مکه مکرمه

85 میقات حج - سال دوم ـ شماره هشتم ـ تابستان 1373 مکه مکرمه جواد علی/ اصغر قائدان سیره رسول (صلّی الله علیه وآله وسلّم ) و تاریخ اسلام را باید ابتدا از مکه و با بررسی وضعیت و احوال ساکنین آن در این زمان یعنی عصر تولد رسول (صلّی الله


85


ميقات حج - سال دوم ـ شماره هشتم ـ تابستان 1373

مكه مكرمه


جواد علي/ اصغر قائدان


سيره رسول (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و تاريخ اسلام را بايد ابتدا از مكه و با بررسي وضعيت و احوال ساكنين آن در اين زمان يعني عصر تولد رسول (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) آغاز كنيم ؛ زيرا در غير اين صورت بحث ما بحثي ناقص بوده و نخواهد توانست امور و وقايعي كه در اسلام مي يابيم را مورد تفسير قرار دهد .

ما در عصر حاضر براي آگاهي از اوضاع و احوال مكه ، جز قرآن كريم ، حديث ، كتب تفسير و سيره منبعي در دست نداريم و از منابع مكتوب و مدوّن دوران پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نيز تاكنون چيزي بدست ما نرسيده و در منابع قبل از آن ؛ يعني نوشته هاي دوران جاهلي سخني به ميان نيامده است و لذا چيزي كه در منابع مكتوب ايام جاهليت در مورد اين شهر روايت شده باشد نمي دانيم .

اما منابع يوناني ، لاتين ، سرياني و غيره ، جز بطلميوس ( Ptolemy ) به نامي كه مترادف و متشابه با نام « مكّه » باشد اشاره اي نكرده اند . بطلميوس از علماي نجوم و جغرافي دان ( مشهور ) در قرن دوم ميلادي بود كه به نام اين شهر با عنوان مَكُرابا ( Macoraba ) پس از ذكر مكاني كه آن را كارنا ( Carna ) خوانده ، اشاره كرده است . وي اين مكان ( كارنا ) را پس از ذكر آتريپا ( Iathrippa ) و لاتريپا ( Lathrippa ) و قبل از ( شرح ) ثوماتا ( Thumata ) توصيف كرده است . محققيني كه در مورد اسامي اين اماكن بحث كرده اند به اين نتيجه رسيده اند كه مراد بطلميوس از ( Macoraba ) همين شهر ( مكه ) است ، چنانكه اين مسأله را


86


بطور مفصل در فصل ششم از جزء سوّم كتاب خود ( تاريخ العرب قبل الاسلام ) و در بحث پيرامون عرب و بطلميوس شرح داده ام . ( 1 )

اگر اين نظر يعني اين كه مكان ( Macoraba ) همان مكه است را صحيح بدانيم دالّ بر اين است كه آنجا بين اعراب در قرن دوم بعد از ميلاد مشهور و شهري مقدس بوده كه مردم از مكانهاي دور و از شهر و بيابان به سوي آن حركت مي كردند و بخاطر اين قداست و مكانت بوده است كه ( بطلميوس ) اين عالم جغرافي دان يوناني نام آن را از مسافتي دور شنيده است ؛ و همچنين دليلي است بر اين كه اين مكان قبل از روزگار بطلميوس نيز موجود و معروف بوده است ؛ زيرا معقول به نظر نمي رسد كه نام اين مكان و اشتهار آن بطور ناگهاني ( و بي مقدمه ) به گوش اين عالم ( جغرافيدان يوناني ) كه در مكاني ساكن بوده و ذهنيتي از گذشته ( اين مكان ) نداشته ، رسيده باشد .

( مكربه = Macorba ) لفظي عربي است كه براي تطابق با زبان يوناني تحريفاتي در آن صورت گرفته است . ريشه « مكربه » يا « مقربه » از تقريب است . نظر ما در هنگام بحث پيرامون حكومت قديمي سبا اين بود كه حكام يا بزرگان مذهب ( اين كشور ) كاهن و جادوگر بوده و بنام خداي خود در ميان مردم حكم مي رانده اند . يكي از اين حكمرانان خود را به « مُكَّرَب » يا « مُقَّرَبْ » در زبان ما ( عربي ) ملقب ساخته بود ؛ زيرا وي نزديك ترينِ مردم به الهه و مقربترين آنها نزد وي بوده و بخاطر ناميده شدن او به اسم الهه ( نزد مردم ) از تقدس و احترام برخوردار و بهمين علت لفظ « مكربه » را براي خود بكار گرفته است .

پس اين لفظ براي مكه « عَلَمْ » نيست بلكه صفت آن است ؛ همانگونه كه در « بيت المقدس » ، « المقدس » در اصل صفتي براي آن ( خانه و بيت ) بوده و سپس نزد ما براي شهر ( بيت المقدس ) عَلَمْ گشته است .

ما در اين مبحث از ذكر تاريخ مكه جز آنچه كه به تاريخ اسلام و روزگار ولادت رسول خدا  (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) مرتبط است مقصودي نداريم و مسائل قبل از آن مورد نظر ما نيست و لذا براي كساني كه مي خواهند نسبت به آن دوران ، آگاهي بيشتري يابند لازم است كه به كتب ديگري مراجعه كنند .

در قرآن كريم بگونه اي كه مي دانيم ( 2 ) و به شكل ديگري كه جز حرف اول آن يعني ميم ( م ) تفاوتي با آن ندارد آمده است . در اين كلمه ، حرف « باء » بجاي « ميم » نشسته است و « بكّه » بجاي « مكّه » آمده است ( 3 ) در حقيقت آن دو ، يك نام هستند و اين تفاوت ( ظاهري ) در معنا و مفهوم نبوده و لهجه اي از لهجه هاي قبايل عرب است كه باء بجاي ميم قرار داده شده و در عوضِ آن تلفظ مي شود . ( 4 ) در لهجه هاي عرب ، نمونه هاي فراواني از اين قبيل ؛ از جمله در بين لهجه هاي اعراب

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ص 353 به بعد .

2 ـ هُوالَّذي كَفَّ اَيْديَهُم عَنْكُم وَايْديَكُمْ عَنْهُمْ ببَطْن مَكَّه مِنْ بَعْد اَنْ اَظْفَركُمْ ... ( فتح : 24 ) .

3 ـ آل عمران : 96 نشوان بن سعيد الحميري ، شمس العلوم و دواء كلام العرب من الكلوم « ليدن 1951 » الجزء الاول ، القسم الاول ، ص 117 .

4 ـ عدّه اي نيز براي آن دو ، تفاوت اندكي قائل هستند ؛ بدين صورت كه بكّه را نام مسجد الحرام يا كعبه و مكّه را نام تمامي شهر و اعم از بكّه دانسته اند ( زبيدي ، تاج العروس ، ماده « بكّ » ج 7 ، ص 111 ؛ فاسي المكي ، شفاء الغرام باخبار البلد الحرام ، ص 77 ؛ ابن ابي شيبه ، المصنف ، ج 4 ، ص 357 ) براي بكّه معاني مختلفي ذكر كرده اند ؛ از جمله : بكّه از بكّ مشتق شده يعني غرور گردنكشان و متكبران را در هم مي كوبد و يا گردن آنان را مي شكند . بكه در جايي به معني ازدحام نيز آمده است . ( ابن منظور ، لسان العرب ، ماده بكّ ، ج 10 ، ص 402 ؛ فاسي المكي ، همان كتاب ، ص 77 ؛ فاكهي ، اخبار مكه ، ج 2 ، ص 282 ؛ ابن ابي شيبه ، همان كتاب ، ج 4 ، ص 357 ؛ شيخ صدوق ، علل الشرايع ، ج 2 ، ص 397 ) . « مترجم »


87


جنوبي ، وجود دارد كه در عصر حاضر آن لهجه ها را شناخته و در نقاط مختلف كشورهاي عربي مي بينيم .

در قرآن كريم مكّه « ام القري » ( 1 ) و « قريه » نيز خوانده شده است ( 2 ) و همراه با « طائف » در سوره زخرف قرين گشته است . ( وَقالُوا لُولا نُزِّلَ هذَا القُرْآنَ عَلي رَجُل مِنَ الْقَريَتَيْنِ عَظيمْ ) ( 3 ) مفسّرين گويند كه منظور از « قرتين » در اين آيه مكه و طائف است .

ساكنين مكه هنگام ظهور اسلام نسب خود را به قريش بازمي گرداندند ، اين امر بدان معنا است كه اكثر ساكنين مكه به اين نسب منسوب بودند ؛ بطوري كه مردم اين دوران در انتساب خود به جدّ اعلايشان افتخار و مباهات مي كردند و در اين مسأله « اهل وبر » و « اهل مدر » ( 4 ) مساوي بودند .

در قرن ششم ميلادي حكومت مكه در دست قريش بود كه آن را از افرادي كه قبل از خود بر آن مسلط و به نام خزاعه معروف بودند ، خارج ساخته بودند ، ( 5 ) كسي كه قريش را نسبت به خزاعه حكومت و سلطه داده و مكه را تسليم آنان ( قريش ) ساخت رهبري از بزرگان آنان يعني « قصيّ بن كلاب » ( 6 ) بود كه به زيركي ، سياست و احتياط معروف گرديده بود . قصي رهبر و تاجري با اموال فراوان بود كه نسبت به « بيت الحرام » عنايت و توجه داشت . وي حكومت قريش در اين شهر را تثبيت كرد و حتي قوم خويش را بر ساير قبايل نفوذ و سلطه داد . پس قصي را بايد اوّلين كسي دانست كه حكومت قريش را در مكّه برپا نمود .

چنانچه گفته « مينگانا » ( A . Mingana ) را در مورد آنچه كه نرسي ( Narsai ) سرياني لاهوتي متوفي سال 485 ميلادي از هجومي كه « فرزندان هاجر » بر مكّه و بيت الله كردند ، گزارشي صحيح بدانيم اين اوّلين خبري است كه در يكي از كتب قديم درباره ( قريش ) وارد شده و بدين علت اهميت خاص تاريخي دارد ؛ زيرا به وجود قريش در شمال جزيرة العرب در قرن پنجم قبل از ميلاد اشاره مي نمايد كه در ميان قبايل عرب شمالي آن روز در ( زبان ) سرياني به نام ( فرزندان هاجر ) و ( الإشماعيليين ) معروف بوده اند و ما اين خبر را از قبل نمي دانسته ايم ( نمي شناختيم ) .

اگر آنچه كه اخباريون از خزاعه و قصي و از تسلط قريش در مكه نقل كرده اند ، صحت داشته باشد اين امر بدين معنا است كه روزگار قصي چندان از دوران اسلام دور نبوده و قريش در زماني كه با ايام ولادت رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فاصله اي نداشته بر اين سرزمين سلطه يافته اند و از طرف ديگر اين كه وي برجسته ترين و اوّلين رهبر آنان بوده است ؛ زيرا اخباريون در مورد رهبري از قريش كه به كارهاي منسوب به قصي قيام كرده باشد ياد نكرده اند .

لفظ « قريش » از نام مردي معروف به « جسل قريش » گرفته شده كه در متن حضرمي از دوران

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ شوري : 7 .

2 ـ محمد (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) : 13 .

3 ـ زخرف : 31 .

4 ـ وَبر به معني پشم و پوست است و اهل وَبَرْ را مي توان صحرانشينان ، دامداران و در حقيقت بيابانگردان دانست كه در آن زمان بدين نام معروف بوده اند و در مقابل نيز مَدَرْ بمعني گل و شهر آمده است و اهل مدر را در اصطلاح به شهرنشينان گويند كه اين دو گروه هسته اصلي ساكنين شبه جزيره را در دوران جاهليت و پس از آن تشكيل مي داده اند و اكنون با گسترش شهرنشيني در شبه جزيره ، مردم فراواني از اهل وَبَر يا صحرانشينان هنوز به همان گونه زندگي مي كنند . « مترجم »

5 ـ جرهميان اولين قبايلي بودند كه در كنار بيت سكني گزيدند و حكومت اين شهر را در دست گرفتند . حضرت اسماعيل  (عليه السلام) در ميان آنان رشد يافت و با اين قبايل وصلت نمود . جرهميان غالباً از فساد و بت پرستي دور بودند تا اين كه گروهي بنام خزاعه قدرت را از دست آنان خارج كرده و سرزمين توحيد را به بت پرستي و شرك آلودند . اندكي قبل از ظهور اسلام ، قصي بن كلاب جدّ اعلاي رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) قدرت را در مكه از خزاعه خارج ساخت و مجدداً آيين حنيف در اين شهر جان گرفت . « مترجم »

6 ـ قصي بن كلاب كنيه اش ابوالمغيره و نامش زيد و لقب دومش مُجَّمَعْ [ به علت در دست داشت بسياري از مناصب كعبه ] بود . مادر قصي پس از وفات شوهرش كلاب ، به ازدواج ربيعة بن حرام عذري درآمد و ربيعه وي را به سرزمين خود برد . فاطمه فرزند خردسال خويش ، زيد را با خود برد و چون از سرزمين پدرانش دور گشت او را « قُصَيْ » ناميد . چون قصي در خانه ربيعه به جواني رسيد به هنگام ماه حرام با حاجيان قضاعه به مكه آمد تا آنكه بزرگ و بزرگوار شد . در اين زمان درباني و كليدداري كعبه با قبيله خزاعه بود كه پس از جنگي سخت بر آنان پيروز شد و دست ايشان را از اجازه حج كوتاه ساخت . قصي امور كعبه و مكه را بدست گرفت و دست خزاعه را از آن كوتاه كرد و قوم خود را در مكه به قدرت رسانيد ( فاكهي ، اخبار مكه ، ج 5 ، ص 172 ـ 170 ) . « مترجم »


88


ملك ( العزّ ) پادشاه حضرموت آمده است ( 1 ) ملاحظه مي كنيم كه اسامي بتهاي بزرگي كه هنگام ظهور اسلام در مكه ، طائف و مكانهاي ديگر حجاز بودند همان اسامي بتهاي معروف قبل از اسلام و بلكه قبل از ميلاد بوده اند كه مورد پرستش اعراب شمالي يا اعراب ساكن در عراق و بادية الشام و قسمت علياي نجد و سرزمينهاي شام قرار داشته اند و اين هماهنگي دلالت روشني بر وجود روابط روحي بين اعراب حجاز و اعراب سرزمين شام و عراق بوده و مؤيد آن است كه اتحاد و پيوند ساكنين حجاز با اعراب شمالي قوي تر و متين تر از اعراب جنوبي بوده است ؛ زيرا آنها فرهنگ مخصوص خود بويژه در دوران قبل از اسلام را داشته اند كه ( اين فرهنگ ) ايشان را از اعراب شمالي و ساكنان حجاز و نجد متمايز مي ساخته است .

قصي مرد سياست و زعامتِ صرف نبوده است بلكه به همين اندازه نيز مرد دين بوده و اخباري ها مسائلي را به او نسبت مي دهند كه گمان مي رود آنها را براي تشرع و دينداري قريش قرار داده بود تا از آن پيروي كنند و لذا اين قوانين شرعي از سنتهاي ديني ساكنين مكه گشته بود ( 2 ) چنانكه در گذشته گفته شد قصي از جمل رؤسايي بوده كه سياست ديني را با سياست دنيوي جمع نموده و لذا براي قريش دو رهبر بحساب مي آمده است .

اخباري ها براي تعدادي از « قريش » مسائلي از بت پرستي ذكر كرده اند كه آنان بتهاي جديدي را ساخته و يا از خارج بويژه از بازارهاي شام مي آوردند . اين امر بخاطر وجود شكلهاي زيباي ساخته شده از مرمر در اين ( مجسمه ها ) بود . البته بعضي از آنها ساخت همان سرزمين و تعدادي ديگر از سرزمينهاي روم يا ايتاليا آورده مي شد . رؤساي مكه براي تجارت يا براي گردش به سرزمين هاي شام مي رفتند و چون چشم آنها به اين هدايا و مصنوعات مي افتاد آنها را به سوي مكه آورده و در بيت الحرام قرار مي دادند و بدينگونه بر تعداد بتها افزوده مي شد تا اين كه بر اساس آنچه اخباريون گفته اند هنگام بعثت پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) تعداد آنها به 360 عدد مي رسيد .

مكه در سرزميني خشك و لم يزرع ( 3 ) واقع است و موقعيت آن بگونه اي است كه كسي به رفتن آن بدون شك راغب نيست . دامنه هاي كوهها بر آن مشرف و مسلط است و لذا در آن گياه و نبات و درختان بزرگ كه آن ( دامنه ها ) را احاطه كنند و در آن آبشارهايي كه از صخره هاي آن جاري شود ندارد و همه آنچه كه در آن هست دلالت بر سختي و خشكي و بي رحمي آن است . به خاطر واقع شدن ( مكه ) در اين سرزمين خشك ، درجه حرارت آن در تابستان بقدري بالا مي رود كه كسي را كه به آن عادت نداشته دچار سختي مي نمايد و جز ساكنين ، مردم ديگري را به سوي خود نمي كشاند .

قصي و پس از وي عبدالمطلب در خدمت « كعبه » و بيت الحرام و در خدمت كساني كه به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

- Rep, Epi, VII, III, p .

323, Number : 4693 .

2 ـ فرمان قصي نزد قريش اعتبار داشت و به آن عمل كرده و مخالفت آن را نمي كردند . وقتي مرد در حجون ( قبرستان عمومي مكه ) بخـاك سپـرده شد آنـها قبـر او را زيارت كرده و او را بزرگ مي داشتند ( بلاذري ، انساب الاشـراف ، ج1 ، ص52 ) .

3 ـ « رَبَّنا اِنّي أسكَنْتُ مِنْ ذريتي بواد غير ذي زرع عند بيتك المُحرَّم » ( ابراهيم : 37 ) اين گفته ابراهيم (عليه السلام) به خداي خويش است در هنگامي كه همسرش هاجر و فرزند شيرخواره اش اسماعيل را در كنار بيت الحرام ساكن نمود و آنها را در آن سرزمين خشك و سوزان به خداي بزرگ سپرد . « مترجم »


89


سوي اين خانه مي آمدند بودند . در اين بيت تعداد زيادي از بتان را در خود جاي داده بود بطوري كه به علت جمع شدن تمامي بتهاي قبايل آن زمان ، ( بيت الحرام ) به انبار و مخزن بتها با جنسها و حجمهاي مختلف تبديل شده بود .

در كنار اين بتهاي ( ساده ) و ابتدايي ، اشكال و تصاويري مثل تمثال قديسين ، اولياء ، انبياء و ملائكه را كه از سرزمينها شام و مسيحيان آن آورده بودند در خود داشت و آنها اين اشكال و تصاوير را در مكه به صورت بتهاي مورد پرستش تغيير داده و هريك يا همه آنها در مجموع به قبيله اي اختصاص مي يافت ؛ هنگامي كه افراد آن قبيله به سوي مكه مي آمدند ، براي عبادت و توجه و كسب رحمت و عطوفت به اين بتها متوسل مي شدند تا براي آنها نزد خداوند شفيع گردند .

تعداد بتهاي مكه در سال فتح ، 360 عدد بود كه از سنگ مرمر ساخته شده و اطراف كعبه قرار گرفته بود . بت هبل بزرگترين آنها بود كه مقابل باب كعبه قرار داشت و اساف و نائله نيز در جايي كه شتران را قرباني و ذبح مي كردند تعبيه شده بودند . اين تعداد غير از تصاوير فراوان و تماثيل انبوهي بود كه بيت الحرام را بدان ها زينت بخشيده بودند . در اين سال ( فتح مكه ) بدستور رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) تمامي اين بتها از بين رفت و اشكال و تصاوير نيز ( از درون بيت ) محو گرديد . ( 1 )

اخباريون از تاريخ بت پرستي در مكه ، به صورتي صحيح ، چيزي ضبط نكرده اند . بعضي از آنها ورود بت پرستي و تغيير دين اسماعيل (عليه السلام) را به مردي كه گمان كرده اند « ربيعه » است نسبت داده اند . او ابوخزاعه عمرو بن لحي بوده است . گويند اولين كسي است كه دين اسماعيل را تغيير داد و هبل را در كعبه نصب كرد و اعراب را به عبادت بتها فراخواند ( 2 ) . ( 3 )

اخباريون اين مسأله را به ديگران نيز نسبت داده اند . آنها اخبار خويش را در اين مورد از منابع مكتوب جاهلي يا از اسناد تاريخي مدوّن نگرفته اند بلكه عمده اخبارشان رواياتي است كه بر شنيده ها و مطالب شفاهي مبتني است .

ما در كتب اخباريون متأسفانه توصيف دقيق و روشن و صحيحي از بيت الحرام در عصر جاهلي و حتي عصر رسول (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نمي يابيم . خلاصه آنچه كه از منابع آنها برداشت مي شود اين كه قصي اولين كسي بود كه بناي كعبه را پس از ابراهيم تجديد بنا نمود . وي كعبه را با چوب و شاخه هاي نخل خرما مسقف ساخت ( 4 ) و ديگر اين كه كعبه تا دوران قصي در بيابان برپا شده بود كه كسي به خاطر تعظيم و بزرگداشت آن در كنار بيت بنايي نمي ساخت وقتي كه حكومت و امر مكه به وي رسيد ، اطراف شهر را بصورت ميداني مشخص و آن را جزو حرم امن شمرده و علائمي براي آن قرار داد . مرزها و حدود آن را مشخص نمود و براي مردم مباح دانست كه بناهاي خود را در پشت اين محدوده و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مقريزي ، امتاع الاسماع ، ج 1 ، ص 383 به بعد ، جامع الاصول ، ج 9 ، ص 266 .

2 ـ ديوان حسان بن ثابت ، تحقيق هرشفيلد 1910 ، ص 11 ؛ فاكهي ، اخبار مكه ص 72 ، 402 ) تحقيق وستنفلد .

3 ـ اولين حاكم خزاعي بنام عمر و لُحَّي بت پرستي را در مكه رواج داد . وي طي مسافرتي به سرزمين « بَلْقاء » بت پرستان عمالقه را ديد و از آنان بتي تقاضا كرد ، عمالقه نيز هُبل را به وي دادند كه او آن را به مكه آورد و مردم را به پرستش آن واداشت به گفته پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) وي نخستين كسي بود كه دين حضرت ابراهيم (عليه السلام) را تغيير داده و بتها را به پاي داشت ( ابن هشام ، سيرة النبي ص 77 ) . « مترجم »

4 ـ في منزل الوحي ، ص 208 .


90


از آنجايي كه بناها به اين مرزها رسيده بود بسازند . ( 1 )

در توصيفي كه اين كتب براي بيت الله الحرام در قبل از اسلام و عصر پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بدست مي دهند غفلت ها و تشويقهايي است . خلاصه آنچه كه در آن كتب آمده اين است كه بنيان كعبه قبل از آن كه قريش آن را بنا كنند ، از سنگ خشك ـ و نه از گِل ـ بود و پوششي بر ديوار آن قرار دادند سپس از خارج ديوار آن را آويختند كه از بالاي ديوار به داخل آن مرتبط مي شد . درب آن بر زمين بود و سقف نداشت در داخل آن در سمت راست ، چاهي بود كه اموال و لوازمي كه به كعبه هديه مي شد را مثل يك انبار در آن مي گذاشتند . آنان شاخهاي قوچي را ميان ديوار آن آويزان كرده بودند و هنگامي كه خانه را تميز مي كردند ، آن دو شاخ را معطر و تميز مي نمودند .

بعضي از اموالي كه به كعبه هديه مي شد را در داخل مي آويختند مثل افسار چهارپايان و كساني كه مي ترسيدند دست خويش را در آن قرار داده و لذا از احدي نمي ترسيد . پوشش كعبه را حريق فراگرفت و آن ( كعبه ) را از بنيان انداخت سپس بر اثر سيلي دچار ضربه شده و قريش آن را تخريب و در ايام رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) مجدداً تجديد بنا كردند . آنان سنگها و چوبهايي را در آن بكار برده و آن را مسقف ساختند و سپس دري براي بيت قرار دادند و آن را بلند قرار دادند تا سيل داخل نشود و كسي نيز جز بوسيله نردبان بدان راه نيابد و سپس با رديفي از سنگ و رديفي از چوب ـ كه بين سنگ قرار دادند ، چنانكه در بعضي از موارد گفته شده ـ ساختند و سقف كعبه را مسطح نموده و شش ستون در دو رديف ـ كه در هر رديف سه ستون بود ـ قرار دادند .

قريش به ارتفاع كعبه نيز افزودند و آن را از خارج يعني از زمين تا بالاي آن به هيجده ذراع رساندند در حالي كه قبل از آن 9 ذراع بود و آن را از بالا تا پايين به رديفي از سنگ و رديفي از چوب ساختند . چوبها پانزده رديف و سنگها شانزده رديف بود سپس ناوداني براي آب باران قرار دادند كه آن را در داخل حجر ( اسماعيل ) مي ريخت . پله هايي نيز از چوب در داخل آن و در سمت ركن شامي قرار داده بودند كه بوسيله آن به پشت بام بالا مي رفتند . و سقف و ديوارهاي آن را از داخل آراستند و بر ستونهاي آن تصاوير انبياء ، درختان و ملائكه را نصب كرده بودند كه در ميان آنها تصوير ابراهيم (عليه السلام) و پيرمردي كه با آلات قمار بازي مي كرد و همچنين تصوير عيسي بن مريم و مادرش و ملائكه ديده مي شد .

كساني كه قبل از سال فتح ، داخل كعبه را ديده اند ، گويند كه تمثال مريم و عيس (عليه السلام) در آن نصب بود كه عيسي در دامن مادرش نشسته بود . و همچنين در داخل بيت شش ستون ديده اند . تمثال عيسي (عليه السلام) و مريم مادرش در ستوني كه كنار كعبه بود قرار داشت . هبل و دو شاخ قوچ نيز بر آن نصب

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ احمد السباعي ، تاريخ مكه ، ص 14 .


91


شده بود ، هنگامي كه از بناي آن فارغ شدند آنها را بوسيله بردها و پارچه هاي يماني پوشانيده بودند ( 1 ) . ( 2 )

از بعضي روايات برداشت مي شود كه ديوار كعبه از حجر اسماعيل (عليه السلام) مسقوف بود چنانكه قبلاً از مسقف شدن آن در روزگار قصي ياد كرديم و يا برعكس آنچه كه در روايات ديگر آمده و خلاصه آن را قبلاً ذكر كرديم .

روايات تاريخي مي گويد كه قريش در دوران جاهليت روزهاي يكشنبه و پنج شنبه خانه خدا را مي گشودند و پرده داران بر در خانه نشسته و بخاطر بزرگداشت و حرمت آن اجازه نمي دادند كسي با كفش وارد آن شود و بايد كفشهاي خود را پايين پله مي گذاشتند . اولين كسي كه كفش و نعلين خود را درآورد و با آنها وارد كعبه نشد وليدبن مغيره بود كه بخاطر بزرگداشت آن در اين سال چنين كرد . ( 3 )

در سال فتح بتها و تصاوير انبيا و ملائكه همگي از بين برده شد و آثار آن نيز همگي محو گرديد و اين مطلب طبق بيشتر رواياتي است كه در مورد سالِ فتح ، گزارش شده است . رواياتي نيز ذكر مي كنند كه رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمان به شستن آنها با آب و محو كردن آنها داده و دستان خود را بر تصوير عيسي بن مريم و مادرش قرار داده و فرمود : تمامي اين تصاوير را جز آنچه كه در زير دست من است محو نماييد ، لذا تصوير عيسي (عليه السلام) باقي ماند . روايات ديگري حاكي است كه زني از غسان به هنگام حج اعراب به مكه آمد وقتي تصوير مريم را در كعبه ديد گفت پدر و مادرم فداي تو باد ، بدرستي كه تو عرب هستي ، لذا رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به محو تمامي تصاوير حتي مريم و عيسي (عليه السلام) امر فرمودند ليكن با اين اقدام تمامي تصاوير محو نگرديد و آثار بعضي از آنها همچنان باقي مانده بود تا اينكه در دوران خلافت عمر از بين رفت . ( 4 )

مردم مكه تنها به تقرب به بتهاي بيت الحرام اكتفا نكرده بلكه آنها را در خانه هاي خود قرار داده و در شب و روز به آنها تقرب مي جستند و بقيه مردم حجاز نيز چنين مي كردند . حتي اعراب آنها را با خود حمل كرده و در صورتيكه از جايي به جاي ديگر مي رفتند با خود مي بردند . هنگامي كه سال فتح آمد رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) مردم مكه را به شكستن بتهاي بيت الحرام و بتهاي خانه هاي خود فرمان داد . ( 5 ) عكرمة بن ابي جهل هنگامي كه ( در اين سال ) اسلام آورد از وجود بتي در خانه اي از خانه هاي قريش خبري نمي شنيد جز آنكه بسوي آن رفته و آن را مي شكست . ( در اين زمان ) در ميان قريش فردي در مكه نبود جز آنكه در خانه او بتي يافت مي شد كه يا در داخل مكه ساخته شده و يا از خارج آن وارد شده بود . در مكه مردي زندگي مي كرد كه به او ابوتجاره مي گفتند ، در جاهليت بت مي ساخت و آن را مي فروخت . مردم اين شهر و صحرانشينان در بازارها بدنبال بتها مي گشتند و پس از خريد به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ازرقي ، اخبار مكه ، ص 104 به بعد .

2 ـ در دوران حضرت ابراهيم (عليه السلام) ارتفاع كعبه حدود 21/4 متر و طول كعبه .

7/14 متر و عرض آن 78/10 متر بوده است . در هنگام جواني رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ارتفاع كعبه را به دو برابر يعني 72/8 متر رسانيده و آن را مسقف نمودند . از طول كعبه نيز حدود سه متر كاسته وبر حجر اسماعيل اندكي افزودند . بنابر اين طول كعبه از بنايي كه ابراهيم  (عليه السلام) ساخته بود كوتاهتر شد . آنگاه در داخل كعبه پايه اي پي ريزي كرده و ديوار را بر آن قرار دادند ، اطراف حجر اسماعيل را نيز سنگ چين نمودند . بناي كعبه همين گونه بود تا آنكه عبدالله بن زبير كعبه را خراب و به همان اساس ابراهيم (عليه السلام) برگرداند وارتفاع آن را به 23/13 متر يعني سه برابر ارتفاع اوليه رسانيد ( بنگريد ، حر عاملي ، وسائل الشيعه ، ج 9 ، ص 328 ؛ كليني ، فروع كافي ، ج 4 ، ص 207 ؛ مسلم ، صحيح ، شرح النووي ، ج9 ، ص95ـ93 ) . « مترجم »

3 ـ ازرقي ، اخبار مكه ، ص 118 .

4 ـ پيشين ، ص به بعد .

5 ـ هنگام فتح مكه در سال هشتم هجري پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) پس از آنكه از چهار جهت ، مكه را محاصره و بدون كوچكترين خونريزي و درگيري وارد مكه شد به همانگونه كه بر شتر نشسته بودند وارد مسجد الحرام شدند . آن حضرت هفت بار پيرامون كعبه به طواف پرداخته و با اشاره چوبدستي خويش به بتهايي كه اطراف كعبه بودند آنها را سرنگون مي ساختند . سپس كليد را از عثمان بن طلحه ، حاجب كعبه گرفته و وارد آن شدند . آن حضرت پا بر دوش علي (عليه السلام) نهادند و با شعار جاء الحق و زهق الباطل تمامي بتهاي داخل كعبه را منهدم ساخته و به بيرون پرتاب كردند و در حقيقت براي اولين بار پس از ابراهيم (عليه السلام) اين خانه را از لوث وجود شرك پاك كردند . « مترجم »


92


سوي خانه هاي خود برده و صاحب يك بت ( همه روزه ) هنگامي كه داخل خانه مي شد و يا از آن خارج مي گرديد براي تبرك آن را مسح مي نمود .

( نوع ) بت پرستي قريش ، بت پرستي تغيير يافته و متطوّر است كه هر دگرگوني را ماداميكه در محدوده بت پرستي و جوانب آن باشد مي پذيرد . هر بت ، و ثن ، تمثال و صورت ، مورد پذيرش واقع شده و در كعبه گردآوري و انبار مي شد ، آنها به اين بتها تقرب مي جستند ، اينكه چه نوعي باشد و از كجا بدست آيد اهميتي نداشته است تا زمانيكه آن را تقديم و هديه به خداي بيت كنند و آنها را براي تقرب پيروان اين خدا شفيع قرار دهند ؛ لذا ( بايد گفت ) پرستش و عبادت مردم مكه در اين دوران ، پرستش شفعاء ، واسطه ها و مقربين است كه در تماثيل ، بت ها تصاوير و اوثان بر اساس آنچه كه گفتيم جلوه گر و متمثل شده است .

در جزيرة العرب بتكده ها و اماكن فراوان ديگري بود كه مردم جاهلي براي تبرك و تقرب به الهه خود به سوي آن مي آمدند و ما قبلاً هنگام بحث پيرامون زندگي ديني عرب در قبل از اسلام از آن سخن گفته ايم . بعضي از اين بتكده ها بزرگ بودند كه مؤمنان و معتقدان به قداست آنها از مكانهاي دور به سوي آنها مي آمدند و قبايل فراواني به انجام حج در كنار آن مي پرداختند . در اين مكان تمامي بتها و اوثان گردآوري مي شد ، بعضي از آنها كوچك بودند كه اختصاص به عبادت يك قبيله يا يك شهر يا قبايل محدودي داشتند . اخباريون به تعدادي از آنها در حجاز و يمن اشاره كرده اند . ( 1 )

مسافران و محققان پيرامون آثار اين معابد و بقاياي آن تحقيقاتي كرده و در داخل آنها كتيبه هايي يافته اند كه مؤمنان به ارباب اين بتكده ها و معابد به تدوين آن امر كرده اند .

فراواني اين بتها و صور تأثيرات زيادي در مكه داشت و مردم در تقرب به آنها خود را به هلاكت مي انداختند . تعدادي از صاحبان فكر و انديشه در مكه و يا كساني كه به آن وارد مي شدند از جمله معتقدين به اهل كتاب از ارزش و فايده بالنسبه اين بتها براي انسان ترديد مي كردند كه آنها سنگها و تصاويري هستند نه مي شنوند و نه مي بينند و هيچ نفع و زياني ندارند ، انسان آنها را با دستان خود ساخته و هاله اي از تقديس و اكرام بر گرد آن كشيده است به گونه اي كه حتي براي آنها قدرت قائل شده و سرنوشت خود را به آنها سپرده و همچنين گمان مي كرده است كه آنها نزد خدا براي انسان مؤثر و شفيع هستند . لذا اين عده قوم خويش را از عبادت اين بتها برحذر مي داشتند و خود نيز از پرستش آنها اجتناب كرده و دوري مي گزيدند . در اين رابطه فساد رهبران قوم ( بت پرست ) خود و بطلان راهي كه در آن بودند را البته با نرمي و مدارا و آرامش بدون آنكه قوم آنها را بر ايشان برانگيزانند گوشزد مي نمودند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ازرقي ، اخبار مكه ، ص 178 .


93


اين امر در زماني جريان يافت كه مردم روم در پايتخت كشور خود در مورد مشروعيت تقديس تصاوير انبيا ؛ حضرت مسيح ، مادرش ، قدسيين و غيره و در موافقت آنها با اصول دين به مجادله مي پرداختند . جدال و درگيري تحريك شده امپراطوري ، جدالي سخت بعد از آن بود و جدال ديگري بين بزرگان كنيسه در حرمت نصب كردن اين تصاوير در كنيسه ها يا مباح بودن آن وجود داشت كه آنها به دو گروه تقسيم مي شدند ، گروهي معارض كه معتقد بودند اين تصاوير كفر و گمراهي و الحاد است و گروهي نيز در مورد اين تصاوير موافق بودند و در آن مخالفتي براي اعتقادات نمي ديدند بلكه برعكس آنها را تذكري براي انسان مي دانستند كه او را به ياد احوال اين انبيا و پيامبران انداخته و آنها را در مقابل خود قرار مي دهد لذا اين اقوام در نظر ايشان فرصتي براي خدمت به دين و ايمان بود .

كساني كه بر جدال مسيحيان در مورد تحريم پرستش اين تصاوير و يا مباح بودن آنها مطلع هستند ، با نظر حنفا در پرستش اين بتها و تصاوير بوسيله مردم مكه رابطه اي برقرار مي كنند چنانكه اخباريون گفته اند اين افراد ( حنفاء ) از يهوديت و مسيحيت مطلع و حتي بعضي از آنها نيز به زبان عبري و سرياني آگاهي داشتند و بعضي از آنها مرداني از احبار و قسيسين و رهبان بودند كه بعيد نيست از آن ( اديان ) تأثير پذيرفته باشند ، چون اين مشاجرات ، تند و عمومي بوده و مخصوص قسطنطنيه يا بخشهايي از امپراطوري بيزانس نبود . بعيد نيست ( اخبار آن ) به نصاراي جزيرة العرب رسيده و نسبت به آن آگاهي يافته باشند و همانگونه كه نصاراي امپراطوري روم در اين مسأله به دو گروه تقسيم مي شدند آنان نيز چنين بوده اند .

تعدادي از ( حنفاء ) از ديانت قوم خويش روي گردانده و منكر پرستش بتها و اوثان شده اند . در مورد آنها گفته شده است كه از عبرانيت و سريانيت آگاهي داشته و كتب اهل كتاب را مطالعه كرده و بر نظرات آنها واقف و آگاه بوده اند ولي نه به دين يهود و نه به نصرانيت نگرويده اند . آنها از خوردن گوشت خوك و شرب خمر امتناع مي كردند . همينگونه نيز از اعمال زيان آوري كه بعضي از مردم جاهلي انجام مي دادند پرهيز كرده و با رويگردانيدن از دين قوم خويش از آنها كناره مي گرفتند . اين عده به احناف يا حنفاء معروف شدند ، در گوشه گيري ، تأمل و انديشه زندگي مي كرده ، پيروان ، فرقه ، دين و قواعد معين و ثابتي نداشتند و بطور انفرادي عبادت و بت پرستي قوم خويش را انكار و از اعمال آنان بيزار و همواره براي همه مردم قصد و نظري مصلحانه داشتند .

رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نيز همانند اين حنفاء اعتكاف كرده و از پرستش بتها ، تصاوير و اوثان ، توسط قوم خويش ( قبل از بعثت ) بيزاري مي جستند ولي به اين كه خود را به صحت نظر خويش و فساد عقيده قوم خود قانع نمايد ، اكتفا ننمود و اگر چنين مي كرد همانند يكي از ( حنفاي ديگر ) بود و


94


هيچ مزيّتي بر آنان نمي داشت . ( آن حضرت ) حتي قوم خويش را بر فساد اعتقادشان مورد عتاب و سرزنش قرار مي داد و آنها را از عبادت سنگهايي كه نمي بينند و نمي شنوند بازمي داشت و از اينجا بود كه مورد آزار قرار گرفت و قوم ، كساني را براي قتل او و يا وادار نمودن به سكوت ؛ به گونه اي كه پس از آن مي بينيم ، فرستادند .

رسول الله (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) داراي انديشه ، دين و رسالت بود و بوسيله وحي ، به وجوب دعوت مردم به سوي خدا و ابلاغ رسالت خويش به جهانيان مكلّف گرديد . آنان ( پيروانش ) نيز داراي انديشه ، دين و عقيده بودند و اين اعتقادات و دين براي آنان حدود و مرزهايي را بوجود آورده بود ؛ و براي كسي كه مي خواست در پناه آنها داخل شود گشايش و آرامش بر حيات و امنيت و سلامت نزد آنان و دوستان و پيروانشان فراهم مي نمود .

خدمت بيت الحرام خدمت بزرگ و شرافت عظيمي بود كه براي صاحب آن ، مال ، احترام و تقدير به همراه داشت ، چنانكه او را از هديه ها و نذورات كه مؤمنان به بيت خداي خويش براي رضايت و كسب مهرباني او مي دادند بي نياز مي نمودند و همچنين اموال و چارپايان و زراعتهاي آنان ( خدمه هاي بيت ) بركت مي يافت . خدمت به بيت مختص خاندان قريش بود و از قصي به ميراث رسيده و همينگونه از پدران به فرزندان منتقل مي شد . در اين خدمت ، خاندان آنها بر ساير مردم تقدم داشتند . ( 1 ) حاجب كعبه در سال فتح عثمان بن طلحه بود و حاجب همان پرده دار خانه است كه كليد بيت در دست وي قرار داشت . ( 2 )

بيت الحرام براي ساكنين اين شهر روزي و امنيت فراهم مي كرد ؛ روزي را بوسيله حجاجي كه براي حج بيت و تقرب به بتها در موسم حج و مواقع ديگر بصورت فردي و يا جماعت مي آمدند فراهم مي نمود . هر يك او واردشوندگان به اين شهر بتي داشتند كه بوسيله آن به خداي خود تقرب مي جستند و به آمرزش ، بهشت ، بركت ، طول عمر و رزق فراوان براي خود و خانواده اميد داشتند . آنان نذور و هدايايي براي بت هاي خود و پرده داران و خدام بيت همراه مي آوردند ؛ با آنان كالاها و لوازمي بود كه پس از برطرف ساختن نياز خود ، در بازارهاي مكه به فروش مي رسانده يا با كالاهاي ديگري كه نياز داشتند تعويض و مبادله مي كردند . از اينرو مردم مكه از آن سود برده و بر اين اساس روزگار مي گذرانيدند ، گرسنگانشان سير شده و راه تجارت براي آنان با خارج مكه فراهم مي گشت .

مكه حرم امن بود و هركس به آن داخل مي شد در امنيت قرار داشت ؛ قتل و تجاوز در آن جايز نبود . براي كساني كه به آن مي آمدند ، امنيت و آرامش فراهم مي كرد ، اهل مكه نيز تلاش خود را براي خدمت به زائران و حجاج ، حفاظت از ايشان ، فراهم ساختن وسائل آسايش و خدمت شايسته ، پناه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ هنگام ظهور اسلام مناصب فراواني براي حفظ و صيانت كعبه و انجام مراسم حج وجود داشت . قصي بن كلاب اولين كسي بود كه همه مناصب را در اختيار گرفته و لذا به مُجَّمع لقب يافت . وي مي گفت اي گروه قريش ! شما همسايگان خدا و اهل خانه او و اهل حرم او هستيد و حاجيان ، ميهمان خدا و نزديكان او و زائران خانه او هستند و آنان از هر ميهماني به پذيرايي و احترام سزاوارترند . پس براي آنان در ايام حج خوراكي و آشاميدني فراهم سازيد تا از نزد شما بازگردند . قصي بن كلاب مناصب را به هنگام پيري ميان فرزندان خود تقسيم كرد ؛ منصب سقايت را به عبدمناف ، منصب پذيرايي حاجيان را به عبدالعزّي و دارالندوه را به عبدالدار و دو كنار وادي را به عبد قصي واگذاشت ( يعقوبي ، تاريخ اليعقوبي ، ج 1 ، ص 241 ؛ مسعودي ، التنبيه و الاشراف ، ص 180 ) پس از قصي عبدمناف سروري يافت و سيادت در ميان فرزندان وي به ارث ماند . براي تصاحب مناصب مهمتر ميان فرزندان او يعني هاشم و عبد شمس نزاعهايي درگرفت ولي سرانجام بين آنان تقسيم گشت و همينطور اين مناصب بصورت موروثي دست بدست مي گشت تا اين كه رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بعثت يافت . « مترجم »

2 ـ مقريزي ، امتاع الأسماع ، ج 1 ، ص 387 ـ 385 ؛ ميثمي ، جامع الاصول ، ج 9 ، ص 267 ، 342 .


95


دادن حجاج و كساني كه به سوي اين شهر با تعداد انبوه مي آمدند را مبذول مي داشتند . آنان كوشش نموده و خود را به زحمت مي انداختند و ضمن انعقاد معاهداتي با قبايل و بزرگان سرزمينهاي اطراف ، براي حجاج و كساني كه به مكه مي آيند ، امنيت فراهم كنند ، بقدر توان خود سعي مي كردند تا از داخل شدن در اختلافات گذشته ( در اين ايام ) پرهيز نمايند و راه اعتدال و وساطت بين متخامصين در حل اختلافات و ايجاد صلح پيش گيرند ، در هنگام صلح به مكه و حجاج و معتمرين كه به سوي اين شهر مي آيند خدمت كنند ، در هنگام جنگ آن را به تعويق انداخته ، مانع رسيدن جنگ به اين شهر شوند و بدين سبب بود كه تجارت و روزي آنان قطع نمي شد .

و اما قرآن كريم در مورد روزي و رزق قريش از بيت الحرام و رسيدن به آن با امنيت ، در سوره قريش اشاره داشته است « لإيلافِ قريش ايلافهم رحلة الشِّتاء و الصيف فليعبدوا ربَّ هذا البيت الذي اطعمهم من جوع و آمنهم من خوف » . ( 1 )

همچنين حرمت مكه و قداست و امنيت آن در سوره عنكبوت مورد تأكيد قرار گرفته است .

اَو لَمْ يَروا أَنّا جَعَلْنا حَرَماً آمِناً وَيُتَخَطَّفُ النّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ » . ( 2 ) و همينگونه در سوره قصص يادآور مي شود : « وَقالُوا اِنْ نَتَبِّعِ الهُدي مَعَكَ نُتَخَطَّفُ مِنْ أَرْضيا اَوَ لَمْ نُمَكَّنِ لَهُمْ حَرماً آمِناً يُجْبي اِلَيْهِ ثَمَراتُ كُلِّ شَيء » . ( 3 )

در مكه رودخانه و يا چشمه اي جاري نبوده و تنها براي سقايت ، از آبِ چاهي كه در اين سرزمين خشك بدست خود حفر كرده و به چاه زمزم معروف است استفاده مي كردند . روايات متذكر مي شوند كه عبدالمطلب اين چاه را پس از آنكه مسدود شده بود باز كرد . به مردم مكه كمك نمود . به آنان تقديم داشت . در پاداش به اقدام او در اعاده و حفر چاه ، حقوق آن در اختيار اولادش قرار گرفت ( پس از چاه زمزم ) چاههاي كوچك خارج مكه كه در فواصلي از آن قرار داشت تأمين كننده آب ساكنين بود . انتقال آب اين چاهها بخصوص در تابستان به هنگامي كه مردم نياز بيشتري به آب داشتند امري سخت بود . در اين ( فصل ) حرارت شديدي چون آتش متعرض انسان مي شد و اين سختي شديد را جز كسي كه در اين مكان يا مشابه آن ساكن بوده باشد ، نمي فهمد .

باران در مكه كم مي باريد و گاهي سالها از آن محروم مي ماند ؛ و وقتي هم مي آمد ، بگونه اي بود كه گويي درهاي آسمان مثل دهانه مشك باز شده و سيلي عظيم به راه مي افتاد كه نه تنها براي مردم ساكن و زمينهاي آنان فايده اي نداشت بلكه آنان را دچار زحمت و اذيت مي نمود و لذا هيچ گياه سبزي در آن پديد نمي آمد تا به صخره هاي كوهها و زمينهاي آن لطافتي بخشد .

بدين لحاظ زمزم نعمت بزرگي براي مردم مكه و كساني كه به آن مي آمدند بود و تعجبي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ براي آن كه قريش با هم انس والفت گيرند ، الفتي كه در سفرهاي زمستان و تابستان ثابت و برقرار بماند پس بايد آنها يگانه خداي كعبه را بپرستند از آنجايي كه سفرهاي زمستاني قريش كه به سوي يمن و سفر تابستاني آنان به سوي شام انجام مي شد ، براي ادامه زندگي و حيات آنان بسيار ضروري بود براي اين امر همواره مي كوشيدند تا از اختلاف و درگيري پرهيز كرده و با يكديگر مسالمت و مدارا نمايند چون در صورت ايجاد اختلال در اين مسافرتها ، زندگي و معيشت آنان دچار مخاطره مي شد و اينجاست كه خداوند متعال به اهميت اين دو سفر و ايجاد الفت در بين قريش اشاره مي كند . « مترجم »

2 ـ آيا كافران ( اهل مكه ) نديدند كه ما آن شهر را حرم امن و امان قرار داديم در صورتي كه از اطرافشان مردم ضعيف را بقتل و غارت مي ربايند آيا ( با وجود اين امنيت ) باز به باطل مي گروند و به نعمت حق كافر مي شوند ( عنكبوت : 67 ) . « مترجم »

3 ـ و گفتند اگر ما با تو اسلام را كه طريق هدايت است پيروي كنيم ما را از سرزمين خود بزودي برانند ، ( بگو ) آيا ما حرم مكه را بر ايشان محل آسايش و ايمني قرار نداديم تا به اين مكان انواع نعمت و ثمرات كه ما روزيشان كرديم از هر طرف بياورند ؟ ليكن حقيقت اين است كه اكثر مردم نادانند ( قصص : 57 ) . « مترجم »


96


نيست كه وظيفه سقايت و آب دادن در مكه از شريفترين و بزرگترين درجات محسوب و در منزلت و اعتبار با پرده داري مساوي باشد .

موقعيت ( جغرافيايي ) و جوّي ( آب و هوا ) در خوي مردم مكّه تأثير گذاشته و در آنان جديّت و شدت ، قدرت و اراده ، خشونت و تندي را آشكار نموده و آنان را به خدمت كساني كه براي حج مي آيند ملزم مي ساخت كه تمامي امكانات خود در كمك به آنان را تا زمان بازگشت بسيج كنند و بدينوسيله محروم شدن ( زائران ) از طبيعت و بخل شديد آن را بكاهند . ساكنين شهر به اين امر اكتفا نكرده و به نقاط مختلف براي تجارت يا وساطت در تجارت ديگران با طمع بدست آوردن ( ثروت ) كم يا زياد كوچ مي كردند و لذا از بزرگترين تاجران و متحرك ترين و فعالترين آنان هنگام ظهور اسلام بودند .

در اين شهر تعداد زيادي از حبشي ها يا بردگان سياه كه از آفريقا و حبشه و غيره وارد شده بودند وجود داشتند . اين غلامان بخاطر پيوند طولاني حبشه به جزيرة العرب قبل از اسلام به حبشيان معروف بودند .

حبشه سرزمين بزرگي از ساحلِ مقابلِ سرزمين عرب بود . اين بردگان از آنجا به بازارهاي نخاسه در سواحل آفريقا و جزيرة العرب وارد مي شدند . آنان ( پس از خريد ) در بيشتر حرفه هاي سخت و كارهاي طاقت فرسا و همچنين نگهباني از قافله هاي تجاري بزرگ و همراهي آن براي جلوگيري و حفاظت از غارت و يورش اعراب راهزن و قطاع الطريق مورد استفاده قرار مي گرفتند ، در اين كاروانها به خدمت بزرگان بوده و خوراك و شراب آنان را فراهم مي نمودند ، كارهايي از قبيل كشيدن آب از چاهها براي آشاميدن و سقايت و نگهباني و چراي گوسفندان و شتران و كارهاي ديگري كه نياز به تخصص ، مهارت و هوش زياد نداشت به آنان سپرده مي شد . اما براي انجام اعمالي كه به مهارت ، زكاوت و تجربه نياز داشت از مرداني كه از شمال يعني عراق ، بلاد شام و اروپا مي آوردند استفاده مي كردند ؛ آنان به اسارت گرفته شده و در بازارهاي نخاسه فروخته مي شدند ، سپس براي انجام اين گونه كارها جهت خريداران خود به جزيرة العرب منتقل مي گشتند . اين عده در حكم آلت و ابزار بودند كه از وارد كنندگان خريداري مي شدند تا در اعمالي كه تخصص دارند بكار گرفته شوند و همچنين به انجام كارهايي كه از عهده آفريقاييها برنمي آمد مشغول مي شدند .

وضعيت بندگان و بردگان اسف بار بود و بويژه وضعيت كساني كه در تملك ، افراد قسي القلب و بيرحم بودند . آنان از اين بردگان در كارهاي سخت و شاقّ بدون بررسي و توجه به وضعيت ( جسمي ) آنان ، استفاده و بهره برداري مي كردند . اگر يك برده مي مرد هر آنچه از زندگي ، همسر و فرزند داشت به تصاحب مالك درمي آمد . به اعتبار اين كه بنده وي در حكمِ مِلك او بوده و حق تملك و ملكيت تا


97


مادامي كه از مالك و يا ورثه او ( به عللي نقض نشده بود ) حقي دائم ، مستمر و غير منقطع بود . و همينطور مي بينم كه اين بردگي ، دائمي و هميشگي بوده و حتي از او به فرزندانش نيز منتقل مي شده است مگر آنكه كسي كه بر او حق شرعي داشت ، از حق خود كوتاه آمده و او را آزاد مي ساخت ، در اين صورت در حمايت ارباب و قبيله خود قرار مي گرفت . وقتي كه وضعيت بر اين حال و منوال بود به هيچ فقيري ترحّم و بر هيچ يتيمي مهرباني نمي شد و لذا به ناچار فقرا و ضعفا آرزوي سرزمين ديگري مي كردند كه به مصلحت اربابانشان نبود ولي چه كسي امكان اين كار را داشت ؟ و آنهم طبقه ضعيفي كه هيچ توان و قدرتي از خود نداشت ؟ اين عده كاري جز تضرع به سوي الهه خويش نمي توانستند انجام دهند تا گشايشي براي آنان فراهم نموده و از اين وضع بد و فلاكت بار رهايي شان بخشد . پس عجيب نيست كه در اين هنگام ( بردگان مذكور ) به اسلام روي آورده و در پناه آن قرار گيرند . پيامبر  (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) را مورد تأييد قرار داده خود را در راه دفاع از او قرباني سازند ؛ زيرا اسلام به انصاف در حق مظلومين و پرداخت حقوق يتيمان و درماندگان تأكيد نموده و كمك به فقرا را بر اغنيا واجب ساخته بود . « خُذْ مِنْ اَموالِهِم صَدَقَةً تُطَّهِرُهُمْ وَتُزَّكيهِم » ( 1 ) « وَالَّذين في أموالهم حقٌّ معلومٌ للسّائل والمحروم » . ( 2 )

و مي بينيم كه در قرآن كريم كمك به سائل ( محتاج ) و محروم ، مهرباني بر يتيم ، مقابله و برخورد سخت با كساني كه اموال يتيمان را غصب كرده ، به مال ناتوانان تجاوز و به فقرا كمكي نمي كنند ، سفارش و تأكيد شديد شده است . ( 3 ) دستور به اينگونه برخورد سخت و شديد دلالت بر اوضاع بد اجتماعي كه در اين دوران در مكه حاكم بود دارد و اين ( اوضاع نامطلوب ) به علت حرص بر مال و فقر شديد بود و بديهي است كه فقر نيز سبب و عامل اصلي ظهور اين اوضاع و سلب حقوق ضعفا و عدم كمك به فقرا بوده است به حدّي كه حتي بعضي از مردم ( جاهلي ) از ترس فقر و گرسنگي ، به قتل فرزندان خود اقدام مي كردند و مسأله زنده بگور كردن آنان كه در قرآن كريم از آن ياد شده است جز بيانگر اين وضعيت و حالات ( اسفبار ) نيست . وضعيت فقر دردناكي كه در آن روز در حد گسترده اي قرار داشت .

« وَلاتَقُتُلُوا اُولادَكُمْ مِنْ اِمْلاق ، نَحْنُ نَرْزُقُكُم وَايّاهُمْ وَلاتَقْرَبُوا الفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَما بَطَنْ » . ( 4 )

« وَلاتَقْتُلُوا اُولادَكُم خَشيَةَ اِمْلاق نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَاِيّاكُمْ ، اِنَّ قَتْلَهُمْ كانَ خِطَأَ كبيراً » ( 5 )

« وَلاتَقْرَبُوا مالَ اليَتيمِ اِلاّ بِالَّتي هِيَ اَحْسَنَ حَتّي يَبلُغُ اَشُدَهُ وَاُوفُوا بِالْعَهْدِ اِنَّ الْعَهْدِ كانَ مَسْئُولا » ( 6 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ توبه : 104 .

2 ـ معراج : 24 .

3 ـ پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نيز خود يكي از يتيمان بود و خداوند به يتيمي و بي پناهي وي اشاره نموده و مي فرمايد : حال كه چنين است پس يتيم را از خود مرنجان و سائل و محتاج را از خود مران « مترجم » .

4 ـ انعام : 151 .

5 ـ اسراء : 31 .

6 ـ اسراء : 34 .


98


« وَلاتَقْرَبُوا مالَ اليَتيمِ اِلاّ بِالَّتي هِيَ اَحْسَن حتّي يَبْلُغَ اَشُدَّهُ وَاُوفُوا الكَيْلَ وَالْميزانَ بِالقِسط » . ( 1 )

فقر و تنگدستي و غنيمت شمردن فرصت براي ثروتمند شدن ، مردم را به گونه اي قرار داده بود كه بدنبال رسيدن به سودها و ثروتها ـ بدون بررسي و توجه به راه دستيابي آن ـ بودند . پس تا زماني كه سود آرزو و هدف بود در راه رسيدن به آن هيچ انديشه ( صحيحي ) نداشتند و در حقيقت ، هدف ، ابزار و وسيله را توجيه مي كرد و لذا مي بينيم كه فروشنده به وسائل مختلفي از جمله غش ، تزوير و كم فروشي متوسل مي شد تا به سود برسد و ما در قرآن كريم مي بينيم كه مردم را از اين امر بازداشته است « وَاُفُوا الْكيلِ وَالْميزانِ بِالْقِسْطْ » ( 2 ) « وَيْلٌ لِلْمُطفّفِين ، الَّذينَ اِذَا اَكْتالُوا عَلَي النّاسِ يَسْتَوفُونَ وَاِذا كالُوهُمْ أُو وَزَنُوهُمْ يُخْسِروُنَ . اَلا يَظُّنُ اوُلئِكَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ لِيَوم عَظيم » .

در اينجا آيات ديگري نيز هست كه به حرصي كه عامه مردم را در آن عهد فراگرفته بود ، اشاره دارد . و همه اينها حاكي از محكوم ساختن غش كنندگان و طمع كاران و حريصان است و در قرآن كريم ، مسلمانان و مؤمنين به وجوب پرهيز از اين حرص و انصاف و تفكر نسبت به خود ملزم گرديده اند . نزول اين آيات دليل بر اوضاع و احوال به اين دوران بوده و بيانگر فقر و تنگدستي و خودپرستي است كه به علت فقر بر نفوس غلبه يافته است .

پي نوشت ها :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ انعام : 152 .

2 ـ انعام : 152 .



| شناسه مطلب: 82842