حج الهی

183 میقات حج - سال دوم ـ شماره هفتم ـ بهار 1373 حج « الهی » خنک آن حاجی که ناجی است حسن حسن زاده آملی برگرفته از کتاب شریف « الهی نامه » الهی ! خانه کجا و صاحب خانه کجا ؟ طائف آن کجا و عارف این کجا ؟ آن سفر جسمانی است و این روحانی ؛ آن


183


ميقات حج - سال دوم ـ شماره هفتم ـ بهار 1373

حج « الهي »

خنك آن حاجي كه ناجي است

حسن حسن زاده آملي

برگرفته از كتاب شريف « الهي نامه »

الهي ! خانه كجا و صاحب خانه كجا ؟ طائف آن كجا و عارف اين كجا ؟ آن سفر جسماني است و اين روحاني ؛ آن براي دولتمند است و اين براي درويش ؛ آن اهل و عيال را وداع كند و اين ماسوا را ؛ آن ترك مال كند و اين ترك جان ؛ سفر آن در ماه مخصوص است و اين راه همه ماه ؛ و آن را يك بار است و اين را همه عمر ؛ آن سفر آفاق كند و اين سفر انفس ، راه آن را پايان است و اين را نهايت نبود ؛ آن مي رود كه برگردد و اين مي رود كه از او نام و نشاني نباشد ؛ آن فرش پيمايد و اين عرش ؛ آن مُحرم مي شود و اين مَحرم ؛ آن لباس احرام مي پوشد و اين از خود عاري مي شود ؛ آن لبيك مي گويد و اين لبيك مي شنود ؛ آن تا به مسجد الحرام رسد و اين از مسجد الاقصي بگذرد ؛ آن استلام حجر كند و اين اشتقاق قمر ؛ آن را كوه صفاست و اين را روح صفا ؛ سعي آن چند مرّه بين صفا و مروه است و سعي اين ، يك مرّه در كشور هستي ؛ آن هروله مي كند و اين پرواز ؛ آن مقام ابراهيم طلب كند و اين مقام ابراهيم ؛ آن آب زمزم نوشد او اين آب حيات ؛ آن عرفات بيند و اين عرصات ؛ آن را يك روز وقوف است و اين را همه روز ؛ آن از عرفات به مشعر كوچ كند و اين از دنيا به محشر ؛ آن رمي جمرات كند و اين رجم همزات ؛ آن حلق رأس كند و اين ترك سر ؛ آن را « لافسوق و لاجدال في الحج » است و اين را « في


184


العُمر » ؛ آن بهشت طلبد و اين بهشت آفرين ؛ لاجرم آن حاجي شود و اين ناجي ؛ خنك آن حاجي كه ناجي است ؛ الهي توانگران را به ديدن خانه خوانده اي و درويشان را به ديدار خداوندِخانه ؛ آنان سنگ و گل دارند و اينان جانودل ؛ آنان سرگرم درصورتندو اينان محو در معنا ؛ خوشا آن توانگري كه درويش است .

الهي ! تن به سوي كعبه داشتن چه سودي دهد آن را كه دل به سوي خداوند كعبه ندارد ؟



| شناسه مطلب: 82829