گذشت . جابربن سمره نسبت به واژه اوّل ( طابه ) مي گويد : شنيدم رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمود :

« انَّ اللّه ـ تعالي ـ سَمّيَ المدينة طابة » . ( 1 )

« خداوند ـ تعالي ـ مدينه را « طابة » ناميده است . »

بعضي از اين اسامي مانند « مُطَيَّبة ، طائب و طَيِّبَة » در تورات وارد شده است . سمهودي مي گويد : اين اسامي پنجگانه در حقيقت بيانگر آيه شريفه « حتّي اذا كنتم في الفلِك و جَرَينَ بهم بريح طيّبة ( 2 ) » مي باشد ؛ زيرا باد گوارا و دلنشين بعد از مناجات و استغاثه جهت نجات از كشتي بوده است و خاك مدينه همان باد گوارا را داراست .

53 ـ 54 ـ طِبابا ، ظَبابا

حموي مي گويد : يكي از نامهاي ديگر مدينه « طِبابا » است كه بر سرزمين مستطيل شكل اطلاق مي شود و « ظَبابا » از مادّه ـ ظَبَّ و ظبظب به معناي سرزمين گرم و داغ است ، ( 3 ) خداي سبحان ـ به بركت دعاي رسول الله (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) گرماي شديد آن را منتقل به جحفه نمود . ( 4 )

55 ـ العاصمه : سمهودي مي گويد : ازآن جهت كه مدينه مهاجرين وانصار راحفظ كرد ، رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) آن را « جنّة حصينة » ؛ « سپر نگهدارنده » ناميد ، رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و يارانش در آن جا در امان بودند . كه آنجا را عاصمه به معني معصومه ناميده اند .

56 ـ العذراء : اين واژه نيز از تورات نقل شده است . بر مدينه ( عذراء ) اطلاق گرديده ؛ زيرا از آن سرزمين با دشمنان اسلام سخت برخورد شد تا به دست صاحب حقيقي آن ؛ رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) رسيد . ( 5 )

57 ـ العَرَاء : از آن جهت كه ساختمان هاي شهر مدينه كوتاه بود و سعي مي شده است تا از خانه رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) مرتفع تر و بلندتر نگردد ، تشبيه به شتري شده است كه داراي كوهان كوچكي است و يا اصلا كوهان ندارد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ صحيح مسلم ، كتاب الحجّ ، باب : المدينه تنفي شرارها ، ح 1385 . معجم معالم الحجاز ، عاتق بن غيث بلادي ، ج 5 ، ص 243 .

2 ـ يونس : 22 .

3 ـ لسان العرب ، ابن منظور ، ج 1 ، ص 556 ـ معجم البلدان ، ياقوت حموي ، ج 5 ، ص 83 : طول مدينه 21 60 درجه و عرض مدينه 20 درجه است .

4 ـ وسائل الشيعه ، ج 10 ، ص 273 ، ح 5 .

5 ـ فضائل مدينه منوّره ، الصّالحي الشامي ، ص 52 .


168


و در حديث آمده است : « فَكَرِهَ أن يعروا المدينة » ، « دوست نداشت خانه هاي مدينه طوري باشد كه در فضا پيدا شود . » ( 1 )

أزهري مي گويد : « عُري » مرداني بزرگ بودند كه ضعفا به آنان پناه برده و در سايه آنان زندگي مي كردند . ( 2 ) بايد گفت : از آن جهت كه بعد از رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) مردم مستضعف زيادي رو به مدينه آوردند ، تا در پناه آن حضرت زندگي سعادتمندي داشته باشند مدينه را « عُري » ناميده اند .

58 ـ العَرُوض : ( بر وزن صبور ) به سرزميني اطلاق مي شود كه داراي پستيهايي است كه سيل بر آنها جاري مي شود و سرزمين مدينه دنباله صحراي نجد است و سيلهاي وادي نجدگاه بر آن جاري مي گردد . خليل گفته است : مدينه را از اين جهت عروض ناميده اند . ( 3 )

59 ـ الغَرَّاء : اين كلمه أفعل التفضيل و مؤنث « أغَرَّ » است كه بر سفيدي جلو پيشاني اسب اطلاق مي شود . به آن « غُرَّه » هم گفته شده و همچنين به معناي زيبايي و نجابت و بزرگواري است كه اين اوصاف كريمه در مدينه رسول الله (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) جمع است و اين شهر بر ساير شهرها شرافت و در مقابل آنها برجستگي و درخشندگي دارد . ( 4 )

60 ـ غَلَبَه : مدينه را قبل از اسلام « غَلَبَه » مي ناميدند ؛ زيرا در دوران جاهليّت ، يهود بر عمالقه غلبه پيدا كردند و سپس قبايل أوس و خزرج بر يهود غالب شدند و آنگاه بعد از ظهور اسلام مهاجرين و انصار بر آنان غالب و پيروز گرديدند . ( 5 )

61 ـ فاضحه : ديگر نام از نامهاي مدينه « فاضحه » است . كُراع مي گويد : از آن جهت كه افراد فاسد العقيده با پوشش نفاق نمي توانند در آنجا به زندگي خود ادامه دهند بلكه رسوا و مفتضح مي گردند ، فاضحه ناميده مي شود و چه بسا اين مفاد و معناي جمله معروف « تنفي خبثها » ( 6 ) مي باشد .

62 ـ القاصمه : اين واژه از كتاب تورات نقل گرديده و از آن جهت به مدينه قاصمه گفته شده كه دشمنان ستمگري كه بدانجا تجاوز كردند ، خود شكست خوردند و نابود گرديدند .

63 ـ قَبَّةُ الاسلام : اين واژه برگرفته از حديث شريف معروفي است كه به نقل از مجمع الزوائد ذكر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ لسان العرب ، ابن منظور ، ج 15 ، ص 49 ـ 46 ، ماده : « ع ، ر ، ي . »

2 ـ لسان العرب ، ابن منظور ، ج 15 ، ص 49 ـ 46 ، ماده : « ع ، ر ، ي . »

3 ـ وفاءالوفا ، سمهودي ، ج 1 ، ص 18 .

4 ـ فضائل المدينة المنورة . الصالحي الشامي ، ص 53 .

5 ـ عمدة الأخبار في مدينة المختار ، احمد بن عبدالحميد عباسي ، ص 75 .

6 ـ اشاره به حديثي است كه رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمود : « انّما المدينة كالكير تنفي خَبَثَها و ينصع طيبها » ؛ « همانا مدينه مثل كوره آهنگر از بين مي برد آلودگيها را و آشكار و ظاهر مي سازد پاكيها و فضيلتها را . كتاب الجامع ، موطأ ، ج 2 ، ص886 ـ صحيح مسلم ، ج 2 ، كتاب الحج ، ح 1383 .


169


گرديد ( المدينة قبّة الاسلام . . . ) ( 1 )

64 ـ 65 ـ القرية ، قرية الأنصار : قريه ( با فتح قاف و كسر آن ) بر شهري اطلاق گرديده كه مردمش را جمع كرده و نيازمنديهاي آنان را برمي آورد . و به تعبير أهل لغت : « المصر الجامع » .

ابو هلال عسكري گفته است : عرب به هر شهر كوچك و بزرگي ـ قريه ـ اطلاق مي كند . ( 2 ) شاهد بر گفته او 54 مورد از آيات قرآني است كه بر شهرهاي بزرگ و كوچك اطلاق « قريه » نموده و در آيه شريفه « لو لا نزّل هذا القرآن علي رجل من القريتين عظيم » ( 3 ) مقصود از قريتين « دو شهر » مكّه معظّمه و طائف است . ( 4 )

و لغويها بر مدينه منورّه « قرية الانصار » گفته اند . ، جمع آن قُري و قِري است . ( 5 ) و در حديث منقول از عباس (رحمه الله) « انّ اللّه قد طهّر هذه القرية من الشرك » بر مدينه قريه اطلاق گرديده است . ( 6 )

66 ـ قرية رسول اللّه (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) : نسبت دادن قريه و يا مدينه به رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) امري است طبيعي و عادي و بر زبان راوياني همچون طبراني جاري گشته است .

أحمد بن حنبل و طبراني نقل مي كنند : كه دجّال سير مي كند تا مي رسد به مدينه منوره و در آنجا جلوش گرفته شده و اجازه ورود داده نمي شود ، و سپس مي گويد : « هذه قرية ذاك الرجل » كه در اينجا قريه ؛ يعني همان مدينه ، به رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نسبت داده شده است . ( 7 )

67 ـ قلب الايمان : ابن جوزي در حديث « المدينة قبّة الاسلام » ، « قلب الايمان » را نيز اضافه نموده است . ( 8 )

68 ـ مؤمنه : ابن زباله روايتي نقل مي كند كه رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمود : « والّذي نفسي بيده انَّ تربتها لمؤمنة » ؛ « قسم به كسي كه جان و روان من در دست اوست ، همانا خاك مدينه محلّ أمن و أمان و آرامش است . » آنگاه مي گويد : در كتاب تورات نيز بر مدينه « مؤمنه » گفته شده است . ( 9 )

69 ـ مُباركة : انس مي گويد : رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) آنگاه كه به مدينه منوره داخل شد و در جلو منزل أبو ايوّب انصاري (رحمه الله) نزول اجلال فرمود ( 10 ) اين آيه شريفه را بر زبان جاري و قرائت نمود : « رَبّ أنزلني منزلا مباركاً و أنت خير المنزلين » گويا فرمود : مدينه جايگاه پر بركت و مباركي است . ( 11 ) و همچنين

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مجمع الزوائد ، هيثمي ، ج 3 ، ص 298 .

2 ـ فضائل مدينه منوّره ، محمد بن يوسف الصالحي الشامي ، ص 54 ـ المنجد ، ماده « ق ، ر ، ي » .

3 ـ ز حزف : 31 .

4 ـ مجمع البيان ، طبرسي ، ج 9 ، ص 46 .

5 ـ المنجد ، ماده « ق ، ر ، ي » .

6 ـ مجمع الزوائد ، هيثمي ، ج 3 ، ص 299 .

7 ـ مجمع الزوائد ، هيثمي ، ج 7 ، ص 340 ؛ مسند ، أحمد بن حنبل ، ج 5 ، ص 220 .

8 ـ الوفا بأحوال المصطفي ، ابن جوزي ، ج 1 ، ص 399 .

9 ـ وفاء الوفا ، ج 1 ، ص 20 .

10 ـ سيره ابن هشام ، ج 2 ، ص 140 ؛ سنن أبي داود ، ج 1 ، ص 123 .

11 ـ مؤمنون : 31 .


170


براي اين شهر دعا كرد و درخواست بركت نمود ، كه « مبارك » و « مباركه » ناميده شد . در آغاز اين نوشتار ، دعاي گرامي آن حضرت را با سندهاي مختلف ذكر كرديم . ( 1 )

70 ـ مَحْبُورَةْ : از مادّه « حَبَرَ » گرفته شده كه معناي آن ، شادي و سرور زياد به همراه نعمت مي باشد . « محِبارْ » به زميني گفته مي شود كه گياهانش سريع رشد مي كند و باعث بركت و خير بسيار است . ( 2 ) و در آيه كريمه قرآن آمده : « و هم في روضة يُحْبَرُونَ » . ( 3 )

در تفسير مجمع البيان آمده : مؤمنين و صالحان در بهشت متنعمند و در سرور و خوشنودي كامل بسر مي برند . ( 4 ) پس وجه نامگذاري به مَحبْوره با نعمتهاي فراوان در اين شهر روشن و آشكار است .

و بعضي گفته اند : نام گذاري مدينه به محبورة از جهت « علاقه حال و محلّ » است ؛ زيرا بر اساس روايت حسنه اي ، سلمان فارسي از فاطمه زهرا ـ س ـ نقل مي كند كه رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ملقب به « محبور » گرديده بود . سلمان مي گويد : فاطمه اطهر ـ س ـ فرمود : به من تعليم داد پدر بزرگوارم اين دعا را :

« بسم اللّه النور الذي يقول للشئ كن فيكون . . . بسم اللّه الذّي أنزل النور علي الطور بقدر مقدور في كتاب مسطور علي نَبي مَحْبور » . ( 5 )

محبور در اينجا به معناي مسؤوليت پذيري كه تمام جهات حسنه را داراست . مي باشد .

71 ـ مَحْرُوسَة : جَنَدي در كتاب « فضائل المدينه » مي گويد : يكي ديگر از نامهاي مدينه « محروسه » مي باشد كه در حديث از رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) وارد شده كه فرمود : « المدينة مشتبكةٌ بالملائكة علي كلّ نقب منها ملك يحرسها » .

مدينه حفاظت و پاسداري مي شود به واسطه فرشتگاني كه بر سر هر يك از راههاي منتهي به آن ، نگهباني مي دهند ( 6 ) و لذا آن را « محروُسَه » ناميده اند .

72 ـ محفوفة : از آن جهت كه مدينه را بركات الهي و ملائكه رحمتش احاطه نموده اند ، محفوفه ناميده شده ، رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمود : « المدينة و مكّة محفوفتان بالملائكة علي كلِّ نقب منها ملك لايد خلها الرجال و لاالطاعون » . ( 7 )

« گرداگرد شهر مدينه و مكّه را فرشتگان فرا گرفته اند و او را از شّر دجّال و امراض گوناگوني

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مسند احمد بن حنبل ، ج 5 ، ص 220 .

2 ـ لسان العرب ، ابن منظور ، ج 4 ، ص 160 ـ 158 .

3 ـ زمر : 16 .

4 ـ مجمع البيان ، طبرسي ، ج 7 ، ص 298 .

5 ـ دلائل الامامة ، ابو جعفر طبري امامي ، ص 28 و 29 .

6 ـ فضائل المدينه ، الجندي ، ح 13 ؛ مجمع الزوائد ، هيثمي ، ج 3 ، ص 309 .

7 ـ مسند ، احمد بن حنبل ، ج 2 ، ص 483 .


171


همچون طاعون حفظ خواهند نمود . »

73 ـ محفوظه : خداي ـ سبحان ـ مدينه را مصون و محفوظش داشته و آرامگاه حبيبش محمد مصطفي (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) را در آنجا قرار داده است . رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمود : « القري المحفوظة أربع : المدينة و مكّة و ايليا و نجران » شهرهاي حراست شده چهار تا است : مدينه ، مكّه ، ايليا و نجران . گويا حفاظت و امنيّت اين چهار شهر تضمين شده است . ( 1 )

74 ـ مُدْخَل صِدقْ : از ديگر نامهاي مدينه « مُدْخَل صِدْق » است . ( در آيه شريفه « ربّ أدخلني مدخل صدق و أخر جني مخرج صدق . . . » ( 2 ) ) تفسير مجمع البيان براي اين كلمه چهار توجيه ذكر مي كند ؛ در وجه دوم مي گويد : مُدْخَل صدق « مدينه منوره است كه خداي سبحان رسول گراميش را با عزت و شوكت داخل مدينه نمود و سپس به مكه معظّمه با فتح و سر بلندي باز گرداند . اين وجه را نسبت به ابن عباس ، حسن بصري ، قتاده و سعيد بن جبير داده است . ( 3 )

75 ـ 76 ـ المدينه ، مدينه رسول اللّه (صلّي الله عليه وآله وسلّم )

واژه مدينه بر مجتمعي اطلاق مي شود كه تعداد خانه هاي آن از روستا بيشتر باشد و همچنين به شهري كه در برگيرنده حوائج خود باشد ( المصرالجامع ) مدينه گفته مي شود . ( 4 )

اين واژه در قرآن كريم 14 مرتبه تكرار شده كه تقريباً در 4 مورد آن « يثرب » ؛ مدينه رسول الله (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) قصد شده است . در كتاب هاي لغت مدينه براي دهها شهر علم گشته است و لكن يثرب را « مدينه منوّره » معرفي نموده اند . ( 5 )

هر كسي را به مدينه منوره نسبت دهند « مدني » مي نامند و چنانچه به شهرهاي ديگري همچون بغداد كه « المدينه » معروف است نسبت دهند « مديني » گفته مي شود . ( 6 ) واژه مدينه ( يثرب ) بارها بر زبان رسول خدا و ائمه معصومين (عليهم السلام) جاري گشته است ؛ همان گونه كه فرمود : « اللّهّم حبّب الينا المدينة كما حببت الينا مكّة . . . » ( 7 )

امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود : « لمّا دخل النبيّ المدينة خُطَّ دورها برجله ثم قال : اللهم من باع رباعه فلا تبارك له . »

پيغمبر اكرم (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) آنگاه كه وارد مدينه شد ، خانه هاي اطراف آن را شناسائي كرده ، فرمود ، خدايا ! هر كس خانه هاي مدينه را از جهت بي اعتنايي به اين شهر بفروشد بر او مبارك مگردان . ( 8 )

بايد گفت چه بسا نام مدينه براي اين شهر قبل از ورود رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بر سر زبان مردم اين

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ وفاء الوفاء ، سمهودي ، ج 1 ، ص 22 ، عمدة الأخبار ، احمد بن عبدالحميد عباسي ، ص 78 .

2 ـ اسراء : 80 .

3 ـ مجمع البيان ، طبرسي ، ج 6 ، ص 435 .

4 ـ المنجد ، ج 1 ، ماده : م ، د ، ن .

5 ـ المنجد ، اعلام ، ج 2 ، ص 648 .

6 ـ عمدة الاخبار ، ص 78 .

7 ـ بحار الانوار ، ج 18 ، ص 9 ، حديث 15 ، باب 6 .

8 ـ بحارالانوار ، مجلسي ، ج 19 ، ص 119 ، ح 4 ، باب 7 .


172


شهر جاري بوده است ؛ زيرا آنگاه كه رسول گرامي اسلام (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بر مدينه وارد شد مردم ضمن خواندن اشعار ذيل او را استقبال مي نمودند :

طلع البدر علينا من ثنّيات الوداع * * * و جب الشكر علينا ما دعا لله داع

جئت شرّفت المدينة * * * مرحبا يا خير داع ( 1 )

و شايد اين نام ( مدينه ) را خود رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) قبل از ورودش بر اين شهر « يثرب » گذارده است . ( 2 ) و همچنين « مدينه » در كلام خود رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به حضرتش نسبت داده شد ، همانطوري كه در نامهاي شماره 15 و 33 و 68 گذشت .

77 ـ 78 ـ مَرْحوُمَه ، مَرْزُوقَه : از كتاب تورات نقل شده كه مدينه را مرحومه ناميده اند ؛ زيرا جايگاه مبعوث و فرستاده پروردگار به همراه رحمت مي باشد و بركات الهي به واسطه اين سرزمين بر ديگر زمينها فرود مي آيد . و نيز « مرزوقه » ناميده شده ؛ زيرا بهره و حظّ اهل آن ، به بركت رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) زياد گرديده است . ( 3 )

79 ـ مسكنيه : اين نام از نامهايي است كه رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بر مدينه نهاد ـ و همچنين از تورات نقل شده كه مدينه را مسكينه ناميده اند . و از آن جهت مسكينه ناميده شده كه مساكين و نيازمندان به حضرت حق ، در آن مي زيسته اند . ( 4 )

80 ـ مسلمه : از ديگر نامهاي آن مسلمه است كه صاحب معجم بلاذري آن را نقل كرده اسـت . ( 5 ) زيرا مردم مدينه در مقابل خدا و رسولش مطيع بودند و آنها در ياري رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) كوتاهي نكردند .

81 ـ مضجع رسول اللّه (صلّي الله عليه وآله وسلّم )

در حديث از رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نقل شده : فرمود : « المدينة مهاجري و مضجعي في الأرض » مدينه محلّ هجرت و خوابگاه من در روي زمين است . ( 6 )

82 ـ مقدّسه : مدينه رسول الله (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) چون از شرك و آلودگيها پاك شد و بودن در آن سرزمين ؛ در جوار رسول اللّه ، سبب مي شود كه گناهان معصيت كار ريخته گردد از اين رو « مقدسه » ناميده شد . ( 7 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ترجمه اشعار : آشكار گرديد بر ما ماه شب چهارده از كوههاي ورودي شهر « ثنيّة الوداع » واجب است بر ما حمد و ثناي الهي ، مادامي كه ثنا گويي دارد ، آمدي تواي رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و شرف و عزّت دادي شهر « مدينه » را ، و خوش آمدي اي بهترين ميهمان دعوت شده .

2 ـ معجم معالم حجاز ، عاتق بن غيث بلادي ، ج 8 ، ص 70 .

3 ـ عمدة الأخبار ، احمد بن عبدالحميد عباسي ، ص 74 ، 79 .

4 ـ روايت مربوط به آن در نامهاي شماره 18 و 17 ـ در ضمن حديثي گذشت .

5 ـ عدة الاخبار ، ص 80 .

6 ـ مجمع الزوائد ، هيثمي ، ج 3 ، ص 310 .

7 ـ فضائل المدينة المنوره ، ص 59 .


173


83 ـ مَقَرّ : اين اسم بر وزن « ممرّ » است و از « قرار » اشتقاق پيدا كرده است .

انس بن مالك نقل مي كند : هر گاه رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) از سفري به مدينه منورّه باز مي گشت چون وارد شهر مي شد براي خود و ديگران چنين دعا مي فرمود :

« الَّلهُمَّ اجْعَل لَنا بِها قَرارً او رِزْقا حَسَنا » .

« بار خدايا مدينه را براي ما مقر و پايگاه ثابت قرارده و در آن روزي نيكو عنايت فرما » . ( 1 )

84 ـ مُوَفِّيَه : مدينه را « مُوَفيَّه » ناميده اند ؛ زيرا حقوق ميهمانان را ادا مي كند ، و با آب شيرين و گوارا و هواي مناسب و نعمتهاي فراوان و معنويت از واردين پذيرايي مي نمايد و همان طوري كه در روايات آمده بود ؛ خاكش دردها را شفا مي بخشد و غبارش جذام را از بين مي برد . ( 2 )

85 ـ نَحْر : ( با فتح نون و سكون حاء ) عَلَم براي سرزمين مدينه منوره است و همچنين عَلَم براي مكّه معظمه مي باشد و جمع نحر « نَحار » است ؛ يعني رنگهاي مختلف و گوناگون كه به بازار پر متاع و رنگارنگ اطلاق مي شود كه مدينه و بازارش چنين بوده است . و گفته شده اطلاق اين اسم به جهتِ شدّت حرارت در مكه و مدينه است . ( 3 )

86 ـ هذراء : ابن نجّار به نقل از تورات بدل از « عذراء » ، « هذراء » را ذكر كرده او مي گويد : اين سرزمين به جهت زيادي شدت گرمايش « هذراء » ناميده شده است ، همانطوري كه گفته مي شود : « يوم هاذِرٌ » ؛ « روز بسيار گرم » . يا به جهت زيادي آب هاي آن ، اين نام بر آن نهاده شده .

أرض هاذرة ؛ يعني زميني كه داراي گياهان و درخت فراوان است كه سرزمين مدينه در حجاز از اين جهت ممتاز است . ( 4 )

87 ـ يَثْرِب :

از نامهاي قديمي مدينه ، « يثرب » است . ابوالقاسم زجاجي مي گويد : اوّلين كسي كه در اين سرزمين سكونت گزيد . يثرب بن قانية بن مهلاييل بن ارم بن عبيل بن عوض بن ارم بن نوح ـ عليه السلام ـ بود كه به نام او اين سرزمين « يثرب » شد وليكن چون رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بر اين شهر فرود آمد نامش را ـ طيبه و طابة ـ گذاشت . ( 5 ) ابوعبيده گفته است : مدينه رسول خدا در گوشه اي از يثرب واقع شد . ( 6 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ وفاء الوفا ، سمهودي ، ج 1 ، ص 53 .

2 ـ عمدة الاخبار ، احمد بن عبدالحميد عباسي ، ص 81 ؛ فضائل مدينه منوره ، صالحي شامي ، ص 60 .

3 ـ عمدة الاخبار ، احمد بن عبدالحميد عباسي ، ص 82 .

4 ـ أقرب الموارد ، سعيد شرتوني ، ج 2 ، ص 1381 ـ فضائل مدينه منوّره ، صالحي شامي ص 60 .

5 ـ معجم معالم حجاز ، عاتق بن غيث بلادي ، ج 10 ، ص 13 ـ مجمع البحرين ، طريحي ، ج 2 ، مادّه : ثَرَبَ .

6 ـ تفسير تبيان ، شيخ طوسي ، ج 8 ، ص 323 .


174


در هر صورت « يثرب » از نظر لغوي از ماده « ثَرَبَ » به معناي فساد يا از تثريب گرفته شده به معناي جبران و مؤاخذه بواسطه گناهي كه انجام شده . و يا بر مي گردد به كسي كه اين شهر را بنا كرد و او انساني غير موحد بود ( 1 ) كه رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) آن اسم را دوست نداشت لذا آن را طابه و يا طيبَه . ناميد . ( 2 )

88 ـ 89 ـ يَنْدَذْ ، يَنْدَر . ( تَنْدَدْ ، تَنْدَرْ )

اولين اسم « يَنْدَدْ » از نامهاي فوق در روايت زيد بن أسلم ذكر گرديده ؛ زيرا رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمود : « للمدينة عشرة أسماء ؛ هي ؛ المدينة ، طيْبَة ، طابة ، مسكينة ، جبار ، مجبورة ، يندد ، و يثرب . » ( 3 )

و فيروز آبادي در كتاب خود مي گويد : « يَنْدَد » از نَدَد » مي باشد كه مدينه منورّه است و در ماده : « نَدَرَ » مي گويند يَنْدَرَ مانند هيئت حيدر است كه بر مدينه منوره نيز اطلاق مي شود . ( 4 ) و در بعضي از كتب تاريخي نقل شد . كه اين دو نام « تندد » و « تندر » مي باشد . ( 5 ) و در پايان نامهاي مدينه ، كلام سيد مرتضي علم الهدي ـ قدس اللّه روحه ـ را ذكر مي كنم كه فرمود : از نامهاي مدينه منورّه است نام هاي ذيل :

يَثْرِب ، طَيْبَة ، دار ، مِسكيِنَة ، جايِزَة ، مَحْبُورَة ، مَحَبَّة ، مَحْبوُبَة ، عَذْراء ، مَرْحُومَة ، قاصِمَة ، يَنْدَد . ( 6 )

90 ـ كه او هم نام ديگري بر نامها ؛ يعني « جايزه » اضافه مي كند .

اين مجموعه نام هاي حقيقي و مجازي بود كه از كتب روايي و تاريخي شيعه و اهل سنت و همچنين قرآن كريم و ديگر كتب آسماني استفاده شد و در كنار هر يك مقداري از لطافتها و دقايقي كه مضامين احاديث و يا اظهار نظر اهل لغت بوده ، ذكر كرديم بطور مسلّم اين آخرين بحث و بررسي نيست ؛ زيرا مدينه منوره و وجود رسول گرامي اسلام و چهره هاي تابناك آسمان امامت و ولايت ، آن قدر بلند مرتبه هستند كه فردي همچون من نمي تواند رفعت و جلالت و اوصاف آن سرزمين را بيان كند .

در پايان با قلبي آكنده از حب از راهي دور درود خالصانه خود را به خاتم پيامبران (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و فاطمه اطهر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و ائمه معصومين (عليه السلام) در بقيع اهداء مي كنيم و آرزوي استشمام آن غبار طيّبه را در زيارتهاي متعدد مدينه داريم . باشد تا ذخيره اي براي روز فقر و تنگدستيمان ( قيامت ) گردد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ تاريخ مدينه منوّره ، ابن شبه ، ج 1 ، ص 162 .

2 ـ الدر المنثور ، ج 5 ، ص 188 ؛ تفسير ابيِ السعود ، محمد بن محمد عمادي ، ج 7 ، ص 94 .

3 ـ تاريخ مدينه منوّره ، ابن شبّه ، ج 1 ، ص 162 .

4 ـ قاموس المحيط ، فيروزآبادي ، مادّه : نَدَدَ و نَدَر .

5 ـ وفاء الوفا ، سمهودي ، ج 1 ، ص 27 .

6 ـ مجمع البيان ، طبرسي ، ج 8 ، ص 346 .


175


پي نوشتها :




| شناسه مطلب: 82827